eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹أتْقاكُمْ ماده «و‌قی» از معدود کلماتی است که تقریبا هیچ اختلاف نظر جدی درباره اصل آن مشاهده نشد و تحلیل اغلب اهل لغت درباره آن بسیار به هم نزدیک است: ▪️راغب معنای آن را حفظ چیزی از آنچه آن را اذیت می‌کند یا بدان ضرر می‌رساند معرفی کرده (مفردات ألفاظ القرآن، ص881)؛ ▪️ابن فارس گفته که دلالت دارد بر دفع چیزی از چیزی به وسیله غیر خودش (معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص131)؛ ▪️حسن جبل معنای محوری آن را حفظ از اذیت و ضرر با گرفتن مانعی در ورای خویش معرفی کرده (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷۲۲ )؛ و ▪️مرحوم مصطفوی هم اصل این ماده را حفظ چیزی از خلاف و عصیان در خارج و در مقام عمل دانسته است همان گونه که عفت حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانیه است. وی توضیح می‌دهد که تقوی به اختلاف مواردش تفاوت می‌کند اما جامع همه آنها چیزی است که شخص را از انجام محرمات باز می‌دارد و نقطه مقابل آن فجور است که درآمدن از حالت اعتدال و جریان طبیعی معروف است: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) « أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ» (ص/۲۸) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏13، ص184 ). ▪️از کلمات بسیار شایع از این ماده کلمه «تَقْوی» است: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ» (بقره/197)، «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هار» (توبه/۱۰۹)، که به معنای قرار دادن خود در «وقایه»‌ای نسبت به آن چیزی است که ترس از آن می‌رود، و به همین مناسبت است که «تقوا» و «ترس از خدا» گاه به جای هم به کار می‌رود که این از باب لازمه شیء است نه معنای آن؛ و در شرع به معنای حفظ خویش از انجام گناه متداول شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۱ ). شهید مطهری در گفتارهایی که در شرح جایگاه تقوی در نظام معارف اسلام داشته، تذکر می‌دهد که با توجه به ریشه معنایی این کلمه، ترجمه آن به «پرهیزگاری» ترجمه مناسبی نیست، چرا که این کلمه معنای گوشه‌نشینی و عزلت را القا می‌کند، در حالی که تقوی، قدرتی روحی است که موجب حفظ و کنترل آدمی بر خویش می‌شود و انسان را از گناه نگه می‌دارد؛ و نهایتا ترجمه «خودنگهداری» را برای این کلمه پیشنهاد می‌کنند (ده‌گفتار، ص۱۸-۳۰). این کلمه در اصل به صورت «وَقْوَى» (مصدر بر وزن «فَعلَی») بوده است که به خاطر فتحه، «و» به «تـ» ابدال شده است. همچنین «تُقَاة» (إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً، آل عمران/۲۸؛ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، آل عمران/۱۰۲) که کلمه «تقیه» هم از همین اخذ شده در اصل همانند کلمه «تهمت» بر وزن فُعَلَة (تُقَوَة) بوده که فتحه بر روی واو ثقیل بوده به بدین صورت تبدیل شده است (كتاب العين، ج‏5، ص239 ). ▪️این ماده هم به صورت ثلاثی مجرد و هم ثلاثی مزید در قرآن به کار رفته است. ▪️در باب ثلاثی مجرد به همان معنای «حفظ و صیانت کردن چیزی از چیزی» است که به صورت دو مفعولی می‌آید: «قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/۲۰۱ و آل عمران/۱۶ و 191)، «جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابيلَ تَقيكُمْ بَأْسَكُمْ» (نحل/۸۱)، «وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَه» (غافر/۹)، «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا» (غافر/۴۵)، «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» (تحریم/۶)؛ که در معدود مواردی در این باب به صورت فعل مجهول هم به کار رفته است: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/9 و تغابن/۱۶). @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/10231
ادامه توضیحات کلمه «أتقاکم» ▪️اما در ابواب ثلاثی مزید کاربرد بسیار رایج آن در باب افتعال است به صورت «اتَّقى»‏ (که در اصل به صورت «اِوتَقَیَ» بوده و واو در تاء ادغام شده و فتحه آخر کلمه چون بر یاء ثقیل بوده، حذف شده است): «فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى»‏ (نجم/32) و چون باب افتعال چون معنای مطاوعه (پذیرش) می‌دهد، به معنای اختیار کردن تقوا و عمل به اقتضای آن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏13، ص184 )، پس «اتَّقِ» به معنای آن است که حالت تقوی را در درون خود قبول و جاری کن و به تعبیر ساده‌تر: تقوی داشته باش: و «اتَّقِ اللَّهَ» (بقره/۲۰۶؛ احزاب/۱و۳۷) یعنی بین خودت و خداوند وقایه و حفاظی قرار بده (معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص131 ). فعل مذکور یک مفعولی است که اگر بخواهد مفعول دوم بگیرد نیاز به حرف جر دارد و گفته‌اند تعبیر «اتَّقَى فلانٌ بكذا» وقتی است که شخصی چیزی را برای حفظ و نگهداری خویش سپر قرار دهد؛ چنانکه در آیه «أَ فَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (زمر/24) گفته شده که دلالت بر شدت عذاب آنان دارد که نشان می‌دهد تنها چیزی که دارند که خود را از عذاب نگه دارند صورت خویش است! (مفردات ألفاظ القرآن، ص881 ). ▪️البته در مجموع در این ماده معنای نگه داشتن خویش از چیزی لحاظ شده است؛ و برخی تفاوت مهم این ماده و ماده «خشی» را در همین دانسته‌اند که در خشیت صرف ترس مد نظر است اما در اتقاء اینکه انسان از چیزی که می‌ترسد خود را حفظ کند مورد توجه است (الفروق في اللغة، ص238 ). ▪️در قرآن کریم اسم فاعل این ماده (به معنای نگهدارنده و حافظ در مقابل چیزی) ▫️هم در باب ثلاثی مجرد (واقی): «لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ» (رعد/34)، «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ» (غافر/21) و ▫️هم در باب افتعال (متقی): «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ» (بقره/2)، «وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (زمر/33) به کار رفته است؛ ▪️و صیغه مبالغه آن (بر وزن فعیل و در معنای اسم فاعل) هم به صورت «تقیّ» و هم به صورت «وقیّ» در عربی رایج است (كتاب العين، ج‏5، ص23۸ ) که البته در قرآن کریم فقط اولی استفاده شده است: «وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا» (مریم/13)، «قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا» (مریم/18)، «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا» (مریم/63). @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/10232
فراز پایانی توضیح کلمه «أتقاکم» 🔸در تفاوت اینها گفته‌اند که مدح مستتر در کلمه «تقی» بیش از کلمه «متقی» است زیرا اولی دلالت بر مبالغه دارد اما دومی یک صفت جاری است؛ [و بر همین منوال به نظر می‌رسد «متقی» دلالت بر یک صفت مستقر دارد اما «واقی» صرفا ناظر به یک موقعیت خاص است؛ و لذا بار معنایی متقی اقوی از «واقی» است]؛ و در تفاوت این دو با «مومن» هم گفته‌اند مدح مستتر در کلمات «تقی» و «متقی» بیش از «مومن» است زیرا مومن به ظاهر حال اطلاق می‌گردد اما «متقی»‌بعد از بررسی و تحقیق بر کسی اطلاق می‌شود (الفروق في اللغة، ص216 )؛ و البته به نظر می‌رسد تفاوت این دو در آن باشد که ایمان ناظر به یک حوزه باور و عمیق‌تر است که ایمنی برای ذات انسان می‌آورد؛ اما «تقی» ناظر به حوزه رفتار است که سپری است که ایمنی‌ای در خصوص آثار و اعمال (نه در حوزه ذات) به همراه دارد؛ و از این جهت دو اقدام متفاوت است و از این روست که در قرآن کریم در بسیاری از آیات به هردو در کنار هم توصیه شده است؛ مثلا: «وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي‏ ثَمَناً قَليلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ» (بقره/41)، «وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (بقره/103)، «وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ» (آل عمران/179)، «الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (یونس/63 و یوسف/۵۷ و فصلت/۱۸)؛ هرچند که چنان به هم مرتبطند که گاه مومن حقیقی را همان متقی معرفی کرده وبالعکس؛ مثلا: «اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» (مائده/57 و ۱۱۲)، «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّارِ» (ص/28)، «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» (فتح/۲۶)؛ ویا اینها را به جای هم به کار برده است: «زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَة» (بقره/۲۱۲)، «ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) ▪️این ماده همچنین به صورت افعل تفضیل (کسی که تقوای بیشتری دارد) نیز در قرآن کریم به کار رفته است: « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/۱۳)، «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» (لیل/17)، که درباره اینکه مقصود از «متقی‌تر» در این آیه اخیر چیست برخی گفته‌اند کسی که تقوایی در پیش گیرد که وی را از آتش جهنم حفظ کند از هرکسی که به هر وسیله‌ای خود را از هر خطر و مهلکه‌ای حفظ می‌کند حفاظت بیشتری اعمال کرده است (الميزان، ج‏20، ص306 )؛ هرچند برخی این را هم مصداقی از همان معنای مبالغه در تقوی دانسته‌اند (مجمع البيان، ج‏10، ص761 ). 📿این ماده و مشتقات آن ۲۵۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹عَلیمٌ درباره این کلمه قبلا در آیه ۱ بحث شد فقط این فرازش را یادآوری می‌کنیم که: ▪️«علیم» بر وزن «فعیل» است که این وزن هم برای صفت مشبهه و هم برای صیغه مبالغه به کار می‌رود؛ بسیاری از اهل لغت «علیم» را از باب مبالغه در علم دانسته‌اند و آیه «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‏» (يوسف/۷۶) شاهد بر مدعای خود گرفته‌اند؛ در مقابل، مرحوم مصطفوی بر این باور است که این کلمه بخصوص با توجه به اینکه عموما در مورد خداوند به کار رفته [۱۶۱ مورد در قرآن کریم به کار رفته؛ که جز ۸ مورد همگی در مقام توصیف خداوند است] ناظر به ثبوت صفت علم و تثبت آن است؛ بویژه که صیغه مبالغه دیگری از این ماده به صورت «عَلَّام» (که دلالت بر کثرت علم و احاطه دارد) نیز به کار رفته است: «إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» (مائده/۱۰۹ و ۱۱۶)؛ و بر این اساس اظهار داشته‌ که تفاوت بین «عالم» با «علیم» این است که «عالم» صرف اشاره به برخورداری از «علم» است اما «علیم» ناظر به ثبوت صفت علم و تثبت آن است. اما این نکته اخیرش نیز لزوما مورد قبول عموم اهل لغت نیست، چنانکه عسکری معتقد است که تفاوت «عالم» با «علیم» در آن است که «عالم» لزوما دلالت بر «معلوم» می‌کند (یعنی در جایی به کار می‌رود که معلومی در کار باشد) و همواره متعدی است، [مانند «عالِم الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» (انعام/۷۳) هرچند که گاه بدون مفعول هم آمده که چه‌بسا بتوان گفت به قرینه مفعولش حذف شده است؛ مانند: «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمينَ» (روم/۲۲)]؛ اما «علیم» لزوما متعدی نیست و صرفا نشان‌دهنده این است که اگر معلومی در کار باشد، حتما او بدان عالم است؛ چنانکه «سامع» به کسی گفته می‌شود که صدایی را بشنود، اما «سمیع» به کسی می‌گویند که شنوا باشد، خواه در آن لحظه صدایی در کار باشد یا نباشد (که در این صورت، باز موید آن است که علیم، صیغه مبالغه باشد تا صفت مشبهه). در تایید نظر وی می‌توان به این نکته اشاره کرد که در قرآن کریم هم کلمه «علیم» یا بدون متعلق آمده، مانند همین آيه «إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»؛ ویا اگر متعلقی داشته با حرف «ب» بوده است، مثلا:‌ «هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» (بقره/۲۹) «وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ» (بقره/۹۵) «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ» (بقره/۲۸۳)؛ هرچند که گاه «عالم» هم با حرف اضافه «ب» می‌آید مانند: «وَ كُنَّا بِهِ عالِمينَ» (انبیاء/۵۱) «وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عالِمينَ» (انبیاء/۸۱). 🔖جلسه ۱۰۶۶ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/ @yekaye
🔹خَبیرٌ درباره ماده «خبر» قبلا بیان شد که ▪️برخی بر این باورند که در اصل در دو معنی به کار می‌رود یکی در معنای علم و دیگری در معنای نرمی و سستی، چنانکه به کشاورزی که زمین را شخم می‌زند هم «خبیر» گویند چون زمین را نرم و آماده رویش گیاه می‌کند. ▪️اما اغلب این دو معنا را به یک معنا برگردانده و گفته‌اند علمی است که با اطلاع و احاطه دقیق باشد و به کنه معلومات پی ببرد؛ و کشاورز شخم‌زننده را هم از این جهت خبیر گفته‌اند که به زوایای پنهان مزرعه‌اش کاملا احاطه دارد و هنگام کار همه چیز را تحت نظر قرار می‌دهد. ▪️بدین ترتیب «خُبْر» و «خِبْرَةً» مصدر این ماده و به معنای خبردار شدن است و در آیه «قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً» (کهف/۹۱) آن را به معنای علم و معرفت دقیق به حساب آورده‌اند. ▪️«خَبَر» را به معنای وسیله اطلاع و رسیدن به علم دانسته‌اند: «سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ؛ نمل/۷) به معنای این است که بتوانم علم و اطلاعی در این زمینه پیدا کنم. ▪️«خبیر» اسم فاعل و یا صفت مشبهه از این ماده است و کاربرد آن در مورد خداوند به معنای کسی است که علم به باطن و حقایق امور دارد و البته برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که شاید «خبیر» در مورد خدا به معنای «مُخبِر:‌خبر دهنده» باشد. 🔖جلسه ۵۲۴ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-34/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای این آیه چندین شأن نزول ذکر شده است: 📜۱) از ابن عباس نقل شده است که: آیه درباره ثابت بن قیس نازل شد كه وقتی که می‌خواست در مجلس بنشیند و کسی برای جا باز نکرد و او به یک نفر [که او را کنار زد و به زور خودش را جا کرد،] گفت: «پسر فلان زن»! [تفصیل واقعه به عنوان اولین شأن نزول ذیل آیه ۱۱ گذشت]. پیغمبر (ص) سؤال كرد چه كسی نام آن زن را برد؟ ثابت برخاست و گفت من بودم. حضرت فرمود: به صورت این جمعیت نگاه كن. ثابت نگاه كرد. حضرت پرسید: چه دیدی؟ گفت: سفید چهره و سرخ چهره و سیاه چهره. حضرت فرمود: بدان كه تو بر اینها هیچ برتری نداری مگر با دین و تقوی. و آیه مورد بحث نازل شد: «ای مردم ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را قوم‏ها و قبیله‏‌ها گردانیدیم تا همدیگر را بشناسید همانا بزرگوارترین و محترم‏ترین شما در نظر خدا پرهیزكارترین شما است». 📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص410 ؛ ترجمه اسباب نزول، ص209؛ 📚مجمع البیان، ج‏9، ص203 @yekaye
📜۲) الف. از مقاتل نقل شده است: روز فتح مكّه رسول خدا (ص) به بلال حبشی دستور فرمودند بلال روی پشت بام خانه كعبه رفته اذان گفت. عتاب بن اسید بن ابی العیص گفت: شكر خدا را كه پدرم مرد و نماند این روز را ببیند! حارث بن هشام گفت: آیا محمد غیر از این كلاغ سیاه مؤذنی پیدا نكرد؟ و سهیل بن عمرو گفت: اگر خدا بخواهد چیزی را تغییر دهد می‏دهد. ابو سفیان گفت: من چیزی نمی‏گویم زیرا بیم دارم پروردگار آسمان خبرم را فاش سازد. جبرئیل بر پیغمبر (ص) نازل شد و از حرف‏های آنان با خبرش كرد. حضرت احضارشان فرمود و پرسید: چه گفتید؟ همه اقرار كردند. آیه بالا در نهی و توبیخ ایشان در فخر ورزیدن بر نژاد و نسب و مال، و سركوفت زدن‏شان بر فقرا نازل گردید. جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفته‏های آنان را به حضرت رسانید، حضرت آنان را احضار كرده در مورد گفته‏هایشان از آنان پرسش فرمود، همگی به گفته‏های خود اقرار كردند، به دنبال آن، آیه فوق نازل شد، و خداوند آنان را از تفاخر در انساب و تكاثر اموال و سرزنش فقراء بازداشت. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص411 ؛ ترجمه اسباب نزول، ص209-210؛ 📚مجمع البیان، ج‏9، ص203 📜ب. این واقعه را ابن ابی ملیکه چنین روایت کرده که: چون روز فتح مكه بلال بر بام كعبه رفت، بعضی گفتند:‌ ای بندگان خدا آیا روا است این برده سیاه بالای بام كعبه اذان بگوید؟ و دیگری جواب داد: اگر خدا راضی به این كار نبود تغییرش می‏داد. پس آیه نازل شد که ای مردم! همانا ما شما را از نری و ماده‌ای آفریدیم و ... . 📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص411 ؛ ترجمه اسباب نزول، ص210؛ 📚الدر المنثور، ج‏6، ص97 @yekaye
📜۳) یزید بن شجره روایت کرده است: روزی رسول اللّه (ص) در یكی از بازارهای مدینه می‏گذشت غلام سیاهی را دید بر پا داشته‌اند و دلالی حراجش می‏كند و غلام می‏گفت: هر كس مرا بخرد شرطی دارم. پرسیدند: آن شرط چیست؟ غلام گفت: خریدار من مانع نشود كه من نماز پنجگانه را پشت سر پیغمبر (ص) بخوانم. و مردی با این شرط خریدش. پیغمبر (ص) در هر نماز واجب آن غلام را در مسجد می‏دید تا روزی ندیدش. از صاحبش پرسید: غلام كجاست؟ گفت یا رسول اللّه (ص) تب دارد. پیغمبر (ص) به اصحاب فرمود: برخیزید به عیادتش برویم. اصحاب همراه پیغمبر (ص) روان شدند و از غلام عیادت كردند. چند روز بعد، پیغمبر (ص) از صاحب غلام پرسید: حالش چطور است؟ گفت مرگش نزدیك شده. حضرت برخاست و بر بالین غلام رفت كه در حال نزع بود؛ و غلام همان دم جان سپرد و پیغمبر (ص) شخصا غسل و كفن و دفنش را انجام داد. اصحاب از این رویه ناراحت شدند. مهاجران با خود گفتند ما از خانمان و خانواده و دیارمان بریدیم و هجرت كردیم و هیچ یك از ما در زندگی و بیماری و مرگش این لطفی كه حضرت در حق این غلام روا داشت را را ندید. و انصار گفتند: ما او را پناه دادیم و یاریش نمودیم و اموال خویش را نثارش كردیم اما برده‌ای حبشی را بر ما ترجیح نهاد. پس خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد که «ای مردم! همانا ما شما را از مردی و زنی آفریدیم» یعنی همه شما فرزندان یک مرد و یک زن هستید؛ و فضیلت آنها را به تقوا دانست و فرمود: «مسلماً باکرامت‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین‌تان است». 📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص411-412 ؛ ترجمه اسباب نزول، ص210 @yekaye
📜۴) از زهری و عایشه نقل شده است که رسول الله ص واسطه شد که خاندان بنی بیاضة زنی از خاندان خود را به همسری ابو هند (که پیامبر ص را حجامت می‌کرد) درآورند. آنان گفتند که آیا دخترانمان را به کسانی که در حد بردگان آزادشده ما هستند بدهیم؟ پس خداوند این آیه را نازل فرمود که: ای مردم! ما شما را از زن و مردی آفریدیم ...» 📚الدر المنثور، ج‏6، ص98 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) چون كه اين آيه نازل شد: «و خويشان نزديكت را انذار بده» (شعراء/۲۱۴)، پیامبر اکرم ص بر كوه صفا بالا رفت و طايفه و عشيرۀ خود را جمع كرد و فرمود: اى پسران عبدالمطّلب! ای بنی‌هاشم! اى پسران عبد مناف! اى پسران قصى! خودتان را از خداوند خريدارى كنيد؛ که همانا من بی‌نیازکننده شما در پیشگاه خداوند نیستم. اى عباس عموى محمد! اى صفيّه عمۀ او! اى فاطمه دختر او! پس هر مرد و زن را به اسم صدا زد و فرمود: مبادا چنین باشد که برخی روز قيامت بیايند در حالى كه وزر و وبال خود را به دوش گرفته‌اند، و بگويند محمد ص از ماست و ندا دهند: يا محمّد يا محمد، و من این چنین از آنان رو برگردانم - و از راست و چپ رو برگرداند. به خدا قسم دوستان من نيستند مگر اهل تقوا. مسلماً باکرامت‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین‌تان است. 📚إرشاد القلوب (للديلمي)، ج‏1، ص32-33 لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» صَعِدَ عَلَى الصَّفَا وَ جَمَعَ عَشِيرَتَهُ وَ قَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! يَا بَنِي هَاشِمٍ! يَا بَنِي عَبْدِ مَنَافٍ! يَا بَنِي قُصَيٍّ! اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ اللَّهِ؛ فَإِنِّي لَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً. يَا عَبَّاسُ عَمَّ مُحَمَّدٍ! يَا صَفِيَّةُ عَمَّتَهُ! يَا فَاطِمَةُ ابْنَتَهُ! ثُمَّ نَادَى كُلَّ رَجُلٍ بِاسْمِهِ وَ كُلَّ امْرَأَةٍ بِاسْمِهَا: أَ لَا يَجِي‏ءُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَحْمِلُونَ الْآخِرَةَ وَ يَأْتُونَ وَ يَقُولُونَ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنَّا وَ يُنَادُونَ يَا مُحَمَّدُ يَا مُحَمَّدُ فَأُعْرِضُ بِهَذَا وَ هَكَذَا - وَ أُعْرِضُ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ - فَوَ اللَّهِ مَا أَوْلِيَائِي مِنْكُمْ إِلَّا الْمُتَّقُونَ؛ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ». @yekaye