eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ 📖 💢ترجمه پس پروردگارشان برایشان اجابت فرمود: قطعاً من ضایع نمی‌گردانم عمل هیچ عمل‌کننده‌ای از شما را، [اعم] از مرد یا زن، همه‌تان از یکدیگرید؛ پس آنان که هجرت کردند و از دیارشان بیرون [رانده] شدند و اذیت دیدند در راه من و کشتند و کشته شدند، حتماً بدی‌هایشان را از آنان می‌زدایم و بی‌شک آنان را داخل کنم به بهشت‌هایی که از پایین آنها نهرها جاری است، پاداشی است از نزد خداوند؛ و خداوند نزد اوست حُسن پاداش. سوره آل عمران، (3) آیه 195 1398/1/9 22 رجب1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹فاسْتَجابَ ▪️ماده «جوب» را در اصل به معنای شکافتن (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص491) و یا قطع کردن (= بریدن و پاره کردن و درنوردیدن) دانسته‌اند (كتاب العين، ج6، ص193؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص210) «وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ» (فجر/9) ▪️اغلب اهل لغت با اینکه در کتب خود دو ماده «جوب» و «جیب» را مستقل از هم آورده‌اند؛ اما ذیل دومی تذکر داده‌اند که «جَیب» (وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في جَيْبِكَ ، نمل/12؛ اسْلُكْ يَدَكَ في جَيْبِكَ، قصص/32) و جمعِ آن: «جیوب» (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ؛ نور/31) - که تنها کلمه‌ از ماده «جیب» و به معنای «گریبان» است – نیز به احتمال زیاد از همین ماده «جوب» مشتق شده است (مثلا: لسان العرب، ج1، ص288؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص498؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص149) و با توجه به اینکه گریبان هم شکافی در پیراهن است، چنین احتمالی کاملا معقول به نظر می‌رسد. ▪️کلمه «جواب» (که در زبان فارسی نیز شیوع دارد) نیز از همین ماده است؛ برخی آن را معنایی مستقل برای این ماده قلمداد کرده‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص498) اما اغلب به همان معنای اصلی برگردانده‌اند؛ یا بدین بیان که «جواب» کلامی است که جوبِ (= دره و گودال عمیق) و شکاف بین گوینده و شنونده را درمی‌نوردد (مفردات ألفاظ القرآن، ص210) ویا از آنجا که جواب همواره در پاسخ به یک سوال و مشکلی بیان می‌شود بدین جهت چنین نام گرفته که مساله صعب و مشکلی را می شکافد و صعوبت آن را از بین می‌برد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص136) ویا بدین جهت که با آن سوالِ سوال‌کننده قطع می‌شود (مجمع البيان، ج2، ص500) ▪️ماده «جوب» وقتی به باب افعال می‌رود به معنای «جواب دادن» است: «رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَک» (ابراهیم/44) ؛ «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ» (نمل/62) ؛ «فَيَقُولُ ماذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلينَ» (قصص/65) و اسم فاعل آن «مُجیب» می‌شود: «إِنَّ رَبِّي قَريبٌ مُجيبٌ» (هود/61) ؛ «وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجيبُونَ» (صافات/75) ▫️«جواب» اساساً در برابر سوال است؛ و از آنجا که سوال و درخواست بر دو نوع است: سوال کلامی، و درخواست عملی، جواب هم بر دو قسم است: یکی جواب با کلام: «ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ... » (اعراف/82 و نمل/56 و عنکبوت/24 و 29) «أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ ... وَ مَنْ لا يُجِبْ داعِيَ اللَّهِ» (أحقاف/31-32) و هم جواب با عمل و اعطای آنچه مورد درخواست شخص بوده است: «قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما» (یونس/89) (مفردات ألفاظ القرآن، ص210) @Yekaye 👇ادامه👇
ادامه توضیح درباره ماده «جوب» و «استجابت» ▪️اما در مورد «استجابت» غالبا آن را به همان معنای «اجابت» (جواب دادن) دانسته‌اند از این جهت که در واقع آماده شدن برای جواب دادن است و چون این آمادگی از جواب دادن جدا نیست، به جای همدیگر به کار می‌رود: « إِنَّما يَسْتَجيبُ الَّذينَ يَسْمَعُون» (انعام/36) ؛ «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»(أنفال/24) ؛ «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/60) ؛ «الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ»(آل عمران/172) 🔸و در مورد برخی آیات (مثلا: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ؛ آل عمران/195)، اغلب مفسران باب افعال و استفعال در مورد این ماده را به یک معنا دانسته اند (مجمع البيان، ج2، ص499؛ البحر المحيط، ج3، ص476 ) اما در برخی آیه‌ای که هر دو کلمه با هم آمده: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي»(بقرة/186) باب بحث درباره این دو گشوده شده، علاوه بر همین ترادف معنایی (مجاهد و ابوعبیده، به نقل از البحر المحيط، ج2، ص209) اقوال دیگری نیز ناظر به تفاوت «استجابت» و «اجابت» مطرح است، از جمله: ▫️استجابت، همان شایع‌ترین معنای باب استفعال، یعنی «طلب» را دارد، پس «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي» یعنی بخواهید که من اجابتتان کنم؛ (ثعلب، به نقل از البحر المحيط، ج2، ص209) و به همین لحاظ هم هست که به هم برمی گردند؛ زیرا استجابت، طلب اجابت است با قصد آن کردن، و اجابت محقق کردن عملِ اجابت است. (الفروق في اللغة، ص217) ▫️استجابت معنای اذعان کردن را هم دربردارد، اما اجابت چنین معنایی ندارد (مبرد، به نقل از مجمع البيان، ج2، ص499؛ اخفش و مجاهد، به نقل از البحر المحيط، ج2، ص209) ▫️اجاب عام است اما استجاب در جایی است که مطلوب حاصل می‌شود (تاج القراء، به نقل از البحر المحيط، ج3، ص476) ▫️در اینجا استجابت به معنای دعا کردن است (ابورجاء خراسانی، به نقل از البحر المحيط، ج2، ص209) ▫️در اینجا استجابت به معنای اطاعت کردن است (ربیع، به نقل از البحر المحيط، ج2، ص209) ▫️در اینجا استجابت همان لبیک گفتن است؛ که بگوییم لبیک اللهم لبیک (به نقل از البحر المحيط، ج2، ص209) 🔸چنانکه واضح است کلمه «اجابت» به قبول کردن و اطاعت کردن نزدیک است، در تفاوت اینها گفته اند که: ▫️«قبول» در مورد اعمال است؛ اما اجابت و استجابت در مورد دعا و درخواست است (الفروق في اللغة، ص217) ▫️«طاعت» و «اطاعت» همواره از شخص پایین دست نسبت به شخص مافوق است؛ اما اجابت از طرفین ممکن است (علی بن عیسی، به نقل از الفروق في اللغة، ص217) 📿ماده «جوب» 43 بار در قرآن کریم به کار رفته، که اگر ماده «جیب» را هم به آن برگردانیم، جمعا 46 بار می‌شود. @Yekaye
🔹أُضيعُ در بحث از آیه 171 همین سوره (جلسه 842) درباره ماده «ضیع» توضیح داده شد که این ماده در اصل دلالت بر از دست رفتن و نابود شدن چیزی می‌کند؛ گویی شیء از حالت و نظم اصلی خود به درآید و دیگر اثری بر آن مترتب نشود به طوری که غیرقابل استفاده شود. @Yekaye
🔹مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی حرف «من» در اینجا به چند معنا می تواند باشد: 🔺الف. من بیانیه؛ یعنی هر کدام از شما، اعم از مرد و زن 🔺ب. من زائده، که در جملات منفی می‌آید. 🔺ج. «من ذکر او انثی» بدل تفصیلی از «منکم» باشد؛ از این رو، همان من تبعیضیه باشد (چون «من» در «منکم» من تبعیضیه است: هر عمل‌کننده‌ای از شما) (البحر المحيط، ج3، ص477-478) @Yekaye
🔹هاجَرُوا قبلا بیان شد که ▪️ماده «هجر» در اصل به معنای «قطع کردن» و نقطه مقابل «وصل» است؛ خواه این قطع ارتباط با بدن باشد یا با زبان یا با دل؛ چنانکه « وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ: آنان را در بستر رها کنید» (نساء/۳۴) منظور جدایی جسمانی است؛ ولی در آیه «إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/۳۰) منظور جدایی و رها کردن قلبی (شاید هم قلبی و هم زبانی) است. برخی تذکر داده‌اند که این ماده دلالت دارد بر رها کردن و جدایی در جایی که ارتباطی بین آنها وجود داشته است؛ چنانکه «مهاجر» کسی است که از سرزمینی که مدتها در آن زندگی کرده جدا شود. 🔖جلسه 455 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-10/ @Yekaye
📖 اختلاف قرائت 🔹قتلُوا وَ قتلُوا ▪️این دو کلمه را اغلب قراء سبعه به صورت «قاتَلُوا وَ قُتِلُوا» قرائت کرده‌اند؛ که در این صورت، با توجه به اینکه «قتال» اعم از کشتن و به معنای چنگیدن است و جنگیدن مقدم بر کشته شدن است، «و» دلالت بر ترتیب دارد ▪️حمزه و کسائی (از قراء کوفه) و خلف (از قراء عشره) به صورت معکوس، یعنی «قُتِلُوا وَ قاتَلُوا» قرائت کرده‌اند؛ که در این صورت، «و» صرفا حرف عطف است و دلالت بر ترتیب ندارد؛ ویا ناظر به جمع آنان است، که می‌خواهد نشان دهد جماعت آنان با اینکه عده‌ای از آنها کشته شدند، باز هم در ادامه جنگ سستی در خود راه ندادند. ▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و اهل شام (ابن عامر) اگرچه به همان ترتیب اول است، اما کلمه دوم را مشدد (قُتِّلوا) قرائت کرده‌اند؛ که دلالت بر شدت ودر کشته شدن دارد (با سختی و شدت به شهادت رسیدند) 🔸در قرائات غیرمشهور به صورتهای دیگری هم قرائت شده است؛ از جمله: ▪️قرائت عمر بن عبدالعزیز، به صورت «قَتَلوا و قُتِلوا»؛ که به لحاظ معنایی نزدیک به حالت اول می‌شود؛ ▪️قرائت محارب بن دثار: «قَتَلوا و قاتَلُوا» ▪️قرائت طلحة بن مصرف: «قُتِّلوا و قاتَلُوا» که به لحاظ معنایی شبیه قرائت دوم می‌شود. ▪️قرائت أبو رجاء و الحسن: «قاتَلُوا وَ قُتِّلُوا» 📚مجمع البيان، ج2، ص913 ؛ البحر المحيط، ج3، ص479-480 @Yekaye
🔹قاتَلُوا ؛ قُتِلُوا ▪️ماده «قتل» در اصل بر میراندن (إماته) دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص56) و در فارسی معادل «کُشتن» است. ▪️این ماده، به ماده «موت» (مرگ) بسیار نزدیک است؛ یعنی در هردو جدا شدن روح از بدن مد نظر است؛ اما با هم تفاوتی هم دارند: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» (آل عمران/144) و در تفاوت این دو گفته اند ▫️وقتی به عمل عامل توجه شود، «قتل» گفته می‌شود و وقتی خود زوال حیات مد نظر است «موت» گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص655) ▫️و یا اینکه قتل به عملی گویند که با آن موت حاصل می‌شود اما موت به وضعیتی که حاصل شده گویند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص193) ▫️برخی هم گفته‌اند موت صرفِ زوال حیات است، اما قتل، زایل کردن بنیه حیوانیِ موجود زنده است و حتما باید فعل انسان باشد؛ از این جهت حتی به کار کسی که دیگری را زندانی کند و مانع دسترسی او به غذا و ... شود تا او بمیرد هم تعبیر «قتل» به کار می‌برند (الفروق في اللغة، ص97) ▪️این ماده در حالت عادی ثلاثی مجرد متعدی است: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/251) و مصدر آن «قتل» است (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ، بقره/191) ▪️وقتی به باب مفاعله (مقاتله، قتال) می‌رود (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبير، بقره/217؛ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ، بقرة/193؛ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا، حشر/12؛ قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ، توبة/123؛ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ [النساء/ 74) به معنای پیکار و جنگیدن است، یا از این باب که جنگیدن، زمینه قتل دیگران را فراهم می‌کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص655) ویا از این جهت که به اقتضای این صیغه که دلالت بر استمرار دارد، جنگیدن موجب قتل مستمر می‌شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص196) و در این باب، ▫️گاه معنای «کشتن» و به قتل رساندن غلبه دارد: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُون» (توبه/30 و منافقون/4) و ▫️ گاه اصل جنگیدن و مبارزه مسلحانه: «قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ» (آل عمران/167) یا «إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُم» (بقره/246) «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُم» (نساء/90) ▪️بدین بیان، «قتال» با «جهاد» نزدیک است؛ تفاوتش ان این است که در «قتال» بر کشتن و به قتل رساندن تاکید می‌شود؛ اما «جهاد» - چنانکه قبلا (جلسه 207 http://yekaye.ir/al-furqan-025-52/) بیان شد – از ماده «جهد» به معنای «مشقت و طاقت» است و «جِهاد» و «مُجاهده» به معنای به کار بستن تمام توان و تلاش خود برای دفع کردن دشمن می‌باشد. ▪️این ماده وقتی به باب تفعیل می‌رود (مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً، احزاب/61؛ إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا، مائده/33) دلالت بر کثرت و شدت در قتل دارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص196) و البته غالبا در این ماده به نحو استعاری برای عشق (کُشته عشق) به کار می‌رود (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص57) ▪️وقتی به باب افعال می‌رود به معنای کسی را در معرض قتل قرار دادن می‌باشد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص57) ▪️وقتی به باب افتعال می‌رود اغلب گفته‌اند که در مورد عشق و نیز در جایی که مدعی کشته شدن توسط جن باشند به کار می‌رود (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص57) هر چند در قرآن کریم به همان معنای مقاتله به کار رفته است «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» (حجرات/9) [و نیز: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتَ ... وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا، بقره/253؛ فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلان، قصص/15] (مفردات ألفاظ القرآن، ص656) ▪️به شخصی که به قتل رسیده «قتیل» می گویند که جمع آن به صورت «قتلی» (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى، بقره/178) می‌باشد؛ و کسی که دیگری را می‌کُشد «قاتل» است که جمع آن «قَتَلة» می‌باشد. (أساس البلاغة، ص492) @Yekaye
🔹ثواباً ؛ الثَّوابِ قبلا بیان شد که ▪️«ثواب» از ماده «ثوب» است که این ماده دلالت بر رجوع و برگشتن به حالت اولیه و اصلی شیء می‌کند و ثواب عمل هم یعنی پاداشی که از عمل انسان به وی برمی‌گردد. همچنین «ثیاب» (لباس) از این ریشه است و برخی وجه تسمیه‌اش را این دانسته‌اند که بارها و بارها پوشیده می‌شود و انسان مرتب برای استفاده، به آن رجوع می‌کند. تعبیر «ثواب» غالبا در مورد پاداش‌های نیکو (نه جزای گناه) به کار برده می‌شود اما با تعبیر «ثیاب» (لباس) در خصوص جزای گناهکاران هم به کار رفته است (ثِيابٌ مِنْ نار، حج/۱۹) 📚جلسه۱۳۱ http://yekaye.ir/an-nisa-004-134/ 🔹ثواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ به لحاظ نحوی، «ثواباً» را می‌توان هریک از اقسام زیر دانست: ▫️مصدر موکد (یا به تعبیر دیگر، مفعول مطلق برای فعل محذوف) ▫️حال (برای «جنات» یا برای ضمیر مفعول در «لَأُدْخِلَنَّهُمْ») ▫️بدل از «جنات» به نحو تضمین. ▫️مفعول برای فعل محذوف، که معنا بر آن دلالت دارد؛ یعنی: یعطیهم ثواباً. ▫️و البته برخی آن را «تمییز» یا «منصوب علی القطع» نیز دانسته‌اند؛ که ابوحیان این دو قول را بی‌معنا می‌داند. 📚البحر المحيط، ج3، ص480 🔹و اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ در جمله فوق، الله مبتدا و جمله «عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ» خبر است؛ و این خبر دو گونه تحلیل شده است: ▫️الف. «حُسْنُ الثَّوابِ» مبتدای موخر؛ و «عنده» خبر است. ▫️ب. «حُسْنُ» فاعل فعل محذوفی است که در اصل چنین بوده: والله استقرّ عنده حسنُ الثواب. 📚البحر المحيط، ج3، ص481 @Yekaye
☀️شأن نزول شأن نزول این آیه درباره امیرالمومنین ع بود که فواطم را از مکه به مدینه آورد و تفصیلش در بحث از آیه 191 گذشت ؛ 🔖جلسه 914: http://yekaye.ir/ale-imran-3-191/ @Yekaye