eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️3) از امام صادق ع درباره این جمله حضرت لوط که فرمود: «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» روایت شده است: ازدواج [با دخترانش] را بر آنان عرضه کرد. 📚الكافي، ج5، ص548 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ لُوطٍ ع «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» قَالَ عَرَضَ عَلَيْهِمُ التَّزْوِيجَ. @Yekaye
☀️4) از امام رضا ع درباره جواز رابطه با همسر از پشت سوال می‌شود. می‌فرمایند: خداوند در آیه‌ای از کتاب خویش با ذکر سخن حضرت لوط ع آن را حلال کرد آنجا که لوط فرمود: «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» در حالی که می‌دانست آنان رغبتی به رابطه طبیعی ندارند. 📚تهذيب الأحكام، ج7، ص415؛ الإستبصار، ج3، ص243 ؛ تفسير العياشي، ج2، ص157 أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ وَ مُوسَى بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ إِتْيَانِ الرَّجُلِ الْمَرْأَةَ مِنْ خَلْفِهَا؟! فَقَالَ: أَحَلَّتْهَا آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُ لُوطٍ «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَ الْفَرْجَ. @Yekaye
☀️5) ابوبصیر حدیثی را از یکی از دو امام باقر ع یا صادق ع روایت کرده است که: هنگامی که جبرئیل نزد لوط آمد برای به هلاکت رساندن قوم او، و بر او وارد شد «قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده می‌شدند» پس وی دستش را بر جلوی درب گذاشت و شروع به نصیحت کردن آنان نمود و فرمود: «تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید» گفتند: آیا ما تو را از [پناه دادن به] جهانیان نهی نکرده بودیم» (حجر/70) سپس وی دخترانش را برای نکاح به آنان عرضه کرد اما گفتند «ما در مورد دخترانت هیچ حقی نداریم؛ و تو خوب می‌دانی که ما چه می‌خواهیم»! لوط گفت «آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافته‌ای] نیست؟!» اما آنان [از پذیرش نصیحت او] سرباز زدند ... و آنجا که فرمود : «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» ازدواج [با دخترانش] را بر آنان عرضه کرد. 📚تفسير العياشي، ج2، ص156 عن أبي بصير عن أحدهما قال: إن جبرئيل لما أتى لوطا في هلاك قومه و دخلوا عليه وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ، قال: فوضع يده على الباب ثم ناشدهم فقال «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» قالُوا: أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ ثم عرض عليهم بناته بنكاح، فقالوا: ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ، قال: فما مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ، قال: فأبوا ... قال: «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» قال أبو عبد الله: عرض عليهم التزويج. ادامه این حدیث در ذیل آیه 80 خواهد آمد ان شاء الله. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در سومین تدبر آیه قبل (آیه 76 سوره هود؛ جلسه 863) : 🔖https://eitaa.com/yekaye/3945 نکته‌ای درباره بیان شد. در مقاله زیر به تفصیل پارادوکسیکال بودن نظریه «حقِ ناحق بودن» و از این رو، غیرقابل قبول بودن آن را توضیح داده‌ام. ✳️پس، پیش از ورود به تدبرهای آیه حاضر، مناسب دانسته شد که این مقاله هم در اختیار اعضای محترم کانال «یک آیه در روز» قرار گیرد. @Yekaye
تلاشی ناموفق در دفاع از پارادوکس «حق ناحق بودن.pdf
450K
💢 عبارتی است که برخی از روشنفکران معاصر آن را گوهره می‌دانند و کوشیده‌اند از آن به رسمیت شناختن آن به عنوان یک امر دفاع کنند. از جمله این افراد، آقای است. ⭕️وی در مقاله بر این باور است که فضیلت مبتنی بر یک درونی است؛ و برای دفاع از مدارا، باید آن پارادوکس رفع شود. آنگاه به سراغ مفهوم می‌رود و می‌کوشد پارادوکس نهفته در این عبارت را نشان دهد، و رفع کند؛ و با رفع آن، از حکم اخلاقی مدارا دفاع کند. 🚫در مقاله ضمیمه خواهیم دید که صورت‌بندیِ وی از پارادوکسیکال بودنِ مناسب است، اما راه حل برای خروج از این پارادوکس به هیچ عنوان قابل قبول نیست؛ و واقعا است؛ و البته پذیرش ِ مدارا، نیاز به چنین تکلفاتی ندارد و به دو روش برای دفاع عقلی از حکم اخلاقی مدارا اشاره می‌شود. 🖊 @souzanchi
. 1⃣ «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» وقتی قوم لوط از حضور میهمانان وی مطلع شدند، با سابقه‌ای که داشتند، شتابان و در حالی که برای رسیدن به خانه لوط همدیگر را هل می‌دادند، به خانه لوط هجوم آوردند. ظاهرا جمعیت آنان و وضعیت خانه به گونه‌ای بوده که با صرف قفل کردن دربها، لوط نمی‌توانسته آنها را از قصد سوءشان بازدارد. تنها راهی که برایش می‌ماند این است که راه حلالی پیش روی آنان قرار دهد؛ پس گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید.» و معلوم است که این جملات را از روی ناچاری گفت و نه‌تنها هیچ امیدی به اینکه آنان سخن او را بپذیرند نداشت، بلکه حتی اینکه یکی دو نفر هم درمیان آنان پیدا شوند که تقوا پیشه کنند نداشت؛ چرا که بلافاصله گفت: آیا در میان شما مردی که رشدیافته و اهل هدایت باشد و شما را از این کار منصرف کند ویا در مقابل شما به من یاری رساند، نیست؟! @Yekaye
. 2⃣ «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ» گاهى جامعهى انسانى چنان سقوط مىكند كه مردم با شتاب به سوى انحراف و گناه مىروند. 📚(تفسير نور، ج4، ص97) ♦️یعنی رواج این گناه در عرصه جامعه نه‌تنها این «منکَر» را عادی کرد، بلکه به صورت «معروف» و امری شایسته در‌آورد؛ تا حدی که: 🔺هم کسی که خودش نمی‌توانست آن گناه را انجام دهد، وظیفه خود احساس می‌کرد که دیگرانی را که می‌توانند، از این موقعیت مطلع سازد (زن لوط با دیدن مردانی خوش‌سیما، وظیفه خود می‌بیند که علی‌رغم دلخواه پیامبر خدا، که شوهرش هم هست - که علی‌القاعده با توجه به اینکه یک پیامبر بوده، حتما بسیار با او خوش‌رفتار بوده است، و بهانه‌ای نداشته که هدفش تلافی کردنِ آزار شوهرش باشد - به مردان قومش خبر دهد که مبادا از این فرصت بی‌نصیب بمانند!) 🔺و هم خود آن افراد هم برای انجام عمل بی‌شرمانه لواط چنان شتاب بگیرند که در مسیر همدیگر را هل بدهند که مبادا از بقیه عقب بیفتند و فرصت از دست برود! 💠نکته 🚫برخی ادعا کرده‌اند که پیش از نیز عمل وجود داشته است؛ و با توجه به آیه 80 سوره اعراف که می‌فرمود «آیا آن کار ناشایستی را می‌آورید که هیچ یک از جهانیان بدان بر شما سبقت نگرفته است؟!» نتیجه گرفته‌اند که آنچه موجب نزول عذاب شده «نفس مناسبات جنسی میان دو مرد نیست، بلکه آن شیوه یا نوع خاصی از مناسبات است که در میان قوم رایج بوده است». آنگاه چون به نظر آنان، درباره این شیوه خاص قوم لوط در قرآن توضیحی نیامده، سراغ برخی روایات (که اغلب سند قوی‌ای هم ندارند) رفته‌اند و کوشیده‌اند ابعاد خاصی را به عنوان مولفه‌های شیوه خاص عمل قوم لوط معرفی کنند تا بدین وسیله بین عمل قوم لوط و معنای رایج لواط تفاوت بگذارند و از ترویج رفتارهای همجنسگرایانه دفاع کنند. 📚(آرش نراقی، مقاله «قرآن و مساله حقوق اقلیتهای جنسی») 💢در پاسخ باید گفت: 🔺اولاً دلیل ایشان بر اصل این مدعا (که قبل از قوم لوط هم رواج داشته)‌ این است که «از نظر کارشناسان عهد عتيق این عمل در ميان کنعانيان، بابليان، و ساير اقوام بت پرست هم یافت می‌شده است.» اما این دلیل از اثبات این مدعا ناتوان است؛ زیرا فرض را بر این گذاشته که کنعانیان و بابلیان قبل از قوم لوط بوده‌اند؛ در حالی که کنعانیان، همان قومی بودند که حضرت ابراهیم ع به سوی آنان مبعوث شد و تا قرنها پس از وی باقی بودند؛ و بابلیان هم معاصر کنعانیان بوده و با آنها نبردها داشته‌اند. و می‌دانیم که حضرت لوط ع هم از خویشاوندان و معاصران حضرت ابراهیم ع بوده است، پس معلوم نیست قبل از قوم لوط چنین کاری وجود داشته باشد. 🔺ثانیاً اگر به فرض، این ادعا درست باشد، آنگاه در خود قرآن، آن چیزی که می‌تواند اقدام آنان را خاص و متفاوت کرده باشد، بیان شده است. در مورد همانچه وجودش قبل از قوم لوط ادعا شد، انجام این عمل یک رفتار بسیار محدود بوده؛ اما کار قوم لوط بسیار گسترده و علنی؛ و مشکل اصلی‌اش «معروف» شدنِ این «منکَر» در جامعه بوده است. یعنی، در صورتی که ادعای فوق صحیح باشد، حضرت لوط ع می‌خواهد بگوید اگر قبلی‌ها هم چنین کاری می‌کردند این اندازه بی‌حیا نبودند که این قدر علنی برای انجام این کار بر هم سبقت بگیرند و براحتی سراغ مردان رفتن را حق خود قلمداد کنند. 🌐 تطبیق بر روز 💢اگر فرض مذکور درست باشد، آنگاه، برخلاف ادعای آقای نراقی، واقعا رواج در دوره معاصر - که حتی در بسیاری از کشورها ازدواج آنان را به رسمیت می‌شناسند و کشورهای مسلمان را به خاطر ممنوعیت این کار مورد بازخواست قرار می‌دهند، - دقیقا مصداق عمل قوم لوط است. @Yekaye
. 3⃣ «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ» اگرچه در قرائت غیرمشهوری، به صورت «یَهرَعون» (فعل معلوم) نیز قرائت شده، اما در چهارده قرائت معروف، و اکثر قرائات غیرمشهوری که سند دارند، همگی به صورت «یُهرَعون» (فعل مجهول) قرائت شده است. طبق توضیحی که در نکات ادبی گذشت، به نظر می‌رسد ترجمه فارسی مناسب «هرع» «هل دادن» باشد، آنگاه «يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ» یعنی «به سویش هل داده می‌شدند» اما چرا آمدن قوم لوط را این گونه تعبیر کرد؟ 🍃الف. سرعت در حرکت را نشان می‌دهد. 📚(قتادة و مجاهد و السدي، به نقل از مجمع البيان، ج5، ص279) 🍃ب. با توجه به اینکه کس دیگری نبوده که آنها را به این سو براند، گویی می‌خواهد بگوید چنان شتاب داشتند که در راه همدیگر را هل می‌دادند. 📚(ابومسلم، به نقل از مجمع البيان، ج5، ص279) 🍃ج. می‌خواهد بگوید که گویی در این حرکت اختیاری نداشتند و گویی دیگری‌ای آنان را بدین کار سوق می داد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص252) یعنی مثلا: 🌱ج.1. نفس سركش، انسان را به سوى گناه سوق مىدهد. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) 🌱ج.2. شهوت چنان آنان را تحریک کرده که گویی آنان را به سوی این کار هل می‌داد. 🌱ج.3. شیطان چنان آنان را اغوا نموده و زمام آنان را به دست گرفته بود که گویی آنان را به سوی این کار هل می‌داد. 🍃د. ... @Yekaye
. 4⃣ «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ» با انجام هر گناه، زمينه براى گناهان بعدى فراهم مىشود. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) @Yekaye
. 5⃣ «وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ» عادّى شدن گناه، تكليف انسان در نهى از منكر را ساقط نمىكند؛ گاه با اينكه احتمال اثر بسيار كم است، ولى باز هم بايد نهى از منكر كرد. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) @Yekaye
. 6⃣ «وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ ... هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ» همجنسبازى، در اديان گذشته، حرام، منفور ومطرود بوده است؛ و ازدواج، تنها راه صحيح و پاك براى ارضاى غريزه جنسى است و راههاى ديگر نادرست و ناپاك است. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) @Yekaye
. 7⃣ «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» چنانکه واضح است عبارت «پیش از آن نیز کارهای زشت انجام می‌دادند» همچون جمله معترضه‌ای بین دو جمله «و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده می‌شدند» و «گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» قرار گرفته است. این جمله معترضه، عملا هر دو جمله قبل و بعد خود را توضیح می‌دهد: 🔺از طرفی توضیح می‌دهد که چرا آنان چنین بی‌پروا و با پررویی تمام برای انجام چنان عملی به خانه وی هجوم آوردند؛ 🔺و از طرف دیگر توضیح می دهد که چنان این عمل در آنان راسخ شده بود که دیگر نصیحت لوط کارساز نبود و او چاره‌ای جز اینکه یک راه عملی حلال در پیش پای آنان بگذارد، نداشت. 📚(المیزان، ج10، ص 339) @Yekaye
. 8⃣ «قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي» چگونه حضرت لوط حاضر شد که به آن انسان‌های بیشرم پیشنهاد ازدواج با دخترانش را بدهد؟ 🍃الف. براى جلوگيرى از منكرات بايد ابتدا راههاى معروف را باز كرد و به مردم نشان داد. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) 🍃ب. براى هدايت جامعه، موعظه و راهنمايى كافى نيست، بايد در مواردى ايثار كرد. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) 🍃ج. رعایت تقوای الهی و عدم وقوع گناه بقدری اهمیت دارد که حضرت لوط ع که یک پیامبر خداست برای جلوگیری از وقوع گناه حاضر می‌شود به ازدواج دخترانش با عده‌ای آدم همجنس‌باز رضایت دهد تا بلکه آنان برای یک مورد هم که شده، دست از گناه بردارند. 💠تاملی با خویش آیا برای ما هم گناه کردن این اندازه قبح دارد؟ برای جلوگیری از گناه چه اندازه حاضریم هزینه کنیم؟ البته از ما به عنوان انسان‌های عادیِ غیرپیامبر، انتظار ندارند برای جوگیری از گناه در جامعه، این اندازه هزینه کنیم، اما آیا اصلا برای جلوگیری از گناه حاضریم هزینه‌ای (از مال، آبرو، و ...) پرداخت کنیم؟! 🤔یا اگر گناه در جامعه رایج شد و همه به انجام گناه افتخار کردند ما هم با آنان همراهی می‌کنیم؟! @Yekaye
. 9⃣ «لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» میهمان‌نوازی بقدری اهمیت دارد که: 🌱الف. ارزش ميهمان نوازى به اندازهاى است كه شريفترين انسانها بيشترين زجرها را براى آن تحمّل مىكنند. 🌱ب. توهين و آزار ميهمان، اهانت و اذيّت به ميزبان محسوب مىشود. 🌱ج. دفاع از ميهمان، يك حقّ انسانى و بىتفاوتى نسبت به او يك كار ناجوانمردانه است. 📚(تفسير نور، ج4، ص98) @Yekaye
. 🔟 «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ ... قالَ ... أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» حضرت لوط نفرمود «رجال»، بلکه فرمود «رجل». یعنی آرزو داشت حتی یک نفر مرد رشید و حق‌طلب در میان آنان باشد، و نبود. 💠ثمره گاه افراد جامعه چنان در موضع باطل فرو می روند و کار بر پیامبر خدا ص چنان سخت می‌شود که حتی یک نفر هم با او همراهی نمی‌کند. پس نه‌تنها کثرت افراد، به خودیِ خود، دلیل بر حقانیت آنان نیست، بلکه اگر کسی حق قود و حتی یک نفر با او همراهی نکرد، نباید از موضعِ حق خویش منصرف شود. 🤔البته حتی اگر پیامبر هم باشی، این همراهی نکردن بر تو بسیار سخت می‌آید. @Yekaye
. 1⃣1⃣«وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» در پيچ و تاب اضطراب و دلهره و مشكلات است كه استعدادها و حالات روحى شكوفا مى‌گردد. اگر فرشتگانِ الهى از همان لحظه ورود، خود را به حضرت لوط عليه السلام معرّفى مى‌كردند، ديگر نه از آه و ناله و نگرانى و استمداد از احساسات مردمى خبرى بود و نه از پيشنهاد ازدواج دادن به آن مردم بد❗️ 📚(تفسير نور، ج4، ص97) @Yekaye
. 2⃣1⃣ «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» در ارشاد جاهل، از عواطف و احساسات مردم كمك بگيريم. 📚(تفسير نور، ج4، ص99) @Yekaye
. 3⃣1⃣ «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» همجنس‌بازى، با مردانگى، رشادت و غيرت سازگار نيست. 📚(تفسير نور، ج4، ص99) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
866) 📖 قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ 📖 💢ترجمه گفتند قطعاً دانسته‌ای که ما را در مورد دخترانت حقی نباشد؛ و بی‌گمان تو خوب می‌دانی که چه می‌خواهیم! سوره هود (11) آیه 79 1397/10/13 26 ربیع‌الثانی 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حقٍّ ▪️اصل ماده «حقق» را ▫️برخی محکم کردن چیزی و صحتِ آن 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۵)، ▫️ و برخی مطابقت و موافقت (چنانکه به محور و پاشنه درب که درب با تکیه بر آن و بر مدار آن حرکت می‌کند «مطابقة رجل الباب في حقّه» می‌گویند) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۶) ▫️و برخی ثبوتی که همراه با مطابقت با واقع باشد، 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص306) دانسته‌اند. (إِنَّهُ لَحَقٌّ؛ یونس/53 و ذاریات/23) ▪️«حق» نقطه مقابل «باطل» است و در قرآن کریم هم مکرر این تقابل مشاهده می‌شود مثلا «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ» (انفال/8) و البته بین حق و ضلالت هم در قرآن تقابلی یافت می‌شود «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ» (یونس/32) و توضیح داده‌اند که این تقابل از آن جهت است که باطل چیزی است که ثبوتی ندارد؛ و ضلالت هم آن چیزی است که از جایگاه و مسیر اصلی خود خارج و منحرف شده باشد 📚 (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص307) ▪️برخی توضیح داده‌اند که «حق»‌ بر چهار وجه اطلاق می‌گردد: 🔺یکم: به کسی که چیزی را ایجاد می‌کند به سبب آنچه حکمت اقتضا دارد: « فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» (يونس/32). 🔺دوم: به آنچه ایجاد شده، از این جهت که به اقتضای حکمت بوده است: «ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِ» (يونس/5) ، «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌ» (يونس/53)، «و لَيَكْتُمُونَ الْحَقَ» (بقرة/146) ، و «الْحَقُ مِنْ رَبِّكَ» (بقرة/147) 🔺سوم: به اعتقاد به چیزی که آن چیز واقعا مطابق با آن اعتقاد باشد: «فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ» (بقره/213) 🔺چهارم: به کار و سخنی که به حسب آ«چه واجب و لازم بوده و نیز به قدر واجب و در وقتی که لازم بوده واقع شده، چنانکه می‌گوییم «فعلک حقٌ و قولک حقٌ»: «كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ» ([يونس/33) ، «و حَقَ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» (سجده/13) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص246) 🔺چنانکه اساساً تعبیر «حق» ‌به عنوان هر آن چیزی که واجب و لازم بوده نیز به کار رفته است: «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» (روم/47) ، «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ» (یونس/103) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص247) 🔺و به نظر می‌رسد مورد دیگری هم باید به فهرست فوق اضافه کنیم؛ و آن جایی است که «حق» به عنوان یک امر حقوقی و اعتباری به کار می‌رود که جامعه ویا شریعت چیزی را «حق» کسی می‌داند ولی آن حق این گونه نیست که متن واقع باشد، بلکه در مقام عمل قابل سلب شدن است، و بدین جهت آن را اعتباری گویند، مانند: «و لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ ... فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً» (بقره/282) یا «آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» (اسراء/26 و روم/38) یا «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِه» (انعام/141) یا «وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاریات/19) ▪️وقتی کلمه «حقّ» در صیغه افعل التفضیل قرار می‌گیرد، ▫️گاه واقعا به همان معنای مقایسه‌ای می‌باشد، یعنی دیگری هم حقی دارد ویا در آن حق شراکت دارد؛ اما حق این بیشتر از آن است [شاید بتوان این آیه را مثال زد: «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ» (بقره/247)] ؛ ▫️اما گاه به معنای اثبات حق برای یکی و نفی آن از دیگری است، چنانکه وقتی می‌گوییم «زیدٌ أحقّ بماله من غیره» یعنی فقط او در مال خود ذی‌حق است نه غیر او [شاید مثال خوبش این آیه باشد: «إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» (فتح/26) ویا آیه «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْه» (توبه/13)] 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) @Yekaye 👇ادامه دارد👇
ادامه بحث درباره ماده «حق» ▪️فعل «حقَّ» که مضارع آن به صورت «یَحِقّ» و «یَحُقُّ» می‌آید [که البته در قرائت حفص از عاصم در تمام موارد «یَحِقّ» آمده است] به معنای واجب شدن می‌باشد چنانکه «يَحِقُ عليك أن تفعل كذا» به معنای این است که «لازم و واجب است که چنان کنی» [مانند: «حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ» (یونس/96) «مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة» (نحل/36)] 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴3) ▪️و در همین معنا کلمه «حقیق» به عنوان صفت مشبهه در معنای مفعولی (واجب شده) ساخته‌ شده است: «حَقيقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ» (اعراف/105) (كتاب العين، ج3، ص6) و البته در مورد این آیه، علاوه بر معنای فوق، معنای «حریصٌ علی...» هم ذکر شده است. 📚(معجم مقاييس اللغه، ج2، ص18) ▪️ماده «حق» وقتی به باب افعال برود (لِيُحِقَ الْحَقَ، أنفال/ 8 ؛ وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِه، یونس/82) به معنای حق بودن چیزی را ثابت کردن ویا به حق بودن چیزی حکم کردن است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص246) و برخی این را به معنای امری را یقینی کردن و یا آن را ثابت و لازم و مستقر نمودن دانسته‌اند. 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴3) ▪️«قیامت» ‌را «حاقّة» گویند (الْحَاقَّةُ؛ مَا الْحَاقَّةُ؛ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ؛ حاقّة/1-3) ▫️از این باب که بر هر چیزی وارد و ثابت می‌شود 📚(معجم مقاييس اللغه، ج2، ص17) ▫️یا از این باب که به حق نازل می‌گردد (کتاب العین، ج3، ص7) و وقوعش حتمی و ثابت است و راهی برای انکارش نیست؛ 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج2، ص308) ▫️ ویا از باب اینکه جزاء در آن محقق می‌گردد. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص247). 🔸البته برخی با اینکه این کلمه را ذیل ماده «حقق» آورده‌اند، اما گفته‌اند وجه تسمیه‌اش از باب احاطه‌ای است که بر خلایق دارد، و البته آن را از «یَحُقُّ» دانسته‌اند نه از «یَحِقُّ» 📚 (المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴)؛ که در این صورت، چه‌بسا بهتر باشد که آن را از ماده «حوق» دانست که به معنای «احاطه کردن» می‌باشد 📚 (معجم المقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۱) ▪️«استحقّ» به معنای «استوجب» (آن را [بر خود] واجب شمرد) است و «مستحَق» از این جهت به «آنچه سزاوار شده» یا کسی که سزاوار امری است، گفته می‌شود (فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ؛ مائده/107) 📚(المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) ▪️«حقیقت» را گفته‌اند به معنای چیزی است که حق مطلب به آن برمی‌گردد 📚 (كتاب العين، ج3، ص6) ▫️و به تعبیر دیگر، حقیقتِ هر چیزی، نهایت آن و اصلِ آن که مشتمل بر آن است، می‌باشد، چنانکه در روایات درباره «حقیقة ایمان» و «حقیقة ...» (مثلا: لِكُلِ حَقٍ حَقِيقَةٌ، فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكَ؟) تعابیر فراوانی وارد شده است. 📚(كتاب العين، ج3، ص8؛ المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) ▫️و البته بتدریج کلمه «حقیق« در تمامی معانی‌ای که «حق» در مورد آنها به کار می‌رود (یعنی چیزی که ثبات و وجود دارد؛ ‌اعتقادی که با حق مطابق است؛ و کار و سخنی که در جای درست خود قرار دارد) ‌به کار رفته است. 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص247). ▪️از ماده‌هایی که به این ماده نزدیک است، یکی ماده «حیق» است که در اصل به معنای «نازل شدن چیزی بر چیزی» می‌باشد و در مورد نازل شدن امور ناخوشایند به کار می‌رود و قبلا بحث آن گذشت و 10 بار در قرآن تکرار شده 🔖(جلسه 743 http://yekaye.ir/al-fater-35-43/) ▪️و نیز ماده «حوق» است که به معنای احاطه کردن می‌باشد (كتاب العين، ج3، ص256؛ معجم المقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۱) که ظاهرا کلمه قرآنی‌ای ندارد، مگر اینکه چنانکه گذشت «حاقّة» (که 3 بار در قرآن کریم تکرار شده است) ویا فعل «حاق» (که 9 بار آمده و همه را ضمن «حیق» قرار داده‌اند) از این ماده بدانیم؛ و البته احتمال اشتقاق کبیر بین این سه ماده، کاملا وجود دارد. 📿با این حال، اگر تمایز دو ماده «حیق» و «حقق» را بپذیریم، و «حاقة»‌را هم از ماده «حقق» بدانیم باید گفت که ماده «حقق» و مشتقاتش ۲۸۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye