🔹ب. روایاتی ناظر به اینکه چه بسا آن میقات رسیدن به محضر پیامبر ص و امیرالمومنین ع باشد که طبق آیه قرآن
🔺 شهید بر همگان بودهاند « فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهيدا» (نساء/۴۱) « وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» (نحل/۸۹)
🔺و عمل هر عاملی را می دیدهاند: «وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ... وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون» (توبه/۹۴ و ۱۰۵):
☀️۲) از امام حسن مجتبی ع روایت شده است که عدهای از یهودیان خدمت پیامبر ص رسیدند و داناترینشان شروع میکند به پرسیدن سوالاتی تا بدینجا میرسد که:
به چه دلیل تو را محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی نامیده اند؟
پیامبر ص فرمود: اما محمد، چون ستوده شده در زمین هستم،
و اما محمود، چون ستوده شده در آسمان هستم؛
اما ابوالقاسم، چون خداوند در روز قیامت قسمت و سهمِ آتش جهنم را که معین میکند، هرکس را از اولین و آخرین که به من کفر ورزیده باشد در آتش جای میدهد؛ و قسمت و سهمِ بهشت را که معین میکند هرکس که به من ایمان آورده باشد و به پیامبریم اقرار کرده باشد در بهشت خواهد بود؛
اما داعی (= دعوتکننده)، چون من مردم را به دین پروردگارم دعوت میکنم؛
و اما نذیر (هشداردهنده) چون من هرکه به من کفر ورزد را به آتش هشدار می دهم؛
و اما بشیر (بشارتدهنده) چون من هر که مرا اطاعت کند به بهشت بشارت میدهم.
📚معاني الأخبار، ص51-52؛
📚علل الشرائع، ج1، ص127؛
📚الإختصاص، ص34-35
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الرَّقِّيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:
جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ وَ كَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ: لِأَيِّ شَيْءٍ سُمِّيتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ أَبَا الْقَاسِمِ وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ دَاعِياً؟
فَقَالَ النَّبِيُّ ص: أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّي مَحْمُودٌ فِي الْأَرْضِ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّي مَحْمُودٌ فِي السَّمَاءِ وَ أَمَّا أَبُو الْقَاسِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقْسِمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قِسْمَةَ النَّارِ فَمَنْ كَفَرَ بِي مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَفِي النَّارِ وَ يَقْسِمُ قِسْمَةَ الْجَنَّةِ فَمَنْ آمَنَ بِي وَ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِي فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الدَّاعِي فَإِنِّي أَدْعُو النَّاسَ إِلَى دِينِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا النَّذِيرُ فَإِنِّي أُنْذِرُ بِالنَّارِ مَنْ عَصَانِي وَ أَمَّا الْبَشِيرُ فَإِنِّي أُبَشِّرُ بِالْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي.
@yekaye
☀️۳) مفضل بن عمر میگوید:
به امام صادق ع عرض کردم: چرا امیرالمومنین ع تقسیم کننده بهشت و جهنم شده است؟
فرمودند: چون دوست داشتن وی ایمان و بغض وی کفر است و همانا بهشت برای اهل ایمان و آتش برای اهل کفر آفریده شده است؛ پس بدین جهت او تقسیم کننده بهشت و جهنم است؛ پس در بهشت جز اهل محبت وی وارد نشود و در جهنم جز اهل بغض نسبت به او داخل نگردد.
گفتم: یا ابن رسول الله! پس انبیاء و اوصیاء هم همواره او را دوست داشتند و دشمنانشان هم وی را دشمن میداشتند؟
فرمودند: بله.
گفتم:چگونه چنین چیزی میشود؟
فرمودند: آیا نشنیدهای که رسول الله ص در روز خیبر فرمود که پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند؛ و برنمی گردد مگر اینکه خداوند پیروزی را به دستان او حاصل میگرداند؛ پس پرچم را به دست حضرت علی ع داد و خداوند پیروزی را به دست وی حاصل فرمود.
فرمود: آیا نشنیدهای که وقتی مرغی بریان برای رسول الله ص آوردند فرمود: خدایا دوستداشتنیترین مخلوقات به نزد خودت و من را نزدم بفرست تا همراه من از این پرنده بخورد و مقصودش حضرت علی ع بود؟
گفتم:بله.
فرمود: پس آیا رواست که پیامبران خدا و جانشینانشان مردی را که خدا و رسولش او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست دارد نشناسند؟
گفتم: خیر.
فرمودند: آیا رواست که مومنانِ امتهای آنان کسی را که حبیب خداوند و حبیب رسولش و محبوب پیامبرانشان است دوست نداشته باشند؟
گفتم: خیر.
فرمودند: پس معلوم میشود که همه پیامبران و رسولان الهای و همه مومنان دوستدار حضرت علی بن ابیطالب ع بودند و معلوم میشود که همه مخالفان آنها نسبت به آنها و کسانی که آنها دوستشان دارند دشمنی میورزند.
گفتم:بله.
فرمودند: پس به بهشت ارد نشود مگر کسی از اولین و آخرین که او را دوست بدارد و داخل در آتش نخواهد شد احدی از اولین و آخرین مگر اینکه او را دشمن بدارد؛ پس او تقسیم کننده بهشت و جهنم است.
گفتم: گرهای را از من گشودی خداوند گشایش در کارت بیفکند.
📚علل الشرائع، ج1، ص162؛
📚مختصر البصائر، ص503
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث3
☀️حدثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا أَبُو الْعَبَّاسِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاهِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع لِمَ صَارَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَسِيمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ؟
قَالَ لِأَنَّ حُبَّهُ إِيمَانٌ وَ بُغْضَهُ كُفْرٌ وَ إِنَّمَا خُلِقَتِ الْجَنَّةُ لِأَهْلِ الْإِيمَانِ وَ خُلِقَتِ النَّارُ لِأَهْلِ الْكُفْرِ فَهُوَ ع قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ فَالْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا أَهْلُ مَحَبَّتِهِ وَ النَّارُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا أَهْلُ بُغْضِهِ؟
قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَالْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ ع كَانُوا يُحِبُّونَهُ وَ أَعْدَاؤُهُمْ كَانُوا يُبْغِضُونَهُ؟
قَالَ نَعَمْ!
قُلْتُ فَكَيْفَ ذَلِكَ؟
قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ يَوْمَ خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ فَدَفَعَ الرَّايَةَ إِلَى عَلِيٍّ ع فَفَتَحَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَدَيْهِ؟
قُلْتُ بَلَى!
قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا أُتِيَ بِالطَّائِرِ الْمَشْوِيِّ قَالَ ص اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ وَ إِلَيَّ يَأْكُلُ مَعِي مِنْ هَذَا الطَّائِرِ؛ وَ عَنَى بِهِ عَلِيّاً ع؟
قُلْتُ بَلَى!
قَالَ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ لَا يُحِبَّ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُمْ ع رَجُلًا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؟
فَقُلْتُ لَهُ لَا.
قَالَ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ أُمَمِهِمْ لَا يُحِبُّونَ حَبِيبَ اللَّهِ وَ حَبِيبَ رَسُولِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ ع؟
قُلْتُ لَا؟
قَالَ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّ جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ كَانُوا لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مُحِبِّينَ وَ ثَبَتَ أَنَّ أَعْدَاءَهُمْ وَ الْمُخَالِفِينَ لَهُمْ كَانُوا لَهُمْ وَ لِجَمِيعِ أَهْلِ مَحَبَّتِهِمْ مُبْغِضِينَ.
قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَبْغَضَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَهُوَ إِذَنْ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ.
قَالَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَرَّجْتَ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْك.
📚علل الشرائع، ج1، ص162؛
📚مختصر البصائر، ص503
@yekaye
☀️۴) سلیم روایت کرده است که امیرالمومنین ع بعد از بازگشت از جنگ صفین و پیش از شروع جنگ نهروان یکبار در مسجد در میان عدهای از مردم نشسته بود که شخصی به ایشان عرض کرد که به ما از اصحابتان آگاه کنید و گفتگوهای مفصلی رد و بدل شد تا بدینجا رسید که ایشان فرمودند:
یکبار در ضمن بحثی طولانی از رسول الله ص شنیدم که فرمود: همانا خداوند مرا به دوست داشتن چهار تن از اصحابم دستور داده و به من خبر داده که او آنان را دوست دارد و من هم باید آنان را دوست بدارم و اینکه بهشت مشتاق آنان است.
سوال شد: یا رسول الله! آنان کیستند؟
پیامبر ص فرمودند: علی بن ابیطالب؛ و سپس ساکت شدند.
دوباره گفتند: آنان کیستند؟
پیامبر ص فرمودند: علی؛ و سپس ساکت شدند.
دوباره گفتند: آنان کیستند یا رسول الله؟
پیامبر ص فرمودند: علی بن ابیطالب؛ و سه نفری که با اویند و او امام آنان و راهنما و هدایتگر آنان است؛ هرگز [از دین خدا] منحرف نمیشوند و گمراه نمیشوند و برنمیگردند و این گونه نیست که زمان بر آنان بگذرد و دلهایشان دچار قساوت شود (اشاره به آیه «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» حدید/۱۶)؛ سلمان و ابوذر و مقداد. سپس توضیحات دیگری دادند و بعد فرمودند: علی را نزد من بخوانید. پس من به سوی ایشان شتافتم و مخفیانه برای من هزار باب گشود که از هر بابی هزار باب باز میشود.
سپس امیرالمومنین رو به ما کردند و فرمودند: از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید؛ که به کسی که دانه را شکافت و جان را پدید آورد همانا من از اهل تورات به تورات و از اهل انجیل به انجیل و از اهل قرآن به قرآن آگاهترم؛ و سوگند به کسی که دانه را شکافت و جان را پدید آورد هیچ جماعتی به صد نفر [در نقل دیگر: به هشتاد نفر] نمیرسد مگر اینکه من رهبرشان و حرکتدهندگانشان را میشناسم. و از من از قرآن بپرسید که همانا قرآن بیان همه چیز است و در آن علم اولین و آخرین قرار دارد و همانا قرآن برای هیچ گویندهای سخنی باقی نگذاشته است و البته «تأویل آن را نمی دانند جز خداوند و راسخان در علم» (آل عمران/۷)، که آن هم فقط یک نفر نیست، و رسول الله ص یکی از آنان است؛ همانا خداوند به او تعلیم فرمود و رسول الله ص هم همان را به من تعلیم فرمود و این چنین تا روز قیامت در نسل ما میماند. سپس امیرالمومنین ع این آیه را تلاوت فرمود: «و باقیماندهای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون برجای گذاشت» (بقره/۲۴۸) و نسبت من به رسول الله همچون نسبت هارون به موسی ع است؛ و علم در نسل ما خواهد بود تا اینکه قیامت برپا شود.
📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص941-942؛
📚 تفسير فرات الكوفي، ص68
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث ۴
☀️فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي حَفْصُ بْنُ عَاصِمٍ وَ نَصْرُ بْنُ مُزَاحِمٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ السِّنْدِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبَانُ بْنُ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ، قَالَ خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ نَحْنُ قُعُودٌ فِي الْمَسْجِدِ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ صِفِّينَ وَ قَبْلَ يَوْمِ النَّهْرَوَانِ فَقَعَدَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ احْتَوَشْنَاهُ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، أَخْبِرْنَا عَنْ أَصْحَابِكَ. قَالَ: سَلْ.
فَذَكَرَ قِصَّةً طَوِيلَةً فَقَالَ: إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ فِي كَلَامٍ طَوِيلٍ لَهُ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةِ رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِي وَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ يُحِبُّهُمْ وَ [أَمَرَنِي أَنْ أُحِبَّهُمْ] وَ أَنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَيْهِمْ.
فَقِيلَ: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
فَقَالَ: «عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ» ثُمَّ سَكَتَ.
فَقَالُوا: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
فَقَالَ: «عَلِيٌّ» ثُمَّ سَكَتَ.
فَقَالُوا: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
فَقَالَ: «عَلِيٌّ وَ ثَلَاثَةٌ مَعَهُ، هُوَ إِمَامُهُمْ [قَائِدُهُمْ وَ] وَ دَلِيلُهُمْ وَ هَادِيهِمْ، لَا يَنْثَنُونَ [لَا يَثْنُونَ] وَ لَا يَضِلُّونَ وَ لَا يَرْجِعُونَ وَ لَا يَطُولُ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُهُمْ، سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ».
فَذَكَرَ قِصَّةً طَوِيلَةً، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُوا لِي عَلِيّاً» فَأَكْبَبْتُ عَلَيْهِ فَأَسَرَّنِي [فَأَسَرَّ إِلَيَّ/ لِي] أَلْفَ [بِأَلْفِ] بَابٍ يَفْتَحُ [لِي] كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ.
ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالتَّوْرَاةِ مِنْ أَهْلِ التَّوْرَاةِ، وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالْإِنْجِيلِ مِنْ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ، وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالْقُرْآنِ مِنْ أَهْلِ الْقُرْآنِ. وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، مَا مِنْ فِئَةٍ تَبْلُغُ مِائَةَ رَجُلٍ [ثَمَانِينَ رَجُلًا] إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ أَنَا عَارِفٌ بِقَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا. وَ سَلُونِي عَنِ الْقُرْآنِ، فَإِنَّ فِي الْقُرْآنِ بَيَانَ كُلِّ شَيْءٍ وَ فِيهِ عِلْمُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَمْ يَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالًا. وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ لَيْسُوا بِوَاحِدٍ، رَسُولُ اللَّهِ مِنْهُمْ، أَعْلَمَهُ اللَّهُ إِيَّاهُ فَعَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، ثُمَّ لَا يَزَالُ فِي عَقِبِنَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. ثُمَّ قَرَأَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ ، وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، وَ الْعِلْمُ فِي عَقِبِنَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.
📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص941-942؛
📚 تفسير فرات الكوفي، ص68
@yekaye
☀️۵) ابوالعباس مکبر میگوید: یکی از نزدیکان همسر امام سجاد ع به نام ابوایمن بر امام باقر ع وارد شد و گفت:
ای اباجعفر! آیا مردم را فریب می دهید و میگویید شفاعت محمد ص؛ شفاعت محمد ص؟! [ظاهرا مقصودش این بوده که بهشت و جهنم صرفا در گروی عمل خود افراد است و شفاعتی در کار نیست]
پس امام باقر ع عصبانی شد تا حدی که چهرهاش برافروخته گردید و فرمود: وای بر تو ای اباایمن! آیا اینکه اندکی توانستهای شکم و زیر شکمت را حفظ کنی غرور تو را برداشته است؟
اما اگر جزع و فزعهای روز قیامت را میددید میفهمیدی که چقدر محتاج شفاعت حضرت محمد ص هستی.
وای بر تو! آیا جز برای کسی شفاعت میکنند که آتش بر او مقرر گردیده است؟
سپس فرمودند: احدی از اولین و آخرین نیست مگر اینکه در روز قیامت محتاج شفاعت حضرت محمد ص است. ...
📚تفسير القمي، ج2، ص202
قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الْمُكَبِّرِ قَالَ دَخَلَ مَوْلًى لِامْرَأَةِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يُقَالُ لَهُ أَبُو أَيْمَنَ، فَقَالَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يُغْرُونَ النَّاسَ وَ يَقُولُونَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ؟
فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع حَتَّى تَرَبَّدَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ: وَيْحَكَ يَا أَبَا أَيْمَنَ أَ غَرَّكَ أَنْ عَفَّ بَطْنُكَ وَ فَرْجُكَ؟! أَمَا لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص! وَيْلَكَ فَهَلْ يَشْفَعُ إِلَّا لِمَنْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ؟
ثُمَّ قَالَ: مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص يَوْمَ الْقِيَامَة...
@yekaye
☀️۷) جابر از امام باقر علیهالسّلام روایت كرده كه فرمودند:
اى جابر چون روز قیامت شود خداى عز و جل اولین و آخرین را براى فصل الخطاب جمع کند؛ پس رسول الله صلّى الله علیه و آله و نیز و امیرالمؤمنین علیه السّلام را بخوانند، پس بر رسول الله صلّى الله علیه و آله جامهاى سبز بپوشانند كه نورش شرق و غرب را روشن کند، و بر على علیه السّلام نیز مانند آن را بپوشانند، و سپس حلهای از گل به رسول خدا بپوشانند که نورش شرق و غرب را روشن کند، و بر على علیه السّلام نیز مانند آن را بپوشانند. سپس از آن آن دو را بالا برند و آنگاه ما را بخوانند و حساب مردم را به ما واگذار کنند. پس به خدا سوگند ما اهل بهشت را به بهشت وارد کنیم و اهل دوزخ را به دوزخ، سپس پیامبران را بخوانند و آنها در پیشگاه عرش خداى عز و جل به دو صف بایستند تا ما از حساب مردم فارغ شویم. پس چون بهشتیان به بهشت روند، و دوزخیان به دوزخ، پروردگار عزت، على علیه السّلام را بفرستد تا بهشتیان را در جایگاه مخصوص به خودشان منزل، و همسرشان دهد، و به خدا سوگند على علیه السّلام است كه در بهشت بهشتیان را به تزویج درآورد و این كار به دست دیگرى جز او نیست، و این كرامتى است از جانب خداى متعال و فضیلتى است كه خداوند آن حضرت را بدان فضیلت برترى داده و بدان وسیله بر او منت نهاده است. و به خدا سوگند او است كسى كه دوزخیان را به دوزخ برد، و او است آن كسى كه درهاى بهشت را پس از ورود بهشتیان بر آنها مىبندد، زیرا [اختیار] درهاى بهشت به دست او، و [اختیار] درهاى دوزخ نیز به دست اوست.
📚الكافی، ج8، ص159
@yekaye
🔹ج. در روایات متعددی اشاره میشود وقتی خداوند اولین و آخرین را جمع کرد مطلب خاصی را بیان میکند:
☀️۸) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از گذشتگان و آيندگان را عريان و پابرهنه در سرزمين واحدی گرد آورد، پس در راه محشر متوقف میشوند تا جايی كه عرق فراوانی بريزند و به نفس نفس افتند، و تا اندازهای كه خدا بخواهد همين گونه میمانند، و اين همان معنای گفتار خدای متعال است كه:«و نمیشنوی جز صدائی آهسته» (طه/108).
سپس فرمودند: منادیای از جانب عرش ندا دهد: پيامبر امّی كجاست؟
مردم گويند: به گوش همه رساندی، نامش را بگوی.
پس ندا دهد: پيامبر رحمت محمّد بن عبد الله كجاست؟
رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلم برخاسته و جلو مردم پيش میافتد تا به حوضی كه طول آن به اندازه فاصلۀ ميان ايله* و صنعاء است میرسد و بر سر آن حوض میايستد. سپس صاحب [امام و پيشوای] شما را صدا میزند، پس آن حضرت در جلو مردم كنار پيامبر صلّی الله عليه و آله میايستد. سپس به مردم اجازه داده میشود و همگی عبور میكنند.
در این وقت است که گروهی بر آن حوض وارد میشوند و گروهی از ورودشان جلوگيری میشود. پس چون رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلم كسانی از دوستان ما اهل بيت را مشاهده میكند كه از ورودشان جلوگيری میشود، میگريد و میگويد: خداوندا شيعۀ علی، شيعۀ علی.
خداوند فرشتهای را سوی آن حضرت فرستد و گويد: ای محمّد چرا میگريی؟
میفرمايد: چگونه نگريم برای مردمی از شيعيان برادرم علی بن ابی طالب كه میبينم به سوی اصحاب جهنم برده میشوند و از آمدن به كنار حوض من منع ميگردند؟!
پس خداوند عزّ و جلّ فرمايد: ای محمّد! آنان را به تو بخشيدم و به خاطر تو از گناهانشان در گذشتم، و آنان را به تو و آن عدّه از فرزندانت كه دوست میداشتند ملحق نمودم، و در دسته و گروه تو قرارشان دادم، و در حوض تو واردشان ساختم، و شفاعت تو را در بارۀ آنان پذيرفتم، و تو را بدين كرامت گرامی داشتم.
آنگاه امام باقر(عليه السّلام) فرمود:پس در آن روز چه بسيارند مردان و زنان گريانی كه چون اين را ببينند فرياد كنند: وا محمّدا [= ای محمّد به فرياد ما برس]. پس در آن روز هيچ كس از کسانی كه ولایت ما را قبول کرده بود و ما را دوست داشت نمیماند جز اينكه در حزب ما و با ماست، و در حوض ما وارد میشود.
* ایله: نام شهری در ساحل دریای سرخ.
📚الأمالي (للمفيد)، ص290-291؛
📚 الأمالي (للطوسي)، ص67-68؛
📚 تفسیر فرات الكوفی، ص259
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث۸
☀️قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْوَابِشِيَّ رَوَاهُ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرَ ع يَقُولُ:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عُرَاةً حُفَاةً، فَيُوقَفُونَ عَلَی طَرِيقِ الْمَحْشَرِ حَتَّی يَعْرَقُوا عَرَقاً شَدِيداً وَ تَشْتَدُّ [يَشْتَدَّ] أَنْفَاسُهُمْ، فَيَمْكُثُونَ بِذَلِكَ [فِی ذَلِكَ] مَا شَاءَ اللَّهُ، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً».
ثُمَّ قَالَ: يُنَادِي مُنَادٍ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ: أَيْنَ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ
قَالَ: فَيَقُولُ النَّاسُ قَدْ أَسْمَعْتَ كُلًّا، فَسَمِّ بِاسْمِهِ. فَقَالَ: فَيُنَادِي أَيْنَ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [الْأُمِّيُّ]
قَالَ: فَيَقُومُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَيَتَقَدَّمُ أَمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ حَتَّی يَنْتَهِيَ إِلَی حَوْضٍ طُولُهُ مَا بَيْنَ أَيْلَةَ وَ صَنْعَاءَ، فَيَقِفُ عَلَيْهِ. ثُمَّ يُنَادِي بِصَاحِبِكُمْ، فَيَقُومُ أَمَامَ النَّاسِ فَيَقِفُ مَعَهُ. ثُمَّ يُؤْذِنُ لِلنَّاسِ فَيَمُرُّونَ [النَّاسَ وَ يَمُرُّونَ].
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فَبَيْنَ وَارِدٍ [لِلْحَوْضِ] يَوْمَئِذٍ وَ بَيْنَ مَصْرُوفٍ [عَنْهُ]، وَ إِذَا [فَإِذَا] رَأَی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مَنْ يُصْرَفُ عَنْهُ مِنْ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَكَی، وَ قَالَ: يَا رَبِّ شِيعَةَ عَلِيٍّ، يَا رَبِّ شِيعَةَ عَلِيٍّ. قَالَ: فَيَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً فَيَقُولُ لَهُ: مَا يُبْكِيكَ، يَا مُحَمَّدُ!
قَالَ: فَيَقُولُ: وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي لِأُنَاسٍ مِنْ شِيعَةِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، أَرَاهُمْ قَدْ صُرِفُوا تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ، وَ مُنِعُوا مِنْ [عَنْ] وُرُودِ حَوْضِي [الْحَوْضِ].
قَالَ: فَيَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) [فَيَقُولُ لَهُ الْمَلَكُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ لَكَ]: يَا مُحَمَّدُ، قَدْ وَهَبْتُهُمْ لَكَ، وَ صَفَحْتُ لَكَ عَنْ ذُنُوبِهِمْ، وَ أَلْحَقْتُهُمْ بِكَ وَ بِمَنْ كَانُوا يَتَوَلَّوْنَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ، وَ جَعَلْتُهُمْ فِي زُمْرَتِكَ، وَ أَوْرَدْتُهُمْ حَوْضَكَ، وَ قَبِلْتُ شَفَاعَتَكَ فِيهِمْ وَ أَكْرَمْتُكَ بِذَلِكَ.
ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ): فَكَمْ مِنْ بَاكٍ يَوْمَئِذٍ وَ بَاكِيَةٍ يُنَادُونَ: يَا مُحَمَّداهْ، إِذَا رَأَوْا ذَلِكَ. قَالَ: فَلَا يَبْقَی أَحَدٌ يَوْمَئِذٍ كَانَ يَتَوَلَّانَا وَ يُحِبُّنَا إِلَّا كَانَ فِي حِزْبِنَا وَ مَعَنَا وَ وَرَدَ حَوْضَنَا.
📚الأمالي (للمفيد)، ص290-291؛
📚 الأمالي (للطوسي)، ص67-68؛
📚 تفسیر فرات الكوفی، ص259
@yekaye
☀️9) از امام باقر ع روایت شده است:
چون روز قیامت شود و خداوند اولین و آخرین را جمع کند منادیای ندا دهد: چه کسی دستی نزد رسول الله ص دارد؟
پس جماعتی از مردم بلند شوند. بدانان گفته شود؛ دستی که نزد رسول الله ص دارید چیست؟
گویند: ما پس از وی به اهل بیت وی وصل شدیم (صله رحم را در حق اهل بیت ایشان ادا کردیم).
پس بدانان گفته شود: بروید و در میان مردم بگردید و هرکس نزد ما دستی داشت دستش را بگیرید و به بهشت واردش کنید.
و امام صادق ع فرمود: و کسی که به ما وصل شود [صله رحم را در حق ما ادا کند] به رسول الله وصل شده است و کسی که به رسول الله ص وصل شود به خداوند تبارک و تعالی وصل شده است.
📚المحاسن، ج1، ص62
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَینَادِی مُنَادٍ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ یدٌ فَلْیقُمْ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیقُولُ مَا كَانَتْ أَیدِیكُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَیقُولُونَ كُنَّا نَصِلُ أَهْلَ بَیتِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَیقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا فَطُوفُوا فِی النَّاسِ فَمَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَكُمْ یدٌ فَخُذُوا بِیدِهِ فَأَدْخِلُوهُ فِی الْجَنَّةِ.
وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَنْ وَصَلَنَا وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَدْ وَصَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی.
@yekaye
☀️10) الف. ابوحمزه ثمالی میگوید که امام زین العابدین ع به من فرمود:
چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از اولین و آخرین در سرزمين واحدی گرد آورد، منادیای ندا دهد: کجایند اهل فضیلت؟
پس جماعتی از مردم برخیزند و فرشتگان به استقبالشان روند و بگویند: فضیلت شما چیست؟
میگویند: ما با کسی که پیوندش با ما را قطع کرده بود پیوند برقرار کردیم و بر کسی که ما را محروم کرده بود عطا نمودیم و از کسی که در حق ما ظلم کرده بود درگذشتیم.
به آنها می گویند: راست گفتید! وارد بهشت شوید.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند همسایگان خداوند در سرای او؟
پس جماعتی از مردم برخیزند و فرشتگان به آنان بگویند: به چه جهت همسایه خداوند شدید؟
میگویند: ما به خاطر خداوند به کارها مبادرت می کردیم؛ و به خاطر خداوند دشمن داشتیم و به خاطر خداوند دوست داشتیم و در راه خدا میبخشیدیم و با خدا حساب میکردیم و از خدا برکت طلب مینمودیم.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند اهل صبر؟
پس جماعتی از مردم برخیزند و فرشتگان به استقبالشان روند و بگویند: برچه چیزی دائما صبر می کردید؟
میگویند: ما همواره بر طاعت خداوند صبر میکردیم و خویشتن را از معاصی او صبر میدادیم.
پس به آنان گفته شود وارد بهشت شوید.
📚الزهد، ص93
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ: قَالَ لِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع:
إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ جَمَعَ اللَّهُ بَینَ الْخَلَائِقِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ أَینَ أَهْلُ الْفَضْلِ؟
قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ، فَیقُولُونَ: مَا كَانَ فَضْلُكُمْ؟
فَیقُولُونَ: كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِی مَنْ حَرَمَنَا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنَا.
فَیقُولُونَ [صَدَقْتُمُ] ادْخُلُوا الْجَنَّةَ.
ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ: أَینَ جِیرَانُ اللَّهِ فِی دَارِهِ؟
فَیقُومُ عُنُقٌ آخَرُ مِنَ النَّاسِ فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ بِمَ جَاوَرْتُمُ اللَّهَ؟
فَیقُولُونَ [كُنَّا نَتَبَادَرُ فِی اللَّهِ] نَتَبَاغَضُ فِی اللَّهِ وَ نَتَحَابَبُ فِی اللَّهِ وَ [نَتَشَارَكُ] نَتَبَاذَلُ فِی اللَّهِ وَ نُحَاسِبُ فِی اللَّهِ وَ نَتَبَارَكُ فِی اللَّهِ.
ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ أَینَ أَهْلُ الصَّبْرِ؟
قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَیقُولُ عَلَی مَا كُنْتُمْ تَصْبِرُونَ؟
فَیقُولُونَ كُنَّا نَصْبِرُ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ نُصَبِّرُ أَنْفُسَنَا عَنْ مَعَاصِیهِ.
فَیقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّة.
📚در الكافی، ج2، ص108 فراز اول همین روایت با همین سند از امام سجاد آمده و حدیث دیگری که شبیه فراز دیگری از آن است به بیان زیر از امام صادق ع آمده است:
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
چون روز قيامت شود جماعتی از مردم برخیزند و به سوی درب بهشت به راه افتند. جلوی آنان را بگیرند و به آنان بگویند: شما کیستید؟
میگویند: ما اهل صبر هستیم.
به آنان گفته شود: برچه چیزی صبر می کردید؟
میگویند: ما همواره بر طاعت خداوند و از انجام معاصی او صبر میکردیم.
پس خداوند عز و جل فرماید: راست میگویند. آنان را وارد بهشت کنید؛ و این همان سخن خداوند است که فرمود «همانا صابران اجرشان را بیحساب دریافت کنند» (زمر/۱۰)
📚الكافي، ج2، ص75
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَيَأْتُونَ بَابَ الْجَنَّةِ فَيَضْرِبُونَهُ؛ فَيُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ؟
فَيَقُولُونَ: نَحْنُ أَهْلُ الصَّبْرِ.
فَيُقَالُ لَهُمْ: عَلَی مَا صَبَرْتُمْ؟
فَيَقُولُونَ: كُنَّا نَصْبِرُ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ.
فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: صَدَقُوا أَدْخِلُوهُمُ الْجَنَّةَ؛ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما يُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب»
@yekaye
☀️۱۱) ابوحمزه ثمالی میگوید که امام زین العابدین ع به من فرمود:
چون خداوند اولین و آخرین را گرد آورد، منادیای برخیزد وچنانکه همگان بشنوند ندا دهد: کجایند اهل محبتِ فی الله؟
پس جماعتی از مردم برخیزند و به آنان گفته شود بیحساب به سوی بهشت بروید.
پس فرشتگانی با آنان مواجه شوند و بگویند: کجا؟
میگویند: به سوی بهشت، بیحساب و کتاب!
بگویند: شما از کدامین دسته از مردمانید؟
میگویند: ما اهل محبتِ فی اللهایم.
بگویند: اعمال شما چه بوده است؟
می گویند. همواره فی الله دوست داشتیم و فی الله دشمن داشتیم.
بگویند: «پس چه نیکوست پاداش عملکنندگان» (زمر/۷۴)
📚الكافی، ج2، ص126؛
📚المحاسن، ج1، ص264
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع قَالَ: إِذَا جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ قَامَ مُنَادٍ فَنَادَی [بِصَوْتٍ] یسْمِعُ النَّاسَ فَیقُولُ أَینَ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ؟
قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ؛ فَیقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا إِلَی الْجَنَّةِ بِغَیرِ حِسَابٍ.
قَالَ فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَیقُولُونَ إِلَی أَینَ؟
فَیقُولُونَ: إِلَی الْجَنَّةِ بِغَیرِ حِسَابٍ!
قَالَ فَیقُولُونَ فَأَی ضَرْبٍ [حِزْبٍ] أَنْتُمْ مِنَ النَّاسِ؟
فَیقُولُونَ نَحْنُ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ.
قَالَ فَیقُولُونَ وَ أَی شَیءٍ كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ؟
قَالُوا كُنَّا نُحِبُّ فِی اللَّهِ وَ نُبْغِضُ فِی اللَّهِ.
قَالَ فَیقُولُونَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ.
@yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمعشدگاناند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
.
1️⃣ «إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ»
جمع شدن همگان از اولین و آخرین، صرف کنار هم جمع شدن نیست و سمت و سویی دارد؛ سمت و سویش میقات روزی معلوم است.
میقات وقت و زمانی است که برای کار یا حادثه معینی معلوم شده است.
روز هم واضح است که در اینجا به معنای طلوع آفتاب تا غروب نیست؛ بلکه اشارهای است به یک بازه زمانی که با کلمه «معلوم» بر معین بودن این بازه تاکید شده است.
پس آن روزی که معلوم است میقاتی دارد که همگان به سوی آن میقات رهسپارند و آنجا گرد هم میآیند.
💠نکته #انسانشناسی
ما انسانها یک قرار و وعده ای در یک روز معلوم پیش داریم که همه در آن جمع میشویم. حقیقت همه ما در آنجا برای خودمان و دیگران معلوم خواهد شد. چون آن وعدهگاه نهایی همه ماست پس همه حقیقت ما آنجا آشکار خواهدشد؛ پس هر چه در آنجا باشد بیانی از حقیقت نهایی ماست که ممکن است الان بر ما مخفی مانده باشد.
@yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمعشدگاناند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
.
2️⃣ «إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ»
«میقات» به معنای وقتی معلوم و معین است و «یوم معلوم» هم که به معنای وقتی معین است؛ پس چرا چنین تعبیر کرد؟
🍃الف. این اضافه، اضافه بیانیه است. (المیزان، ج19، ص۱۲۵ )
🍃ب. میقات در این آیه چهبسا اسم مکان است نه اسم زمان؛ چرا که این کلمه گاه به معنای وعدهگاه (محل وعده؛ مکانی که برای قراری معین شده است) نیز به کار میرود؛ آنگاه ترکیب اضافی فوق کاملا مضاف الیه غیر از مضاف است؛ و آیه میخواهد بفرماید همگان به سوی وعدهگاهِ آن روز معین گرد خواهند آمد.
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمعشدگاناند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
.
3️⃣ «إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ»
کلمه «میقات» در مواردی به صورت خبر (هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ، بقره/۱۸۹؛ إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً، نبأ/17؛ إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ، دخان/40) یا فاعل (فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَة، اعراف/۱۴۲) آمده است؛ که جای خود دارد.
اما در جایی که به صورت ظرف میآید به نظر میرسد که اقتضای اولیهاش این است با حرف «ل» بیاید، چنانکه در قرآن کریم هم غالبا چنین آمده است: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِنا» (اعراف/۱۴۳) «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا» (اعراف/۱۵۵) «فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمیقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» (شعراء/38)؛ در فارسی هم میگوییم افراد برای میقات فلان جمع شدند.
پس چرا در این آیه با حرف «الی» آمد؟
🍃الف. چون این آیه در جواب منکرینی بود که برانگیخته شدن انسانها را بعید میشمردند؛ و در آیه قبل (تدبر 5) اشاره شد که آنان استبعاد خود را با تعبیر «بعث» بیان کردند اما خداوند در پاسخ از تعبیر «جمع» استفاده کرد؛ اکنون میافزاییم علاوه بر مزایایی که آمدن کلمه جمع به جای بعث دارد، آوردن حرف «الی» در کنار کلمه جمع همان نکته بعث (که به حرکت درآوردن و برانگیختن است) را هم القا میکند؛ و این لاحظه بوده که اینجا حرف «الی» را آورد در حالی که در موارد دیگری که قرآن میقات را با حرف «ل» آورد صرف حضور آنان در میقات موضوعیت داشته است نه به حرکت درآوردن و برانگیختن آنان برای رفتن بدان سو. (مفاتيح الغيب، ج29، ص413 )
ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمعشدگاناند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
.
4️⃣ «إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ»
همه مردم در يك روز مشخّص جمع مىشوند. (تفسير نور، ج9، ص431)
@yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمعشدگاناند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
.
5️⃣ «إِلی میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ»
گرچه زمان قيامت در نزد ما نامعلوم است، امّا نزد خداوند مشخّص است. (تفسير نور، ج9، ص431)
@yekaye
🔹الضَّالُّونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «ضلل» در اصل به معنای گم شدن و ضایع شدن و اینکه چیزی در غیرمسیری که سزاوارش است قرار بگیرد، چنانکه برای مردهای که دفن میشود ویا شیری که در آب مستهلک میشود تعبیر «أُضِلّ الميّتُ» و «ضَلَّ اللّبَنُ فى الماء» به کار میرود. در واقع، «ضَلَال» به معنای عدول و خارج شدن از راه مستقیم (مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ انعام/۳۹)، و ره به مقصود نیافتن، و نقطه مقابل هدایت است (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها؛ إسراء/۱۵) و به هر گونه منحرف شدن از راه گفته میشود خواه عمدی باشد یا سهوی، کوچک باشد یا بزرگ.
▪️این تعبیری است که در قرآن کریم نهتنها در مورد کافران و منحرفان، بلکه گاه در مورد انبیاء و اولیاء – بویژه از زبان مخالفانشان – به کار رفته است؛ برخی وجهش را این دانستهاند که چون بر هرگونه بیرون رفتن از راه، و نه لزوما گناه، اطلاق میگردد، بدین مناسبت در مورد ایشان به کار رفته و برخی مساله را این گونه توضیح دادهاند که این سخن، از منظر آن افرادی گفته شده که اینان را در مسیر خود نمی دیدند و از منظر آنان، این پیامبران از راه مورد نظر آنان منحرف شدهاند.
◾️این ماده به نحو ثلاثی مجرد، در معنای لازم (گمراه شدن) به کار میرود (إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ؛ ص/۲۶) و برای معنای متعدی (گمراه کردن) به باب افعال (قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً؛ مائده/۷۷) و تفعیل میرود (أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ، فيل/۲؛ یعنی آیا کید آنان را در وضعیت باطل و مایه گمراه کردن خودشان قرار نداد؟ مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۱) که تقابل این دو معنا به خوبی در این آیه منعکس شده است: «أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ» (فرقان/۱۷)
◾️«ضالّ» (وَ لاَ الضَّالِّينَ؛ حمد/۷) اسم فاعل از این ماده در حالت ثلاثی مجرد (کسی که راه را گم کرده، گمراه)؛ و «مُضِلّ» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ) اسم فاعل از این ماده در باب افعال (گمراه کننده) میباشد.
◾️این ماده به مناسبت – و چهبسا به نحو استعاری – در معانی دیگری هم به کار میرود؛ چنانکه گفتهاند در آیه «لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى» (طه/۵۲)، «ضلّ» به معنی غافل شدن است (هیچ چیز از او گم نمیشود یعنی پروردگارم از چیزی غافل نمیشود)
🔖جلسه ۷۷۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-24/
@yekaye
🔹الْمُكَذِّبُونَ
در آیه دوم همین سوره درباره ماده «کذب» اشاره شد که
◾️ اغلب به همین بسنده کردهاند که اصل این ماده نقطه مقابل «صدق» است و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد و «کِذب:» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد.
▫️اما برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها میکند می گویند «کذب عن قرنه»
▫️و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار میرود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار میرود.
▫️و موید این معنا هم آن است که در خصوص «صدق» که نقطه مقابل آن است قبلا (در جلسه ۹۲۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/) بیان شد که اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیدهاند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شىءٌ صَدْق» به کار میبرند.
◾️در هر صورت «کَذِب» (َ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/۷۵) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که:
▫️– سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵)
▫️– یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ؛ یوسف/۱۸)؛
▫️– و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار میرود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/۱)
◾️فعل «کَذَبَ» هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار میرود؛ و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است:
▪️وقتی به باب تفعیل میرود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار میرود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴)؛ که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه میآید (فَكَذَّبُوهُ، اعراف/۶۴؛ فَكَذَّبُوهُما، مومنون/۴۸ و یس/۱۴؛ وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/۸۰) و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» میآید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/۳۹؛ كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ، انفطار/۹؛ ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ، مطففین/۱۷؛ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً، فرقان/۱۱؛ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى، لیل/۹؛ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ، حاقه/۴؛ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه، انعام/۳۱ و یونس/۴۵؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ، یونس/۳۹؛ بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ق/۵) و البته گاه میشود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ … كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/۲۳ و ۳۳) و البته این باء همواره باء تعدیه نیست، بلکه گاه باء سببیت است، مثلا: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (شمس/۱۱) «فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ» (فرقان/۱۹)؛ و بسیار میشود که مفعول آن حذف میشود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/۸۲؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، طه/۵۶)
▪️ و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» میشود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/۵۱؛ ِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، آلعمران/۱۳۷؛ فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ، قلم/۸؛ فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ، طور/۱۱).
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح ماده«کذب»
▪️جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است: «كَذَّبُوا بِآياتِنا» (آل عمران/۱۱)، «رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» (المؤمنون/۲۶)، «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ» (ق/۵)، «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا» (القمر/۹)، «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ» (الحاقة/۴)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ» (الحج/۴۲)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (فاطر/۲۵) «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/۱۳) ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود « فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ» (أنعام/۳۳) در واقع میخواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمیتوانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند.
▪️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانستهاند و گفتهاند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست.
🔖جلسه ۹۶۹ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-2/
@yekaye