910) 📖 وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ 📖
💢ترجمه
و هنگامی که خداوند از کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] داده شده بود پیمان گرفت که حتما باید آن را برای مردم تبیین نمایید و پنهانش مدارید؛ اما آن را پشت سرشان افکندند و به ازای آن بهای اندکی ستاندند؛ پس چه بد است آنچه میستانند!
سوره آل عمران، (3) آیه 187
1397/12/23
7 رجب1440
@Yekaye
🔹ميثاقَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «وثق» در اصل دلالت دارد بر گره زدن و محکم کردن. «وَثِقَ» به معنای آرامش یافتن و اعتماد کردن به چیزی، و به تعبیر دیگر، اطمینانی است که از محکمکاری حاصل میشود و «أَوْثَقَ» به معنای محکم کردن؛
▪️«وِثَاق» مصدر باب مفاعله و «وَثَاق» اسم مصدر است که به معنای آن چیزی است که از ماده وثق حاصل میشود و لذا به معنای «پیمان» میباشد، یعنی چیزی که شخص بدان اعتماد و تکیه میکند، و هم به معنای «محکم بستن» و «به بند کشیدن»: «وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ» (فجر/۲۶)؛ «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ» (محمد/۴)؛ و«وُثْقَى» هم مونث از «اَوْثَق» است (صفت تفضیل) و بر شدت محکمکاری دلالت میکند «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره/۲۵۶)؛
▪️«ميثَاق» آن چیزی است که موجب حصول اطمینان میشود؛ و لذا به معنای عقد و پیمانی است که با عهد و قسم محکمکاری شده باشد؛ و «مَوْثِق» میثاقی است که درباره موضوع خاصی قرار داده شده و شخص خود را مقید به انجامش کرده است «حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ … مَوْثِقَهُمْ» (يوسف/۶۶).
🔖جلسه ۴۲۶ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/
📖 اختلاف قرائت
🔹وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ
▪️این عبارت در اغلب قرائات به همین صورت است؛
▪️اما در قرائت ابن مسعود و ابنعباس، عبارت «ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ» به صورت «ميثاقَ النَّبیّین» قرائت شده، که در این صورت، فاعلِ «فَنَبَذُوهُ»، «الناس» میباشد (در حالی که در قرائت رایج، فاعل «فَنَبَذُوهُ»، «الذین اوتوا الکتاب» میباشد)
▪️همچنین این فراز در قرائتی از ابن مسعود به صورت «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ ميثاقَهُم» روایت شده است.
📚جامع البيان (تفسیر طبری)، ج4، ص136 ؛ البحر المحيط، ج3، ص465 ؛ روح المعاني، ج2، ص360 ؛ فتح القدير، ج1، ص468
@Yekaye
🔹لَتُبَيِّنُنَّهُ = لَـ + تُبَيِّنُ + نَّ + هُ
▪️«لـ» لام قسم (یا به تعبیر فنیتر: لام واقع در جواب قسم) است؛
▪️و«تُبَيِّنُنَّ» در اصل به صورت فعل مضارع «تُبَيِّنُون» به اضافه نون تاکید بوده، که حرف «و» به خاطر التقای ساکنین حذف شده است.
نون تاکید را برخی نون تاکید خفیفه دانستهاند که با «ن» فعل مضارع ادغام شده (الجدول في إعراب القرآن، ج4، ص405)
و برخی آن را نون تاکید ثقیله (نّ) دانستهاند که به خاطر تلاقی سه نون، یکی حذف شده است. (إعراب القرآن و بيانه، ج2، ص128)
🔹«تُبَيِّنُون» از ماده «بین» و فعل متعدی از خانواده «بیان» (بیان کنید) است که درباره این ماده در آیه 183 (جلسه 906) توضیحات لازم گذشت.
🔹تَكْتُمُونَهُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کتم» در اصل به معنای مخفی کردن و پوشاندن است که مصدر «کتمان» از همین ماده گرفته شده است. در تفاوت «کتمان» و «مخفی کردن» گفتهاند که «کتمان» سکوت از معناست یعنی حقیقتی را نگفتن و از آن ساکت ماندن، اما «اخفاء» اعم از آن است و هرگونه مخفی کردنی را (مثلا مخفی کردن چیزی در زیر لباس) میگویند.
🔖جلسه ۲۲۳ http://yekaye.ir/al-baqare-2-033/
📖لَتُبَيِّنُنَّهُ ... تَكْتُمُونَهُ / لَیُبَيِّنُنَّهُ ... یَكْتُمُونَهُ
▪️در اغلب قرائات به صیغه مخاطب (لَتُبَيِّنُنَّهُ ... تَكْتُمُونَهُ) قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و روایت شعبه از عاصم (از قراء کوفه) این دو فعل به صیغه غایب (لَیُبَيِّنُنَّهُ ... یَكْتُمُونَهُ) قرائت شده است؛
▪️همچنین در قرائت ابنمسعود، علاوه بر صیغه غایب، کلمه اول به صورت «لَیُبَيِّنُونَهُ» (یعنی بدون نون تاکید؛ و از این جهت شبیه یَكْتُمُونَهُ) قرائت شده است؛
▫️و البته این قرائت در نقلی از ابنعطیه به صیغه مخاطب (لَتُبَيِّنُونَهُ) روایت شده است.
📚مجمع البيان، ج2، ص904 ؛ البحر المحيط، ج3، ص465
@Yekaye
🔹فَنَبَذُوهُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «نبذ» در اصل به معنای پرتاب کردن و انداختن است و برخی توضیح دادهاند که نه هر انداختنی، بلکه انداختنی که ناشی از کماعتنایی یا ناشی از احساس بینیازی باشد؛ چنانکه در آیاتی مانند «لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ، همزة/۴؛ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ، آل عمران/۱۸۷؛ فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ، قصص/۴۰) این معنا وضوح دارد.
🔖جلسه 514 http://yekaye.ir/al-qalam-68-49/
@Yekaye
🔹اشْتَرَوْا
▪️ماده «شری» در اصل در سه معنای مختلف به کار رفته (معامله، رویش، هیجانی در چیزی) به کار رفته، که از این سه تنها یک معنایش در قرآن کریم استفاده شده، که آن همان به معنای خرید و فروش، و داد و ستد (دادن چیزی وستاندن چیزی به ازای آن) است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص266)
▪️در واقع دو کلمه «شراء» و «بیع» غالبا با هم به کار میرود که به ترتیب به معنای «خرید» و «فروش» است؛ «مشتری» (خریدار) کسی است که پول را میدهد و جنس را میخرد؛ اما «بایع» (فروشنده) کسی است که جنس را میدهد و پول را میگیرد؛
▫️اما از آنجایی که وقتی معاملات جنس به جنس است، دیگر مشتری و بایع به هر یک از طرفین میتواند اطلاق شود، بتدریج خود این دو ماده به جای همدیگر هم رایج شده است؛
▫️و اکنون غالبا وقتی ماده «شری» به صورت ثلاثی مجرد به کار میرود هممعنای «باع» (فروخت) میباشد: (وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ؛ یوسف/20) و وقتی ماده «بیع» در باب افتعال (ابتیاع) به کار میرود به معنای «اشتری» (خرید) به کار میرود (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ)؛ (یعنی «شری» و «باع» هر دو به معنای «خرید»، و «اشتری» و «ابتاع» هر دو به معنای «فروخت» میباشد)
📿ماده «شری» در قرآن کریم تنها به صورت فعل (شری/ اشتری) و جمعا 25 بار به کار رفته است.
@Yekaye
🔹ثَمَناً
▪️ماده «ثمن» در دو معنای مستقل به کار رفته است؛
▫️یکی در معنای چیزی که به ازای جنسی که خریده میشود، پرداخت میشود؛ اعم از اینکه پول باشد یا جنس؛ چنانکه میگویند فلان چیز را خریدم و ثمنش را پرداخت کردم؛ و
▫️دوم یکی از اعداد، «ثمانیه» یعنی عدد هشت، (سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ؛ حاقه/7) (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص387)؛
▫️و کلمه «ثمین» در هر دو معنا به کار میرود: هم به معنای چیزی که ثمن و قیمتش زیاد باشد؛ و هم به معنای «ثُمُن» (یک هشتم) (فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ؛ نساء/12) (مفردات ألفاظ القرآن، ص177)
▪️معنای اول «ثمن» به کلماتی مانند «عِوَض» و «قیمت» بسیار نزدیک است؛ تفاوتش با «عِوَض» را در این است که «عوض» اعم است و برای هر چیزی به جای هر چیزی به کار میرود، در حالی که «ثمن» عوضی است که فقط در مقام خرید و فروش، چیزی به جای چیز دیگر قرار داده میشود؛
▫️تفاوتش با ماده «قیم» ، و در واقع، تفاوت «ثَمَن» با «قیمة» در این است که قیمت به معنای مقدارِ ارزش [واقعی] کالاست، اما «ثمن» به معنای آن ارزش و قیمتی است که در معامله پرداخت میشود، خواه واقعا به اندازه ارزش خود کالا باشد یا بیشتر یا کمتر باشد
▪️برخی اصل این ماده را همان معنای ما به ازای جنس خریداری شده، می داند و بر این باورند که «ثمانیه» از کلمه «شموناه» در زبان عبری (که به معنای هشت است) وارد زبان عربی شده است.
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص30)
چیزی که این نظر را کمی تضعیف میکند این است که اگرچه کلمه «ثمانیه» شباهتی به کلمه عبری مذکور دارد؛ اما در زبان عربی کلمات «ثامن» (هشتم) (وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ؛ كهف/22) و «ثُمُن» (یک هشتم) و «ثمانون» (هشتاد) (فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً؛ نور/80) در زبان عربی هم وجود دارند که کاملا از ماده «ثمن» هستند. (الفروق في اللغة، ص233-234)
📿ماده «ثمن» و مشتقات آن جمعا 19 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است که درباره این آیه فرمودند:
«و هنگامی که خداوند از کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] داده شده بود پیمان گرفت که حتما باید آن را برای مردم تبیین نمایید و پنهانش مدارید» و آن این بود که خداوند از کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] داده شده بود، در مورد حضرت محمد ص پیمان گرفت که حتما هنگامی که او ظهور کرد باید او را برای مردم تبیین نمایید و پنهانش مدارید؛ «اما آن را پشت سرشان افکندند» یعنی عهد خدا را پشت سرشان افکندند و به ازای آن بهای اندکی ستاندند؛ پس چه بد است آنچه میستانند!
📚تفسير القمي، ج1، ص128
فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ» وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ فِي مُحَمَّدٍ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ إِذَا خَرَجَ وَ لَا يَكْتُمُونَهُ «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ» يَقُولُ نَبَذُوا عَهْدَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ «وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ».
@Yekaye
☀️2) از امام باقر ع در شرح آیه «اينان احبار [علمای یهود] و راهبان خود و مسيح بن مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند» روایت شده است:
اما در مورد مسیح بن مریم؛ از او سرپیچی کردند و او را در دل خویش بیش از حد بزرگ داشتند تا جایی که گمان کردند او خدا ویا پسر خداست؛ و برخی گفتند او یکی از سه نفر است و عدهای گفتند خود خداست؛ اما در مورد احبار و راهبانشان، مساله این است که از آنان پیروی کردند و سخنشان را پذیرفتند و چنان از دستوراتشان پیروی نمودند و دین خود را صرفاً بر اساس آنان فرامی خواندند تنظیم میکردند که با این نحوه اطاعت از آنان و کنار گذاشتن دستور خدا و کتابهای الهی و پیامبرانش، آنان را به ربوبیت خود برگزیدند و دستور خدا پشت سرشان انداختند؛ یعنی آنچه را که این احبار و رهان بدان امر میکردند پیروی و اطاعت میکردند هرچند که معصیت خدا باشد؛ خداوند این را در کتاب ما بدین جهت ذکر فرمود تا از آنان پند گیریم؛ پس بر بنی اسرائیل بدانچه انجام دادند خرده گرفت و فرمود: «بدانان دستور داده نشد جز اینکه خداوند واحد را بپرستند که خداوندی جز او نیست؛ او منزه است از آنچه به او شرک می ورزند.» (توبه/31)
📚تفسير القمي، ج1، ص289
أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ» أَمَّا الْمَسِيحُ فَعَصَوْهُ وَ عَظَّمُوهُ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى زَعَمُوا أَنَّهُ إِلَهٌ وَ أَنَّهُ ابْنُ اللَّهِ وَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ قَالُوا ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ قَالُوا هُوَ اللَّهُ وَ أَمَّا أَحْبَارُهُمْ وَ رُهْبَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ أَطَاعُوهُمْ وَ أَخَذُوا بِقَوْلِهِمْ وَ اتَّبَعُوا مَا أَمَرُوهُمْ بِهِ وَ دَانُوا بِهِمْ بِمَا دَعَوْهُمْ إِلَيْهِ فَاتَّخَذُوهُمْ أَرْبَاباً بِطَاعَتِهِمْ لَهُمْ وَ تَرْكِهِمْ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ كُتُبُهُ وَ رُسُلُهُ «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ» وَ مَا أَمَرَهُمْ بِهِ الْأَحْبَارُ وَ الرُّهْبَانُ اتَّبَعُوهُ وَ أَطَاعُوهُمْ وَ عَصَوُا اللَّهَ وَ إِنَّمَا ذَكَرَ هَذَا فِي كِتَابِنَا لِكَيْ نَتَّعِظَ بِهِمْ فَعَيَّرَ اللَّهُ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَنَعُوا يَقُولُ اللَّهُ «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ».
@Yekaye