✅ توجه:
در دو آیه قبل، بحث نشوز از طرف زن و نشوز طرفینی مطرح شد. بحث نشوز از طرف مرد در آیه 128 همین سوره مطرح شده؛ از این رو به نظر میرسد بهتر باشد آن آیه نیز همینجا مورد بحث قرار گیرد:
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً 📖
💢ترجمه
و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری و رویگردانی داشت، پس بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلح بهتر است؛ ولی نفسها در [پیشگاه] تنگچشمی احضار شدهاند؛ و اگر نیکی کنید و تقوا ورزید پس حتما خداوند همواره بدانچه میکنید بدقت آگاه است.
سوره نساء (4) آیه 128
1398/10/23
17 جمادی الاولی 1441
@yekaye
🔹بَعْلِها
درباره ماده «بعل»
▪️برخی نتوانستهاند بین کاربردهای مختلف این ماده جمع کنند و پنداشتهاند که این ماده بر سه اصل متفاوت دلالت دارد:
▫️یکی در معنای «شوهر» است، و ملاعبه شوهر با زنش را هم «بعال» گویند؛
▫️دوم چیزی از جنس ترس و وحشت، چنانکه وقتی مردی دچار وحشت میشود میگویند «بَعِلَ الرجُلَ» و احتمال میرود که تعبیر «امرأةٌ بَعِلةٌ» هم که در خصوص زنی که خوب لباس مناسب نمیپوشد به کار میرود از همین باب باشد؛ و
▫️سوم وقتی در مورد زمین به کار میرود به معنای زمین مرتفعی است که باران در سال بیش از یکبار بدان نمیرسد و نیز در همین معنا به درختی که بدون بارش باران با ریشههایش آب را از زمین به دست میآورد «بعل» گفته میشود. (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص264-265)
▪️اما حق این است که چنانکه اغلب اهل لغت نشان دادهاند اینها را میتوان به یک معنا برگرداند:
▫️برخی آن معنای اصلی و محوری را قیام به امری (الفروق في اللغة، ص277)، و یا قائم بودن بر امری (مجمع البيان، ج۵، ص۲۷۰)
و به تعبیر دیگر، هرچیزی که قائم به خویش باشد و در آن جهت علو و استعلاء و برتری نسبت به همنشینهایش باشد، (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص303 ) دانستهاند؛
و گفتهاند به همین مناسبت بوده که به درخت نخلی که ریشههای عمیق دارد و از آبیاری بینیاز است، و یا به شوهر که خودش قائم به مصالح خویش است و بر زن هم قیمومیتی دارد، و یا بتی که آن را میپرستیدند، بعل گفته میشود (مجمع البيان، ج۵، ص۲۷۰ )
🔸و فرق تعبیر «زوج» و «بعل» برای شوهر هم ملاحظه همین نکته است؛ به علاوه اینکه تنها در جایی به شوهر «بعل» گفته میشود که با هم عروسی کرده باشند؛ برخلاف «زوج» که به صرف وقوع عقد «زوج» محسوب میشود؛ چرا که چنانکه اشاره شد «بعال» به معنای ملاعبه است. (الفروق في اللغة، ص277 )
▫️اما برخی شروع این ماده را از کلمه «بعل» به معنای شوهر دانستهاند (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً، نساء/128؛ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً، هود/72) که جمعش هم «بعول» است (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَ، بقرة/228؛ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِن، نور/31)
و گفتهاند با توجه به استعلایی که مرد بر زن دارد، هر امری که نحوهای استعلاء بر غیرش داشته باشد «بعل» نامیده شده؛
و به همین مناسبت به معبودهایی که با آن به سوی خدا تقرب میجستند (أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ؛ صافات/125) ویا زمین بلند و درخت خرمایی که خودش آب خودش را تامین میکند و نیازی به آبیاری ندارد «بعل» میگفتند؛
و همچنین تعبیر «أصبح فلان بَعْلًا على أهله» به معنای این بود که وی به خاطر علو و برتری طلبیاش بر اهل و عیالش ثقیل میآمد؛
و کاربرد آن برای دستخوش وحشت شدن هم ظاهرا ناشی از تشبیه آن به درخت نخل است که دز جای خود ثابت است، گویی وی چنان وحشتزده شده که مثل درخت نخل از جایش حرکت نمیکند و در عرب این تعبیر رایج است که برای کسی که در جا می ایستد و فرار نمیکند میگویند «ما هو إلا شجر» (مفردات ألفاظ القرآن، ص135 )
البته برخی هم احتمال دادهاند که معنای وحشت و ناراحتی از آثار این مفهوم باشد؛ یعنی از آنجا که کسی که مرد و قائم بر دیگران است مسئولیت فراوانی متوجه اوست که متوجه دیگران نیست، در قبال این وظایف و مسئولیتها بیشتر دچار ناراحتی و اضطراب می گردد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص303 )
📿ماده «بعل» همین 7 مورد در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹نُشُوزاً
در آیه 34 همین سوره بیان شد که
▪️ماده «نشز» در اصل دلالت بر رفعت گرفتن و برتری یافتن (الارتفاع و العلو) دلالت دارد و در این ماده دو مفهوم حرکت کردن و ارتفاع (رفعت گرفتن) لحاظ شده است. وقتی گفته میشود «فلان نشر عن مقامه» یعنی فلانی جایش را به دیگری داد؛ و قرآن هم میفرماید «إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» (مجادله/۱۱) که تفسح به معنای جا باز کردنی است که شخص را جمع و جور کردن خود یا چپ و راست رفتن جا را برای دیگری باز میکند؛ و «نشوز» جا را برای دیگران باز کردنی است که با برخاستن از جای خود انجام میشود.
▪️کلمه «نشوز» بتدریج استعاره گرفته شده برای زنی که در مقابل شوهرش گردنکشی کند یا شوهری که به زنش زورگویی کند، زیرا در هر دو مورد شخص میکوشد خود را در جایگاهی بالاتر از آنچه دارد قرار دهد؛ و در قرآن کریم نیز هم در مورد زن (وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَ؛ نساء/۳۴) و هم در مورد مرد (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/۱۲۸) این تعبیر به کار رفته است.
بر همین اساس، برخی تصریح کردهاند که «نشوز، تمرد از امر نیست؛ والا در مورد مرد نباید گفته شود، بلکه ارتفاع است؛ نشوز به اصطلاح عرف، کجتابی است؛ اگر هم مقصود سرپیچی است، سرپیچی از امر خداست.»
🔖جلسه 962 http://yekaye.ir/an-nesa-4-34/
@yekaye
🔹إِعْراضاً
در آیه 16 همین سوره بیان شد که
▪️ماده «عرض» در معانی متعددی به کار رفته، اما ظاهرا میتوان همه آن معانی را به یک معنای واحد برگرداند؛
▫️برخی آن معنای واحد را «عرض» (پهنا) (جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض؛ حدید/۲۱)، در مقابل «طول» (درازا) دانستهاند و
▫️ برخی آن را «در مرآی و منظر و در معرض دید قرار دادن» معرفی کردهاند چنانکه «عَرَضَ يَعْرِضُ عَرْضاً» به معنای عرضه شدن و در معرض دید قرار دادن یک کالا بوده، از این جهت که عرْضِ آن در معرض دید قرار میگرفته است؛ و یا از این جهت که عرْض خود را در راستای عرْض آن قرار داده است.
▪️«إعراض» به معنای روگردان شدن است (وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ؛ انعام/۳۵)، از این جهت که گویی روی را از کسی برمیگردانی و با عرض و پهلو خود با او مواجه میشوی.
🔖جلسه 943 http://yekaye.ir/an-nesa-4-16/
@yekaye
🔹لا جُناحَ علیهما
در آیه 23 همین سوره بیان شد که
▪️ماده «جنح» را در اصل به معنای میل و انحراف دانستهاند و برخی گفتهاند دلالت دارد بر میل و رغبت به کاری یا به چیزی یا به سمت و سویی.
🔸تفاوت سه واژه «میل» و «جنح» و «رغبت» این است که
▫️«میل» عنوانی مطلق است ولی
▫️ «جنح» میلی است که همراه با عمل باشد و
▫️«رغبت» که میلی است که همراه با علاقه و گرایش درونی باشد.
از این توضیح بخوبی معلوم میشود که وقتی قرآن در مورد دشمنان تعبیر «جنح للسلم» و نه تعبیر «رغب الی السلم» را به کار میبرد (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه؛ انفال/۴۱) منظور صرفا ابراز تمایل به صلح نیست؛ بلکه گونهای از تمایل به صلح است که با عمل آنها واقعی بودنش را نشان دهد.
▪️«جُناح» به گناه میگویند از این جهت که از راه حق منحرف شده است و تعبیر «لا جُناحَ عَلَیكُمْ» و تعابیر مشابه آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔖جلسه 950 http://yekaye.ir/an-nesa-4-23/
@yekaye
🔹يصْلِحا/ صُلْحاً / الصُّلْحُ
در آیه ۱۶ همین سوره بیان شد که
▪️ماده «صلح» در اصل دلالت دارد بر آن چیزی که از فساد سالم مانده باشد؛
و در واقع، «صلاح» نقطه مقابل «فساد» میباشد، چنانکه این تقابل در بسیاری از آیات قرآن مد نظر قرار گرفته است؛ مثلا: «الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ» (شعراء/۱۵۲) «وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/۱۴۲) «إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ» (یونس/۸۱) «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (شعراء/۵۶) «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح» (بقره/۲۲۰)
▪️و البته برخی گفتهاند اگرچه غالبا «صلاح» در مقابل «فساد» است؛ اما گاه در مقابل «سیئة» هم به کار میرود: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً» (توبه/۱۰۲) و برخی بر این باورند که نسبت «صلاح» و «فساد» نسبت نقیضین است؛ یعنی با تحقق فساد، صلاح منتفی است؛ و بالعکس؛ اما «صلاح» و «سیئه» ضد همدیگرند؛ یعنی اگرچه با هم جمع نمیشوند؛ اما رفع هر دو ممکن است [یعنی ممکن است عملی نه مصداق عمل صالح باشد و نه عمل سیئه].
▪️در واقع، «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانستهاند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته کاربرد کلمه «صلاح» در جایی که ضرری در کار باشد (مثلا میگویند این بیماری به صلاح تو بوده است) مخصوص به مواردی است که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر میدهد و لذاست که در مورد خود خداوند تعبیر «صالح» به کار نمیرود.
▪️برای فعل «صَلَحَ» (یا صَلُحَ) دو کاربرد شایع است: یکی به معنای کار صالح انجام دادن، و دیگری به معنای صلح کردن و با مسالمت با دیگری زندگی کردن؛
▪️و وقتی به باب افعال میرود، همین دو کاربرد را به صورت متعدی خواهد داشت: یعنی
▫️هم به معنای اصلاح امور است در مقابل افساد: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ» (بقره/220) «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (اعراف/56 و 85) «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/2) و
▫️هم به معنای صلح برقرار کردن بین دو نفر «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء/128) یا دو گروه: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما ... فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ ... إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (حجرات/9-10) ، «وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاس» (بقره/2245) ، «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ» (انفال/1)
▫️و البته در بسیاری از موارد میتواند هر دو مد نظر باشد؛ مثلا: «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» (نساء/35) که اسم فاعل آن «مُصلِح» میباشد در مقابل «مفسد»: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/11) ، «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» (بقره/220) ، «إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ» (اعراف/170)
🔖جلسه ۹۴۳ http://yekaye.ir/an-nesa-4-16/
@yekaye
📖 اختلاف قرائت
🔹يصْلِحا / يَصّالَحا / یُصَالِحا / یَصطَلِحا / يَصَّلِحا
▪️در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و شام (ابن عامر) و بصره (ابو عمرو) و نیز أبوجعفر و یعقوب (از قراءعشره) و قرائتی منسوب به امیرالمومنین ع و ابن عباس و عایشه به صورت «أن یَصّالحا» قرائت شده است، که اصل ان «یتصالحا» بوده است که به معنای پذیرش صلح بین دو نفر است؛ و این تعبیر «یصّالحا» برای آشتی کردن در عرف عرب شایعتر است؛
▪️اما در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و خلف (از قراء عشره) و اعمش (از قراء سبعه عشر) به صورت «أن يُصِلحا» قرائت شده است، یعنی از باب افعال، که به معنای اصلاح کردن میباشد
▪️و از اعمش قرائت ابن مسعود به صورت «أنِ اصّالحا» نیز روایت شده است؛ که در این صورت از باب تفاعل خواهد بود؛ و البته به لحاظ معنایی به باب افتعال (یصّالحا) بسیار نزدیک است؛
▪️و در یکی از قرائات غیرمشهور (قرائت عبیده سلمانی) به صورت «أن يُصَالِحا» (یعنی در باب مفاعله) نیز قرائت شده است؛
▪️و در قرائات غیر مشهور به شکل دیگری از باب افتعال (که «ت» به «ط» تبدیل شده باشد، نه اینکه در «ص» ادغام شده باشد) «أن يَصطَلِحا» نیز قرائت شده،
▪️که این حالت در قرائت عاصم جحدری، و عثمان البتی، و لیثی به صورت ادغام شده: «أن يَصَّلِحا» نیز قرائت شده است؛ که توضیح دادهاند در این حالت ابتدا «ت» به «[» تبدیل شده و سپس «ط» به «ص»تبدیل و در آن ادغام شده است.
📚مجمع البيان، ج3، ص182 ؛
📚البحر المحيط، ج4، ص86؛
📚معجم القراءات ج ۲، ص167-168
@yekaye
🔹 يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً
تحلیل جایگاه نحوی کلمه «صُلحاً» قابل توجه است: (چنانکه اشاره شد قرائات متعددی برای فعل «صلحا» ارائه شده که آن را در بابهای افعال و تفاعل و افتعال و مفاعله قرائت کردهاند)
▪️یک حالت این است که آن را مفعول بدانیم که این بر اساس قرائتهایی است که فعل آن بر وزن افعال یا تفاعل و مفاعله باشد.
▪️اما حالتی که به لحاظ معنایی بسیار محتمل به نظر میرسد این است که مفعول مطلق باشد؛
لیکن اشکالش در این است که مفعول مطلق، مصدری است در باب همان فعلی که به کار رفته؛ و مصدر هیچ یک از ابواب افعال و تفاعل و افتعال و مفاعله «صلح» نمیشود؛
در جواب گفتهاند این مصدر است؛ با حذف حروف زوائدش؛ و یا اسم است که به جای مصدر به کار رفته، چنانکه کاربرد اسم به جای مصدر و بالعکس شایع است.
▪️حالت سوم این است که آن را منصوب به نزع خافض بگیریم؛ یعنی این کلمه اسم است و حرف جری بر آن وارد شده که ساقط شده است؛ یعنی در اصل «یُصلحا بصُلحٍ» بوده است بدین معنا که «آشتی کنند به چیزی که با آن مصالحه میکنند».
📚مجمع البيان، ج3، ص182
📚البحر المحيط، ج4، ص86
@yekaye
📝دلنوشتهای از #امام_خمینی در فراق #حاج_قاسم و این روزهای تلخ
مسلّم #خون_شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است.
خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.
و خدا میداند که #راه_و_رسم_شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.
و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند!
خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند!
خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! ...
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! ...
و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! ...
آری، دیروز #روز_امتحان_الهی بود که گذشت.
و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید.
و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم...
در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از #چراها و بایدها و نبایدها کنند.
هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.
چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیری کرده بودند ... و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند ... و #ملیگراهای_بیفرهنگ برای از بین بردن خون #شهدای_عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند.
که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه #فتنهها را خواهد داد...
خداوندا!
تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند.
خداوندا!
در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و #غیر_از_تو #کسی_را_نمیشناسیم و #غیر_از_تو #نخواستهایم_که_کسی_را_بشناسیم.
ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی.
خداوندا!
#تلخی_این_روزها را به #شیرینی_فرج_حضرت_بقیة_الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما.
📚صحیفه امام خمینی، ج21، ص92-95
@souzanchi
@yekaye