eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً 📖 💢ترجمه مردان را از آنچه والدین و خویشان بر جای گذاشتند سهمی است؛ و زنان را [نیز] از آنچه والدین وخویشان برجای گذاشتند، سهمی؛ [اعم] از آنچه کم باشد یا زیاد، سهمی واجب و معین. سوره نساء (4) آیه 7 1398/3/21 7 شوال 1440 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹نصيبٌ / نَصيباً ▪️ماده «نصب» در اصل دلالت دارد بر «بر پا داشتن و مستقیم نگه داشتن چیزی» (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۴) و به تعبیر دیگر، چیزی را برافراشته نگه داشتن (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸ ) ویا ثابت کردن کردن چیزی در محلی به صورت برافراشته و ایستاده (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص129) مانند «وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ» (غاشیه/19) ویا «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (انشراح/7) ▫️در تفاوت «انتصاب» با «استواء» گفته‌اند «استواء» در همه جهات ممکن است اما «انصاب» فقط رو به بالا است. (الفروق في اللغة، ص150) ▪️«نصابِ» هر چیزی، اصل و مرجع آن است که بدان برمی گردد (كتاب العين، ج7، ص137) و به حد بالغ و کامل از چیزی هم گویند (تعبیر «نصاب زکات» به مقداری که اگر جمع شود زکات بدان تعلق می گیرد، گویند) و ظاهرا وجه تسمیه‌اش همین بالا آمدن و به این حد رسیدن است (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص434) ▪️«نَصَب» به معنای رنج و زحمت و خستگی می‌باشد، ظاهرا بدین جهت که گویی انسان به اندازه‌ای صاف بایستد که رمقش تمام شود (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۴) مانند «لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللَّهِ» (توبه/120) «لا يَمَسُّهُمْ فيها نَصَبٌ» (حجر/48) «لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ» فاطر/(35) «لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» (کهف/62)؛ ▫️و در این معنا به صورت «نُصْب» هم تلفظ می‌شود شبیه «حَزَن» و «حُزن» (مجمع‌البیان، ج۸، ص۶۳۷) ویا «بُخْل» و «بَخَل»، که در آیه «أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ» (ص/41) به هر دو تلفظ قرائت شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸)؛ ▫️و در همین معناست تعبیر «أنْصَبَني الأمْرُ»، یعنی آن امر مرا خسته کرد، و «أمْرٌ ناصِبٌ» به کار خسته‌کننده گویند: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» (غاشية/۳) (كتاب العين، ج7، ص135؛ المحيط في اللغة، ج8، ص159) ▪️«النَّصْب» سنگی بوده که به عنوان بت برپا می‌داشته‌اند تا آن را بپرستند؛ که با تعابیر «نُصُب» (وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ، مائده/۳؛ ً كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ، معارج/43) هم بان اشاره می‌شود (كتاب العين، ج7، ص136؛ معجم المقاييس اللغة، ج5، ص434) و جمع آن را «أَنْصَاب» (وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ، مائدة/۹۰) دانسته‌اند (كتاب العين، ج7، ص136) هرچند برخی بر این باورند که مفرد آن «النَصیب» بوده، و «نُصُب» نیز همانند «أَنْصَاب» صیغه جمع است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸ ) ▪️«نصیب» هم به عنوان حظ و بهره‌ای معین از چیزی است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ» (آل عمران/23)، «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون» (نساء/7)، «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء/32)، «أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» (نساء/53)، «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/118)، «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» (قصص/77) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸ ) و ظاهرا از این جهت که گویی آن سهم برای شخص مورد نظر برپا داشته شده است؛ و البته کلمه «نصیب» به حوضی که دورش با سنگ‌ بالا آمده باشد هم گفته می‌شود. (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۴) ▫️برخی هم چون به وزن فعیل رفته، آن را صفت مشبهه می‌دانند به معنای چیزی که به «نصب» (برافراشته بودن) متصف گردیده و نصب در آن ثابت شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص129) 🔸کلمه «نصیب» به کلماتی مانند «سهم» و «حصة» و «قسمت» و «قسط» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفته‌اند: ▫️تفاوت «نصیب» و «حصه» در آن است که «حصه» آن سهم و نصیبی است که کاملا جدا و متعین شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص129) به تعبیر دیگر، کاملا آشکار گردیده و هیچ محل شبهه و اشتباه نیست و اصل آن از «حصص» گرفته شده که به کنار زدن مو از جلوی پیشانی گفته می‌شود که سر کاملا نمایان می گردد و در قرآن هم تعبیر الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ» (یوسف/51) آمده است؛ و چه‌بسا تفاوت این دو در آن باشد که در «حصة» تاکید بر آن چیزی است که برای شخص ثابت و مستقر شده؛ اما در «نصیب» محور کلام این است که از راه تقسیم کردن به او رسیده است. (الفروق في اللغة، ص160) ▫️ هرچند برخی بر این باورند که آن کلمه‌ای که در آن «تقسیم شدن» از بین چند چیز مورد توجه است «سهم» بوده و کلمه‌ای که در آن، یک کل را به اجزاء تقسیم کردن، و با چنین تقسمی به سهم خود رسیدن مد نظر بوده، «قسمة» است، و تاکید در «نصیب» بر آن است که انتصاب و تشخص و برپا بودنش در مقابل شخص مورد توجه است. (التحقيق، ج12، ص129) @yekaye 👇ادامه👇
👇ادامه توضیحات ماده «نصب» و کلمه «نصیب»👇 ▫️در تفاوت «نصیب» و «قسط» هم گفته‌اند که نصیب، سهمی است که می‌تواند عادلانه یا ظالمانه (کمتر یا بیشتر از استحقاق شخص) باشد، اما «قسط» سهمی است که عادلانه داده شده، و ظاهرا اصلش از همان «قسط» به معنای عدل است؛ و گویی چون معلول عدالت است، به اسم علت و سبب خود، چنین نامیده شده باشد (الفروق في اللغة، ص160) ▪️از دیگر کلمات قرآنی که ظاهرا در همین معنای «نصیب» به کار رفته، «خلاق» است: «ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» (بقره/102) «أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ» (آل عمران/77) که به نصیب و بهره فراوان از خیر و خوبی‌ای که به صاحبش برگردد اطلاق می‌گردد؛ و از ماده «خلق» می‌باشد، یا از کلمه «خِلق»‌به معنای تقدیر و اندازه؛ و یا از «خُلق» چرا که بهره و نصیبی است که ثمره اخلاق نیکوی شخص بوده است. (الفروق في اللغة، ص160) 📿ماده «نصب» و مشتقات آن 32 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مفْرُوضاً ▪️ماده «فرض» در اصل دلالت دارد بر اثر گذاشتن در چیزی که با بریدن و اره کردن و مانند آن حاصل می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489). به تعبیر دیگر، برای قطع کردن و بریدن چیز محکمی همانند آهن به کار می‌رود چنانکه به ارّه «مِفْرَاضُ» و «مِفْرَضُ» گویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص630) ▪️از همین معنا کلمه «فَرْض» و «فریضة» به معنای آنچه واجب شده، به کار رفته است؛ و وجه تسمیه‌اش این است که هر امر واجبی یک حد و اندازه‌ای دارد و گویی بُرشی قاطع در مساله انجام شده است (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489) و تفاوتش با «واجب» (از ماده «وجب») را در همین دانسته‌اند که ایجاب و واجب کردن، به اعتبار وقوع و ثباتش است، اما «فرض» از این جهت است که حکم در آن بریده می‌شود و قطعیت می‌یابد؛ چنانکه «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/1) یعنی سوره‌ای که نازل کردیم و عمل بدان را واجب نمودیم؛ یا «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ» (قصص/85) یعنی عمل بدان را بر تو واجب کرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص630) ▪️بدین ترتیب معلوم می‌شود که «فریضه» به امری که واجب و لازم شده اطلاق می گردد «فَريضَةً مِنَ اللَّهِ» (نساء/11 و توبه/60) که جمع آن «فرائض» است؛ و برخی گمان کرده‌اند که فریضه فقط در مورد آنچه خداوند واجب و قطعی می‌گرداند به کار می‌رود (الفروق في اللغة، ص218) در حالی که چنین نیست؛ چرا که حتی مهریه‌، از این جهت که مرد، خودش آن را به عنوان یک امر معین و مشخص بر خود لازم و واجب می‌سازد، «فریضة» دانسته شده: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً» (بقره/236) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/237) «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة» (نساء/24) و حتی در جایی که شخص خود را متعهد به انجام واجبی می‌کند، تعبیر «فرض» به کار می‌رود: «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَ» ویا به نفقه‌ای که حاکم شرع مقدار آن را تعیین و پرداخت آن را بر شوهر الزام می‌کند «فرض» گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص630)؛ که در این مورد اخیر، برخی وجه تسمیه‌اش را این دانسته اند که چون این نفقه یک مقدار کاملا معلوم و معین است همچون اثر و برشی است که به طور واضح بر روی چیزی دیده می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489) ▪️در هر صورت، کاربرد ماده «فرض» در معنای وجوب بقدری شیوع دارد که برخی بر این باورند که اساساً معنای اصلی این ماده «تقدیرِ (= معین کردن مقدارِ) به صورت کاملا معین و الزام آور» است؛ و مفاهیمی همچون الزام و تکلیف و اثر گذاشتن و بریدن و ... از لازمه‌های این معناست. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص59) ▪️درباره کلمه «مفروض» «لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/7) معنای واضحش همان «معلوم و معین» است؛ اما بویژه در مقام کاربردش در آیه «لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/118) علاوه بر معنای فوق، این احتمال را هم داده‌اند که مستقیماً از «فرض» به معنای قطع کردن و بریدن آمده باشد؛ یعنی سهمی که شیطان از بندگان خدا جدا می‌کند و برای خود برمی‌دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص630). ▪️به گاو مُسِن و پیر «فارض» گفته می‌شود «ُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ» (بقره/68) در وجه تسمیه‌اش گفته‌اند شاید بدین جهت است که «فارضٌ للأرض» (شکافنده و شخم زننده زمین) است؛ و یا بدین جهت که از اعمال سخت و کار طاقت‌فرسا آثاری بر خود دارد؛ و یک احتمال هم این است که ادای فریضه [واجب مالی] مربوط به گاو [مثلا جایی که باید دیه یا زکات پرداخت شود یا ...] بر دو قسم است: تبیع (گوساله، بچه گاو) و فارض (گاو کامل)؛ که فریضه قرار دادن تبیع، گاهی جایز است و گاهی خیر؛ اما گاو مُسِنّ را همواره می‌توان «فریضه» قرار داد و به این مناسبت به آن، فارض گفته‌اند؛ که اگر چنین باشد، آنگاه این کلمه، اسمی اسلامی است [= بعد از آمدن اسلام و به تَبَعِ اسلام، رایج شده] (مفردات ألفاظ القرآن، ص631) @yekaye 👇ادامه ماده «فرض»👇
👇ادامه ماده «فرض»👇 ▪️فعل «فَرَضَ يَفْرِضُ» ▫️گاهی با حرف «علی» می‌آید که به نحوی بر تسلط و استیلاء دلالت دارد: قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ« (احزاب/50) «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ» (قصص/85) ▫️گاهی با حرف «ل» متعدی می‌شود که دلالت بر اختصاص و تعلق دارد: «ما كانَ عَلَی النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ» (أحزاب/38) «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ» (تحريم/2) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/237) ▫️و گاهی بدون حرف اضافه می‌آید که بر صرف تعیین و مشخص و واجب کردن دلالت دارد: «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/1) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص59) 📿ماده «فرض» و مشتقات آن 18 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🕋 شأن نزول در شأن نزول این آیه گفته‌اند که عرب در دوران جاهلیت ارث را فقط بین وارثان مذکر توزیع می‌کرد و به زنان ارث نمی‌داد و این آیه در رد این سنت جاهلی نازل شد و تاکید کرد که هردو از ارث حق دارند (مجمع البيان، ج3، ص18 ؛ تفسير الصافي، ج1، ص425). و در همین راستا حکایتی شبیه حکایت دومی که در ذیل حدیث قبلی گذشت، درباره این آیه نیز نقل شده که است. (أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص148) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) روایت شده است که مامون از امام رضا درخواست کرد که مختصر و مفید بنویسد که اسلام خالص چیست؟ حضرت از «شهادت بر لا اله الا الله شروع کردند و در فرازی از پاسخ خود نوشتند : و فرائض [= ارث‌هایی که در قرآن تعیین شده] بر اساس آن چیزی است که خداوند متعال در کتابش نازل فرموده است و هیچ کم و زیاد کردنی در آن راه ندارد؛ و همراه با فرزند و والدین احدی جز زن و شوهر ارث نمی‌برد؛ و کسی که سهم دارد [=سهمش در قرآن تعیین شده] بر کسی که سهم ندارد سزاوارتر است؛ و «عُصبَة»* هم در دین خداوند پذیرفتنی نیست. ✳️* عُصبة: این کلمه به معنای خویشاوندان پدری است. گاه پیش می‌آید که متوفی، کسی که سهم‌الارثش در قرآن معین شده، ندارد (مثلا وارثش فقط پسرعموهایش است) ویا وارثان چنان هستند که مجموعه سهام تعیین شده‌ی قرآنیِ آنها از مجموع ارث کمتر می‌شود. (مثلا اگر وارثان او، پدر و مادر و یک دختر او ‌باشند؛ که در این صورت سهم هر یک از پدر و مادر یک‌ششم و سهم دختر یک‌دوم است که مجموع سهام ورثه پنج‌ششم می‌شود و یک‌ششم از میراث باقی می‌ماند.) طبق نظر اهل سنت، در حالت اول، ارث فقط به «عصیبه میت» (و نه تمامی خویشاوندان وی) می‌رسد؛ و در صورت دوم، در این صورت، آن مقدار اضافه بدون رعایت طبقه و درجه به «عصبه میت» تعلق می‌گیرد. در حالی که اهل بیت تذکر داده‌اند که برا اسساس آیات قرآن (که یکی از آنها همین آیه می‌باشد) نه تبعیض اول جایز است؛ و نه رعایت نکردن اولویت طبقات قبل (یعنی در صورت دوم نیز، مابقی ارث هم بین همان طبقه تقسیم می‌شود؛ و خویشاوندان پدری اولویت خاصی ندارند) 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 125 حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع أَنْ يَكْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَى سَبِيلِ الْإِيجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَكَتَبَ ع لَه: وَ الْفَرَائِضُ عَلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ وَ لَا عَوْلَ فِيهَا وَ لَا يَرِثُ مَعَ الْوَلَدِ وَ الْوَالِدَيْنِ أَحَدٌ إِلَّا الزَّوْجُ وَ الْمَرْأَةُ وَ ذُو السَّهْمِ أَحَقُّ مِمَّنْ لَا سَهْمَ لَهُ وَ لَيْسَتِ الْعَصَبَةُ مِنْ دِينِ اللَّهِ تَعَالَى. @yekaye
☀️2) الف. از امام صادق ع روایت شده که امیرالمومنین ع می‌فرمودند: هرگاه وارث از کسانی باشد که فریضه [سهم الارث تعیین شده در قرآن] برایش باشد او به ارث بردن از اموال، سزاوارتر است. ☀️ب. و باز از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که چند طبقه از خویشاوندان متوفی در کار باشد، آن طبقه نزدیکتر، به ارث بردن از خویشاوندان خود سزاوارتر است؛ اما هرگاه افراد در طبقه برابر باشند هریک در مقام شخص نزدیک قرار می‌گیرد (یعنی همه افراد یک طبقه در ارث شریکند) 📚الكافي، ج7، ص77 ☀️الف.ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادٍ أَبِي يُوسُفَ الْخَزَّازِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ: إِذَا كَانَ وَارِثٌ مِمَّنْ لَهُ فَرِيضَةٌ فَهُوَ أَحَقُّ بِالْمَالِ. ☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: إِذَا الْتَفَّتِ الْقَرَابَاتُ فَالسَّابِقُ أَحَقُّ بِمِيرَاثِ قَرِيبِهِ فَإِنِ اسْتَوَتْ قَامَ كُلٌّ مِنْهُمْ مَقَامَ قَرِيبِهِ. @yekaye