eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️5) امام سجاد در فرازی از دعای بیستم صحیفه سجادیه می فرمایند: خداوند بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از هدایت درستی بهره مند ساز که آن را با چیزی عوض نکنم؛ و راه حقی که از آن منحرف نشوم؛ نیت رشدی که در آن شک نکنم؛ و بر عمرم بیفزا مادامی که عمرم در راه طاعت تو خرج می‌شود، اما هنگامی که عمرم چراگاه شیطان شد مرا قبض روح کن پیش از آنکه خشم تو بر من پیشی گیرد یا غضبت بر من مستحکم گردد. 📚الصحيفة السجادية، دعاء20 (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَرْضِيِّ الْأَفْعَالِ) ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا، وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ ) «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» خداوند حتی به افراد بد هم مهلت می‌دهد؛ این گونه نیست که هرکه عمر بیشتری کرد و مهلت بیشتری برای سوءاستفاده از عمر و سرمایه‌اش داشت، این سوء استفاده‌ها واقعا به نفعش تمام شود؛ بلکه این مهلتها سنت خداوند است تا کار بر آنها سخت و سخت‌تر شود و اگر مسیر جهنم را در پیش گرفته، چنان جلو برود که جهنمی شدنش برایش قطعی شود. @Yekaye
. 2⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» مهلت و امکاناتی که خداوند به افراد می‌دهد دلیل ارج و قرب آنان نیست؛ بلکه عمل خود افراد است که آنان را بها می‌دهد ویا مایه پست و خوار شدنشان می‌گردد. به تعبیر دیگر، مهلت‌هاى الهى، نشانهى محبوبیت نیست؛ و نعمتهای الهی به شرطى سودمند هستند كه در راه رشد و خیر قرار گیرند، نه شرّ و گناه. 📚(تفسیر نور، ج2، ص207) @Yekaye
. 3⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً ...» عده‌ای هستند که نه‌تنها فرصت‌ها را از دست می‌دهند، بلکه از فرصت‌ها جهت تضییع و نابودی خویش و بدتر شدن وضع خود استفاده می‌کنند! با اینکه خودشان فکر می‌کنند که از این فرصت دارند سود می‌برند! @Yekaye
. 4⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً» كفر، مانع شناخت حقیقت است. 📚(تفسیر نور، ج2، ص207) @Yekaye
. 5⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ ... خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» همه انسانها دنبال خیر هستند، لكن بعضى در مصداق اشتباه مىكنند. 📚(تفسیر نور، ج2، ص207) @Yekaye
. 6⃣ «نُمْلِی لَهُمْ ... نُمْلِی لَهُمْ» كوتاه یا بلند بودن عمر و زمان رفاه، به دست خداست. 📚(تفسیر نور، ج2، ص207) @Yekaye
. 7⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» 🌀شبهه آیا خداوند دوست دارد که افراد زیاد گناه کنند؟! پس چگونه است که فرموده «نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً: مهلت می‌دهیم تا گناهی بیفزایند»؟ 💐پاسخ 🍃الف. حرف «ل» در اینجا لام غایت است نه لام تعلیل؛ یعنی آیه غایت مترتب بر مهلت خدا را شرح می‌دهد؛ شبیه آیه فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً: پس خاندان فرعون، او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمنِ [جانِ] آنان و مایه اندوهشان باشد» (قصص/8) که می‌دانیم که غرض آل فرعون از پذیرش موسی به فرزندی این بود که مایه سرورشان شود اما نهایتش این شد که عامل ناراحتی آنان شد. 📚(مجمع البیان، ج2، ص893) 🍃ب. منظور آیه این است که «کافران گمان نکنند که مهلت ما بدانان، علامت رضایت ما از آنهاست، بلکه این برایشان بد است زیرا ما مهلت دادیم و آنان گناهشان بیشتر می‌شود و سزاوار عذاب دردناک می‌گردند. 📚(ابوالقاسم بلخی، به نقل از مجمع البیان، ج2، ص893) 🍃ج. زیاد شدن گناه «علت مهلت دادن است» ولی این گونه نیست که علت هر کاری، هدف و غرض از آن کار باشد. مثلا می‌گویید به خاطر فقر و ناتوانی از جنگ برگشتم. در اینجا فقر و ناتوانی علت برگشتن است، اما غرض از برگشتن نیست. زیاد شدن گناه، علت مهلت دادن بوده، بدین معناست که در علم خداوند معلوم بوده که آنها بر گناهشان می‌افزایند و برای اینکه این امر محقق شود به آنها مهلت کافی داده می‌شود. 📚(الکشاف، ج1، ص444) 🍃د. این از باب تقدیم و تاخیر است؛ یعنی مفاد آیه مقدم و مؤخر بیان شده و مقصود این بوده که «آنان گمان می‌کنند که این مهلتی که به آنها داده‌ایم برای این است که گناه کنند؛ در حالی که ما مهلتی دادیم که برای خویش بهتر باشند [یعنی از این مهلت ما استفاده کنند و به توبه و عمل خیر روی آورند]. 📚 (اخفش و اسکافی، به نقل مجمع‌البیان، ج2، ص894) اما بر این قول اشکال شده که اگر چنین می‌بود باید اولین «انما» مکسور (إنما) و دومین «انما» مفتوح (أنما) می‌آمد 📚(مجمع‌البیان، ج2، ص894) که در بحث اختلاف قرائات اشاره شد که چنین قرائتی هم هست؛ پس این به عنوان یکی از معانی آیه می‌تواند مورد نظر بوده باشد. 🔖 https://eitaa.com/yekaye/3500 🍃ه. این جمله خبر دادن خداوند است از گمان آنها درباره اینکه عاقبت امرشان به کجا می‌انجامد؛ یعنی آنان گمان می‌کنند که این مهلت دادن نهایتا به نفع آنها خواهد بود؛ در حالی که این نهایتا به ضرر آنها خواهد بود و فقط بار گناهانشان اضافه می‌شود. 📚(این مطلب را ماتریدی به عنوان یکی از تفاسیر معتزله، از این آیه نقل و در آن مناقشه می‌کند؛ به نقل از البحر المحیط، ج3، ص446) 🍃و. ... @Yekaye
. 8⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً» طول عمر مهم نیست، بهره از عمر مهم است. 📚(تفسیر نور، ج2، ص207) عمری که حاصلش افزودن گناه باشد نبودنش قطعا بهتر است. 🔖حدیث 5 https://eitaa.com/yekaye/3512 @Yekaye
. 9⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ ... أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ... لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» زود قضاوت نكنید، [برای قضاوت کردن] پایان كار و آخرت را نیز به حساب بیاورید. 📚 (تفسیر نور، ج2، ص207) @Yekaye
. 🔟 «الَّذینَ یسارِعُونَ فِی الْكُفْرِ ... لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ؛ إِنَّ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِیمانِ ... لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ ... أَنَّما نُمْلی لَهُمْ ... وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» در این سه آیه به ترتیب عذاب خداوند را به سه عبارت «عظیم» و «ألیم: دردناک» و «مُهین: خوارکننده» توصیف کرد. چه تناسبی بین این سه نوع عذاب، و وضعیتی که به خاطرش معذب شدند هست؟ 🍃الف. در اولی، شتافتن به سوی بدی، اقتضایش آن است که جلالت و عظمت آنچه به سویش می‌شتابند را به شخص سادآوری کنند تا بلکه اجتناب کند؛ در دومی، اقتضای خرید و فروش این است که مشتری در معامله روی نفع و زیان خود حساب کند؛ و اگر کسی ثمره کارش دردناک باشد از آن منصرف می‌گردد؛ در سومی هم اقتضای مهلت گرفتن، بهره‌وری بیشتر از امکانات و است که مایه بزرگی و افتخار شخص شود؛ و تناسب کلام این است که به او بگویند با این مهلت خوار و پست خواهی شد. 📚(البحر المحیط، ج3، ص447) 🍃ب. ... @Yekaye
. 1⃣1⃣«وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» 📜حکایت📜 هنگامی که کاروان اسرای اهل بیت به دربار یزید آورده شدند و یزید در مقابل سر مقدس امام حسین ع جسارت‌ها کرد و اشعار کفرآلودی بر زبان راند، حضرت زینب سلام الله علیها برخاست و فرمود: حمد و سپاس خداوندی را که پروردگار جهانهاست و صلوات بر جدم سرور پیامبران. راست گفت خداوند که فرمود «سپس عاقبت كسانى كه كارهاى زشت انجام دادند این شد كه آیات خدا را تكذیب كردند و آنها را مسخره مىكردند» (روم/10) یزید! آیا گمان کرده ای اینکه راه زمین را بر ما بستی و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما در دستان تو اسیرانی شده ایم که به ردیف اینجا و آنجا می‌گردانی و بر ما قدرت داری ناشی از این است که خداوند برای ما حقارت و پستی و برای تو کرامت و امتنان قرار داده است و این به خاطر بزرگی و جلالت قدر تو نزد اوست؟ بادی به غبغب انداخته ای و از بالا با دیده حقارت می‌نگری و سینه‌ات را جلو می‌دهی و خوشی زیر دلت زده است از اینکه دیدی دنیا برایت فراهم آمده و کارهایت بر وفق مراد افتاده و سلطنتت بر ما یکسر گردیده و قدرتت بر ما بی معارض گشته است؟ صبر کن! صبر کن! نادانی عقلت را نبَرَد! آیا سخن خداوند عز و جل را فراموش کرده‌ای که فرمود: « و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان می‌دهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت می‌دهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178) 📚الإحتجاج، ج2، ص308؛ بلاغات النساء، ص35 ؛ اللهوف على قتلى الطفوف، ص181-182 ... فَقَامَتْ إِلَیهِ زَینَبُ بِنْتُ عَلِی وَ أُمُّهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلَى جَدِّی سَیدِ الْمُرْسَلِینَ صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ یقُولُ «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنَ». أَ ظَنَنْتَ یا یزِیدُ حِینَ أَخَذْتَ عَلَینَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ ضَیقْتَ عَلَینَا آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا لَكَ فِی إِسَارٍ نُسَاقُ إِلَیكَ سَوْقاً فِی قِطَارٍ وَ أَنْتَ عَلَینَا ذُو اقْتِدَارٍ أَنَّ بِنَا مِنَ اللَّهِ هَوَاناً وَ عَلَیكَ مِنْهُ كَرَامَةً وَ امْتِنَاناً وَ أَنَّ ذَلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ وَ جَلَالَةِ قَدْرِكَ؟! فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ وَ نَظَرْتَ فِی عَطْفِكَ تَضْرِبُ أَصْدَرَیكَ فَرَحاً وَ تَنْفُضُ مِذْرَوَیكَ مَرَحاً حِینَ رَأَیتَ الدُّنْیا لَكَ مُسْتَوْسِقَةً وَ الْأُمُورَ لَدَیكَ مُتَّسِقَةً وَ حِینَ صَفَا لَكَ مُلْكُنَا وَ خَلَصَ لَكَ سُلْطَانُنَا؟! فَمَهْلًا مَهْلًا لَا تَطِشْ جَهْلًا؛ أَ نَسِیتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِین». @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
850) 📖 ما كانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّی یمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِیطْلِعَكُمْ عَلَی الْغَیبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ یجْتَبی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظیمٌ 📖 💢ترجمه قرار نبوده که خداوند مومنان را بر این [حال و روزی] که شما بر آن هستید رها سازد، تا اینکه خبیث را از طیّب [= پاک] جدا کند؛ و خداوند قرار نیست که شما را بر غیب مطلع سازد، ولی خداوند برمی‌گزیند از پیامبرانش هر که را بخواهد؛ پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید؛ و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید شما را پاداشی باعظمت خواهد بود. سوره آل‌عمران (3) آیه 179 1397/9/2 15 ربیع‌الاول 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لِیذَرَ ▪️در این عبارت به صورت «ل» + «أن» + «یَذَرَ» بوده است، یعنی حرف «أن« ناصبه در تقدیر است و فعل هم در اصل «یَوْذَرُ» بوده است که فعل معتل مثال واوی در صیغه مضارع «واو»ش حذف می‌شود و در واقع، ماده آن «وذر» است. ▪️و قبلا بیان شد که ماده «وذر» در اصل به معنای «بی‌توجهی و رها کردن چیزی» و به تعبیر دیگر، «دور انداختن چیزی از باب بی‌اعتنایی به آن» می‌باشد: 🔖جلسه 509 http://yekaye.ir/al-qalam-68-44/ ▪️لازم به ذکر است که ماده «وَذَرَ یَذَرُ» (یَوْذَرُ بوده که به یَذَرُ تبدیل شده) را نباید با ماده آن «ذَرَوَ یَذْرُو» (یَذرُوُ بوده که به یذرُو تبدیل شده) یا «ذَرَوَ یَذْری» (یَذْرِیُ بوده که به یذری تبدیل شده) که به معنای «انداختن و پراکنده کردن» است، اشتباه گرفت؛ که این ماده اخیر هم در قرآن کریم آمده (فَأَصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ؛ کهف/45) و درباره‌اش قبلا بحث شد: 🔖جلسه 626 http://yekaye.ir/al-kahf-18-45/ @Yekaye
🔹یمیزَ ▪️قبلا بیان شد که ماده «میز» در اصل دلالت دارد بر جدا کردن چیزی از چیز دیگر؛ و برخی افزوده‌اند که غالبا این ماده در خصوص جدا کردن دو امری که بین آنها مشابهت و یا مشارکتی در برخی جهات برقرار بوده، به کار می‌رود (حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، آل‌عمران/۱۷۹؛ لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب، انفال/۳۷) 🔖جلسه 808 http://yekaye.ir/ya-seen-36-59/ 📖 اختلاف قرائت ▪️این کلمه در اغلب قرائت، یعنی نزد اهل مدینه (نافع) و و شام (ابن عامر) و بصره (ابوعمرو) و برخی از اهل کوفه (عاصم) روایت مشهور اهل مکه (ابن کثیر) به صورت «یَمِیزَ» (ثلاثی مجرد: مازَ یَمیزُ) قرائت شده است؛ ▪️اما در قرائت بسیاری از اهل کوفه (حمزه و کسائی، از قراء سبعه و یعقوب از قراء عشره، و اعمش از قراء اربعه عشر) و برخی دیگر از قرائات کمتر مشهور (از جمله حسن بصری از قراء اربعه عشر) به صورت «یُمَیّزَ» (باب تفعیل: مَیَّزَ یُمَیّزُ) قرائت شده است. ▪️البته در روایتی غیرمشهور از ابن کثیر (مکه) به صورت «یُمِیزُ» (باب افعال: أمازَ یُمیزُ) نیز قرائت شده است. 📚مجمع البيان، ج2، ص894 ؛ البحر المحيط، ج3، ص449 ؛ مجمع القرائات، ج1، ص630 @Yekaye
🔹الْخَبیثَ ▪️ماده «خبث» دلالت دارد بر چیزی که به خاطر پست و حقارتش مورد انزجار است و ناخوشایند قلمداد می‌شود؛ و اصل آن، قسمت نامرغوب هر چیزی است که در درونش باشد همانند زنگاری که در آهن دیده می‌شود؛ 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص273) ▫️ماده «خبث» درست نقطه مقابل ماده «طیب» است و «خبیث» در مقابل «طیّب»؛ تا حدی که برخی از اهل لغت، برای معرفی معنای این ماده، به همین تقابل بسنده کرده‌اند 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص238؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص8) ▫️و با توجه به استعمالات قرآنی این دو کلمه، به نظر می‌آید که این «طیّب» است که یک امر افزون و اضافه‌ای دارد که نیازمند تحصیل و به دست آوردن است؛ شبیه نسبت جهل و علم (که علم برخورداری از چیزی اضافه است که برای شخص حاصل می‌شود؛ اما جهل صرفاً نداشتن همان چیز است)؛ چرا که مثلا از ما خواسته شده که از کثرت خبیث ها تعجب نکنیم (لا يَسْتَوِي الْخَبيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبيثِ؛ مائده/100)، و یا اینکه فرموده ما با ابتلائات خبیث را از طیّب جدا می‌کنیم (لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً فَيَجْعَلَهُ في جَهَنَّمَ؛ انفال/35)؛ یعنی طبیعی است که خبیث کثیر باشد زیرا برای طیب شدن است که افراد باید اقدامی انجام دهند؛ و برای طیب شدن است که خداوند ابتلائات پیش می‌آورد. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص8) ▪️«خبیث» ▫️ هم در مورد اشیاء (وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُوا، بقره/267؛ وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّب، نساء/2) به کار می‌رود، ▫️هم در مورد افعال (نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ؛ انبیاء/74)، ▫️هم در توصیف امور و اشیاء (وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ؛ ابراهیم/26) ▫️و هم در مورد انسانها؛ یعنی کسانی که متصف به کارها و امور خبیث (مثلا زناکاری) می‌شوند: «الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات» (نور/26) ▫️چنانکه در موارد فوق دیده می‌شود کلمه «خبیث» هم به صورت مکسر جمع بسته می‌شود (الْخَبائِثَ) و هم به صورت جمع سالم (الْخَبيثاتُ و الْخَبيثُونَ) 📿ماده «خبث» 16 بار در قرآن کریم به کار رفته است که غیر از یک مورد که به صورت فعل به کار رفته (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً؛ اعراف/58) بقیه موارد صرفا همان کلم ه «خبیث» - البته اعم از مذکر یا مونث (الخبیثة) و مفرد یا جمع - است. @Yekaye
🔹الطَّیبِ ▪️قبلا بیان شد که «طَیِّب» نقطه مقابل خبیث است و ماده «طیب» در اصل دلالت به هر چیز گوارا و لذت‌بخش و مطلوبی دارد که پاک و طاهر باشد و هیچگونه آلودگی ظاهری و باطنی نداشته باشد؛ که این به تبع موارد مختلف، فرق می‌کند: ▫️«أَرضٌ طَيِّبة» زمینی که آماده کشت است، ▫️«رِيحٌ طَيِّبَةٌ» (یونس/۲۲) نسیم ملایم و دلنواز است؛ ▫️«طعامٌ طَيِّب» خوراکی لذتبخش و پاک و حلال است؛ ▫️«امرأَةٌ طَيِّبة» همسر پاکدامن و عفیف است؛ ▫️«كلمةٌ طَيِّبة» (ابراهیم/۲۴) سخنی است که هیچ جنبه ناپسندی در آن نباشد؛ ▫️«الْبَلَدُ الطَّيِّبُ» (اعراف/۵۸) و «بَلْدَة طَيِّبة» (سبأ/۱۵) سرزمینی است که ایمن و پرخیر و برکت باشد؛ ▪️و تفاوت «طیب» و «طاهر» در این است که در طهارت، پاکی از آلودگی مورد توجه است؛ اما در طیب، مطلوب بودن و صفا و جذابیت خود شیء مد نظر است. 🔖جلسه ۱۲۸ http://yekaye.ir/an-nahl-016-97/ @Yekaye
🔹لِیطْلِعَكُمْ = لـ + [أن] + یُطلِعَ + کم ▪️ماده «طلع» در اصل دلالت بر ظهور و بروز می‌کند 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص419) ▫️و برخی تاکید کرده‌اند ظهوری است که همراه با بالا آمدن و علو است چنانکه «طلوع» خورشید زمانی است که خورشید بالا می‌آید و خود را نمایان می‌سازد؛ و یا تعبیر «طلعتُ الجبل» به معنای بالا رفتن از کوه می‌باشد. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص108) ▫️ و «طلاع» هر قسمتی از زمین است که خورشید بر آن طلوع کند، چنانکه پیامبر اکرم ص در پاسخ به درخواست قریش برای اینکه پولی به او بدهند و از دعوتش دست بردارد فرمود «لو أنّ لى طِلَاعَ الأرض ذهباً ...». 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص419؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص522) ▪️مصدر ثلاثی مجرد این ماده «طلوع» است (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ؛ طه/130) ؛ ▫️و «مَطلَع» (سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ؛ قدر/5) مصدر میمی از این ماده است به همان معنای طلوع کردن؛ ▪️ و «مَطلِع» اسم مکان از این ماده است به معنای محل و موضع طلوع (حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ؛ كهف/90) و برخی بر این باورند که تعبیر «طلع علی» که به معنای اطلاع یافتن است از همین تعبیر استعاره گرفته شده است 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص522) ▪️این ماده وقتی به باب افعال می‌رود (أطلَعَ یُطلِعُ إطلاع) متعدی می‌شود (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْب؛ آل عمران/179) و به معنای «مُشرِف کردن دیگری بر چیزی» می‌باشد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص109) ▪️وقتی این ماده به باب افتعال می‌رود (اطّلاع) چون باب افتعال دلالت بر مطاوعه (قبول کردن با میل و رغبت) دارد، معنایش این است که من «مُشرف شدن بر چیزی را اختیار کردم» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص108) آنگاه وقتی با حرف «علی» می‌آید بر یک استعلا و احاطه‌ای بر مطلب مورد نظر دلالت دارد: «وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُم» (مائده/13) «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ؛ الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (همزه/7) و وقتی بدون حرف اضافه می‌آید بر مطلقِ اطلاع و اشراف دلالت دارد: «فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيمِ» (صافات/55) «أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مريم/78) 📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص109) ▫️و با این ملاحظات تعبیر «اطّلع الی» از جانب فرعون در قبال خداوند قابل توجه است: «أَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى» (قصص/38؛ غافر/37) ▫️و اسم فاعل آن «مُطَلِع» می‌باشد: «هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ» (صافات/54). ▪️«مطالعه» را هم از این باب مطالعه گفته‌اند که انسان از طریق آن بر مطالب کتاب اشراف و آگاهی می‌یابد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص108) ▪️«طَلع» به شکوفه‌های درخت خرما ویا اولین میوه‌های این درخت می‌گویند از این جهت که در بالای درخت واقع شده و بر کل درخت مشرف است: «وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَة» (انعام/99) «نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ»(شعراء/148) «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضيدٌ» (ق/10) 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص109) ▫️و ظاهرا به همین مناسبت در مورد درخت جهنمی نیز تعبیر «طلع» به کار برده شده است: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ في أَصْلِ الْجَحيمِ؛ طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطينِ» (صافات/64-65) ▪️از کلماتی که به کلمه «طلوع» نزدیک است کلمات «بزوغ» (فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً ... فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً؛ انعام/77-78) و «شُروق» (يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ؛ ص/18) است که تفاوتشان در این است که 🔸«بزوغ» به ابتدای طلوع گفته می‌شود؛ 🔸و «شروق» هم «طلوع» خاص خورشید است، چنانکه «طلع الرجل» گفته می‌شود اما «شرق الرجل» گفته نمی‌شود 📚(الفروق في اللغة، ص304) و ظاهرا طلوع خورشید است از حیث نورافشانی‌ای که انجام می‌دهد 📿ماده «طلع» و مشتقات آن جمعا 19 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹الْغَیبِ ▪️ماده «غیب» در اصل بر پوشیده شدن چیزی از دیدگان دلالت دارد و بر این قیاس کلمه «غَيْب» تدریجا برای هر چیزی که مخفی است و تنها خداوند از آن آگاه است به کار رفته است: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو» (آل عمران/44) 📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص403) ▫️در واقع «غیب» نقطه مقابل «شهادت» است و متناسب با انواع و مراتب «شهادت» (که به معنای حضور است) انواع و مراتبی برای غیب می‌شود در نظر گرفت: از مخفی ماندن از مقابل دیدگان گرفته: «فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ» (نمل/20) تا هر آنچه از محدوده علم افراد مخفی مانده باشد: « قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» 📚 (کهف/26) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص291) ▪️و کلمه «غَیب» اگرچه مصدر است اما چون در معنای اسمی به کار رفته جمع بسته می‌شود: «إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» (مائدة/109) ▪️تعبیر «أغابَ» و «مُغیبَة» در مورد زنی به کار می‌رود که شوهرش غایب شده و مثلا به مسافرت رفته است 📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص403) ▫️و ظاهرا در همین فضاست که تعبیر «حفظ غیب» (یعنی در نبود همسر، مراعات حقوق او را کردن) یکی از خصلتهای خوب زنان شمرده شده است: «حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» (نساء/34) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص617) ▪️«غَيَابة» به گودالی که کسی که در آن قرار گیرد از مقابل دیدگان مخفی می‌شود گویند (وَ أَلْقُوهُ في غَيابَتِ الْجُبّ» (یوسف/10) 📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص403؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص617) ▪️«غِيبة» هم عبارت است از آنکه شخص به بدگویی درباره دیگری بپردازد 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص617) و چون این بدگویی در غیاب وی انجام می‌شود «غیبت» نام گرفته است. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص403) و فعل آن در باب افتعال آمده (لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» (حجرات/12) و برخی وجهش را این دانسته انند که باب افتعال دلالت بر «اختیار کردن فعل» دارد و مراد این است که شخص وارد شدن در غیبت از شخص یا کار وی را اختیار کرده است. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص292) 📿ماده «غیب» و مشتقات آن جمعا 60 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹یَجْتَبی قبلا بیان شد که ▪️ماده «جبی» در اصل به معنای جمع کردن و تجمع می‌باشد، چنانکه «جَبَيْتُ الماء في الحوض» به معنای جمع کردن آب در حوض است و به حوضی که در آب جمع شده است «جَابِيَة» گوند که جمع آن، جَوَاب (وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ؛ سبأ/۱۳) است و به همین مناسبت به جمع کردن مالیات (خراج) هم «جِبَايَة» گویند؛ و تعبیر «يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ؛ قصص/۵۷) نیز از همین باب می‌باشد. ▪️برخی درباره اصل این ماده، افزوده‌اند که جمع کردنی است که بر اساس انتخاب و استخراج باشد و اگر درمورد اصل ماده هم چنین نباشد قطعا «اجْتِبَاءُ» جمع کردنی است که چون به باب افتعال رفته دلالت بر دقت و اختیار می‌کند؛ لذا به معنای جمع کردن با گزینش می‌باشد (همان) و اینکه خداوند بنده‌ای را «اجْتِبَاء» کند به معنای آن است که به فیض و عنایت خویش نعمتهای خاصی را (از جمله نعمت نبوت) را برای او جمع کند 🔖جلسه 515 http://yekaye.ir/al-qalam-68-50/ @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا