🔹ب. و أَباریقَ
☀️۲) روایت شده است که امیرالمومنین ع از رسول الله ص سوال کرد:
یا رسول الله! کدام ما را بیشتر دوست داری؟ من یا فاطمه؟
فرمود: فاطمه نزد من از تو دوستداشتنیتر و تو نزد من از او عزیزتری! و تو ای علی! با من بر سر حوضی خواهی بود که مردم [نااهل] را از آن می رانند و همانا بر سر این حوض، تُنگهایی به تعداد ستارگان آسمان است؛ و تو و حسن و حسین و فاطمه و عقیل و جعفر در بهشتاید: «[خواهر و] برادرانی بر تختهایی تکیه زده رو به روی هم» (حجر/۴۷) و تو و شیعیانت با من در بهشتاند؛ سس رسول الله ص این آیه را قرائت کرد: «برادرانی بر تختهایی تکیه زده رو به روی هم» (حجر/۴۷) که هیچکس پشت سر همنشین اش نمی نگرد [= پشت سرش از او بدگویی نمیکند].
📚نهج الحق و كشف الصدق، ص206؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص253
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنَا أَمْ فَاطِمَةُ قَالَ فَاطِمَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَعَزُّ عَلَيَّ مِنْهَا وَ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ عَلَى حَوْضِي تَذُودُ عَنْهُ النَّاسَ وَ إِنَّ عَلَيْهِ أَبَارِيقَ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ وَ أَنْتَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ وَ عَقِيلٌ وَ جَعْفَرٌ فِي الْجَنَّةِ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ وَ أَنْتَ مَعِي وَ شِيعَتُكَ فِي الْجَنَّةِ ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ لَا يَنْظُرُ أَحَدُهُمْ فِي قَفَا صَاحِبِه
📚مضمونی نسبتا نزدیک به این مشمون قبلا در جلسه ۲۸۶ (ذیل آیه «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» حجر/47) گذشت.
@yekaye
☀️۳) از امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
رسول الله ص به علی فرمود:
ای علی! هنگامی که مرا به معراج بردند آنجا رودی دیدم سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل، و مستقیمتر از تیر، که در آنجا تُنگهایی به تعداد ستارههای آسمان بود؛ در کنارهاش گنبدهایی از یاقوت قرمز و مروارید سفید؛ جبرئیل بالهای خود را بر کنار آن زد که بناگاه بوی خوش مشک همه جا را پر کرد؛
سپس فرمود: سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست ، همانا در بهشت درختانی وجود دارد که صدای تکان خوردن برگهایشان صدای تسبیحی است که شبیه چنین صدایی را از اولین و آخرین کسی نشنیده است؛ میوهای شبیه انار دارد که میوهاش را به سمت هرکس میاندازد که وقتی آن را باز میکنند درونش هفتاد حُلّه [زیورآلات] بهشتی است؛ و مومنان بر کرسیهایی از نور نشستهاند همچون زیبارویانی در حجله و تو روز قیامت پیشاپیش همه آنهایی؛ بر ای هرکسی یک جفت کفش است که بند کفشش از نور است که هرجایی از بهشت که باشند پیش رویشان را روشن میکند. در این حالاند که زنی از بالای سرشان بر آنان مشرف میشود و میگوید: سبحان الله! ای بنده خدا! آیا تو را نسبت به ما نظری نیست؟
میگوید: تو کی هستی؟!
پاسخ میدهد: من از همانها هستم که خداوند متعال فرمود: «هيچ كس نمىداند چه چيز از آنچه روشنىبخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مىدادند براى آنان پنهان شده است.» (سجده/17)
سپس فرمود: به کسی که جان محمد ص در دست اوست همانا هر روز هفتاد هزار فرشته نزد او میآیند در حالی که او را به نام و نام پدرش مخاطب قرار می دهند [کنایه از اینکه کاملا با او آشنا و صمیمی هستند].
📚المحاسن، ج1، ص180-181
عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِيهِ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ:
يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي رَأَيْتُ فِي الْجَنَّةِ نَهَراً أَبْيَضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ فِيهِ أَبَارِيقُ عَدَدَ النُّجُومِ عَلَى شَاطِئِهِ قِبَابُ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الْأَبْيَضِ؛ فَضَرَبَ جَبْرَئِيلُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْكَةٌ ذَفِرَةٌ.
ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَراً يَتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِيحِ بِصَوْتٍ لَمْ يَسْمَعِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ بِمِثْلِهِ يُثْمِرُ ثَمَراً كَالرُّمَّانِ يُلْقِي الثَّمَرَةَ إِلَى الرَّجُلِ فَيَشُقُّهَا عَنْ سَبْعِينَ حُلَّةً وَ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى كَرَاسِيَّ مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الرَّجُلِ مِنْهُمْ نَعْلَانِ شِرَاكُهُمَا مِنْ نُورٍ يُضِيءُ أَمَامَهُمْ حَيْثُ شَاءُوا مِنَ الْجَنَّةِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ تَقُولُ: سُبْحَانَ اللَّهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ؟ فَيَقُولُ: مَنْ أَنْتِ؟ فَتَقُولُ: أَنَا مِنَ اللَّوَاتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ».
ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّهُ لَيَجِيئُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يُسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيه.
@yekaye
🔹ج. و كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ
☀️۴) از چندین تن از ائمه اطهار ع روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت.
در فراز دیگری از آن فرمودهاند:
من با رسول الله در کنار حوض هستم و همراهم عترت [خاندان] و دو سبط من حضور دارند؛ پس هرکس ما را میخواهد سخن ما را بگیرد و به عمل ما عمل کند که همانا برای هر اهل بیتی سخاوتمندی ای هست و برای ما و اهل مودت با ما شفاعت است؛ پس در دیدار ما بر سر حوض [کوثر] با هم مسابقه دهید که همانا ما دمشنانمان را از پیرامون آن برانیم و از آن به دوستان و اهل ولایتمان بنوشانیم و هرکس جرعهای از آن بنوشد بعد از آن ابدا تشنه نخواهد شد؛ حوض ما آبگاهی است بزرگ، دارای دو مجرا که از بهشت سرچشمه میگیرند؛ یکی از تسنیم (مطففین/۲۰) است و دیگری از مَعین [شراب ناب] (واقعه/18). بر دو طرف آن زعفران است و دیوارهاش از مروارید و یاقوت است و این همان کوثر است؛ همانا همه امور به خداوند عز و جل برمی گردد و اگر به بندگان برمی گشت چنین نبود که بتوانند کسی را بر ما ترجیح دهند؛ ولیکن خداوند هرکس را بخواهد به رحمت خویش اختصاص میدهد؛ پس حمد خداوند را به جای آورید که شما را اختصاص داد به این نعمت ابتدایی، که با طیب ولادت [= حلالزاده] به دنیا آمدید...
📚الخصال، ج2، ص624
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاه قال ع:
... أَنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَعِي عِتْرَتِي وَ سِبْطَايَ عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ أَرَادَنَا فَلْيَأْخُذْ بِقَوْلِنَا وَ لْيَعْمَلْ عَمَلَنَا فَإِنَّ لِكُلِّ أَهْلِ بَيْتٍ نجيب [نَجِيباً] وَ لَنَا شَفَاعَةً وَ لِأَهْلِ مَوَدَّتِنَا شَفَاعَةً فَتَنَافَسُوا فِي لِقَائِنَا عَلَى الْحَوْضِ- فَإِنَّا نَذُودُ عَنْهُ أَعْدَاءَنَا وَ نَسْقِي مِنْهُ أَحِبَّاءَنَا وَ أَوْلِيَاءَنَا وَ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ يَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَداً حَوْضُنَا مُتْرَعٌ فِيهِ مَثْعَبَانِ يَنْصَبَّانِ مِنَ الْجَنَّةِ أَحَدُهُمَا مِنْ تَسْنِيمٍ وَ الْآخَرُ مِنْ مَعِينٍ عَلَى حَافَتَيْهِ الزَّعْفَرَانُ وَ حَصَاهُ اللُّؤْلُؤُ وَ الْيَاقُوتُ وَ هُوَ الْكَوْثَرُ إِنَّ الْأُمُورَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ إِلَى الْعِبَادِ وَ لَوْ كَانَتْ إِلَى الْعِبَادِ مَا كَانُوا لِيَخْتَارُوا عَلَيْنَا أَحَداً وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا اخْتَصَّكُمْ بِهِ مِنْ بَادِئِ النِّعَمِ عَلَى طِيبِ الْوِلَادَة. ...
📚این فراز از این حدیث طولانی با سندهای متفاوت و اندک تفاوتی در عبارات در تفسير فرات الكوفي، ص367 و جامع الأخبار(للشعيري)، ص174 نیز آمده است.
@yekaye
.
1️⃣ «یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ؛ بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ»
در آیه قبل اشاره کرد که دور مقربان را بچههایی میگردند: و در این آیه میفرماید: با قدحها و تُنگها و پیالهای از شراب ناب؛
یعنی آن بچهها (که چهبسا فرزندان بهشتیِ آنان باشند) دائما پیرامون و در خدمت آناناند و در دستانشان انواعی از ظروف نوشیدنی است که علیالقاعده حاوی انواعی از نوشیدنیها باشد.
🤔اینکه انسان در جایی با دوستان صمیمی خود بر تختهایی تکیه زند و فرزندان خودش دائما پیرامونش بگردند و آماده به خدمت او باشند و با انواع نوشیدنیها در ظرفهای گوناگون هر لحظه به نحوی از او و دوستانش پذیرایی کنند، ظاهرا حکایتگر این است که آنان – که علیالقاعده در دنیا با انواع سختیها و زحمات دست به گریبان بودهاند (بویژه با توجه به قاعده البلاء للولاء: هرکه در این دار مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند) – در بهشت کاملا فارغالبال و بیهیچ دغدغه و زحمت و در اوج لذت و خوشی و شادمانی بسر میبرند.
@yekaye
.
2️⃣ «بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ»
🍵کلمه «اکواب» (و بلکه ماده «کوب) که به معنای قدحهای بزرگ بدون دسته و لوله است در قرآن کریم جمعا ۴ بار و فقط برای اشاره به یک ظرفی بهشتی به کار رفته است؛
که در یک مورد به اینکه اکوابی برای بهشتیان قرار داده شده، اشاره شده: «وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ» (غاشیه/14) و
در سه مورد دیگر از طواف با «أکواب» و چیزهای دیگر در حول بهشتیان سخن به میان آمده است: «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ» (زخرف/71) ، «بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ» (واقعه/18) ، «وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواريرَا» (انسان/15) که در این آیه اخیر به جنس این اکواب (که از «قواریر» (بلور و کریستال) است) نیز اشاره شده است.
🍺کلمه «أباریق» که جمع إبریق است، ظرف نوشیدنیای است که دسته و لوله داشته باشد (ظاهرا قیافهاش شبیه گلابپاشهای میناکاری شدهای است که هنوز در برخی منازل یافت میشود) تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
🍸کلمه «کأس» به معنای «پیاله»ای است که غالبا برای خوردن شراب استفاده میشده و غالبا وقتی پر از شراب باشد این تعبیر به کار میرود (نه برای ظرف خالیاش). این کلمه 6 بار و هربار به صورت مفرد در قرآن کریم به کار رفته، که در یک مورد بر پر بودنش تاکید شده: «وَ كَأْساً دِهاقاً: و پیالهای لبالب» (نبأ/34)؛ در دو مورد از دو نوشیدنی متفاوتی که برای ابرار (که ظاهرا همان اصحاب یمیناند) و عبادالله (که ظاهرا همان مقرباناند) در آن هست سخن به میان آمده: «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً ... وَ يُسْقَوْنَ فيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلاً» (انسان/5 و17)؛ و در دو مورد اینکه مملو از «معین» است اشاره شده: «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعينٍ» (صافات/45) ، «بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ» (واقعه/18)؛ و در یک مورد هم اشاره شده که این پیاله اصلا پیالهای نیست که در آن لغو و یا گناهی باشد: «يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ» (طور/23) یعنی بین آن شراب اخروی و شراب دنیوی تفاوت از زمین تا آسمان است.
🤔درباره اینکه فرق اکواب و اباریق و کأس چیست؛ و چرا دوتای اول به صورت جمع و سومی به صورت مفرد آمده، احتمالاتی میتوان مطرح کرد؛ از جمله:
🍃الف. ظاهرا اکواب ظرف بزرگتری است که اصل نوشیدنی را در آن قرار می دهند و با آن در ابریق میریزند و با ابریق برای هر فردی در پیالهاش میریزند؛ و شاید به همین مناسبت است که دو کلمه اول جمع آمده، اما سومی مفرد؛ زیرا دو کلمه اول ظرفهای اصلیای است که برای عموم افراد میآورند [چهبسا در آنها نوشیدنیهای متنوعی بریزند] اما برای هرکس در هر زمانی یک پیاله در دستش دارد که از آن مینوشد: پس از میهمانان به طور کلی با قدحها و تنگها و از هرکس به طور خاص با پیالهای پذیرایی میکنند. (مفاتيح الغيب، ج29، ص393-394 )
🍃 ب. «کأس» چنانکه اشاره شد به پیاله همراه با شراب میگویند، یعنی ظرفی است مشروط به اینکه در آن شراب و نوشیدنیای باشد؛ در حالی که دو لفظ قبلی برای اشاره به خود ظرفها به کار میرفت؛ اکنون میافزاییم وقتی که ظرف جمع بسته شود تاکید بر تنوع ظروف است؛ این در مورد جایی که کلمه فقط دلالت بر خود ظرف دارد این جمع بستن تنوع بر گوناگونی آن ظرفها دارد؛ اما وقتی که شراب درونش موضوعیت دارد اگر اسم ظرف با صیغه جمع بیاید گویی تنوع خود ظرف موضوعیت دارد و این موجب میشود که خود ظرف بر مظروفش اولویت پیدا کند (گویی مصداق ضربالمثل «آفتابه لگن هفتدست؛ شام و ناهار هیچی» میشود!) و این خلاف بلاغت و احترام به میهمان است. (اقتباس از: مفاتيح الغيب، ج29، ص393 )
🍃ج. [این تنوع وسایل پذیرایی برای اشاره به این است که] مسئولين پذيرايى انواع وسايل پذيرايى را در دست دارند. (تفسير نور، ج9، ص422)
🍃د. ...
@yekaye
.
3️⃣ «بِأَكْوابٍ وَ أَباریقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ»
آیه میفرماید که این مقربان با قدحها و تُنگها و پیالهای از شراب ناب پذیرایی میشوند.
در عین حال که این نوشیدنیها واقعا یک نوشیدنی است؛
اما چنانکه برخی هم تذکر داده اند باید این ظرفها و نوشیدنها را متناسب با آن عوالم ملکوتی اخروی در نظر گرفت (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص130 )
🤔نوشیدنی چیزی است که هم خوردنش بسیار آسان و گواراست و هم جذب آن نسبتا بسیار سریع است؛ برخی با توجه به اینکه نوشیدنیها متناسب با طبیعت گرم و سرد و اثراتی که در طبیعت و مزاج و بویژه در قلب انسان می گذارند، احتمالاتی را مطرح کرده و تذکر دادهاند که اگر توجه کنیم که قلب متناسب با عوالم مختلف تفاوتهایی دارد چهبسا به ازای این تاثیرها بتوان درباره اثرات این نوشیدنیهای بهشتی در قلب و حقیقت انسان مطالبی را فهمید. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص10 )
💡شاید روایتی منسوب به امام صادق ع که در ذیل آیه «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا: پروردگارش شرابی طهارتبخش بدیشان نوشانید» (انسان/21) آمده که این طهارتبخش بودن آن شراب را توصیف میکند و میفرماید «يُطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سِوَى اللَّه: آنان را از هر چیزی غیر از الله پاک و طاهر مینماید» (مجمع البيان، ج10، ص624) افقی برای فهم این گونه شرابهای اخروی بگشاید.
@yekaye
.
4️⃣ «كَأْسٍ مِنْ مَعینٍ»
چنانکه در نکات ادبی گذشت کلمه «معین» در لغت به معنای جاری و روان است و تعبیر «من معین»
▫️میتواند فقط توصیف نوشیدنیای باشد که در «کأس» است و
▫️میتواند متعلق به هر سه آنها (اکواب و اباریق و کأس) باشد.
▪️این کلمه در قرآن کریم 4بار به کار رفته؛
▫️یکبار صریحا و یکبار به قرینه، درباره آب روان و جاری: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» (ملک/30) و «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلى رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعينٍ» (مومنون/50)؛
▫️و دوبار هم در مورد نوشیدنیای است که برای بهشتیان در پیاله ریختهاند که عموما آن را شراب دانستهاند؛ البته شراب بهشتی؛ و خدمتکاران بهشتی با این پیالههای پر از معین، دور بهشتیان میگردند: «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعينٍ» (صافات/45) ، «بِأَكْوابٍ وَ أَباريقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعينٍ» (واقعه/18).
🤔اما چرا این شراب بهشتیِ درون پیاله را با کلمه «معین» توصیف کرد؟
🍃الف. شاید اشاره باشد به اینکه این پیالهها از شرابی که همچون رود در بهشت جاری و روان است برداشته شده است؛ چنانکه در جای دیگر از رودهایی از شراب در بهشت سخن گفت: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها ... وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ» (محمد/۱۵) و رودی از شراب، چیزی است که در دنیا نظیر ندارد و دلالت بر اوج فرحبخشی محیط پیرامون دارد. (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص394 )
🍃ب. به قتاده منسوب است که مقصود از «معین» شرابی است که با چشم دیده میشود (إعراب القرآن (نحاس)، ج4، ص218 ) و ظاهرا کنایه از اینکه شراب بودنش نمود دارد و به چشم میآید؛ که به نظر میرسد این قول بر این اساس است که «معین» را از ماده «عین» (نه از ماده «معن» و به معای «ظاهر للعیون» بگیریم (که به این قول در نکات ادبی اشاره شد)
🍃ج. شاید اشاره است به اثری که بر روح و جانِ نوشنده آن میگذارد و او را در ملکوت و خوشیهای آن جاری و روان میسازد.
🍃د. ...
@yekaye
🔹لا یصَدَّعُونَ
▪️ماده «صدع» در اصل به معنای شکاف برداشتن چیزی سفت و محکم است (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص337 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص210 )
و به تعبیر دیگر، شقه کردنی است که چیزی سفت و محکم را از هم جدا کند و بشکافد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1206)
▫️ چنانکه خود کلمه «الصَّدْعِ» به شکافی که در اجسام صُلب (مانند شیشه و دیوار و ...) حاصل آید گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص478)
▫️و به همین مناسبت به گیاهان هم گویند زیرا زمین را میشکافند و بیرون میآیند «وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ» (طارق/12) (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص338)
▪️وباز به همین مناسبت به کسی که حق را کاملا آشکارا بیان کند میگویند: «صَدَع بالحقِّ» و آیه شریفه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ» (حجر/94) را نیز از همین باب دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص338 )
و برخی این تعبیر را به معنای مطلبی را جدا و متمایز کردن و فیصله دادن دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص478)
▪️«صُداع» به معنای سردرد را هم برگرفته از همین معنا می داند گویی از شدت درد شکافی در سر شخص ایجاد شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص478)
▪️وقتی این ماده به باب تفعل میرود (در حالت مضارع گاه حرف تا در صاد ادغام میشود و یتصدّع به صورت یَصَّدَّع درمیآید) به معنای قبول و پذیرش «صَدع» (جدایی و انشقاق و پراکنده شدن) است؛ مثلا برای متفرق شدن مردم تعبیر «تصدَّع القَوْمُ» به کار میرود: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ» (روم/43) (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص338؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص478 )
▫️که اسم مفعول آن «متصدع» میشود: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (حشر/۲۱)
▫️و میتواند به معنای قبول و پذیرش «صُداع» (سردرد) باشد: (که بر اساس قرائت مجاهد از آیه که به صورت «لا يُصَّدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ» (واقعه/19) قرائت شده است.)
▪️وقتی به باب تفعیل میرود هم به معنای ایجاد «صُداع» (سردرد) در شخص است (که در زبان فارسی هم رایج شده که می گویند مصدع شما نمیشوم" یعنی سرتان را به درد نمیآورم) و هم به معنای متفرق کردن و پراکندن (كتاب العين، ج1، ص292 ) و در خصوص آیه: «لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ» (واقعه/19) اغلب بر این باورند که به معنای این است که از آن شراب سردرد نمی گیرند (مفردات ألفاظ القرآن، ص478 )
▫️هرچند برخی هردو معنا را در اینجا نیز محتمل دانسته و گفتهاند میتواند به این معنا باشد که از نوشیدن آن شراب سردرد نمیگیرند ویا اینکه از آن مجلس متفرق نمیشوند (مجمع البيان، ج9، ص327 )
▪️هرچند که برخی بر این باورند که در تمام موارد فوق «تصدّع» و «تصدیع» به معنای انقطاع و تقطّع و جدا شدن و یا قطع کردن است؛ در آیه 43 سوره روم به این معناست که آنان از جمیع تعلقهایشان و از هرگونه یاور و دوست و پشتیبانی جدا می شوند؛ در آیه 19 سوره واقعه به این معناست که آنان هرگز از این نعمتها جدا نمی شوند و در آیه 21 سوره حشر بدین معناست که از شدت اثر پذیرفتن و خشوع، کوه هم متقطّع (تکهتکه) می شود؛ و حتی بر این باورند که در آیه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» هم میفرماید نفس خویش را از جمیع تعلقات و آنچه ممکن است تو را از انجام ماموریتت به خود مشغول دارد منقطع کن. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص211 )
📿ماده «صدع» همین ۵ بار در قرآن کریم آمده است.
@yekaye
🔹لا ینْزِفُونَ
▪️از کاربردهای رایج ماده «نزف» تعبیر «نَزَفَ البئر» است که هنگامی که آب آن اندک اندک بتمامه کشیده و استخراج شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص798 ؛ مجمع البيان، ج9، ص327 )
و به شخصی که چنان دچار عطش شود که زبانش خشک شود، و یا خونش بتمامه بر زبان جاری شده باشد «نزیف» گویند؛ و نیز به استعاره به شخصی که مست شده باشد به این لحاظ که شراب عقل وی را برکشیده و خالی کرده است (كتاب العين، ج7، ص373 )
▪️به همین مناسبت اغلب اهل لغت بر این باورند که اصل این ماده دلالت دارد بر تمام شدن و منقطع شدن چیزی (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص416 )
به تعبیر دیگر: جذب و استخراج چیزی از باطن آن به نحوی که کاملا منقطع شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص84 )
وباز به تعبیر دیگر، از دست رفتن عمده ویا کل آن چیزی (بویژه اگر مایع باشد) که در باطن و درون چیزی بوده و آن را پر کرده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۱۷۹)
▪️این کلمه دوبار در قرآن کریم به کار رفته است؛ یکی در آیه «لا فيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ» (صافات/47) و دیگری در آیه «لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ» (واقعه/۱۹).
▫️ برخی این تعبیر را به معنای پایان نیافتن شراب آنان گرفتهاند (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص416 ) و
▫️برخی به این معنا که شراب عقل آنان را از بین نمیبرد دانستهاند (كتاب العين، ج7، ص373) و
▫️برخی هردو معنا را احتمال دادهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص799 )
▫️هرچند برخی این تعبیر را نه ناظر به نسبت بهشتیان و شراب، بلکه ناظر به نسبت آنان و بهشت دانسته و گفته اند بدین معناست که آنان را هرگز از بهشت بیرون نیاورند: (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص85 )
و با توجه به اینکه در یکی تعبیر «عنها» آمده و در دیگری نیامده، بعید نیست که در یکی تاکید بر یکی از این معانی و در دیگری تاکید بر معنای دیگر باشد.
📿ماده «نزف» تنها همین دوبار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
▪️در قرائت اهل کوفه (عاصم وحمزه و كسائي) و برخی از قرائات عشر (خلف) و اربعه عشر (اعمش) و برخی قرائات غیرمشهور (ابن مسعود و سلمي و جحدري و طلحه و عيسى و روایتی از قرائت ابنابیاسحاق) به همین صورت «يُنزِفُون» یعنی فعل معلوم از باب إفعال قرائت شده است.
▪️اما در سایر قرائات سبع، یعنی قرائت اهل مکه (ابنکثیر) و مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و بقیه قرائات عشر (یعقوب و ابوجعفر) به صورت «يُنزَفُون» یعنی فعل مجهول از باب إفعال قرائت کردهاند [که در قرائت عاصم در آیه۴۷ سوره صافات نیز این کلمه همانند اینان قرائت شده است]
▪️و دربرخی قرائات غیرمشهور (مانند قرائت اصلی ابنابیاسحاق و نیز روایت مفضل از قرائت عاصم) به صورت «یَنزِفون» (فعل معلوم ثلاثی مجرد) قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص295 ؛ مجمع البيان، ج9، ص326
@yekaye
☀️۱) از امام صادق ع روایت شده که درباره این سخن خداوند عز و جل که میفرماید «در بهشت جاودانهاند و تحولی از این وضعیت خود را نمی خواهند» فرمود:
در آن جاودانهاند و از آن خارج نمیشوند و «وَ لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا» یعنی آن را با هیچ چیز حاضر نیستند عوض کنند.
📚تفسير القمي، ج2، ص46
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ [جَعْفَرٍ] أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ [عُبَيْدِ اللَّهِ] بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ: «خالِدِينَ فِيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا»
قَالَ: خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا «وَ لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا» قَالَ: لَا يُرِيدُونَ بِهَا بَدَلا.
@yekaye
☀️۲) از امام باقر ع (و نیز امام صادق ع) روایت شده است که امیرالمومنین ع از رسول الله تفسیر آیه «روزی که تقواپیشگان را به صورت «وفد» به جانب خداوند رحمان محشور کنیم» (مریم/۸۵) سوال کرد. ایشان فرمودند:
یا علی! «وفد» همان سواره بودن است؛ همانا آنان اشخاصی که تقوای الهی در پیش گرفتند پ س داوند آنان را دست داشت و به خود اختصاص داد و از امالشان راضی بود پس آنان را تقواپیشگان نامید.
سپس فرمود: یا علی!سوگند به کسی که حبه راشکافت و دانه رابیرون آورد همانا آنان از قبرهایشان بیرون میآیند در حالی که فرشتگان به استقبال آنان آمدهاند با مرکبهایی از مرکبهای عزت، که برآنان جهازهایی از طلا که با مروارید و یاقوت تزیین شده قرار داد و روانداز آن از ابریشم و حریر است و زمامشان از ارجوانِ [= طناب بافته شده از مو] سرخرنگی میباشد که آنان را به سوی محشر به پرواز درمیآورند؛ همراه هریک از آنان هزار فرشته در پیش رو و چپ و راستشان است که برایشان هلهله میکنند تا اینکه به باب بهشت اعظم برسند و بر در این بهشت درختی است که برگی از آن بر سر هزار نفر سایه می افکند و سمت راست این درخت چشمه پاک و مطهری است که از آن شربتی مینوشند و خداوند به سبب آن دلهای آنان را از حسد پاک میکند و مو[های زاید] را از پوست آنان میریزاند و این همان سخن خداوند عز و جل است که «و پروردگارشان آنان را شرابی طهارتبخش نوشانید» (انسان/۲۱) از آن چشمه طهارتبخش. سپس به جانب چشمه دیگری در آن سوی درخت میروند و در آن غسل میکنند و آن چشمه حیات است پس دیگر هرگز نمیمیرند...
📚الكافي، ج8، ص96؛ تفسير القمي، ج2، ص53-54
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَدَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً»
[تفسیر قمی: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَ عَلِيٌّ ع رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ تَفْسِيرِ قَوْلِهِ «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً»]
فَقَالَ
يَا عَلِيُّ! إِنَّ الْوَفْدَ لَا يَكُونُونَ إِلَّا رُكْبَاناً أُولَئِكَ رِجَالٌ اتَّقَوُا اللَّهَ فَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِيَ أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ الْمُتَّقِينَ
ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُمْ لَيَخْرُجُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَسْتَقْبِلُهُمْ بِنُوقٍ مِنْ نُوقِ الْعِزِّ عَلَيْهَا رَحَائِلُ الذَّهَبِ مُكَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ وَ جَلَائِلُهَا الْإِسْتَبْرَقُ وَ السُّنْدُسُ وَ خُطُمُهَا جُدُلُ الْأُرْجُوَانِ تَطِيرُ بِهِمْ إِلَى الْمَحْشَرِ مَعَ كُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَكٍ مِنْ قُدَّامِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ يَزُفُّونَهُمْ زَفّاً حَتَّى يَنْتَهُوا بِهِمْ إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ الْأَعْظَمِ وَ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِنَّ الْوَرَقَةَ مِنْهَا لَيَسْتَظِلُّ تَحْتَهَا أَلْفُ رَجُلٍ مِنَ النَّاسِ وَ عَنْ يَمِينِ الشَّجَرَةِ عَيْنٌ مُطَهِّرَةٌ مُزَكِّيَةٌ قَالَ فَيُسْقَوْنَ مِنْهَا شَرْبَةً فَيُطَهِّرُ اللَّهُ بِهَا قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَدِ وَ يُسْقِطُ مِنْ أَبْشَارِهِمُ الشَّعْرَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-« وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً » مِنْ تِلْكَ الْعَيْنِ الْمُطَهِّرَةِ قَالَ ثُمَّ يَنْصَرِفُونَ إِلَى عَيْنٍ أُخْرَى عَنْ يَسَارِ الشَّجَرَةِ فَيَغْتَسِلُونَ فِيهَا وَ هِيَ عَيْنُ الْحَيَاةِ فَلَا يَمُوتُونَ أَبَدا
@yekaye
☀️۳) عبید میگوید: یحیی بن عبدالله بن حسن از پدرش (که از بزرگان سادات حسنی است) و نیز از امام صادق ع روایت کرد که هریک از آنان از پدرشان از جدشان روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
همانا در فردوس چشمهای است شیرینتر از عسل و نرمتر از کره و سردتر از برف و خوشبوتر از مشک؛ در آن طینتی است که خداوند عز و جل ما را از آن آفرید و شیعیان ما را هم از آن آفرید؛ و آن [باطنِ] همان میثاقی است که خداوند بر ولایت علی بن ابیطالب اخذ کرده است.
عبید میگوید این حدیث را برای امام باقر ع ذکر کردم؛ ایشان فرمود یحیی بن عبدالله به تو درست گفت. پدرم از جدش از پیامبر ص همین گونه روایت کرد.
📚الأمالي (للطوسي)، ص308
حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ السُّكَّرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي جَدِّي عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ إِسْحَاقُ بْنُ مَرْوَانَ الْقَطَّانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ مِهْرَانَ الْعَطَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ، وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِمَا، عَنْ جَدِّهِمَا، قَالا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ):
إِنَّ فِي الْفِرْدَوْسِ لَعَيْناً أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ، وَ أَلْيَنَ مِنَ الزُّبْدِ، وَ أَبْرَدَ مِنَ الثَّلْجِ، وَ أَطْيَبَ مِنَ الْمِسْكِ، فِيهَا طِينَةٌ خَلَقَنَا اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) مِنْهَا، وَ خَلَقَ مِنْهَا شِيعَتَنَا، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ فَلَيْسَ مِنَّا، وَ لَا مِنْ شِيعَتِنَا، وَ هِيَ الْمِيثَاقُ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) عَلَيْهِ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ.
قَالَ عُبَيْدٌ: فَذَكَرْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ هَذَا الْحَدِيثَ، فَقَالَ: صَدَقَكَ يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، هَكَذَا أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)
@yekaye
☀️۴) عبدالله بن سنان حکایت مفصلی را تعریف میکند که امام صادق ع وی را با خود بیرون مدینه برد و در آنجا ظاهرا چشم باطنی وی را باز کرد. وی داستان را چنین ادامه میدهد:
پس نگاهم افتاد به رودی که که از یک جانبش آبی سفیدتر از برف جاری بود و از جانب دیگرش شیری سفیدتر از برف و در وسط آن شرابی بود خوشرنگتر از یاقوت و من هرگز چیزی زیباتر از این شراب بین آن شیر و آب ندیده بودم .... پس مقداری از آن به من داد و نوشیدم وهرگز نوشیدنیای به خوشگواری و لذیذی آن نخورده بودم و بویی همچون بوی مشک داشت؛ پس در پیاله نگاه کردم و در آن [در آن واحد] سه رنگ از شراب دیدم. گفتم فدایت شوم: من تاکنون چنین چیزی ندیده بودم و اصلا گمان نمی کردم که چنین چیزی باشد.
فرمود: همانا این اندکی از آن چیزی است که خداوند برای شیعیان ما آماده کرده است. همانا مومن وقتی که از دنیا میرود روحش در این رود وارد میشود و در باغهای آن به گردش میپردازد و از شراب آن می نوشد ...
📚بصائر الدرجات، ج1، ص404
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ سَلَمَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ ...
فَنَظَرْتُ إِلَى نَهَرٍ يَجْرِي [مِنْ] جَانِبِهِ مَاءٌ أَبْيَضُ مِنَ الثَّلْجِ وَ مِنْ جَانِبِهِ هَذَا لَبَنٌ أَبْيَضُ مِنَ الثَّلْجِ وَ فِي وَسَطِهِ خَمْرٌ أَحْسَنُ مِنَ الْيَاقُوتِ فَمَا رَأَيْتُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْ تِلْكَ الْخَمْرِ بَيْنَ اللَّبَنِ وَ الْمَاءِ ... فَنَاوَلَنِي فَشَرِبْتُ فَمَا رَأَيْتُ شَرَاباً كَانَ أَلْيَنَ مِنْهُ وَ لَا أَلَذَّ مِنْهُ وَ كَانَتْ رَائِحَتُهُ رَائِحَةَ الْمِسْكِ فَنَظَرْتُ فِي الْكَأْسِ فَإِذَا فِيهِ ثَلَاثَةُ أَلْوَانٍ مِنَ الشَّرَابِ
فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ وَ لَا كُنْتُ أَرَى أَنَّ الْأَمْرَ هَكَذَا.
فَقَالَ لِي هَذَا أَقَلُّ مَا أَعَدَّهُ اللَّهُ لِشِيعَتِنَا إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا تُوُفِّيَ صَارَتْ رُوحُهُ إِلَى هَذَا النَّهَرِ وَ رَعَتْ فِي رِيَاضِهِ وَ شَرِبَتْ مِنْ شَرَابِهِ ...
@yekaye
.
1️⃣ «لا یصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ»
چنانکه در نکات ادبی گذشت
▪️ کلمه «تصدیع» هم به معنای سردرد گرفتن است و هم متفرق و پراکنده شدن؛ کلمه «انزاف» در اینجا هم به معنای تمام شدن شراب میتواند باشد؛ هم به معنای مست شدن و هم به معنای زایل شدن عقل آنها.
▪️همچنین مرجع ضمیر «عنها» هم میتواند «کأس من معین: پیالهای از شراب» باشد و هم «سرر موضونة» و خود بهشت باشد.
🤔با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا تمامی اینها میتواند مد نظر باشد (چنانکه تقریبا همه این اقوال بیان شده است؛ ر.ک: مجمع البيان، ج9، ص32 )
یعنی این آیه می خواهد بفهماند که:
▪️شرابهای بهشتی چناناند که
▫️ نه نوشیدن آن موجب سردرد میشود؛
▫️و نه انسان مست و عقل را زایل میکند؛
▫️و نه هیچگاه تمام میشود.
▪️و خود بهشتیان هم
▫️ نه از این موقعیت بهشتی و همنشینیای که دارند متفرق و پراکنده میشوند
▫️و نه این موقعیت از آنان زایل و سلب میشود.
@yekaye
.
2️⃣ «لا یصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ»
شرابههای بهشتی نه سردردی در پی دارد و نه عقل و هوش را از سر میرباید.
در واقع،
آنچه [در بهشت]عرضه مىشود، آفاتى ندارد (تفسير نور، ج9، ص423).
🍷نکتهای درباره شراب بهشتی🍷
برخی اصرار دارند که آنچه در بهشت است صرفا نوشیدنیهای مطبوع است و نام شراب نمیتوان بر آن نهاد❗️
اما باید گفت حتی اگر بر دلالت «کأس من معین» بر پیالهای از شراب ویا بتوان تردید کرد، خداوند صریحا از کلمه «خمر» (أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبين؛ محمد/۱۵) ویا «رحیق» (يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ؛ مطففین/25) برای بهشتیان نام برده که مشخصا در مورد شراب به کار میرود.
اما نکته مهم این است که این نعمت مثل تمامی نعمتهای بهشتی عوارض دنیویاش را ندارد؛ یعنی همان گونه که خوردن و نوشیدن در دنیا گاه با عوارضی مانند دل درد ویا مسائل مربوط به دفع همراه است (که در بهشت از این امور خبری نیست) شرابهای بهشتی هم عوارض سوء شراب دنیوی همچون سردرد و بیعقلی را ندارد.
ظاهرا آنچه شراب را برای شرابخواران جذاب میکند
🍹یکی لذتی است که با خوردن این شراب بدانان دست میدهد
و
دوم بیخیالیای است که به خاطر زوال عقل بدان دست مییابند و با آن بیخیالی، برای دقایق یا ساعاتی خود را از مشکلات پیرامونشان رها میکنند و در اوهام دلخواهشان غوطه ور می گردند با تضعیف عقل عملی، بدون اینکه هیچ مانع اخلاقی و شرعیای از درون مانع آنان باشد به هر کاری که میخواهند دست میزنند.
💥اما بهشتیان،و بویژه مقربان، در موقعیتی هستند که هرچه اراده کنند برایشان حاصل میشود و نیز هیچ مانعی برای آنچه دلشان میخواهد موجود ندارد (فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ؛ زخرف/71)
پس نیاز به خیالپردازی و فرو رفتن در خیالات ندارند تا در عالم خیال به دلخواه های خود برسند ویا با از دست دادن عقل مانعهای درونیشان برداشته شود.
💢از این رو، شرابهای بهشتی، به تصریح آیه ۱۵ سوره محمد آن لذت را همراه دارند؛ و از سوی دیگر چون بهشتیان چون هیچ دغدغه و نگرانیای ندارند نیازی ندارند که چیزی عقل آنان را زایل کند؛ بلکه برای کسی که همه امکانات دلخواهش مهیاست، داشتن عقل است که استفاده وی از لذتهای آنجا را چند برابر میکند؛
💢و آنچه از مجموع آیات و روایات فهمیده میشود این است که شراب بهشتی فقط لذتهای رایج شراب (خوشمزگی و گوارایی و خنکی و خوشبویی؛ حدیث۳) را دارد و شخص را از نوشیدنی خوش و خرم میکند (محمد/۱۵) و حتی زیباییاش هم خیرهکننده است (حدیث۴)
بلکه همه بدیهای درونی (مانند حسد) و زشتیهای جسمانی (مانند موهای زاید بدن) را از وجود شخص میزداید (حدیث۲) و از این روست که برخلاف وضعیتهای دنیوی که غالبا پس از مدتی تکرار دلزدگی میآورد، آنان اصلا دلشان نمیخواهد که از آن وضعیت بدرآیند (حدیث۱).
🤔اینها در حد فهم ما از شراب بهشتی است؛ وگرنه متناسب با مراتب ملکوتی عالم این شراب باطنی هم دارد و اثرات عظیم معنویای هم در انسان میگذارد که یکی از آنها همان است که در روایت منسوب به امام صادق ع گذشت که انسان را از ماسوی الله پاک می کند. (ذیل آیه قبل، تدبر۳)
@yekaye
.
3️⃣ «لا یصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ»
📜حکایت📜
نقل شده است که مامون در طرسوس (نام شهری که ظاهرا جزء امپراطوری روم بوده و امروزه در ترکیه واقع است) به صداع (سردرد) مبتلا شد و هیچ مداوایی جواب نداد.
قیصر برایش قلنسوه (کلاهی کوچک) فرستاد و نوشت که به من خبر داده اند که به صداع مبتلا شدهای. این را روی سرت بگذار آرام میشود.
وی ترسید که مسموم باشد؛ ابتدا دستور داد آن را روی سر کسی که آن را آورده بود گذاشتند مشکلی رخ نداد. سپس آن را روی سرش گذاشت و دردش آرام شد. تعجب کرد و داد آن را شکافتند. درونش کاغذ کوچکی یافت که رویش چنین نوشته شده بود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ [لِلَّهِ] فِي عِرْقٍ سَاكِنٍ؛ حم عسق؛ لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ؛ مِنْ كَلَامِ الرَّحْمَنِ خَمَدَتِ النِّيرَانُ؛ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العلی العظیم.
ترجمه:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ چه بسیار نعمتی از آن خداوند در رگی ساکن؛ حم عسق؛ نه از آن سردرد گیرند و نه [عقلشان] زایل شود« (واقعه/19) از سخن خداوند رحمان است که آتشها خاموش شوند؛ و هیچ حول و قوهای نیست مگر به خداوند علیّ عظیم.
📚ربیع الابرار و نصوص الأخبار (زمخشری)، ج۵، ص66؛
📚 زهر الربیع (نعمة الله جزائری)، ص172؛
📚بحار الأنوار، ج92، ص63
@yekaye