یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
1️⃣ «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً»
در آیه قبل، بحث بر سر آفرینش انسانها از آدم و حواء بود، چه شد که یکدفعه به سراغ بحث ایتام رفت؟
🍃الف. اولا درست است که از آفرینش انسانها سخن گفت، اما محور بحث، چگونگیِ آفرینش نبود، بلکه محور بحث این بود که تقوای خدایی را پیشه کنید که چنان آفرینشی انجام دارد.
ثانیا این آفرینش ناظر بود به پیوند نسبی و سببی (پیوند خویشاوندی و رَحِمی) بین انسانها؛ و رعایت تقوا در خصوص خویشاوندان.
یتیمی هم مهمترین عرصه در خویشاوندان است که به خاطر ضعف یتیم و نیازش به سایر اقربای خود که تکفل او را عهدهدار شوند، و ناتوانی او در قبال آنان، عرصهای است که این تقوا بیش از هر جای دیگر خود را نشان میدهد.
🍃ب. چون در آیه قبل از ارحام سخن گفت، سراغ ایتام رفت که در وضعیتی قرار گرفتهاند که از حیث رَحِمی ابتداءاً سرپرستی ندارند؛ و حال و روز آنها نقطه مقابل حال و روز کسانی است که در رابطه طبیعی پدر-فرزندی سرپرستی دارند.
(اقتباس از البحر المحيط، ج3، ص500)
🍃ج. این سوره ظاهرا در مقام تبیین شالوده جامعه اسلامی است که از خانواده آغاز میشود. از طرفی میدانیم که بُعد اقتصادی اولین و به یک معنا مهمترین شالوده تاسیس یک جامعه است؛ چرا که نیاز متقابل افراد است که آنان را به ایجاد پیوند اجتماعی سوق میدهد. ظاهرا همان طور که فرد انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است؛ جامعه هم از نهادهای اقتصادی شروع میشود و به سمت نهادهای فرهنگی میرود؛ و در این سوره، محوریت شکلگیری جامعه را از خانواده، و آن هم عرصه اقتصادی خانواده، و آن هم عرصهای که تقوا برایش موضوعیت پیدا میکند شروع کرده است. شاید به نحوی میخواهد نشان دهد که آن مقدار که کنشگری در تحلیل جامعه مهم است تاکید بر ساختارهخا موضوعیت ندارد.
🍃د. احکام ازدواج و میراث از مهمترین قوانین جوامع انسانی و دارای بیشترین تاثیر در بقای جامعه است، چرا که ازدواج وضعیت بقای نسل را رقم میزند و ارث تقسیم ثروت موجود در دنیا را که بنای جامعه بر آن است، طراحی میکند؛ و از این جهت است که برای بحث از جامعه، با این دو مقدمه ورود پیدا کرد.
(الميزان، ج4، ص151)
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
2️⃣ «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ»
اسلام، حامى طبقه محروم و ضعيف است. (تفسير نور، ج2، ص17)
@Yekaye
یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
3️⃣ «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ ... وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ»
در اسلام کودکان، حق مالکیت دارند؛
اینکه به خاطر اینکه به رشد عقلی نرسیدهاند، اجازه تصرف ندارند، به این معنا نیست که اصل مالکیت آنها منتفی باشد؛ و برخی از اموال واقعا از آنِ آنها نباشد.
@Yekaye
یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
4️⃣ «وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ»
«خبیث» و «طیب» دو وصف هستند که موصوف آنها در این آیه محذوف شده، و از این رو، ظرفیت معنایی خاصی پیدا کرده که «تبدل» در این آیه بر مصداقهای متعددی حمل شود.
در یک تقسیم کلی،
موصوف آن میتواند «مال» باشد یا «عمل»؛ در صورت اول، میتواند خبیث و طیب لغوی مد نظر باشد، آنگاه یعنی مال مرغوب و مال نامرغوب؛ ویا خبیث و طیب شرعی مد نظر باشد، آنگاه یعنی مال حرام و مال حلال؛ و در صورت دوم، مقصود عمل خبیثانه و عمل پاک و طیب مد نظر باشد.
(البحر المحيط ، ج3، ص501)
با این اوصاف، این آیه ظرفیت معانی متعددی را پیدا کرده، که نظرات زیر در میان اقوال مفسران یافت شده است؛
و همگی میتواند مد نظر بوده باشد و در ترجمههای مختلف، گاه افراد یکی را محور قرار دادهاند:
🍃الف. آنچه خداوند بر شما حرام کرده [مصرف شخصی از اموال یتیم] و از این رو خبیث است را به جای آنچه بر شما حلال کرده [=اموال شرعی خودتان] قرار ندهید.
(مجمع البيان، ج3، ص7)
🍃ب. خصوص هر یک از داراییهای یتیم، این گونه نباشد که اموال مرغوب آنها – که تولیت آن به دست شماست – را با اموال نامرغوب خودتان جابجا کنید.
(إبراهيم نخعي و سدي و سعيد بن مسيب و زهري و ربيع و ضحاك، به نقل مجمع البيان، ج3، ص7)
مثلا گوسفند پروار وی را با گوسفند لاغر خود جابجا میکردند.
(البحر المحيط ، ج3، ص501)
🍃ج. قبل از اینکه روزی حلال به شما برسد، به استفاده از روزی حرام [=تصاحب اموال یتیمان برای استفاده شخصی] شتاب نکنید.
(ابوصالح و مجاهد، به نقل مجمع البيان، ج3، ص7)
🍃د. اشاره به یک سنت جاهلی است و آن اینکه از ارثیه متوفی چیزی را به زنان و فرزندان صغیر وی نمیدادند و فقط مردان بزرگسال همه چیز را برای خود برمیداشتند.
(مجمع البيان، ج3، ص7)
🍃ه. این گونه نباشد که خبیثانه اموال آنان را بخورید و اموال خود را تمییز و دست نخورده باقی بگذارید.
(به نقل از البحر المحيط ، ج3، ص501)
🍃و. مال یتیم را بناحق نگیرید و به مال خود ضمیمه کنید که با این کار مال خبیث [حرام] را در مال طیبِ [حلال] خودتان وارد کردهاید.
(به نقل از البحر المحيط ، ج3، ص501)
🍃ز. اموال یتیمان را در دنیا نخورید که آتشی شود که آن را میخورید و با خباثتِ حاصل از آن، وضعیت طیب و پاکی که در آخرت در انتظارتان بود را از دست بدهید.
(به نقل از البحر المحيط ، ج3، ص501)
🍃ح. کار خبیث (که سوء استفاده شخصی از اموال یتیمان) است را با کار طیب (که حفظ اموال یتیمان به نحو شایسته است) عوض نکنید.
(به نقل از البحر المحيط ، ج3، ص501)
🍃ط. ...
@yekaye
یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
5️⃣ «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ ... وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ»
انسان مومن مال یتیم را به او پس میدهد و و با در آمیختن آن در مال خود، آن را نمیخورد❗️
البته ضرورت درنیامیختن، بدان معنا نیست که اگر کسی یتیمی را تحت تکفل خود قرار داد، چنان به تکلف بیفتد که مطلقا حساب جداگانهای برای او باز کند و مطلقا دست به اموال او نزند‼️چرا که گاه اقتضای کفالت یتیم، و یا درهمتنیدگی شئونات زندگی یتیم با شئونات کسی که تکفل وی را برعهده گرفته و عیالات دیگری هم دارد، آن است که از اموال او مصرف شود.
رواج این برداشت که انسان مطلقا حق دست زدن به مال یتیم را ندارد، عملا به ضرر ایتام تمام شد، چرا که با توجه به اختلاطی که به طور طبیعی در اموال افرادی که با هم زندگی میکنند رخ می دهد، دیگر هیچکس جرات سرپرستی کردن از آنها را به خود نخواهد داد. ظاهرا به همین جهت هم بوده، که گفتهاند وقتی چنان برداشتی پیش آمد خداوند آیه نزال کرد و به «مخالطه با یتیمان» را مجاز شمرد
🔖(حدیث1 https://eitaa.com/yekaye/5669)
📝نکته تخصصی تفسیری:
تفسیر #عاقلانه یا #ظاهرگرایانه
این آیه و چنان برداشتی نمونه بارزی است از ضرورت مواجهه عاقلانه – و نه ظاهرگرایانه – با آیات خداوند.
اگر خداوند دستور میدهد که «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ» واضح است که برای حمایت از یتیم و پرهیز دادن از سوء استفاده شخصی از مال یتیم است، نه وضع یک قانون تعبدی، که ثمرهاش آن شود که کسی رغبت به سرپرستی ایتام نکند.
@Yekaye
یک آیه در روز
926) 📖 وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أ
.
6️⃣ «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً»
در قرآن کریم برای اشاره به «گناه» از کلمات مختلفی مانند «ذنب» ، «اثم» و ... استفاده شده است.
چرا در اینجا تعبیر «حوب» را به کار برد؟
🍃الف. در بحث ادبی بیان شد که «حوب» گناهی است که غالبا ریشه در نیازمندی و درماندگی دارد. شاید میخواهد بفهماند که درست است که ممکن است شخصی که به اموال یتیم دست درازی کرده، خودش نیازمند باشد، اما نیاز مجوز آن نیست که وی چنین اقدامی دست بزند.
🍃ب. در بحث ادبی اشاره شد که ماده «حوب» گناهی است که ناظر به عرصههای خانوادگی و عائله فرد ویا ناظر به عقوق (عاق مادر) باشد. شاید خداوند با استفاده از این تعبیر، می خواهد توجه دهد که مساله ظلم و گناه در عرصه خانوادگی اقتضائاتی خاص خود دارد، چنانکه در آیات بعد (بویژه آیه 34) ان شاء الله به تفصیل خواهیم دید که اساساً عدالت در خانواده چه اقتضائات متفاوتی را با عدالت در عرصه اجتماع سازمانی دارد.
🍃ج. ..
@yekaye
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا 📖
💢ترجمه
و اگر ترسیدید که در مورد یتیمان [= ازدواج با دختران یتیم] به قسط رفتار نکنید، پس به نکاح درآورید آنچه مورد پسندتان است از زنان، دوتا، یا سهتا، یا چهارتا؛ ولی اگر ترسیدید که به عدالت رفتار نکنید، پس [اکتفا کنید به] یکی، یا آنچه تحت ملکیت شماست [= کنیزان]؛ این امر نزدیکتر است که ستم و کجروی نکنید.
سوره نساء (4) آیه 3
1398/2/20
4 رمضان 1440
@yekaye
🔹تُقْسِطُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قسط» از مادههایی است که در دو معنای متضاد به کار رفته است:
▫️هم در معنای «عدل» و
▫️هم در معنای «جور و ستم».
وقتی به صورت مصدر «قِسط» ویا در باب إفعال «أقْسَطَ يُقْسِطُ» به کار میرود به معنای «عدل» است؛
و وقتی به صورت مصدر «قَسط» و یا در حالت ثلاثی مجرد «قَسَطَ يَقْسِطُ» به کار میرود در معنای «جور» است؛
لذا برخی این را این گونه تعبیر کردهاند که «قَسَطَ» قسط دیگری را گرفتن و لذا «ستم» است و «أقَسَط» قسط دیگری را دادن، و لذا «عدل» است.
🔸این ضابطه در تشخیص دو معنای قسط، در تمام موارد استعمالی آن در قرآن کریم مشاهده میشود و حتی اسم فاعل اگر از ثلاثی مجرد درست شود (= قاسط)، به معنای «ستمگر» است (وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا؛ جن/۱۵) و اگر از باب افعال درست شود (= مُقسِط)، به معنای عادل و عدلگستر است (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين؛ حجرات/۹)
▪️البته کلمه «قِسط» تفاوت اندکی با عدل دارد؛ «قِسط» به معنای نصیب و سهمی است که بر اساس عدل به شخص میرسد و «إقساط» (باب افعال) به معنای «قسط را در حق دیگران رعایت کردن» میباشد.
به تعبیر دیگر، «قِسط» ناظر به مقام اجرا و پیاده شدن عدل است که گاه به نحو خاص در مورد تقسیم عادلانه سهم افراد به کار میرود، و شاهد بر اینکه معنای این دو تفاوتی با هم دارد، این است که گاه در قرآن کریم، توصیه به قسط را بعد از عدل مطرح کرده است «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا» (حجرات/۹)
🔖جلسه 249 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-29/
📖 اختلاف قراءات
▪️در اغلب قرائات به همین صورت «تُقْسِطُوا» یعنی از باب افعال قرائت شده است؛
▪️اما در برخی از قرائات غیرمشهور (اعمش و نخعی و ابنوثاب و مفضل) به صورت «تَقسِطوا» یعنی فعل ثلاثی مجرد.
📚(البحر المحيط، ج3، ص504 ؛ معجم القراءات ج ۲، ص9 )
@yekaye
🔹فانْكِحُوا
▪️ماده «نکح» هم برای «پیمان ازدواج» به کار میرود و هم برای «عمل نزدیکی کردن».
▫️برخی بر این باورند که اصل آن برای عمل نزدیکی کردن بوده، و به مناسبت برای ازدواج هم به کار رفته (مجمع البيان، ج2، ص559-560) ؛
▫️ اما اغلب بر این باورند که این ماده در اصل به معنای عقد و پیمان ازدواج است؛ و نه نزدیکی کردن (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص475)
و بعدا به نحو استعاری برای جماع و نزدیکی به کار رفته است؛
بویژه که با توجه به وجود حیا در انسان تمامی اسمهای ناظر به جماع، ابتدا به نحو کنایی در خصوص این کار استفاده شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص823)
و شاهد قرآنی بر اینکه «نکاح» لزوما به معنای نزدیکی کردن نیست، این آیه شریفه است که «إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُن» (احزاب/49) چرا که از نکاحی صحبت کرده که قبل از تماس به طلاق منجر شده است. چنانکه آیه «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ» (نساء/6) نیز صرف بلوغ جنسی نیست، بلکه بلوغ اجتماعیای است که شخص آمادگی ازدواج و تشکیل خانواده را پیدا میکند؛ (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص235)
و شاهد دیگری بر این مدعا هم که اصل نکاح ناظر به پیوند زناشویی، و نه عمل جنسی بوده، و کاربردش در عمل جنسی به نحو استعارهای بوده، آن است که علیرغم شباهت عمل جنسی در حیوانات با انسان، ظاهرا تعبیر «نکاح» فقط در مورد عمل انسان (و نه عمل بین خود حیوانات) به کار میرود.
▪️کاربرد این ماده به صورت ثلاثی مجرد (نَكَحَ يَنْكِحُ نِكاحاً) به معنای «ازدواج کردن» است که هم برای مرد «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساء» (نساء/22) هم برای زن «حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ» (بقره/230) و هم برای خود پیمان ازدواج «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ» (بقره/235) به کار میرود؛
▪️در ثلاثی مزید،
▫️کاربرد این ماده در باب استفعال (إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها؛ احزاب/50) را برخی به همان معنای ثلاثی مجرد دانستهاند (أساس البلاغة، ص654؛ المصباح المنير، ج2، ص624) و برخی به معنای طلب ازدواج و رغبت به ازدواج با کسی را داشتن (الطراز الأول، ج5، ص80)
▫️و کاربرد این ماده در باب افعال (اَنْكَحَ يُنْكِحُ) این فعل را به غیر تسری میدهد و به معنای «کسی را به عقد ازدواج دیگری درآوردن» است: «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْن» (قصص/27) «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُم» (نور/32) که گاه به معنای «زن دادن به کسی» به کار میرود: «وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ» (بقره/221)
📿ماده «نکح» 23 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹ما طابَ لَكُمْ
▪️ماده «طیب» در جلسه قبل توضیح داده شد و اشاره شد که طیّب نقطه مقابل خبیث است و اصل آن دلالت دارد بر چیزی بوده که حواس از آن لذت ببرد و خوشایند نفس باشد؛
و برخی گفتهاند ماده «طیب» دلالت به هر امر مطلوبی دارد که در آن هیچ آلودگی ظاهری و باطنیای نباشد و تفاوت «طیب» و «طاهر» در این است که در طهارت، پاکی از آلودگی مورد توجه است؛ اما در طیب، مطلوب بودن و صفا و جذابیت خود شیء مد نظر است.
@yekaye
🔹ألاَّ تَعْدِلُوا
▪️ماده «عدل» نیز شبیه ماده «قسط» از مادههایی است که در دو معنای متضاد به کار رفته است:
▫️یکی بر استواء و راستی دلالت دارد
▫️و دیگری بر اعوجاج و کجی
(معجم مقاييس اللغة، ج4، ص246)
▪️در معنای اول، کلمات «عدالت» و «معادله» بسیار رایج است، که هر دو به معنای مساوات و برقراری برابری میباشند؛ چنانکه
▫️«عَدل» به عنوان مصدر، حکم کردن به برابری دو چیز است: «ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» (انعام/1). (مفردات ألفاظ القرآن، ص551)
و در بسیاری از موارد، «عدل» نقطه مقابل جور و ستم است. (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247) و ▫️یا جبران کردن چیزی به اندازه کاری است که انجام شده؛: «وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها» (انعام/70)
▪️همچنین در مقایسه دو چیز برابر، تعبیر «عَدل» و «عِدل» به کار میرود: «الف، عدل ب است» که به معنای «معادل» میباشد و دو شیء که عدل هم باشند، هریک «عدیل» دیگری است؛ و در تفاوت این دو گفتهاند که «عَدل» در جاهایی است که با بصرت فهمیده میشود (مثلا همسان بودن دو حکم) «أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً» (مائدة/95) اما «عِدل» در جایی است که با حواس و اندازهگیری حسی به دست میآید (که این مورد در قرآن اخیر به کار نرفته است) (مفردات ألفاظ القرآن، ص551)
▫️ظاهرا چون «عَدل» به معنای مقدار برابرِ چیزی است، به طور مطلق هم برای «تعیین مقدار» هر چیزی به کار میرود و از این در معنای «قیمت» یک چیز و مابهازایی که با آن چیز قابل معاوضه است نیز به کار میرود: «لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره/48) «لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره/123) «وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها» (انعام/70) (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247)
▪️اصل «عدل» مصدر است و از این رو در حال طبیعی، شخص متصف به عدل یا با تعبیر اسم فاعل (عادل) اشاره میشود یا با تعبیر «دارای عدل»: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ» (طلاق/2). اما از باب مبالغه گاه مستقیما شخص به عنوان «عدل» توصیف میشود و در این صورت برای واحد و جمع یکسان به کار میرود: «رجلٌ عَدْلٌ» و «رجالٌ عَدْلٌ». (مفردات ألفاظ القرآن، ص552)
▪️معنای دوم این کلمه منحرف شدن است (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247)، که غالبا با حرف اضافه «عن» میآید، و برخی بر این باورند که این ماده فقط همان معنای مثبت را دارد و این اقتضای حرف «عن» است که به آن معنای منفیای مانند اعراض و رویگردانی و منحرف شدن داده است
(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص64)
📿ماده «عدل» و مشتقات آن 28 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قراءات
🔹فواحدة
▪️در اغلب قرائات رایج، این کلمه به صورت منصوب (واحدةً) قرائت شده که در این صورت مفعول به است (فانکحوا واحدة: با یکی ازدواج کنید)
▪️اما در یکی از قرائات عشر (ابوجعفر) و روایت کمتر مشهوری از قرائت اهل بصره (روایت ابوزید از ابوعمر از طریق الاهوازی) به صروت مرفوع (فواحدةٌ) قرائت شده که در این صورت، یا مبتداست که خبرش محذوف است، مثلا به این صورت بوده: «فواحدةٌ کافیةٌ: یکی کافی است»؛ و یا خبری است که مبتدایش محذوف است، مثلا: «فحسبُکم واحدةٌ»
📚مجمع البيان، ج3، ص8 ؛ البحر المحيط، ج3، ص507 ؛ معجم القراءات ج ۲، ص9
@yekaye
🔹ألاَّ تَعُولُوا
▪️دو ماده «عول» و «عیل» در زبان عربی وجود دارد که با هم ارتباط معنایی دارند و گاه بین این دو خلط میشود.
▫️برخی گفتهاند «عَول» به معنای زیادهخواهی و ترک انصاف است، و ماده «عیل» به معنای فقیر و درمانده شدن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص597)
▫️برخی بر این باورند که اساساً «عیل» منقلب شده از «عول» است (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص198) و
▫️ دیگران چنین توضیح دادهاند که ماده «عول» استیلا و تسلطی است که از موضع بالا باشد (با استعلاء و برتریطلبی همراه باشد) و اموری همچون کفالت دیگری را عهدهدار شدن، شدت عمل به خرج دادن، از راه انصاف منحرف شدن و ستم کردن و صدا را به گریه بلند کردن [= معانیای که برای این ماده برشمرده شده] ، همگی از مصادیق آن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص264)؛ اما «عیل» نقطه مقابل آن، یعنی تحت چنین استیلایی واقع شدن است، و فقر و نیاز و درماندگی و خاکساری [= معانیای که دیگران برای این ماده برشمردهاند]، از آثار آن میباشد (همان، ص280)
بدین ترتیب،
▪️از طرفی «عَيْلَة» («وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (توبه/28) مصدر ثلاثی مجرد از ماده «عیل» (عَالَ يَعِيلُ عَيْلَة) است به معنای «فقیر شدن»؛
▫️و اگرچه اسم فاعل هم از ماده «عول» و هم از ماده «عیل» به صورت «عائل» میباشد، اما در آیه «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى» (ضحی/8)به خاطر مقابله آن با «أغنی» معلوم میشود که از ماده «عیل» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص280) که و به معنای نیازمند و فقیر میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص597) به علاوه که این اشاره به زمانی از عمر پیامبر ص است که هنوز عیالوار نبوده، بلکه خودش تحت تکفل پدربزرگ و عمویش بوده است (التحقيق، ج8، ص280)
▪️و از طرف دیگر، عموماً تعبیر «ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا» (نساء/3) را برگرفته از ماده «عول» دانستهاند، بدین معنا که «آن کار [= پرهیز از به همسری گرفتن بیش از یک زن] بدین نزدیکتر است که از استیلاءطلبی خودداری کنید» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص265).
▫️برخی تذکر دادهاند که تفسیر این کلمه در آیه به «ألّا تفتقروا: که فقیر نشوید» ویا «ألّا تكثر عيالكم: تا عیالِ [= افراد تحت تکفل] شما زیاد نشود» نادرست است زیرا آن را از ماده «عیل» قلمداد کرده است، و اگرچه از کسائی نقل شده که «عال یعول» به معنای «کثر عیاله» به کار رفته (مجمع البيان، ج3، ص8) ، اما اغلب بر این باورند که زیاد شدن عیال (خانواده) شخص ناظر به فعل «أعال یُعیل» و از ماده «عول» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص597)
🤔شاید مهمترین کسی که این دو قول از او نقل شده، شافعی (و در خصوص قول دوم: زید بن اسلم و ابن زید) است، و نظر شافعی (بویژه در خصوص قول دوم) مورد نقدها و دفاعیههای شدیدی قرار گرفته است (گزارشی از این نزاع در: البحر المحيط، ج3، ص508-510 )
اما با توجه به اینکه در قرائات این آیه - چنانکه اشاره خواهد شد - هم قرائتی به صورت «أن لا تَعيلوا» (از «عیل یعیل» به معنای فقیر شدن) وجود دارد و هم قرائتی به صورت «ألّا تُعیلوا» (از «أعال یُعیل» به معنای زیاد شدن عیال)، که امروزه در زمره قرائات غیرمشهور قرار میگیرد، و میدانیم که بسیاری از این قرائاتی که امروزه غیرمشهورند در زمان شافعی کاملا رایج بودهاند، بعید نیست که سخن وی (و نیز زید بن اسلم و ابن زید) اساساً ناظر به این قرائات بوده باشد.
📿در قرآن کریم، بر اساس قرائت مشهور، ماده «عول» تنها یکبار (نساء/3)؛ اما ماده «عیل» دو بار (توبه/28 و ضحی/8) به کار رفته است.
📖اختلاف قراءات
▪️در اغلب قرائات مشهور به همین صورت «أَلَّا تَعُولُوا» قرائت شده که از ماده «عول» به معنای منحرف شدن ناشی از استیلاجویی است،
▪️اما در برخی از قرائات غیرمشهور (قرائت طلحه) به صورت «أَلَّا تَعیلُوا» (از ماده «عیل» به معنای فقیر شدن)
▪️ ویا به صورت «أَلَّا تُعیلُوا» (قرائت طاوس) (از ماده «عول» باب افعال، به معنای زیاد شدن عیال و افراد تحت تکفل) قرائت شده است.
📚(البحر المحيط، ج3، ص510 )
@yekaye
درباره شأن نزول، و به تبع آن، مراد از آیه سوم سوره نساء 6 قول بیان شده است:
📋1. درباره دختر یتیمی نازل شد که در تحت سرپرستی شخصی بود که وی به اموال و زیبایی او چشم دوخته بود و میخواست بدون قرار دادن مهریه با او ازدواج کند؛ که افراد از چنین کاری نهی شدند و دستور آمد که باید در خصوص چنین ازدواجی مهرالمثل پرداخت شود و اجازه دارند تا چهار نفر از زنان را با پرداخت مهریه به عقد خود درآورند. این مطلب از عایشه نقل شده؛ و در کتب تفسیری قدیمی شیعه (تفسير القمي، ج1، ص130 و 154) نیز به این شأن نزول اشاره شده، و مطرح شده که این آیه در ادامه آیه 127 نازل شده است؛ یعنی مطلب چنین بوده است: «وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فيهِنَّ وَ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ في يَتامَى النِّساءِ اللاَّتي لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُن؛ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ...: و درباره زنان از تو فتوا خواهند، بگو: خداوند درباره آنها به شما فتوا مىدهد و نيز درباره آنچه در اين كتاب بر شما خوانده مىشود درباره دختران يتيمى كه حقوق مقرر آنها را نمىدهيد و رغبتى به ازدواج با آنها نداريد؛ و اگر ترسیدید که در مورد یتیمان [= ازدواج با دختران یتیم] به قسط رفتار نکنید، پس به نکاح درآورید ...» تا آخر آیه. و حسن و جبائی و مبرد هم همین نظر را دارند.
📋2. در مورد مردی نازل شد که چهار تا و پنج تا و شش تا و ده تا همسر گرفت و می گفت چه چیزی مانع میشود که من هم مثل فلانی ازدواج کنم؛ و وقتی اموالش به پایان رسید به سراغ مال یتیمی رفت که تحت تکفل وی بود و اموال وی را خرج کرد؛ و آیه نازل شد که از چهارتا تجاوز نکنید که به گرفتن مال یتیم نیازمند شوید؛ و اگر با گرفتن چهار همسر هم نگرانی مالی پیدا میکنید به همان یکی بسنده کنید؛ این نظر ابن عباس و عکرمه است.
📋3. آنها در مورد اموال یتیم خیلی دقت به خرج میدادند که ظلمی نشود اما در مورد زنانشان بیخیال بودند و گاه یک مفر چند همسر میگرفت اما بین آنان به عدالت رفتار نمیکرد و خطاب آمد همان گونه که میترسید که در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید، همین طور هم در مورد زنان بترسید که مبادا به عدالت رفتار نکنید؛ و اگر چنین شد به یکی بسنده کنید؛ این نظر سعيد بن جبير و سدي و قتادة و ربيع و ضحاك است؛ و یکی از دو نقل قولی است که از ابن عباس ذکر شده است.
📋4. آنان به خاطر ایمانی که داشتند خود را در خصوص سرپرستی یتیمان و استفاده از اموال آنان به سختی و حرج میانداختند؛ و خطاب آمد اگر در این مساله چنین سختگیر هستید، همین طور هم نسبت به مساله زناکاری سختگیر باشید و فقط به ازدواج حلال، از یکی تا چهارتا- اقدام کنید. این نظر مجاهد است.
📋5. میخواهد بگوید اگر میترسید که با دختران یتیمی که تحت تکفل خودتان بودهاند ازدواج کنید و عدالت را در حق آنان رعایت نکنید، پس با دو یا سه ویا چهار تن از دختران یتیمی ازدواج کنید که تحت تکفل نزدیکان شما هستند؛ و در واقع، خطاب آیه به سرپرست دختران یتیم است. این نظر جبائی است.
📋6. اگر در خصوص خوردن از اموال یتیمان سختگیری میکنید و خود را به حرج میاندازید؛ همین طور از اینکه با چند زن ازدواج کنید و نتوانید بین آنان عدالت برقرار کنید سختگیر باشید؛ و فقط به اندازهای ازدواج کنید که مطمئنید در حق آنان ستم نمیکنید. این نظر فراء است.
📚مجمع البيان، ج3، ص10 ؛ فقه القرآن (راوندی)، ج2، ص96-97.
📚دو شأن نزول اول در أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص147 نیز روایت شده است.
@yekaye
☀️1) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
خداوند غیرت [نسبت به زادواج شوهر با زن دیگر] را در زنان قرار نداده است؛ و همانا کسانی که انکارکنندگان از زنان هستند که [به خیال خود در چنین موقعیتی] غیرتی میشوند؛ اما زنان مومن این چنین نیستند.
همانا خداوند چنین غیرتی را در مردان قرار داده است و به همین جهت بوده که برای مرد ازدواج با چهار زن و نیز ازدواج با زنان تحت مالکیت خود [= کنیز] را حلال کرده، اما برای زن فقط همسرش را حلال فرموده، به طوری که اگر زن شوهردار سراغ مرد دیگری برود نزد خداوند زناکار محسوب میشود.
📚الكافي، ج5، ص505؛ علل الشرائع، ج2، ص505
☀️ب. از امام باقر ع روایت شده است:
آنچه در زنان به اسم غیرت معروف شده، حسد است [چرایی این مطلب، از منظر روانشناسی در تدبر8 بیان خواهد شد: https://eitaa.com/yekaye/5746 ]؛
و حسد مبنای کفرورزی است [ظاهرا اشاره است به اولین کفر در عالم، که توسط ابلیس رخ داد و ریشهاش حسد به آدم بود].
همانا زنان این گونهاند که وقتی [در مقابل شوهرانشان] غیرتی شوند، عصبانی میشوند و این عصبانیت آنان را به کفرورزیدن میکشاند؛ مگر آن زنانی که واقعا مسلمان [= تسلیم خداوند] هستند.
📚الكافي، ج5، ص505
☀️ج. از محمد بن سنان روایت شده که امام رضا ع در فرازی از پاسخ سوالاتی که وی به صورت مکتوب از امام ع پرسیده بود، نوشتند:
یک علت برای اینکه مرد میتواند با چهار زن ازدواج کند و زن نمیتواند با بیش از یک مرد ازدواج کند این است که مرد هنگامی که با چهار زن ازدواج میکند فرزند به طور واضح به وی [و نیز به مادر واقعی خود] منسوب میشود اما اگر زنی،دو شوهر یا بیشتر داشته باشد معلوم نمیشود که فرزند از آنِ کدام است؛ زیرا همگی در برقراری رابطه جنسی با وی مشارکت داشتهاند؛ و این منجر به به هم ریختگی اصل و نسب افراد و ارث و بازشناسی افراد از همدیگر میشود.
✳️محمد بن سنان، در ادامه توضیح میدهد که یکی از علل مهم حلال شمردن چندهمسری برای مرد، و عدم آن برای زن، فزونی تعداد زنان در هر جامعهای بر تعداد مردان است؛ که خداوند خواسته مردانی که تمکن مالی دارند عملا مسئولیت تشکیل خانواده برای بیش از یک زن را برعهده بگیرند و... (توضیح بیشتر این نکته در تدبرها خواهد آمد.)
📚علل الشرائع، ج2، ص504
✅تبصره
برخی میپندارند وجود آزمایشهای امروزه میتواند اشکال بازشناسی فرزند را رفع کند.
در پاسخ باید گفت
🔸 اولا چنانکه از مجموع احادیث برمیآید این به عنوان یکی از فلسفههای این قانون است، نه تنها فلسفهاش (چنانکه هم در تکملهای که محمد بن سنان افزود و هم در تدبرها به برخی ابعاد دیگر آن اشاره خواهد شد)؛ و
🔸ثانیا و مهمتر اینکه در مساله نَسَب، اطمینانی برای پدر بودن لازم است، که این گونه آزمایشات، حتی اگر برای طیف متخصص اطمینانآور باشد، با توجه به کاملا تخصصی بودن آن - که عموم افراد نمیتوانند درباره صحت روند آزمایشات و صدور نتیجه اطمینان حاصل کنند، و صرفا باید به آزمایشگاهها و افرادی که آزمایش میکنند اعتماد نمایند - امکان فساد فراوانی دارد (چون راه عمومی برای کشف مساله نیست، همواره محتمل است که افراد با دریافت رشوه و ... گزارشهای غیرواقعی ارائه دهند) که نمی تواند در شرایط عادی برای اغلب انسانها اطمینانآور باشد.
@yekaye
👇 متن احادیث👇