eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه توضیح «شیء» ▪️اشاره شد که از کلمات بسیار مناقشه‌برانگیز به لحاظ تحلیل صرفی خود همین کلمه «شیء» و جمع آن یعنی «اشیاء» است که غیرمنصرف بودن «اشیاء» چالش‌هایی ایجاد کرده است. خلیل بحث مفصلی کرده است که اصل کلمه «شیء» بر وزن «فَيْعِل» (شَیِّء) و جمع آن بر وزن «فَعْلاء» (شیئاء) بوده است و توضیحات مفصلی داده است که چگونه تحول آن به صورت «شیء» و «أشیاء»‌ رخ داده است. اخفش این سخن را قبول نکرده و وزن آن را «أَفْعِلَاء» دانسته و به همین جهت آن را غیرمنصرف دانسته؛ و فراء هم با اینکه در خصوص «شیء» نظر خلیل را قبول کرده اما در خصوص اشیاء‌به نظر اخفش متمایل شده است و «کسائی» هم در قبال همه اینها وزن آن را «أفعال» دانسته و بر این باور است که به خاطر کثرت استعمال و شباهتی که با «فَعْلاء» دارد غیرمنصرف شده است که جوهری این اختلافات را به صورت مفصل و فیومی به نحو مختصر گزارش کرده‌اند ... 🔖جلسه ۱۰۸۱ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-16/ @yekaye
🔹تَوَكَّلْنا قبلا بیان شد که ▪️ماده «وکل» در اصل دلالت دارد بر اعتماد و تکیه کردن به دیگری در کار خود. و «وکالت» (واگذاری کار به دیگری و وی را نایب خود کردن در انجام امری) کلمه‌ای است که در زبان فارسی هم با آن آشناییم. ▪️«وکیل» بر وزن فعیل و به معنای مفعول است؛ یعنی کسی که مورد وکالت قرار گرفته است و لذا دغدغه اصلی وکیل این است که منافع موکلش رعایت شود. وکیل گاه انجام کار به نیابت از موکل را عهده‌دار می‌شود و گاه از کاری که موکلش انجام داده دفاع می‌کند و مسئولیت آن را توجیه می‌نماید. ▪️تعبیر «وکیل» ۲۴ بار در قرآن کریم آمده است که در تمامی آنها تاکید است که تنها و تنها خداست که «وکیل» حقیقیِ انسان است و نباید غیر خدا را وکیل گرفت، و حتی پیامبر ص را هم خدا فرستاده، به عنوان «وکیل» نفرستاده است: «وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكيلاً» (اسراء/۵۴) و البته این به معنای آن است که غیر از خداوند متعال هیچکس نمی‌تواند مستقلا تکیه‌گاه و کارساز شخص دیگری باشد؛ وگرنه اگر توجه شود که همه کارها نهایتا به خداوند برمی‌گردد، اشکالی ندارد که بگوییم خداوند برخی را برای برخی از کارها وکیل می‌کند؛ چنانکه در ادامه مواردی از «توکیل» افراد توسط خداوند مطرح می‌شود. ▪️نکته‌ای که تذکر آن لازم است تفاوت بین «توکیل» و «توکل» است. در زبان عربی، تعبیر «وکیل قرار دادن» و «واگذار کردن کار خود به وکیل» را با تعبیر «توکیل» بیان می‌کنند، نه «توکل»؛ که تعبیر «توکیل» تنها دوبار در قرآن کریم آمده است: «فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرينَ» (انعام/۸۹) «يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ» (سجده/۱۱). ▪️نقطه مقابل «توکیل»، «توکل» است؛ که ▫️اگر با حرف «لـ» بیاید به معنای «قبول وکالت» (عهده‌دار شدن کارِ شخصی دیگر) می‌باشد؛ و ▫️اگر با حرف «علی» بیاید به معنای «اعتماد کردن بر» دیگری است؛ و ▫️اگر با حرف «بـ» بیاید به معنای «ضمانت کردن برای انجام کار خاصی است» و در قرآن کریم همواره با حرف «علی» آمده است. ضمنا این ماده را به صورت ثلاثی مجرد (وَکِلَ یا وَکَلَ) و با حرف اضافه «الی» (وکل الی)‌ نیز برای کاربرد «اعتماد کردن بر دیگران» به کار برده‌اند؛ چنانکه در حدیث تعبیر «لا تَكِلْني إِلى نفسي طَرْفةَ عَيْنٍ» به کار رفته است. ▪️شهید مطهری نکته جالبی را تذکر می‌دهند و آن این است که «توکل» با توجه به باب تفعل، به معنای «قبول وکالت» است، نه واگذاری وکالت. آنگاه وقتی با حرف «علی» متعدی می‌شود دو معنا را با هم تلفیق می‌کند: یکی قبول و عهده‌دار شدن کار؛ و دیگری اعتماد و تکیه کردن بر غیر؛ بدین ترتیب، معنای «التوکل علی الله» این است که شخص انجام کار را برعهده بگیرد اما با اعتماد بر خدا؛ و تذکر می‌دهند در فرهنگ جامعه اسلامی، گاه «توکل» به معنای واگذار کردن کار به خدا و خود را کنار کشیدن قلمداد شده؛ که این معنا نه با بحث لغوی آن سازگار است و نه با تعابیر قرآنی مربوطه؛ بلکه توکل یعنی کار را علی‌رغم همه سختی‌ها و ضررهای ظاهری برعهده گرفتن و در این مسیر به حمایت و امید خدا اعتماد کردن؛ و بهترین شاهد بر این مدعا آیه «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه‏؛ آل عمران/۱۵۹) است که هم بر عزم کردن تاکید کرده و هم بر توکل. در تمامی ۴۴ موردی هم که از تعبیر «توکل» در قرآن کریم استفاده شده، تاکید بر این شده است که «توکل» فقط باید «علی الله» ‌باشد. 🔖جلسه ۴۲۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-3/ @yekaye
🔹أَنَبْنا درباره ماده «نوب» قبلا بیان شد که ▪️برخی گفته‌اند در اصل بر عادت کردن و انس گرفتن با محلی و برگشتن بدان دلالت دارد، چنانکه به زنبور «النّوب» گفته می‌شود از این جهت که دائما به کندویش برمی‌گردد (البته کلمه «النُّوبَة» به گروهی از مردم سودان (که سیاهپوستند) نیز گفته می‌شود و برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که وجه تسمیه زنبور عسل به «نوب» از این جهت باشد که مقداری سیاهی در آن هست. در هر صورت با توجه به توضیح فوق، ابن‌فارس دو عنصر را در معنای این ماده دخالت می‌دهد: یکی به جایی انس گرفتن و عادت کردن؛ و دوم برگشتن؛ اما برخی از اهل لغت، تنها عنصر اول و برخی تنها عنصر دوم را در اصل معنای این ماده دخیل دانسته‌اند: ▪️برخی همچون راغب اصل معنای این ماده را رجوع پیاپی (رجوع بعد از رجوع) دانسته و علاوه بر اینکه کاربرد آن در مورد زنبور را شاهد بر مدعای خود دانسته‌اند، وجه تسمیه «نائبة» (بلای بزرگی که یکدفعه بر سر انسان فرو می‌آید) این دانسته‌اند که حادثه‌ای است که اقتضایش این است که دوباره برگردد؛ و «إنابة» به درگاه خداوند متعال هم رجوع با توبه و اخلاص به اوست و البته عسکری هم در تفاوت «رجوع» با «إنابه» گفته‌ است که انابه اخص از رجوع است و صرفا ناظر به برگشت به طاعت است و «مُنیب» بار مدح‌آمیز دارد؛ از این رو، برای کسی که به انجام گناه برگردد به کار نمی‌رود. ▪️در مقابل، مرحوم مصطفوی اصل این ماده را ناظر به نزول اختیاری و عامدانه در محلی دانسته، و مفاهیمی همچون رجوع و انس گرفتن و روی آوردن و توبه را از آثار این معنا قلمداد کرده ‌است. از نظر ایشان، وجه تسمیه «نائبه» این است که عامدانه از جانب خداوند نازل می‌شود و برگشتن به محل قبلی نیز امری است که عامدانه انجام می‌گردد؛ اما استمرار و تکرار، نه ناظر به اصل این ماده، بلکه ناظر به صیغه‌های مفاعله (مناوبة) و تفاعل (تناوب) است. «إنابه» هم چون به باب افعال رفته، متعدی شده و به منزله آن است که کسی خویش را در جایگاه خاصی فرود آورد، و «مُنیب» هم کسی است که خود را در مسیر سلوک الی الله قرار داده است، همانند «توکیل» که شخص دیگری را به جای خویش می‌گمارد؛ و علت اینکه «أنابه» با حرف «الی» می‌آید و «توکل» با حرف «علی» (عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ؛ هود/۸۸)، این است که در «انابه» شخص خود را درون مسیری قرار می‌دهد که او را به سوی خدا می‌برد و برای اشاره به این غایت «الی»‌می‌آید اما در توکل مفهوم اعتماد و تکیه کردن پررنگتر است و از این رو «علی» می‌آید. این ماده در قرآن کریم تنها در باب افعال، هم به صورت فعل [أناب] و هم به صورت اسم فاعل [منیب]، به کار رفته است؛ و در تمامی اینها ناظر به رجوع الی الله است. 🔖جلسه ۸۶۲ https://yekaye.ir/hood-11-75/ @yekaye
🔹الْمَصيرُ قبلا بیان شد که ▪️اصل ماده «صیر» دلالت بر مآل و مرجع دارد و صیرورت به معنای «شدن» است؛ چنانکه فعل «صار یصیر» را به معنای از حالی به حال دیگر منتقل شدن (أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُورُ؛ شوری/۵۳) دانسته‌اند. ▪️«مصیر» هم به معنای مصدر (= صَیر و صیرورت: شدن) و هم به معنای اسم مکان (محل رجوع و منزلگاه [= محل و مقصدِ «شدن»] به کار می‌رود. 🔖جلسه ۷۱۸ https://yekaye.ir/al-fater-35-18/ ▪️برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که بین «صورة» و «صیرورة» اشتقاقی رخ داده باشد که قبل درباره ماده «صور» نیز بیان شد که این ماده بر معانی بسیار متفاوتی دلالت می‌کند، تا حدی که برخی مانند ابن‌فارس اظهار عجز کردند از اینکه بتوان مشتقات آن را به یک معنای واحد برگردانند؛ و نظر مرحوم مصطفوی این بود که ماده «صور» یک اصل و ریشه عربی دارد که به معنای «متمایل شدن» و «میل پیدا کردن» است (مانند کلمه «صُرهنّ» در قرآن کریم (بقره/۲۶۰)، که به معنای «آنها را به جانب خود متمایل ساز» است)، ولی کلمه «صورة» (به معنای شکل و هیئت) در اصل عربی نبوده، بلکه اصل و ریشه عبری دارد و مشتقاتی که از آن گرفته شده (مانند «صَوّر: صورت بخشید» ؛ «مُصَوّر: صورت‌بخش» ؛ «تصویر» و …) ارتباطی با ریشه عربی آن ندارد؛ و این احتمال هم مطرح شد که «صورة» هم همانند «صیرورت» به ماده «صیر» برگردد. ماده «صیر» که فعل «صار یصیر» از آن درست می‌شود دلالت بر مآل و مرجع دارد و صیرورت به معنای «شدن» است. 🔖جلسه ۲۳۱ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-11/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️الف. قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ:
☀️۱) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: فرعون زمان حضرت ابراهیم ع * حلال‌زاده نبود و اصحابش هم حلال‌زاده نبودند زیرا به نمرود گفتند: او را آتش بزنید و خدایانتان را یاری کنید اگر که می‌خواهید کاری بکنید» (انبیاء/۶۸) ولی فرعون زمان حضرت موسی ع و یارانش حلال‌زاده بودند زیرا وقتی با اصحابش در مورد حضرت موسی ع مشورت کرد «گفتند: [كار] او و برادرش را به تأخير انداز و مأموران گردآورنده را به شهرها بفرست.» (اعراف/۱۱۱؛ شعراء/۳۶). به هر حال، وی حضرت ابراهیم ع را زندانی کرد و هیزم جمع کردند تا روزی رسید که نمرود خواست حضرت ابراهیم ع را در آتش بیاندازد. آن روز نمرود و لشکریانش جمع شدند و برای نمرود ساختمانی بنا کرده بودند تا از آنجا نظاره‌گر این باشد که آتش چگونه ابراهیم ع را در برمی‌گیرد. پس ابلیس آمد و برایشان منجنیقی ساخت زیرا به خاطر شدت حراراتش کسی نمی‌توانست به آتش نزدیک شود و پرندگان از فاصله‌ای طولانی از نزدیک شدن به آن آتش دوری می کردند و اگر پرنده‌ای در هوا بر آن عبور می کرد می‌سوخت. پس حضرت ابراهیم ع را در منجنیق گذاشتند و پدرش [= آذر] آمد و سیلی‌ای بر صورتش زد و به او گفت: از آن باوری که داری برگرد! و پروردگار فرشتگانی را به آسمان دنیا نازل کرد و هیچ چیزی باقی نمانده بود مگر اینکه از پروردگار [رهایی حضرت ابراهیم ع از آتش را] درخواست می‌کرد. زمین می‌گفت:‌پروردگارا! غیر از او بر روی من کسی نمانده است که تو را بپرستد؛ آیا او سوزانده شود؟! و فرشتگان می‌گفتند:‌پروردگارا! خلیل تو ابراهیم را بسوزانند؟! پس خداوند عز و جل فرمود: اما اگر مرا بخواند کفایتش کنم. و جبرئیل گفت: پروردگارا! خلیل تو ابراهیم است که در زمین احدی غیر از او تو را نمی‌پرستد. آیا دشمنش را بر او مسلط می‌کنی که وی را به آتش بسوزاند؟! پس فرمود: ساکت شو! همانا این سخن را بنده‌ای همچون تو می‌گوید که نگران از دست رفتن فرصت است؛ او بنده‌ام است؛ اگر بخواهم او را نگه می‌دارم؛ اگر مرا بخواند اجابتش کنم. پس خداوند با سوره اخلاص پروردگارش را خواند: «يَا اللَّهُ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ نَجِّنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ: ای الله! ای واحد! ای احد! ای صمد! ای کسی که نه زاده شده و نه بزاید و هیچکس همتای او نیست! (اخلاص/۳-۴) به رحمت خودت مرا از این آتش نجات فرما». پس او را درون منجنیق قرار داده بودند و در هوا جبرئیل به او رسید و گفت: ابراهیم! آیا نیازی به من داری؟ ابراهیم ع گفت: به تو، نه؛ اما به پرودرگار عالمیان، بله. پس انگشتری به او داد که رویش نوشته شده بود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ، أَسْنَدْتُ أَمْرِي إِلَى [قُوَّةِ] اللَّهِ، وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ: خدایی جز الله نیست؛ محمد ص رسول الله است؛ پشتم را به خدا سپردم و کار خود را به خدا تکیه نمودم و امورم را به خداوند واگذار کردم». پس خداوند به آتش دستور داد که «سرد باش!» پس دندانهای حضرت ابراهیم از سرما به هم می‌خورد تا اینکه خداوند اضافه کرد «و سلامت بر ابراهیم» (انبیاء/۶۹). پس جبرئیل پایین آمد و نزد او نشست و درون آتش به گفتگو مشغول شدند. نمرود نگاهی به او کرد و گفت: اگر کسی می‌خواهد خدایی را به خدایی بگیرد مانند خدای ابراهیم ع را بگیرد. و بزرگی از بزرگان اصحاب نمرود گفت: من بر آتش اراده کردم که او را نسوزاند. پس شعله‌ای از آتش به سمت وی آمد و او را سوزاند.. «پس لوط به او ایمان آورد» (عنکبوت/۲۶) و برای هجرت به سوی شام رهسپار شد؛ و نمرود نگاهی به ابراهیم ع کرد که در باغی سرسبز درون آتش نشسته بود و همراه او شیخی بود که با هم گفتگو می‌کردند؛ پس رو به آذر کرد و گفت: چقدر پسرت نزد پروردگارش کرامت و احترام دارد! ... 📚 تفسير القمي، ج‏2، ص72-73 ✳️* پی نوشت: مقصود از فرعون زمان حضرت ابراهیم ع، همان نمرود است؛ ظاهرا از این جهت که به هر حاکم جبار و ستمگری را فرعون می‌گفتند چنین تعبیر شده است؛ وگرنه در ادامه حدیث، حضرت به اسم نمرود تصریح می‌کند. @yekaye 👇متن حدیث👇
☀️متن حدیث فوق قَالَ الصَّادِقُ ع: كَانَ فِرْعَوْنُ إِبْرَاهِيمَ لِغَيْرِ رُشْدٍ وَ أَصْحَابُهُ لِغَيْرِ رُشْدٍ [فِرْعَوْنُ إِبْرَاهِيمَ لِغَيْرِ رُشْدِهِ وَ أَصْحَابُهُ لِغَيْرِ رُشْدِهِمْ‏] فَإِنَّهُمْ قَالُوا لِنُمْرُودَ: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ»؛ وَ كَانَ [فرعون] مُوسَى وَ أَصْحَابُهُ رِشْدَةً فَإِنَّهُ لَمَّا اسْتَشَارَ أَصْحَابَهُ فِي مُوسَى «قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ». فَحَبَسَ إِبْرَاهِيمَ وَ جَمَعَ لَهُ الْحَطَبَ حَتَّى إِذَا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي أَلْقَى فِيهِ نُمْرُودُ إِبْرَاهِيمَ فِي النَّارِ، بَرَزَ نُمْرُودُ وَ جُنُودُهُ وَ قَدْ كَانَ بُنِيَ لِنُمْرُودَ بِنَاءٌ لِيَنْظُرَ مِنْهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ كَيْفَ تَأْخُذُهُ النَّارُ. فَجَاءَ إِبْلِيسُ وَ اتَّخَذَ لَهُمُ الْمَنْجَنِيقَ لِأَنَّهُ لَمْ يَقْدِرْ وَاحِدٌ أَنْ يَقْرُبَ مِنْ تِلْكَ النَّارِ عَنْ غُلْوَةِ سَهْمٍ، وَ كُلُّ الطَّائِرِ مِنْ مَسِيرَةِ فَرْسَخٍ يَرْجِعُ عَنْهَا أَنْ يَتَقَارَبَ مِنَ النَّارِ، وَ كَانَ الطَّائِرُ إِذَا مَرَّ فِي الْهَوَاءِ يَحْتَرِقُ. فَوُضِعَ إِبْرَاهِيمُ ع فِي الْمَنْجَنِيقِ وَ جَاءَ أَبُوهُ فَلَطَمَهُ لَطْمَةً وَ قَالَ لَهُ ارْجِعْ عَمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ. وَ أَنْزَلَ الرَّبُّ مَلَائِكَتَهُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا وَ لَمْ يَبْقَ شَيْ‏ءٌ إِلَّا طَلَبَ إِلَى رَبِّهِ وَ قَالَتِ الْأَرْضُ: يَا رَبِّ لَيْسَ عَلَى ظَهْرِي أَحَدٌ يَعْبُدُكَ غَيْرُهُ فَيُحْرَقُ؛ وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ: يَا رَبِّ خَلِيلُكَ إِبْرَاهِيمُ يُحْرَقُ، فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أَمَا إِنَّهُ إِنْ دَعَانِي كَفَيْتُهُ. وَ قَالَ جَبْرَئِيلُ: يَا رَبِّ خَلِيلُكَ إِبْرَاهِيمُ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ أَحَدٌ يَعْبُدُكَ غَيْرُهُ. سَلَّطْتَ عَلَيْهِ‏ عَدُوَّهُ يُحْرِقُهُ بِالنَّارِ؟! فَقَالَ: اسْكُتْ إِنَّمَا يَقُولُ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُكَ يَخَافُ الْفَوْتَ؛ هُوَ عَبْدِي آخُذُهُ إِذَا شِئْتُ فَإِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ. فَدَعَا إِبْرَاهِيمُ ع رَبَّهُ بِسُورَةِ الْإِخْلَاصِ: «يَا اللَّهُ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ نَجِّنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ». فَالْتَقَى مَعَهُ جَبْرَئِيلُ فِي الْهَوَاءِ وَ قَدْ وُضِعَ فِي الْمَنْجَنِيقِ؛ فَقَالَ: يَا إِبْرَاهِيمُ هَلْ لَكَ إِلَيَّ مِنْ حَاجَةٍ؟ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ: أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا؛ وَ أَمَّا إِلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ فَنَعَمْ. فَدَفَعَ إِلَيْهِ خَاتَماً عَلَيْهِ مَكْتُوبٌ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ، أَسْنَدْتُ أَمْرِي إِلَى [قُوَّةِ] اللَّهِ، وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ». فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى النَّارِ: «كُونِي بَرْداً» فَاضْطَرَبَتْ أَسْنَانُ إِبْرَاهِيمَ مِنَ الْبَرْدِ حَتَّى قَالَ: «وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ». وَ انْحَطَّ جَبْرَئِيلُ وَ جَلَسَ مَعَهُ يُحَدِّثُهُ فِي النَّارِ. وَ نَظَرَ إِلَيْهِ نُمْرُودُ فَقَالَ: مَنِ اتَّخَذَ إِلَهاً فَلْيَتَّخِذْ مِثْلَ إِلَهِ إِبْرَاهِيمَ. فَقَالَ عَظِيمٌ مِنْ عُظَمَاءِ أَصْحَابِ نُمْرُودَ: إِنِّي عَزَمْتُ عَلَى النَّارِ أَنْ لَا تُحْرِقَهُ. فَخَرَجَ عَمُودٌ مِنَ النَّارِ نَحْوَ الرَّجُلِ فَأَحْرَقَتْهُ. فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ خَرَجَ مُهَاجِراً إِلَى الشَّامِ وَ نَظَرَ نُمْرُودُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ فِي النَّارِ وَ مَعَهُ شَيْخٌ يُحَدِّثُهُ ؛ فَقَالَ لِآزَرَ: مَا أَكْرَمَ ابْنَكَ عَلَى رَبِّهِ! ... . 📚 تفسير القمي، ج‏2، ص72-73 @yekaye
🔹ب. إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ
☀️۲) روایت شده است که امام باقر (علیه السلام) در مورد کلام خداوند متعال: «چه‌بسا خداوند بین شما و بین کسانی که با آنان دشمنی ورزیدید دوستی برقرار کند و خداوند تواناست و خداوند بسیار آمرزنده و رحیم است» (ممتحنه/۷) فرمود: خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و به مؤمنان دستور داد تا زمانی‌که قوم ایشان کافر هستند، از آنان برائت بجویند. فرمود: «قطعا برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند اسوه خوبی هست هنگامی که به قوم‌شان گفتند یقینا ما بیزاریم از شما و از آنچه جز خدا می‌پرستید، به شما کفر ورزیدیم»؛ خداوند ولایت مومنان از آنها را قطع کرد و نسبت به آنان دشمنی نشان دادند ... 📚تفسير القمي، ج‏2، ص362 وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ: «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ نَبِيَّهُ ص وَ الْمُؤْمِنِينَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ قَوْمِهِمْ مَا دَامُوا كُفَّاراً؛ فَقَالَ: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِلَى قَوْلِهِ وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» الْآيَةَ؛ قَطَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَايَةَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ وَ أَظْهَرُوا لَهُمُ الْعَدَاوَةَ ... ادامه حدیث ذیل آیه ۷ خواهد آمد؛ ان شاء الله. @yekaye
☀️۳) ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «مرا خبر ده به اینکه کفر در کتاب خدای عزّوجلّ (قرآن) چند وجه دارد»؟ فرمود: «کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است: کفر جحود [و انکار ربوبیّت] که آن بر دو قسم است؛ و کفر به ترک‌کردن آنچه خداوند به آن فرمان داده؛ و کفر برائت [و بیزاری جستن]؛ و کفر نعمت‌ها. ... وجه پنجم از وجوه کفر؛ کفر برائت است و آن همان است که خداوند سخن ابراهیم (علیه السلام) را حکایت می‌کند: «به شما کفر ورزیدیم و همواره بین ما و شما دشمنی و بغض پدیدار است تا وقتی که به خداوند که یکتاست ایمان آورید» یعنی از شما برائت می¬جوییم. و نیز آنجا که از ابلیس و برائت او از انسانها در روز قیامت یاد می‌کند که: «من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى‏دانستيد كافر شدم» (ابراهیم/۲۲). «و [ابراهيم] گفت: جز اين نيست كه شما غير از خداوند بت‏هايى برگرفته‏ايد تا مايه دوستى در ميانتان در زندگى دنيا باشد، سپس روز قيامت برخى از شما به برخى ديگر کفر خواهید ورزید و برخى از شما برخى ديگر را لعن خواهد كرد» (عنکبوت/۲۵)؛ یعنی برخی از برخی تبری خواهند جست. 📚الكافي، ج‏2، ص389-391 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَخْبِرْنِي عَنْ وُجُوهِ الْكُفْرِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: الْكُفْرُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا كُفْرُ الْجُحُودِ وَ الْجُحُودُ عَلَى وَجْهَيْنِ وَ الْكُفْرُ بِتَرْكِ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ كُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ كُفْرُ النِّعَمِ ... وَ الْوَجْهُ الْخَامِسُ مِنَ الْكُفْرِ كُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَحْكِي قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ ع: «كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ»‏ يَعْنِي تَبَرَّأْنَا مِنْكُمْ. وَ قَالَ: يَذْكُرُ إِبْلِيسَ وَ تَبْرِئَتَهُ مِنْ أَوْلِيَائِهِ مِنَ الْإِنْسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: «إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ‏»؛ «وَ قَالَ:‏ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» يَعْنِي يَتَبَرَّأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. 📚شبیه این مطلب در روایت مفصلی از امیرالمومنین ع آمده است که کسی نتوانسته بود برخی آیات را بهم جمع کند و گمان کرده بود که قرآن حاوی تناقض است و امام علی ع برایش مطلب را توضیح داد؛ متن کامل این حدیث در جلسه۱۹۳، حدیث۲ http://yekaye.ir/fussilat-041-21/ گذشت (که در جلسه ۱۱۲۰ روایت دیگری از این فراز گذشت: https://yekaye.ir/ababsa-80-34/) و این فراز در پاورقی ۵ همان جلسه آمد. @yekaye
☀️۴) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: بعد از [شهادت] امام حسین ع مردم از دین برگشتند مگر سه نفر: ابوخالد کابلی و یحیی بن ام طویل و حبیر بن مطعم؛ سپس مردم دوباره ملحق شدند و زیاد شدند؛ و یحیی بن ام طویل وارد مسجد رسول الله ص می‌شد و می‌گفت: «به شما کفر ورزیدیم و بین ما و شما دشمنی و بغض پدیدار است» (ممتحنه/۴). 📚الإختصاص، ص64 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا؛ وَ كَانَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ يَدْخُلُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَقُولُ: «كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاء.» ✳️تبصره: خود شیخ مفید در همین کتاب الإختصاص در جای دیگر (ص205) با همین سند این فراز پایانی را نیاورده است؛ و کشی هم در رجال الكشي (ص123) با سند دیگر همین حدیث را بدون فراز پایانی‌اش آورده است؛ از این رو ممکن است اشاره به این اقدام یحیی بن ام طویل، نه سخن امام صادق ع بلکه توضیحی از خود شیخ مفید بوده باشد. @yekaye
☀️۵) امام صادق ع نامه‌ای به شیعیان نوشته و خواسته بودند اين نامه را به يك ديگر بياموزند و در آن درنگ كنند و آن را به كارش بندند، آنها هم هر يك نسخه‌اى از آن را در نمازخانۀ منزل خويش نهاده بودند و هر گاه نمازشان به پايان مى‌رسيد در آن مى‌نگريستند؛ که فرازهایی از آن قبلا گذشت. شروع نامه این گونه است: بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد؛ پس از پروردگارتان عافيت بخواهيد و بر شما باد آرامش و وقار و سكينه؛ و بر شما باد شرم و حياء و کناره‌گیری از آنچه خوبان پيش از شما از آن كناره گرفتند؛ و بر شما باد که با اهل باطل و دنياداران با مدارا و رودربایستی تعامل كنيد؛ ناجوانمردی آنان را تحمل کنید، و با آنان درنیفتيد و ستيزه‌جوئي نکنید، وقتی با آنان نشست و برخاست و آميزش و گفتگوهای چالشی‌ای دارید - که عملا چاره‌ای جز مجالست و آميزش و گفتگوى چالشی با آنها نداريد - همان راه تقيه‌ای را پيش گيريد كه خداوند در ارتباط‍‌ با آنها به شما دستور داده است؛ پس هر گاه مبتلای به معاشرت با آنها شديد، بى‌ترديد شما را آزار دهند و با روى ترش به شما بنگرند و اگر چنین نبود كه خدا تعالى آنها را از شما دفع كند به شما يورش می‌آوردند و بر شما مسلط می‌شدند و آنچه از دشمنى و بغض در سينه خود درباره شما دارند بيش از آن است كه نزد شما آشكار كنند؛ مجالس شما و آنها یکی است ولى جان شما و جان آنها از هم جدا و آشتى ناپذير است، هرگز دوستشان نداريد و آنها نیز هرگز دوستتان ندارند؛ ولى خدا شماها را با [بهره‌مندی از] حق گرامی داشت و بصیرت بدان را ارزانی شما نمود ولی آنان را اهل آن قرار نداد؛ ‌ پس با آنان با مدارا و رودربایستی تعامل و بر [آزار و رفت و آمد با] آنان صبر و شكيبایی بورزید، با اينكه آنان بنای بر مدارا و رودربایستی با شما را ندارند و بر چيزی شكيبایی نورزند و نيرنگ‌های آنها وسوسه‌هایی است كه بین آنان رد و بدل می‌شود؛ به راستى كه دشمنان خدا اگر بتوانند سد راه شما در مسیر حق می‌شوند و خدا شما را از آن حفظ کرد؛ پس تقوای الهی در پیش گیرید و زبان را جز از خوبی بازدارید ... 📚الكافي، ج‏8، ص2-3 @yekaye 👇سند و متن حدیث👇
سند و متن حدیث ۵ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُ‏ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع؛ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ كَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِيهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَكَانُوا يَضَعُونَهَا فِي مَسَاجِدِ بُيُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِيهَا؛ قَالَ: وَ حَدَّثَنِي‏ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى أَصْحَابِهِ‏: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمُ الْعَافِيَةَ وَ عَلَيْكُمْ بِالدَّعَةِ وَ الْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ وَ عَلَيْكُمْ بِالْحَيَاءِ وَ التَّنَزُّهِ عَمَّا تَنَزَّهَ عَنْهُ الصَّالِحُونَ قَبْلَكُمْ وَ عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ‏ دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ مُجَالَسَتِهِمْ وَ مُخَالَطَتِهِمْ وَ مُنَازَعَتِهِمُ الْكَلَامَ بِالتَّقِيَّةِ الَّتِي أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ فَإِذَا ابْتُلِيتُمْ‏ بِذَلِكَ مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ سَيُؤْذُونَكُمْ وَ تَعْرِفُونَ فِي وُجُوهِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُهُمْ عَنْكُمْ لَسَطَوْا بِكُمْ‏ وَ مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ أَكْثَرُ مِمَّا يُبْدُونَ لَكُمْ مَجَالِسُكُمْ وَ مَجَالِسُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ أَرْوَاحُكُمْ وَ أَرْوَاحُهُمْ مُخْتَلِفَةٌ لَا تَأْتَلِفُ‏ لَا تُحِبُّونَهُمْ أَبَداً وَ لَا يُحِبُّونَكُمْ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَكْرَمَكُمْ بِالْحَقِّ وَ بَصَّرَكُمُوهُ وَ لَمْ يَجْعَلْهُمْ مِنْ أَهْلِهِ فَتُجَامِلُونَهُمْ وَ تَصْبِرُونَ عَلَيْهِمْ وَ هُمْ لَا مُجَامَلَةَ لَهُمْ وَ لَا صَبْرَ لَهُمْ عَلَى شَيْ‏ءٍ وَ حِيَلُهُمْ وَسْوَاسُ بَعْضِهِمْ إِلَى بَعْضٍ فَإِنَّ أَعْدَاءَ اللَّهِ إِنِ اسْتَطَاعُوا صَدُّوكُمْ عَنِ الْحَقِّ فَيَعْصِمُكُمْ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ ... . 📚الكافي، ج‏8، ص2-3 @yekaye
☀️۶) الف. از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: مودت مومن برای مومن در [راه] خدا از بزرگترین شعبه‌های ایمان است؛ بدانید که کسی که حب فی الله و بغض فی الله و عطای فی الله و منع فی الله داشته باشد او از برگزیدگان الهی است. 📚الكافي، ج‏2، ص125 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ صَاحِبِ الطَّاقِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏ وُدُّ الْمُؤْمِنِ‏ لِلْمُؤْمِنِ فِي اللَّهِ مِنْ أَعْظَمِ شُعَبِ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ فِي اللَّهِ وَ أَبْغَضَ فِي اللَّهِ وَ أَعْطَى فِي اللَّهِ وَ مَنَعَ فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَصْفِيَاءِ اللَّهِ. ☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: کسی که برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ببخشد او از کسانی است که ایمانش کامل شده است. 📚الكافي، ج‏2، ص124 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَحَبَ‏ لِلَّهِ‏ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَى لِلَّهِ‏ فَهُوَ مِمَّنْ كَمَلَ إِيمَانُهُ. @yekaye
☀️۷) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: [به‌راستی] از استوارترین دستاویزهای ایمان این است که حب فی الله داشته باشی [= در راه خدا دوست بداری] و بغض فی الله داشته باشی [= در راه خدا دشمن بداری]، در راه خدا عطا کنی و در راه خدا مضایقه نمایی. 📚الكافي، ج‏2، ص125 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَوْثَقِ عُرَى الْإِيمَانِ أَنْ تُحِبَّ فِي اللَّهِ وَ تُبْغِضَ فِي اللَّهِ وَ تُعْطِيَ فِي اللَّهِ وَ تَمْنَعَ فِي اللَّهِ‏ . ☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است: یکبار رسول الله به اصحابش فرمود: کدامیک از دستگیره‌های ایمان محکم‌تر است؟ برخی گفتند: خدا و رسولش عالم‌ترند؛ برخی گفتند: نماز. برخی گفتند: زکات. برخی گفتند: روزه. برخی گفتند: حج و عمره. برخی گفتند: جهاد. پیامبر ص فرمودند: برای هر آنچه گفتید فضیلتی هست ولی آن نیست؛ ولیکن محکمترین دستگیره ایمان حب فی الله و بغض فی الله و قبول ولایت اولیاء الله و تبری از اعداء الله است. 📚الكافي، ج‏2، ص۱۲۵-126 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى فِيمَا أَعْلَمُ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُدْرِكٍ الطَّائِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ: أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ أَوْثَقُ؟ فَقَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ؛ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الصَّلَاةُ؛ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الزَّكَاةُ؛ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الصِّيَامُ؛ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الْحَجُ‏ وَ الْعُمْرَةُ؛ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الْجِهَادُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ‏ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ تَوَالِي‏ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ. @yekaye
☀️۸) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: سه چیز از علائم مومن است: آگاهی‌اش به خداوند و کسی را که دوست دارد و کسی را که دشمن دارد. 📚الكافي، ج‏2، ص126 عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثٌ مِنْ عَلَامَاتِ الْمُؤْمِنِ عِلْمُهُ بِاللَّهِ وَ مَنْ يُحِبُّ وَ مَنْ يُبْغِضُ‏. @yekaye
☀️۹) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند: اگر خواستی بدانی که در تو خیری هست به دلت نگاه کن؛ پس اگر اهل طاعت خداوند را دوست داشت و اهل معصیت او را دشمن داشت پس در تو خیری هست و خداوند دوستت دارد؛ و اگر از اهل طاعت خدا بدش می‌آمد و اهل معصیت او را دوست داشت پس در تو خیری نیست و خداوند هم از تو بدش می‌آید؛ و انسان همراه کسی است که دوست بدارد. 📚الكافي، ج‏2، ص126-۱۲۷ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ؛ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ؛ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ؛ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ. @yekaye
☀️۱۰) از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: اگر انسان کسی را به خاطر خدا دوست بدارد خداوند به خاطر محبتش نسبت به وی، او را پاداش خواهد داد هرچند که آن شخص محبوب، بر اساس علم خداوند جزء حهنمیان باشد؛ و اگر انسان به خاطر خدا از کسی بدش بیاید و تنفر بورزد، خداوند او را به خاطر بغضی که نسبت بدان شخص دارد پاداش می‌دهد اگرچه آن شخص بر اساس علم خداوند از اهل به بهشت باشد. 📚الكافي، ج‏2، ص127 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْوَاسِطِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبَانٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى حُبِّهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمَحْبُوبُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى بُغْضِهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمُبْغَضُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ. @yekaye
☀️۱۱) ازامام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: هرکس محبّت او بر اساس دین نباشد ویا بغض او بر اساس دین نباشد او دین ندارد. 📚الكافي، ج‏2، ص127 الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ السَّبِيعِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ مَنْ لَمْ يُحِبَّ عَلَى الدِّينِ وَ لَمْ يُبْغِضْ عَلَى الدِّينِ فَلَا دِينَ لَهُ. @yekaye
🔹ج. إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ
☀️۱۲) الف. از ابواسحاق همدانی روایت شده است که شخصی برای وی تعریف کرده که: کسی کنارم نماز می‌خواند و برای پدر و مادرش استغفار کرد در حالی که در زمان جاهلیت از دنیا رفته بودند. به وی گفتم: آیا برای پدر و مادرش طلب مغفرت می‌کنی در حالی که در زمان جاهلیت از دنیا رفته‌اند؟ گفت: ابراهیم هم برای پدرش استغفار کرد. ندانستم چه بگویم. مطلب را نزد پیامبر ص بازگو کردم. این آیه نازل شد: «و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش نبود مگر از روى وعده‏اى كه به او داده بود، پس چون برايش روشن شد كه او دشمن خداست از او بيزارى جست.» (توبه/۱۱۴). فرمود: وقتی مُرد و معلوم شد که او همچنان دشمن خدا بوده است [یعنی تا آخر عمرش حاضر نشد توبه کند و برگردد] دیگر برایش استغفار نکرد. 📚تفسير العياشي، ج‏2، ص114 ☀️ب. این حدیث با دو سند متفاوت بدین صورت در منابع اهل سنت آمده است که راوی ماجرا حضرت علی ع است که ایشان فرموده باشند: شنیدم شخصی برای پدر و مادرش که مشرک‌اند استغفار می‌کند. گفتم: آیا برای پدر و مادرش طلب مغفرت می‌کنی در حالی که مشرک بودند؟ گفت: آیا ابراهیم هم برای پدرش که مشرک بود استغفار نکرد؟ مطلب را نزد پیامبر ص بازگو کردم. این دو آیه نازل شد: «بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده‏اند سزاوار نيست كه براى مشركان- پس از آنكه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوند [آنان‏] باشند. و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش نبود مگر از روى وعده‏اى كه به او داده بود، پس چون برايش روشن شد كه او دشمن خداست از او بيزارى جست.» (توبه/۱۱۳-۱۱۴). در نقل دوم راوی نهایی (عبدالرحمن) فقط به نزول آیه دوم اشاره کرده است. 📚مسند أحمد، ج2، ص328؛ 📚سنن الترمذي، ج5، ص331 ؛ 📚مسند أبي يعلى، ج1، ص566 @yekaye 👇سند و متن روایات فوق👇
سند و متن احادیث بند ۱۲ ☀️الف. عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: صَلَّى رَجُلٌ إِلَى جَنْبِي فَاسْتَغْفَرَ لِأَبَوَيْهِ وَ كَانَا مَاتَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ، فَقُلْتُ: تَسْتَغْفِرُ لِأَبَوَيْكَ وَ قَدْ مَاتَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ. فَقَالَ: قَدِ اسْتَغْفَرَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ. فَلَمْ أَدْرِ مَا أَرُدُّ عَلَيْهِ. فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِلنَّبِيِّ ص. فَأَنْزَلَ اللَّهُ: «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ.» قَالَ: لَمَّا مَاتَ تَبَيَّنَ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ فَلَمْ يَسْتَغْفِرْ لَهُ. 📚تفسير العياشي، ج‏2، ص114 ☀️ب. حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، عَنْ سُفْيَانَ (ح) وَحَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ أَبِي الْخَلِيلِ، عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا يَسْتَغْفِرُ لِأَبَوَيْهِ، وَهُمَا مُشْرِكَانِ، فَقُلْتُ: تَسْتَغْفِرُ لِأَبَوَيْكَ وَهُمَا مُشْرِكَانِ؟ فَقَالَ: أَلَيْسَ قَدِ اسْتَغْفَرَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَهُوَ مُشْرِكٌ؟ قَالَ: فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِلنَّبِيِّ ص، فَنَزَلَتْ: «مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلمُشْرِكِينَ» إِلَى آخِرِ الْآيَتَيْنِ. قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: فَأَنْزَلَ اللهُ: «وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ» [التوبة: 114]». 📚مسند أحمد، ج2، ص328؛ 📚سنن الترمذي، ج5، ص331 ؛ 📚مسند أبي يعلى، ج1، ص566 @yekaye
🔹د. رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ
☀️۱۳) این فراز از آیه در بسیاری از ادعیه معصومان آمده است که از باب نمونه به دعای پیامبر اکرم در شب ۲۷ ماه رمضان اشاره می‌شود که تلفیقی از چند آیه قرآن است: «پروردگارا، عذاب جهنم را از ما بازگردان، كه حقّا عذاب آن ملازم و پيوسته است؛ پروردگارا، براى ما از همسران و فرزندانمان روشنى ديدگان عطا كن و ما را بر تقواپیشگان پيشوا گردان.» (فرقان/۶۵ و ۷۴)؛ «پروردگارا [فقط] بر تو توکل کردیم و [صرفا] به سوی تو باز‌گشتیم و بازگشت [فقط] به سوی توست؛ پروردگارا! ما را دستمایه فتنه کسانی که کفر ورزیدند قرار نده» (ممتحنه/۴-۵)؛ «پروردگارا، بر ما و آن برادران ما كه در ايمان از ما پيشى گرفتند ببخشاى» (حشر/۱۰) و بر محمد و آل او صلوات بفرست و گناهان و عیوب مرا بپوشان و مرا به حق محمد و آل محمد بیامرز، که «بى‏ترديد تو بسيار رئوف و مهربانى.» (حشر/۱۰) 📚البلد الأمين، ص200 وَ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّفْوَانِيُّ فِي كِتَابِ بُلْغَةِ الْمُقِيمِ وَ زَادِ الْمُسَافِرِ أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ يَدْعُو بِهَذِهِ الْأَدْعِيَةِ فِي لَيَالِي شَهْرِ رَمَضَانَ: ‏... اللَّيْلَةِ السَّابِعَةِ وَ الْعِشْرِينَ: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً؛ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» «رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ» «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا» «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ» الْآيَةَ. صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتُرْ عَلَيَّ ذُنُوبِي وَ عُيُوبِي وَ اغْفِرْ لِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ «إِنَّكَ أَنْتَ الرَّءُوفُ الرَّحِيم‏». 📚این دعا در إقبال الأعمال، ج‏1، ص228 با تفصیل بیشتری روایت شده است. همچنین این فراز 📚در فرازی از دعایی از امیرالمومنین ع در سحرهای ماه رمضان که به نام دعای استغفار معروف است (ر.ک: البلد الأمين، ص36-38؛ المصباح للكفعمي، ص61 ) و 📚در فرازی از دعای حضرت زهرا بعد از نمازهای واجب یومیه (ر.ک: فلاح السائل، ص251-254 ) آمده است. @yekaye