فراز سوم بحث از ماده «سلم»
◾️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود
▫️میتواند به معنای سلام دادن باشد: «لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِه» (نور/۲۷) «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ» (نور/61) (مفردات ألفاظ القرآن، ص423 ) و
▫️هم به معنای تسلیم شدن (کاملا خود را در سلم و مدارا و انقیاد در قبال کسی قرار دادن) «ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً» (65) «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22)
▫️و به نظر میرسد در آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (56) هر دو معنا به نحو لطیفی با هم لحاظ شده است؛
▫️و البته در معنای «حفظ کردن و سالم نگه داشتن غیر»: «وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ» (انفال/۴۳) و
▫️ نیز تسلیم کردن چیزی به دیگری: «فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ» (بقره.۲۳۳) هم به کار رفته است؛
که از این معنا اسم مفعول (مُسَلَّم؛ مُسَلَّمَة) نیز شایع است؛ هم به معنای چیزی که سالم مانده است «إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيه» (بقره/۷۱) و هم به معنای چیزی که به دیگری داده میشود: «وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ« (نساء/۹۲)
▪️وقتی هم که باب افعال برود گفتهاند اصل آن به معنای «داخل شدن در سِلم» (ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً؛ بقره/۲۰۸) و صلح (و اطمینان دادن به مخاطب که آزاری از من به تو نمیرسد) میباشد «سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح/۱۶)
▫️ اما معنای رایج آن همان تسلیم شدن (کاملا خود را در سلم و مدارا و انقیاد در قبال کسی قرار دادن) است: «فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ» (حج/34) «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» (بقره/131) «بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» (بقره/112) «أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» (آل عمران/۸۳) «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (بقره/136؛ آل عمران/۸۴)
▫️و تدریجا در خصوص تسلیم شدن در برابر دینی که خداوند فروفرستاده است به کار رفته: «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» (نساء/۱۲۵)؛
▫️و ظاهرا به همین مناسبت این دین اسلام نام گرفته است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» (آل عمران/19) «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» (آل عمران/۸۵) «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (مائده/۳) «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ» (حجرات/۱۷) و کسانی که از این دین پیروی میکنند «مُسْلِم» (مسلمان) خوانده میشوند: «ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً» (آل عمران/۶۷) «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ» (حج/۷۸)
◽️و همین امر ظرفیت معنایی این کلمه را به نحوی توسعه داده که در بسیاری از آیات میتواند هم معنای تسلیم شدن در برابر خداوند و هم اسلام آوردن را القا کند؛ مثلا: «رُبَما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمينَ» (حجر/2) «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (نمل/44) «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ» (صف/۷) «سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح/۱۶).
▪️همین امر موجب گردیده که این کلمه در ادبیات قرآنی دست کم دو مرتبه پیدا کند؛
▫️ یکی مرتبه پایینتر از ایمان که اسلام آوردن زبانی است که هنوز ایمان در قلب وارد نشده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات/14) و
▫️ دیگری در زمره بالاترین مراتب ایمان که حضرت ابراهیم ع به یک معنا مصداق آن بود «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ»(بقرة/131)؛ بلکه تا آخر عمر آن را از خداوند طلب میکرد: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره/۱۲۸) و امید داشت آن گونه بمیرد: «تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ» (یوسف/101)؛ یعنی چنان تلیم خدا بودن که شیطان هیچ راهی در او نیابد و مصداق »مخلصین» قرار گیرد. (مفردات، ص423)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
فراز چهارم و پایانی بحث از ماده «سلم»
▪️با توجه به اینکه در عمده کاربردهای دو کلمه اسلام و تسلیم نوعی تسلیم بودن در برابر غیر مطرح است برخی در تفاوت این دو گفتهاند که در «اسلام» بیشتر جهت صدور از فاعل و فعل او مد نظر است؛ اما در تسلیم بیشتر جهت وقوع فعل و وابستگی اش به مفعول (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص190 )
▪️«سالم» اسم فاعل از معنای ثلاثی مجرد آن است به معنای کسی که در صحت و سلامتی به سر میبرد: «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» (قلم/43) (مجمع البيان، ج10، ص510)
هرچند برخی آن را در این آیه به معنای «مستسلم» (کسی تسلیم و مطیع دیگری است) دانستهاند ؛ و موید آن را آیه «رجلا سَالِماً لرجل» (زمر/۳۹) معرفی کردهاند؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص423 ) که البته در خصوص این آیه اخیر قرائت «رجلا سَلَماً لرجل» در میان ما رایجتر است.
▪️«سُّلَّم» به معنای «نردبان» (فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماء، انعام/۳۵؛ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبينٍ، طور/38) را هم چهبسا بدین جهت چنین نامیده شده که شخصی که از آن پایین بیاید به سلامت به زمین میرسد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱ ) یا بدین جهت که چیزی است که با آن میتوان به مکانهای مرتفع رفت و به سلامتی دست یافت و بدین سبب است که در مورد هر چیزی که با آن بتوان به جای رفیعی دست یافت به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۴ )
و برخی با تذکر دادن به اینکه شبیه چنین کلمهای در زبان عبری هم وجود دارد (سولّام) براین باورند که این به معنای مطلق وسیلهای است که برای کاری به کار میرود و نردبان تنها یکی از مصادیق آن است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص194 )
▪️«سلیم» هم صفت مشبهه از سلامت است و «قَلْبٍ سَليمٍ» (شعراء/۸۹؛ صافات/۸۴) قلب و باطنی است که از هر گونه دغل و خیانتی سالم باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص193 )
📿ماده «سلم» و مشتقات آن ۱۴۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹تحلیل نحوی «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً»
◾️«إِلَّا» واضح است که استثنای منقطع است؛
◾️ «قیلا» هم منصوب است یا به اینکه مفعول «یسمعون» حساب شود ویا به خاطر استتثناء؛
◾️اما «سلاما»ِ اول میتواند:
▪️بدل از «قیلا» باشد؛ یعنی نمیشنوند جز قولی؛ همان سلامی:
▪️مقول قول باشد (که این تناسب دارد که «قیل» مصدر باشد)؛ و مثلا تقدیر کلام این باشد که «إلا أن يقولوا سلاما سلاما» یا «سلمك الله سلاما بدوام النعمة و كمال الغبطة»؛
▪️نعت برای «قیل» باشد (که این با اسم مشتق بودن «قیل» بیشتر تناسب دارد) یعنی سخنی سلامتبخش؛
▪️مفعول مطلق باشد برای فعل محذوف؛ مثلا «سلمك الله سلاما بدوام النعمة و كمال الغبطة» یا «سلّموا سلاما»؛
▪️مفعول «قیلا» باشد؛ شبیه یکی از اقوالی که در آيه «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً» (هود/۶۹) نقل شده که گفتهاند: منصوب بودنش از باب این است که مضمون سخن آنان ( ونه خود سخن) نقل شده است. (جلسه ۸۵۶ http://yekaye.ir/hood-11-69/)
◾️و «سلاماً» دوم میتواند:
▪️همانند قبلی بدل «قیلا» باشد؛
▪️تاکید قبلی باشد؛
▪️یا مفعول مطلقی که عاملش «سلاما» اول است.
📚مجمع البيان، ج9، ص328 ؛
📚إعراب القرآن (نحاس)، ج4، ص220 ؛
📚التبيان في إعراب القرآن، ص364 ؛
📚إعراب القرآن و بيانه، ج9، ص429
@yekaye
☀️ ۱) از امام رضا ع روایت شده است:
اطعام کنید و سلام را آشکارا بگویید و در حالی که مردم در خواباند نماز بپا دارید؛ وبا سلام (به سلامتی) وارد بهشت شوید!
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص363
وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ
أَطْعِمُوا الطَّعَامَ وَ أَفْشُوا السَّلَامَ وَ صَلُّوا وَ النَّاسُ نِيَامٌ وَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ.
@yekaye
☀️۲) از چندین تن از ائمه اطهار ع روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت. در فراز دیگری از آن فرمودهاند:
با زبان است که اهل جهنم با صورت در جهنم میافتند؛ و با زبان است که به اهل نور نور داده میشود پس زبانتان را حفظ کنید و آن را به یاد خداوند عز و جل مشغول بدارید ....
📚الخصال، ج2، ص635
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاه
... بِاللِّسَانِ كُبَّ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ وَ بِاللِّسَانِ أُعْطِيَ أَهْلُ النُّورِ النُّورَ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ اشْغَلُوهَا بِذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...
@yekaye
☀️ 3) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: نجات مومن در حفظ زبانش است.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که:
در حکمت آل داود آمده است؛ بر عاقل است که عارف به زمان خویش، مشغول کار و وضع خویش و پاسبان زبان خویش باشد.
📚الكافي، ج2، ص114 و 116
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحَلَبِيِّ رَفَعَهُ قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: نَجَاةُ الْمُؤْمِنِ فِي حِفْظِ لِسَانِهِ.
☀️ب. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ.
@yekaye
.
1️⃣ «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»
در آیه قبل فرمود که مقربان در بهشت نه سخن لغو و زایدی میشنوند و نه هیچگونه کلام نابجایی؛
و اینجا میخواهد توضیح دهد چه سخنانی در بهشت بیان میشود که با تعبیر «قیلاً سَلاماً سَلاماً» بیان شده است؛
این یعنی:
🍃الف. تنها چیزی که بین آنان رد و بدل میشود سلام و تحیت نسبت به همدیگر است (مجمع البيان، ج9، ص328 ) یعنی فقط ابراز سلم و صفا نسبت به همدیگر.
🍃ب. تنها چیزی که در آنجا گفته میشود سلام بعد سلام است (الميزان، ج19، ص123 )
🍃ج. تنها چیزی که در آنجا گفته میشود سخنانی است که سالم باشد (الميزان، ج19، ص123 )
🍃د. با توجه به تعبیر «قیل» (که فاعلش معلوم نیست) اشاره دارد که آنان دائما با سلام و صلوات مواجهاند؛ نهتنها از جانب سایر بهشتیان که کلامی که بین بهشتیان با همدیگر رد و بدل میشود سراسر سلام و سلامتی است، بلکه از جانب خود خداوند متعال (سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ؛ یس/58) و فرشتگان (وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ؛ رعد/23-24) (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص400 و 403 )
🍃ه. ...
@yekaye
.
2️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً؛ إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»
در این دو آیه فرمود «در آن نه بیهودهای میشنوند و نه نابجایی؛ مگر گفتن سلام سلام.»
🔹ظاهر آن است که این جمله اخیر نسبت به جمله قبل استثنای منقطع است؛ زیرا سلام از جنس لغو و تأثیم نیست؛ یعنی معنای آیه این است که «در آن نه بیهودهای میشنوند و نه نابجایی؛ ولیکن به آنها میگویند سلام سلام.»
🔸اما میتوان آن را استثنای متصل هم دانست؛
که در این صورت یک تعبیر مجازی و بلیغ میشود؛
شبیه اینکه کسی بگوید «من گناهی ندارم جز اینکه تو را دوست دارم و این است که مرا اذیت میکند» که اینجا دوست داشتن به عنوان استثنایی از گناه است؛ یعنی گوینده نمیخواهد صرفا بگوید که من تو را دوست دارم؛ بلکه میخواهد از طرفی به عدم گناه خود تاکید کند و از طرفی بگوید اگر گناهی هم دارم که مرا به خاطرش عذاب بدهند همین دوست داشتن توست که حقیقتش یک کار پسندیده است؛
در اینجا نیز گویی میخواهد بگوید چنان آنان از لغو و سخن نابجا دورند و در سخنان متعالی غوطهورند که اگر بخواهیم مصداقی برای سخن لغو آنان بیابیم باید همین سلام و احوالپرسی آنان از همدیگر را که حقیقتا کار خوبی است در نسبت با سایر سخنان آنان در بهشت، کاری لغو ونابجا حساب کنیم! (مفاتيح الغيب، ج29، ص401-402 )
@yekaye
.
3️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً؛ إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»
بهشت، سراى سلام و سلامت است.
[و میتوان گفت] جامعهاى كه در آن سلام و سلامتى رواج دارد و لغو و بيهودگى در آن وجود ندارد، جامعهاى بهشتى است. (تفسير نور، ج9، ص425)
@yekaye
🏴🏴 شهادت مولی الموحدین امیرمومنان حضرت علی بن ابی طالب علیه آلاف التحیة و الثناء بر همه شیعیان و دوستداران ایشان و عدالتجویان و حقپرستان تسلیت باد 🏴🏴
دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان
@yekaye
🔹أَصْحابُ
در آیه ۸ همین سوره اشاره شد که
▪️ماده «صحب» در اصل دلالت دارد بر نزدیک و قرین هم قرار گرفتن؛ و «صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته میشود، اعم از اینکه این ملازمت با بدن باشد یا با عنایت و اهتمام؛ و برخی هم معنای اصلی آن را معاشرتی که در مسیر دنیا، در برنامههای ظاهری یا باطنی، تداوم داشته باشد دانسته اند.
▪️البته برخی از اهل لغت با اینکه رواج کاربرد «صاحب» در معنای «قرین» را قبول دارند، اما اصل این ماده را «حفظ کردن» میدانند که فقط در نسبت بین انسانها به کار میرود، و بر یک نوع انتفاع، دست کم در یکی از طرفین، دلالت دارد؛ برخلاف قرین که در نسبت بین اشیاء هم به کار میرود و بر صرف کنار هم قرار داشتن و در یک مسیر بودن دلالت دارد؛ و شاهدی بر اینکه در اصل ماده «صحب» معنای «حفظ» نهفته، آن است که عرب تعبیر «صحبك الله» را به معنای «خداوند حفظت کند» به کار میبرند؛ چنانکه در «لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ» (انبیاء/۴۳) نیز ظاهرا در همین معنا به کار رفته است؛ هرچند که برخی این کلمه در این آیه را هم در همان معنای مصاحبت و همنشینی گرفته و گفتهاند «إصحاب للشیء» به معنای منقاد و مطیع بودن در برابر آن چیز است؛ به نحوی که آن دیگری را صاحب وی میگرداند، و به همین مناسبت، مقصود در این آیه هم آن است که آنان را از جهت این معبودهای دروغینشان هیچ آرامش و راحتی و رفقی در کار نخواهد بود که مصاحب و همراه ایشان باشد؛
ولی اغلب اهل لغت، این را در همان معنای حفظ کردن و جوار و پناه دادن دانستهاند؛ و خود همین مفهوم منقاد و مطیع بودن نیز دلالت بر نوعی حفاظت کردن از جانب شخص مقابل دارد.
▪️راغب اصفهانی که اصل معنای این ماده را ملازمت و همراهی دانسته، توضیح داده که این ماده در عرف در مواردی اطلاق میشود که این همراهی زیاد باشد، و این ماده دلالت بر طول همنشینی و ملازمت دارد و بدین جهت تعبیر «مصاحبت» و «اصطحاب» بلیغتر از تعبیر «اجتماع» است: هر اصطحابی اجتماع است اما هر اجتماعی اصطحاب نیست؛ و چهبسا اینکه پیامبر را در مقام دفاع از اینکه ایشان دیوانه نیستند «صاحب» آنان خواندهاند (ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ، تکویر/۲۲؛ ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، اعراف/۱۸۴؛ ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ، سبأ/۴۶) بدین جهت باشد که وی مدتها در میان آنان زیسته و با آنان بوده و آنان ظاهر و باطن وی را میشناسند و در واقعا در او دیوانگی و جنونی ندیده بودند.
▪️اما نکته قابل توجه این است که راغب اشاره میکند که این ماده هم در جایی که شخص مافوق و حاکم بر بقیه باشد (مانند صاحب الجیش) و هم در جایی که تحت سلطه قرار گرفته باشد (مانند صاحب الامیر) به کار میرود [به عنوان یک مثال قرآنی، میتوان به «أَصْحابَ النَّارِ» اشاره کرد که هم در مورد جهنمیان که آتش بر آنان مسلط شده به کار رفته، مانند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّار (تغابن/۱۰)؛ و هم در مورد فرشتگان موکل بر جهنم که بر آتش آن مسلطاند، مانند: «ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَة» (مدثر/۳۱)]؛
و به همین جهت همراهی زیاد است که به مالک یک چیز و کسی که اختیار تصرف در چیزی را داشته باشد صاحب آن گفته میشود؛ اما با توجه به اینکه صاحب بدین معنا در قرآن کریم به کار نرفته است؛ بلکه عمده کاربردهایش در جایی است که به خاطر کثرت ملازمت و همراهی با کسی یا امری (أَصْحابُ مُوسى، أَصْحابَ السَّبْتِ، أَصْحابُ الْجَنَّةِ، أَصْحابَ النَّارِ، أَصْحابِ السَّعيرِ، أَصْحابِ الْجَحيمِ، أَصْحابَ الْقَرْيَةِ، أَصْحابِ مَدْيَنَ، أَصْحابِ الْقُبُورِ) ویا به مناسبت اینکه نام آنان با آن واقعه و یا آن چیز گره خورده (أَصْحابَ الْكَةفِ، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ، أَصْحابَ الرَّسِّ، أَصْحابَ السَّفينَةِ، أَصْحابُ الْأَعْراف، َ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ، أَصْحابُ الْحِجْرِ، أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ، أَصْحابَ الْيَمينِ، أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، أَصْحابُ الشِّمالِ) آنان را صاحب و اصحاب آن امر خوانده است، بتوان نظر کسانی که نوعی معنای حفظ را هم در این ماده دخیل دانستهاند ترجیح داد.
🔖جلسه ۹۷۵ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-8/
@yekaye
🔹 الْیمینِ
در آیه ۸ همین سوره درباره ماده «یمن» هم بیان شد که
▪️برخی اصل معنای این ماده را از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانستهاند (وَ ما تِلْكَ بِیمینِكَ یا مُوسى، طه۱۷؛ وَ لا تَخُطُّهُ بِیمینِكَ، عنکبوت/۴۸؛ فَراغَ عَلَیهِمْ ضَرْباً بِالْیمینِ، صافات/۹۳) که بعدا به مناسبتهای مختلف در معانی «قدرت» (چون دست راست غالبا قویتر از دست چپ است)، «یُمن» و برکت (چون عرب سمت راست را غالبا به فال نیک میگرفت)، و «قسم خوردن» (چون هنگام همقسم شدن غالبا دست راست را در دست هم میگذاشتند) به کار رفته است.
▫️برخی هم گفتهاند معنای محوری این ماده چیزی است که ابزار قوت و یاری اساسی برای هر کاری باشد؛ و دست راست را هم به این مناسبت که عموم انسانها برای اقدام به هر کاری دست راستشان را جلو میآورند، «الید الیمنی» خواندهاند؛ اما برخی اصل معنای این ماده را مشتمل بر سه مولفه «قوت» در مسیر «خوبی» همراه با نوعی «زیادت» و فزونی دانستهاند که در مقابل «شوم» است که ضعف و در مسیر بدی و خواری میباشد و معتقدند که «یمین» به معنای سوگند، اگرچه تناسبی با معنای عربی واژه دارد، اما در اصل از زبانهای عبری و سریانی گرفته شده است.
▪️قرابت دو کلمه «یمین» به معنای دست راست و «یُمن» به معنای برکت و زیادتی در نعمت، نوعی مفهوم سعادت را در کلمه «یمین» اشراب نموده است چنانکه خداوند از کسانی که به سعادت میرسند با تعبیر «اصحاب الیمین» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ؛ فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ؛ واقعة/۹۰-۹۱) و در مقابل، از کسانی که به شقاوت میافتند با تعبیر «اصحاب الشمال» [شمال به معنای دست چپ هم هست] یاد میکند؛ و در جای دیگر، تعبیر «میمنه» و «مشئمه» که مشخصا از یُمن و شومی است را برای این دو به کار میبرد: «فَأَصْحابُ الْمَیمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیمَنَةِ؛ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (واقعه/۹) و از این جهت نامه عمل را به دست راست دادن (فَأَمَّا مَنْ أُوتِی كِتابَهُ بِیمینِهِ؛ حاقه/۱۹ و انشقاق/۷) میتواند به طور ضمنی اشاره به یمن و برکت نامه عمل وی هم باشد.
🔖جلسه ۹۷۵ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-8/
@yekaye
در جلسه ۹۷۵ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-8/ احادیث و تدبرهایی گذشت که کاملا به این آیه نیز مرتبط میباشد که در اینجا مجددا تکرار نمی شود.
☀️۱) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
پیامبر (صلی الله علیه و آله) روز دوشنبه به پیامبری رسید و من صبح روز سهشنبه مسلمان شدم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز میخواند و من در طرف راست او نماز میخواندم و از مردها کسی جز من با او نبود؛ و اینچنین بود که خداوند نازل کرد: «و یاران دست راست ...» تا آخر آیه.
📚شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص300
☀️ب. از امام صادق ع روایت مفصلی نقل شده که حضرت توضیح میدهند که چگونه اجزای مختلف نماز در سفر معراج پیامبر ص رقم خورد. در آن توضیح می دهند که چگونه سوره توحید به عنوان نسَبْنامه (= شناسنامه) خداوند در رکعت اول و سوره توحید به عنوان نسَبْنامه پیامبر و اهل بیت ع در رکعت دوم به پیامبر ص وحی شد.
بعد از این توضیحات میفرمایند:
و اولین آیهای که [پیامبر اکرم ص] بعد از [سوره] «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و [سوره] «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ» شنید، آیه اصحاب یمین و اصحاب شمال بود...
📚الكافي، ج3، ص486
📚این حدیث با دو سند دیگر در علل الشرائع، ج2، ص316 آمده است ؛ که البته این عبارت (آيَةُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ) را ندارد؛ که به نظر میرسد افتادگی ای در متن رخ داده باشد.
☀️ج. از امام باقر علیه السلام روایت شده است که:
خداوند عزیز میفرماید هیچ دعاکنندهای متوجّه درگاه من نشده که محبوبتر از آن کسی که به حقّ محمّد (صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش دعا و درخواست مینماید؛ و حضرت آدم ع با آن کلماتی که از خداوند دریافت کرد و خدا را خطاب داد چنین گفت:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی وَ الْقَادِرُ عَلَی طَلِبَتِی وَ قَدْ تَعْلَمُ حَاجَتِی فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِی وَ غَفَرْتَ زَلَّتِی: خدایا تو ولی نعمتم و توانا بر درخواستم هستی و حاجت مرا میدانی؛پس به حق محمد و آل نحند ص از تو میخواهم که بر من رحم کنی و مرا بیامرزی.»
خداوند به حضرت آدم ع وحی فرمود: آدم! من ولی نعمت تو هستم و توانا بر انجام درخواستت میباشم و حاجتت را نیز میدانم؛ امّا چه شد که از من بهحقّ محمّد (صلی الله علیه و آله) و آل او درخواست نمودی»؟
عرض کرد: «پروردگارا! وقتی روح در من دمیدی سر بهجانب عرش بلند کردم دیدم در اطرافش نوشته است؛ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ محمّد رَسُولُ اللهِ، فهمیدم محمّد (صلی الله علیه و آله) گرامیترین مخلوق نزد تو است؛ سپس اسماء بر من عرضه شد در میان گروهی از اصحاب یمین که از پیش من عبور کردند آل محمّد (صلی الله علیه و آله) و پیروان آنها را مشاهده کردم، فهمیدم آنها مقرّبترین مردم در نزد تو هستند.
خطاب آمد: راست گفتی؛ آدم!
📚تأویل الآیات الظاهرة، ص۶۲۸-629
👇متن احادیث👇
@yekaye
متن احادیث بند ۱
☀️الف. أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الصُّوفِيُّ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ:
أُنْزِلَتِ النُّبُوَّة عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ أَسْلَمْتُ غَدَاة یَوْمِ الثَّلَاثَاءِ فَکَانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یُصَلِّی وَ أَنَا أُصَلِّی عَنْ یَمِینِهِ وَ مَا مَعَهُ أَحَدٌ مِنَ الرِّجَالِ غَیْرِی - فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ إِلَی آخِرِ الْآیَة.
📚شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص300
☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَال:
... وَ أَوَّلُ آيَةٍ سَمِعَهَا بَعْدَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ آيَةُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ ...
📚الكافي، ج3، ص486
☀️ج. الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ النَّيْشَابُورِيِّ مَرْفُوعاً إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ مَا تَوَجَّهَ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ دَاعٍ دَعَانِي [وَلِيِّي] يَسْأَلُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ؛ وَ إِنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ قَالَ «اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِي وَ قَدْ تَعْلَمُ حَاجَتِي فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِي وَ غَفَرْتَ لِي زَلَّتِي.» فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا آدَمُ أَنَا وَلِيُّ نِعْمَتِكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِكَ وَ قَدْ عَلِمْتَ حَاجَتَكَ فَكَيْفَ سَأَلْتَنِي بِحَقِّ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّكَ لَمَّا نَفَخْتَ فِيَّ الرُّوحَ رَفَعْتُ رَأْسِي إِلَى عَرْشِكَ فَإِذَا حَوْلَهُ مَكْتُوبٌ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» فَعَلِمْتُ أَنَّهُ أَكْرَمُ خَلْقِكَ عَلَيْكَ ثُمَّ عُرِضَتْ عَلَيَّ الْأَسْمَاءُ فَكَانَ مِمَّنْ مَرَّ بِي مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ آلُ مُحَمَّدٍ وَ أَشْيَاعُهُمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهُمْ أَقْرَبُ خَلْقِكَ إِلَيْكَ قَالَ صَدَقْتَ يَا آدَمُ.
📚تأویل الآیات الظاهرة، ص۶۲۸-629
@yekaye