🔹 الصَّاحِبِ
▪️ماده «صحب» دلالت دارد بر نزدیک و قرین هم قرار گرفتن؛ و وقتی چیزی با چیز دیگر ملائم و سازگار شد تعبیر «استصحبه» به کار میبرند (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۳۳۶)
▪️«صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته میشود، اعم از اینکه این ملازمت با بدن باشد یا با عنایت و اهتمام (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۷۶؛ المعجم الاشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص1197)
▫️و برخی هم معنای اصلی آن را معاشرتی که در مسیر دنیا، در برنامههای ظاهری یا باطنی، تداوم داشته باشد دانسته اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص192)
▪️البته برخی از اهل لغت با اینکه رواج کاربرد «صاحب» در معنای «قرین» را قبول دارند، اما اصل این ماده را «حفظ کردن» میدانند که فقط در نسبت بین انسانها به کار میرود، و بر یک نوع انتفاع، دست کم در یکی از طرفین، دلالت دارد؛ برخلاف قرین که در نسبت بین اشیاء هم به کار میرود و بر صرف کنار هم قرار داشتن و در یک مسیر بودن دلالت دارد؛
و شاهدی بر اینکه در اصل ماده «صحب» معنای «حفظ» نهفته، آن است که عرب تعبیر «صحبك الله» را به معنای «خداوند حفظت کند» به کار میبرند؛ چنانکه در «لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ» (انبیاء/43) نیز ظاهرا در همین معنا به کار رفته است. (الفروق فی اللغة، ص۲۷۷)؛
▫️هرچند که برخی این کلمه در این آیه را هم در همان معنای مصاحبت و همنشینی گرفته و گفتهاند «إصحاب للشیء» به معنای منقاد و مطیع بودن در برابر آن چیز است؛ به نحوی که آن دیگری را صاحب وی میگرداند، و به همین مناسبت، مقصود در این آیه هم آن است که آنان را از جهت این معبودهای دروغینشان هیچ آرامش و راحتی و رفقی در کار نخواهد بود که مصاحب و همراه ایشان باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص476؛ الطراز الأول، ج2، ص198)
ولی اغلب اهل لغت، این را در همان معنای حفظ کردن (أساس البلاغة، ص348) و جوار و پناه دادن (المحيط في اللغة، ج2، ص468؛ لسان العرب، ج1، ص520؛ مجمع البحرين، ج2، ص97؛ تاج العروس، ج2، ص141) دانستهاند؛ و خود همین مفهوم منقاد و مطیع بودن نیز دلالت بر نوعی حفاظت کردن از جانب شخص مقابل دارد.
▪️راغب اصفهانی که اصل معنای این ماده را ملازمت و همراهی دانسته، توضیح داده که این ماده در عرف در مواردی اطلاق میشود که این همراهی زیاد باشد، و این ماده دلالت بر طول همنشینی و ملازمت دارد و بدین جهت تعبیر «مصاحبت» و «اصطحاب» بلیغتر از تعبیر «اجتماع» است: هر اصطحابی اجتماع است اما هر اجتماعی اصطحاب نیست؛ و چهبسا اینکه پیامبر را در مقام دفاع از اینکه ایشان دیوانه نیستند «صاحب» آنان خواندهاند (ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ، تکویر/22؛ ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، اعراف/184؛ ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ، سبأ/46) بدین جهت باشد که وی مدتها در میان آنان زیسته و با آنان بوده و آنان ظاهر و باطن وی را میشناسند و در واقعا در او دیوانگی و جنونی ندیده بودند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۷۶)
▪️اما نکته قابل توجه این است که راغب اشاره میکند که این ماده هم در جایی که شخص مافوق و حاکم بر بقیه باشد (مانند صاحب الجیش) و هم در جایی که تحت سلطه قرار گرفته باشد (مانند صاحب الامیر) به کار میرود [به عنوان یک مثال قرآنی، می توان به «أَصْحابَ النَّارِ» اشاره کرد که هم در مورد جهنمیان که آتش بر آنان مسلط شده به کار رفته، مانند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّار (تغابن/10)؛ و هم در مورد فرشتگان موکل بر جهنم که بر آتش آن مسلطاند، مانند: «ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَة» (مدثر/۳۱)]؛ و به همین جهت همراهی زیاد است که به مالک یک چیز و کسی که اختیار تصرف در چیزی را داشته باشد صاحب آن گفته میشود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۷۶)؛
▫️ اما با توجه به اینکه صاحب بدین معنا در قرآن کریم به کار نرفته است؛ بلکه عمده کاربردهایش در جایی است که به خاطر کثرت ملازمت و همراهی با کسی یا امری (أَصْحابُ مُوسى، أَصْحابَ السَّبْتِ، أَصْحابُ الْجَنَّةِ، أَصْحابَ النَّارِ، أَصْحابِ السَّعيرِ، أَصْحابِ الْجَحيمِ، أَصْحابَ الْقَرْيَةِ، أَصْحابِ مَدْيَنَ، أَصْحابِ الْقُبُورِ) ویا به مناسبت اینکه نام آنان با آن واقعه و یا آن چیز گره خورده (أَصْحابَ الْكَهْفِ، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ، أَصْحابَ الرَّسِّ، أَصْحابَ السَّفينَةِ، أَصْحابُ الْأَعْراف، َ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ، أَصْحابُ الْحِجْرِ، أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ، أَصْحابَ الْيَمينِ، أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، أَصْحابُ الشِّمالِ) آنان را صاحب و اصحاب آن امر خوانده است، بتوان نظر کسانی که نوعی معنای حفظ را هم در این ماده دخیل دانستهاند ترجیح داد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح درباره ماده «صحب»
▪️ این ماده به صورت فعل تنها در باب مفاعله در قرآن کریم به کار رفته است (صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً، لقمان/15؛ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنی، کهف/76) و ظاهرا وقتی به باب مفاعله میرود دلالت بر طرفینی بودن این مصاحبت دارد؛ و
▪️برخی بر اساس همین احتمال بوده که گفتهاند علت اینکه زنِ شوهردار را «صاحبة»ی شوهرش - و نه «مُصاحَبَة» - گفته شده (يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ، عبس/34-36؛ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ، معارج/12-11؛ وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً؛ جن/3؛ َ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ، انعام/101) همین تاکید بر یک طرفه بودن نیاز به مصاحبت است؛ یعنی زوجه به فطرتش و به اقتضای جریان معیشتش نیازمند به صحبت و تعلق به همسرش است؛ اما زوج به طبیعت خویش و به اقتضای وظایف و جریان امورش که تلاش و کسب روزی برای معیشت خانواده برعهدهاش است، چنین نیست که دائما اهتمام و فکرش مشغول همسرش باشد و به مصاحبت وی مشغول شود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص195 )
📿ماده «صحب» و مشتقات آن جمعا 97 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹الْجارِ ذِي الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ
با توجه به ظرفیتهای متعدد معنایی تکتک کلمات این ترکیب، این دو عبارت در کنار هم ظرفیت چندین معنا را پیدا میکند.
▪️اشاره شد که:
▫️کلمه «جار» هم در معنای همسایه است و هم در معنای کسی که در کنار و برای پشتیبانی از شما قرار میگیرد
▫️«قرب» به معنای نزدیکی است، که «ذی القربی» هم به معنای کسی که در نزدیک است به کار میرود و به طور اصطلاحی در معنای «خویشاوندان» (= نزدیکان)؛
▫️کلمه «جُنُب» هم در معنای دور و هم در معنای «بیگانه» و «غریبه» به کار رفته است؛
بدین ترتیب،
محتملترین معنا برای کلمه «جار» در این آیه «همسایه» است، و
آنگاه تعبیر «الجار ذیالقربی» در مقابل تعبیر «الجار الجُنُب»، هم میتواند به معنای «همسایه نزدیک» در مقابل «همسایه دور» باشد؛ و هم «همسایه خویشاوند» در مقابل «همسایه غریبه».
@yekaye
🔹 الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ
اشاره شد که:
▪️«جَنب» به معنای «کنار» است که کنار هم برای اشاره به وضعیت کاملا نزدیک به شیء به کار میرود و هم برای فهماندن مفهوم دور کردن و کناره گرفتن از چیزی؛ و
▪️«صاحب» هم به معنای کسی است که ملازمت و همنشینیای دارد که غالبا طولانی مدت است.
با این اوصاف:
▪️«الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» به معنای ملازم و همنشینی است که در کنار آدمی است؛
و رایجترین احتمال برای مقصود از این تعبیر از نظر مفسران، یکی همسفر است و دیگری: همسر.
@yekaye
🔹 مخْتالاً
درباره ماده «خیل»
▪️برخی گفتهاتند اصل آن عبارت از این است که آنچه بر روی چیزی ظاهر شود که با دربر گرفتن آن چیز اضافهی متمایزی به نظر برسد، و به همین مناسبت بوده که «خال» روی پوست، را چنین نامیدهاند ویا اینکه ابر بارانزا را به خاطر آبی که در ابر هست، «خال» میگویند ؛ و به همین مناسبت برای کبر (= تکبر ورزیدن) هم تعبیر «خال» و «خیل» به کار میرود و مختال (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً؛ نساء/36) هم از همین معنا و به معنای متکبر است و «خیال» و «تخیل» را هم از همین باب گفتهاند زیرا گویی یک سایهای از روی خود شیء اصلی میباشد.
📚(المعجم الاشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص592)
▪️اما برخی گفتهاند که اصل این ماده دلالت بر حرکتی همراه با تلوّن (رنگ عوض کردن) دارد؛ و «خیال» هم که از این ماده است، اصلش آن چیزی بوده که انسان در خواب میبیند چون شبیه چیزی میشود و رنگ عوض میکند؛ و وجه تسمیه ابر بارانزا به «مخیلة» هم این دانستهاند که رنگ آسمان را دگرگون می کند؛ و «مختال» را کسی دانسته که در راه رفتنش متلوّن است (خود را بزرگ مینمایاند) و به همین مناسبت به گله اسبها هم «خیل» گفته میشود (وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَ زينَة؛ نحل/8) به خاطر حالت تکبری که در راه رفتن اسب هست.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص235)
▪️البته به نظر میرسد حق با کسانی باشد که کلمه «مختال» را برگرفته از «خیال» معرفی کردهاند
📚(مجمع البيان، ج3، ص71)،
که خیال هم صورتی است که شخص در خواب ویا در آینه و یا بعد از اینکه چیزی که در مقابل چشمش است از مقابل چشمش برداشته شد در ذهن خود مجسم میکند، میبیند؛ و سپس در خصوص تصور هر امر متصوری به کار رفته؛ و «تخییل» و «تخیل» به تصویر درآوردن و تصور کردن چنین صورتهایی در ذهن را گویند: «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى» (طه/66) و «خُيَلَاءُ» هم تکبری است که به خاطر تخیل برتریای که شخصی برای خود فرض میکند در شخص خاصل میشود
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص304)
و از این رو، «مختال» هم کسی است که بر اثر تخیل درباره خویش به وی احساس خودبزرگبینی دست داده است؛ و گفتهاند وجه تسمیه «اسبها» به «خَیل» این است که اسب هم با یک حالت تبختر و خودبزرگبینی راه میرود
📚 (مجمع البيان، ج3، ص71)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه بحث فوق
🔸اینکه آیا بین ماده «خیل» و «خول» تفاوت است جای بحث دارد.
🔹کسانی که تفاوت گذاشتهاند گفتهاند
▪️اصل ماده «خول» دلالت بر نوعی تعهد دارد (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص۲۳۱) و کلمه «خَوَل» به معنای خدم و حشم (کسانی که خدمتگزار انسان هستند) است و فعل «خوّل» (تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُم، انعام/94؛ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ، زمر/8؛ ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا،زمر/49) در اصل به معنای «اعطاء خَوَل» بوده که کمکم در مورد هرگونه «اعطاء» و «تملیک» به کار رفته است.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص۲۳۱؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۰۵؛ لسان العرب، ج۱۱، ص۲۲۴)
و البته نه هرگونه مال بخشیدنی؛ بلکه مال بخشیدنی که نوعی حفظ و مراعات کردن را از شخص انتظار داشته باشد،
🔸چنانکه در تفاوت «تخویل» و «تمویل» (= مال بخشیدن) گفتهاند که تخویل در جایی است که کسی را حافظ و مسئول آن شیء قرار میدهند، و البته تدریجا در هر بخشش و عطیهای به کار رفته است (الفروق في اللغة، ص169)
🔸و نیز فرق «خَوَل» (خدم و حشم)با «عبید» در این است که «خول» از جهت خدمت و کارگزاری در زیر سایه شخصاند و وی مالک آنها نیست، در حالی که «عبید» تحت ملکیت شخص قرار دارند؛ و به همین جهت است که برای مخلوقات خداوند، تعبیر بندگانِ (عبیدِ) خدا به کار میرود اما تعبیر خدم و حشم (خَوَلِ) خدا گفته نمیشود (الفروق في اللغة، ص216 )؛
🔸 و موید دیگر اینکه «خائل» به کسی میگویند که حافظ و نگهبان چیزی است و تعبیر «فلان يَخُولُ على أهله» یعنی وی از آن تحت حفاظت و مراقبت میکند؛ و «تَخَوُّل» به معنای «تعهد» است و از فراء هم نقل شده که «خائل» به معنای «راعی» (= چوپان، کسی که از دیگران مراقبت میکند) میباشد 📚(الصحاح، ج4، ص1690 )
▪️و شاید به همین مناسبت بوده که کلمه «خال» و «خالة» (که جمع آن «أخوال» و «خالات» میشود: بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُم؛ نور/61) برای برادر و خواهرِ مادر (دایی و خاله) به کار رفته است (معجم مقاييس اللغه، ج2، ص237 )؛ گویی افراد در میان خویشاوندان یک احساس سرپرستی و مراقبت بیشتری نسبت به خواهرزادههای خود دارند.
🔸از مویدات این تفکیک آن است که جمع «خال» به معنای «خال روی پوست»، «خیلان» میشود، پس از ماده «خیل» است (الصحاح، ج4، ص1691) اما جمع «خال» به معنای دایی (که مونث آن «خالة» میشود، همان خاله در فارسی) «أخْوَال» و مصدر آن «خُؤولة» (= دایی بودن) میباشد، پس، از ماده «خول» است (المحيط في اللغة، ج4، ص410)
🔹اما برخی اساسا این دو را در یک معنا دانسته و از این رو کلمات فوق را ذیل یک ماده بحث کردهاند (مثلا: كتاب العين، ج4، ص304؛ المحيط في اللغة، ج4، ص410)
▪️و حتی اگر دو معنا بودن آنها قابل دفاع باشد، اما میتوان مرجع اصلی آنها را واحد گرفت؛ بدین بیان که اصل ماده «خَوَل» را در همان معنای خدم و حشم دانست [که بقیه مشتقات ماده «خول» به نحوی به این معنا برگردد) و آن را هم به معنای خیال برگرداند (مجمع البيان، ج3، ص71 )
با این بیان که «خول» همان خدم و حشم و داراییهایی است که در اختیار داشتن آنهاست که شخص را مختال و متکبر میکند.
📿اگر این دو ماده به هم برگردند، جمعا 17 بار،
و اگر اینها را دو ماده مستقل در نظر بگیریم،
ماده «خول» و مشتقات آن (خَوَّلَ، خال، خالة) 8 بار؛
و ماده «خیل» و مشتقات آن (خَیل، مختال، یُخَیَّل) 9 بار
در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹فَخُوراً
▪️در مورد ماده «فخر» برخی بر این باورند که اصل این ماده در خصوص ادعای فضیلتی ممتاز از دیگران داشتن است (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص39)؛
▫️چنانکه «فَخْر» به معنای مباهات کردن انسان به اشیای خارجی (مانند مال و جاه و ...؛ نه کمالات درونی) است؛
▫️«فخّار» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ؛ الرحمن/14) به کوزه سفالی گفته میشود بدین جهت که وقتی ضربهای به آن زده میشود و صدایی از آن بلند میشود گویی صدای کسی است که به دیگران تفاخر میکند و
▫️کلمه «فخور» صیغه مبالغه از همین است که دلالت بر کثرت فخرفروشی دارد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً» (نساء/36) ، «إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ» (هود/10) ، «لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» (لقمان/18؛ حدید/23) (مفردات ألفاظ القرآن، ص627)
▫️در واقع، «فخور»کسی است که مناقب خویش و نعمتهایی که خداوند به او داده را مایه تکبر و سرکشی خود قرار میدهد؛ وگرنه کسی که به نعمت بودنِ آنها اذعان دارد، او شکور است، نه فخور (مجمع البيان، ج3، ص71)
▪️اما به نظر میرسد این تحلیل، فقط این ماده را در انسان شرح می دهد و حق با کسانی باشد که گفتهاند که این ماده در اصل دلالت دارد بر «بزرگی» و «قدمت» (معجم مقاييس اللغه، ج4، ص480)؛
و آن هم نه هرگونه بزرگی، بلکه بزرگی است در جایی که فاقد آن چیزی است که عظیم عادتا از چنین امر عظیمی انتظار میرود، چنانکه مثلا به شتر ویا گوسفندی که پستانهایش بزرگ است اما شیر کمی میدهد «فخور» گفته میشود؛ و یا به درخت خرمایی که تنه عظیمی دارد اما بار کمی دارد «فخّار» میگویند؛ و به همین مناسبت «فخر» (در فارسی: فخرفروشی) جایی است که کسی که دچار خودبزرگبینی است و تکبر به خرج میدهد (المعجم الاشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص1639)
▪️در هر صورت، این ماده وقتی به باب «تفاعل» میرود (أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ؛ حدید/20) دلالت دارد بر فخرفروشی طرفینی (أساس البلاغة، ص466؛ تاج العروس، ج7، ص341) هرچند که برخی بر این باورند که تفاخر به معنای مداومت بر فخرفروشی دارد.
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص39)
📿ماده «فخر» و مشتقات آن 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️1) از امام صادق ع سوال میشود درباره این سخن خداوند عز وجل که میفرماید: «[بر شما باد] به والدین احسان کردن» که این احسان چیست؟
فرمودند: احسان آن است که در صحبت و همنشینی با آنان نیکویی کنی و آنان را به تکلف نیندازی که آنچه را که بدان نیاز دارند از تو درخواست کنند، هرچند که خودشان ابراز بینیازی کنند [باز به رفع نیاز آنان اقدام کنی] که همانا خداوند می فرماید «به [مقام] «بِرّ» [= نیکی] نخواهید رسید مگر آنچه را دوست دارید انفاق کنید.
📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 408
رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» مَا هَذَا الْإِحْسَانُ؟
فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» ...
☀️2) الف. روایت شده که ابن بن تغلب از امام صادق ع درباره سخن خداوند متعال که می فرماید «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک مگردانید و [بر شما باد] به والدین احسان کردن» (نساء/36) سوال کرد که این والدین چه کسانی اند؟
امام ع فرمودند: رسول الله ص و علی بن ابیطالب؛ اینان همان والدین [= دو والد، دو پدر] میباشند.
☀️ب. و باز از ایشان درباره «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک مگردانید و [بر شما باد] به والدین احسان کردن و به افراد دارای قرابت [= خویشاوندان]» (نساء/36) نقل شده که فرمودند: همانا رسول الله و علی بن ابیطالب والدان هستند و حسن و حسین ع، ذیالقربی [افراد دارای قرابت، خویشاوندان] میباشند.
☀️ج. باز از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
پیامبر اکرم ص فرمود: من یکی از والدان هستم و علی بن ابیطالب دیگریِ آن است؛
[امام صادق ع ادامه دادند:] و این دو در هنگام مرگ [برای هرکس حاضر و] دیده میشوند.
☀️د. و ابوبصیر هم از امام صادق ع نقل کرده که ایشان فرمودند:
همانا مومن وقتی بمیرد رسول الله ص و علی بن ابیطالب در نزد او حاضر میشوند؛ و رسول الله ص فرمود: من یکی از والدان هستم و علی بن ابیطالب دیگریِ آن است.
از ایشان پرسیدم: این مطلب در کجای کتاب الله آمده است؟
فرمودند: اینکه خداوند میفرماید: «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک مگردانید و [بر شما باد] به والدین احسان کردن» (نساء/36)
📚تفسير فرات الكوفي، ص104-105
☀️الف. فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مَالِكٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [ع] فَسَأَلَهُ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» قَالَ هَذِهِ الْآيَةُ الَّتِي فِي النِّسَاءِ من الوالدان [وَالِدَيْنِ]؟ قَالَ جَعْفَرٌ: رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ] ع [وَ] هُمَا الْوَالِدَانِ.
☀️ب. فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرٍ [صَّادِقِ] ع فِي قَوْلِهِ [تَعَالَى] وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع هُمَا الْوَالِدَانِ [والدين] وَ بِذِي الْقُرْبى قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع.
☀️ج. فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَنَا أَحَدُ الْوَالِدَيْنِ وَ عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ص] الْآخَرُ؛ وَ هُمَا عِنْدَ الْمَوْتِ يُعَايَنَانِ [آخَرُ يُعَايَنَانِ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ هُمَا يُعِينَانِ عِنْدَ الْمَوْتِ].
☀️د. فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ [ع] يَقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا مَاتَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَلِيّاً [ع] يَحْضُرَانِهِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا أَحَدُ الْوَالِدَيْنِ وَ عَلِيٌّ الْآخَرُ قَالَ قُلْتُ وَ أَيُّ مَوْضِعٍ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَالَ قَوْلُهُ «اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً».
📚در تفسير العياشي، ج1، ص241، فراز پایانی این روایت از ابوبصیر، هم از امام باقر ع و هم از امام صادق ع روایت شده است.
@yekaye
☀️3) از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:
حق علی ع بر مسلمانان همانند حق پدر بر فرزندانش است.
📚فضائل أمير المؤمنين ع (لابن عقده کوفی)، ص77؛
📚جامع الأخبار(للشعيري)، ص14؛
📚بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص269؛
📚الأمالي (للطوسي)، ص54
ابن عقدة، قال: حدّثنا عيسى بن عبد اللّه المحمّدي من ولد عليّ بن محمّد بن عمر بن علي، قال: حدّثني أبي، عن أبيه عن جدّه عليّ عليه السّلام، قال:
قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و [آله و] سلم:
«حَقُّ عَلِيٍّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ كَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ».
🔹این روایت نبوی در کتب اهل سنت با سندهای متعدد از بسیاری از صحابه، از جمله از #جابر بن عبدالله انصاری، #ابوایوب انصاری، #عمار یاسر، #انس بن مالک و خود #امیرالمومنین ع روایت شده است؛ مثلا در:
📚شرف المصطفى (الخركوشي، م407) ج5، ص513 ؛
📚مناقب عليّ (ابن المغازلي، م483)، ص99 ؛
📚تاريخ دمشق (ابن عساكر، م571) ج42، ص307-308
✅این مضمون بقدری در مسلمانان صدر اسلام رایج بوده که در رجزهایی که یاران امیرالمومنین ع در جنگ صفین در مقابل اصحاب معاویه میخواند بر این مطلب تاکید میکردند؛ مثلا:
جَارِيَةُ بْنُ قُدَامَةَ السَّعْدِيّ وقتی در برابر عبدالرحمن پسر خالد بن ولید (که پرچمدار لشکر معاویه بود) قرار میگیرد، چنین رجز میخواند:
اثْبُتْ لِصَدْرِ الرُّمْحِ يَا ابْنَ خَالِدٍ / اثْبُتْ لِلَيْثِ ذِي فُلُولِ حَارِدٍ
مِنْ أُسْدِ خَفَّانَ شَدِيدِ السَّاعِدِ / يَنْصُرُ خَيْرَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ
مَنْ حَقُّهُ عِنْدِي كَحَقِّ الْوَالِدِ / ذَاكُمْ عَلِيٌّ كَاشِفُ الْأَوَابِدِ.
📚(وقعة صفين، ص396)
@yekaye
☀️4) روایتی از پیامبر اکرم ص نقل شده که ایشان به حضرت علی ع فرمودند:
«أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ: من و تو پدران این امتیم.»
📜این روایت بقدری در صدر اسلام در میان مسلمانان شایع بوده که حتی در کتب لغتی که اهل سنت تدوین کردهاند هم به مناسبت کلمه «أب» به این روایت اشاره کردهاند (مثلا در: مفردات (راغب)، ص57 )
💢از موارد جالب این است که در در تفسیر مسنوب به امام حسن عسکری (ص330-333)، در ذیل آیه 83 سوره بقره (همین تعبیر «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)، این مضمون که پیامبر و امیرالمومنین ع پدران این امتاند، در قالب روایات متعددی از تمامی 13 معصومِ پیش از امام زمان ع روایت شده است؛
که در هریک، یکی از امامان نکتهای را درباره این پدریِ آنان بیان میکنند.
اغلب این روایات به طور مجزا در کتب روایی دیگر آمده است؛ اما جمع اینها در کنار هم زیبایی خاصی ارائه میکند که در اینجا تقدیم میشود.
☀️1. رسول الله ص فرمود: برترن والدان شما و سزاوارترین آنان به سپاسگزاریِ شما [از آنان] [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع میباشند.
☀️2. و امام علی ع فرمودند: از رسول الله شنیدم که میفرمود: من و علی ع پدران این امتیم؛ و قطعا حق ما بر آنان بزرگتر است از حق والدینِ ولادتِ ایشان؛ چرا که ما آنان را – اگر از ما اطاعت کنند – از آتش به سوی سرای جاودان نجات میدهیم، و از [راه] عبودیت آنان را به نیکانِ احرار ملحق میکنیم.
☀️3. و حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: دو پدر این امت [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع میباشند. کجیِ آنان [= امت] را راست میکنند و از عذاب همیشگی نجاتشان میدهند، البته اگر اطاعتشان کنند؛ و نعمت همیشگی را بر آنان مباح میگردانند، البته اگر با آنان همراهی کنند.
☀️4. و امام حسن ع فرمودند: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع پدران این امت میباشند؛ پس خوشا به حال کسی که به حق آنان معرفت داشت؛ و در هر حالی مطیع آنان بود، که خداوند چنین کسی را در زمره برترین ساکنان بهشتهایش میگرداند و با کرامات و رضوان خویش وی را خوشبخت میکند.
☀️5. و امام حسن ع فرمودند: کسی که ححق دو پدرِ برتر خویش: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، را بشناسد و از آنان آن گونه که سزاوار اطاعت کردن است، اطاعت کند، به او گفته خواهد شد: تا بحبوحه هر بهشتی که دلت میخواهد برو!
☀️6. و امام زینالعابدین ع فرمودند: اگر والدین حقشان بر فرزندانشان به خاطر احسانی که در حق فرزندشان روا میدارند، عظیم است؛ پس، از آنجا که احسان [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، بر این امت بزرگوارانهتر و عظیمتر است، پس آن دو سزاوارترند به اینکه پدران اینان باشند.
☀️7. و امام باقر ع فرمودند: کسی که دوست دارد بداند قدر و منزلتش نزد خداوند چگونه است، پس بنگرد که قدر و منزلت دو پدرِ برترش: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، نزد خویش چگونه است؟
☀️8. و امام صادق ع فرمودند: کسی که حق دو پدرِ برترش: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، را رعایت کند، اگر [مجبور شود که] حق والدین خودش و سایر بندگان خداوند را ضایع کند*، ضرری به او نخواهد رسید؛ زیرا که آن دو با تلاش خود همگی اینان را راضی خواهند کرد.
☀️9. و امام کاظم ع فرمودند: بزرگی ثواب درود و صلوات فرستادن، به اندازه بزرگی دو پدرِ برتری است که بر آنها درود و صلوات فرستاده میشود: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع.
☀️10. و امام رضا ع فرمودند: آیا هیچیک از شما بدش نمیآید که از پدر و مادرش که او را به دنیا آوردهاند نفی شود [یعنی گفته شود: این فرزندان آن پدر و مادر نیست]؟
گفتند: بله، قطعا بدمان میآید.
پس باید بکوشد که از آن والدینش که از پدر و مادر خودش برترند نفی نشود!
☀️11. و امام جواد ع در برابر کسی که در محضر ایشان گفت: من قطعا [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع را چنان دوست دارم که اگر تکهتکه شود یا با قیچی مرا پاره پاره کنند، از آنان دست برنمیدارم، فرمودند: پس بیتردید که [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، از خودشان به تو چیزی را میدهند که تو از خودت بدانه می دهی؛ همانا آنان در روز قضاوت نهایی چنان برای تو جبران کنند که نسبت آنچه تو در راه آنان داده ای به آنچه آنان میدهند به اندازه جزئی از یکصدمیلیونیمِ آن هم نشود!
☀️12. و امام هادی ع فرمودند: کسی که والدین دینیاش: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، نزد وی از والدین نَسَبیاش گرامیتر نباشد، بهرهای از حلال و حرام خداوند، نه زیاد و نه کم، نبرده است.
13. و امام عسکری ع فرمودند: کسی که اطاعت پدران دینیاش: [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع، را بر طاعت پدران نسبیاش ترجیح دهد، خداوند عز و جا به او فرماید: قطعا تو را ترجیح میدهم همان گونه که [خواسته] مرا ترجیح دادی، و تو را شرفیاب محضر پدران دینیات میکنم؛ همان گونه که خودت با ترجیح دادن محبت آن دو بر محبت پدرانِ نسبیات خود را شرافت بخشیدی.
@yekaye
👇متن احادیث👇
متن احادیث بند4
☀️1. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُ وَالِدَيْكُمْ وَ أَحَقُّهُمَا لِشُكْرِكُمْ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌ.
☀️2. وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَارِ.
☀️3. وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ، يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَ يُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا.
☀️4. وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً، وَ لَهُمَا فِي كُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِيعاً، يَجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُكَّانِ جِنَانِهِ وَ يُسْعِدُهُ بِكَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِهِ.
☀️5. وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع، وَ أَطَاعَهُمَا حَقَّ الطَّاعَةِ قِيلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فِي أَيِّ الْجِنَانِ شِئْتَ.
☀️6. وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنْ كَانَ الْأَبَوَانِ إِنَّمَا عَظُمَ حَقُّهُمَا عَلَى أَوْلَادهِمَا لِإِحْسَانِهِمَا إِلَيْهِمْ، فَإِحْسَانُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع إِلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ فَهُمَا بِأَنْ يَكُونَا أَبَوَيْهِمْ أَحَقُ.
☀️7. وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْرِفَ كَيْفَ قَدْرُهُ عِنْدَ اللَّهِ، فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ قَدْرُ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلِ عِنْدَهُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع.
☀️8. وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ رَعَى حَقَّ أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع لَمْ يَضُرَّهُ مَا أَضَاعَ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ نَفْسِهِ وَ سَائِرِ عِبَادِ اللَّهِ، فَإِنَّهُمَا ص يُرْضِيَانِهِمْ بِسَعْيِهِمَا.
☀️9. وَ قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع لَعِظَمُ ثَوَابِ الصَّلَاةِ- عَلَى قَدْرِ تَعْظِيمِ الْمُصَلِّي أَبَوَيْهِ الْأَفْضَلَيْنِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع.
☀️10. وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع أَ مَا يَكْرَهُ أَحَدُكُمْ أَنْ يُنْفَى عَنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ اللَّذَيْنِ وَلَدَاهُ قَالُوا: بَلَى وَ اللَّهِ. قَالَ: فَلْيَجْتَهِدْ أَنْ لَا يُنْفَى عَنْ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ اللَّذَيْنِ هُمَا أَبَوَاهُ أَفْضَلَ مِنْ أَبَوَيْ نَفْسِهِ.
☀️11. وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ [بْنِ مُوسَى] ع حِينَ قَالَ رَجُلٌ بِحَضْرَتِهِ: إِنِّي لَأُحِبُّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً حَتَّى لَوْ قُطِعْتُ إِرْباً إِرْباً، أَوْ قُرِضْتُ لَمْ أَزُلْ عَنْهُ. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع: لَا جَرَمَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً يُعْطِيَانِكَ مِنْ أَنْفُسِهِمَا مَا تُعْطِيهِمَا [أَنْتَ] مِنْ نَفْسِكَ إِنَّهُمَا لَيَسْتَدْعِيَانِ لَكَ فِي يَوْمِ فَصْلِ الْقَضَاءِ مَا لَا يَفِي مَا بَذَلْتَهُ لَهُمَا بِجُزْءٍ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ أَلْفِ جُزْءٍ مِنْ ذَلِكَ.
☀️12. وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ وَالِدَا دِينِهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ ع أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ وَالِدَيْ نَسَبِهِ، فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي حِلٍّ وَ لَا حَرَامٍ، وَ لَا كَثِيرٍ وَ لَا قَلِيلٍ.
☀️13. وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع مَنْ آثَرَ طَاعَةَ أَبَوَيْ دِينِهِ: مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ ع عَلَى طَاعَةِ أَبَوَيْ نَسَبِهِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ: لَأُوثِرَنَّكَ كَمَا آثَرْتَنِي وَ لَأُشَرِّفَنَّكَ بِحَضْرَةِ أَبَوَيْ دِينِكَ، كَمَا شَرَّفْتَ نَفْسَكَ بِإِيثَارِ حُبِّهِمَا عَلَى حُبِّ أَبَوَيْ نَسَبِكَ.
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص330-333
@yekaye