متن احادیث شماره ۷۳ (سخنان حضرت امیر درباره خوارج)
☀️الف. أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِی مِنْكُمْ آثِرٌ [آبِرٌ؛ آبز] ! أَ بَعْدَ إِیمَانِی بِاللَّهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِی بِالْكُفْرِ لَ«قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ» فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلًّا شَامِلًا وَ سَیفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً یتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِیكُمْ سُنَّةً.
[قال الشریف قوله ع و لا بقی منكم آبر یروى على ثلاثة أوجه أحدها أن یكون كما ذكرناه آبر بالراء من قولهم للذی یأبر النخل أی یصلحه. و یروى آثر و هو الذی یأثر الحدیث و یرویه أی یحكیه و هو أصح الوجوه عندی كأنه ع قال لا بقی منكم مخبر. و یروى آبز بالزای المعجمة و هو الواثب و الهالك أیضا یقال له آبز]
📚نهج البلاغة، خطبه 58
☀️ب. و من كلام له ع و فیه یبین بعض أحكام الدین و یكشف للخوارج الشبهة و ینقض حكم الحكمین
فَإِنْ أَبَیتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص بِضَلَالِی وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِی وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی سُیوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ به من لَمْ یذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَجَمَ الزَّانِی الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ [یدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِی غَیرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَیهِمَا مِنَ الْفَیءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ وَ لَمْ یمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَینِ أَهْلِهِ.
ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیطَانُ مَرَامِیهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیهْلِكُ فِی صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیرِ الْحَقِّ وَ خَیرُ النَّاسِ فِی حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ.
أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ. فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِیحْییا مَا أَحْیا الْقُرْآنُ وَ یمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ؛ وَ إِحْیاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیهِمْ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَینَا اتَّبَعُونَا.
فَلَمْ آتِ - لَا أَبَا لَكُمْ - بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَیكُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْی مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِیارِ رَجُلَینِ أَخَذْنَا عَلَیهِمَا أَلَّا یتَعَدَّیا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا یبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیا عَلَیهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیهِمَا فِی الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْیهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا.
📚نهج البلاغة، خطبه 127
@yekaye
☀️۷۴) از وصایای امیرالمومنین ع به ابنعباس وقتی که وی را برای بحث با خوارج میفرستاد:
به قرآن بر آنان حجت میاور، كه قرآن تاب معنیهاى گونهگون دارد. تو چیزى مىگویى، و خصم تو چیزى؛ لیكن به سنت با آنان گفتگو كن، كه ایشان از آن راه فرارى نخواهند یافت.
📚نهج البلاغة، نامه77 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و من وصیة له ع لعبد الله بن العباس [أیضا] لما بعثه للاحتجاج على الخوارج
لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یقُولُونَ... وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا
@yekaye
☀️۷۵) الف. و امیرالمومنین ع چون آماده جنگ خوارج شد، بدو گفتند آنان از پل نهروان گذشتند؛ فرمود:
كشتنگاه آنان این سوى نهر است. به خدا، كه ده كس از آنان نرهد و از شما ده تن كشته نشود.
📚نهج البلاغة، خطبه 59 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و قال ع لما عزم على حرب الخوارج و قیل له إن القوم عبروا جسر النهروان
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا یفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا یهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ.
[قال الشریف یعنی بالنطفة ماء النهر و هی أفصح كنایة عن الماء و إن كان كثیرا جما و قد أشرنا إلى ذلك فیما تقدم عند مضی ما أشبهه]
☀️ب. و چون خوارج كشته شدند، برخی گفتند، اى امیر مؤمنان! همگى كشته شدند.
امیرالمومنین ع فرمودند:
هرگز! به خدا كه نطفههایند در پشتهاى مردان و رَحِمهاى مادران.
هرگاه مهمترى از آنان سر برآرد، از پایش در اندازند، چندان كه آخر كار، مالِ مردم ربایند و دست به دزدى یازند.
📚نهج البلاغة، خطبه 60 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و قال ع لما قتل الخوارج فقیل له یا أمیر المؤمنین هلك القوم بأجمعهم
كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاء كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى یكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِینَ
@yekaye
☀️۷۶) و روایت شده است که امیرالمومنین ع چون روز نهروان به كشتگان خوارج گذشت فرمود:
بدا به حال شما، آن كه شما را فریفته گرداند زیانتان رساند.
ایشان را گفتند اى امیر مؤمنان! كه آنان را فریفت؟
فرمود: شیطان گمراه كننده و نفسهاى به بدى فرمان دهنده؛ آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانىشان بپرداخت، به پیروز كردنشان وعده كرد ولی به آتششان درآورد.
📚نهج البلاغة، حکمت323 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
وَ قَالَ ع وَ قَدْ مَرَّ به قتلى الْخَوَارِجِ یوْمَ النَّهْرَوَانِ: بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ.
فَقِیلَ لَهُ: مَنْ غَرَّهُمْ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟
فَقَالَ: الشَّیطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ [النَّفْسُ] الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِی وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی [فِی الْمَعَاصِی] وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّار.
@yekaye
☀️۷۷) الف. و امیرالمومنین ع فرمود
پس از من خوارج را مكشید. چه آن كه به طلب حقّ درآید و راه خطا پیماید، همانند آن نیست كه باطل را طلبد و بدان دست یابد.
[سید رضی گوید: مقصود، معاویه و اصحاب اوست].
📚نهج البلاغة، خطبه 61 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و قال ع
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی فَلَیسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ.
[قال الشریف یعنی معاویة و أصحابه]
☀️ب. روایت شده است که در زمان حکومت معاویه شخصی به نام حویریة بن ذراع (یا ابن دراع یا شخصی دیگر) از خوارج سر به شورش برداشت. معاویه به امام حسن ع فرمود: سپاه بردار و با آنان بجنگ!
امام ع فرمود: خداوند این را برای من سزا نداند!
گفت: مگر نه این است که آنان هم دشمن تواند و هم دشمن من؟
فرمود: بله ای معاویه! لیکن آن كه به طلب حقّ درآید و راه خطا پیماید، همانند آن نیست كه باطل را طلبد و بدان دست یابد!
و معاویه دم فروبست.
📚علل الشرائع، ج1، ص218
و خرج على معاویة بالكوفة جویریة بن ذارع أو ابن وداع أو غیره من الخوارج فقال معاویة للحسن: اخرج إلیهم و قاتلهم!
فقال یأبى الله لی بذلك!
قال: فلم أ لیس هم أعداؤك و أعدائی؟
قال: نعم یا معاویة و لكن لیس من طلب الحق فأخطأه كمن طلب الباطل فوجده.
فسكت معاویة.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۴) جنگ نهروان احادیث مربوط به جنگ نهروان نیز فراوان است. در اینجا صرفا برخی از احادیثی که از امیرال
🔹۵) برخی از رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ:
۷۸) ابن شهر آشوب در کتاب خویش موارد متعددی از سیره و رفتارهای حضرت در جنگ با دشمنانش را ذکر کرده است که اینجا مناسبت دارد به برخی از آنها اشاره شود:
☀️الف. مالک اشتر در جنگ جمل مروان بن حکم را به اسیری گرفت و کَتْبسته نزد حضرت آورد. ایشان با وی عتاب کرد و او را آزاد نمود.
☀️ب. عایشه بعد از جنگ جمل به امیرالمومنین ع فرمود: حال که پیروز و صاحب اختیار شدی، نرمی پیشه کن و درگذر! و حضرت تجهیزات لازم سفر را بخوبی برای وی آماده کرد و همراه با وی هفتاد یا نود زن را همراه کرد.
☀️ج. و عبدالله بن زبیر محمد بن ابیبکر را واسطه قرار داد که بر او امان دهند و حضرت وی را امان داد و همراه وی بقیه مردم را نیز امان داد.
☀️د. موسی پسر طلحه را نزد وی آوردند. به او فرمود: سه بار بگو استغفر الله و اتوب الیه؛ و وی را آزاد کرد و فرمود: هرجا میخواهی برو؛و هرچه از اسلحه و وسایلت را در سپاه ما پیدا کردی بردار و در آنچه در آینده در کارت پیش میآید تقوای الهی پیشه کن و در خانهات بنشین.
☀️ه. و از امام باقر ع روایت شده است که هرگاه امیرالمومنین ع در جنگهای با شامیان کسی را به اسیری میگرفت سلاح و مرکبش را مصادره میکرد و به او را سوگند میداد که دیگر دشمن وی را یاری نکند.
☀️و. روایت شده که وقتی حضرت علی ع در جنگ نهروان پیروز شد آنچه در لشکر خوارج بود را آوردند و هرکس چیزی از وسایل خود مییافت برمیداشت تا اینکه فقط یک دیگ باقی ماند که بعدا دیدم همان را هم بردند.
☀️ز. و هنگامی که امیرالمومنین ع ضربهای به طلحه عبدری* زد و او را به زمین انداخت، رسول الله تکبیر گفت و بعدا به علی ع فرمود: چه چیزی مانع شد همان دم کار او را تمام کنی؟! گفت: وی وقتی عورتش نمایان شد مرا به حق رَحِم سوگند داد و من حیا کردم.
✅ * پینوشت:
طلحه عبدری علمدار دشمن در جنگ احد بود؛ وی همان کسی است که ابتدا پیش آمد و هل من مبارز سر داد و کسی جرات نکرد جلو برود و گفت شما ادعا میکنید کشتگان شما به بهشت میروند و کشتگان ما به جهنم؛ پس چرا جلو نمیآیید؛ و علی ع به میدانش رفت و با ضربهای که بر او زد پای وی قطع شد و بر زمین افتاد و عورتش نمایان شد؛ و از حضرت درخواست کرد وی را نکشد اما دقایقی بعد همانجا جان داد؛
ر.ک: مناقب آل أبی طالب ع، ج3، ص123 .
☀️ح. و حضرت علی ع در جنگ با عمرو بن عبدود یکبار با اینکه کاملا بر وی مسلط شد وی را نکشت؛ و حذیفه [که در لشکر رسول الله ص از دور نظارهگر بود] بر او خرده گرفت. پیامبر ص [به حذیفه] فرمود: صبر کن حذیفه! علی علت توقفش از آن اقدام را برایت خواهد گفت؛ سپس علی ع او را به هلاکت رساند. وقتی برگشت پیامبر ص از ماجرا سوال کرد. علی ع فرمود: وی به مادرم دشنام داد و بر صورتم تف انداخت، ترسیدم که او را به خاطر خودم بکشم؛ پس او را رها کردم تا آرام شوم و آنگاه او را به خاطر خدا کشتم.
☀️ط. شقیق بن سلمه میگوید: یکبار عمر راه میرفت و مرتب با نگرانی به پشت سرش نگاه میکرد. از او دلیلش را جویا شدم. گفت: آیا نمیبینی شیر بن شیر، کفتار بن کفتار، درهمکوبنده شجاعان، زننده در فرق سر کسی که طغیان و ستم کند، صاحب دو شمشیر پشت سرم است؟! گفتم: این که علی بن ابیطالب ع است. گفت: مادرت به عزایت بنشیند! او را کوچک میشمری؟! با رسول الله در جنگ احد بر این اساس بیعت کردیم که هرکس از ما که فرار کند گمراه است و هرکس کشته شود شهید است و رسول الله ص بهشت را برایش ضمانت میکند؛ پس چون جنگ شدت گرفت ما گریختیم و این بتنهایی با آنان میجنگید تا جایی که جان رسول الله ص را از معرکه بیرون کشید [یا: تا حدی که نَفَس رسول الله ص هم [از تعجب] بند آمده بود]؛ و جبرئیل آنجا بود که گفت با وی عهد بستید و مخالفت کردید و مشتی ریگ بر ما پاشید و گفت: صورتتان زشت باد؛ و به خدا سوگند که هیچیک از ما نماند مگر اینکه از آن ریگ در چشمش رفت و برگشتیم در حالی که دست به صورتمان میکشیدیم و میگفتیم! تو را به خدا؛ تو را به خدا ای ابوالحسن از ما درگذر که خدا از تو درگذرد؛ که همانا کرّ و فرّ [حمله کردن و عقب کشیدن] عادت عرب است؛ پس ما را ببخش! و کم پیش میآید که او را تنها ببینم و از او نترسم!
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه احادیث مربوط به رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ (۷۸)
☀️ی. و رسول الله ص فرمود هرکس [در میدان جنگ] کسی را به هلاکت رساند حق دارد اموال [= زره و لباس و مرکب جنگی] وی را به غنیمت بردارد؛ ولی امیرالمومنین ع از این کار پرهیز میکرد؛ و هیچ فراریای را تعقیب نکرد و اگر کسی فریاد کمک برمیداشت به او مهلت میداد و بر مجروحی شمشیر نکشید. و هنگامی که عَمرو [بن عبدود] را زمین زد عمرو گفت؛ ای پسر عمو! درخواستی از تو دارم و آن اینکه پسرعمویت را برهنه نکنی و لباس از تن وی برنگیری. و او گفت باشد؛ مشکلی نیست. بعدا عُمَر به او گفت: چرا زره او را درنیاوردی که معادل سه هزار [دینار] میارزد و عرب مثل آن را ندارد؟ گفت: حیا کردم از اینکه پسرعمویم را برهنه کنم. و روایت شده است که خواهر عمرو آمد و وقتی وی را کشته شده در زره و لباسش دید ابراز ناراحتی نکرد و گفت: همانا شخصی کریم او را کشته است.
☀️ک. و روایت شده که بارها پیش آمد که در جنگ صفین بین دو جماعت با غلاله [= روپوشی که زیر زره بر تن میکنند] حرکت میکرد؛ امام حسن ع به او فرمود: آخر این سبک حضور در جنگ نیست! فرمود: پسرم! پدرت برای اهمیتی ندارد که او به سراغ مرگ برود یا مرگ به سراغش بیاید .
📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص114-118
@yekaye
متن احادیث فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9763
متن احادیث بند ۷۸ (مربوط به رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ)
☀️الف. وَ أَسَرَ مَالِكٌ الْأَشْتَرُ یوْمَ الْجَمَلِ مَرْوَانَ بْنَ الْحَكَمِ، فَعَاتَبَهُ ع وَ أَطْلَقَه.
☀️ب. وَ قَالَتْ عَائِشَةُ یوْمَ الْجَمَلِ: مَلَكْتَ فَأَسْجِحْ . فَجَهَّزَهَا أَحْسَنَ الْجَهَازَ وَ بَعَثَ مَعَهَا بِتِسْعِینَ امْرَأَةً أَوْ سَبْعِینَ.
☀️ج. وَ اسْتَأْمَنَتْ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیرِ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَكْرٍ فَآمَنَهُ وَ آمَنَ مَعَهُ سَائِرُ النَّاسِ.
☀️د. وَ جِیءَ بِمُوسَى بْنِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَیدِ اللَّهِ؛ فَقَالَ لَهُ: قُلْ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ وَ خَلَّى سَبِیلَه.ُ وَ قَالَ: اذْهَبْ حَیثُ شِئْتَ وَ مَا وَجَدْتَ لَكَ فِی عَسْكَرِنَا مِنْ سِلَاحٍ أَوْ كُرَاعٍ فَخُذْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ فِیمَا تَسْتَقْبِلُهُ مِنْ أَمْرِكَ وَ اجْلِسْ فِی بَیتِكَ.
☀️ه. ابْنُ بُطَّةَ الْعُكْبَرِی وَ أَبُو دَاوُدَ السِّجِسْتَانِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ عَلِی ع إِذَا أَخَذَ أَسِیراً فِی حُرُوبِ الشَّامِ أَخَذَ سِلَاحَهُ وَ دَابَّتَهُ وَ اسْتَحْلَفَهُ أَنْ لَا یعِینَ عَلَیهِ.
☀️و. ابْنُ بُطَّةَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَرْفَجَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالا لَمَّا قَتَلَ عَلِی أَصْحَابَ النَّهَرِ جَاءَ بِمَا كَانَ فِی عَسْكَرِهِمْ فَمَنْ كَانَ یعْرِفُ شَیئاً أَخَذَهُ حَتَّى بَقِیتْ قدرا [قَدْرٌ] ثُمَّ رَأَیتُهَا بَعْدُ قَدْ أُخِذَتْ.
☀️ز. الطَّبَرِی لَمَّا ضَرَبَ عَلِی طَلْحَةَ الْعَبْدَرِی بَرَكَهُ فَكَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ [ص۱۱۵] لِعَلِی: مَا مَنَعَكَ أَنْ تُجْهِزَ عَلَیهِ قَالَ إِنَّ ابْنَ عَمِّی نَاشَدَنِی اللَّهَ وَ الرَّحِمَ حِینَ انْكَشَفَتْ عَوْرَتُهُ فَاسْتَحْییتُه.
☀️ح. وَ لَمَّا أَدْرَكَ عَمْرَو بْنَ عَبْدَ وُدٍّ لَمْ یضْرِبْهُ فَوَقَعُوا فِی عَلِی ع فَرَدَّ عَنْهُ حُذَیفَةُ فَقَالَ النَّبِی ص مَهْ یا حُذَیفَةُ فَإِنَّ عَلِیاً سَیذْكُرُ سَبَبَ وَقْفَتِهِ ثُمَّ إِنَّهُ ضَرَبَهُ. فَلَمَّا جَاءَ سَأَلَهُ النَّبِی عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ قَدْ كَانَ شَتَمَ أُمِّی وَ تَفَلَ فِی وَجْهِی فَخَشِیتُ أَنْ أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسِی فَتَرَكْتُهُ حَتَّى سَكَنَ مَا بِی ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِی اللَّهِ. ...[ص۱۱۶] ...
☀️ط. النَّطَنْزِی فِی الْخَصَائِصِ عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ عَنْ شَقِیقِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ: كَانَ عُمَر [ص۱۱۷] یمْشِی فَالْتَفَتَ إِلَى وَرَائِهِ وَ عَدَا فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ وَیحَكَ أَ مَا تَرَى الْهِزَبْرَ بْنَ الْهِزَبْرِ الْقُثَمَ بْنَ الْقُثَمِ الْفَلَّاقَ لِلْبُهَمِ الضَّارِبَ عَلَى هَامَةِ مَنْ طَغَى وَ ظَلَمَ ذَا السَّیفَینِ وَرَائِی. فَقُلْتُ: هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ! فَقَالَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! إِنَّكَ تُحَقِّرُهُ؟! بَایعَنَا رَسُولُ اللَّهِ یوْمَ أُحُدٍ أَنَّ مَنْ فَرَّ مِنَّا فَهُوَ ضَالٌّ وَ مَنْ قُتِلَ فَهُوَ شَهِیدٌ وَ رَسُولُ اللَّهِ یضْمَنُ لَهُ الْجَنَّةَ؛ فَلَمَّا الْتَقَى الْجَمْعَانِ هَزَمُونَا وَ هَذَا كَانَ یحَارِبُهُمْ وَحِیداً حَتَّى انْسَلَّ [انسد] نَفْسُ رَسُولِ اللَّهِ؛ وَ جَبْرَئِیلُ ثمَّ قَالَ: عَاهَدْتُمُوهُ وَ خَالَفْتُمُوهُ؟! وَ رَمَى بِقَبْضَةِ رَمْلٍ، وَ قَالَ: شَاهَتِ الْوُجُوهُ! فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ مِنَّا إِلَّا وَ أَصَابَتْ عَینَهُ رَمْلَةٌ؛ فَرَجَعْنَا نَمْسَحُ وُجُوهَنَا قَائِلِینَ: اللَّهَ اللَّهَ یا أَبَا الْحَسَنِ! أَقِلْنَا أَقَالَكَ اللَّهُ، فَالْكَرُّ وَ الْفَرُّ عَادَةُ الْعَرَبِ، فَاصْفَحْ. وَ قَلَّ مَا أَرَاهُ وَحِیداً إِلَّا خِفْتُ مِنْهُ.
☀️ی. وَ قَالَ النَّبِی ص: مَنْ قَتَلَ قَتِیلًا فَلَهُ سَلَبُهُ. و كان أمیر المؤمنین یتورع عن ذلك و إنه لم یتبع منهزما و تأخر عمن استغاث و لم یكن یجهز على جریح. وَ لَمَّا أَرْدَى ع عَمْراً قَالَ عَمْرٌو: یا ابْنَ عَمِّ إِنَّ لِی إِلَیكَ حَاجَةً لَا تَكْشِفْ سَوْءَةَ ابْنِ عَمِّكَ وَ لَا تَسْلُبْهُ سَلَبَهُ فَقَالَ ذَاكَ أَهْوَنُ عَلَی. [عن] مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ: قَالَ لَهُ عُمَرُ: هَلَّا سَلَبْتَ دِرْعَهُ؟! فَإِنَّهَا تُسَاوِی ثَلَاثَةَ آلَافٍ وَ لَیسَ [ص118] لِلْعَرَبِ مِثْلُهَا! قَالَ: إِنِّی اسْتَحْییتُ أَنْ أَكْشِفَ ابْنَ عَمِّی. و روى أنه جاءت أخت عمرو و رأته فی سلبه فلم تحزن و قالت: إنما قتله كریم.
☀️ک. وَ كَانَ ع یطُوفُ بَینَ الصَّفَّینِ بِصِفِّینَ فِی غِلَالَةٍ فَقَالَ الْحَسَنُ ع: مَا هَذَا زِی الْحَرْبِ! فَقَالَ: یا بُنَی إِنَّ أَبَاكَ لَا یبَالِی وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیهِ.
📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص114-118
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۵) برخی از رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ: ۷۸) ابن شهر آشوب در کتاب خویش موارد متعددی از سیره و رف
.
🔹۶) جمعبندی جنگهای امیرالمومنین ع
امیرالمومنین ع سخنی دارد بدین مضمون که «من از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام» و بقدری در موقعیتهای مختلف این را تکرار کرده است که ابنأبیالحدید از اهل سنت به متواتر بودن نقل این سخن از امیرالمومنین ع اعتراف کرده است
(و اعلم أنه قد تواترت الأخبار عنه ع بنحو من هذا القول نحو قوله «ما زلت مظلوما منذ قبض الله رسوله حتى یوم الناس هذا»؛ شرح نهج البلاغة لابن أبیالحدید، ج9، ص306).
در اینجا به معدودی از روایات مشتمل بر این سخن حضرت ع که به نحوی میتواند به منزله جمعبندیای باشد برای مواضع ایشان در خصوص جنگهایی که داشتند، اشاره میشود:
☀️۷۹) روایت شده است که حضرت علی ع روز جمعه بر منبر رفت [و در فرازی از خطبه نماز جمعه] فرمود:
من بنده خدا و برادر رسولش هستم؛ بعد از من کسی این سخن را نگوید مگر دروغگو باشد؛ از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام؛ رسول الله ص مرا به جنگیدن با پیمانشکنان (ناکثین)، یعنی طلحه و زبیر، و ستمپیشگان (قاسطین) یعنی معاویه و اهل شام، و از دینبیرونشدگان (مارقین)، یعنی اهل نهروان، دستور فرمود؛ و اگر مرا به جنگ با گروه چهارمی هم دستور میداد حتما با آنها هم میجنگیدم.
📚الأمالی (للطوسی)، ص726
حَدَّثَنَا الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِی (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ عَبَّادٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیرِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیكٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ:
صَعِدَ عَلِی (عَلَیهِ السَّلَامُ) الْمِنْبَرَ یوْمَ جُمُعَةٍ، فَقَالَ:
أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ، لَا یقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا كَذَّابٌ،
مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) بِقِتَالِ النَّاكِثِینَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیرِ، وَ الْقَاسِطِینَ مُعَاوِیةَ وَ أَهْلِ الشَّامِ، وَ الْمَارِقِینَ وَ هُمْ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ، وَ لَوْ أَمَرَنِی بِقِتَالِ الرَّابِعَةِ لَقَاتَلْتُهُم.
@yekaye
☀️۸۰) از امام کاظم ع از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع در کوفه خطبهای خواندند و در آخر کلامشان فرمودند: همانا من سزاوارتر از مردم به خود مردم هستم؛ و از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام.
اشعث بن قیس برخاست و گفت: یا امیرالمومنین! از وقتی به عراق آمدهای خطبهای نخواندی مگر اینکه گفتی «به خدا سوگند همانا من سزاوارتر از مردم به خود مردم هستم و از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام». پس چرا وقتی تیم [قبیله ابوبکر] و عدی [قبیله عمر] حکومت را به دست گرفتند شمشیر به دست نگرفتی که از ظلمی که به تو شد دفاع کنی؟ [در برخی نقلها در ادامهاش دارد: آن گونه که در جنگ جمل و صفین و عثمان شمشیر به دست گرفتی]
امیرالمومنین ع فرمود: ای پسر خمّاره*! سخنی گفتی پس جوابم را بشنو! به خدا سوگند چیزی مانع من نشد جز عهدی که برادرم رسول الله ص با من بسته بود؛ که به من خبر داد و فرمود: «ای ابوالحسن! همانا این امت درباره تو نیرنگ خواهد زد و عهد مرا نقض میکند؛ و همانا تو به منزله هارون نسبت به موسی ع هستی.» پس من عرض كردم: ای رسول خدا، اگر چنین شد آنگاه چه دستوری به من میفرمایید؟ فرمود: «اگر يار و ياوری يافتی به سوی آنان برو و با آنان مبارزه کن؛ و اگر یاری نیافتی دستت را عقب بکش و خون خود را حفظ كن، تا هنگامی كه مظلومانه به من ملحق گردی».
پس من نيز بعد از وفات پيامبر سرگرم تجهيز و دفن جسد مبارك آن حضرت و فراغ از کار ایشان شدم، سپس سوگند خوردم كه برای جز نماز عبا بر دوش نیندازم [کنایه از اینکه از خانه بيرون نروم] تا وقتی كه قرآن را جمع نمايم، و به تصميم و قصد خود عمل نمودم و آن را آوردم و به ایشان عرضه کردم. گفتند ما نیازی بدین نداریم. سپس دست فاطمه سلام الله علیها و دو فرزندم حسن و حسين علیهما السلام را گرفتم و به خانههای اهل بدر و اهل سابقه در اسلام رفتم و حقّ خود را به آنان تذكّر دادم و ايشان را به ياری خود دعوت نمودم. ولی از ميان ايشان تنها چهار نفر: سلمان، عمّار، أبو ذرّ و مقداد، دعوت مرا اجابت نمود، و آن كسانی هم که از ميان خویشاندانم برای یاری دین خدا میتوانستم به آنها تکیه کنم از دست رفته بودند** و من مانده بودم و دو فرد کوتوله [یا: دو فرد حقیر] که فضایشان به جاهلیت هنوز نزدیک بود؛یعنی عقيل و عبّاس. ***
اشعث گفت: عثمان هم همین طور بود؛ چون ياوری نيافت دستهای خود را عقب کشید تا کشته شد.
حضرت أمير عليه السّلام فرمود: ای پسر خمّاره*! اين طور كه تو قياس كردی نيست. عثمان در محلی که جایش نبود نشسته و ردایی که ردایش نبود برتن کرد؛ با حقّ در افتاد و حقّ او را به زمين زد. **** سوگند به آنكه محمّد صلّی اللَّه عليه و آله را بحقّ مبعوث ساخت، اگر در روز بيعت با برادر قبیله تیم [= ابوبکر] چهل يار همراه داشتم قطعا با آنها جهاد فی الله میكردم، تا اينكه عذر من در مقابل حقيقت روشن گردد.
سپس فرمود: ای مردم، بدانيد كه اشعث در پيشگاه پروردگار متعال به اندازه پر مگسی ارزش نداشته و در دين خدا پستتر از آب بينی بز است.
✅پینوشتها:
* خمّارة: خمّار به معنای شرابفروش است؛ که وقتی به صورت مونث و درباره زن به کار میرود چهبسا کنایه از زنی باشد که در مجلس شراب ساقیگری میکند.
**طبق نقل طولانی این روایت که در کتاب سلیم آمده مقصود ایشان حمزه سیدالشهداء و جعفر بن ابیطالب بود که اولی در جنگ احد و دومی در جنگ موته به شهادت رسیدند.
*** عباس و عقیل هردو از کسانی بودند که در مکه ماندند و مسلمان نشدند و هجرت نکردند؛ و بعد از فتح مکه همراه با سایر اهل مکه مسلمان شدند.
**** در نقل طولانی این روایت که در کتاب سلیم آمده توضیح میدهند که اولا عثمان بر منصب حکومت بود و خلاف کرده بود و مردم از او میخواستند که خلافش را ترک کند و او عمل نمی کرد؛ ثانیا او در میان خویشاوندان و پیروانش بیش از چهار هزار نفر حامی داشت که میتوانست از آنها استفاده کند [اما به خاطر نیرنگ مروان و معاویه آنها وارد میدان نشدند]؛ ولی من چهل نفر حامی هم نداشتم.
📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص190
در همین کتاب احتجاج، این واقعه به صورت دیگری نیز روایت شده است و در آن روایت حضرت به سیره شش تن از پیامبران (نوح و لوط و ابراهیم و موسی و هارون و حضرت محمد ص) استناد میکند که چگونه هریک در موقعیتی مجبور به سکوت شد
📚و این واقعه با تفصیل بسیار بیشتری (که هر دو مطلب فوق را با اضافاتی دارد) در كتاب سلیم بن قیس الهلالی (ج2، ص661-671) آمده است که فرازی از آن قبلا در جلسه ۶۸۷، حدیث۲ https://yekaye.ir/al-kahf-18-104/ گذشت.
@yekaye
متن احادیث فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9767