👇قسمت دوم توضیحات ماده «صدق»👇
▪️در قرآن کریم فعل «صدّق» هم بدون حرف اضافه (صَدَّقَ الْمُرْسَلين، صافات/۳۷؛ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا، صافات، ۱۰۵) به کار رفته، هم با حرف اضافه «بـ» («صَدَّقَ بِالْحُسْنی»، لیل/۶؛ «صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها» تحریم/۱۲؛ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّه، آلعمران/۳۹) و هم با حرف اضافه «لـ» (مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ، بقره/۸۹) و هم با حرف اضافه «علی» (صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّه، سبأ/۲۰)؛ که البته این آخری به معنای محقق کرده و عملی کردن آنچه در نظر داشته است.
▪️«صِدِّيق» که صیغه مبالغه است را
▫️برخی گفتهاند برای کسی به کار میرود که همواره ملازم صدق است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص339) و
▫️برخی گفتهاند کسی است که صدق از او زیاد دیده میشود، بلکه کسی که مطلقا کذب از او سر نمیزند؛ بلکه کسی که انتظار کذب هم از او نمیرود؛ و بلکه کسی که هم سخن و اعتقاد و عملش همگی با هم هماهنگ و صادقانه است: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا» (مريم/41)، «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا» (مريم/56)، «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ» (مائدة/75)
و از کاربردهای قرآنی این واژه معلوم میشود که رتبه بسیار بالایی و بعد از نبوت است: «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداء»ِ(نساء/69) (مفردات ألفاظ القرآن، ص479)
«صَدَاقة» که اسم فاعل آن «صَدیق» است به معنای «صِدقِ» در مودت (دوستی واقعی و روراست) است (برخلاف زبان فارسی، که کلمه «صداقت» را بیشتر ناظر به خود راستگویی به کار میبرند تا دوستی) و مختص انسان است: «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ؛ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ« (شعراء/100- 101) (مفردات ألفاظ القرآن، ص480)
▫️و گفتهاند «صدیق» آن دوستی است که صدقش ثابت شده و این صفت در او به تمامیت حاصل گردیده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص219).
▪️بدین ترتیب، کلمه «صداقت» در زبان عربی به مفاهیمی مانند محبت و خُلّت نزدیکتر است تا «راستگویی» و در تفاوتش با دو واژه مذکور گفتهاند
▫️«صداقت» قوت در مودت و دوستی است و از «شیء صدق» [= چیز صُلب و محکم] گرفته شده؛ و مصمم شدن دل است بر دوستی، و از این رو، در مورد نسبت خدا با مومنان، تعبیر حبیب و خلیلِ مومنان به کار برده میشود؛ اما «صدیق مومنان» خیر؛ (الفروق في اللغة، ص115)
▫️و در مورد «خُلَّت» هم اختصاص یافتن کسی برای خود، از باب تکریم وی است؛ از این رو، میگویند قلانی خلیل خداست؛ اما گفته نمیشود که خدا خلیلِ فلانی است. (الفروق في اللغة، ص278)
▪️ضمنا «صَدِيق» هم برای یک نفر، دو نفر و جماعت و هم برای مذکر و مونث به همین صورت به کار میرود، هرچند برای جمع تعبیر «أصدقاء» و «أصادق» هم به کار رفته است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص340) مثلا در این آیه فرمود: صدیقکم: و نفرمود «أصدقائکم»: «أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَديقِكُمْ» و قرینه اینکه اینجا دوستان (جمع) مد نظر است این است که که آباء و امهات و ... همگی را جمع آورد. (در آیه 101 شعراء هم «صدیق حمیم، عطف به «شافعین» شده و کاملا محتمل است آنجا نیز جمع مد نظر باشد.)
@yekaye
👇ادامه توضیح ماده «صدق»👇
👇قسمت سوم توضیحات ماده «صدق»👇
▪️«صَدَقَةُ» آن مالی است که انسان در کارهای خیر و برای خدا خرج میکند،
و «صدقه» در اصل در مورد پرداختهای مستحبی «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراء» (بقره/271) ، «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» (بقره/276)، و «زکات» برای پرداختهای واجب به کار میرود؛
و در جایی که که حکایتگر صدق صاحبش در کارهایش باشد، حتی در مورد انفاق واجب [زکات اصطلاحی امروزی] هم به کار میرود: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» (توبة/103) «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها ....» (توبه/60) (مفردات ألفاظ القرآن، ص480)
البته اینکه «زکات» لزوما برای انفاق واجب شرعی خاص گفته میشود؛ اگرچه امروزه چنین متداول شده، اما در زبان قرآن لزوما چنین نیست و به نظر میرسد هم برای مطلقِ انفاقهای در راه خدا زکات گفته میشود، مانند تعبیر پرکاربرد «أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» (بقره/43، 83، 110، 277؛ و ...) و هم در خصوص انفاقهای مستحب: «وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً ... وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ ...» (روم/39) یا آیه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (مائده/55) که درباره انفاق مستحبی امیرالمومنین ع در حین رکوعش نازل شده، و واضح است که مقام، مقام زکات واجب اصطلاحی نبوده است. در تفاوت «بِرّ» و «صدقه» گفتهاند صدقه برای پر کردن فقر و نیاز فقیر است، اما «برّ» برای جلب دوستی ذوی الحقوق است؛ و از این روست که مثلا تعبیر «بر الوالدین» معروف شده و نیز گفتهاند که «بر» میتواند به معنای نفعرسانی کاملا آشکار و بزرگ باشد. (الفروق في اللغة، ص164)
▪️برای «صدقه دادن» یا گرفتن غالبا از ماده «صدق» در باب تفعل استفاده میشود [البته تعبیر «تقدیم صدقه» هم برای صدقه دادن رایج است: «إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» (مجادله/12)]. برخی بر این باورند که هم برای فعل صدقه دهنده به کار رفته و هم بر فعل صدقه گیرنده، اما کاربرد آن در خصوص صدقه گیرنده را غلط مشهور دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص339-340) چنانکه در قرآن هم فقط برای صدقه دهنده به کار رفته است: «تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ» (یوسف/88) ، «الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ» (احزاب/35) «إِنَّ الْمُصَّدِّقينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً ...» (حدید/18) «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ ...» (منافقون/10) [با توجه به اینکه آیه ناظر به بحث انفاق بوده، و «أصَّدَّقَ» هم در اصل «أتصَدَّقَ» بوده، و اسم فاعل آن هم به همین صورت در آِه 18 حدید گذشت، معنای اولی «فَأَصَّدَّقَ» همان «صدقه بدهم» است، هرچند برخی اینکه به معنای «تصدیق کنم» باشد را هم منتفی ندانستهاند (مفردات، ص481)] و البته برای هرگونه گذشتن از حق خود هم این تعبیر به کار رفته است: «وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ» (مائدة/45) ، «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ، وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ» (بقرة/280) «وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا» (نساء/92)
▪️«صداق» به «مهریه» زن گفته میشود و درباره وجه تسمیه آن گفتهاند که «چون نشانه راستین بودن علاقه مرد است ، همان گونه که وجه تسمیه «صَدَقه» این بود که حکایتگر صدق صاحبش در کارهایش میباشد» (نظام حقوق زن در اسلام (مطهری)، ص236)، البته مفردِ این کلمه در این معنا، پنج گونه تلفظ شده است، که جمعِ آنها با هم فرق میکند:
▫️«صَدُقَة» (گویش اهل حجاز) که به صورت جمع سالم: «صَدُقَاتٍ» جمع بسته میشود؛
▫️«صِدَاق» و «صَدَاق» که به صورت «صُدُق» جمع بسته میشود
▫️«صُدْقَةٌ» (گویش بنی تمیم) که این هم به صورت جمع سالم: «صُدُقَات» جمع بسته میشود؛ شبیه «غُرْفَة» و «غُرُفَات»
▫️«صَدْقَةٌ» که به صورت «صُدَق» جمع بسته میشود شبیه «قَرْيَة» و «قُرًى». (المصباح المنير، ج2، ص336) و همه اینها در قرائات غیرمشهور آمده است.
▪️گفتیم که صداق همان مهریه است، در تفاوت «مَهر» و «صداق» گفتهاند «صداق» در اصل برای آن چیزی بوده است که مرد کاملا با میل و رغبت به زن پرداخت میکند؛ اما «مهر» هم شامل آن میشده و هم شامل چیزی که مرد را به پرداخت آن ملزم می کردهاند؛ ولی تدریجا به جای هم به کار رفتهاند. (الفروق في اللغة، ص163)
📿ماده «صدق» و مشتقات آن 155 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹نِحْلَةً
▪️ماده «نحل» در سه معنای
▫️ «باریکی و نازکی و شکنندگی» (مانند اینکه میگویند بر اثر غم و غصه جسمش ناحل شد)،
▫️«عطاء و بخشش» و
▫️«ادعاء» (انتحل = ادعای دروغین داشتن)
به کار رفته است که از این سه معنا تنها معنای دوم در قرآن کریم به کار رفته است.
در معنای دوم «نحل» به معنای دادن چیزی بدون دریافت عوض و مابهازاست؛ چنانکه وقتی میگویند: نَحَلْتُ المرأةَ مَهْرَها نِحلةً» یعنی آن زن مهریهاش را بدون دریافت مابهازایی بخشید.
(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص402)
▪️در واقع «نحلة» (که هم با فتح نون و هم با کسر نون خوانده میشود) به معنای بخشش داوطلبانه و بیچشمداشت است؛ و آن را اخص از «هبة» (= هدیه) دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص795)
هر چند علی بن عیسی نقل شده که «نحلة» چون میتواند شامل بخشش واجب و غیرواجب شود، اما «هبه» فقط بخششهای غیرواجب است (به نقل از الفروق في اللغة، ص163) که در این صورت، «نحله» اعم از «هبه« است.
و برخی گفتهاند تفاوت «هبه» و «نحله» در این است که در «هبه» عطف توجه به تملیک مال به غیر است، اما در «نحله» توجه به بدون چشمداشت بودن این تملیک است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص58)
▫️همچنین تفاوت بین «نحله» و «عطیه» را هم در این دانستهاند که در «نحلة» همین عدم چشمداشت مو نظر است؛ اما در عطیه و اعطاء اینکه ما به ازاء یا غرض از این دادن چیست، مد نظر نمیباشد. (الفروق في اللغة، ص162؛ التحقيق، ج12، ص58) لذا میتواند با چشمداشت و باشد با بدون چشمداشت.
▪️«نَحْل» به معنای «زنبور عسل» هم به کار رفته «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ» (نحل/68) و برخی اصل این واژه را همین زنبور عسل دانستهاند که چون با عسلی که تولید میکند و مایه شفاست، بی هیچ چشمداشتی به دیگران نفع میرساند، این ماده به معنای چنین بخششی به کار رفته (مفردات ألفاظ القرآن، ص795) و برخی گفتهاند چون این ماده به معنای «بخشش بدون عوض و بدون مطالبه» است و در اختیار نهادن عسل توسط زنبور عسل مصداق چنین کاری است، به او هم «نحل» گفتهاند. (التحقيق، ج12، ص58)
▪️برخی گفتهاند به «مهریه» هم به این جهت که در ازای پرداخت آن به زن، هیچ مالی از او دریافت نمیشود، «نحلة» گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص795)؛
البته اگر شاهدشان بر این مدعا همین آیه «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» (نساء/4) باشد باید گفت این آیه دلالت ندارد که مهریه را «نحله» بگویند، بلکه صرفاً میفرماید مهریه زنان را به صورت «نحله» یعنی بدون انتظار هیچ ما به ازایی و با طیب خاطر پرداخت کنید.
📿ماده «نحل» در قرآن کریم همین دو بار به کار رفته است.
🔹منصوب بودن «نِحْلَةً» در این آیه را به عنوان
▪️مفعول مطلق برای فعل محذوف (که فعل آتوا بر ان دلالت دارد) دانستهاند (مجمع البيان، ج3، ص10؛ البحر المحيط، ج3، ص511) و البته تحلیلهای نحوی دیگری هم از آن شده است؛ از جمله:
▫️حال باشد برای فاعل آتوا؛
▫️حال باشد برای مفعول اول (نساء) یا مفعول دوم (صدقاتهن) که آنگاه مصدر در معنای اسم مفعول (منحولات) به کار رفته؛
▫️یا متعلق باشد به فعل محذوفی مانند «شرع» یعنی «شرعه نحلة: خداوند مهریه را به صورت نحله تشریع کرد، که در این صورت منصوب بودنش میتواند از باب مفعول له باشد یا حال برای صدقات.
(البحر المحيط، ج3، ص511)
@yekaye
🔹طبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً
▪️«طبن» جمع مونث مخاطب ماضی از فعل «طاب یطیب» است و درباره ماده «طیب» در ذیل آیه دوم همین سوره اشاره شد که به معنای هر امری است که خوشایند نفس باشد؛
▪️و «من» در منه هم برای بیان جنس است نه «مِنِ تبعیضه»، زیرا همگان میدانند که زن میتواند کل مهریه خود را ببخشد، در حالی که اگر من تبعیضیه بود، بخشش او فقط بخشی از مهریهاش جاری میشد؛
📚(مجمع البيان، ج3، ص10)
▪️با اینکه به لحاظ معنایی واضح است که ضمیر «ه» در «منه» به «صدقات» برمیگردد، درباره اینکه چرا ضمیر مذکر آمده، گفتهاند کارکرد این ضمیر همانند کارکرد اسم اشاره «ذلک» است شبیه اینکه در آیه « قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ» (آل عمران/15) برای اشاره به «شهوات» تعبیر «ذلکم» آمده است؛ یا اینکه به معنای «صدُقات» که همان «مهریه» است برمیگردد؛ یک احتمال ضعیفتر هم این است که برای این باشد که به واحد آن، یعنی «صداق» برگردد، که شامل مقداری از مهریه هم بشود؛ زیرا اگر ضمیر مونث «ها» میآمد ظاهر آن بخشیدن کل مهریه میشد.
📚(الكشاف، ج1، ص470-471)
▪️و «نفساً» در اینجا تمییز است؛ شبیه «ضُقتُ بهذا الأمر ذرعاً» و «قَرَرتُ به عيناً» است که به ترتیب به معنای «سینهام بدین خاطر تنگ آمد» و «چشمم بدان سبب روشن شد»؛ و چون نفس تمییز و مفسر «طبنَ» است مفرد آمده و معنای جنس دارد هرچند که در این گونه موارد، استعمال آن به صورت جمع هم مجاز است شبیه «الاخسرین أعمالاً»
📚(مجمع البيان، ج3، ص10)
@yekaye
🔹هنيئاً
▪️ماده «هنء» در اصل به معنای «بدون مشتقت به خیری دست یافتن» است (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص68) و
▫️ «هَنِيء» هر چیزی است که بیمشقت به دست آید و وخامتی در پی نداشته باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص846)
▫️یعنی ملایمتی همراه با لذت بردن (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص293).
▪️برخی کاربرد اصلی آن در مورد خوردنیها و نوشیدنیها دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص846) و کاربردهای قرآنیاش غیر از این آیه صریحا در مورد خوردن و نوشیدن است: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ» (حاقه/24) «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (طور/19 و مرسلات/43) و در همین آیه که در مورد مهریه آمده «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» (نساء/4) هم با قرینه «فکلوه» مصرف کردن بیدغدغه آن به خوردن خوراکیای گوارا تشبیه شده است.
▪️برخی در این کلمه نوعی معنای شفا یافتن از مرض را دخیل دانستهاند که وقتی گفته میشود کلوا هنیئاً به معنای اینکه بخورید که انشاء الله این غذا دوای شما و مایه علاج و شفای شما قرار گیرد. (مجمع البيان، ج3، ص9)
📿ماده «هنئ» همین 4 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔹در تفاوت «هنیء» و «مریء» گفتهاند که در کاربرد «هنیء» به خلوص و عدم هرگونه کدورت و فساد و نقص در طعام توجه دارند، اما در «مریء» به عاقبت دلپسند آن و لذت و هضم کاملی که بر آن مترتب میشود (الفروق في اللغة، ص293 ؛ مجمع البیان، ج3، ص12 )
🔹«هَنِيئاً مَرِيئاً» را عموما به عنوان حال دانستهاند (مجمع البيان، ج3، ص10).
البته زمخشری احتمال اینکه صفت برای مفعول مطلق محذوف (کلوه أکلاً هنیئاً) باشد هم مطرح کرده (الکشاف، ج1، ص471 )
اما این احتمال مورد نقدهای شدید نحوی قرار گرفته است؛ و البته اینکه «مریئاً» حال باشد یا وصف برای «هنیئاً»، را مجاز دانستهاند (البحر المحيط، ج3، ص514)
@yekaye
🔹مريئاً
▪️سه ماده «مری» و «مرو» و «مرء» به هم نزدیکند و گاه بین معانی اینها و اینکه یک کلمه از کدام از این سه مشتق شده، بین اهل لغت اختلاف میشود.
▪️درباره «مری» و «مرو» بحث شد که برخی این دو را متمایز میدانند و برخی به خاطر تفاوت در حرف عله (که تغییرپذیر است) تفاوت بین این دو را قبول نکردهاند و بیان شد که کلماتی مانند مروة، مراء، مریة، امتراء و ممارات را به آن دو برمیگردانند.
🔖جلسه 603 http://yekaye.ir/al-kahf-18-22/
▪️اما درباره کلماتی که به ماده «مرء» برمیگردند، برخی از اینکه بتوانند وجه جمعی بین مشتقات مختلف آن بیابند اظهار عجز کرده اند (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص315)
و دو کلمه قرآنی آن،
▫️یکی «مَرْء و إمرَأ» است که به معنای مرد به کار میرود در مقابل «مَرْأَة، إمرأة» به معنای زن؛ و
▫️دیگری همین «مریئاً» است که تنها همین یکبار در قرآن به کار رفته است.
▪️برخی اصل معنای «مرء» را همین گوارایی و دلپسندی طعام دانستهاند که «مَریئ» ناظر است و گفتهاند «مِری» (عضو بلع غذا که به معده متصل میشود) را هم به این جهت «مری» گفتهاند که غذا را با سهولت و راحتی پایین میفرستد ؛
و بر این باورند که کلمات «مَرْء» به معنای «مرد» - و سپس کاربرد آن به صورت مونث: «مَرْأَة» - از زبانهای سریانی و آرامی به زبان عربی وارد شده و از آن مشتقاتی مانند «مروّت» (یا: مروءت») ساخته شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص57)
که مروءت را به معنای کمال مردانگی دانستهاند همان طور که رجولیت به معنای کمال رجل بودن است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص766)
و به نظر میرسد این تحلیل قابل دفاع است چرا که دیگران تصریح کردهاند که از مصدر «مُرُوَّة» هیچ فعلی به کار نرفته است. (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص315)
▪️البته ورود کلمه «مَرْء» از زبانهای مذکور لزوما به این معنا نیست که نتوان هیچ نسبتی بین این کلمه و ماده عربی «مرء» یافت، و این با توجه به تفاوت کلمه «رجل» و «مرء» قابل فهم است، در «رجل» صرف مذکر بودن، در مقابل جنس مونث مد نظر است اما «مَرء» در مورد مردی به کار میرود که نوعی باصفا و دلپسند بودن (گوارایی) در او لحاظ شده است (هرچند که مرأة« به خاطر برخورداری از علامت تأنیث، دلالتش بر مونث بودن پررنگ است و به همین جهت در مقابل «رجل» به کار میرود) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص57)
یا به تعبیر دیگر، «رجل» به نحوی دلالت بر قوت در انجام کارها دارد و از این جهت در مدح افراد گفته میشود: «انه رَجُلٌ» (در فارسی میگوییم: او مرد است و کار مردانه میکند) ولی «مرء» بیشتر ناظر به ادب شخص است چنانکه «مروّت» به ادب شخص ناظر است. (الفروق في اللغة، ص۲۷۱)
▪️ضمنا توجه شود که اگرچه همان طور که «مَرْأَة» و «إمرأة» برای زن به کار میرود: «فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتان» (بقره/282) ، «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْران» (آل عمران/35)،
واژههای «مَرء» و «إمرأ» هم در درجه اول برای «مرد» به کار میرود: « ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِه» (بقره/102) ، «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ» (مریم/28) ، «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ ... وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ» (عبس/36)
اما کاربرد آن به معنای مطلق انسان (اعم از مرد و زن) نیز بسیار شایع است: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال/24) ، «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداه» (نبأ/40) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» (نور/11) ، «کُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ» (طور/21) «أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعيمٍ» (معارج/38) ، «بَلْ يُريدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً» (مدثر/52) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ» (عبس/37)
و البته استفاده از لفظ مذکر، وقتی اعم از مذکر و مونث مد نظر است در زبان عربی عادی است، چنانکه حتی گاه «رجل» که اساساً برای مرد استفاده شده را برای مطلق از مردن و زن به کار میبرند: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (نور/37)
📿ماده «مرء» 38 بار در قرآن کریم به کار رفته که کاربرد آن به صورت «مریء» و در این معنا تنها در همین یک آیه (نساء/4) میباشد.
@yekaye
☀️1) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است:
سزاوارترین شرطهایی که باید بدان عمل شود، شرطهایی است که با آن روابط جنسی حلال میگردد.
📚من لا يحضره الفقيه، ج3، ص399
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ أَحَقَّ الشُّرُوطِ أَنْ يُوفَى بِهَا مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ.
☀️ب. با سندهای متفاوت از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
کسی که با زنی ازدواج کند و در دلش این نباشد که مهریه او را بپردازد همانا گویی زنا کرده است.
📚الكافي، ج5، ص383
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ تَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ وَ لَا يَجْعَلُ فِي نَفْسِهِ أَنْ يُعْطِيَهَا مَهْرَهَا فَهُوَ زِنًى.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَ لَا يَجْعَلُ فِي نَفْسِهِ أَنْ يُعْطِيَهَا مَهْرَهَا فَهُوَ زِنًى.
☀️ج. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که در توضیح سخن خداوند عز و جل که میفرماید «و به زنان مهریههایشان را هدیه بدهید.» (نساء/4) فرمود:
خداوند عز و جل میفرماید: آن مهریهای که به موجب آن رابطه جنسی با آنان را حلال شمردید به آنان بدهید؛ پس هرکس که در خصوص مهریه زنی که رابطه جنسی با او را حلال دانسته، به او ظلم کند؛ همچون کسی است که این رابطه را به صورت زنا بر خود مباح کرده باشد.
📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص98 و 179؛ دعائم الإسلام، ج2، ص220؛ النوادر (للراوندي)، ص37
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ [عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْطُوهُنَّ الصَّدَاقَ الَّذِي اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ فُرُوجَهُنَّ [الْمُسَمَّى] فَمَنْ ظَلَمَ امْرَأَةً صَدَاقَهَا الَّذِي اسْتَحَلَّ بِهِ فَرْجَهَا فَقَدِ اسْتَبَاحَ فَرْجَهَا زِنًا [وَ اسْتَبَاحَ فَرْجَهَا زَنَى].
☀️د. از امام صادق ع روایت شده است: کسی که مهریهای را تعیین کند و سپس نیت پرداخت آن را نداشته باشد به منزله دزد است!
📚الكافي، ج5، ص383
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَمْهَرَ مَهْراً ثُمَّ لَا يَنْوِي قَضَاءَهُ كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ.
@yekaye
🔆2) درباره فلسفه تشریع مهریه روایات متعددی آمده که هریک به زاویهای از این تشریع اشاره کرده است؛ از جمله:
☀️الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: مهریه بر عهده مردان، و نه برعهده زنان، واجب شده، با اینکه کاری است که هر دو انجام میدهند [و لدت و نفعش به هر دو میرسد] زیرا مرد وقتی از زن بهرهاش را گرفت از او جدا میشود و منتظر جدا شدن او نمیماند؛ پس مهریه بر عهده اوست، و نه بر عهده زن.
📚علل الشرائع، ج2، ص513
رُوِيَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ:
إِنَّمَا صَارَ الصَّدَاقُ عَلَى الرَّجُلِ دُونَ الْمَرْأَةِ وَ إِنْ كَانَ فِعْلُهُمَا وَاحِداً فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا قَضَى حَاجَتَهُ مِنْهَا قَامَ عَنْهَا وَ لَمْ يَنْتَظِرْ فَرَاغَهَا فَصَارَ الصَّدَاقُ عَلَيْهِ دُونَهَا لِذَلِكَ.
☀️ب. محمد بن سنان سوالاتی را به صورت مکتوب از امام میپرسد. در فرازی از پاسخ مکتوب امام رضا ع آمده است:
علت مهریه و وجوبش بر مردان، و اینکه بر زنان واجب نیست که به همسرانشان چیزی بدهند این است که مئونه [= مخارج و هزینههای] زن بر عهده مرد است؛ زیرا زن همانند کسی است که خود را عرضه کرده و مرد خریدار [وصلت با] اوست؛ و هیچ فروشی بدون قیمت، و هیچ خریدی بدون پرداخت هزینه نمیباشد، علاوه بر اینکه زنان به علل متعددی از سر و کله زدن [با مردان] و درگیریهای کسب و کار، معاف شدهاند
📚علل الشرائع، ج2، ص501؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص94
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِي مَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ قَالَ:
عِلَّةُ الْمَهْرِ وَ وُجُوبِهِ عَلَى الرِّجَالِ وَ لَا يَجِبُ عَلَى النِّسَاءِ أَنْ يُعْطِينَ أَزْوَاجَهُنَّ قَالَ لِأَنَّ عَلَى الرِّجَالِ مَئُونَةَ الْمَرْأَةِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ بَائِعَةٌ نَفْسَهَا وَ الرَّجُلَ مشتري [مُشْتَرٍ] وَ لَا يَكُونُ الْبَيْعُ بِلَا ثَمَنٍ وَ لَا شِرَاءٌ بِغَيْرِ إِعْطَاءِ الثَّمَنِ مَعَ [أَنَ] النِّسَاءَ مَحْظُورَاتٌ عَنِ التَّعَامُلِ وَ الْمَتْجَرِ مَعَ عِلَلٍ كَثِيرَةٍ.
☀️ج. از امام صادق ع از علت اینکه دادن مهریه بر مردان واجب شده، سوال شد؛
فرمودند:
همانا خداوند غیرتمند است؛ برای ازدواج حد و مرزهایی قرار داده تا روابط جنسی مجاز شمرده نشود مگر به شرطهایی معین و مهریهای مشخص و رضایت بدان مهریه.
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج4، ص270
سُئِلَ الصادق ع عَنْ عِلَّةِ الْمَهْرِ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ
إِنَّ اللَّهَ غَيُورٌ جَعَلَ فِي النِّكَاحِ حُدُوداً لِئَلَّا تُسْتَبَاحَ الْفُرُوجُ إِلَّا بِشَرْطٍ مَشْرُوطٍ وَ صَدَاقٍ مُسَمًّى وَ رِضًى بِالصَّدَاقِ.
@yekaye
☀️3) از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده که
شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و از دردی که در شکم داشت گلایه کرد.
امیرالمومنین ع به او فرمود: آیا همسر داری؟
گفت: بله!
فرمود: از او بخواه که از مال خودش چیزی را با طبی خاطر به تو ببخشد؛ سپس با آن عسلی بخر و آن را با آبی که از آسمان فرود آمده [= آب باران] مخلوط کن [= با آب باران و عسل، شربت عسل درست کن] و آن را بنوش؛ که همانا من شنیدم که خداوند سبحان در کتابش فرمود «و از آسمان آبی مبارک نازل کردیم» (ق/9) و فرمود «از شکم آن [= زنبور] نوشیدنیای با رنگهای گوناگون بیرون میآید که در آن شفایی برای مردم هست» (نحل/69) و فرمود: اگر چیزی از آن را با طیب خاطر کامل برای شما واگذاشتند، پس آن را بخورید گوارا و نوش جان!» (نساء/4) پس هنگامی که برکت و شفا و گوارایی و نوش جان، با هم جمع شوند، ان شاء الله شفا خواهی یافت.
و او چنین کرد و شفا یافت.
📚تفسير العياشي، ج1، ص218؛
📚مجمع البيان، ج3، ص12؛
📚مكارم الأخلاق، ص407؛
📚فقه القرآن، ج2، ص286
عن عبد الله بن القداح عن أبي عبد الله ع عن أبيه قال:
جاءَ رَجُلٌ إلى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بي وجَعٌ فی بَطْنِي.
فَقَالَ له أَمِير الْمُؤْمِنِينَ: أَ لَكَ زَوْجَةٌ؟
فَقَالَ نَعَمْ.
قَالَ اسْتَوْهِبْ مِنْهَا شَيْئاً طَيِّبَةً بِهِ نَفْسُهَا مِنْ مَالِهَا، ثُمَّ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا ثُمَّ اسْكُبْ عَلَيْهِ مِنْ مَاءِ السَّمَاءِ ثُمَّ اشْرَبْهُ فَإِنِّي أسمع [سَمِعْتُ] اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً» وَ قَالَ «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» وَ قَالَ «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» فَإِذَا اجْتَمَعَتِ الْبَرَكَةُ وَ الشِّفَاءُ وَ الْهَنِيءُ وَ الْمَرِيءُ شُفِيتَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.
قَالَ: فَفَعَلَ ذَلِكَ، فَشُفِيَ.
@yekaye
☀️4) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند متعال که میفرماید «اگر چیزی از آن را با طیب خاطر کامل برای شما واگذاشتند، پس آن را بخورید گوارا و نوش جان!» سوال شد.
فرمودند:
مقصود اموال زنان است که جزء داراییهای آن و در اختیارشان است.
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص346؛ تفسير العياشي، ج1، ص219
عَنْ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع [أو أبي الحسن ع] قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً»
قَالَ يَعْنِي بِذَلِكَ أَمْوَالَهُنَّ الَّذِي فِي أَيْدِيهِنَّ مِمَّا يَمْلِكْنَ.
@yekaye
☀️5) سعید بن یسار میگوید:
به امام صادق ع عرض کردم: فدایت شوم. خانمی مبلغى از مال خود را به شوهرش مىدهد تا با آن برای او کار کند. موقع تسليم كردن وجه به شوهرش مىگويد: «از پول من خرج كن. اگر حادثه اى براى تو اتفاق افتاد، هرچه از آن خرج كردهاى خوشِ حلالت باد. و اگر براى من حادثهاى اتفاق افتاد، نیز آنچه از آن خرج كردهاى خوشِ حلالت باد.»
امام صادق ع به من گفت: سؤالت را تكرار كن.
من خواستم كه سؤال خود را تكرار كنم، صاحب مسأله كه حاضر بود، رشته سخن را به دست گرفت و سؤال را شبیه من بیان كرد. چون سخنش به پایان رسید، امام صادق ع با انگشت خود به او اشاره كرد، و فرمود: فلانی! اگر مىدانى كه همسرت واقعا بين خودت و او و بين اللّه این را به تو واگذار کرده، خوشِ حلالت! و سه بار این تعبیر را تکرار کرد.
سپس فرمود: همانا خداوند جل جلاله در کتابش فرموده است: «اگر چیزی از آن را با طیب خاطر کامل برای شما واگذاشتند، پس آن را بخورید گوارا و نوش جان!» (نساء/4)
📚الكافي، ج5، ص136؛
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص346؛
📚تفسير العياشي، ج1، ص219؛
📚النوادر (للراوندي)، ص37
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ امْرَأَةٌ دَفَعَتْ إِلَى زَوْجِهَا مَالًا مِنْ مَالِهَا لِيَعْمَلَ بِهِ وَ قَالَتْ لَهُ حِينَ دَفَعَتْ إِلَيْهِ: «أَنْفِقْ مِنْهُ فَإِنْ حَدَثَ بِكَ حَدَثٌ فَمَا أَنْفَقْتَ مِنْهُ حَلَالًا طَيِّباً [فلك حلال طيب] فَإِنْ حَدَثَ بِي حَدَثٌ فَمَا أَنْفَقْتَ مِنْهُ فَهُوَ [فلک] حَلَالٌ طَيِّبٌ.
فَقَالَ أَعِدْ عَلَيَّ يَا سَعِيدُ الْمَسْأَلَةَ.
فَلَمَّا ذَهَبْتُ أُعِيدُ الْمَسْأَلَةَ عَلَيْهِ، اعْتَرَضَ فِيهَا صَاحِبُهَا وَ كَانَ مَعِي حَاضِراً فَأَعَادَ عَلَيْهِ مِثْلَ ذَلِكَ. فَلَمَّا فَرَغَ أَشَارَ بِإِصْبَعِهِ إِلَى صَاحِبِ الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ:
يَا هَذَا إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا قَدْ أَفْضَتْ بِذَلِكَ إِلَيْكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَحَلَالٌ طَيِّبٌ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
ثُمَّ قَالَ يَقُولُ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ فِي كِتَابِهِ: «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً»
@yekaye
☀️6) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا صدقه، امری نو و بیسابقه است. [ظاهرا یعنی قبل از اسلام، چنین بخششی که برای خدا باشد رایج نبوده، یا از باب فخرفروشی و شهرتطلبی بوده، یا صرفاً از باب ترحم و احساساتی شدن؛ الوافي، ج10، ص514] همانا مردم در زمان رسول الله نحله [= بخشش بی هرگونه مطالبه] و هبه [= هدیه] میدادند؛ و سزاوار نیست که کسی که به خاطر خداوند [صدقه] میدهد، آن را بازپس بگیرد.
سپس فرمود: اما آنچه برای خدا و در راه خدا داده نشده، را می تواند بازپس بگیرد، خواه به عنوان نحله [= بخشش بیمطالبه] باشد یا هبه [= هدیه]، آن کالا بعد از بخشش مورد تصرف واقع شده باشد یا خیر؛ ولی مرد در آنچه به همسرش بخشیده و نیز زن در آنچه به شوهرش بخشیده حق بازپس گرفتن ندارد، خواه آن دیگری در آن کالا تصرف کرده باشد یا خیر؛ مگر نه این است که خداوند میفرماید «برای شما حلال نیست که از آنچه بدانان دادید چیزی را پس بگیرید» (بقره/229) و فرمود «اگر چیزی از آن را با طیب خاطر کامل برای شما واگذاشتند، پس آن را بخورید گوارا و نوش جان!» (نساء/4) و این حکم شامل مهریه و هدیه هم میشود.
📚الكافي، ج7، ص30؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص152-153؛ الإستبصار، ج4، ص110
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّمَا الصَّدَقَةُ مُحْدَثَةٌ إِنَّمَا كَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَنْحَلُونَ وَ يَهَبُونَ وَ لَا يَنْبَغِي لِمَنْ أَعْطَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً أَنْ يَرْجِعَ فِيهِ.
قَالَ: وَ مَا لَمْ يُعْطِ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَإِنَّهُ يَرْجِعُ فِيهِ، نِحْلَةً كَانَتْ أَوْ هِبَةً، حِيزَتْ أَوْ لَمْ تُحَزْ؛ وَ لَا يَرْجِعُ الرَّجُلُ فِيمَا يَهَبُ لِامْرَأَتِهِ وَ لَا الْمَرْأَةُ [لِلْمَرْأَةِ] فِيمَا تَهَبُ لِزَوْجِهَا، حِيزَ أَوْ لَمْ يُحَزْ [حِيزَا أَوْ لَمْ يُحَازَا] ؛ أَ لَيْسَ [لِأَنَّ] اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ: وَ لَا تَأْخُذُوا [«وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا] مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً» وَ قَالَ «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» وَ هَذَا يَدْخُلُ فِي الصَّدَاقِ وَ الْهِبَةِ.
@yekaye
.
1️⃣ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً»
⭕️و به زنان مهریههایشان را هدیه بدهید. ⭕️
این آیه به اجماع شیعه و سنی، دلالت دارد بر وجوب پرداخت مهریه به زن توسط مرد
📚 (البحر المحيط، ج3، ص511)
و این مطلب بقدری قطعی است که علاوه بر اصل آن، علمای شیعه و سنی اجماع دارند که اگر ازدواج بدون مهریه انجام شود، پرداخت «مهر المثل» (= معادل مهریهای که عرفاً رایج است) بر مرد واجب میگردد.
📚(الخلاف (شیخ طوسی)، ج4، ص363)
📝 #فلسفه_مهریه
#مهریه هدیه مرد است به زنی که میخواهد با او ازدواج کند؛
و اصلا وجه تسمیه «مهریه»به «صدُقه» را این دانستهاند که نشانه راستین بودن علاقه مرد به زن است.
🔖(نکات ادبی: https://eitaa.com/yekaye/5761 )
در واقع،
در اسلام مقرر شده مرد به علامت اینکه به زن نشان دهد که من تو را دوست دارم و واقعا خواهان توأم در همان ابتدای ازدواج یک هدیه ارزشمندی به او بدهد؛
و با افزودن کلمه «نحله» (که به معنای هدیهای است که انسان کاملا با طیب خاطر میدهد و به ازایش چیزی نمیخواهد) بر اینکه این اقدام جز هدیه و پیشکشی و عطیه وجه دیگری ندارد تاکید کرده است.
چنین هدیه دادنی بقدری در شکلگیری و تقویت محبت بین زن و شوهر موثر است که حتی در روابط غیرشرعی نیز، غالبا این پسر است که ابتدا به دختر ابراز محبت میکند، هدیهای میدهد، و سعی میکند برای او هزینه کند.🤔
💠نقدی #جامعهشناختی بر وضعیت ما💠
هدف اصلی اسلام از وضع قانون مهریه، تشدید محبت بین زن و شوهر و تقویت پیوند زناشویی بوده است.
مساله این است در نگاه عمیق انسانی- اسلامی، نظام خانواده با تمام نظامات اجتماعی متفاوت است و منطق و معیار ویژهای دارد جدا از منطقها و معیارهایی که در سایر تاسیسات اجتماعی به کار میرود. (نظام حقوق زن در اسلام، ص13)
هدف از ایجاد هر #سازمان_اجتماعی، انجام شراکت به منظور رسیدن به نفع و فایده بیشتر برای طرفین است،
از این رو، منطق اصلیِ حاکم بر نظامات اجتماعی #عدالت است:
افراد باید #حد_و_مرز خود را از ابتدا دقیقا مشخص کنند که اگر در فرایند همکاری مشکلی پیش آمد براحتی و بدون اینکه ظلمی بشود بتوانند از هم جدا شوند؛
اما
هدف از #خانواده، صرفا یک شراکت برای نفع بیشتر نیست؛ بلکه تکمیل هریک از زن و مرد و رسیدن به وحدت روحیای است که از آن به #عشق تعبیر میشود: ابتدا بین زوجین، و سپس تجربه کردن محبت بیدریغ در خصوص فرزندان؛ که تجربه عشق ورزیدن و محبت کردن شکوفاییای برای روح انسان میآورد که جای دیگر به دست نمیآید.
به تعبیر قرآنی، منطق اصلی حاکم بر خانواده، تحقق #مودت_و_رحمت است:
«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» (روم/21).
بدین ترتیب،
میزان اصلی در مطلوبیت روابط خانوادگی، تحقق #مودت_و_رحمت، و #برداشتن_مرزها و فاصله های بین زوجین، و والدین و فرزندان است؛ نه تحقق #عدالت، که در گروی #تثبیت_حد_و_مرزهای بین افراد میباشد.
🤔 البته عدالت، به عنوان #کف_وضعیت_خانوادگی قابل قبول است؛
یعنی اسلام رویهای در پیش گرفته و قوانینیش را به گونهای قرار داده که اگر مودت و رحمت (عشق) در فضای خانواده حاصل نشد، دست کم کسی به دیگری ظلم نکند؛
🤔🤔اما تفاوت بسیار است بین اینکه دغدغه اصلی در خانواده (همچون سایر نظامات اجتماعی) این باشد که ظلمی رخ ندهد، با اینکه دغدغه اصلی این باشد که مودت و رحمت حاصل شود.
💢مثلا
🔻وقتی دغدغه اولی عدالت، و نه عشق، باشد، «جنگ اول به از صلح آخر» میشود، در هنگام تاسیس شرکت سختگیری میشود، قراردادهای با وسواس نوشته و بر آن شاهد گرفته میشود؛ ولی در مقام به هم زدن شرکت، صرف توافق طرفین کافی است؛ زیرا خود این شرکت هیچ قداست و ارزشمندی خاصی نداشته؛
🔺اما وقتی دغدغه اصلی تحقق مودت و رحمت میباشد، در شکلگیری نهاد خانواده بنا بر آسان گرفتن میباشد، و صرفا در اصل انتخاب (مناسب بودن همسر) تاکید میشود، و وقتی این مقدار رعایت شد، بنا بر سهلگیری است، حتی تاسیس خانواده نیاز به شاهد ندارد؛ اما در مقابل، برای به هم زدن آن سخت گیری میشود، افراد به مدارا و تحمل همدیگر توصیه میشوند و طرفین به آوردن شاهد و حَکَم الزام میشوند، تا بلکه شاید به میانجیگری آنها این نهاد مقدس از هم نپاشد.
@yekaye
👇ادامه توضیح #فلسفه_مهریه👇
👇ادامه توضیح #فلسفه_مهریه👇
در دوره مدرن، به دلایل تاریخی، #نهاد_خانواده به عنوان یک #سازمان_اجتماعی فهمیده شد که هدف اصلی آن، شراکت برای نفع بیشتر طرفین است و قانون اصلی آن هم #عدالت و صرفاً ظلم نشدن به همدیگر قلمداد شد؛ و ثمرهاش تضعیف #قداست و #ارزشمندیِ نهاد خانواده بود، و فروکاستن آن در حد یک شرکت عادی، با تعهداتی بسیار اندک (حتی طرفین در مسائل جنسی هم مختص همدیگر نیستند) که براحتی قابل به هم خوردن است.
متاسفانه این رویکرد ناصواب چنان در فرهنگ ما رسوخ کرده، که برخی قوانین کاملا اسلامی که اصلا در غرب وجود ندارد (مانند مهریه) را به نحو کاملا غربی و خلاف آموزههای اسلام پیاده میکنیم❗️
#مهریه - چنانکه در بالا بیان شد – هدفش صرفاً ایجاد #مودت_و_رحمت در شروع زندگی بوده، اما نزد بسیاری از افراد تبدیل به قانونی صرفاً ناظر به عدالت و جلوگیزی از ظلم شده است؛ بیش از اینکه #علامت_صدق و نشانه علاقه مرد به زن باشد، #ضمانت_اجرایی برای تحت فشار قرار دادن مرد در آینده شده است؛ و طبیعی است که نهتنها کارکرد اولیه خود (کمک به تحقق مودت و رحمت)را از دست داده، بلکه کارکرد معکوس پیدا کرده، و خود چنین مهریههایی عامل نزاع و درگیری زن و شوهر و مداخلههای ناصواب اطرافیان شده است.
🤔شاید این گونه مواجهه با مهریه در کشور ما، از بارزترین نمونههای استفاده بسیار بد از قانونی بسیار خوب باشد‼️
@yekaye
.
2️⃣ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً»
با توحه به اینکه بالاخره این گونه نیست که زن در ازای مهریه، هیچ چیزی به مرد ندهد، بلکه همان اجازه تمتع جنسی، بهرهای است که به مرد رسیده است. پس چرا آیه این مهریه را «نحله» (که به معنای هدیه بدون هرگونه ما به ازایی است) خوانده است؟
🍃الف. چون بهره جنسی، ثمرهای است که در ازدواج به هر دوی زن و مرد میرسد؛ و این گونه نیست که فقط مرد بهرهمند شود و نه زن.
(السرائر (ابن ادریس)، ج2، ص576)
و با توجه به اینکه مرد و زن بهره مساویای میبرند چون خداوند مهریه را برعهده مرد واجب کرده، پس این قانون عطیه و هدیهای بدون ما به ازاء است از جانب خداوند برای زنان.
(مجمع البيان، ج3، ص12)
🍃ب. گفته شده که تا پیش از اسلام، مهریه را به اولیای زن (بویژه پدر زن) میدادند؛ چنانکه در داستان موسی و شعیب هم شرط ازدواج موسی ع با دختر شعیب ع این بود که موسی ع چند سال برای پدر شعیب کار کند « عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ، فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ» و گویی خداوند این که مهریه صرفاً برای خود زنان باشد نه برای ولیّ آنان، چیزی است که خداوند در این شریعت به زنان هدیهای کرده است که ما به ازایی بر عهده زنان نگذاشته است.
(السرائر (ابن ادریس)، ج2، ص575؛ تفسير الصافي، ج1، ص421)
🍃ج. چه بسا «نحله» از «انتحال» به معنای «تدین» اخذ شده باشد؛ (انتحال به معنای ادعای چیزی را کردن است که کاربرد آن در خصوص ادعای دین کردن و متدین بودن به دین خاص رایج است) یعنی مهریه زنان را به عنوان تدین و انجام یک وظیفه دینی بدهید.
(زجاج و ابن خالویه، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص12؛ و نیز السرائر (ابن ادریس)، ج2، ص575)
🍃د. مقصود از «نحله» در اینجا «امر واجبی است که مورد تصریح قرار گرفته (فریضة مسماة)
(قتاده و ابن جریح، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص12)
🍃ه. ...
@yekaye
.
3️⃣ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً»
فرمود «صدقاتهن» تا نشان دهد مهريّه، نرخ زن نيست، بلكه نشانه صداقت مرد در علاقه و دوستى به همسر است.
فرمود «نحله» تا نشان دهد مهريّه، بهاى زن نيست، بلكه هديه مرد به همسرش مىباشد.
(تفسير نور، ج2، ص243)
@yekaye
.
4️⃣ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ»
اگر در فرهنگ غربی تا یک و نیم قرن پیش زنان حق مالکیت نداشتند،
اما اسلام نه تنها این حق را برایشان به رسمیت شناخته بود،
بلکه هرگونه معامله بر سر ازدواج زنان را هم باطل اعلام کرد و زن را مالك تمامی مهريه خود دانست؛ به طوری که پدر و بستگان زن، حقّی در مهريه او ندارند.
@yekaye
.
5️⃣ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ ...»
در مورد بخشش مهریه، رضايت قلبى لازم است. بخششهاى اكراهى، اجبارى و ... اعتبار ندارد.
(تفسير نور، ج2، ص243)
در واقع،
چون فرمود مهریه زنان را به صورت «نحله» (هدیه بدون مطالبه چیز دیگر) به آنان بدهید،
و در ادامه تاکید کرد که در صورتی که با طیب خاطر آن را پس دادند اجازه استفاده دارید،
معلوم میشود اگر مردی زنش را با زور و اجبار به بخشیدن ویا نگرفتن مهریه مجبور کند و زن رضایت نداشته باشد، مصداق اکل به باطل (خوردن مال حرام) است.
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص59)
@yekaye
.
6️⃣ «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً»
زن، در گرفتن يا بخشيدن مهريه، آزاد و مستقل است.
(تفسير نور، ج2، ص243)
@yekaye