یک آیه در روز
958) 📖 وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّه
.
3️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ ... وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً»
ابتدا نهی کرد که اموالتان را به باطل نخورید؛ سپس نفرمود هرکس چنین کند جهنمی میشود بلکه فرمود هرکس این کار را از روز تجاوزگری و ستم انجام دهد جهنمی میشود.
💠بحث تخصصی #فقه و #اصول
این تعبیر بخوبی نشان میدهد که #حکم_وضعیِ (باطل و صحیح بودنِ) معامله غیر از #حکم_تکلیفیِ (حرام و حلال بودنِ) آن است. مثلا کسی که اشتباها معامله باطلی انجام دهد، اگرچه معاملهاش باطل است اما جهنمی نمیشود.
@yekaye
یک آیه در روز
958) 📖 وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّه
.
4️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ... لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ... وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً»
ابتدا نهی کرد که خودهایتان را مکشید (چه خودکشی باشد یا کشتن دیگران ویا خود را در ورطه هلاکت افکندن)؛ سپس نفرمود هرکس چنین کند جهنمی میشود بلکه فرمود هرکس این کار را از روز تجاوزگری و ستم انجام دهد جهنمی میشود.
از این روست که در فقه بین قتل عمد (که از روی عداوت و ظلم است) با قتل غیرعمد (که بر اثر اشتباه و ... رخ داده) تفکیک میکنند؛ و مجازات این دو را متفاوت قرار میدهند.
به تعبیر دیگر،
كارهايى كه از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند، قهر الهى ندارد. (تفسير نور، ج2، ص276)
@yekaye
یک آیه در روز
958) 📖 وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّه
.
5️⃣ «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً ...»
قصد و انگيزه، نقش اصلى را در كيفر يا پاداش دارد. (تفسير نور، ج2، ص276)
@yekaye
یک آیه در روز
958) 📖 وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّه
.
6️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا ... وَ لا تَقْتُلُوا ... إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً؛ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یسیراً»
خداوند با اینکه بر بندگان خود مهربان است؛
اما مهربانیاش مانع نمیشود که کسی که از روی عداوت و ظلم حقی را از کسی پایمال کند ویا دست به قتل کسی بزند، عذاب نکند؛
خیر، چنین کسی را حتما عذاب خواهد کرد و این برای خداوند کاری ندارد.
@yekaye
یک آیه در روز
958) 📖 وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّه
.
7️⃣ «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً ... فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یسیراً»
تقابل این دو فراز در این دو آیه جای تامل دارد: از طرفی تاکید میکند که خودتان را نکشید که خداوند به شما مهربان است؛ بلافاصله در آیه بعد تذکر میدهد که فکر نکنید این یک مهربانی عاطفی و احساسی محض است؛
خیر همان خدایی که راضی به کشته شدن شما نیست، اگر ببیند که بنا را بر عداوت و ظلم گذاشتهاید شما را به آتش جهنم میسوزاند و هیچ دغدغهای از این بابت نخواهد داشت.
📚(اقتباس از المیزان، ج4، ص321 )
@yekaye
یک آیه در روز
958) 📖 وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّه
.
8️⃣ «وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یسیراً»
با اینکه انجام همه کارها برای خداوند یکسان است، و برای او انجام هیچ کاری نسبت به کار دیگر آسانتر یا سختتر نیست، چرا در اینجا فرمود این بر خداوند آسان است؟
🍃الف. از باب مبالغه در تهدید است؛ یعنی بدانید که هیچکس نمیتواند جلوی او را در این کار بگیرد. (مفاتیح الغیب، ج10، ص59)
🍃ب. بنا بر آنچه که در میان ما متعارف است بیان شده است شبیه تعبیر «وَ هُوَ الَّذي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْه» (روم/۲۷) (مفاتیح الغیب، ج10، ص59)
🍃ج. ...
@yekaye
959) 📖 إنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَریماً 📖
💢ترجمه
اگر از گناهان کبیرهای که از آن بازتان میدارند کناره گیرید بدیهایتان را از شما محو میکنیم و شما را به جایگاهی ارجمند وارد میکنیم.
سوره نساء (4) آیه 31
1398/8/17
10 ربیعالاول 1441
@yekaye
🔹تَجْتَنِبُوا
قبلا بیان شد که
▪️«اجْتَنَب» از ماده «جنب» است. این ماده در دو معنا به کار میرود:
🔸یکی جَنب و سمت و ناحیه [که در فارسی هم رواج دارد] و
🔸دیگری به معنای «دوری» و فاصله گرفتن؛ و «جُنُب» را هم از همین باب گویند که به خاطر وضعیتی که بر او عارض شده باید از نماز و مسجد و ... اجتناب کند.
▪️شاید تعبیر «کناره» در فارسی بهترین معادل آن باشد که هم بر «پهلو» دلالت میکند و هم در ترکیبهایی مانند «کنارهگیری» بر دوری و فاصله گرفتن.
🔖جلسه 139 http://yekaye.ir/az-zumar-039-17/
@yekaye
🔹كبائِرَ
▪️ماده «کبر» به معنای «بزرگی» و نقطه مقابل «صغر» (کوچکی) میباشد؛ و این دو کلمه متضایف هستند، یعنی همواره در نسبت با دیگری سنجیده میشوند، (مفردات ألفاظ القرآن، ص696)، برخلاف «عظمت» و «حقارت» که درباره خود شیء به خودی خود و صرف نظر از مقایسه آن با چیزی دیگر به کار میروند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج10، ص17)
▪️«کِبَر» و بزرگی گاهی از حیث زمان است، و در این مقام به شخص سالخورده و مسن «کبیر» میگویند: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما» (إسراء/23) «وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ» (بقرة/266) «وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَر» (آل عمران/40) «قالَ كَبيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ» (یوسف/80) و البته به هرگونه کسی که به لحاظی از دیگران بزرگتر باشد هم «کبیر» میگویند؛ چنانکه گاه «کبیر» به معنای رئیس به کار میرود: «إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ» (طه/71 و شعراء/49) یا «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ» (احزاب/67) (مفردات ألفاظ القرآن، ص696)
▪️این ماده در باب ثلاثی مجرد وقتی به کار میرود به معنای لازم میباشد؛ که غالبا در معنای بزرگ بودن است که گاه به صورت مجاز در معنای کاری که انجامش سخت و شاق است نیز به کار میرود «أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ في صُدُورِكُم» (اسراء/51) یا «كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ» (کهف/5) یا «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ» (انعام/35) یا «إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامي وَ تَذْكيري بِآياتِ اللَّهِ» (یونس/71) یا «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ» (غافر/35 و صف/3) یا «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ» (شوری/13) و گاه به معنای بزرگ شدن هم به کار میرود: «وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا» (نساء/6)
▪️گفتیم «کبیر» به معنای بزرگ است؛ اما «کبیرة» (جمع آن: کبائر) به صورت اصطلاح به معنای گناهی که عقوبتش عظیم است به کار میرود: «لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها» (کهف/49) «الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ» (نجم/32) و «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» (نساء/31). و البته تعبیر «کبیرة» به تبع فعل «کَبُرَ» برای کاری که شاق و سخت است نیز به کار میرود «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ» (بقره/45) یا «وَ إِنْ كانَتْ لَكَبيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ» (بقره/143) (مفردات ألفاظ القرآن، ص696)
▪️همچنین کلمه «کُبار» از «کبیر» بلیغتر و کلمه «کُبّار» (وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً؛ نوح/22) از هر دو ابلغ است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص698)
▪️«کبریاء» به معنای خود را از هرگونه تسلیم و انقیاد برتر قرار دادن است، که این امر تنها وصف خداوند است «وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (جاثیه/37) و هرکس دیگری که مدعی آن شود خلاف شان خود رفتار کرده است و لذا این وصف برای خدا مدح و برای انسانها مذموم است: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ» (یونس/78) (مفردات ألفاظ القرآن، ص698)
▪️کاربرد این ماده در معنای افعل تفضیل هم به صورت مذکر (إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما، بقره/219؛ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً، انعام/19؛ الْعَذاب الْأَكْبَر، سجده/21 و غاشیه/24؛ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ، توبه/3؛ الْفَزَعُ الْأَكْبَر، انبیاء/103) و هم به صورت مونث (يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى، دخان/16؛ فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى، نازعات/20؛ فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرى، نازعات/34؛ الَّذي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى، اعلی/12) بسیار شایع است؛ که جمع «اکبر»، «أکابر»: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها» (أنعام/123)، و جمع «کبری» ، «کُبَر» میباشد: «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ» (مدثر/35) (النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج4، ص142)
@yekaye
👇ادامه👇
ادامه توضیح ماده «کبر»
▪️کاربرد این ماده در دو باب «تفعل» (فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها؛ اعراف/13) و «استفعال» (وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً؛ نوح/7) بسیار شایع است:
▫️باب «تفعّل» برای مطاوعه (قبول یک حالت) به کار میرود، پس «تکبر» به معنای حالت بزرگی به خود گرفتن است؛ و
▫️باب «استفعال» برای طلب کردن یک وضعیت به کار میرود، پس «استکبار» به معنای بزرگی را برای خود طلب کردن است؛
و لذا راغب اصفهانی توضیح داده که:
▫️سه کلمه «کِبر» (إِنْ في صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغيه؛ غافر/56) و «تکبر» (إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ؛ غافر/27) و «استکبار» (اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ؛ فاطر/43) به لحاظ معنایی نزدیک به هم هستند؛ چرا که «کِبر» هم حالتی است که در آن حالت شخص خود را بزرگتر از دیگران میبیند و و استکبار به معنای «بزرگی طلبیدن» و «بزرگی را به خود بستن» است که میتواند در معنای ممدوح (اینکه انسان در طلب بزرگی برآید) و مذموم (اینکه انسان بدون اینکه بزرگ باشد، خود را بزرگ بنمایاند) به کار رود و در قرآن همواره در این معنای دوم به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص696-697).
البته راغب اصفهانی هر یک از تکبر و استکبار را به دو معنای خوب و بد تقسیم کرده است؛ اما ظاهرا این تقسیم به لحاظ معنای کلمه نباشد بلکه به خاطر مصادیق آن است؛ یعنی در مورد خدا چون واقعا خداوند از همه بزرگتر است و بزرگی شایسته وی است، «تکبر» جزء صفات کمالی خداوند قلمداد میشود و در قرآن کریم او «متکبر» معرفی شده است (الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ؛ حشر/23) اما چون غیر خدا هیچکسی بزرگیای از خود ندارد و همه مخلوقات بنده خدایند و جا دارد که در برابر خالقشان تواضع کنند، «تکبر» برای غیر خدا یک نقصیه محسوب میشود (زیرا نوعی دروغ است: کسی که واقعا بزرگ نیست، خود را بزرگ مینمایاند) و تکبرورزی در مورد غیر خداوند مذمت شده است: «ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ» (زمر72 و غافر/86)
▪️البته این ماده در ابواب دیگر هم به کار رفته است؛ از جمله
▫️در باب «تفعیل» (لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ، بقره/185 و حج/37؛ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً، اسراء/111؛ وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ، مدثر/3) و
▫️ باب «افعال» (فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ، یوسف/31) که در هر دو به معنای بزرگ دیدن، بزرگ شمردن و بزرگ داشتن کس ویا چیزی است.
(مفردات ألفاظ القرآن، ص698)
▪️ماده «کبر» به لحاظ معنایی به مادههای «عظم» و جلل» و «هیب» نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفتهاند:
🔸«کبیر» در مقام مقایسه به دیگری است؛
🔸اما «عظیم» به بزرگیِ بهخودی خود (فی نفسه) توجه میشود (مانند عظیمالشأن) [البته در زبان فارسی برای هر دو از کلمه «بزرگ» استفاده میکنیم]؛
🔸و «جلیل» (یا أجلّ) عظمتی است که حمد و ثنای مخاطب را برمیانگیزد؛
🔸و «هیبت» در جایی است که عظمت شخص در مخاطب خود اثری میگذارد که امکان هرگونه هجوم و تعرضی را از جانب مخاطب منتفی میسازد. (الفروق فی اللغة، ص177-178)
📿ماده «کبر» و مشتقات آن 161 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
▪️عموما این کلمه را به همین صورت جمع (کبائر) قرائت کردهاند
▪️ اما در برخی قرائات غیرمشهور (سعید بن جبیر و مجاهد و ابن عباس و ابن مسعود) به صورت مفرد مذکر (کبیر) قرائت شده که در این صورت اسم جنس است.
📚معجم القراءات، ج2، ص58
@yekaye
🔹ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ
قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که ماده «نهی» در اصل در دو معنا به کار رفته است:
▫️ یکی در معنای «پایان و به نهایت رسیدن»، و
▫️ دوم در معنای «بازداشتن و مانع شدن».
▪️ اما عموم اهل لغت، تنها یک اصل برای این ماده معتقدند هرچند در اینکه کدام از این دو معنا اصل است، اختلاف دارند. برخی اصل را در معنای اول (پایان و نهایت کار) دانسته و گفتهاند و گفتهاند معنای «بازداشتن» از این جهت است که وقتی «نهی» می کنید و مخاطب نهی را میپذیرد و بازمیایستد، در حقیقت، آنجا را پایان کار خود قرار داده است؛ اما برخی اصل را معنای دوم (بازداشتن) دانسته و گفتهاند که «پذیرش نهی» (= انتهاء) بر دو قسم است: یکی اختیاری و دوم طبیعی؛ و در مورد دوم، هر چیزی را بخواهند بازدارند، آن نقطه بازداشتن آن، نهایت آن محسوب میشود و لذا به آن «انتها» و «نهایت» گفتهاند.
▪️همچنین به عقل «نُهیة» گفته میشود از این جهت که انسان را از ورود در بدیها بازمیدارد، که جمع آن، «نُهی» میباشد: «أُولِی النُّهى؛ طه/54 و 128)
🔖جلسه 361 http://yekaye.ir/al-alaq-96-15/
@yekaye
🔹نُكَفِّرْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛
▫️به کشاورز »کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و
▫️ «کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند
▫️«تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است)
[البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست.]؛
▫️ کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند.
🔖جلسه 205 http://www.yekaye.ir/al-furqan-025-50/
📖اختلاف قرائت
▪️در اغلب قرائات مشهور به صورت متکلم معظم لنفسه (نُکَفِّر) قرائت شده است؛
▪️اما در برخی روایات غیرمشهور مانند روایت مفضل از عاصم (قاری کوفه)؛ ویا روایت لؤلؤی و خارجه از ابوعمرو (قاری بصره) و مطوعی (از قرائات اربعه عشر) و نیز قرائت ابوزید و خلیل به صورت مفرد مذکر (یُکَفِّر) قرائت شده است یعنی «یکفر الله عنکم».
📚معجم القراءات، ج2، ص58
@yekaye
🔹سَیئاتِكُمْ
در آیه 17 همین سوره اشاره شد که
▪️ماده «سوء» در اصل به معنای قبیح و زشت میباشد، و گناه را به خاطر قبح و زشتیاش «سیئة» گفتهاند و این ماده، معادل کلمه فارسی «بد» میباشد.
▪️برخی گفتهاند تعبیر «سوء» بر هر چیزی که مایه غم و ناراحتی انسان شود اطلاق میشود، اعم از امور دنیوی و اخروی، نفسانی و بدنی و خارجی، از دست دادن مال باشد یا مقام یا دوست؛ و یا به تعبیر دیگر، «سُوء» به لحاظ معنایی درست نقطه مقابل «حُسن» است؛ و به هرچیزی که بذاته نیکو نباشد اطلاق میگردد، خواه در عمل باشد یا موضوع یا حکم، امر قلبی باشد یا معنوی یا ... .
▪️هر امر زشت و ناپسندی را «سیّئه» و در مقابل، هر امر خوب و پسندیدهای را «حسنه» میگویند: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ» (نساء/79) و از این رو، این کلمه هم در مورد آنچه عقل و شرع بد می شمرد به کار می رود «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها» (انعام/160) و هم در مورد آنچه بر طبع آدمی ناخوشایند و سنگین می آید «فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ» (اعراف/131) و «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ» (أعراف/95)
🔖جلسه 944 http://yekaye.ir/an-nesa-4-17/
📖 اختلاف قرائت
▪️در عموم قرائتها این کلمه بتنهایی آمده،
▪️اما در قرائت ابنعباس با حرف اضافه «مِن» (به صورت «من سیئاتکم») قرائت شده است.
📚معجم القراءات، ج2، ص58
@yekaye
🔹ندْخِلْكُمْ مُدْخَلاً
در آیه 23 همین سوره اشاره شد که
▪️ماده «دخل» در اصل به معنای وارد شدن و داخل شدن است؛ یا به تعبیر دقیقتر، داخل شدن در محیط که آن محیط کاملا بر این امر داخل شده احاطه پیدا کند؛
🔸و تفاوتش با ماده «ورد» و «ولج» را نیز در همین دانستهاند که کلمه «ورود»، نقطه مقابل «صدور» است، و با نزدیک شدن و در معرض دخول قرار گرفتن نیز سازگار است: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ» (قصص/23) و لذا مقدم بر «دخول»است؛
🔸و کلمه «ولوج» در جایی است که داخل شدن با چسبیدن و در اتصال کامل با محیط پیرامونی انجام شود: «حَتَّى یلِجَ الْجَمَلُ فی سَمِّ الْخِیاطِ» (اعراف/40) «یعْلَمُ ما یلِجُ فِی الْأَرْضِ» (سبأ/2 و حدید/4)؛
اما «دخول» نقطه مقابل «خروج» است و با قرار گرفتن به طور کامل در یک محیط حاصل میشود، نه همچون «ورود» به صرف نزدیک شدن کفایت میکند و نه در حد ولوج نیازمند اتصال با دیواره محیطی است که در آن وارد شده باشد.
▪️اشاره شده که «دخول» نقطه مقابل خروج است و هم در مکان (ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیةَ، بقرة/58؛ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، نحل/32؛ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها، زمر/72) و هم در زمان [در قرآن یافت نشد] و هم در مورد اعمال (قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْر، مائده/61؛ َ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ، حجرات/14) به کار میرود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص309)
به تعبیر دیگر، دخول هم میتواند دخول مادی و مکانی باشد مانند «وَ لِیدْخُلُوا الْمَسْجِدَ» (اسراء/) ویا «إِذا دَخَلُوا قَرْیةً» (نمل/34) و میتواند دخولی معنوی باشد مانند «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً» (بقره/208) «وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِكُمْ» (حجرات/14).
▪️این کلمه با ورود در دو باب افعال و تفعیل متعدی میشود؛ که در قرآن کریم فقط باب افعال رفته است: «وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا» (انبیاء/۷۵) «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ» (غافر/۸). کلمه «مُدخَل» هم اسم مفعول از همین باب است: «وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِیماً» (نساء/۳۱) و البته این کلمه به صورت «مَدخل» هم قرائت شده است که در این صورت به معنای محل دخول و از صیغه ثلاثی مجرد است.
🔖جلسه 950 http://yekaye.ir/an-nesa-4-23/
📖 اختلاف قرائت
🔹الف. فعل «ندخلکم»
▪️در اغلب قرائات مشهور به صورت متکلم معظم لنفسه (ندخلکم) قرائت شده است.
▪️اما در برخی روایات غیرمشهور مانند روایت مفضل از عاصم (قاری کوفه)؛ ویا روایت لؤلؤی و خارجه از ابوعمرو (قاری بصره) و مطوعی (از قرائات اربعه عشر) و نیز قرائت ابوزید و خلیل به صورت مفرد مذکر (یُدخلکم) قرائت شده است یعنی «یدخلکم الله عنکم».
📚معجم القراءات، ج2، ص59
🔹ب. کلمه «مدخلا»
▪️در قرائات اهل مکه (ابن کثیر) و شام (ابن عامر) و بصره (ابوعمرو) و اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایات مشهور از عاصم) و نیز در قرائات خلف و یعقوب (از قراء عشره) به صورت مضموم المیم (مُدخلاً) قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع) و برخی از اهل کوفه (روایت کسائی از روایت شعبه از عاصم) و نیز قرائت ابوجعفر (از قراء اربعه عشر) به صورت مفتوح المیم (مَدخلاً) قرائت شده که در هر دو صورت میتوان آن را هم مصدر (داخل شدنی کریمانه) و هم اسم مکان (جایگاهی کریمانه) دانست.
📚مجمع البيان، ج3، ص60 ؛ معجم القراءات، ج2، ص59
@yekaye
🔹كَریماً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگمنشی» (شرافت در اعمال و رفتار) میباشد.
▪️برخی تاکید کردهاند که این کلمه در جایی به کار میرود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ و اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که به نحوی بروز کند، کرامت خوانده میشود چنانکه در «قُرْآن کَرِیم» (واقعه/77) تعابیری مانند «زَوْجٍ کَرِیمٍ» (لقمان/10)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ» (دخان/26)، «قَوْلًا کَرِیماً» (إسراء/23) به کار رفته؛ و «اکرام» و «تکریم» هم متعدی از همین باب و به معنای بزرگواری کردن در حق دیگران بدون هیچ چشمداشت، یا چیزی ارزشمند را به کسی بخشیدن میباشد (مثلا: «ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ: مهمانان مورد اکرامِ حضرت ابراهیم ع» (ذاریات/24) ویا «عِبادٌ مُکْرَمُونَ: بندگان مورد اکرام»). همچنین در تعبیر «کرام» (کِراماً کاتِبِینَ؛ انفطار/11؛ کِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) ظاهرا هر دو معنا (هم بزرگواری خود شخص و هم مورد اکرام و احترام واقع شدن) نهفته است.
▪️برای فهم بهتر این معنا خوب است به تفاوت آن با کلمات مشابه (عزت، شرف، کِبَر) نیز توجه شود:
🔸تفاوت «کرم» با «عزت» در این است که در مفهوم عزت نوعی برتری و استعلا نسبت به دیگران نهفته است، در حالی که در «کرامت» لزوما مقایسهای در کار نیست و بزرگواری خود شخص مد نظر است؛
🔸تفاوتش با «شرافت» در این است که این کلمه غالبا در مورد برتری و بزرگی مادی استفاده میشود و لذا به خداوند «کریم» گفته میشود اما «شریف» گفته نمیشود.
🔸«کِبَر: بزرگی» هم به معنای مطلق بزرگ بودن است ولی «کرم» بزرگیای است که حالت متعالی دارد و لذا تفاوت «کِبَر» و «کَرَم» در زبان عربی، شییه تفاوت «بزرگی» و «بزرگواری» در زبان فارسی است.
▪️در زبان عربی، «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (حج/18)، در حالی که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (منافقون/8) و نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) میباشد.
🔖جلسه 352 http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/
@yekaye
🔹الف. گناهان کبیره کدامند؟
درباره اینکه چه گناهی گناه کبیرهاند، برخی از احادیث معیار دادهاند (بند1)
برخی از احادیث گناهانی را فهرست کردهاند (بند2)
و برخی از احادیث بین این دو جمع کردهاند بدین بیان که آن فهرست را به عنوان بارزترین مصداقهای همان معیار معرفی کردهاند (بند3)
و برخی هم این گونه جمع کردهاند که نشان دادهاند این فهرست همان مواردی است که در قرآن وعده جهنم بدانها داده شده است:
@yekaye
☀️1) از امام صادق ع دربراه این سخن خداوند عز و جل سوال شد که میفرماید « اگر از گناهان کبیرهای که از آن بازتان میدارند کناره گیرید بدیهایتان را از شما محو میکنیم و شما را به جایگاهی ارجمند وارد میکنیم.»
فرمودند: گناهان کبیره همان گناهانی است که خداوند عز و جل آتش را برای آنها واجب کرده است.
📚الكافي، ج2، ص276
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِيقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً» قَالَ
الْكَبَائِرُ الَّتِي أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا النَّارَ.
📚شبیه همین توضیح از امام باقر ع (تفسير العياشي، ج1، ص239 ) و امام کاظم ع (مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص149 ) و امام رضا ع (تفسير العياشي، ج1، ص238 ) روایت شده است.
@yekaye
☀️2) الف. عبید بن زراره میگوید: از امام صادق ع درباره گناهان کبیره سوال کردم.
فرمودند: آنها در کتاب علی ع هفت تاست: کفر به خداوند؛ و کشتن انسان؛ و عاق والدین شدن؛ و خوردن ربا بعد از اینکه از آشکار شد [اینکه حرام است ویا اینکه آن مورد رباست]؛ و خوردن مال یتیم از روی ظلم؛ و فراز از جنگ؛ و تعرب بعد از هجرت [اینکه کسی که در دیار اسلامی زندگی میکند به خاطر مشکلات در این دیار، به بلاد کفر برود و بخواهد برای همیشه آنجا زندگی کند].
گفتم: آیا اینها بزرگترین گناهانند؟
فرمود: بله!
گفتم: آیا خوردن یک درهم مال یتیم از روی ظلم بزرگتر است یا ترک نماز؟
فرمود: ترک نماز.
گفتم: پس چرا ترک نماز را در زمره گناهان کبیره نشمردید؟
فرمودند: اولین چیزی که به تو گفتم چه بود؟
گفتم: فرمودید: کفر.
فرمود: خوب؛ تارک الصلاة کافر است.
مقصود از تارک الصلاة کسی است که بیدلیل نمازش را نخواند.
📚الكافي، ج2، ص278
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است: همانا از زمره گناهان کبیره عاق والدین شدن و یاس و ناامیدی از رحمت خدا و خود را ایمن دیدن از مکر خداست؛ و روایت شده که بزرگترین گناهان کبیره شرک است.
📚توجه: در روایت دیگری در الكافي، ج2، ص281 «شرک» (یا همان «کفر» در روایت حاضر) و «تعرب بعد الهجرة» را یکی دانسته و به فهرست فوق «قذف المحصنة: تهمت زناکاری زدن به زن پاکدامن» را هم یکی دیگر از این هفتتا دانسته است.
ج. و باز از امام صادق ع روایت شده: و نیز کسی که وقتی پدرش او را بخواند پدرش را لعنت کند [یعنی با روی خوش جواب پدر را ندهد] و کسی که وقتی فرزندش درخواست وی را اجابت کرد [بیدلیل] او را کتک بزند!
📚الكافي، ج2، ص278
☀️د. از امام صادق ع روایت شده است:
دروغ بستن بر خدا و بر رسولش و بر اوصیای آنها [ائمه اطهار ع] از گناهان کبیره است.
☀️ه. و در روایتی دیگر از امام صادق ع اضافه کردند: و انکار آنچه خداوند نازل فرموده است؛ که آنان حق ما را انکار کردند و ما را کنار زدند و این مطلبی نیست که بر کسی مبهم و پوشیده مانده باشد.
☀️و. از امام رضا ع روایت شده که درباره این سخن خداوند عز و جل «و اگر از گناهان کبیرهای که از آن بازداشته میشوید کناره گیرید» فرمودند: [اینها عبارتند از:] بتپرستی، و شرابخواری، و کشتن انسان، و عاق والدین شدن، و تهمت زناکاری زدن به زنان پاکدامن، و فرار از جنگ، و خوردن مال یتیم.
☀️ز. و در روایتی دیگر از ایشان روایت شده است: خوردن مال یتیم از روی ظلم؛ و هر چیزی که خداوند وعده آتش بدان داده است.
ح. سلیمان جعفری میگوید: از امام رضا ع درباره استخدام شدن در حکومت طاغوت سوال کردم.
فرمودند: سلیمان! داخل شدن در کارهای آنان و یاری رساندن به آنان و تلاش برای برآوردن نیازهایشان همپایه کفر است؛ و و عامدانه بدانها نگاه کردن [= از آنها چشم امید داشتن و نگاه جلب محبت بدانها کردن] از گناهان کبیرهای است که شخص به خاطر آن سزاوار جهنم میشود.
☀️ط. از امام صادق ع از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت شده است:
مستی از گناهان کبیره است؛ و نیز ستم و بیعدالتی ورزیدن در وصیت نیز از گناهان کبیره است.
📚تفسير العياشي، ج1، ص238
@yekaye
👇متن احادیث فوق👇
متن احادیث بند 2
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَبَائِرِ؟
فَقَالَ هُنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع سَبْعٌ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ.
قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَكْبَرُ الْمَعَاصِي؟
قَالَ نَعَمْ.
قُلْتُ فَأَكْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلَاةِ؟
قَالَ تَرْكُ الصَّلَاةِ.
قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلَاةِ فِي الْكَبَائِرِ؟
فَقَالَ أَيُّ شَيْءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَكَ؟
قَالَ قُلْتُ الْكُفْرُ.
قَالَ فَإِنَّ تَارِكَ الصَّلَاةِ كَافِرٌ. يَعْنِي مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ.
☀️ب. يُونُسُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
إِنَّ مِنَ الْكَبَائِرِ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ وَ الْيَأْسَ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنَ لِمَكْرِ اللَّهِ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ أَكْبَرَ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ بِاللَّهِ.
ج. أَبَانٌ عَنْ زِيَادٍ الْكُنَاسِيِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
وَ الَّذِي إِذَا دَعَاهُ أَبُوهُ لَعَنَ أَبَاهُ وَ الَّذِي إِذَا أَجَابَهُ ابْنُهُ يَضْرِبُهُ
📚الكافي، ج2، ص278
☀️د. عن أَبِي خَدِيجَةَ [سَالِمِ بْنِ مُكْرَمٍ الْجَمَّالِ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ ع مِنَ الْكَبَائِرِ.
☀️ه. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْهُ
وَ إِنْكَارُ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْكَرُوا حَقَّنَا وَ جَحَدُونَا وَ هَذَا لَا يَتَعَاجَمُ فِيهِ أَحَدٌ.
☀️و. عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ ذَكَرَ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ»
عِبَادَةَ الْأَوْثَانِ وَ شُرْبَ الْخَمْرِ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ وَ قَذْفَ الْمُحْصَنَاتِ وَ الْفِرَارَ مِنَ الزَّحْفِ وَ أَكْلَ مَالِ الْيَتِيمِ؛
☀️ز. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَنْهُ ع
أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ كُلُّ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّار.
☀️ح. عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع مَا تَقُولُ فِي أَعْمَالِ السُّلْطَانِ؟
فَقَالَ يَا سُلَيْمَانُ! الدُّخُولُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ الْعَوْنُ لَهُمْ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ عَدِيلُ الْكُفْرِ؛ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِمْ عَلَى الْعَمْدِ مِنَ الْكَبَائِرِ الَّتِي يُسْتَحَقُّ به [بِهَا] النَّارُ.
☀️ط. عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
السُّكْرُ مِنَ الْكَبَائِرِ وَ الْحَيْفُ فِي الْوَصِيَّةِ مِنَ الْكَبَائِرِ.
📚تفسير العياشي، ج1، ص238
@yekaye
☀️3) الف. محمد بن محبوب میگوید: با عدهای از شیعیان نامهای خدمت امام کاظم ع نوشتیم و سوال کردیم که گناهان کبیره چندتاست و کدامند؟
پاسخ آمد:
گناهان کبیره آن است که کسی که از آنچه خداوند بر آن وعده آتش داده خودداری کند، بدیهایش را از او محو میکنند اگر که مومن باشد؛ و هفت موردی که موجب جهنم میشود عبارتند از: کشتن انسانی که کشتنش حرام است؛ و عاق والدین شدن، و رباخواری، و تعرب بعد از هجرت [اینکه کسی که در دیار اسلامی زندگی میکند به خاطر مشکلات در این دیار، به بلاد کفر برود و بخواهد برای همیشه آنجا زندگی کند]، و تهمت زنا زدن به زنان پاکدامن، و خوردن مال یتیم، و فرار از جبهه جنگ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
گناهان کبیره هفت تاست: کشتن انسان مومنی از روی عمد، و تهمت زنا زدن به زنان پاکدامن، و فرار از جبهه جنگ، و تعرب بعد از هجرت، و خوردن مال یتیم از روی ظلم، و رباخواری بعد از اینکه بینه و دلیل آمد، و هرآن چیزی که خداوند آتش را بر آن واجب کرده است.
📚الكافي، ج2، ص276-277
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ:
كَتَبَ مَعِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الْكَبَائِرِ كَمْ هِيَ وَ مَا هِيَ؟
فَكَتَبَ الْكَبَائِرُ مَنِ اجْتَنَبَ مَا وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ كَفَّرَ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً وَ السَّبْعُ الْمُوجِبَاتُ قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ .
☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
الْكَبَائِرُ سَبْعٌ قَتْلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ كُلُّ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ.
@yekaye
☀️4) حضرت عبدالعظیم حسنی میگوید: از امام جواد صلوات الله علیه شنیدم که فرمود: از پدرم شنیدم که او هم از پدرش امام کاظم ع شنیده بود که یکبار عمرو بن عبید [متکلم معروف معتزلی] بر امام صادق ع وارد شد. چون سلام کرد و نشست، این آیه که: «کسانی که از گناهان کبیره و امور شرمآور خودداری میکنند» (شوری/37 و نجم/32) را قرائت کرد و ساکت شد.
امام صادق ع فرمود: چرا ساکت شدی؟
گفت: دلم میخواهد گناهان کبیره را بر اساس کتاب الله بشناسم.
امام صادق ع فرمودند: بله! بزرگترین گناهان کبیره شرک به خداوند است که همانا خداوند میفرماید « و کسی که به خداوند شرک بورزد قطعا بهشت را بر او حرام میکند» (مائده/72)
و بعد از آن ناامیدی از رحمت خداوند است، چرا که خداوند عز و جل میفرماید «همانا از رحمت خداوند ناامید نمی گردد مگر جماعت کافران» (یوسف/87)
سپس ایمن دانستن خود از مکر خداوند است زیرا خداوند عز و جل میفرماید «پس از مکر خداوند کسی خود را ایمن نمیبیند مگر جماعت زیانکاران» (اعراف/95)
و از آنهاست عاق والدین شدن؛ زیرا خداوند شخص عاق را جبار و شقاوتمند قرار داد [ظاهرا اشاره است به آیه «وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبَّاراً شَقِيًّا» (مریم/32)]
و کشتن «شخصی که خداوند کشتنش را حرام کرده است» زیرا خداوند عز و جل میفرماید «جزایش جهنم است و در آن جاودان است» (نساء/93)
و تهمت زدن به زنا پاکدامن، زیرا خداوند میفرماید»[چنین کسانی در دنیا و در آخرت لعنت شدند و برایشان عذابی عظیم است.» (نور/23)
و خوردن مال یتیم، چرا که خداوند عز و جل میفرماید: «فقط در شکمهایشان آتش میخورند و بزودی در آتشی افروخته درآیند [لهیب آتشی را شعلهور کنند].» (نساء/10)
و فراز از جنگ زیرا خداوند عز و جل میفرماید «و هر كه در آن روز به آنها پشت كند، مگر آنكه در جستجوى طرفى ديگر براى ادامه نبرد انتخاب محلى براى پيوستن به گروهى باشد حتما خشم خدا را همراه خود ساخته و پناهگاه او جهنم است و آن بد جاى بازگشتى است.» (انفال/16)
و خوردن مال ربا، زیرا خداوند عز و جل میفرماید «كسانى كه ربا مىخورند، قيام و رفتارى ندارند مگر مانند قیام و رفتار كسى كه شيطان او را به برخورد خود ديوانه كرده» (بقره/275)
و جادوگری، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «و به حقيقت مىدانستند كه هر كس خريدار چنين عملى باشد حتما در آخرت نصيبى ندارد» (بقره/102)
و زناکاری، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «و كسى كه چنين كند به كيفرى [سخت] برخورد نمايد. عذاب او در روز قيامت دو برابر شود و در آن عذاب هميشه به خوارى بماند.» (فرقان/68-69)
و سوگند دروغی که مالی را بناحق سهم کسی کند، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «مسلّما كسانى كه در مقابل پیمان خداوند و سوگندهاى خود بهاى اندكى به دست مىآورند آنها را در آخرت بهرهاى نيست» (آل عمران/77)
و خیانت کردن، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «و هر كس خيانت نمايد در روز قيامت همراه آنچه خيانت كرده بيايد» (آل عمران/161)
و ندادن زکات واجب، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «و پيشانىها و پهلوها و پشتهاى آنان را بدان داغ نهند» (توبه/35)
و شهادت بناحق ویا پنهان کردن شهادت، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «و هر كه آن را كتمان كند؛ قطعا او قلبش گنهكار است» (بقره/283)
و شرابخواری، زیرا خداوند عز و جل از آن نهی کرد همان گونه که از پرستیدن بتها نهی کرد (ظاهرا اشاره است به آیه «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطان» (مائده/90) که انصاب به معنای بتهای نصب شده بر فراز مکانهاست)
و ترک نماز یا هر آن چیزی که خداوند واجب کرده از روی عمد، زیرا رسول الله ص فرمودند: کسی که نماز راعامداً ترک کند خدا و پیامبرش خود را از ذمه او بری میدانند.
و پیمانشکنی و قطع رحم کردن، زیرا خداوند عز و جل میفرماید: «آناناند که لعنت بر آنها بود و بد سرایی دارند (رعد/25)
عمرو در حالی که فریادش از گریه بلند شد بیرون آمد و میگفت: هلاک شد کسی که به رای و نظر خودش عمل کرد و در فضیلت و علم قصد رقابت با شما را داشت.
📚الكافي، ج2، ص285-287؛
📚تفسیر العیاشی، ج1، ص225؛
📚من لایحضره الفقیه، ج3، ص563
@yekaye
👇متن حدیث فوق👇