eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
915) 📖 رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ
. 6⃣ ) «ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ» 🔹از طرفی در این آیه فرموده «ظالمان را یاورانی نباشد» 🔹از طرفی در آیات دیگر از شفاعت عده‌ای سخن گفته شده (وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى؛ انبیاء/28)؛ و در حدیث نبوی متواتر در میان شیعه و سنی، آمده است که پیامبر ص فرموده «إِنَّمَا شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي» (الأمالي( للصدوق)، ص7) 🔹و از طرف دیگر، می‌دانیم که ظلم اقسامی دارد؛ که یک قسم آن ظلم به خویش است؛ و هرگناهی، بویژه گناهان کبیره، قطعا مصداق «ظلم» است. 🤔پس چگونه فرموده که ظالمان را یاوری نباشد؟ 🍃الف. آیه می‌تواند ناظر مقام ظلم به دیگران است؛ آنگاه: 🌱الف.1. یعنی ظالم در آنجا یاوری ندارد که در ظلمش به او کمک کند و مظلوم اندک نگرانی‌ای هنگام بازپپس گرفتن حقش داشته باشد. 🌱الف.2. یعنی شفاعت فقط شامل گناهان فردی و عبادی و ... می‌شود؛ نه جایی که کسی در حق دیگری ظلمی کرده باشد. 🌱الف.3. ... 🍃ب. آیه می‌تواند ناظر به مطلق ظلم باشد؛ آنگاه: 🌱ب.1. یاور آنجایی است که مساله از زاویه خود شخص مطرح است؛ و کسی است که انسان کاری برای او انجام داده و از این رو، پیشاپیش روی یاری او حساب می‌کند؛ اما شفاعت، از موضع بالاست؛ و کسی طلبی ندارد که شفیع ملزم به شفاعت او باشد؛ در واقع، شفاعت یک رحمت اضافه‌ای است که به افراد می‌شود، و غیر از یاری‌ای است که خود شخص به عنوان حق خود انتظار دارد. 🌱ب.2. ... 🍃ج. «ظلم» در اینجا به معنای کفر و شرک است، نه هرگونه ظلمی؛ و شاهدش هم این دو آیه است که «وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (بقره/254) و «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» (لقمان/13)و آنکه هیچ گونه یاور و شفیعی ندارد، کافر است (البحر المحيط، ج3، ص472) و مویدش هم این آیه که فرمود خداوند هر گناهی را ممکن است ببخشد اما شرک را قطعا نمی‌بخشد: « إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء» (نساء/48 و 116) 🍃د. ... @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
916) 📖 رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ 📖 💢ترجمه پروردگارا ! قطعاً ما دعوتگری را شنیدیم که به ایمان فرامی‌خواند که: به پروردگار خود ایمان آورید؛ پس ایمان آوردیم؛ پس گناهانمان را بر ما ببخش و بدی‌هایمان را از ما بزدای و ما را در زمره نیکان دریاب! سوره آل عمران، (3) آیه 193 1398/1/5 18 رجب1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹مُنادِياً يُنادي قبلا بیان شد که ▪️برخی ماده «ندو» [یا «ندی] را در اصل به معنای «جمع شدن» دانسته‌اند، به نحوی که وقتی گروهی در کنار هم جمع شوند به آنها «نادی» گفته می‌شود [چنانکه در عربی معاصر نیز برای کلمه «باشگاه» (club) از کلمه «نادی» استفاده می‌شود] و اگر آن جمع از هم متفرق شوند، دیگر بدانها «نادی» نمی‌گویند؛ و کاربرد آن در مورد ندا زدن را هم از این باب دانسته‌اند که موجب جمع شدن افراد می‌گردد؛ و برخی بالعکس، اصل این ماده را دالّ بر «صدا زدن» و «فراخوان مخاطبین با صدای بلند» (ندا دادن) دانسته، و جمع شدن و گرد هم آمدن را از لوازم این دانسته‌اند ▪️در هر صورت، کلمه «نادی» [و نیز «ندیّ» (أَيُّ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا؛ مریم/۷۳)] به «مجلس» و «انجمن»ی که با صدا زدن گرد هم آمده‌اند گفته می‌شد؛ و کم‌کم به هر انجمن و مجلسی، «نادی» گفته‌اند (فَلْيَدْعُ نادِيَهُ، علق/17؛ َ تَأْتُونَ في ناديكُمُ الْمُنْكَرَ، عنکبوت/29) ▪️کاربرد این کلمه در معنای ندا دادن، غالبا در وزن مفاعله بوده است (إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا؛ مریم/3) که اسم فاعل آن «منادی» می‌باشد (مُنادِياً يُنادي لِلْإيمان، آل عمران/193؛ وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَريبٍ، ق/41) و البته در وزن تفاعل (تنادی) هم در قرآن کریم به کار رفته است (يَوْمَ التَّناد؛ غافر/۳۲؛ فَتَنادَوْا مُصْبِحينَ؛ قلم/۲۱) که در این وزن، در خصوص «اقدام کسی که ندا را می‌شنود و بدان پاسخ می‌دهد» و یا «همدیگر را ندا دادن» می‌باشد. 🔖جلسه 363 http://yekaye.ir/al-alaq-96-17/ @Yekaye
🔹 لِلْإيمانِ ؛ آمِنُوا ؛ فَآمَنَّا ▪️درباره ماده «أمن» و کلمه ایمان به تفصیل در آیه 177 همین سوره (جلسه 848) ‌توضیح داده شد. صرفا یادآوری می‌شود که ▪️ برخی این ماده را در اصل در معنای طمانینه نفس و امنیت و سکون و زوال ترس دانسته‌اند. برخی اصل این را در دو معنا دانسته‌اند: یکی همین امانت، نقطه مقابل خیانت، که به نوعی سکون قلب برمی‌گردد؛ و دیگری تصدیق کردن؛ و البته تذکر داده‌اند که خود این دو معنا بسیار به هم نزدیک‌اند؛ و همان طور که امانت، نقطه مقابل خیانت است؛ «أمن» هم نقطه مقابل «خوف» است: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف» (نساء/۸۳) ▪️درباره فعل «آمَنَ» و مصدر آن (ایمان) برخی توضیح داده‌اند که این فعل هم می‌تواند لازم باشد که در این صورت «آمَنَ» (= ایمان آورد) ‌به معنای «ایمن شد» به کار رفته است؛ و هم می‌تواند متعدی باشد و «آمنتُهُ» به معنای «او را در امن قرار دادم» خواهد بود. به تعبیر دیگر، «إیمان» خود یا دیگری را در امن و سکون قرار دادن است و «ایمان به خدا» یعنی «حصول اطمینان و سکون به خداوند متعال» البته در کاربردهای قرآنی گاه این فعل به کسانی که به شریعت پیامبر اکرم ص ایمان آورده‌اند اطلاق شده است (بقره/۶۲؛ آل عمران/۶۸ و …) ؛ و نه‌تنها غالبا در عرصه اعتقادات و باورهای شخص و در عرض عمل مطرح شده [چنانکه ترکیب «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» ۵۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است] بلکه برخی بر این باورند که گاه برای اشاره به خود «عمل صالح» هم به کار رفته است؛ چنانکه معتقدند در آیه «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُمْ» ایمان به معنای نماز بوده است. 🔖جلسه 848 http://yekaye.ir/ale-imran-3-177/ @Yekaye
🔹 فَاغْفِرْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «غفر» در اصل در معنای «پوشاندن» ویا «محو کردن اثر شیء» است؛ ▪️و در تفاوت «مغفرت» با «عفو» گفته شده که در عفو، شخص از مذمت و عذاب کردن منصرف می‌شود، و لذا در مورد انسان‌های عادی هم «عفو کردن و طلب عفو» به کار برده می‌شود؛ اما در مغفرت، گناه شخص را می‌پوشاند و آبروی او را نمی‌برد و در واقع، نحوه‌ای ساقط کردن عذاب است که نوعی پاداش دادن را در دل خود دارد، و لذا کلماتی همچون «مغفرت» و «استغفار» فقط در مورد خداوند به کار می‌رود. 🔖جلسه ۱۸۳ http://yekaye.ir/an-nisa-004-099/ @Yekaye
🔹ذنُوبَنا ▪️در مورد ماده «ذنب» سه کاربرد مهم دارد که برخی بر این اساس، سه اصل مستقل معنایی برای آن در نظر گرفته‌اند: ▫️یکی جرم و گناه، ▫️ دومی مؤخره و ادامه‌ی چیزی؛ و ▫️سوم: چیزی همچون حظ و نصیب ▪️ (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص361) اما دیگران این سه را به یک معنا برگردانده، و معنای اصلی آن را «دنباله و موخره‌‌ی چیزی» دانسته‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص331) و گفته‌اند این ماده دلالت دارد بر تبعیتی که با تأخر و اتصال و نوعی دنائت و پستی همراه باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص334) ▪️بدین ترتیب، به دُم حیوانات «ذَنَب» گفته می‌شود (جمع آن: «أذناب») چون دنباله و انتهای حیوانات است (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص361) و به نحو استعاری برای پیروان یک شخص که کورکورانه از او پیروی می‌کنند به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص331؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص334) که البته ظاهرا ذنب در این معنا در قرآن کریم به کار نرفته است. ▪️همچنین «ذَنْب» (جمعِ آن: «ذُنوب») بر هر عملی که آثار و پیامدها و دنباله نامطلوبی با خود داشته باشد گفته می‌شود و در واقع، در ابتدا تَبَعه و پیامدهای گناه ذنب خوانده می‌شده؛ و بعدا برای خود گناه هم از این جهت که پیامد نامطلوبی داشته، به کار رفته است: «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» (آل‌عمران/11)؛ «فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ» (عنكبوت/40) «وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ» (آل‌عمران/135) (مفردات ألفاظ القرآن، ص331؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص334) و عمده کاربردهای قرآنی از این ماده در همین معنا بوده است. ▪️معنای دیگر این ماده کاربرد آن در خصوص «دلو» بوده است؛ که تفاوت «ذَنْب» (جمعِ آن: «ذَنوب») با «دلو» در این است که دلو به خود ظرف مذکور گفته می‌شود خواه پر باشد یا خالی، اما «ذَنْب» فقط وقتی که دلو پر از آب باشد گفته می‌شود؛ و ظاهرا به همین مناسبت است که این کلمه برای حظ و نصیب هم به کار رفته است. (الفروق في اللغة، ص309؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص331) و این کلمه نیز در یک آیه قرآن به کار رفته است: «فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ»(ذاريات/59). 🔹برای اشاره به گناه علاوه بر کلمه «ذنب» از کلماتی شبیه «قبیح» ، «معصیت» ، «إثم» ، «جرم» و «وزر» استاده می‌شود. قبلا تفاوت ذنب با اثم و جرم بیان شد؛ گفته شد که 🔸به گناه از این جهت «ذنب» گفته می‌شود که دنباله ناپسندی (از مذمت دیگران تا عقوبت) در پی دارد؛ 🔸اما ماده «جرم» را در اصل به معنای «قطع کردن» می‌دانند، و از این جهت به گناه «جُرم» گفته می‌شود که شخص را از آنچه انجامش برعهده او واجب است قطع و جدا می‌کند. (جلسه ۶۳۴) 🔸«أثم» در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن می‌کند و بدین جهت «گناه» را «اثم» گویند که بر اثر تنبلی و کم‌کاری در انجام وظیفه رخ می‌دهد؛ (جلسه ۲۵۳) 🔸تفاوتش با «قبیح» در این است که در کلمه «قبح» لزوما عقاب و مواخذه در کار نیست؛ و از این رو، ممکن است به کاری که از طفل سر می‌زند هم قبیح بگویند؛ اما «ذنب» در مورد کارهایی است که مستحق عقاب است (الفروق في اللغة، ص223) تفاوتش با «معصیت» در این است که در معصیت، مخالفت کردن شخص با نهی مولا مورد اهتمام است، اما در ذنب توجه اصلی به عقوبتی است که در پی دارد (الفروق في اللغة، ص224) 🔸تفاوتش با «وزر» در این است که در وزر تاکید بر سنگینی است که بار گناه بر دوش انجام دهنده‌اش تحمیل می‌کند. (الفروق في اللغة، ص228) ▪️همچنین گذشت که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» و «عصیان» استفاده شده؛ اما در بحث عبرت‌گیری از عاقبت گناهکاران، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است؛ و برای چرایی این احتمالاتی بیان شد (جلسه ۱۱۹، تدبر۲) 📿ماده «ذنب» و مشتقاتش جمعا 39 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹كَفِّرْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن می‌کند؛ به کشاورز »کافر» گفته می‌شود چون دانه را در دل خاک مخفی می‌کند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را می‌پوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را می‌پوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» می‌گوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست.]؛ و کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار می‌رود زیرا «حق را می‌پوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر»‌ و به معنای «ناسپاسی» به کار می‌رود زیرا نعمت را می‌پوشاند. 🔖جلسه 205 http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/ 🔹سَيِّئاتِنا قبلا بیان شد که ▪️ماده «سوء» در اصل به معنای قبیح و زشت می‌باشد، و گناه را به خاطر قبح و زشتی‌اش «سیئة» گفته‌اند و این ماده، معادل کلمه فارسی «بد» می‌باشد. ▪️برخی گفته‌اند تعبیر «سوء» بر هر چیزی که مایه غم و ناراحتی انسان شود اطلاق می‌شود، اعم از امور دنیوی و اخروی، نفسانی و بدنی و خارجی، از دست دادن مال باشد یا مقام یا دوست؛ و یا به تعبیر دیگر، «سُوء» به لحاظ معنایی درست نقطه مقابل «حُسن» است؛ و به هرچیزی که بذاته نیکو نباشد اطلاق می‌گردد، خواه در عمل باشد یا موضوع یا حکم، امر قلبی باشد یا معنوی یا … . 🔸همچنین اشاره شد که این کلمه به کلماتی مانند «ضرر» ، «قُبح» و «فساد» نزدیک است؛ با این تفاوت که: ▫️«ضرر» در مقابل » نفع»‌است؛ و در مورد آنچه انسان از وضعیتش ناآگاه است نیز اطلاق می‌شود و چه‌بسا چیزی که به خودی خود خوب باشد، ولی به دلایلی ضرر داشته باشد؛ به تعبیر دیگر، کلمه «سوء» را غالبا در مورد بدی‌هایی که ریشه و منشأش را می‌شناسیم به کار می‌برند؛ اما «ضرر» را در مورد هر بدی‌ای که به انسان برسد، ولو ریشه‌اش را نداند. ▫️در کلمه «قبح» صورت و ظاهر امر بیشتر مورد لحاظ است. در واقع، کلمه «سوء» از آن جهت اطلاق می‌گردد که بد بودنش آشکار است؛ اما کلمه «قبح» از آن جهت که انجام دادنش سزاوار نیست. ▫️و «فساد» هم نقطه مقابل «صلاح» است و هرگونه اختلال در عمل، نظر و … می‌باشد. 🔖جلسه 864 http://yekaye.ir/hood-11-77/ @Yekaye
🔹تَوَفَّنا در آیه 185 همین سوره (جلسه 908) توضیح داده شد که ▪️ماده «وفی» در اصل دلالت می‌کند بر اینکه چیزی ویا کاری به حد تمام و کمال خود برسد؛ و درباره اینکه چرا قبض روح کردن انسان را «توفی» می‌گویند برخی گفته‌اند بدین جهت که «توفی» دریافت کامل است و تمام حقیقت انسان روح است که در هنگام مرگ بتمامه دریافت می‌شود. برخی هم گفته‌اند که چون مدت زمانی که در دنیا بدانها داده شده بود، تمام و کمال بدانها داده شد. @Yekaye
🔹الْأَبْرارِ ▪️برخی برای ماده «برر» چهار اصل مستقل قائلند؛ یعنی بر این باورند که این ماده به کار رفته است در: ▫️الف. معنای صدق؛ چنانکه گفته می‌شود فلانی صَدَقَ و بَرَّ؛ و «حجة مبرورة» هم یعنی حجی که به عنوان یک عمل صادقانه مقبول افتد؛ و «يَبَرُّ ربَّه» که به معنای اطاعت کردن از پروردگار است، از باب صادقانه با خدا مواجه شدن است و آِه « لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ...» (بقره/177) نیز از همین باب است؛ ▫️ب. برای حکایت از یک صداست؛ چنانکه می‌گویند فلانی هِرّ را از بِرّ تشخیص نمی‌دهد؛ و چه‌بسا به اقوام وحشی که زبانشان را نمی‌فهمیده‌اند به همین مناسبت «بَربَر» گفته‌اند؛ چنانکه به صدای بز هم «بَربَرة» می‌گویند. ▫️ج. نقطه مقابل «بحر: دریا» است چنانکه خداوند می‌فرماید «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» (روم/41) ▫️د. برای اشاره به نوعی از گیاهان است، «بُرّ» به معنای گندم (واحد آن: بُرّة) معروف است. (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص177-180)؛ ▪️اما به نظر می‌رسد حق با کسانی است که همه این کاربردها را به یک معنای اصلی برمی‌گردانند و آن «گشایش و وسعت» است : «بَرّ» به معنای خشکی، ‌عرصه وسیعی است در مقابل گستره دریا؛ «بِرّ» توسع و گشادگی در انجام کار نیک است، که هم به خدا نسبت داده می‌شود (طور/28) و هم به بنده؛ چنانکه برّ به والدین یعنی با آنان با گشایش و گشاده‌دستی برخورد کردن (وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ؛ مریم/14)؛ و از این جهت که صدق، نمونه بارزی از عمل خوبی است که گشایش به همراه می‌آورد، به آن هم «بِرّ» گفته شده؛ به گندم «بُرّ» گفته شده بدین جهت که گسترده‌ترین چیزی است که در تغذیه مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ و تعبیر فلانی «هرّ» را از «بِرّ» تشخیص نمی‌دهد صرفا دو صوت نیست؛ بلکه یعنی کسی را که در حق او نیکی و بِرّ انجام می‌دهد از کسی که به او بدی می‌کند تمییز نمی‌دهد؛ و البته «بَربَرة» به معنای «زیاد حرف زدن» ظاهرا حکایت از صوت است [شبیه اینکه در فارسی می‌گوییم فلانی وِروِر می‌کند] (مفردات ألفاظ القرآن، ص114-115 ؛ مجمع البيان، ج2، ص908 ) ▪️«بِرّ» به معنای نیکوکاری، مصدر است (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون؛ آل عمران/92) و اسم فاعل آن «بارّ» است که جمعِ آن «أبرار» می‌شود؛ و وقتی به صورت «بَرّ» بیان شود (إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ؛ طور/28) بلیغ‌تر است؛ همان گونه که توصیف کسی به اینکه او «عدل» است بلیغتر است از اینکه بگوییم عادل است؛ و ظاهرا «بَرَرة» (كِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) هم جمعِ «بَرّ» می‌باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص115) 📿این ماده در قرآن کریم جمعا 32 بار به کار رفته که تنها دو مورد آن به صورت فعل (أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا، بقره/224؛ ْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ، ممتحنه/8) می‌باشد. @Yekaye