✅تکمله ماده «کلل»
دو کلمه دیگر وجود دارد که نسبتی با این ماده دارد:
💢یکی دو کلمه «کلا» و «کلتا» است که
▪️قبلا دربارهاش توضیح داده شد که کلمه «کِلا» (و مونث آن: «کِلتا») کلمهای برای حالت تثنیه است که شبیه معنای «کل» (= هر، همه؛ که برای جمع به کار میرود) را در مورد تثنیه ایجاد میکند که چون در زبان فارسی لفظ مستقلی برای تثنیه نداریم غالبا با ترکیبی از کلمه «هر» با عدد «دو» بیان میشود و به صورت «هر دو» ترجمه میشود؛
▪️در مورد این کلمه، همانند کلمه «کل»، نقش نحویِ کلمه بعد از آن، مضاف الیه میباشد؛ و باز همانند «کل»، که اگر مبتدا واقع شود، خبر آن هم میتواند «مفرد» باشد (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ؛ اسراء/۱۳) و هم «جمع» (كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرين؛ نمل/۸۷) ، خبرِ «کلا» نیز به لحاظ نحوی هم میتواند مفرد باشد و هم به صورت تثنیه، و اغلب، به صوت مفرد میآید.
▪️همچنین اگر مضاف الیه آن، اسم ظاهر باشد، اعراب آن، شبیه إعرابِ الف مقصوره اصلی کلمه میشود که به همان حالت باقی میماند؛ اما وقتی مضاف الیه آن ضمیر باشد، همانند اعرابِ کلمه مثنی، اعراب میشود؛ یعنی «الفِ» آن در حالت نصب و جر به «ی» تبدیل میشود (رأيت كِلَيْهِمَا، و مررت بكِلَيْهِمَا). (؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۲۶؛ إعراب القرآن و بيانه، ج۵، ص۶۱۱)
📿این کلمه در قرآن کریم تنها ۲ بار آمده است: یکبار به صورت مذکر: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما» (اسراء/۲۳) و یکبار هم به صورت مونث در همین آیه «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها» (کهف/۳۳)
🔖جلسه 614 http://yekaye.ir/al-kahf-18-33/
💢دوم کلمه «کَلّا» است که برای نفی و انکار است که سه گونه تحلیل از آن ارائه شده است:
▪️یکی اینکه اساساً کلمهای بسیط است که برای هشدار دادن و برحذر داشتن به کار میرود؛
▪️دوم اینکه مرکب از «ک» (کاف تشبیه) و «لا»ی نفی باشد که حرف لام برای شدت و تقویت مشدد شده است؛
▪️و سوم اینکه برگرفته از «کَلّ» به معنای سنگینیای که متوجه شخص میشود باشد؛ و چهبسا مصدر (مفعول مطلق) بوده باشد و در اصل «کَلَّ کَلّاً» باشد که بعا منفرد به کار رفته و از باب وقف، تنوین آن به الف تبدیل شده باشد؛ بویژه که برای مواردی به کار میرود که دلالت بر یک نحوه سنگینی و خروج از حالت عادی و اعتدال دارد
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص105)
«كَلاَّ إِنَّها لَظى» (معارج/15) «كَلاَّ إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ» (مدثر/39) «كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنيداً» (مدثر/16) «كَلاَّ وَ الْقَمَرِ» (مدثر/32)
📿تعبیر «کلّا» 33 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹إنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً
▪️به لحاظ نحوی، یورث، صفت برای «رجل» است؛ اما:
▪️«کان» را میتوان کان تامه دانست؛ و در این صورت «کلالة» را مصدر در موضع حال معرفی کردهاند؛ یعنی اگر مردی یافت شود که ارث برجای گذاشته باشد در حالی که متکلل النسب باشد؛ و بر اساس قرائتی که «یورث» را فعل معلوم قرائت می کرد («یورِث» یا «یُوَرِّث») مفعول برای «یورث» میباشد: یعنی اگر مردی یافت شود که ارثی برای کلاله گذاشته باشد.
▪️و میتوان «کان» ناقصه دانست؛ که در این صورت «کلالة» خبر کان است یعنی اگر مردی که ارث برجایگذارد، متکلل النسب باشد.
(مجمع البيان، ج3، ص28 )
@yekaye
📖اختلاف قرائت
🔹کلالة
▪️عموما «کلالة» را منصوب قرائت کردهاند که حال از ضمیر «یورث» میشود (و بنا بر دو قرائت «یورِث» و «یُوَرِّث» چهبسا بتوان آن را مفعول «یورث» دانست)
▪️ اما قرائتی به صورت مرفوع (کلالةٌ) هم نقل شده، که در این صورت صفت برای «رجل» میشود یعنی: و ان کان رجُلٌ کلالةٌ.
📚معجم القراءات، ج2، ص31
🔹وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ
▪️در اغلب قرائات رایج این عبارت به همین صورت قرائت شده است،
▪️اما در قرائتی «أخ» به صورت مشدد (أخٌّ) روایت شده که برخی آن را یک لهجه، و برخی بر اساس قواعد (در اصل أخو بوده که واو به حرف ماقبل تبدیل و مشدد شده) دانستهاند (معجم القراءات، ج2، ص32 )
▪️اما در برخی از قرائات این عبارت، عبارت زائدی هم دارد که نشان میدهد که برادر و خواهر مادری مد نظر است؛ که این عبارت در قرائات مختلف متفاوت نقل شده است:
▫️در قرائت أبیّ بن کعب و قرائت منسوب به سعد بن مالک به صورت «وله أخ أو أخت من الأم» قرائت شده
▫️در قرائت ابن مسعود و سعد بن ابی وقاص، به صورت «وله أخ أو أخت من أم»؛
▫️و ابن عطیه، قرائت سعد را به صورت «وله أخ أو أخت لأمه» روایت کرده است.
📚معجم القراءات، ج2، ص31-32
@yekaye
🔹شُرَكاءُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «شرک» در اصل به معنای مقارن هم قرار گرفتن، و نقطه مقابل تک و منفرد بودن است، و «شرکت» به معنای آن است که چیزی بین دو نفر (یا بیشتر) باشد و خاصِ یک نفر نباشد و برخی توضیح داده اند هر گونه مقارنتی بین دو یا چند نفر در چیزی یا در کاری به نحوی که هر یک سهمی و تاثیری در آن داشته باشد. و برخی تاکید آن را بر مفهوم مالکیت قرار داده و گفتهاند «شرکت» و «مشارکت» به معنای مخلوط بودن دو مِلک و دارایی است، یعنی چیزی از آنِ دو نفر یا بیشتر باشد (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ؛ إسراء/۱۱۱)
▪️این ماده در قرآن کریم در بابهای مفاعله (مشارکت، شریک کسی شدن: شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد، اسراء/۶۷) ، إفعال (دیگری را شریک کردن و شرک ورزیدن: إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْل، اعراف/۱۷۳؛ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ، بقره/۲۲۱) و افتعال (اشتراک، و با هم شریک شدن: ٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ، صافات/۳۳ و زخرف/۳۹) به کار رفته است.
▪️جمع «شریک» «شرکاء» است؛ و این دو کلمه هم در مورد کسی که در عرض انسان است و با هم در چیزی مشارکت دارند به کار میرود (فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُث؛ نساء/۱۲) و هم در مورد کسی که در طول انسان است و با کس دیگری در خصوص انسان مشارکت دارد (هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا، انعام/۱۳۶؛ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ، زمر/۲۹) بدین ترتیب وقتی این کلمه به صورت مضاف به ضمیر میآید، گاه به معنای «شریک در مضاف الیه» است (ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ؛ اعراف/۱۹۵) و گاهی به معنای «شریک با مضاف الیه» است (يُناديهِمْ أَيْنَ شُرَكائي؛ فصلت/۴۷)
🔖جلسه 740 http://yekaye.ir/al-fater-35-40/
@yekaye
🔹مُضَارٍّ
▪️«ضرر» در اصل بر سه معنا به کار رفته است؛ یکی نقطه مقابل «نفع»، دومی جمع شدن چیزی (چنانکه به جمع شدن شیر در پستان «ضرَّة» گویند) و سوم به معنای قوت است (چنانکه «ضریر»به معنای قوت نفس است و تعبیر «فلانٌ ذوضریر علی شیءٍ» یعنی او بر انجام این کار تواناست.) (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص360) که البته این معنای سوم را برخی نه مطلق توانایی، بلکه توانایی در مقام غیور بودن و بلکه خود غیرت به خرج دادن دانستهاند (لسان العرب، ج4، ص485) که در این صورت میتوان آن را به همان معنای اول برگرداند؛ و در هر صورت، ظاهر در قرآن کریم فقط همان معنای اول به کار رفته است.
▪️ گفته شد که «ضرر» نقطه مقابل نفع است ، و در قرآن کریم 17 بار این دو در مقابل هم مطرح شدهاند: «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ» (بقره/102) «ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً» (مائده/76) از آنجا که نفع به معنای خیری است که به انسان میرسد، ضرر هم به معنای نقصی است که متوجه انسان میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۲۵)
▪️در تفاوت «ضُرّ» (مثلا: وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ؛یونس/12) و «ضَرّ» (مثلا: قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا؛ اعراف/188) گفتهاند وقتی ضرر و نفع را با هم به کار میبرند به صورت «ضَرّ» میآید اما وقتی تنها به کار میرود به صورت «ضُرّ» تعبیر میشود (کتاب العین، ج۷، ص۶) و نیز در معنای «ضُرّ» مفهوم بدحالی نیز نهفته است و دیگر اینکه مفهوم «ضُرّ» بلیغتر و شدیدتر از «ضَرّ»است (زیرا «ضَرّ» مصدر است و بر اصل وقوع فعل دلالت میکند، اما «ضُرّ» صفت معدوله برای مبالغه است [= صیغه مبالغهای بوده که از وزن اصلی اش خارج شده]) (الفروق فی اللغة، ص۱۹۲)
▪️«ضراء» چیزی است که به ضرر متصف شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص27) و در تفاوت «ضرّ» با «ضرّاء» گفتهاند که «ضرّ» در مقابل نفع است اما «ضرّاء» (زحمت و دردسر) در مقابل «سَرَّاء» و «نعماء» (خوشی و در نعمت بودن) است: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آلعمران/134) «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ» (هود/10) (مفردات ألفاظ القرآن، ص504)
▪️این ماده به صورت فعل علاوه بر حالت ثلاثی مجرد «ضَرَّ یَضُرُّ ضرر» (وَ لا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً، هود/57؛ َ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ، نساء/95) در باب مفاعله «ضارّ یُضارّ مضارّة / ضِرار» (وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيد، بقره/282؛ ْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ، طلاق/6؛ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا، بقره/231؛ وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ، توبه/107) نیز به کار رفته است و غالبا اینها را به یک معنا دانستهاند (أساس البلاغة، ص374)،
▫️و برخی گفتهاند که وقتی به باب مفاعله میرود نوعی استمرار و تداوم در ضرر را میرساند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص28)
▪️همچنین این ماده وقتی به باب افتعال میرود به معنای واداشتن انسان بر چیزی که به او ضرر میرساند میباشد و به طور متعارف به معنای واداشتن انسان به امری که ناخوش دارد به کار رفته است که این میتواند به سبب امری بیرونی باشد که شخص را به ضرب و زور به کاری مجبور کند: «ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ» (بقرة/126»، «ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ» (لقمان/24) یا به سبب امری درونی باشد یعنی دچار وضعیتی شود که توان غلبه بر آن را نداشته باشد: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ» (بقرة/173) ، «فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ» (مائدة/3)، (مفردات ألفاظ القرآن، ص504) و
«مضطرَّ» اسم مفعول از همین باب است به معنای کسی که در وضعیت اضطراری گرفتار آمده است: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ».
▪️و کلمه «ضروری» نیز ظاهرا از همین معنا مشتق شده است؛ چنانکه گفتهاند کلمه «ضرورت» اسمی است که از کلمه «اضطرار» گرفته شده و در اصل به معنای مشقت و حاجت است (الطراز الأول، ج8، ص284) و «ضروری» هم امری است که تخلف از آن ممکن نیست. (مفردات ألفاظ القرآن، ص505)
🔸تفاوت «ضرر» با «سوء» (=بدی) در این است که تعبیر «سوء» را تنها در مورد بدیهایی که ریشه و منشأش را میشناسیم به کار میبرند اما «ضرر» را در مورد هر بدیای که به انسان برسد ولو ریشهاش را نداند (الفروق فی اللغة، ص۱۹۲) و «سوء» در مقابل «حسن» است؛ اما «ضرر» در مقابل «نفع».
📿ماده «ضرر» و مشتقات آن 74 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹حَليمٌ
قبلا بیان شد که درباره اینکه اصل ماده «حلم» بر چه چیزی دلالت دارد بین اهل لغت اختلاف است.
▪️ابن فارس بر این باور است که این ماده حداقل بر سه معنای کاملا متباین دلالت دارد: (۱) بردباری و نقطه مقابل عجله؛ (۲) حالت سوراخ و فاسد شدن پوست که توسط موریانه و سایر حشرات رخ میدهد؛ و (۳) دیدن چیزی در خواب؛ و این ماده را از بهترین شواهدی دانسته که نمیتوان همه معانیاش را بهم برگرداند؛
▪️هرچند برخی معنای اصلی این ماده را خویشتنداری و کنترل هیجانات معرفی کرده و به نحو تکلفآمیزی کوشیدهاند همه معانی مذکور را به این معنا برگردانند.
▪️در هر صورت، بحثی نیست که «حِلْم» به معنای خویشتنداری و کنترل هیجانات است و جمع آن «أَحْلَام» میباشد، و «حلیم» صفت مشبهه است به معنای کسی که بسیار بردبار است و صفتی است که هم در مورد انسان (إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ، هود/۷۵؛ فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ، صافات/۱۰۱) و هم در مورد خداوند به کار رفته است، به همراه اوصافی دیگر (غَفُورٌ حَلِيمٌ، … غَنِيٌّ حَلِيمٌ، … عَلِيمٌ حَلِيمٌ، … شَكُورٌ حَلِيمٌ)
▪️معنای «حلم» به «صبر» بسیار نزدیک است و برخی در تفاوت این دو گفتهاند که «حلم» مهلت دادن حکیمانه در عذاب کردن و مواخذه کردن کسی است که مستحق عقوبت است و از این رو، نقطه مقابل آن «سفاهت» است که نوعی عجلهورزی غیرحکیمانه است؛ اما «صبر» بازداشتن خویش است از افتادن در ناملایمات یا اظهار بیتابی کردن؛ و از این روست که در مورد خداوند تعبیر «حلیم» به کار میرود اما تعبیر «صابر» خیر؛ که اگر این توضیح را قبول کنیم، حق با کسانی است که اصل ماده «حلم» را نقطه مقابل عجله میدانستند؛ و مفهوم «خویشتنداری» را لازمه آن، و نه جزء آن، برمیشمردند.
🔖جلسه ۷۴۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-41/
@yekaye
☀️ 1) از امام صادق ع روایت شده است که این آیه را چنین تلاوت کردند «و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند کلاله باشد و برادر یا خواهری از مادر داشته باشد، پس برای هریک از آنان یک ششم است؛ پس اگر بیش از این باشند، پس آنان در یک سوم شریکاند» و فرمودند: اینچنین نازل شد: برادر یا خواهری «از مادر».
📚دعائم الإسلام، ج2، ص375
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ مِنْ أُمٍّ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ» قَالَ فَهَكَذَا أَنْزَلَهَا: أَخٌ أَوْ أُخْتٌ مِنْ أُمٍّ.
✅تبصره
چنانکه در بحث اختلاف قرائات گذشت، قرائت این آیه بدین صورت، یکی از قرائات این آیه است که در مصحف ابنمسعود و قرائت سعد بن ابیوقاص نیز بدین صورت نقل شده بود.
☀️ب. همچنین از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: مقصود خداوند از اینکه فرمود «و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند کلاله باشد و برادر یا خواهری داشته باشد، پس برای هریک از آنان یک ششم است؛ پس اگر بیش از این باشند، پس آنان در یک سوم شریکاند» مقصود از آن صرفاً برادران و خواهران مادری است.
📚تفسير العياشي، ج1، ص227
عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الَّذِي عَنَى اللَّهُ فِي قَوْلِهِ «وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ» إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ خَاصَّةً.
@yekaye
☀️2) بکیر بن اعین میگوید:
به امام صادق ع عرض کردم: زنی از دنیا رفت، و همسر، و برادرانِ مادری [= خواهرانی که فقط از مادر خواهد بودند و پدرانشان فرق میکردند] ، و خواهران و برادرانِ پدریای [= که فقط از پدر، خواهر و برادر هم محسوب میشدند] از او باقی بود. [تکلیف ارث او چگونه است؟]
فرمود:
همسر نصف سهم را میبرد که سه سهم میشود [از شش سهم]؛ برای برادرانِ مادری، یک سوم [یعنی دو ششم] که دختر و پسر سهمشان در آن برابر است؛ و یک سهم [از شش سهم] باقی میماند که برای خواهران و برادران پدری است، که در بین آنها سهم پسر دوبرابر سهم دختر است؛ زیرا سهام [سهمهایی که در قرآن معین شده] عول* ندارد و نه از سهم همسر چیزی کم میشود و نه از سهم برادران مادری از سهم یک سومشان، زیرا خداوند عز و جل میفرماید «پس اگر بیش از این باشند، پس آنان در یک سوم شریکاند» «و اگر یکی باشد پس برایش یک ششم است»
و مقصود خداوند تبارک و تعالی از اینکه فرمود «و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند کلاله باشد و برادر یا خواهری داشته باشد، پس برای هریک از آنان یک ششم است؛ پس اگر بیش از این باشند، پس آنان در یک سوم شریکاند» مقصود فقط برادران و خواهرانی است که صرفا از مادر مشترک باشند؛
و در پایان سوره نساء فرمود «و از تو استفتاء می کنند بگو خداوند در مورد کلاله فتوا میدهد؛ اگر مردی بمیرد که فرزند نداشته باشد و او را خواهری باشد» یعنی خواهری از پدر و مادر یا خواهری از پدر «پس سهم او نیمی از ماترک است؛ و برادر از این خواهر ارث میبرد اگر که این خواهر فرزند نداشته باشد ... و این خواهر و برادر، زنان و مردانی باشند پس سهم پسر معادل دو دختر است» و اینانند که مازاد و نقص ارث بر آنان وارد میشود؛ و همچنین اولاد ایشان است که زیاده و نقص بر آنان وارد میشود؛
و اگر زنی شوهرش و برادرانِ مادریش و دوخواهرِ پدریش برجای مانده باشند؛ سهم شوهر نصف است، که سه سهم میشود [از شش سهم] و سهم برادران مادری دو سهم است [از شش سهم] و یک سهم میماند که از آن دو خواهرِ پدری است؛ و اگر این خواهر یکی باشد، همهاش [همه این یک سهم] از آن اوست؛ زیرا این دو خواهر پدری، اگر دو برادر پدری هم میبودند، سهمشان از آنچه باقی میماند بیشتر نمیشد و اگر یکی بودند یا به جای آنها فقط یک برادر هم بود باز هم سهمش از آنچه باقیمانده بیشتر نمیشد و هیچگاه دختری از این خواهران یا فرزندان، اگر پسر میبود سهمش بیشتر نمیشد.
📚الكافي، ج7، ص101-102؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص290-291
@yekaye
👇متن حدیث👇
☀️متن حدیث2
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ جَمِيعاً عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ تَرَكَتْ زَوْجَهَا وَ إِخْوَتَهَا لِأُمِّهَا وَ إِخْوَتَهَا وَ أَخَوَاتِهَا لِأَبِيهَا.
فَقَالَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِلْإِخْوَةِ مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ الذَّكَرُ وَ الْأُنْثَى فِيهِ سَوَاءٌ وَ بَقِيَ سَهْمٌ فَهُوَ لِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأَبِ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ لِأَنَّ السِّهَامَ لَا تَعُولُ وَ لَا يُنْقَصُ الزَّوْجُ مِنَ النِّصْفِ وَ لَا الْإِخْوَةُ مِنَ الْأُمِّ مِنْ ثُلُثِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ» «وَ إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ فَلَهَا السُّدُسُ» وَ الَّذِي عَنَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي قَوْلِهِ «وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ» إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِّ خَاصَّةً؛ وَ قَالَ فِي آخِرِ سُورَةِ النِّسَاءِ: «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ يَعْنِي أُخْتاً لِأُمٍّ وَ أَبٍ أَوْ أُخْتاً لِأَبٍ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ ... وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ» فَهُمُ الَّذِينَ يُزَادُونَ وَ يُنْقَصُونَ وَ كَذَلِكَ أَوْلَادُهُمُ الَّذِينَ يُزَادُونَ وَ يُنْقَصُونَ وَ لَوْ أَنَّ امْرَأَةً تَرَكَتْ زَوْجَهَا وَ إِخْوَتَهَا لِأُمِّهَا وَ أُخْتَيْهَا لِأَبِيهَا كَانَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِلْإِخْوَةِ مِنْ الْأُمِّ سَهْمَانِ وَ بَقِيَ سَهْمٌ فَهُوَ لِلْأُخْتَيْنِ لِلْأَبِ وَ إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ فَهُوَ لَهَا لِأَنَّ الْأُخْتَيْنِ لِأَبٍ لَوْ كَانَتَا أَخَوَيْنِ لِأَبٍ لَمْ يُزَادَا عَلَى مَا بَقِيَ وَ لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ أَوْ كَانَ مَكَانَ الْوَاحِدَةِ أَخٌ لَمْ يُزَدْ عَلَى مَا بَقِيَ وَ لَا يُزَادُ أُنْثَى مِنَ الْأَخَوَاتِ وَ لَا مِنَ الْوَلَدِ عَلَى مَا لَوْ كَانَ ذَكَراً لَمْ يُزَدْ عَلَيْهِ.
📚الكافي، ج7، ص101-102؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص290-291
@yekaye
☀️3) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا خداوند عز و جل والدین را بر همه طبقات میراثبران وارد کرد، پس از سهم یک ششميِ آنان هرگز کم نشود؛ و نیز شوهر و همسر را بر همه وارد کرد پس سهم آنان از یک چهارم و یک هشتم کمتر نشود.
📚الكافي، ج7، ص82
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ سَالِمٍ الْأَشَلِّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَ الْوَالِدَيْنِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْمَوَارِيثِ فَلَمْ يَنْقُصْهُمَا مِنَ السُّدُسِ [شَيْئاً] وَ أَدْخَلَ الزَّوْجَ وَ الْمَرْأَةَ فَلَمْ يَنْقُصْهُمَا مِنَ الرُّبُعِ وَ الثُّمُنِ [شَيْئاً].
@yekaye
☀️4) از امام باقر ع درباره زنی سوال شد که از دنیا رفت و هیچ بازماندهای نداشت و فقط همسرش بود.
فرمودند: میراث وی تماماً به همسرش میرسد.
📚الكافي، ج7، ص125
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ جَمِيعاً عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي امْرَأَةٍ تُوُفِّيَتْ وَ لَمْ يُعْلَمْ لَهَا أَحَدٌ وَ لَهَا زَوْجٌ
قَالَ الْمِيرَاثُ كُلُّهُ لِزَوْجِهَا.
@yekaye
☀️
☀️5) الف. روایت شده است که از امام صادق ع درباره کلاله سوال شد.
فرمودند: آنکه فرزند و پدر یا مادر نباشد.
📚الكافي، ج7، ص99
🔹حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَلَالَةِ
فَقَالَ مَا لَمْ يَكُنْ وَلَدٌ وَ لَا وَالِدٌ.
🔹عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْكَلَالَةُ مَا لَمْ يَكُنْ وَلَدٌ وَ لَا وَالِدٌ.
☀️ب. روایت شده است که از ابوبکر درباره کلاله سوال شد.
گفت: من نظر خودم را در این مورد میگویم: اگر درست بود که از جانب خداست و اگر اشتباه کردم از جانب من و شیطان است.
این خبر به گوش امیرالمومنین ع رسید؛
فرمود: در اینجا نظر شخصی مشکلی از وی را حل نمیکند. آیا ندانست که کلاله همان برادران و خواهران هستند از جانب پدر و مادر باشند ویا فقط از جانب پدر ویا فقط از جانب مادر؛ که خداوند عز و جل فرمود: «و از تو استفتاء می کنند بگو خداوند در مورد کلاله فتوا میدهد؛ اگر مردی بمیرد که فرزند نداشته باشد و او را خواهری باشد، پس سهم او نیمی از ماترک است؛ و همچنین است اگر آن برادر از این خواهر ارث ببرد، اگر این خواهر را فرزندی نباشد» (نساء/176) و نیز فرمود «و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند کلاله باشد و برادر یا خواهری داشته باشد، پس برای هریک از آنان یک ششم است؛ پس اگر بیش از این باشند، پس آنان در یک سوم شریکاند» (نساء/12).
📚الإرشاد، ج1، ص200-201
سُئِلَ أَبُو بَكْرٍ عَنِ الْكَلَالَةِ، فَقَالَ: أَقُولُ فِيهَا بِرَأْيِي فَإِنْ أَصَبْتُ فَمِنَ اللَّهِ وَ إِنْ أَخْطَأْتُ فَمِنْ نَفْسِي وَ مِنَ الشَّيْطَانِ.
فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ: مَا أَغْنَاهُ عَنِ الرَّأْيِ فِي هَذَا الْمَكَانِ! أَ مَا عَلِمَ أَنَّ الْكَلَالَةَ هُمُ الْإِخْوَةُ وَ الْأَخَوَاتُ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ وَ الْأُمِّ وَ مِنْ قِبَلِ الْأَبِ عَلَى انْفِرَادِهِ وَ مِنْ قِبَلِ الْأُمِّ أَيْضاً عَلَى حِدَتِهَا، قَالَ اللَّهُ عَزَّ قَائِلًا «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ»؛ وَ قَالَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ «وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ».
@yekaye
☀️6) الف. از امام صادق ع [از پدرشان] روایت شده است که فرمودند:
کسی که در وصیتش عدالت پیشه کند به منزله کسی است که در زمان حیات خویش آن را صدقه داده است؛ و کسی که در وصیتش جور و ستم پیشه کند خداوند عز و جل را در روز قیامت در حالتی ملاقات میکند که از وی رویگردان است.
📚الكافي، ج7، ص58؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص184
الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع [عَنْ أَبِيهِ ع] قَالَ:
مَنْ عَدَلَ فِي وَصِيَّتِهِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ تَصَدَّقَ بِهَا فِي حَيَاتِهِ وَ مَنْ جَارَ فِي وَصِيَّتِهِ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ مُعْرِضٌ.
☀️ب. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمود: منحرف شدن از عدالتورزی در وصیت، از گناهان کبیره است.
📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص184؛ علل الشرائع، ج2، ص567
ب. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَن رَوَى هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع: الْحَيْفُ فِي الْوَصِيَّةِ مِنَ الْكَبَائِرِ
☀️و در مجمع البيان، ج3، ص29 بدون اشاره به نام امام ع بدین صورت روایت شده که «ضرر رساندن در وصیت از گناهان کبیره است.»
ج. جَاءَ فِي الْحَدِيثِ إِنَّ الضِّرَارَ فِي الْوَصِيَّةِ مِنَ الْكَبَائِرِ.
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
1️⃣ « يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ... وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا ... آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً ... وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ... وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ ...»
در این دو آیه دیدیم که
ابتدا ارث فرزندان و والدین را مطرح کرد و تذکر داد که شما نمیدانید که کدام از اینان نفعشان برای شما بیشتر است؛
سپس ارث همسر، و
سپس ارث خواهر و برادر را متعرض شد.
🤔این مبتنی بر یک ترتیب کاملا معقول است؛ زیرا
🔹وارث یا بدون واسطه به میت وصل میشود یا با واسطه؛ و
🔸 اگر بدون واسطه باشد سبب این اتصال یا نَسَب است و یا زوجیت:
♦️پس سه قسم حاصل میشود:
🔺برترین اینها اتصال مستقیم نَسَبی است (که شامل والدین و فرزندان میشود)؛ زیرا این ارتباط بین افراد، ارتباطی ذاتی است که در متن آفرینش آنهاست.
🔺مرتبه بعد، اتصالی است که مستقیم است، اما بر اساس زوجیت میباشد (رابطه زوجین)؛ این رابطه از این جهت که بدون واسطه است بر رابطههای بعدی مقدم است، اما از این جهت که رابطهای عَرَضی است و به قرارداد افراد حاصل میشود، پایینتر از رابطه قبلی است.
🔺مرتبه بعد اتصال با واسطه است (کلاله)، که چون باواسطه و غیرمستقیم است، طبیعتا ارتباط انسان در زندگیاش با این افراد کمتر از دو حالت قبل است که رابطه مستقیمی با اینها داشت؛
🤔 شاید تفاوت اصلی حکم اینها با حکم دو حالت قبل (که دو حالت قبل در هیچ حالتی از سهمالارث محروم نمیمانند؛ اما این حالت کلاله گاه بکلی از ارث بردن محروم میماند) در همین تفاوت شدت رابطه و تعلقی بوده که بین میت در زمان حیاتش با این موارد برقرار بوده است که طبیعتا اهتمام بیشتری به دو مورد قبل داشته، و از همین رو، بعد از وفاتش هم حتما برای آنان سهم قرار داده میشود.
(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج9، ص520)
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
2️⃣ «وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ»
این آیه (در ادامه آیه قبل) در مقام بیان سهمالارث شرعی افراد است و برخی دیگر از افرادی که نزد خداوند سهمشان به صورت قطعی معین شده است را بیان میکند.
در آیه قبل، سراغ طبقه اول (فرزندان و والدین)رفت و در این آیه سراغ همسران و طبقه دوم (برادر و خواهر) رفته است.
ضوابطی که در این آیه نیز شبیه آیه قبل، سهم اولیهای است که بعد از ادای دین و وصیت واجب میت، ادا میشود و اگر بعد از تقسیم سهمهای اولیه معینشده، باز چیزی از ارث اضافه بیاید به تناسب این سهم، از آن مازاد نیز بهرهمند میگردند.
✅سهمهای بیان شده بدین قرار است:
🔹الف. در مورد همسران، یک سهم اولیه دارند که در هر صورت به همسرش باید پرداخت شود، و به هیچ عنوان کم نمیشود.
▫️الف.1. سهم اولیه شوهر از مال همسرش نصف است که در صورتی که آن زن فرزندی داشته باشد (خواه از این شوهر یا شوهر قبلیاش) سهم اولیه شوهر یک چهارم خواهد شد.
▫️الف.2. سهم اولیه زن از همسرش یک چهارم است که در صورتی که شوهرش فرزندی داشته باشد (خواه از این زن یا زنی دیگر) سهم اولیه زن یک هشتم خواهد شد.
🔹ب. در صورتی که میت از طبقه اول (والدین و فرزند) وارثی نداشته باشد، به طبقه دوم (خواهر و برادر) میرسد؛ که در این آیه حکم خواهر و برادری که فقط از مادر مشترک باشند، بیان شده است (چرایی این تخصیص در تدبر 4) و در آیه 176 حکم خواهر و برادری که از پدر ویا از پدر و مادر مشترک باشند بیان خواهد شد نکته مهم این است که در مورد چنین خواهر و برادرانی، سهم دختر و پسر کاملا مساوی است؛ و جزء مواردی نیست که سهم پسر برابر سهم دو دختر باشد:
▫️ب.1. اگر فقط یک خواهر یا یک برادر داشته باشد، سهم اولیه وی یک ششم است.
▫️ب.2. اگر خواهر و برادر باقیمانده از میت بیش از یک نفر باشند (فرقی نمیکند که همگی خواهر یا همگی برادر یا هم خواهر و هم برادر میت باشند) سهم اولیه آنان یک سوم است که این سهم به نسبت مساوی بین آنان تقسیم میشود.
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
3️⃣ «وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ ... وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ ...»
💢سهمی که مرد از همسرش میبرد دو برابر سهمی است که زن از شوهرش میبرد.💢
🤔درباره چرایی دو برابر بودن ارث مرد بر زن در پارهای از موارد این حکمتها قبلا بیان شد:
🔹الف. مسئولیت تامین مخارج خانواده بر دوش مرد گذاشته شده، و نه زن؛ و به تبع این مسئولیت، اسلام درآمدهای متفرقهای که به اعضای خانواده ممکن است برسد را به سمت مرد هدایت کرده است، زیرا درآمد او، فقط برای خودش نیست؛ برخلاف درآمد زن، که درآمدش صرفا برای خودش است و شرعا موظف نیست مخارج خانواده را تامین کند.
🔹ب. زن، مهریه هم دریافت میکند؛ در حالی که مرد پرداختکننده مهریه است.
🔹ج. مرد علاوه بر افراد خانواده کوچک خود، که موظف به تامین مخارجشان است، باید در مواردی مخارج خانواده بزرگتر (در جایی که یکی از خویشاوندان مرتکب قتل غیرعمد شود، دیه مقتول را کل مردان فامیل باید پرداخت کنند) و نیز برخی از مخارج کل جامعه (موظف است در جهاد، یا با جان خویش، و یا لااقل با مال خویش مشارکت کند) بر دوشش است.
🤔به نظر میرسد در این مورد، علاوه بر اینها چهبسا عامل دیگری هم در کار باشد:
🔹د. با توجه به اینکه مخارج زن بر عهده شوهرش است، علیالقاعده مرد نقش مهمی در تامین داراییهای همسر خویش داشته است، در حالی که علیالقاعده زن هیچ سهمی در تامین داراییهای همسرش ندارد (توجه شود که درباره قاعده عمومی صحبت میکنیم نه موارد خاص).
از این رو، چهبسا شارع با توجه به سهمی که مرد در تامین دارایی زنش داشته سهم بیشتری از دارایی مرد را به زن میدهد ولی این مساله در حالت معکوس مطرح نیست.
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
4️⃣ «إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ»
در تدبر 2 اشاره شد که حکم سهم الارث برادر و خواهر در این آیه فقط درباره برادر و خواهری است که از مادر مشترک باشند؛ و در مورد برادر و خواهری که از پدر، ویا هم از پدر و هم از مادر، مشترک باشند، در آیه 176 سخن خواهد گفت (و این مطلبی است که مورد اجماع شیعه و سنی است).
🤔 علاوه بر احادیثی که دلالت بر این تخصیص دارند (حدیث1 و2) از خود قرآن هم دو دلیل برای این تخصیص میتوان یافت:
🔹الف. این آیه با قرائت دیگری هم به صورت «برادر و خواهر از مادر) قرائت شده است (ر.ک: بحث اختلاف قراءات) که منظور دقیق آیه را نشان میدهد.
🔹ب. در این آیه سهم برادر و خواهر را یک سوم معین کرده در حالی که در آیه 176 سهم خواهران را دوسوم و سهم برادر را کل مال معین کرده، که این نشان میدهد خواهر و برادر در این دو آیه به یک معنا نیست.
(مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
5️⃣ «فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ ... فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ ... فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ ... فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ ...؛
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ... فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ ... وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ ... فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ ... فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ ... فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ ...»
چنانکه دیده میشود در این دو آیه، کسرهایی که مطرح شده به سه گونه است:
🔹 عدد کسری به صورت مطلق (بدون اضافه) آمده است: النصف، الثلث، السدس، در آیه اول؛ و السدس و الثلث، در آیه دوم.
🔹 عدد کسری به صورت اضافه به اصل مال آمده: «ثُلُثا ما تَرَكَ» (دوسوم آنچه میماند) ؛ و «نِصْفُ ما تَرَكَ» (نیمِ آنچه میماند) در آیه دوم.
🔹 عدد کسری به صورت اضافه همراه با «من» تبعیضیه آمده: السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ، الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ و تَرَكْتُمْ، الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ.
در جایی که بدون اضافه آمده است، ظاهرا حذف به قرینه رخ داده است؛ اما
🤔چرا گاه بدون «من» تبعیضیه» و گاه با آن آمده است؟
🍃الف. حرف «من» بنوعی بر گرفتن و شروع کردن از مال دلالت دارد و این مناسب جایی است که این مقدار کاملا مستهلک در کل مال باشد؛ از این رو برای مقادیر یک سوم و کمتر با حرف «من» آمده؛ اما در جایی که نصف و بیشتر، از مال مد نظر است، در واقع عمدهی مال مورد نظر است؛ اقتضای فصاحت این است که این کسر، کسر خود مال قلمداد شود و «من» نیاید.
(الميزان، ج4، ص211-212)
📚ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
6️⃣ «وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ...»
💢آیا همسر انسان بعد از مرگش هم هنوز همسر وی محسوب میشود؟
میدانیم که در مساله غسل میت، مادام که فردی از جنس موافق هست، فردی از جنس مخالف اجازه ندارد غسل دهد؛ غیر از محارم شخص.
⛔️از ابوحنیفه نقل شده است که چون بعد از مرگ همسر نزدیکی با وی حرام است، پس با مرگ رابطه همسری پایان مییابد؛ و از این رو، غسل دادن همسر توسط همسر جایز نیست❗️
علمای شیعه و بسیاری از علمای سنی با این نظر وی مخالفند و ادله مختلفی در رد نظر وی آوردهاند که از بهترین مواردش تمسک به این آیه است که بحث ارث همسر را مطرح کرده و صریحا همسر را بعد از مرگ وی هم همسر میداند.
در پاسخ به اشکال وی هم گفتهاند ممنوعیت رابطه نزدیکی، بتنهایی دلیل نمیشود که شخص از همسر بودن خارج شود، بلکه میتواند از باب تخصیصهایی باشد که در میان زوجین برقرار است چنانکه در ایام حیض و نفاس و یا در روزهای ماه رمضان، و یا در مراسم حج و ... هم رابطه نزدیکی بین زوجین حرام است، اما هیچکس نمیگوید که اینان همسر همدیگر نیستند و سایر احکام زوجیت (از جمله محرمیت) بین آنان برقرار نمیباشد؛ بلکه همان طور که این موارد به خاطر مصالح معینی رابطه نزدیکی حرام شده است، برقراری رابطه جنسی با شخصی هم که میمیرد حرام است و این به معنای به هم خوردن زوجیت نیست.
📚(مفاتيح الغيب، ج9، ص521)
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
7️⃣ «إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ»
درباره اینکه مقصود از کلاله چه کسانی است،این اقوال مطرح شده است:
🍃الف. وارثان نَسَبیِ شخص بعد از والدین و فرزندان. (حدیث1.الف؛ و نیز: ابنعباس، قتاده و زهری و ابن زید، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص29)
🍃ب. برادران و خواهران میت (حدیث 1.ب)
🍃ج. وارثان شخص غیر از والدین. (روایت دیگری از ابنعباس، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص29)
🍃د. متوفایی که ارث باقی میگذارد. (ضحاک و سدی، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص29)
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
8️⃣ «إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ»
درباره اینکه وقتی متوفی فقط یک وارث و یا وارثانی از یک سنخ (مثلا همه برادر، یا همه پسر) داشته باشد علی القاعده تمام ارث به وی (یا بدانها به طور مساوی) میرساند، پس چرا در این آیه سهم یک خواهر یا یک برادر را یک ششم معرفی کرده و یا در آیاتی دیگر سهمهای اینچنینی معرفی کرده است،
برخی از اهل سنت از سهم «عَصَبة» نام بردهاند که بر اساس سنت جاهلی، ارث به افراد مذکر از خویشاوندان متوفی (که عصبهی میت نامیده میشدند) داده میشد و آنها این را شاهد گرفتهاند که اسلام سهم عصبه را قبول دارد.
⛔️در حالی که در روایات متعددی که از شیعه و سنی روایت شده است، پیامبر اکرم ص و پس از ایشان ائمه اطهار بر باطل بودن سهمخواهی عصبه تاکید کردهاند.
در واقع، فلسفه چنین تعیینی آن است که گاه اینها با افراد دیگری جمع میشوند (مانند همسر متوفی ویا تفاوت بین برادر و خواهر مادری با سایر برادر و خواهرها) که آنها سهم معینی دارند و هدف از این تعیین سهم آن بوده که نشان دهند که نسبت باقیمانده چگونه بین این افراد تقسیم شود.
📚(کلینی، الكافي، ج7، ص75)
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
9️⃣ «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ»
ظاهرا اولیه این جمله آن است که شخص میتواند در خصوص کل اموالش وصیت کند؛
اما حقیقت این است که چنین نیست و علاوه بر روایات متواتر نبوی در زمینه که نشان میدهد وصیت متوفی در بیش از یک سوم اموالش نافذ نیست،
شواهد قرآنی متعدد دیگری هم بر این تخصیص وجود دارد، از جمله:
🔹الف. در آیه 7 صریحا فرمود «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثرُ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا» که با تعبیر «نصیبٌ» نشان داد که وارثان سهمی در ماترک دارند که این سهم مفروض و ادایش واجب است؛ در حالی که اگر شخص حق وصیت در کل اموالش را داشته باشد این سهم باطل میشود.
(مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🔹ب. در آیه 11 برخی از این سهمها را تصریح کرد و این تصریح را مقید به جمله «من بعد وصیة» نکرد مانند جمله «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»
(مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🔹ج. در همین آیه تعبیر «غیرمضار» را بعد از وصیت آورده، که نشان میدهد که وصیت میتواند به گونهای باشد که به وارثان ضرر بزند، پس تمام مال در اختیار او نیست.
🔹د. در آیات 13 و 14 این میراث تعیین شده را حدود الهی خوانده که تعدی از آنها را مستوجب عذاب ابدی دانسته است: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ... وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِيهَا» پس این اندازهها قابل تعدی و تجاوز نیست و کاملا الزامآور است.
🔹ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
🔟 «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ»
مقصود از عبارت «غیر مضار» در این آیه چیست؟
🍃الف. حال برای «وصیة» است؛ یعنی این وصیت نباید ضررزننده باشد، که مقصود میتواند ضرر زدن باشد به:
🌱الف.1. وارثان، به نحوی که عمده میراث به غیر وارثانی که خداوند معین کرده، برسد. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱الف.2. وارثان نسبت به همدیگر، به نحوی که برخی از وارثان را بر برخی دیگر چنان ترجیح دهد که گروه دوم متضرر شوند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱الف.3. وصیت وی ناظر به مصرف کردن اموالش به نحوی باشد که آن کار موجب ضرر زدن به کسی باشد. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱الف.4. وصیت به بیش از یک سوم باشد که به تبع آن به برخی از وارثان ضرر بخورد. (مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🌱الف.5. مطلق وصیت، حتی وصیت در یک سوم، که به هدف ضرر دیدن برخی از وارثان باشد. (مفاتيح الغيب، ج9، ص523) که در این حالت اخیر، حکم آیه صرفا یک حکم اخلاقی و حداکثر حکم تکلیفی بر خود شخص میشود نه حکم وضعی و حقوقی که قابلیت پیگیری داشته باشد.
🌱الف.6. ...
🍃ب. حال برای «دین» است؛ آنگاه یعنی:
🌱ب.1. به بدهیای که واقعا برعهدهاش نیست اقرار کند تا بدین وسیله به وارثان ضرر بزند و آنان را از حق خویش محروم کند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱ب.2. به دروغ ادعا کند بدهیای را که از کسی طلبکار بوده دریافت کرده، تا بدین وسیله وارثانش از دریافت آن سهم محروم شوند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱ب.3. ادعا کند که بدهیای از او برعهده کسی است تا بدین وسیله به آن شخص ضرر بزند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱ب.4. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
1️⃣1️⃣ «يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ ... وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ»
عبارت «وصیةً مِن الله» میتواند:
🍃الف. مفعول مطلق باشد برای عبارت «یوصیکم الله» در آیه قبل. (مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🍃ب. مفعول برای «مضار» باشد یعنی چنان نباشد که ضررزننده باشد به سفارشی که خداوند کرده است (که در بیش از یک سوم وصیت نکنید). (مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🍃ج. به معنای این است که این وصیتی از جانب خداوند در مورد بازماندگان است که آنان نیازمند نباشند؛ و موید این معنا آن قرائتی است که وصیة را به صورت مضاف الیه برای «مضار» قرائت می کرد. (مفاتيح الغيب، ج9، ص524)
🍃د. ...
@yekaye