☀️۲) الف. بکر بن محمد میگوید:
امام صادق (ع) فرمود: یکبار رسول الله (ص) تب كرد و جبرئيل آمد و اين «عوذه» [دعایی که برای پناه دادن مریض به خداوند استفاده میشود] را آورد، گفت:
بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ- يَا مُحَمَّدُ- وَ بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يَعْنِيكَ [يُعْيِيكَ]، وَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّهِ
(به نام خدا تو را پناه دادم - اى محمد-؛ و به نام خدا تو را شفا دادم؛ و به نام خدا از هر دردى كه درماندهات كند، به نام خدا و خدا شفادهندهی تو است؛ و به نام خدا آن را بگير و تو را گوارا باد؛ به نام خداوند رحمن رحیم؛ «پس سوگند نخورم به موقعیتهای ستارگان» (واقعه/75) قطعا به اذن خداوند بهبود یابی»
بكر گويد: من از ایشان «رقیه»ای (= دعای مریض) براى تب درخواست کردم و ایشان اين حديث را برايم باز گفت.
📚قرب الإسناد، ص42؛ الكافي، ج8، ص109
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِي قال قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
«حُمَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ فَعَوَّذَهُ فَقَالَ: بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ- يَا مُحَمَّدُ- وَ بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يَعْنِيكَ [يُعْيِيكَ]، وَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّهِ»
قَالَ بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: فَسَأَلْتُهُ عَنْ رُقْيَةِ الْحُمَّى فَحَدَّثَنِي بِهَا [بِهَذَا].
☀️ب شبیه این مطلب را عمرو بن ذیفر و تغلبه جمالی این چنین از امیرالمومنین ع روایت کردهاند:
یکبار رسول الله (ص) تب كرد و جبرئيل آمد و اين «عوذه» [دعایی که برای پناه دادن مریض به خداوند استفاده میشود] را آورد، گفت:
«بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يُؤْذِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ» لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
(به نام خدا تو را پناه دادم؛ و به نام خدا تو را شفا دادم از هر دردى كه اذیتت كند، به نام خدا و خدا شفادهندهی تو است؛ و به نام خدا آن را بگير و تو را گوارا باد؛ به نام خداوند رحمن رحیم؛ «پس سوگند نخورم به موقعیتهای ستارگان؛ که همانا این سوگندی است – که اگر بدانید – عظیم است» (واقعه/75) قطعا به اذن خداوند عز و جل بهبود یابی».
پس پیامبر از زمینگیری [ای که به خاطر بیماری برایش رخ داده بود] رها شد و به جبرئیل فرمود: این چه «عوذه» کارآمدی است!
گفت: این از خزانهای در آسمان هفتم است.
📚طب الأئمة عليهم السلام (ابنا بسطام، عبد الله و حسين؛ قرن۴)، ص38
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرٍو ذِي فَرٍّ و تَغْلِبَةَ الْجَمَالِيِّ قَالا سَمِعْنَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ:
حُمَّ رَسُولُ اللَّهِ ص حُمَّى شَدِيدَةٌ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ص فَعَوَّذَهُ وَ قَالَ «بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يُؤْذِيكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» فَأُطْلِقَ النَّبِيُّ ص مِنْ عِقَالِهِ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ هَذِهِ عُوذَةٌ بَلِيغَةٌ. قَالَ هِيَ مِنْ خِزَانَةٍ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ.
☀️ج. همچنین این مطلب در مكارم الأخلاق، ص391 و ص399 نیز از امام صادق ع روایت شده است و در پایان نقل دوم این عبارت آمده است:
وَ يَشُدُّ التَّعْوِيذَ فِي عُنُقِ الْمَحْمُومِ: و سپس این تعویذ (= دعای برای مریض) را به گردن شخص تبدار ببندد.
@yekaye
☀️۳) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
من با مردی در زمینی شریک بودیم؛ و او اهل علم تنجیم (علم نجوم احکامی) بود و حساب میکرد در زمانی که برای او ساعت سعد (خوشبختی) و برای من ساعت نحس بود [برای تقسیم محصول] بیرون میرفتیم؛ ولی وقتی قسمت کردیم سهم بهتر از آن من شد؛ او دست راستش را روی دست چپش زد و گفت: هرگز مانند امروز را ندیده بودم.
گفتم: وای بر تو؛ چرا؟
گفت: من متخصص نجوم هستم و زمانی را برای رفتن انتخاب کردم که برای تو ساعت نحس باشد و برای من ساعت سعد؛ با این حال وقتی تقسیم کردیم سهم بهتر از آن تو شد.
گفتم: بگذار برایت حدیثی را نقل کنم از پدرم؛ که رسول الله ص فرمود: هرکس خوش دارد که خداوند نحوست روزش را مرتفع سازد پس آن روزش را با صدقه آغاز کند که خداوند بدان سبب نحسی روزش را مرتفع گرداند؛ و هرکس خوش دارد که خداوند نحوست شبش را مرتفع سازد پس آن شبش را با صدقه آغاز کند که خداوند بدان سبب نحسی شبش را مرتفع گرداند؛ و به او گفتم که من امروز خروجم را با صدقه آغاز کردم؛ که این بهتر است برای تو از علم تنجیم.
📚الكافي، ج4، ص6-7
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَ رَجُلٍ قِسْمَةُ أَرْضٍ وَ كَانَ الرَّجُلُ صَاحِبَ نُجُومٍ وَ كَانَ يَتَوَخَّى سَاعَةَ السُّعُودِ فَيَخْرُجُ فِيهَا وَ أَخْرُجُ أَنَا فِي سَاعَةِ النُّحُوسِ فَاقْتَسَمْنَا فَخَرَجَ لِي خَيْرُ الْقِسْمَيْنِ فَضَرَبَ الرَّجُلُ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى ثُمَّ قَالَ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ.
قُلْتُ وَيْلَ الْآخَرِ وَ مَا ذَاكَ؟
قَالَ إِنِّي صَاحِبُ نُجُومٍ أَخْرَجْتُكَ فِي سَاعَةِ النُّحُوسِ وَ خَرَجْتُ أَنَا فِي سَاعَةِ السُّعُودِ ثُمَّ قَسَمْنَا فَخَرَجَ لَكَ خَيْرُ الْقِسْمَيْنِ فَقُلْتُ أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ حَدَّثَنِي بِهِ أَبِي قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَدْفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ يَوْمِهِ فَلْيَفْتَتِحْ يَوْمَهُ بِصَدَقَةٍ يُذْهِبُ اللَّهُ بِهَا عَنْهُ نَحْسَ يَوْمِهِ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُذْهِبَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ لَيْلَتِهِ فَلْيَفْتَتِحْ لَيْلَتَهُ بِصَدَقَةٍ يَدْفَعُ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ لَيْلَتِهِ فَقُلْتُ وَ إِنِّي افْتَتَحْتُ خُرُوجِي بِصَدَقَةٍ فَهَذَا خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِلْمِ النُّجُومِ.
☀️ب. در روایتی، امام سجاد ع انواع گناهان را از حیث آثاری که دارند توضیح میدهند؛ در فرازی از آن میفرمایند:
و اما گناهانی که هوا را تیره و تار میکند جادوگری و کهانت و ایمان به تنجیم (نجوم احکامی) و تکذیب کردن [قضا و] قدر و عاق والدین شدن است.
📚معاني الأخبار، ص271
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا خَالِدٍ الْكَابُلِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ زَيْنَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْي ...
وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُظْلِمُ الْهَوَاءَ السِّحْرُ وَ الْكِهَانَةُ وَ الْإِيمَانُ بِالنُّجُومِ وَ التَّكْذِيبُ بِالْقَدَرِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْن.
@yekaye
☀️4) الف. محمد بن غانم میگوید: به امام صادق ع عرض کردم که نزد ما جماعتی هستند که میگویند علم تنجیم (نجوم احکامی) از رویا صحیحتر است.
فرمودند: آن صحیح بود تا پیش از آنکه خورشید برای یوشع بن نون و برای امیرالمومنین ع برگردد؛ اما چون خداوند متعال خورشید را برای این دو برگرداند علمای علم تنجیم راه را گم کردند؛ برخی سخنشان درست درمیآید و برخی خطا.
📚فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم (سید بن طاوس)، ص87
رَوَيْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيِّ فِي كِتَابِ تَفْسِيرِ الرُّؤْيَا بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَانِمٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَنَا قَوْمٌ يَقُولُونَ النُّجُومُ أَصَحُّ مِنَ الرُّؤْيَا.
فَقَالَ ع: كَانَ ذَلِكَ صَحِيحاً قَبْلَ أَنْ تُرَدَّ الشَّمْسُ عَلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمَّا رَدَّ اللَّهُ تَعَالَى الشَّمْسَ عَلَيْهِمَا ضَلَّ عُلَمَاءُ النُّجُومِ فَمِنْهُمْ مُصِيبٌ وَ مِنْهُمْ مُخْطِئٌ.
☀️ب. از امام صادق ع درباره نجوم (علم تنجیم؛ یا نجوم احکامی)سوال شد؛
فرمودند: کسی علم بدان ندارد مگر اهل خانهای از عرب و اهل خانهای از هند.
📚الكافي، ج8، ص331
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سُئِلَ عَنِ النُّجُومِ؛
قَالَ: مَا يَعْلَمُهَا إِلَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الْعَرَبِ وَ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الْهِنْدِ.
@yekaye
یک آیه در روز
1042) 📖 فلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ 📖 ترجمه 💢اما نه سوگند میخورم به موقعیتهای ستارگان؛ س
.
1️⃣ «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»
این آیه از آیاتی است که آشکارا ظرفیت معانی متعددی دارد؛
و جالب اینجاست که اغلب این معانی در احادیث و تفاسیر مورد توجه و استناد قرار گرفته است؛
🔹مهمترین عاملی که موجب تکثر این معانی در این آیه شده است؛
▪️ یکی حرف «لا» قبل از قسم است؛ و
▪️دیگری حقیقی یا استعاری بودن تعبیر «نجوم»؛ که با ضرب اینها در همدیگر تعداد معانیای که میتواند از این آیه اراده شود بسیار فزونی مییابد.
اهم این معانی بدین قرارند:
🌿الف. ناظر به حرف «لا»:
🍃الف.۱. «لا» در همان معنای رایج «نفی» به کار رفته باشد: «سوگند نمیخورم به مواقع النجوم»؛ آنگاه (با توجه به تکثر معانی «مواقع النجوم» مقصود این است که:
🌱الف.1.1 نفی همراهی با مشرکان است؛ یعنی از این جهت که مشرکان به ستارگان قسم میخوردند میگوید من به این قسم نمیخورم. (حدیث۱، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341)
🌱الف.1.2. لازم نیست به این مساله سوگند بخورم چون مطلب واضحتر از آن است که نیاز به سوگند داشته باشد. به تعبیر دیگر، مطلب بقدری عظیم است که سوگند نخوردنم در حد سوگند خوردن است؛ دیگر چه رسد که بخواهم سوگند هم بخورم و یا شبیه این حالت که کسی میگوید «من فلانجا نروم در حالی که فلانی منتظر من است؟» (ابومسلم، مجمع البيان، ج9، ص341 )
🌱الف.1.3. سوگند نخوردن از باب عدم باور مشرکان است؛یعنی بدان سوگند نمیخورم چون شما بدان باور ندارید.
🍃الف.۲. معنای جدیدی (جز تاکید) نداردکه به لحاظ نحوی دو گونه تحلیل شده است:
🌱الف.2.1. لا زائده و برای تاکید است؛ یعنی معنای اضافیای در جمله وارد نمیکند؛ و عبارت به همان معنای «سوگند میخورم» و صرفا برای تاکید قسم است. (سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ؛ تفسير القمي، ج2، ص349 )
🌱الف.2.2. «لا» در اصل همان «لَ» (لام تاکید) بوده که فتحهاش بقدری در تلفظ اشباع شده که به صورت الف درآمده است. (البحر المحيط، ج10، ص91 )
🍃الف.۳. «لا» مستقل از فعل بعد از آن است؛ و عکسالعمل و ردی است به دیدگاهها و سخنان کفار؛ یعنی: چنین نیست که شما گمان میکنید که [آخرتی نباشد یا] قرآن سحر و شعر و کهانت باشد؛ و سپس کلام از ادامه آن با یک سوگند شروع میشود؛ (مجمع البيان، ج9، ص341 )
🌿ب. ناظر به تعبیر «مواقع النجوم»:
🍃ب.۱. ناظر به همین ستارگان آسمان است؛ آنگاه:
🌱ب.1.1. مقصود موقعیتهای ستارگان آسمان (محل طلوع و غروب آنها) است (مجاهد و قتاده؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 و الدر المنثور، ج6، ص161 )؛که میتواند محل طلوع و غروب آنها باشد، یا فقط محل غروب آنها، ویا جایگاههای آنها در آسمان در هر برج و منزلگاهی، و یا از این حیث که آنها مایه رجم شیاطین معرفی شدهاند، ویا جایگاهشان در روز قیامت وقتی که تیره و تار میشوند باشد (مفاتيح الغيب، ج29، ص426 ) که در این صورت:
🌾ب.1.1.1. میتواند قسم نخوردن باشد از باب اینکه مشرکان نزول باران و ... را به این مرتبط میدانستند و به آن سوگند میخوردند و خداوند میخواهد با آنها مخالفت کند. (حدیث۱؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 )
🌾ب.1.1.2. میتواند قسم خوردن باشد از باب نظمی که خداوند در این ستارهها قرار داده؛ به نحوی که ارتباطی با وقایع زمینی پیدا میکند؛ هرچند که علم آن به طور کامل در اختیار مدعیان علم تنجیم نیست (حدیث۳) و فقط معدود انسانهایی بدان دست دارند (حدیث۴).
🌱ب.1.2. مقصود تیره و تار شدن آنها در روز قیامت است (حسن بصری، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ) یعنی اشاره است به آیه «وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت» (تکویر/2)
🍃ب.2. «نجوم» روحانی باشد؛ یعنی نفوس سالک به سوی عالم لاهوت؛ و آنگاه «مواقع» آن یعنی منازل و مقاماتی که سالک در مسیر سلوکی خود طی میکند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص45 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه تدبر 1️⃣
گفتیم
این آیه از آیاتی است که آشکارا ظرفیت معانی متعددی دارد؛
اهم این معانی بدین قرارند:
🌿الف. ناظر به حرف «لا»:
🌿ب. ناظر به تعبیر «مواقع النجوم»:
🍃ب.۱.ناظر به همین ستارگان آسمان است؛
🍃ب.2. «نجوم» روحانی باشد؛
اکنون ادامه آن:
🍃ب.3. «نجوم» استعارهای است برای قرآن کریم [شاید از آن جهت شباهت قرآن در هدایتگری با این نکته که راهیابی در بیابان بر اساس موقعیت ستارهها انجام میشد]؛ و شاهد بر این مدعا هم ادامه آیات است که میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظيمٌ؛ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ» (واقعه/76-77) آنگاه
🌱ب.3.1. مقصود از «نجوم قرآن»:
🌾ب.3.1.1. نزول تدریجی قرآن باشد که همانا «نجوماً» (قطعه قطعه و آیه آیه؛ همچون دانه دانه ستارگان) نازل شد. (ابن عباس، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ) بدین صورت که در شب قدر از آسمان اعلی به آسمان دنیا یکجا نازل شد؛ اما از آسمان دنیا به زمین «نجوما» (یعنی چند آیه چند آیه) نازل گردید. (ابن عباس، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص161 )
🌾ب.3.1.2. استعارهای باشد برای محکمات قرآن. (ابن مسعود و مجاهد، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص161 )
🌾ب.3.1.3. استعارهای باشد برای آیات مستقر قرآن کریم از اولش تا به آخرش (ابن عباس، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص161 )؛
🌱ب.3.2. و مقصود از «مواقع» نجوم قرآن:
🌾ب.3.2.1. قلبهای بندگانش باشد؛ خواه فرشتگان یا خود پیامبران و مومنان صالح. (مفاتيح الغيب، ج29، ص426)
🌾ب.3.2.2. معانی قرآن و احکامی که در قرآن وارد شده، باشد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص426 )
🍃ب.4. از آن جهت که در قدیم با ستارهها راهیابی در بیابان انجام میشد «نجوم» استعارهای است برای اهل بیت و امامان هدایت (در جلسه بعد احادیثی ناظر به این معنا خواهد آمد)؛ آنگاه مقصود میتواند این باشد که:
🌱ب.4.1. به خاطر جایگاه آنها نزد خداوند، به این جایگاه آنان قسم میخورم.
🌱ب.4.2. به خاطر باور نداشتن شما به موقعیتهای این ستارگان آسمان هدایت انسان، بدانها قسم نمیخورم.
💠تبصره:
🔺در روایات نبوی تعابیری نظیر «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ النُّجُومِ فِي السَّمَاءِ كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْم: مثل اهل بیتم مثل ستارگان در آسمان است که هر ستارهای غایب شود ستاره دیگری طلوع میکند» (الغيبة للنعماني، ص84؛ الأمالي (للصدوق)، ص269) آمده است که اهل بیت علیهم اسلام به ستارگان تشیه شده است؛ و احتمال فوق مبتنی بر این احادیث مطرح شد
🔻در ازای این احادیث، حدیثی جعل کردند و به پیامبر ص نسبت دادند که «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم: اصحابم همانند ستارگان آسماناند که به هریک اقتدا کنید هدایت میشوید».
♦️شواهد فراوانی بر جعلی بودن این حدیث هست:
🔸هم آیات متعدد قرآن کریم که بسیاری از کسانی را که همراه و مصاحب (= اصحاب) پیامبر ص بودند را منافق میخواند (اهل سنت هرکس که یکبار پیامبر ص را دیده باشد جزءاصحاب میدانند و میگویند منافقان افراد کاملا معینی بودند در حالی که قرآن صریحا میفرماید برخی از اهل مدینه منافقند که حتی توی پیامبر هم آنها را نمیشناسی؛ توبه/۱۰۱ )؛
🔸هم روایات متعدد از اهل سنت؛ بویژه روایاتی که از خود پیامبر ص نقل کردهاند که خداوند در قیامت خطاب به رسول الله میفرماید «يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، إِنَّهُمْ كَانُوا يَمْشُونَ بَعْدَكَ الْقَهْقَرَى: ای محمد تو نمیدانی بعد از تو چه بدعتهایی پدید آوردند؛ آنها بعد از تو به پشت سرشان برگشتند» (مسند البزاز، ج۱، ص۳۱۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۲۳، النهایة، ج۴، ص129)
🔸و هم اختلافی که بین اصحاب افتاد تا حدی که برخی تا آخر عمر با هم قهر کردند (قهر حضرت فاطمه با ابوبکر به تصریح عایشه فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ صحیح بخاری۴/۱۵۴۹؛ صحیح مسلم۳/۱۳۸۰) و برخی به قتال با همدیگر پرداختند و انسانهای فراوانی در این قتال کشته شدند (مانند جنگ جمل و صفین) به خوبی نشان میدهد که این گونه نیست که هرکس از هر صحابیای پیروی کند حتما هدایت شود.
@yekaye
یک آیه در روز
1042) 📖 فلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ 📖 ترجمه 💢اما نه سوگند میخورم به موقعیتهای ستارگان؛ س
.
2️⃣ «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»
تا آیات قبل همگی مواخذههایی بود که یکی از آفرینشهای خدا را به انسان تذکر میداد؛ از اموری که انسان خود را در ایجاد آن بسیار دخیل میدید تا اموری که تقریبا هیچ دخالتی در آن نداشت (پدید آمدن فرزند؛ به بار آوردن کشتزار؛باراندن باران؛ و ایجاد ظرفیت آتش گرفتن در درخت).
اما یکدفعه سراغ قسم خوردن به جایگاه ستارگان رفت. چرا؟
🍃الف. همه آنچه ذکر شد از جنس آیات انفسی و آفاقیای بود ناظر به زندگی زمینی؛ و از امور آسمانی هیچ نگفت؛ و اکنون امور آسمانی را به خاطر عظمتشان با سوگند مورد توجه قرار داد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص426 )
🍃ب. این بحث به نوعی ثمره بحثهای قبل است، نه ادامه آنها؛ یعنی در آیات قبل هشدارهایی میداد برای جدی گرفتن پیام خدا و پرهیز دادن مشرکان از رویگردانی از حق و حقیقت؛ و آن هشدارها را با آیه «فسبح باسم ربک العظیم» جمعبندی کرد؛ و اکنون دارد سراغ اصل و منبع این پیام و حقیقت قرآن میرود؛ پس مطلب را با سیاقی کاملا متفاوت (سوگند) آغاز میکند.
🍃ج. ...
@yekaye
🔹إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ
این عبارت جمله معترضهای است درون جمله معترضه؛
در واقع کل عبارت «إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ» جمله معترضه است بین دو عبارت که یکی سوگند است و دیگری چیزی که بدان سوگند خورده شده: «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ ... إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ»
و در عین حال عبارت «لَوْ تَعْلَمُونَ» جمله معترضه است بین موصوف و صف «قسم» و «عظیم»
(الكشاف، ج4، ص468 )
@yekaye