eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️درباره کلیت این سوره احادیثی در اولین جلسه‌ای که بحث از این سوره را آغاز کردیم گذشت (جلسه ۹۶۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-0/) که مروری بر مضامین آنها قبل از تدبر در کلیت سوره، ان شاء الله ما در فهم کلیت این سوره کمک کند. 🔹اهل بیت ع بدین سوره اهتمام ویژه‌ای داشتند: ☀️چنانکه امام باقر ع تعریف می‌کند که پدرم در لحظه احتضار سوره واقعه و فتح و آیه ۷۴ سوره زمر را قرائت کردند و از دنیا رفتند؛ ☀️و امام صادق ع تعریف می‌کند که روال پدرم این بود که بعد از نماز عشاء دو رکعت نشسته نماز می‌خواند و در آن دو رکعت صد آیه (سوره واقعه و اخلاص) را می خواند و می‌فرمود: هرکس این دو رکعت را بخواند و صد آیه در آن بخواند در زمره غافلان تثبت نگردد ☀️و خود امام صادق ع هم در دو رکعت بعد از نماز عشاء، سوره واقعه و «قل هو الله احد» را می‌خواندند؛ و ☀️در مورد رسول الله ص هم در منابع اهل سنت روایت شده است که ایشان در نماز صبح سوره واقعه و سوره‌های مانند آن را می خواندند. (حدیث۸) 🔹 به لحاظ درک معارف، ☀️از امام صادق ع روایت شده که کسی که مشتاق بهشت و [دانستن] اوصاف آن است سوره واقعه را بخواند؛ در حالی که در همان روایت برای آگاهی از اوصاف جهنم سوره سجده‌ را توصیه کرده بودند. (حدیث۳)؛ 🔹 اما از حیث آثار این سوره طبق حدیثی از امام صادق ع در این سوره منافع فراوانی است که به شمار نیاید (حدیث۶) که در اینجا برخی از آثار آن اشاره می‌شود: 🔹آثار دنیوی ☀️- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند (حدیث۲؛ امام صادق ع) که ظاهرا مقصود این است که بر خواندن آن مداومت ورزد (حدیث۵؛ پیامبر ص) و آن را زیاد بخواند (حدیث۷؛ ‌پیامبر ص) در دنیا هرگز رنگ تنگدستی و فقر و نیازمندی، و هیچ آفتی از آفات دنیا را نخواهد دید. ☀️- کسی که آن را بنویسد و در منزلش قرار دهد، خیر و برکت در آن خانه فزونی یابد. (حدیث۵؛ پیامبر ص) ☀️- در آن، قبولی و افزایش حافظه و توفیق و گسترش در مال و ثروت است. (حدیث۵؛ پیامبر ص) ☀️- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند او را محبوب مردم قرار خواهد داد (حدیث۲؛ امام صادق ع) ☀️- برای علاج زگیل (با دستورالعملی خاص) (حدیث9؛ امام رضا ع و امیرالمومنین ع) ☀️- خواندن آن در نمازی پیش از سفر همراه با برخی از ادعیه توصیه شده است (حدیث۱۰؛ امام باقر ع). 🔹آثار معنوی و اخروی ☀️- پیامبر اکرم ص از سویی فرمود که کسی که این را بخواند در زمره غافلان قرار نگیرد (حدیث۵) و البته این سوره را در عرض سوره‌های هود و مرسلات و نبأ جزء‌سوره‌هایی معرفی کردند که ایشان را پیر کرد. (حدیث۱) ☀️- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند او را دوست خواهد داشت (حدیث۲؛ امام صادق ع) ☀️- هرکس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند از رفقای امیرالمومنین ع خواهد بود؛ و این سوره، خاصِ امیرالمومنین ع است و هیچکس با وی در آن مشارکت ندارد. (حدیث۲؛ امام صادق ع) ☀️- کسی که هرشب قبل از اینکه بخوابد سوره واقعه را بخواند خداوند عز و جل را در حالی ملاقات کند که چهره‌اش همچون ماه شب چهارده باشد. (حدیث۴؛ امام باقر ع) ☀️- همانا در این سوره منافع فراوانی است که به شمار نیاید؛ و از آن جمله است اینکه اگر بر مرده خوانده شود خداوند وی را بیامرزد؛ و اگر بر کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته خوانده شود، خداوند خروج روح وی را آسان گرداند به اذن الله تعالی. (حدیث۶؛ امام صادق ع) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ❇️الف) مروری اجمالی بر کل آیات این سوره 1️⃣ شروع این سوره اشاره است به واقعه قیامت؛ واقعه‌ای که وقوعش کاملا قطعی است و همه چیز را زیر و رو می‌کند؛ حتی درک ما از جهان مادی پیرامون را؛ و عمده سوره شرح دسته‌بندی سه‌گانه‌ای از انسانهاست: مقربان، اهل یُمن و برکت‌ که همان اصحاب دست راستند، و اهل شومی و بی‌برکتی که همان اصحاب دست چپ‌اند. ابتدا اوضاع و احوال اینان به همین ترتیب در بهشت و جهنم را شرح می‌دهد؛ و در پایان ریشه جهنمی شدن اصحاب شمال را بیان می‌کند که سه چیز است: غرق شدن در ناز و نعمت [که آنان را غافل کرد] و اصرار بر گناهی عظیم و انکار و تردید در برانگیخته شدن؛ سپس هشدار می‌دهد که همگان حتما در قیامت و در میقات روزی معلوم جمع می‌شوند و این گمراهان تکذیب‌کننده را خطاب داد که پیشکشی شما در آنجا خوراکی درخت زقوم و نوشیدنی‌ای از حمیم خواهد بود. ▪️در ادامه برای به چالش کشیدن تکذیب‌گری آنان، بعد از تذکر به مخلوق بودن خود آنان، نقش ناچیز آنان در پیدا شدن مخلوقی دیگر (که نقش آنان فقط ریختن منی است)، مقدر بودن مرگ و ناتوانی از غلبه بر آن، وجود آفرینش نخستین، و سپس جلوه‌هایی دیگر از آفرینش – رویاندن آنچه می‌کارید؛ باراندن آبی که می‌نوشند، پدید آوردن درختی که از آن آتش می‌افروزید – را به رخ آنان می‌کشد و هربار می‌پرسد واقعا اینها کار شماست یا کار ما؟ و می‌فرماید حال که چنین است با نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! ▪️سپس به موقعیت‌های ستارگان -که شاید مقصود، ستارگان هدایت (مفسران حقیقی قرآن) باشد – سوگند می‌خورد که این قرآن که حقیقتی نهانی و ماورایی و دورازدسترس ناپاکان دارد نازل شده‌ی از جانب رب العالمین است و سوال می‌کند که چرا در این مساله مسامحه‌کارید و فقط تکذیب می‌کنید. ▪️فراز پایانی این سوره، یادآوری لحظه جان دادن انسانهاست که نزدیکتر بودن خدا به انسان از همگان، در آن لحظه برای همگان آشکار می‌شود و از دست اطرافیان کاری برنمی‌آید؛ و سپس وضعیت افرادی را که از همین لحظه مرگ جایگاهشان در دسته‌بندی سه‌گانه معلوم است توضیح می‌دهد؛ که در خصوص اصحاب یمین صرفا به تعبیر «سلامی بر تو از اصحاب یمین» بسنده می‌کند اما در خصوص مقربان و تکذیب‌کنندگان بیان می‌کند که با مرگ چه وضعی برایشان پیش خواهد آمد؛ و نهایتا این را حق الیقین می‌خواند و باز به تسبیح اسم پروردگار عظیم توصیه می‌کند. 💢در واقع، در این سوره ابتدا بر وقوع قیامت و غیرمنتظره بودن آن از ابعاد مختلف اشاره شد؛ سپس اشاره به مهمترین دسته‌بندی انسانها در قیامت پرداخت؛ و تا نیمی از سوره وضعیت اخروی هریک از این سه دسته را به تفصیل شرح داد. از نیمه سوره (آیه ۴۹) هشداری داد و از پیامبر خواست که به گروه آخر اعلام کند که مساله حشر وضعیتی است که همه را در آن جمع می‌کنند و این گروه را با چه شدت و حدتی در عذاب خواهند انداخت. سپس در چند مرحله شواهدی از زندگی دنیا که ضعف آنها و حکومت اراده الهی بر جهان را آشکار می‌کرد برشمرد تا ریشه‌های این تردید در وقوع قیامت را بخشکاند؛ و بعد از اشاره‌ای به ضرورت تسبیح رب و اهمیت قرآن، به سراغ انسان در لحظه مرگ رفت و اینکه مرگ پلی است برای ورود به آن عرصه؛ و اینکه وضعیت هر یک از این سه دسته از انسانها در لحظه مرگ چگونه خواهد بود و باز کلام را با ضرورت تسبیخ پروردگار به پایان برد. 💢در ابتدای بحث این سوره (جلسه ) یک دسته‌بندی‌ای از فرازهای مختلف این سوره اشاره شد: ۱- توصیفی از وقوع واقعی‌ترین واقعیت، یعنی قیامت و به هم ریختن همه محاسبات دنیوی (آیات 1 تا 6) ۲- بیان دسته‌بندی سه‌گانه انسانها (آیات 7 تا 10) و سپس توصیف وضعیت نهایی هریک از این سه دسته در آخرت (آیات 11 تا56) ۳- تلنگرهایی برای توجه به ربوبیت خداوند، که اقتضای باور به معاد را دارد (آیات 57 تا 73) ۴- ضرورت تسبیح خداوند و سوگندی عجیب و اشاره‌ای به حقیقت قرآن و انکار مخاطبان (آیات 74 تا 82) ۵- بیان لحظات مرگ و احوال هریک از سه دسته مذکور در این لحظات و پس از آن (آیات 83 تا 94) ۶- حقیقی دانستن همه اینها و تاکید مجددی بر ضرورت تسبیح خداوند (آیات 95-96) به نظر می‌رسد در این جمع‌بندی پایانی همین فرازها بتواند محور خوبی برای جمع‌بندی قرار گیرد؛ با این تبصره که کنار هم گذاشتن فراز ۲ و ۵ می‌تواند افقهای جدیدی را در فهم این سوره بگشاید و لذا این دو را یکجا بحث خواهیم کرد. @yekaye
. ❇️ ب) درباره توصیف ابتدایی سوره (آیات ۱-۶) 2️⃣ شروع این سوره این است: «وقتی که آن واقعه رخ دهد، دیگر قابل تکذیب نیست»؛ در واقع، انكار قيامت، فقط در دنيا و در شرايط رفاه و غفلت است، همين كه نشانه‏های قيامت آشكار شود، ديگر تکذیبی در کار نخواهد بود. و در این سوره گروهی که قطعا جهنمی‌اند و در همان لحظه مرگ هم به عنوان جهنمی معرفی می‌شوند تکذیب‌کنندگان‌اند؛ و یکی از دغدغه‌های مهم این سوره هشدار دادن به تکذیب‌کنندگان است؛ چنانکه در فراز سوم مخاطب بحث را گمراهانی قرار می‌دهد که اهل تکذیب‌کردند و مکرر برایشان شواهدی را برمی‌شمرد که این سوال را پررنگ کند که چرا تصدیق نمی‌کنید؟! 💢شاید می‌خواهد به ما بفهماند که همه زندگی شما جز رسیدن به واقع و واقعیت محض نباید باشد، و بدبخت‌ترین انسان‌ها کسانی‌اند که واقعی‌ترین واقعیات را تکذیب می‌کنند و دروغ می‌شمارند؛ اینان چنان در اعتباریات دنیوی فرورفته‌اند که اعتباری‌ترین امور عالم (پول؛ مقام؛‌ شهرت؛ و ...) را واقعی‌ترینِ چیزها می‌پندارند؛ و در نتیجه، واقعی‌ترین واقعیت عالم که عرصه بروز همه واقعیات است (قیامت) را دروغ می‌خوانند. 3️⃣ آن واقعه‌ای که وقتی واقع شود قابل تکذیب نیست مهمترین ویژگی‌های‌اش این است که فروآورنده و رفعت‌بخش است؛ یعنی همه‌چیز را زیر و رو می‌کند: زمین که آن را خداوند مهد و گهواره آرام‌بخش انسان قرار داده بود (الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً؛‌ طه/۵۳ و زخرف/۱۰) بشدت لرزان و اضطراب‌آفرین می‌گردد؛ کوه‌ها که میخ (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً؛ نبأ/7) و لنگر زمین (وَ الْجِبالَ أَرْساها؛ نازعات/32) و مظهر استحکام و استواری بودند (وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ؛ غاشیه/19) چنان خرد و پراکنده می‌شوند که از آنان جز گرد و غباری پراکنده نمی‌ماند؛ و در یک نگاه عمیق‌تر، اساسا واقعیت نهایی آنها همان موقع هم جز گرد و غباری پراکنده نبود («فَكانَتْ» هَباءً مُنْبَثّاً ؛ نه «فَصارَتْ»!) و اما انسان؛ شاید این سوره با این مقدمه می‌خواهد بگوید وقتی آن واقعیت غیرقابل تکذیب واقع شود چنان نظم جهان زیر و رو می‌شود که فهم شما از انسان‌ها و موقعیت‌ها و روابط آنان هم زیر و رو خواهد شد: هم تمام دسته‌بندی‌های رایج در میان شما، و هم همه تحلیلهای شما از انسانها نیز قرار است زیر و رو شود؛ چرا که نظام زندگی دنیوی سراسر غوطه‌ور در اعتباریات، و حداکثر، دیدن اسباب و علل است؛ و نظام آخرت، محل کنار رفتن اعتباریات و ظهور حقایق، و برداشته شدن اساب و علل (وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب‏؛ بقره/۱۶۶)، و بروز سلطنت واحد خداوند قهار است: «يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» (غافر/۱۶) @yekaye
. ❇️ ج) درباره دسته‌بندی سه‌گانه (آیات 7-10؛ 11-56؛ 83-94) در این سوره محور دسته‌بندی انسانها را یک تقسیم سه‌گانه قرار داد که سه بار در این سوره بر اساس این دسته‌بندی سه‌گانه درباره وضعیت انسانها بحث کرد. ما عموما انسانها را از حیث نحوه زندگی‌شان در دنیا که باطنش در آخرت آشکار می گردد به دو دسته خوب و بد تقسیم می‌کنیم؛ اما قرآن می‌خواهد افق تحلیل ما را از این دوگانه به یک فهم سه‌گانه برساند؛ که قبلا اشاره شد که شاید بدین وسیله می‌خواهد تذکر دهد که افق نگاهتان در زندگی صرفا این نباشد که در دسته خوبان قرار بگیرید؛ ‌بلکه حواستان باشد به اینکه: آنان که خوبند دو دسته‌اند: یک دسته همان‌هایند که از فرط خوبی دیگر بعد از مرگ هیچ مساله‌ای نخواهند داشت؛ ولی دسته دیگر، با اینکه جزء خوبان محسوب می‌شوند، اما هرچه باشد همانند مقربان نخواهند بود. 🔖(جلسه ۱۰۵۷، تدبر۱ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-90/). اکنون می‌افزاییم که مساله به همین نکته محدود نمی‌شود، بلکه در نحوه چینش این سه دسته، و نیز نحوه تعبیر از آنان در این سه فراز تغییراتی داد، که توجه به این تغییرات می‌تواند ما را متوجه حقایقی سازد؛ 👇 از جمله👇 @yekaye
. 4️⃣ با اینکه از همان ابتدای سوره واقعه اشاره کرد که می‌خواهد از یک دسته‌بندی سه‌گانه سخن بگوید (آیه۷)، و سه‌بار هم درباره این دسته‌ها سخن گفت؛ اما بحث را با تعابیر و چینشی خاص آغاز کرد که نظم آن را در ادامه بحث تغییر داد. یعنی با اینکه در دو فراز دوم و سوم، ابتدا از وضعیت مقربان، سپس اصحاب یمین و سپس اصحاب شمال سخن گفت، اما در فراز اول که می‌خواهد به اصل این سه دسته اشاره کند و ذهن مخاطب را متوجه این سه کند (آیات۸-10) اولا ابتدا خوبان و بدان عادی را با تعبیر اهل یمن و برکت، و اهل شومی و بی‌برکتی یاد کرد، و ثانیا سوال «آنان کیستند» را در موردشان مطرح نمود؛ اما مقربان را با تعبیر سبقت‌گیرندگان یاد کرد؛ و نیز از تعبیر «آنان کیستند» برایشان استفاده نکرد، بلکه فقط کلمه «سابقون» را تکرار کرد؛ و البته هم در فراز دوم در مقام شرح وضعیت اخروی آنان و هم در فراز آخر در مقام وضعیت لحظه مرگ آنان، شرح حال و روز آنان را بر دو گروه دیگر مقدم داشت. گویی می‌خواهد نشان دهد که این تغییر دیدگاه از دسته‌بندی دوگانه رایج (انسانهای خوب و انسانهای بد) به دسته‌بندی سه‌گانه قرآنی نه‌تنها ضروری است؛ بلکه اقتضائاتی هم دارد؛ مثلا: 🔹الف. اینکه صرفا قسم سومی بر تقسیم دوگانه رایج اضافه نشده؛ بله، از این جهت که افرادی که از خوبها هم خوبترند، تمایزشان از خوبهای عادی غالبا یا مورد غفلت قرار می‌گیرد، فقط بر وجود آنان تاکید کرد (که قسم سومی هم در کار است) اما وقتی تاکید بر همان دو دسته‌ای که ما عادتا همان دو دسته خوب و بد می‌دانیم را با تعبیر «این خوبان کیستند و آن بدان کیستند» بیان می‌کند چه‌بسا می‌خواهد بفرماید که همین دوتا هم آن طور که شما تحلیل می‌کنید، نیست؛ و لذا این دسته‌بندی را صرفا در افق دانسته‌های پیشین خود درباره انسانهای خوب و بد، تحلیل و فهم نکنید؛ بلکه خوب گوش دهید که چه تصویری از اینها ارائه می‌شود. 🔹ب. ... @yekaye
5️⃣ دسته‌بندی فراز اول سوره واقعه با تعبیر «سابقون» و «اصحاب میمنه» و «اصحاب مشئمه» بود، سپس برای دو گروه اول، در فراز دوم و سوم، از تعبیر «مقربان» و «اصحاب یمین» استفاده کرد؛ اما برای گروه آخر در فراز دوم از تعبیر «اصحاب شمال» و در فراز سوم از تعبیر «المکذبین الضالین» استفاده کرد. (و البته در همان فراز آنان را با تعبیر «الضالون المکذبون» مخاطب قرار داده بود که مطمئن باشیم این فراز آخر اشاره به همان گروه سوم است). چرا؟ 🍃الف. با توجه به اینکه فراز دوم ناظر به وضعیت نهایی آنان در آخرت است و فراز سوم ناظر به وضعیت پس از مرگ آنان، چه‌بسا بتوان گفت فراز اول چه‌بسا ناظر به وضعیت دنیوی آنان است؛ آنگاه این تفاوتها در تعبیر نشان می‌دهد که: 🌱الف.۱. نوع شناسایی انسانها در دنیا و بعد از دنیا فرق می‌کند؛ در دنیا باید گفت خوبان انسانهای خوش‌یُمن‌اند و بدها بدیُمن؛ و یک دسته‌اند که از خوش‌یُمنی هم سبقت می‌گیرند؛ اما در بعد از دنیا بر اساس مقرب و یا دست راست و دست چپ بودنشان (موقعیت‌های اخروی‌شان) دسته‌بندی می‌شوند؛ 🌱الف.۲. در بعد دنیا، درباره سبقت‌گیرندگان، از تعبیر مقربان (چه برای وضعیت نهایی و چه برای پس از مرگ) استفاده کرد؛ یعنی آنان چون با سبقت‌گرفتن به مقام قرب رسیدند دیگر همین تنها شاخصه شناسایی آنان است؛ اما کاربرد دو تعبیر «اصحاب یمین و اصحاب شمال» در فراز دوم کاملا ناظر به تعیین تکلیف آنان (بر اساس نامه عملشان) در قیامت است که یک دسته نامه عملشان را به دست راستشان می‌دهند و یک دسته به دست چپشان؛ 🌱الف.۳. درباره چرایی یکسان بودن تعبیر خوبان (اعم از مقربان و اصحاب یمین) در دو فراز دوم و سوم (آخرت و برزخ) و متفاوت بودن تعبیر بدها در این دو مقطع (اصحاب شمال و مکذب ضال) شاید بتوان گفت که چون هرکس که بهشتی می‌شود به فضل خداست، نه صرفا با عمل خود (لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً؛ نور/۲۱)؛ و هرکس که جهنمی (و حتی عذاب جاودانه) می‌شود صرفا به خاطر عمل خودش است (ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ‏، یونس/52؛ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏، سجده/۱۴)، پس در لحظه مرگ در خصوص دو گروهی که بهشتی شدند صرفا به واژه‌ای که نشان دهنده وضعیت آنان است (مقرب خدا بودن و نامه را به دست راست دریافت کردن) اشاره شد؛ اما در خصوص جهنمیان به چرایی جهنمی شدنشان (تکذیب کردن و گمراه بودن) (برای این بنداخیر احتمالات دیگری نیز در جلسه ۱۰۵۹، تدبر۲ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-92/ مطرح شد). 🍃ب ... @yekaye
. 6️⃣ در هنگام برشمردن پاداش‌ها و عذابهای اخروی مقربان و اصحاب شمال را ناشی از عمل خودشان معرفی کرد: در خصوص مقربان که صریحا از تعبیر «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» (واقعه/24) استفاده کرد و در خصوص «اصحاب شمال» ذکر سابقه بدشان کاملا دال بر تعلیل جهنمی شدنشان است: «لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ؛ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ؛ وَ كانُوا ...» (واقعه/44-47)؛ 🤔اما درباره اصحاب یمین هیچ نکته‌ای که دلالت کند این جزای عملشان است نفرمود. چرا؟ (خود این تفاوت موید دیگری است بر اینکه اشاره شد که خداوند می‌خواهد علاوه بر افزودن قسم سومی به تقسیم‌بندی رایجِ دوگانه انسانها به خوب و بد، ما را متوجه تفاوتهای دیگری هم درباره افق فهم خود این اقسام بکند) 💢در تدبر۵ با استناد به آیات قرآن کریم نشان داده شد که هرکس که بهشتی می‌شود به فضل خداست، نه صرفا با عمل خود؛ و هرکس که جهنمی (و حتی عذاب جاودانه) می‌شود صرفا به خاطر عمل خودش است. این توضیح ، وجه این مطلب را که چرا جزای اصحاب شمال را ناشی از عمل خودشان دانست ولی برای اصحاب یمین این را به عمل خودشان مرتبط نکرد آشکار می‌کند. 🤔اما این سوال می‌ماند که چرا پاداش مقربان (به عنوان عده‌ای از بهشتیان) را به عمل خودشان مرتبط کرد؟ 🔹الف. قرآن کریم در جای دیگر می‌فرماید: «وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين؛ و جزا داده نشدید جز [به ازای] آنچه انجام داده بودید‏؛ مگر بندگان مخلَص خدا» (صافات/۳۹-۴۰). لازمه معنایی این آیه آن است که مخلَصین بر اساس عملشان پاداش نمی‌گیرند! و از آنجا که شک نداریم که بالاترین مراتب بهشت از آن مخلَصین است؛ توجیه مطلب این است که چون آنان از مقام مخلِصین (خالص‌کنندگان: کسانی که در مسیر اخلاص گام برمی‌دارند) هم گذر کرده و وارد مقام مخلَصین شده‌اند (خالص‌شدگان: کسانی که خداوند آنان را خالص کرده) دیگر اراده‌ای از خودشان ندارند که عملی به خودشان نسبت داده شود؛ پس پاداش آنان نه بر اساس عمل خودشان، بلکه بر اساس افاضه محض الهی است؛ چنانکه در عرصه‌ای که همگان را برای حساب و کتاب احضار می‌کنند آنان احضار نمی‌شوند: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون‏؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين؛ پس همانا آنان احضارشدگان‌اند؛ مگر بندگان مخلَص خدا» (صافات/۱۲۷-۱۲۸). 👈اگر این آیات را کنار آیات سوره واقعه بگذاریم (با توجه به اینکه قبلا در بحث از آیات ۱۰ و ۱۱ همین سوره [جلسات ۹۷۷ و ۹۷۸] احادیث و شواهد قرآنی متعددی ارائه شد که که «مقربان» همان «مخلَصان»اند) چه‌بسا در سوره واقعه می‌خواهد بفرماید این مقدار نعمتهای بهشتی که برای مقربان و مخلَصان برشمردیم صرفا نعمتهایی است که محصول عملشان است (اعم از عملی که قبل از رسیدن به مقام مخلَص شدن انجام داده‌اند؛ ویا اگر هم همچون اهل بیت ع از ابتدا معصوم و مخلَص بوده‌اند، همان اثر وضعی عمل آنان)؛ وگرنه بدانید بهشتی که برای مقربان تدارک دیده شده بسیار فراتر از این نعمتهایی است که در این سوره برای آنان برشمرده شد. در واقع، وقتی در این سوره این نعمتها را برای مقربان برمی‌شمرد و سپس می‌فرماید این جزای عملشان است؛ می‌خواهد بفرماید ما فقط نعمتهایی که در افق جزای عملشان است را برای شما ذکر کردیم وگرنه بهشتی که برای آنان تدارک دیده شده بسیار بسیار بالاتر از تصور و فهم شما و بالاتر از آن است که در کلام آید؛ بویژه که اگر اضافه کنیم که افق کامل بهشت‌هایی که محصول عمل انسانهاست نیز فراتر از درک و فهم انسانهاست (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏: پس هيچ كس نمى‏داند چه چيزهايى از مايه‏هاى روشنى‏بخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مى‏كرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است؛ سجده/17) چه رسد به این بهشت ویژه مخلَصین، که بر طبق آیات ۳۹-۴۰ سوره صافات جزای واقعی‌شان ربطی به عملشان ندارد. ✅تکمله‌ با این توضیح چه‌بسا وجه دیگری برای این مطلب معلوم گردد که چرا برای در لحظه مرگ، قرآن کریم اشاره کرد که این مقربان بلافاصله به روح و ریحان و جنت نعیم می‌رسند، و مکذبان گمراه به جهنم؛ ولی در خصوص اصحاب یمین به همین که آنان به پیامبر سلام می‌فرستند [یا آنان نسبت به پیامبر در سِلم و صفا بودند] ‌بسنده نمود؟ و آن این است که این دو گروهی که این مقدار از جایگاهشان به پاداش عملشان نسبت داده شد تکلیفشان در لحظه مرگ کاملا معلوم شده است؛ اما اصحاب یمین احتمالا قرار است مواقفی را در برزخ و قیامت طی کنند و مورد حساب و کتاب قرار بگیرند و بعدا فضل و رحمت خدا شامل حالشان شود و نامه عملشان به دست راستشان داده شود. 🔹ب. ... @yekaye
. د.۳) از حیث ارتباطات با انسانهای دیگر 1️⃣1️⃣ در سوره واقعه، یکی از نعمتهایی که در بهشت اخروی مقربان مورد توجه قرار گرفت، ارتباطات بین خودشان بود (مُتَّكِئينَ عَلَيْها مُتَقابِلينَ/16؛ إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلاماً/26) اما در خصوص اصحاب یمین و شمال، به چنین نعمت یا عذابی اشاره نشد. چرا؟ 🍃الف. اگر برخورداری از ارتباطات را به عنوان یک مزیت (که مقربان از این مزیت برخوردارند) نگاه کنیم، آنگاه: 🌱الف.۱. شاید بتوان دو توجیه مختلف درباره اینکه این مطلب در خصوص نیامدن این مطلب برای هریک از اصحاب یمین و اصحاب شمال آورد: - در خصوص اصحاب شمال، چه‌بسا بتوان گفت چون جنس نعمت با نقمت متفاوت است برای همین ضرورت ندارد معادل هر نعمتی در بهشت، لزوما عذابی برای جهنمیان برشمرده شود؛ و این سوره در بحث اصحاب شمال در مقام هشدار به وضعیت ناخوشایند آنان به‌خودی خود است؛ و اینجا پرداختن به ارتباطات با دیگران و آزاری که جهنمیان از بودن با هم می‌برند شاید چندان موضوعیتی ندارد؛ - در خصوص اصحاب یمین هم شاید با توجه به جایگاه ویژه مقربان و متمایز بودن آنان از بقیه خوبان – که چنانکه در تدبر قبل اشاره شد آنان را حتی فوق حساب و کتاب قرار داده - می‌خواهد نشان دهد که تنها مقربان‌اند که مافوقی ندارند و لذتهایشان یا پرتوی از وجود خودشان است [«بر» نعمتها سوارند؛ نه «در» نعمتها بسر می‌برند؛ توضیح در تدبر قبل] ویا از افراد همجوار خود بهره‌مند می‌شوند؛ اما اصحاب یمین چون انسانهای فراتر از خود دارند (همین مقربان) ‌لذا مهمترین نعمتی که بر آنها از حیث ارتباطات ارزانی آنان شود لذت ارتباط با مخلَصان است نه با هم‌عرض‌های خودشان؛ و از آنجا که اشاره به این ارتباط مطلوب آنان، خودش بنوعی دلالت بر پایین بودن مقام آنان دارد، تناسب چندانی با برشمردن نعمتهای بهشتی آنان - که در هر صورت حاوی مدح و ستایش آنان است - ندارد. 🌱الف.۲. ... 🍃ب. شاید بتوان گفت که علت عدم اشاره به این مساله برای اصجاب یمین و شمال در مقام یک نعمت و یا عذاب، این است که اساسا تمام هویت اصحاب یمین و شمال به همین ارتباطاتشان برمی‌گردد، ‌برخلاف مقربان❗️ در واقع، هویت مقربان چون مخلَص و فانی در خدا هستند صرفا به همین «قرب خدا» (نه ارتباط با دیگران) برمی گردد؛ برای همین یکی از نعمتهایی که در حد جزای عمل آنان (نه در حد فیوضات الهی متناسب با مقام قرب) برای آنان است همین برخورداری از یک ارتباطات با دیگرانی است که البته آنان هم در عرض آنهایند (همان که اشاره شد که لذتهایشان یا پرتوی از وجود خودشان است ویا از افراد همجوار خود بهره‌مند می‌شوند)؛ اما اصحاب یمین و شمال، تمام هویتشان را از ارتباطات خویش می‌گیرند و لذا این نه به عنوان یک نعمت در عرض بقیه نعمتها، بلکه به عنوان رکن هویتی‌شان (اینکه «اصحابِ» کسی هستند) نمود پیدا کرده است. 💢موید این معنا احادیثی است که ذیل آیات مربوط به «اصحاب الیمین» گذشت که «الیمین»‌ را امیرالمومنین ع و اصحاب الیمین و المیمنه را به عنوان اصحاب و پیروان ایشان معرفی کرد؛ که اگر این معنا درست باشد آنگاه اصحاب «الشمال» و «المشئمة» هم از این جهت جهنمی شده‌اند که اصحاب کسی بوده‌اند؛ و آیات قرآن نیز بر این معنا دلالت دارند که هر کسی که جهنمی می‌شود حتما از اصحاب شیطان است بدین معنا که پیروی از شیطان می‌کند (لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعين،؛ اعراف/۱۸؛ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعين‏، ص۸۵) و شیطانی را قرین خود دارد که تا درون جهنم وی را همراهی می‌کند: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ؛ وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ؛ حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْني‏ وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرينُ؛ وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ» (زخرف/۳۶-39) 🍃ج. ... @yekaye
. ❇️ د) مقایسه‌ای بین وضعیت و پاداش‌ها و عذابهای مطرح شده برای این سه گروه به نظر می‌رسد که مقایسه‌ای بین وضعیت و پاداش‌ها و عذابهای مطرح شده برای این سه گروه می‌تواند ابعاد دیگری از امور مربوط به این سه دسته را آشکار سازد؛ که وقتی هریک بتنهایی مورد توجه قرار می‌گیرند انسان شاید متوجه آن ابعاد نشود. اگر بخواهیم یک مقایسه مختصری بین آنها انجام دهیم باید گفت: مقربان در جنات نعیم‌اند؛ اصحاب یمین در سدر مخضود و طلح منضود و ظل ممدود و ماء مسکوب، و اصحاب شمال در سموم و حمیم و آتشی از یحموم؛ و برای هر سه گروه به نحوی از سابقه دنیوی‌شان، از خوردنی و آشامیدنی‌شان؛ و موقعیت مکانی‌شان و نحوه پذیرایی از آنان سخن گفته شده؛ در خصوص بهشتیان (مقربان و اصحاب یمین) از همسران خاص بهشتی هم سخن گفته شده؛ و در خصوص مقربان، علاوه بر همسران بهشتی، از ولدان مخلدونی که دائم در پیرامون آنان در گردش و آماده به خدمت‌اند نیز سخن گفته شده است. می‌توان وضعیت دنیوی و اخروی اینان را با توجه به شباهت نوعی‌شان در نمودار زیر این گونه دسته‌بندی کرد:👇 @yekaye
می‌توان وضعیت دنیوی و اخروی سه گروه مطرح شده در سوره واقعه را با توجه به شباهت نوعی‌شان در نمودار ضمیمه این گونه دسته‌بندی کرد @yekaye با توجه به جدول فوق اکنون می‌توان به نکاتی اشاره کرد از جمله:👇
. د.۱‍) مقایسه این سه از حیث سابقه دنیوی‌شان 7️⃣ در خصوص سابقه‌ این سه گروه (مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال؛ در سوره واقعه) در دنیا ابتدا به نظر می‌رسد که فقط درباره سابقه جهنمیان سخن گفته شده؛ اما اگر دقت کنیم درباره زندگی دنیوی مقربان و اصحاب یمین هم غیرمستقیم سخنی گفته شده است؛ در واقع: 🌴- در مورد مقربان در دنیا دو نکته گفته شده است: 🔺آنان کسانی بودند که بشدت اهل سبقت بودند که به قرینه مقام و نیز به قرینه آیات دیگر قرآن (که قبلا نشان داده شد که همه سبقت گرفتنهایی که در قرآن مدح شده یا سبقت در ایمان بوده یا سبقت در خیرات ویا ثمره آنها یعنی سبقت به سوی مغفرت و بهشت؛ ر.ک: در جلسه ۹۷۷ تدبر2 ) معلوم می‌شود که این سبقت، سبقت در ایمان و خیرات است؛ یعنی مقربان کسانی‌اند که در دنیا اهل سبقت در ایمان و خیرات بوده‌اند؛ 🔺آنان عموما از اولین بوده و تنها اندکی از آنان از آخرین بوده‌اند. 🌿- در مورد اصحاب یمین هم دو نکته گفته شده: 🔺یکی در فراز پایانی سوره است که فرمود از جانب آنان بر تو سلام؛ که یک معنای بسیار محتمل آن این است که اصحاب یمین کسانی‌اند که هیچ گونه گزندی از آنان به پیامبر ص (و اهل بیت ایشان که قرآن کریم مودت با آنان را اجر رسالت پیامبر ص دانست: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» (شوری/۲۳) و خود حضرت هم آزار ایشان را آزار خود معرفی نمود (الأمالي( للصدوق)، ص487 ؛ صحیح بخاری، ج۵، ص۲۱ ؛ صحیح مسلم، ج4، ص1903 )؛ 🔺و دیگر اینکه اینان هم در میان اولین جماعت زیادی داشتند و هم در میان آخرین. 🔥- اما در مورد اصحاب شمال توضیحات بیشتری داده شده: 🔻آنان قبلا رفاه‌زده بودند؛ 🔻بر گناهی عظیم اصرار می‌ورزیدند؛ 🔻در برانگیخته شدن تردید می‌کردند؛ 🔻 و در یک کلام آنان گمراه و تکذیب‌کننده بودند. چنانکه قبلا هم بیان شد این نحوه معرفی نشان می‌دهد که تا زمان مرگ تنها در خصوص جمع اندکی از انسانها می‌توان با قاطعیت قضاوت کرد که در قیامت به عنوان مقربان یا اصحاب یمین و یا اصحاب شمال محشور می‌شوند؛ یعنی فقط انسانهایی که به وضوح اهل سبقت در ایمان و عمل صالح‌اند؛ انسانهایی که هیچ گزندی از آنها به پیامبر ص نمی‌رسد؛ و انسانهای رفاه‌زده‌ی گناهکاری که در قیامت تردید دارند و اهل تکذیب حق و حقیقت‌اند؛ اما کسانی که نمی‌توان یکی از این سه ویژگی را در آنها یافت ضرورتا نمی‌توا درباره وضعیت اخروی‌شان قضاوت کرد. به نظر می‌رسد این نوع بیان (که هم عرصه‌هایی از آن واضح است؛ و هم در بسیاری از عرصه‌ها تطبیقش بر افراد ابهام دارد)‌یک خاصیت مهمش این است که ▪️ از سویی در مورد دیگران تا کاملا تکلیفش از یکی از این سه زاویه آشکار نشده سریع دست به قضاوت نزنیم (یعنی با دیدن برخی گناهان در کسی و یا برخی خوبی‌ها در کسی سریع حکم به خوب بودن یا بد بودن وی نکنیم) ▪️و از سوی دیگر، در مورد خودمان حساس شویم که مبادا ویژگی‌های اصحاب شمال در ما پیدا شود؛ و اگر نمی‌توانیم در ایمان و عمل صالح گوی سبقت را از هم برباییم لااقل برنامه زندگی‌مان را طوری تنظیم کنیم که کمترین گزندی از ما به پیامبر ص و اهل بیت ع ایشان نرسد. 📝تذکر آزار پیامبر ص و اهل بیت ع، صرفا به آژار جسمانی منحصر نمی‌شود که بگوییم امروز موضوعیتی ندارد؛ ‌بلکه هر موضع‌گیری ناصواب در قبال آموزه‌های دینی (هر چالشی در ایمان) و هر گناهی (هر چالشی در عمل صالح) موجب آزار آنان خواهد بود. @yekaye
. د.۲) مقایسه از حیث جایگاه اصلی و -با اندکی تسامح- «موقعیت مکانی» آنان 9️⃣ در مورد مقربان هم در اول بحث و هم در آخرین توصیف آنان از بودن آنها در بهشت نعمت سخن گفت؛ و در خصوص جهنمیان از بودن آنها در جهنم (جحیم) نام برد؛ اما نه در ابتدای بحث؛‌بلکه به عنوان آخرین چیزی که آنان بدان می‌رسند (تَصْلِيَةُ جَحيمٍ)؛ و در خصوص اصحاب یمین هم صرفا به اینکه در باغ و بوستان و آبشارهایند اشاره کرد و اگرچه اینها اوصاف بهشت است اما نامی از بهشت نبرد. چرا؟ 🍃 الف. مقربان کسانی‌اند که در همین دنیا به مقام مخلَصین رسیدند؛ پس نهایت راه را همینجا دست یافتند؛ لذا چنانکه قبلا هم اشاره شد حتی از احضار در صحنه محشر هم معاف‌اند: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون‏؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين» (صافات/۱۲۷-۱۲۸). پس ابتدا و انتها آنان در بهشت نعیم‌اند؛ بلکه تعبیر قرآن شاید از این هم لطیف‌تر باشد؛ ابتدا از بودن آنان در بهشت‌های نعیم سخن می‌گوید: «في‏ جَنَّاتِ النَّعيمِ» اما در انتها چنان سخن می‌گوید که گویی بهشت نعیم، تجلی وجود خود آنان است؛ نه محل آنان (فرمود «ف‍ ... جَنَّةُ نَعيمٍ»؛ و نفرمود «فی جَنَّةِ نَعيمٍ») اما اصحاب شمال کم‌کم به سوی جهنم اصلی برده می‌شوند و شاید بدین جهت دوبار از «نُزُل» (پیشکشی) آنان سخن گفت و تنها در پایان سوره به «افتادن و سوختن در جحیم» اشاره کرد؛ در خصوص اصحاب یمین هم این نکته که عملا اوصاف متعارف بهشت را گفت اما اسم بهشت را نبرد – اگر توجه کنیم که صفت همواره از ذات متاخر است - شاید دلالت دارد در حد و بهره آنان از بهشت؛ یعنی افق فهم آنان بالاخره به حد مقربان نمی‌رسد که حقیقت جنت نعیم در آنان متجلی شود؛ بلکه آنان فقط در حد همین فهم عرفی از بهشت (باغات و میوه‌ها و آبشارها و ...) به بهشت می‌رسند. 🍃 ب. ... 🔟 در خصوص مقربان توصیفی که از موقعیت مکانی آنان در قبال نعمتهای بهشتی شد با تعبیر «علی» بود (عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَة ...)؛ اما هم در خصوص اصحاب یمین و هم اصحاب شمال، ذکر نعمتها و نقمتهایشان را با تعبیر «فی» آغاز کرد (في‏ سِدْرٍ مَخْضُود و ...؛ في‏ سَمُومٍ وَ حَميم‏ و ...). چرا؟ 🍃الف. شاید می‌خواهد که نشان می‌دهد در خصوص مقربان، اشراف و برتری و فوق این نعمتها بودن در کار است؛ اما اصحاب یمین و اصحاب شمال در افق همین نعمتها و عذابهایند نه فوق آنها. 🍃ب. ... @yekaye
. 8️⃣ در خصوص پراکندگی جمعیتی مقربان در میان اولین و آخرین اشاره کرد که جماعتی در اولین‌اند و اندکی در آخرین؛ در باره اصحاب یمین نسبت آنان در میان اولین و آخرین را تقریبا با تعبیر یکسان بیان کرد و در مورد اصحاب شمال اصلا از این نسبت سخنی نگفت. درباره چرایی این تفاوت قبلا نکاتی در ذیل آیه ۴۰ (جلسه 1007 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-40/) گذشت؛ اما چرا این دسته‌بندی را درباره اصحاب شمال مطرح نکرد؟ 🍃الف. شاید این مویدی است بر نکته‌ای که قبلا اشاره شد که به نظر می‌رسد که کارکرد اصلی این دسته‌بندی سوره برای هشدار به خود انسان است؛ نه برای قضاوت درباره دیگران. اگر چنین باشد اقتضای جمع خوف و رجا این است که از سویی با گفتن اینکه مقربان در گذشتگان خیلی بیشتر بودند مانع غرور بیجا در مخاطب (که علی‌القاعده خود را از متاخران می‌داند) می‌شود؛ و افراد خیلی سریع خود را در زمره مقربان قلمداد نخواهند کرد؛ و از سوی دیگر با بیان اینکه اصحاب یمین در گذشته و حال زیاد بوده مانع یاس و دلسردی کال مومنا از خویش می‌شود و با خود می‌گویند اگر توفیق مقرب بودن را نیافتیم لااقل امید به اینکه اصحاب الیمین باشیم زیاد است. و از آنجا که نمی‌خواهد افراد به قضاوت درباره دیگران بنشینند، از گفتن اینکه در میان گذشتگان چقدر جزء اصحاب الشمال بودند و نسبت آنان به اصحاب الشمال امروزی چقدر است اجتناب شده؛ چرا که بر گفتن این مطلب، چه‌بسا ثمره‌ای جز رفع کنجکاوی، و اقدام نابخردانه برای قضاوت درباره دیگران مترتب نباشد. 🍃ب. ... @yekaye
. 🔹د.۴) مقایسه بین خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های این سه گروه 2️⃣1️⃣ در خصوص بهشتیان نوشیدنی‌شان را قبل از خوردنی‌شان ذکر کرد اما در مورد جهنمیان بالعکس. (البته هم در دو مورد که صرفا اشاره به موقعیت جهنمیان داشت (آیات 41-44 و 92-94) فقط از نوشیدنی (حمیم) سخن گفت؛ ولی در جایی که داشت ترتیب را ذکر می‌کرد ابتدا از خوردن زقوم سخن گفت سپس از نوشیدن حمیم بر روی آن). چرا؟ 🍃الف. با توجه به اینکه سیاق آیات در مورد جهنمیان بخوبی نشان می‌دهد که آزاری که از آن خوردن دیده‌اند آنان را به سوی نوشیدن مذکور کشانده، شاید اشاره به این است که آن نوشیدنی بهشتیان (بویژه مقربان) از باب لذت است؛ لذا خودش موضوعیت دارد (بویژه که تعبیر جام شراب هم ناظر به جایی است که خود نوشیدن موضوعیت دارد) اما این نوشیدن جهنمیان از باب اضطرار و عذاب مضاعف آنهاست. 🍃ب. شرابی که مقربان می‌نوشند شرابی است که ساقی آن خود خداوند است: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا» (انسان/۲۱) و طبق حدیثی که ذیل این آیه آمده آنان را از ماسوی الله پاک می‌کند (مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۲۳ )؛ و میوه‌ای که آنان می‌خورند چه‌بسا بنا به مفاد حدیث قرب نوافل (الكافي، ج‏2، ص352 ) ظاهرا درختش به اراده خود آنان ایجاد شده و فرع بر وجود آنهاست؛ پس ابتدا باید از آن شراب بنوشند تا بتوانند به مرتبه‌ای برسند که مصدر و پدیدآورنده اشیاء شوند؛ اما در خصوص جهنمیان چنانکه اشاره شد آن نوشیدنشان ناشی از عطشی است که بعد از خوردن از زقوم برایشان حاصل می‌شود و عذابی روی عذاب است. 🍃ج. ... @yekaye
. 3️⃣1️⃣ با اینکه هم از نوشیدنی مقربان و جهنمیان سخن گفت اما در مورد نوشیدنی اصحاب یمین هم نسبتاً سکوت کرد (البته قبلش از «آبی پیوسته ریزان» سخن گفت؛ اما ظاهرا این بیشتر ناظر به آبشارها و چشم‌انداز آنهاست نه نوشیدنی آنها). چرا؟ 🍃الف. شاید وجهش این باشد که نوشیدنی مقربان همان است که آنان را از ماسوی الله پاک می‌کند و این مقام خاص مقربان است نه عموم اصحاب یمین؛ لذا با اینکه در سوره‌های دیگر از انواع نوشیدنی‌ها برای عموم بهشتیان در قبال حمیمی که برای جهنمیان آماده شده، سخن گفت (مثلا: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُم‏؛ محمد/۱۵)، اما در اینجا که در مقام تمایز مقربان و اصحاب یمین است چون بر نوشیدن از جام شراب توسط مقربان سخن گفت که اشاره شد که احتمالا مال مقام خاص آنان است، درباره نوشیدنی‌های اینان به همان آبی که از آبشارها ریزان است (نه جامی که برایشان آماده شده) بسنده کرد. 🍃ب. ... @yekaye
. 4️⃣1️⃣ در مورد خوردنی‌ها، برای مقربان از این تعبیر استفاده کرد که: «هر میوه‌ای را که اختیار کنند» و «هر گوشتی را میل و اشتهایش را داشته باشند»؛ برای اصحاب یمین از این تعبیر استفاده کرد «میوه‌های فراوانی که نه تمام می‌شود و نه از آن منع می‌شوند» و برای اصحاب شمال از تعبیر «خوردن از درخت زقوم» سخن گفت. چرا؟ 🍃الف. این ناظر به سه مرتبه و جایگاه آنان است: مقربان چون فوق همه چیز قرار دارند همه امور به اختیارشان است؛ اصحاب یمین چون در بهشت‌اند با کثرتی از میوه‌ها مواجهند که هیچ محدودیت و ممنوعیتی در استفاده از آنها برایشان در کار نیست؛ اما در عین حال چون مادون مقربان‌اند اختیاراتشان نامحدود نیست؛ برخلاف جهنمیان که از درختی کاملا معین باید بخورند و گزینه دیگری در پیش ندارند. 🍃ب. ... @yekaye @yekaye
. 5️⃣1️⃣ در حالی که در سوره واقعه برای هرسه گروه از مصرف میوه سخن گفت (در مورد مقربان و اصحاب یمین که صریحا لفظ «فاکهة» را به کار برد؛ در مورد اصحاب شمال هم از تعبیر «خوردن از درخت زقوم» استفاده کرد که علی‌القاعده خوردن از درخت به معنای خوردن از میوه و ثمره درخت است؛ بویژه اگر میوه را به معنای مطلق ثمره و محصول و هر چیزی که از درخت گرفته می‌شود بدانیم)، اما فقط برای مقربان از اینکه گوشت هم برایشان مهیاست خبر داد. چرا؟ 🍃الف. با توجه به برتر بودن مقربان نسبت به اصحاب یمین شاید می‌خواهد اشاره کند که تنوع نعمتهای پیش روی مقربان بیشتر است؛ یعنی همان طور که در خصوص «میوه» محدوده بهره‌مندی مقربان بیش از اصحاب یمین بود و عموم بهشتیان نسبت به جهنمیان با گزینه‌های متنوع مواجه بودند و امکان انتخاب داشتند، یک مزیتی هم که در حوزه خوردنی‌ها برای مقربان نسبت به اصحاب یمین برشمرده شد که بالاتر بودن جایگاه آنان را به مخاطب القا کند تنوع از حیث میوه و گوشت است. 🍃ب. شاید چنانکه قبلا احتمالش مطرح شد (جلسه 988 تدبر۶ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-21/) اساسا خوردن گوشت در بهشت یک مزیت خاص برای مقربان باشد؛ که در این صورت باید برای پاسخ به سوال فوق درباره حقیقت خوردن در بهشت بیشتر تامل شود؛ که این تامل نیازمند چند مقدمه است: ▪️مقدمه۱. بر طبق روایات – و ظاهرا برخلاف تحلیلی که در فلسفه از موجودات مجرد می‌شود - ظاهرا تمام مخلوقات نیاز به خوردن دارند. بله، اگر خوردن صرفا جویدن و هضم و سپس دفع کردن مواد زاید باشد، این امر در تمام مخلوقات ضرورت ندارد؛ اما اگر خوردن به معنای آن است که موجود مربوطه برای امتداد یافتن وجود و بقایش نیازمند امدادی بیرونی (امدادی غیر از افاضه وجودیِ اصل آفرینش خود) است، هر امری که به امتداد یافتن وجود شخص بهره می‌رساند غذای او محسوب می‌شود و ظاهرا بر همین اساس است که بر طبق روایات حتی فرشتگان مقرب هم غذا دارند و البته غذای آنان نور است. ▪️مقدمه۲. بر اساس آیات قرآن کریم، در آفرینش انسانها دو مولفه در نظر گرفته شده است: طین و روح؛ و البته این به معنای دوگانگی خارجی در وجود انسان نیست؛ بلکه به تعبیر فلاسفه بین نفس (به عنوان وجهه بارز روح) و بدن (به عنوان وجهه بارز طین) ترکیب اتحادی برقرار است. ولی این مقدار هست که این دو اجمالا تفاوتی با هم دارند و لذا همان گونه که روح انسان اقتضائاتی دارد، بدن (بُعد طینی انسان) هم اقتضائاتی دارد. در روایات آفرینش، انسانها از حیث «طینت» شان – که ظاهرا غیر از «روح» شان است – نیز تفاوت‌هایی با هم دارند؛ و به نظر می‌رسد که بهره‌مندی از همین طینت است که موجب می‌شود بهشت منحصرا بهشت روحانی و معنوی نباشد بلکه ابعادی شبیه ابعاد زندگی «طین»ی دنیوی پیدا کند و خوردن و آشامیدن و نکاح و ... هم در بهشت مطرح باشد. ▪️مقدمه۳. مرتبه وجودی حیوانات (در همین افق طین و طینت)‌ برتر از مرتبه وجودی گیاهان است؛ یعنی تفاوت مراتب وجودی موجودات صرفا از این جهت نیست که مرتبه عالم برزخ (عالم ملکوت؛ و به قول فلاسفه: عالم مثال) و عالم قیامت (عالم جبروت؛ به قول فلاسفه: عالم عقل) فوق عالم دنیا (عالم ناسوت؛ و به قول فلاسفه: عالم طبیعت) است و موجودات عوالم مافوق، فوق موجودات عوالم پایین‌تر هستند؛ ‌بلکه در درون هر یک از این عوالم هم تفاوت مراتب وجودی موجودات قابل انکار نیست. ▪️نتیجه: چه‌بسا اینکه مقربان علاوه بر گیاه، گوشت هم می‌خورند اشاره‌ای باشد به نحوه امداد وجودی آنان، که حتی در افق بدن و طینت آنان نیز، مرتبه وجوی بالاتری دارند؛ و لذا غذایی که امدادبخش وجود این مرتبه آنان است، در افق وجودی بالاتری هم باید باشد. 🍃ج. ... 👇ادامه مطلب: (تاملی درباره )👇 @yekaye
ادامه تدبر15 ✅تبصره 1 (تاملی درباره ) هریک از تحلیل‌های فوق که درست باشد یا نباشد آنچه مسلم است این است که در این سوره صریحا از مصرف گوشت توسط مقربان سخن گفت و در مورد اصحاب یمین در این خصوص چیزی نگفت. این یعنی مقربان حتما از گوشت استفاده خواهند کرد؛ و این نشان می‌دهد این ذهنیت عوامانه‌ای که از فضاهای هندی ریشه گرفته که به بهانه اینکه جان حیوانات محترم است از خوردن گوشت پرهیز می‌کنند و صرفا به خوردن گیاهان بسنده می‌کند به هیچ عنوان دلیل بر فضیلت بیشتر آنان نیست❗️ علت اینکه این تحلیل را نامیدم این است که اگر کشتن موجود زنده اشکال دارد، اولا چه فرقی بین حیوان و گیاه است؟! و ثانیا چه فرقی بین حیوانات زنده بزرگ و کوچک است؛ یعنی چرا اینها از کشتن گاو و گوسفند را ناروا می‌شمرند ولی کشتن حشرات موذی، انگل‌ها و حیواناتی که در درون بدن انسان زندگی می‌کنند (مثلا کرم روده و ...) و ... ‌را مجاز می‌دانند؟! همان خداوندی که نظام عالم را به گونه‌ای آفریده که به لحاظ زیست‌شناختی، برخی جانداران غذای برخی دیگر از جانداران باشند و نیازهای بدنی آنها را رفع کنند، جواز خوردن آن جانداران را نیز صادر کرده است. ضمنا این احتمال هم (که چه‌بسا چون مقربان در دنیا از گوشت استفاده نکرده‌اند در آخرت از گوشت استفاده خواهند کرد) اصلا قابل اعتنا نیست؛ زیرا اولا مبتنی بر تلقی ناصواب هندویی-مسیحی است که بین بهره‌مندی از دنیا و آخرت تضاد می‌بیند؛ در حالی که در نگاه اسلامی بین اینها تضادی نیست؛ و ثانیا نه‌تنها خود پیامبر ص و اهل بیت ع از گوشت استفاده می‌کردند، بلکه بر اساس نقل‌های تاریخی در مورد هیچ پیامبری ذکر نشده که کلا از گوشت اجتناب کرده باشد؛ و شاید یکی از عللی که در احادیث فراوانی این مساله که شخص خوردن گوشت را بیش از ۴۰ روز ترک کند بشدت مذمت شده است (مثلا الكافي، ج‏6، ص309 ) مبارزه با همین عوام‌زدگی‌های روشنفکرمآبانه باشد. @yekaye
🔷د.۵. مقایسه نحوه پذیرایی 6️⃣1️⃣ درباره نحوه پذیرایی از این گروه‌های سه‌گانه در سوره واقعه، 🔺در مورد مقربان بیان شد که بچه‌هایی که جاودانه‌اند با قدح‌ها و تُنگ‌ها و پیاله‌ شراب دور آنان می‌گردند و در واقع بدین سان از آنان پذیرایی می‌کنند؛ یعنی پذیرایی از مقربان به نحوی است که همیشه عده‌ای آماده به خدمت با انواعی از ظروف و وسائل پذیرایی پیرامون آنها می‌گردند؛ 🔸 در مورد اصحاب یمین فرازی که می‌تواند مربوط به نحوه پذیرایی از آنان باشد ظاهرا این عبارت است که آنچه برای آنان آماده شده نه تمام می‌شود و منعی در کار خواهد بود، یعنی آنان در استفاده از نعمتهای بهشتی با هیچ تمام شدن و منعی مواجه نیستند؛ 🔻و در مورد اصحاب شمال هم ظاهرا عبارتی که ناظر به نحوه پذیرایی از آنان باشد این است که پیشکشی آنان حمیم (آب جوشان) است و نوشیدن آنان از حمیم همچون نوشیدن شتران عطشان است. این تفاوت در نحوه پذیرایی چه دلالت یا دلالت‌هایی می‌تواند داشته باشد؟ 🍃الف. یکی از تفاوت‌های انسان و حیوان را در این می‌دانند که زندگی انسان بشدت با استفاده از ابزار و وسایل گره خورده، تا جایی که برخی تفاوت اصلی انسان و حیوانات را در اینکه انسان ابزارساز است دانسته‌اند. حتی اگر این تفاوت به عنوان تفاوت بنیادین قبول نشود باز این مقدار هست که یکی از مهمترین عوامل پیشرفته قلمداد کردن جوامع نسبت به همدیگر را میزان پیشرفتی می‌دانند که در ابزار و تکنولوژی‌های مورد استفاده این جوامع مشاهده می‌شود؛ و هرچه وسایل پیشرفته و تجملاتی‌تری در زندگی حضور داشته باشد گویی شخص در راحتی بیشتر است و دلالت بر پیشرفته‌تر بودن سبک زندگی وی دارد. شاید بتوان این احتمال را مطرح کرد که این مساله انعکاسی در مراتب جسمانی بهشت دارد؛ ‌بدین ترتیب که مقربان به خاطر مرتبه بالاترشان انواعی از ابزار و وسایل پذیرایی برای آنان مهیاست (هرچند که این ابزارها تجلی اعمال خود آنها باشد)؛ اصحاب یمین اگرچه این مقدار سعه وجودی پیدا کرده‌اند که از همه نعمتها به طور نامحدود استفاده می‌کنند اما به هیچ ابزار و وسیله‌ای برای بهره‌مندی آنان اشاره نشده است؛ و اصحاب شمال که نحوه نوشیدنشان کاملابه حیوانات تشبیه شده، افق وجودی‌شان بیش از حیوان نشده است! 🍃ب. ... @yekaye
. 🔷د.۶. مقایسه اطرافیان سه گروه مقربان، اصحاب یمین و اصحاب شمال در سوره واقعه 7️⃣1️⃣ درباره اطرافیان این سه گروه هم تفاوت بسیار بارز است. 🔻در مورد جهنمیان ارتباطی با کس دیگری مطرح نشد اما در مورد بهشتیان ارتباطاتی مطرح شد؛ البته با تفاوتی: 🔺در مورد اصحاب یمین فقط از «فرش مرفوعة» سخن گفته شد؛ یعنی ظاهرا اصحاب یمین همسرانی دارند که چه‌بسا اشاره دارد به بهره‌مندی متقابل از لذت جنسی (ولو در این سطح منحصر نماند)؛ ‌چرا که فرمود: و همخوابگانی رفیع و گرانمایه؛ همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را بِکر گرداندیم؛ دلدادگانی هم‌سن‌ و ‌سال. ♦️و در مورد مقربان صریحا از سه گونه ارتباط با دیگران سخن گفته شد: 🔺یکی، ارتباط با سایر مقربان، که با تعبیر «تکیه‌زنان بر تخت‌ها، رو به روی همدیگر» بر این تاکید کرد؛ ‌و این اصلا مابه‌ازایی در دو گروه دیگر ندارد؛ ‌که برای چرایی این نکته در تدبر۱۱ احتمالاتی مطرح شد. 🔺دسته دوم ارتباط با «ولدان مخلدون» است که با توجه به تشابه این تعبیر با تعبیر «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُون‏» (طور/۲۱) یک احتمال این است که مقصود از «ولدان» همان «غلمان» به معنای خدمتکاران کم‌سن و سال باشد. البته احتمال دیگر این است که «غلمان» را با «ولدان» شرح دهیم؛ یعنی این خدمتکاران کم سن و سال، به نحوی فرزند آنان هستند؛ ‌هرچند نه لزوما فرزند دنیوی آنها؛ بلکه فرزند پدیدآمده آنها در آنجا. و یک احتمال سوم این است که «ولدان» و «غلمان» اساسا دو نعمت متفاوت باشند ؛ و در هر صورت وجود «ولدان مخلدون»، طفیلی وجود مقربان است چرا که همواره آماده به خدمت و پذیرایی از مقربان‌اند؛ و در این مورد نیز در این سوره مابه‌ازایی در دو گروه دیگر برایش مطرح نشد. 🔺دسته سوم ارتباط با «حور عین: سپیداندام‌هایی شهلاچشم» می‌باشد؛ که بر طبق روایاتی که ذیل آیه مربوطه گذشت در زمره برترین همسران بهشتی هستند و در اینجا هم با تعبیر «همچون دُرّ مکنون» از آنان یاد کرد. 🔸بدین ترتیب، در این سوره، از حیث همنشینان هم‌رتبه، و نیز از حیث افراد کاملا طفیلی (خدمتکاران ویا فرزندان بهشتی)، فقط برای مقربان سخنی گفته شد؛ 🔸اما هم مقربان و هم اصحاب یمین از همسرانی بهشتی برخوردارند (ولو با توضیحی متفاوت، که در این باره در تدبر 18 نکاتی بیان خواهد شد) ولی درقبال این نعمت – برخلاف خوردن و نوشیدن و موقعیت مکانی- ما‌به‌ازایی برای جهنمیان ذکر نشد. در خصوص این نعمت، این احتمال که این همسری، ناظر به مساله نکاح و لذت جنسی در بهشت باشد بسیار است که شاید بهترین شاهد بر این احتمال - صرف نظر از نکاتی که در این باره در ذیل بحث حور عین (جلسه 989 تدبر ۳ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-22/( گذشت - استفاده از تعبیر «باکره» می‌باشد؛ و نیر شاید به همین جهت است که درقبال این نعمت ما‌به‌ازایی برای جهنمیان ذکر نشد؛ زیرا جنس این مساله (یعنی نکاح و لذت جنسی) از دید اغلب انسانها فقط از جنس نعمتی لذت‌بخش است، برخلاف خوردن و آشامیدن و قرار گرفتن در یک موقعیت مکانی، که عذاب‌ از طریق آنها برای همگان کاملا قابل فهم است. @yekaye 👇تبصره‌ای بر توضیحات فوق👇
❇️تبصره‌ای بر تدبر 17 (آیا در جهنم رابطه همسری مطلقا در کار نیست؟) علت اینکه از تعابیری مانند «از دید اغلب انسانها» و «قابل فهم» استفاده کردیم این است که آن مقدار که انسانها عموما مساله رابطه جنسی و همسری را در افق لذت می‌فهمند؛ برخلاف خوردن و نوشیدن، که در آن هم فضای لذت‌رسانی خیلی برجسته است و هم فضای آزار و اذیت ؛ و آیات عذاب در این سوره چون حالت انذاری دارد طبیعتا سراغ مواردی باید برود که عذاب‌آوربودن آن برای عموم کاملا واضح باشد. ◾️با این حال، این عدم ذکر همسر برای جهنمیان در این سوره، لزوما نتیجه نمی‌دهد که وجود عذاب از طریق همسر در جهنم حتما منتفی است؛ زیرا: ▪️اولا دلیلی نداریم که بتوان عذاب ازطریق ارتباط با همسر ویا حتی ازطریق مساله جنسی را محال دانست؛ بویژه که در برخی از آیات از وجود ازواج جهنمی سخن گفته شده: «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون‏» (صافات/۲۲) که اگرچه بسیاری از مفسران زوج در این آیه را به معنای مطلق قرین و همنشین (نه همسر) دانسته‌اند اما احتمال اینکه در جهنم برخی همراه همسرانشان محشور و به همین واسطه عذاب شوند کاملا منتفی نیست؛ ▪️و ثانیا اگر توجه کنیم که ارتباطات اجتماعی باطل هم در جهنم ظهور و بروز پیدا می‌کند، (مانند اینکه فرعون پیروان خود را وارد جهنم می‌کند [يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ: هود/۹۸] ویا آنچه از ارتباطات و گفتگوهای بین تابعان و متبوعان جهنمی [بقره/۱۶۶-۱۶۷ ؛ صافات/۲۷-۳۳ ] ویا مستضعفان و مستکبران گمراه‌کننده آنان [سبأ/31-33 ] در قرآن حکایت شده است؛ و از همه مهمتر اینکه دوستی‌های صمیمی بر مدار غیرتقوی را در قیامت، نه صرفا ملغی، بلکه عامل دشمنی [= نزاع] در روز قیامت برمی‌شمرد [الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين‏؛‌زخرف/۶۷]) بعید نیست همسرانی هم که در جهنمی شدن یار و یاور هم بوده‌اند (مانند ابولهب و همسرش که قرآن صریحا سوره‌ مسد را ناظر به عذاب این زن و شوهر در جهنم نازل کرده است) همین رابطه همسری‌شان هم در جهنم برقرار و مایه عذاب آنان باشد. @yekaye
. 8️⃣1️⃣ در تدبر 17 اشاره شد که در این سوره تنها برای بهشتیان از وجود همسرانی سخن گفت؛ که البته با توجه به تفاوت مقربان و اصحاب یمین این نعمت برای آنان متفاوت است. 🔆برای مقربان از تعبیر «حور عین» [سپیداندام‌هایی شهلاچشم] که «همچون دُرّ مکنون‌اند» استفاده کرد و 🔅 برای اصحاب یمین از تعبیر «همخوابگانی رفیع و گرانمایه؛ همانا ما آنان [= آن افراد مونث] را به آفرینشی خاص ایجاد کردیم؛ پس آنان را بِکر گرداندیم؛ دلدادگانی هم‌سن‌ و ‌سال.» این تفاوت در تعبیر بیانگر چه نکته‌ای است؟ 🍃الف. شاید بتوان گفت محور معنایی همسران مقربان، بویژه با تاکید بر تشبیهش به «در مکنون»، تمرکز بر زیبایی خیره‌کننده و دست‌نیافتنی آنان باشد؛ اما محور معنایی همسران اصحاب یمین با توجه به تاکید بر بکارت، تمرکز بر جذابیت و مطلوبیت جنسی آنان باشد؛ آنگاه: 🌱الف.۱. با توجه به اینکه عمده نعمتهای بهشتی تجسم اعمال خود افراد در دنیاست چه‌بسا این تفاوت، افق مواجهه این دو گروه از خوبان با همسرانشان در زندگی دنیوی و از حیث لذتهای همسری را منعکس می‌سازد: مقربان زیباییِ همسرانشان برایشان موضوعیت دارد؛ و اصحاب یمین که مرتبه معنوی پایین‌تری دارند جذابیت جنسی همسرانشان. البته قبلا [جلسه 989 تدبر ۳ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-22/] توضیح داده شد که لذت و جذابیت جنسی، در اسلام به خودی خود مذموم نیست و تلقی اسلامی با تلقی مسیحی-هندی که توجه به نیاز جنسی را ذاتا مانع رشد معنوی انسان می‌داند کاملا متفاوت است؛ و منظور ما از این تفاوتی که ذکر شد نفی جایگاه غریزه جنیسی نیست؛ بحث ما در این است که افق نهایی لذت بردن یک مرد از همسرش می‌تواند صرفا در افق رفع نیاز جنسی خودش باشد؛ یا به این حد محدود نشود و در افق مبهوت شدن در مطلق زیبایی‌های او (ولو زیبایی‌های جسمی او) باشد. چیزی که شاید موید این معنا باشد آن است که عایشه به خاطر اینکه نسبت به سایر زنان پیامبر جوانتر و زیباتر بود به خود می‌بالید و گاه خود را بدین جهت محبوبترین زنان پیامبر ص قلمداد می‌کرد؛ و اینکه احتمالا پیامبر ص او را به خاطر زیبایی ظاهریش تحسین می‌کرده، منافاتی ندارد با اینکه به خاطر رفتارهای سیاسی و اجتماعی‌اش وی را بشدت مورد مذمت قرار داده است؛ چنانکه نمونه‌هایی از این مذمت‌ها در آیات ۳-5 سوره تحریم، و نیز هشدار ایشان به وی که «مبادا آن زنی باشی که سگان حوأب بر تو پارس کنند» معروف است. 🌱الف.۲. ... 🍃ب. شاید تعبیر «در مکنون» و تاکید بر مخفی و در حفاظ نگه داشته شدن حور عین اشاره به همسرانی است که افق ارتباط با آنان بمراتب فوق لذت جنسی است؛ چنانکه سطوح لذت بردن زن وشوهر از همدیگر محدود به افق جنسی نمی‌شود و گاه لذت معنوی‌ای که از صرف حضور و درکنار هم بودن می‌برند ویا رنجی که از فراق همدیگر می‌کشند به گونه‌ای نیست که بتواند با انجام یک ارتباط جنسی با شخص دیگری حاصل ویا رفع شود؛ چنانکه بسیارند زنان و مردانی که پیر و فرتوت شده‌اند و عملا چیزی از توان جنسی‌شان باقی نمانده اما همچنان بشدت به هم عشق می‌ورزند و تاب لحظه‌ای فراق همدیگر را ندارند؛ اما تاکید بر مفاهیمی همچون هم‌بستری (که در ضمن واژه فُرُش نهفته) و باکرگی و «عُرُب» بودن (که دلالت بر یک نوع نشاط شوهردوستانه دارد) در زنان اصحاب یمین بیشتر در حال و هوای لذت جنسی است. 🍃ج. ... @yekaye 👇نکته تخصصی در ادامه مطلب👇