هدایت شده از حسین سوزنچی
بسم الله الرحمن الرحیم
📖 آیهشناسی کرونا
ماه رمضان امسال، بعد از نماز ظهر و عصر در نمازخانه دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام، بحثی را شروع کردهام با عنوان #آیهشناسی_کرونا.
برخی دوستان پیشنهاد کردند که این بحثها در فضای مجازی به صورت آنلاین قرار داده شود.
ان شاء الله از فردا (سهشنبه چهارم رمضان) بعد از پایان نماز عصر (حوالی ساعت 13:35) این جلسات به صورت آنلاین قابل دستیابی خواهد بود، از طریق سایت آپارات به آدرس
https://www.aparat.com/Souzanchy/live
و شاید علاوه بر آن، از طریق اسکایپ به آدرس
https://join.skype.com/oAYcYFEx61SP
لازم به ذکر است که ورود به تماشای برنامه از طریق آپارات نیازی به نرمافزار ندارد و در فضای وب هم قابل مشاهده است؛ اما برای اسکایپ، در صورتی که از نرمافزار نصب نشده باشد حتما باید از مرورگر کروم استفاده شود.
در ادامه فایل صوتی دو جلسهای که تاکنون برگزار شده تقدیم میشود
@souzanchi
🔹 حُورٌ
ضمن توجه به تفاوت ماده «حور» با ماده «حیر» (که کلمه «حیران« از آن است: كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحاب؛ انعام/۷۱) باید گفت
درباره اینکه اصل ماده «حور» چیست بین اهل لغت اختلاف است.
▪️برخی سه اصل مستقل برای این ماده قائلند؛
▫️یکی معنای رجوع و بازگشت است: «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» (انشقاق/14) و
▫️ دوم به معنای دوران و چرخش است؛ که کلمه «محور» از این معنا بسیار رایج است. و
▫️سوم به معنای رنگی از رنگها است: سفیدیای که درون سیاهی شدید باشد (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص115-117 )
▪️در خصوص این معنای سوم، برخی گفتهاند که در واقع دلالت دارد بر شدت سفیدی و صورت سفید و زیبا (مجمع البيان، ج9، ص104 ) و سفیدیای که دلالت بر اوج پاکیزگی و زیبایی و کمال داشته باشد (همان؛ ص۲۵۰ )؛ و برخی هم رنگ چشم را محور قرار داده و گفتهاند شدت سفیدی چشم است در شدت سیاهی آن؛ و البته به زن سفیداندام (سفیدپوست) نیز «حوراء» (جمع آن: «حور»؛ حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ؛ الرحمن/72) میگویند؛ و تاکید دارند که فقط به زنان سفیداندامی که شهرنشین و بافرهنگ باشد چنین اطلاق می گردد؛ و اینکه به یاران یک نفر تعبیر «حواریون» اطلاق میشود را از باب تسری دادن یاران حضرت عیسی ع میدانند و بر این باورند که چون شغل آنها «قَصار» (گازر؛ جامهشوی؛ کسی که جامهها را با شستن سفید و تمیز میکند) بوده است به آنان «حَوارِيُّون» (آلعمران/۵۲؛ مائده/111-۱۱۲؛ صف/۱۴) میگفتند. (كتاب العين، ج3، ص288 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج2، ص116) و البته درباره حواریون هم از برخی از علما نقل شده که آنان چون با تبلیغ دین نفوس انسانها را پاک می کردند به «قصار» تشبیه شدهاند نه اینکه لزوما شغل آنان گازری باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص263 )
▪️برخی دو معنای اول را به هم برگرداندهاند و آن را معنای تردد (رفت و برگشت) (اعم از تردد مکانی یا فکری) دانستهاند و بدین سان هم معنای آیه «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» و معنای کلماتی مانند محور را به هم نزدیک کرده اند؛ و وجه تسمیه کلمات «محاوره» (فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ ... قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ؛ کهف/۳۴-۳۷) و «تحاور» (وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما؛ مجادله/۱) (که به معنای گفتگو است) را رفت و برگشتی که در کلام رخ می دهد دانسته اند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص262 ) که در این صورت به معنای «حیر» بسیار نزدیک میشود.
▪️و برخی هم کوشیدهاند هر سه معنا را به یک معنا برگردانند؛ ولی باز در خصوص آن معنای محوری باز اختلاف است:
▫️ برخی آن را مشتمل بر دو عنصر توخالی بودنی و دوران (تجوف مع الاستدارة) معرفی کردهاند؛ چنانکه فعل «یحور» «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ» به معنای برگشت به نقطه آغاز در یک محیط دایره است؛ ویا وجه تسمیه «محاوره» را این دانسته اند که مطلبی را با رفت و برگشت (دوران) از جوف (دل)چیزی بیرون بیاوریم؛ و وجه کاربرد این کلمه در خصوص رنگ شدید سفید را این معرفی کردهاند که اساسا در عربی کلمه سفیدی (بیاض) برای انکشاف و آشکار شدنی که بعد از نقصانی حاصل شود دانسته اند؛ و بویژه در خصوص زنان سفیداندام شهرنشین وجه تسمیهاش را این دانسته اند که این زنان چون در جوف خانه ها و نسبتا در ناز و نعمت بودند: آفتاب رنگ پوستشان را تغییر نمی داد؛ برخلاف زنان بادیه نشین که غالبا در اثر نور آفتاب سیه چرده بودند؛ و وجه تسمیه حواریون (یاران خالص انبیاء) را این میدانند که دائم پیرامون پیامبر خود بودند؛ و در اینکه آنان به خاطر شغل حواریون حضرت عیسی چنین نامیده شده باشند تردید کردهاند چرا که لااقل طبق انجیلی که امروز در دست ماست شغل برخی از آنان صیاد و صراف و طبیب بوده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص399-۴۰۱)
▫️وبرخی آن معنای اصلی را خروج چیزی از جریان و روالی که قبلا داشت معرفی کردهاند؛ و گفته اند وجه تسمیهاش در خصوص سفید و تمیز کردن لباس همین است و یا محاوره را بدین جهت چنین گویند که هر یک از طرفین داپما با رد و نقض بر طرف مقابل مدار سخن را تغییر می دهد و حواریون هم به این جهت چنین نامیده شدند که علیرغم مخالفتهای قومشان با پیامبر زمانهشان همراهی کردند و حوریان بهشتی را هم بدین جهت حوری گویند که آنان از عالم فرشتگاناند با این حال به صورت انسان درآمدهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص308 )
📿ماده «حور» و مشتقات آن جمعا ۱۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹عینٌ
▪️ماده «عین» از کلماتی است که در معانی بسیاری به کار رفته است؛ البته اغلب بر این باورند که همه معانی آن به یک اصل برمیگردد.
▫️بسیاری از قدما آن اصل را «چشم» یعنی عضوی که میبیند، دانستهاند و گفته اند با توجه به مناسبتهای مختلفی که با چشم و دیدن پیدا میشود کلمات دیگر به آن برمی گردد؛ مثلا
به چشمه از این جهت که منبع آب است و آب از آن خارج میشود و نیز به خاطر صفا و شفافیت آن «عین» گویند،
ویا سوراخ مشک به خاطر شباهتش به چشم،
و به خود کسی هم که چشم دارد «عین» گویند
و احتمالا به همین مناسبت بوده که به جاسوس و نیز کسی که مراقبت از چیزی میکند (از این جهت که مهمترین کارش با چشمش است)
و به «خود شیء» هم «عین» گفتهاند گویی برای هر چیزی که چشم داشته باشد گفته میشود (شاهد بر این دو معنای اخیر آن است که به برده «رقبه» (= گردن) و به حیوان سواری هم که بر پشتش می نشینند «ظهر» (=پشت) میگویند)،
و یا طلا را از این جهت که از بهترین جواهر است (همان طور که چشم در انسان از بهترین عضوهاست)،
و از همین باب است که به افراد فاضل هر قومی «اعیان» آن قوم گویند (تعبیر اعیان و اشراف در فارسی هم رایج است) ؛
و گاهی از باب تشبیه به تشبیه است؛ مانند گفتن «عین» به ابرهایی که از جانب قبله میآید (که غالبا بارانزاست) که گویی آنها را به چشمه تشبیه کردهاند؛
(معجم مقاييس اللغه، ج4، ص199-204 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص598-599 ؛ مجمع البيان، ج1، ص249 )؛
▫️ اما در میان متاخرین مرحوم مصطفوی بر این باور است که معنای اصلی آن عبارت است از چیزی که از نقطهای صادر میشود و بالذات جریان مییابد؛ همانند آبی که در چشمه جاری میشود ویا شعاع نوری که از چشم بیرون آید تا رویت امکانپذیر گردد؛ و یا نگاه دقیقی که جاسوس دارد؛ و ... (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص344 )
▫️و حسن جبل هم بر این باور است که این ماده در معنای محوری خود دلالت دارد بر چیزی دایرهایشکل که از آن امر لطیف درخشانی با جریانی دائمی از مخزنی بزرگ به بیرون ساطع گردد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1535 ).
▪️چنانکه اشاره شد به کسی که مراقبت از چیزی میکند «عین» گفته میشود و ظاهرا به همین مناسبت است که تعبیر «فلانٌ بعینی» به معنای اینکه ما مواظب و مراقب او هستیم و او را زیر نظر داریم به کار رفته است: «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (هود/37؛ مومنون/27) «وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا» (طور/48) «تَجْري بِأَعْيُنِنا» (قمر/14) و گاه به صورت «علی عینی» میآید: «وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْني» (طه/39) (مفردات ألفاظ القرآن، ص598)
▪️کلمه «عَین» به سه صورت أعيُن و عُيون و أعيان جمع بسته میشود (معجم مقاييس اللغه، ج4، ص: 199 )؛ که البته کلمه آخر ظاهرا فقط برای «عین» به معنای شخص به کار میرود، نه برای چشم و چشمه.
🔸از این ماده در قرآن کریم دو کلمه «عین» و «عَیْن» به کار رفته است.
▪️کلمه «عِینٌ» (كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ، دخان/54؛ مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ، طور/20؛ وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عينٌ، صافات/48؛ وَ حُورٌ عينٌ، واقعه/22) را اغلب جمع «عیناء» دانستهاند؛ آنگاه درباره خود این کلمه برخی گفتهاند به گاومیش به خاطر چشم درشت و زیبایی که دارد «أَعْینُ» و «عَینَاءُ» گفته میشود و به همیین مناسبات به زنان زیبای بهشتی تعبیر «عین» به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص598 ؛ معجم مقاييس اللغه، ج4، ص202 ) یعنی اساسا کسی که چشم درشتی دارد و این چشم او مایه صفا و زیبایی او می گردد «عیناء» نامیده می شود (مجمع البيان، ج9، ص104 و ص250 ) و به تعبیر دیگر از جهت برخورداری این عضو که چشم نام دارد و از جهت خود این عضو در آنها در اوج کمال و زیبایی باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص346)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه تحلیل ماده «عین»
🔹اما کلمه «عَین» عموما در دو معنای چشمه و چشم به کار رفته؛
▪️در خصوص معنای چشمه و رودی که جاری میشود: آیاتی همچون:
وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیوناً (قمر/12)
وَ أَسَلْنا لَهُ عَینَ الْقِطْرِ (سبأ/12)
تَغْرُبُ في عَيْنٍ حَمِئَةٍ (کهف/86)
وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (قمر/12)
🔸و در تفاوت «نهر» و «عین» گفتهاند که در «نهر» تاکید اصلی بر جاری بودن و سیلان است؛ اما در «عین» تاکید اصلی بر اتصال آن به یک منبع و حالت جوشش و بیرون آمدن از آن منبع؛ که این مطلب با توجه به اینکه تعبیر «أنهار» هم در قرآن مورد نهرهای بهشتی به کار رفته (چنانکه فقط تعبیر «تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» ۳۴ بار در قرآن در وصف بهشت به کار رفته است )، نکته ظریفی را در کاربرد «عین» در آیاتی مانند آیات:
فيها عَيْنٌ جارِيَةٌ (غاشیه/12)
فِیهِما عَینانِ تَجْرِیانِ (رحمن/50)
فِیهِما عَینانِ نَضَّاخَتانِ (رحمن/66)
إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (حجر/45)
عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً (انسان/6)
عَیناً فِیها تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا (إنسان/18)
عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (مطففین/28)
إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (حجر/45)
نشان میدهد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص345 )
و جالب این است که برای جهنمیان هم تعبیر «عین» آمده اما تعبیر «نهر» خیر: تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (غاشیه/5)
▪️اما در خصوص معنای چشم؛
▫️ گاه همان معنای صریح چشم مد نظر بوده است؛ مانند:
وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ (مائده/۴۵)
يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ (آل عمران/۱۳)
ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ (تکاثر/7)
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ (بلد/8)
سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ (اعراف/۱۱۴)
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (انبیاء/61)
لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِه (اعراف/۱۷۹ و ۱۹۵)
وَ إِذْ يُريكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ في أَعْيُنِكُمْ قَليلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ في أَعْيُنِهِمْ (انفال/۴۴)
تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ (83)
وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ (قمر/۳۷)
يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ (احزاب/۱۹)
يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ (غافر/۱۹)
فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (زخرف/۷۱)
وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن (یوسف/۸۴)
▫️و گاه چشم باطن مد نظر است؛ مانند:
الَّذينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ في غِطاءٍ عَنْ ذِكْري (کهف/101)
▫️و گاهی به نحوی است که گویی هردو مد نظر است؛ مانند:
وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا (کهف/۲۸)
لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ (حجر/۸۸؛ طه/۱۳۱)
▫️و گاه کاربردهای استعاری چشم، (که در زبان فارسی هم این استعارهها عینا به کار گرفته میشود) مانند:
- در چشم کسی خوار و کوچک به حساب آمدن: «وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْینُكُمْ» (هود/31)
- مایه چشم روشنی بودن: رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّةَ أَعْینٍ (فرقان/74) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ (سجده/۱۷) ذلِكَ أَدْنى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ (احزاب/۵۱)
- ضمنا کلمه «عین» در عربی برای چشم زخم زدن هم به کار می رود که البته در کاربرد قرآنیاش از تعبیر «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» (قلم/۵۱) استفاده شده است. (که تعبیر «عِنتُهُ» به معنای او را چشم زدم شبیه کاربرد کلماتی است مانند «سِفْتُهُ» یعنی او را با شمشیر زدم. (مفردات ألفاظ القرآن، ص598)
🔸در تفاوت «بصر» و «عین» هم گفته اند که چشم ابزار بصر است؛ و بصر اسم برای دیدن است؛ از این رو وقتی میخواهند بگویند می گویند یکی از چشمانش نابیناست تعبیر «عین» را به کار میبرند نه «بصر» را؛ و البته کلمه «عین» گاهی مجازا برای خود دیدن هم به کار میرود. (الفروق في اللغة، ص74 )
▪️همچنین چنانکه در بحث از آیه 18 (جلسه 985) اشاره شد کلمه «معین» هم در قرآن کریم به کار رفته؛ که برخی آن را اسم مفعول از ماده «عین» دانستهاند، به معنای آبی که از سرچشمه و منبعش جاری میشود؛ اما اغلب آن را از ماده «معن» دانسته بودند.
📿ماده «عین» و مشتقاتش (بدون احتساب کلمه «معین») جمعا 61 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) ابوبصیر روایت کرده است که یکبار به امام صادق ع عرض کردم: که فدایت شوم! شوقی در من برانگیز!
حضرت به توصیف نعمتهای بهشت پرداختند تا بحث به حور العین رسید.
پرسیدم: حور العین از چه آفریده شدهاند؟
فرمود: از تربت نورانی بهشت ...
گفتم: فدایت شوم؛ آیا آنان آنان این گونه هستند که با بهشتیان سخن بگویند و همکلام شوند؟
فرمود: بله؛ آنان چنان سخن [زیبا و جذاب] میگویند که در دنیا کسی مانند آن نشنیده است.
گفتم: [مثلا] چه میگویند؟
فرمود: ما جاوادنهایم و هرگز نمیمیریم؛ ما در آسایشیم و هرگز رنگ سختی نخواهیم دید؛ ما همیشه اینجاییم و از اینجا رانده نمیشویم؛ ما همواره خشنودیم و هرگز خشمگین نمی شویم؛ خوشا به حال کسی که برای ما آفریده شده و خوشا به حال کسی که ما برای او آفریده شدهایم؛ ما چنانیم که اگر طرهای از گیسوی یکی از ما بر آسمان [دنیا] آویخته شود نورانیتش چشم همگان را خیره خواهد کرد
📚تفسير القمي، ج2، ص: 82
حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ شَوِّقْنِي ...
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خُلِقْنَ الْحُورُ الْعِينُ؟
قَالَ: مِنْ تُرْبَةِ الْجَنَّةِ النُّورَانِيَّةِ ...
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَهُنَّ كَلَامٌ يُكَلِّمْنَ بِهِ أَهْلَ الْجَنَّةِ؟
قَالَ نَعَمْ كَلَامٌ يَتَكَلَّمْنَ بِهِ لَمْ يَسْمَعِ الْخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ.
قُلْتُ مَا هُوَ؟
قَالَ يَقُلْنَ نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ وَ نَحْنُ الْمُقِيمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ وَ نَحْنُ الرَّاضِيَاتُ فَلَا نَسْخَطُ طُوبَى لِمَنْ خُلِقَ لَنَا وَ طُوبَى لِمَنْ خُلِقْنَا لَهُ نَحْنُ اللَّوَاتِي لَوْ أَنَ قَرْنَ إِحْدَانَا عُلِّقَ فِي جَوِّ السَّمَاءِ لَأَغْشَى نُورُهُ الْأَبْصَار.
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع روایت شده است که چهارکس هستند که بدانان شنیدن [صدای] خلایق داده شده است: پیامبر ص و حور العین و بهشت و جهنم:
هیچکس نیست که بر پیامبر ص صلوات بفرستد مگر اینکه این به او میرسد و او میشنود؛
و هیچکس نیست که بگوید خدایا حورالعینی را به همسری من درآور مگر اینکه آنان صدای وی را میشوند و به خداوند عرضه می دارند که پروردگارا! فلانی از ما خواستگاری کرد؛ پس ما را به همسریاش درآور؛
و هیچکس نیست که بگوید خدایا مرا به بهشت وارد کم مگر اینکه بهشت بگوید خدایا او را در من سکونت ده؛
و هیچکس نیست که به خداوند از آتش جهنم پناه برد مگر اینکه جهنم بگوید خدایا وی را از من پناه بده!
📚الخصال، ج1، ص202
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَائِذٍ الْأَحْمَسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
أَرْبَعَةٌ أُوتُوا سَمْعَ الْخَلَائِقِ النَّبِيُّ ص وَ حُورُ الْعِينِ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ.
فَمَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ ص وَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ إِلَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ وَ سَمِعَهُ؛
وَ مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ اللَّهُمَّ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ إِلَّا سَمِعْنَهُ وَ قُلْنَ يَا رَبَّنَا إِنَّ فُلَاناً قَدْ خَطَبَنَا إِلَيْكَ فَزَوِّجْنَا مِنْهُ؛
وَ مَا مِنْ أَحَدٍ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ إِلَّا قَالَتِ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَسْكِنْهُ فِيَّ؛
وَ مَا مِنْ أَحَدٍ يَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا قَالَتِ النَّارُ يَا رَبِّ أَجِرْهُ مِنِّي.
شبیه این روایت با سندی دیگر چنین آمده است:
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که سه کس هستند که بدانان شنیدن [صدای] خلایق داده شده است: بهشت و جهنم و حور العین:
پس هنگامی که بندهای نماز بگذارد و بگوید؛ خدایا مرا از آتش جهنم نگه دار و به بهشت وارد کم و از حور العین همسری به من بده؛ آتش جهنم میگوید: پروردگارا! بندهات از تو درخواست کرد که او را از من رهایی بخشی! تو هم او را از هم رهایی بخش. و بهشت میگوید: پروردگارا! بندهات از تو مرا درخواست کرد؛ پس او را در من سکونت بده! و خور العین میگوید: میگوید: پروردگارا! بندهات از تو مرا خواستگاری کرد پس مرا به همسری او درآور. و اگر از نمازش بلند شود و از خداوند هیچیک از اینها را نخواهد حور العین می گوید: ابن بنده نسبت به ما بیرغبت بود؛ و بهشت هم می گوید: ابن بنده نسبت به ما بیرغبت بود؛ و آتش جهنم هم می گوید این بنده نسبت به من جاهل بود!
📚الكافي، ج3، ص344
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِيِّ مَوْلَى أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
ثَلَاثٌ أُعْطِينَ سَمْعَ الْخَلَائِقِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِينُ فَإِذَا صَلَّى الْعَبْدُ وَ قَالَ اللَّهُمَّ أَعْتِقْنِي مِنَ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ وَ زَوِّجْنِي مِنَ الْحُورِ الْعِينِ قَالَتِ النَّارُ يَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَكَ قَدْ سَأَلَكَ أَنْ تُعْتِقَهُ مِنِّي فَأَعْتِقْهُ وَ قَالَتِ الْجَنَّةُ يَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَكَ قَدْ سَأَلَكَ إِيَّايَ فَأَسْكِنْهُ فِيَّ وَ قَالَتِ الْحُورُ الْعِينُ يَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَكَ قَدْ خَطَبَنَا إِلَيْكَ فَزَوِّجْهُ مِنَّا فَإِنْ هُوَ انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ وَ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ قُلْنَ الْحُورُ الْعِينُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِينَا لَزَاهِدٌ وَ قَالَتِ الْجَنَّةُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِيَّ لَزَاهِدٌ وَ قَالَتِ النَّارُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِيَّ لَجَاهِلٌ.
@yekaye
☀️۳) زندیقی خدمت امام صادق ع میرسد و سوالاتی از ایشان میپرسند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.
در فرازی میپرسد: چگونه است که حوریهای بهشتی با اینکه همسرانشان بارها سراغشان میروند همچنان باکرهاند؟
میفرمایند: زیرا آنان از امر طیّبی آفریده شدهاند که هیچ آفتی ندارد و جسمشان دچار هیچ مشکلی نمیشود و هرگز مبتلا به حیض نشوند پس رَحِم آنان چسبیده و سفت است و در آن جز مجرایی برای مردان نیست.
پرسید: آیا درست است که هفتاد خلعت بهشتی بر تن دارند وبا این حال مغز ساقش از ورای آن زیورآلات و بدنش دیده میشود؟
فرمود: بله؛ همان طور که وقتی درهمی را درون آب صافی که به اندازه یک تیر عمق دارد میبینید...
📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج2، ص351
وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ كَثِيرَة ...
قَالَ فَكَيْفَ تَكُونُ الْحَوْرَاءُ فِي جَمِيعِ مَا أَتَاهَا زَوْجُهَا عَذْرَاءَ؟ قَالَ ع لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الطَّيِّبِ لَا يَعْتَرِيهَا عَاهَةٌ وَ لَا يُخَالِطُ جِسْمَهَا آفَةٌ وَ لَا يَجْرِي فِي ثَقْبِهَا شَيْءٌ وَ لَا يُدَنِّسُهَا حَيْضٌ فَالرَّحِمُ مُلْتَزِقَةٌ مِلْدَمٌ إِذْ لَيْسَ فِيهَا لِسِوَى الْإِحْلِيلِ مَجْرًى قَالَ فَهِيَ تَلْبَسُ سَبْعِينَ حُلَّةً وَ يَرَى زَوْجُهَا مُخَّ سَاقِهَا مِنْ وَرَاءِ حُلَلِهَا وَ بَدَنِهَا؟ قَالَ ع نَعَمْ كَمَا يَرَى أَحَدُكُمُ الدَّرَاهِمَ إِذَا أُلْقِيَتْ فِي مَاءٍ صَافٍ قَدْرُهُ قَدْرُ رُمْح...
@yekaye
☀️۴) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
اگر حوزیهای از حوریههای بهشتی بر اهل دنیا مشرف گردد و طرهای از گیسوانش را بر آنان آشکار سازد همه اهل دنیا را فریفته خود سازد (یا اینکه همه اهل دنیا [از فرط هیجان و شوق] بمیرند)؛ و همانا میشود که نمازگزاری نماز میخواند ولی از خداوند حور العین درخواست نمی کند و آنها میگویند این چقدر به ما بیرغبت است!
📚الزهد، ص102-103
النَّضْرُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَوْ أَنَّ حُوراً مِنْ حُورِ الْجَنَّةِ أَشْرَفَتْ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَبْدَتْ ذُؤَابَةً مِنْ ذَوَائِبِهَا [لَأَفْتَنَ] لَأَمَتْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا أَوْ لَأَمَاتَتْ أَهْلَ الدُّنْيَا وَ إِنَّ الْمُصَلِّيَ لَيُصَلِّي فَإِذَا لَمْ يَسْأَلْ رَبَّهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ قُلْنَ مَا أَزْهَدَ هَذَا فِينَا.
☀️ب. بکر بن محمد میگوید من در محضر امام صادق ع نشسته بودم که ابوبصیر از ایشان در مورد حور العین پرسید:
فدایت شوم! آیا آنان آفریدهای از آفریدههای دنیاند یا آفریدهای از آفریدههای بهشتی؟
فرمودند:
تو را چه به این سوالات؟ مواظب نمازت باش که همانا آخرین چیزی که رسول الله ص بدان وصیت فرمود و بر آن تشویق کرد نماز بود. مبادا احدی از شما نمازش را سبک بشمارد: نه وقتی جوان باشد آن را تمام و کمال ادا کند و نه وقتی پیر شده باشد بر آن توانی داشته باشد. وچقدر بد است دزدی از نماز! پس هرگاه که احدی از شما به نماز ایستاد صاف و معتدل بایستد؛ و هنگامی که به رکوع رفت آرام بگیرد و هنگامی که سر برداشت باز صاف و معتدل بایستد و هنگامی که به سجده رفت خود را رها و گشوده کند و آرام بگیرد و هنگامی که سر برداشت صاف و معتدل باشد و هنگامی که دوباره به سجده رفت باز خود را رها و گشوده کند و هنگامی که سر برداشت دوباره درنگ کند تا آرام شود.
📚قرب الإسناد، ص36-37
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيُّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام قَالَ: سَأَلَهُ أَبُو بَصِيرٍ- وَ أَنَا جَالِسٌ عِنْدَهُ- عَنِ الْحُورِ الْعِينِ، فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الدُّنْيَا، أَوْ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الْجَنَّةِ؟
فَقَالَ لَهُ: مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ! عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ، فَإِنَّ آخِرَ مَا أَوْصَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ حَثَّ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ. إِيَّاكُمْ أَنْ يَسْتَخِفَّ أَحَدُكُمْ بِصَلَاتِهِ، فَلَا هُوَ إِذَا كَانَ شَابّاً أَتَمَّهَا، وَ لَا هُوَ إِذَا كَانَ شَيْخاً قَوِيَ عَلَيْهَا. وَ مَا أَشَدَّ مِنْ سَرِقَةِ الصَّلَاةِ! فَإِذَا قَامَ أَحَدُكُمْ فَلْيَعْتَدِلْ، وَ إِذَا رَكَعَ فَلْيَتَمَكَّنْ، وَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْيَعْتَدِلْ، وَ إِذَا سَجَدَ فَلْيَنْفَرِجْ وَ لْيَتَمَكَّنْ، فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْيَعْتَدِلْ، وَ إِذَا سَجَدَ فَلْيَنْفَرِجْ، فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْيَلْبَثْ حَتَّى يَسْكُنَ.
@yekaye
.
1️⃣ «وَ حُورٌ عینٌ»
یکی از نعمتهای بهشتی که برای مقربان آماده شده است حور عین است.
▪️چنانکه در نکات ادبی گذشت لفظ حور جمع «حوراء» است که این کلمه را عموما به معنای زنی که سپیداندام باشد (کنایه از زیبایی زن) دانستهاند؛ و برخی هم آن را ناظر به کلمه «عین» دانستهاند به معنای شدت سفیدی چشم همراه با شدت سیاهی آن که زیبایی چشم را کاملا برجسته میئازد.
▪️درباره «عین» هم غالبا گفتهاند که جمع «عیناء» است که تاکید بر چشم است؛ و بر کسی که چشمان درشتی دارد (که چشم درشت غالبا از مهمترین عناصر زیبایی صورت است) اطلاق می گردد؛ در زبان عربی کسی که چنین چشمی دارد به چشم گاومیش و در زبان فارسی به چشم آهو (که تعبیر «غزالچشم» نیز ناظر به همین است) تشبیه میشود.
▪️ترکیب «حور عین» در قرائات مشهور به صورت ترکیب وصفی آمده است؛ یعنی حورائی که عیناء هم هست که این مناسبت بیشتر دارد با اینکه حوری بودن آنان را ناظر به سفیداندام بودنشان، و عین بودنشان را ناظر به زیبایی و جذابیت چشمانشان بدانیم؛
اما در برخی قرائات غیرمشهور به صورت «حورُ عينٍ» ویا «حورَ عينٍ» (یعنی ترکیب اضافی) نیز قرائت شده است که در این صورت این ترکیب با معنایی که بر شدت سفیدی در شدت سیاهی چشم تاکید داشت تناسب بیشتری دارد چراکه چشم گاومیش (که کلمه «عین» ابتدا در مورد آن به کار رفته و چشم انسانها به آن تشبیه شده) یکسره سیاه است و مانند انسان سفیدی چشم ندارد؛ آنگاه کلمه »حور» بر سفیدی و کلمه «عین» بر سیاهی این چشم دلالت دارد.
در روایات هم این ترکیب هم به صورت وصفی و هم به صورت اضافی به کار رفته با این تفاوت که در لسان روایات عموما کلمه «عین» معرفه آمده است (الحور العین یا حورالعین) و البته ترکیب وصفی آن بسیار شایعتر از ترکیب اضافی آن است
(در نرمافزار جامع احادیث نور، وقتی دامنه جستجو را به متن احادیث محدود کنیم، برای الحور العین 698 مورد، و برای حورالعین 63 مورد، و حور عین ۱۱ مورد یافت میشود).
👇توضیح بیشتر درباره حورالعین در قرآن کریم👇
@yekaye
ادامه تدبر 1
📝#حورالعین در قرآن کریم🥀
💢ترکیب «حُورٍ عينٍ» علاوه بر این آیه سوره واقعه که در وصف مقربان است، دو بار دیگر در قرآن کریم آمده که در وصف متقین است و در آن دو مورد از تزویج بهشتیان با حور عین سخن به میان آمده است:
«كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ» (دخان/54) و
«مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ» (طور/20).
🤔 البته از قدیم برخی از مفسران احتمال دادهاند تزویج در اینجا صرفا به معنای همنشین و قرین همدیگر بودن باشد (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص105) و مرحوم علامه طباطبایی هم ظاهرا این قول را ترجیح داده است (الميزان، ج18، ص149 و ج۱۹، ص۱۲ )و موید این مطلب هم آن است که گفتهاند که عرب برای تزویج به معنای عقد ازدواج حرف اضافه «ب» را به کار نمیبرد چنانکه در جایی که از همسری سخن به میان آورده فرموده است: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها» (احزاب/۳۷) (مفاتيح الغيب، ج27، ص665 )؛
🤔 البته وجود چنین قاعدهای (عدم استفاده از حرف باء برای عقد ازدواج) را برخی از علمای لغت (مانند اخفش) انکار کردهاند (به نقل از مجمع البحرين، ج2، ص308)؛
و احتمال میرود این توجیه ناشی از این بوده که وقوع امر جنسی در بهشت را بعید میشمردهاند در حالی که تعابیر دیگری در قرآن کریم هست که بوضوح از وجود امر جنسی در بهشت سخن میگوید مانند این تعبیر درباره حوریان بهشتی: «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ ... لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان» (الرحمن/72-74) و در روایات نیز بصراحت از وقوع رابطه جنسی با حورالعین سخن به میان آمده است.
💢اغلب مفسران «حور عین» را به معنای زنان بهشتی دانستهاند (مثلا مجمع البيان، ج9، ص104؛ الميزان، ج18، ص149)؛
اما برخی از معاصران با توجه به اینکه كلمه «حور» و «عين» کلمات جمعی است که هم بر مذكر و هم بر مؤنث اطلاق مىشود، نتیجه گرفتهاند که این مفهوم گستردهاى دارد كه همه همسران بهشتى را شامل مىشود، همسران زن براى مردان باايمان و همسران مرد براى زنان مؤمن. (تفسير نمونه، ج22، ص428)
اما چیزی که این احتمال را تضعیف میکند این است که دو کلمه «حور» و «عین» جداگانه برای اشاره به این نعمت بهشتی آمده است: یکی همین آیه «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ ... لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان» (الرحمن/72-74) و دیگری آیه «وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عينٌ» (صافات/48) (تعبیری که در جای دیگر درباره این «قاصرات الطرف» آمده عینا تعبیری است که در وصف همان حوریان در خیام آمده بود: فيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ؛ الرحمن/56) و چنانکه مشاهده میشود در هر دو مورد به صورت مونث به کار رفته است؛
و در حدی که جستجو شد در احادیث معصومین علیهمالسلام نیز سخنی از اینکه همسر یک زن مومن در بهشت را حورالعین تعبیر کرده باشند یافت نشد؛ و عموما با اوصاف مونث از حورالعینهای بهشتی سخن گفتهاند.
💢درباره اینکه حورالعین زنانیاند که در بهشت ایجاد شدهاند یا زنان دنیاییاند که به بهشت رفتهاند یا هردو؛
آن مقدار که از فضای روایات برمیآید قطعا مصداق بارز آنان، زنانیاند که در بهشت ایجاد شدهاند (مثلا حدیث۱)؛ و اغلب مفسران هم آنان را زنان بهشتی و نه زنان دنیایی دانستهاند؛ و حتی علامه طباطبایی این را به ظهور آیات مربوطه نسبت میدهد(الميزان، ج18، ص149 )؛
اما از آن سو در برخی روایات تعبیر کردهاند که زنان مومن خودشان حورالعیناند؛ (مثلا روایتی که در جلسه ۹۷۷ حدیث ۱۹)گذشت که: أَنْتُمُ الطَّیبُونَ وَ نِسَاؤُكُمُ الطَّیبَاتُ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ عَینَاءُ وَ كُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّیقٌ)؛
وبا توجه به اینکه
اولا در بسیاری از روایات درباره اینکه خود حورالعینهایی که همسران مردان بهشتیاند آمده است که خود این حورالعین خدم و حشم فراوانی دارند؛
و ثانیا در بسیاری از روایات آمده است که بسیاری از مردان و زنان مومنی که در دنیا واقعا شریک زندگی هم بودند در بهشت هم اگر دلشان بخواهد همسر همدیگر خواهند بود،
بعید نیست که دست کم بتوان برخی از زنان مومن بهشتی را نیز مصداق حورالعین در بهشت دانست.
🤔شاید به خاطر همین پیچیدگیهای نسبتهای افراد در بهشت، و سوالات و شبهاتی که ممکن است این مساله در ذهن ایجاد کند امامان معصوم برخی را از سوال کردن از این مساله برحذر می داشتهاند. (حدیث4.ب)
@Yekaye
.
2️⃣ «وَ حُورٌ عینٌ»
با اینکه نعمتهای بهشتی در ۴ آیه قبل همگی مجرور بود (که حکایت میکرد که ولدان مخلدون با چه چیزهایی بر گرد مقربان میگردند) این آیه مرفوع آمد؛ پس عطف به آنها نمیشود.
در نکات ادبی بیان شد که
💢اغلب «حور عین» در اینجا را یا عطف به ولدان مخلدون دانستهاند (یعنی همان طور که ولدان مخلدون پیرامون بهشتیان میگردند این حور عین هم همین طور)؛ ویا گفتهاند که مبتدای خبر محذوف است و تعبیری همانند «لهم» در تقدیر است؛ یعنی نعمت دیگری علاوه بر نعمتهای قبل، این است که به این مقربان حورالعین داده میشود (یعنی باز هم اصل و محور مقرباناند و این حورالعینها برای آنان است)
[به لحاظ نحوی احتمالات دیگری هم مطرح است؛ که اغلب آنها به لحاظ معنایی به همین دو معنا برمیگردد].
💢در قرآن کریم علاوه بر اینجا در دو آیه «كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ» (دخان/54) و «مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ» (طور/20) هم تعبیر «حور عین» به کار رفته؛ که هر دوی اینها در وصف متقین است؛ و به نظر میرسد مفهوم متقین اعم از مقربان باشد و همه بهشتیان (از جمله اصحاب یمین) را شامل شود.
با این مقایسه شاید بتوان گفت حورالعین بهشتی خودش مقام بالایی دارد که برای عموم بهشتیان، نه خادم، بلکه در حد همسر قرار میگیرد (که همسر هرکس کفو و همرتبه او باید باشد)؛ اما وقتی در نسبت با مقربان قرار میگیرند همانند خادم آنان و در رده ولدان مخلدون که در خدمت مقرباناند قرار میگیرند.
✅موید
در سوره انسان برخلاف اغلب مواردی که خداوند به توصیف تفصیلی بهشت پرداخته، سخنی از حور عین (و سایر تعابیری که دلالت بر همسران بهشتی دارد مانند قاصرات الطرف و ...) به میان نیامده است. برخی احتمال دادهاند که چون این سوره در وصف اصحاب کساءنازل شده به حرمت حضرت زهرا س سخنی از حوریان بهشتی به میان نیامده است. این احتمال میتواند موید برداشت فوق باشد که حورالعین وقتی با مقربان (که مقربان در قبال اصحاب یمین ظاهرا در سوره انسان همان عباداللهاند در قبال ابرار) سنجیده شوند آن جلال وجبروت بهشتیشان – که آنان را نه صرفا خادم، بلکه همسر و همتای مومنان بهشتی میکرد- دیگر رنگ میبازد.
@Yekaye
.
3️⃣ «وَ حُورٌ عینٌ»
واضحترین نکته در مورد حورالعین این است که آنان همسران بهشتیای هستند که به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی به بهشتیان ارزانی داشته میشود؛ و ذکر این نعمت بلافاصله بعد از ذکر نعمت نوشیدنیها و خوردنیهای بهشتی نشان میدهد که امر جنسی هم در بهشت برقرار است.
📝امر جنسی در بهشت
رسوخ تلقی رهبانیت از فضاهای هندی و مسیحی در جوامع اسلامی بتدریج موجب شده است که ذهنیت اغلب مسلمانها نسبت به رابطه امر جنسی و معنویت و ماوراء ذهنیتی منفی باشد بدین معنا که گویی امرجنسی در انسان یک امر صرفا زمینی و دنیوی است که مانع رشد معنوی انسان است و برای کسی که میخواهد به مقامات بالای معنوی دست یابد نبود آن بهتر از وجودش است❗️
اما این تلقی بوضوح برخلاف آیات و احادیث است؛
در اسلام، تمام نیازهای جسمانی انسان ذیل فطرت و روح الهی او رقم خورده است؛ از این رو همین ابعاد ظاهرا دنیوی حیوانی مانند خوردن و نوشیدن و ازدواج کردن برای انسان از بهشت شروع شد، نه از زمین؛ و قبلا اشاره شد که همین که زوجیت آدم و حوا در بهشت – ونه در زمین- رقم خورد، انسان در همین امر جنسی نیز با حیوانات تفاوت ماهوی پیدا کرد و در واقع آنچه ظاهرا حیوانیترین غریزه انسان بود یعنی غریزه جنسی، ریشه فرهنگیترین و غیرحیوانیترین نهاد جامعه بشری، یعنی «خانواده» شد (جلسه ۲۲۵، تدبر۲).
در واقع،
همان گونه که خوردن و آشامیدن صرفا جبنه دنیوی ندارد و تغذیه انسان ابعاد معنوی و ماوراییای هم دارد، به طوری که هیچ موجود ماسویاللهای وجود ندارد که از خداوند رزق دریافت نکند (حتی فرشتگان مقرب هم دائما به رزق الهی زندهاند) و همین ابعاد معنوی و ماورایی است که خوردن و آشامیدن در بهشت را معنی دار میکند،
امر جنسی در انسان نیز علاوه بر این لذت دنیوی، ابعاد معنوی و ماوراییای نیز دارد که با توجه به همان ابعاد بوده که اصل ازدواج و بلکه اصل نکاح و زناشویی در اسلام –برخلاف مسیحیت تحریفشده و نیز اغلب عرفانهای هندی- سنت و مستحب دانسته شده است؛ و تمامی اهل بیت عصمت و طهارت همسر اختیار کردهاند؛ و در قرآن کریم هم یکی از برترین نعمتهای بهشتی همین همسرانی است که از آن با تعبیر حورالعین یاد شده است.
💢اگر توجه کنیم که نعمتهای بهشتی تجسم اعمال خود انسانها در دنیا هستند (دست کم آن دسته از نعمتها که جزای عمل خود انساناند؛ از جمله همین حور عین که در دو آیه بعد اشاره خواهد شد که جزای عمل این مقربان است) آنگاه شاید به ظرایف بیشتری از حقیقت این حورالعین و حتی عمل جنسی در بهشت بتوانیم راه پیدا کنیم.
(مخصوصا این احتمال را در کنار احتمالی بگذارید که در جلسه 984 درباره «ولدان مخلدون» (تدبر۱.ج و تدبر۵) گذشت که چهبسا مقربان در بهشت علاوه بر همسران بهشتی، از نعمت فرزند بهشتی نیز برخوردار باشند.)
@Yekaye