eitaa logo
یک نفر از هشتاد میلیون
628 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
654 ویدیو
21 فایل
ارسال پیام 👇 🔴 @yekaz_80 👈 ... استفاده از مطالب کانال چه با ذکر منبع چه بدون ذکر منبع آزاد است. مطالب بازنشر شده #جهت_اطلاع جهت تأمین نیازهای بصیرتی منتشر می شود. انتشار مطلبی از یک شخص، روزنامه، سایت یا کانال به معنی تایید آن نمی باشد!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 به داد ما هم می رسی آیا؟؟!! 👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای ، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها یاد یک محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم... 🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت (شاخصی، واخصی) یک سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!! ✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص رفیق جینگم، دوست داشتیم حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم، دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم... 🌓سردسته هیئت گویان عموی بود..... بهش می گفتند ، یه مرد قوی هیکل و البته که سیبیلو روز که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ... 👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد. 🔦آقا که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟ تا خواست بگه عمو.... سردسته با دست بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!! 😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر که با دایی داشت و کینه ای زد... بد جور دلم شکست اما بعدا ها کلا قصه این یادم رفته بود تا اون شبی که یه هو یاد و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود که از داشتم به دلم افتاد و به خاطر گو بودنش بعد سی سال به خاطر (ع) بخشیدمش!! 🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو بزنم که پیامکی اومد..... ✳️ بود 😱 نوشته بود فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!! 👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد که بهم شده افتادم و به انداختند به خاطر سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!! 🙏و ذهنم در این درگیر این شده که جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟ 🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون @yekaz80 🎤ارتباط با ما @yekaz_80
. ✔️آفتهای زود رسیده بودم خونه حاجی و خسته یه گوشه ای دراز کشیدم، پسر داداشم که اتفاقا باجاناقمه به دست اومد سراغم. 👈عمو کمکم می کنی؟ تحقیق گفته معلم علوم، بایس در مورد دو تا تحقیق در بیارم. زیر چشمی نگاهش کردم و کمی جدی گفتم: موعود خستم و حال ندارم. گفت چرا عمو؟ یکمی می خوایم تحقیق علمی کنیم دیگه!! مثلا راجع . شما که مثل داییت یه جورایی و راجع پرنده ها یه پا مقاله ای خودت 😂 قشنگ معلوم بود می خواد سریش بشه..... گفت عمو بعدا نگی چرا سر خود رفتی سراغ و جستجو و این حرفا مثلا عصبی شدم و گفتم تقصیر تو نیست معلمی رو که به پسر 14 ساله بگه برو تو بایست..... برو هر غ... ی می خواهی بکن بذار بخوابم. اون یکی باجاناقم که یه نمه روشنفکر میزنه گفت: خیلی سخت می گیری مهندس! مثل چاقوئه، مونده چه استفاده ای ازش بکنی. زیر لب گفتم چاقو نیست اسیده دکتر و ساکت شدم، که موعود گفت: همین دیگه من الان اسید دستمه و بی احتیاطم. کمکم نکنید می پاشم همه جا 😉 👈 من محلش نگذاشتم خاله اش که دبیر قدیمیه گفت خاله منت نکش، همون خوبه، با گوشیش ور رفت و ادامه داد یه مقاله هست "رفتار شناسی مرغ" بزن تو گوگل یه چیزی در بیاریم بنویس خاله... 😈دایی موعود که گفت: دو حیوان گفتند؟ خب یکی ، یکی هم بزن تو گوگل "پلنگ ایرانی" یا " پلنگ تهرانی" سوژه خوبیه😈 تا موعود گفت چشم دایی، از جا پریدم سمت دایی و گفتم لامصب بچه 14 سالشه، چرت و پرت نگو... مراد گفت پس مثل بچه آدم کمکش کن تا خراب نشده بچه! 🖌بلند شدم و گفتم یکی که خاله گفت همون راجع خوبه، یکی هم بزن " در آیات و روایات" یه مقاله خوب دیده بودم... رفتم تجدید وضو چرتم بپره، برگشتم دیدم همه خانواده وارد دعوای و شدند برا تحقیق موعود که چه عرض کنم در حد پایان نامه داشت روش بحث می شد😁 بخوام همشو نقل کنم داستان میشه، فقط تیتر وار خصوصیات و رو با لینک دو تا از مقاله های علمی براتون میارم، جالبه مقایسه به خصوص از جهاتی!!😉😉 🔻 و هر دو تولید کننده هستند و هر دو محصول برا انسان مفیده، منتها فواید تخم مرغ کجا و فواید بی شمار کجا... 🔻 ها هستند و در سال حدود 300 تخم می گذارند و بعد از هر تخم گذاشتن با قدقد های و جنجال عالم و آدم را از کاری که کرده اند خبردار می کنند، 🔻 عمدتا هستند و هر زنبور در طول سال 1 میلی گرم عسل تولید می کند و اهل سر و صدا نیستند. 👌👌 کار تهیه و تحویل شفادهنده هست و با تاخیر همراه هست و می شود آنها را نامید ولی ها را که همیشه عجله دارند و در حال جنب و جوش کم حاصل، می شود بهشان گفت !! 🔻 ها همه چیز خوار هستند و از دانه و حشره و مارمولک و نجاسات و ... هر چه پیدا کردند می خورند، عسل فقط از گلها و گیاهان و شهدهای پاک تغذیه می کنند. 🔻مرغ ها ابایی از ارتباطات با جنس مخالف در ملا عام ندارند ولی زنبورها عمدتا به فکر انجام وظایف محوله بوده و ازشان رفتار های آنچنانی دیده نشده!! 🔻 تک محصولی اند و زنبورها غیر از شفادهنده، موم پرفایده، پروپولیس با خواص ، زهر نیش درمانی و .... نیز تولید می کنند. 🔻 ها دوست دارند در جایی تخم بگذارند که محل تخم گذاری دیگران است و جالب اینکه تخم مرغ های دیگر را به زیر خود بکشند!! و گاهی برای تخمگذاری در یک محل خاص بسیار و یکدنده می شوند. عسل با هم نوعان خود اهل دعوا و درگیری نیستند و فقط آنهایی را میزنند که وارد حریمشان شده بی جهت اذیت شان کنند، 🔻 ها قدرت بالایی در برقراری ارتباط درون گله ای از راه (تئاتر و...) و تولید اصوات (آهنگ و ..) دارند. 🔻 در از فرمانده کل (ملکه) بی همتا و در کار جمعی و تشکیلاتی در جمع 60000 تایی شان بدون درگیری حیرت انگیزند. 🔻برخی ها مرض دارند و با رفتار پرخاشگرانه و همراه با خشونت با نوک زدن بقیه سعی در تخلیه روانی خود می کنند که بقیه مرغ های گله نیز با تقلید از آنها دچار بیماری کانیبالیسم می شوند!! 🔻خصوصیت زنبور به فرمایش قرآن از و تلاش برای بقیه است، پرستار نوزادان را مراقبت و می کنند، زنبوران محافظ لانه را محافظت می کنند، کارگران مشغول ساخت موم هستند و دیگران به جمع آوری شهد و برخی پاک کردن کندو وظیفه شان است، و ها با بی نظمی پرسه می زنند، می خورند و می ریزند! و قدقد می کنند و هر جا فرصت پیدا کنند جنجال و راه می اندازند! لینک دو مقاله اصلی👇 🔺 http://yon.ir/OO7mP و 🔺 http://yon.ir/jAFQQ 🖌کانال یک نفر از هشتاد میلیون ❇️ @yekaz80
. ✔️آفتهای زود رسیده بودم خونه حاجی و خسته یه گوشه ای دراز کشیدم، پسر داداشم که اتفاقا باجاناقمه به دست اومد سراغم. 👈عمو کمکم می کنی؟ تحقیق گفته معلم علوم، بایس در مورد دو تا تحقیق در بیارم. زیر چشمی نگاهش کردم و کمی جدی گفتم: موعود خستم و حال ندارم. گفت چرا عمو؟ یکمی می خوایم تحقیق علمی کنیم دیگه!! مثلا راجع . شما که مثل داییت یه جورایی و راجع پرنده ها یه پا مقاله ای خودت 😂 قشنگ معلوم بود می خواد سریش بشه..... گفت عمو بعدا نگی چرا سر خود رفتی سراغ و جستجو و این حرفا مثلا عصبی شدم و گفتم تقصیر تو نیست معلمی رو که به پسر 14 ساله بگه برو تو بایست..... برو هر غ... ی می خواهی بکن بذار بخوابم. اون یکی باجاناقم که یه نمه روشنفکر میزنه گفت: خیلی سخت می گیری مهندس! مثل چاقوئه، مونده چه استفاده ای ازش بکنی. زیر لب گفتم چاقو نیست اسیده دکتر و ساکت شدم، که موعود گفت: همین دیگه من الان اسید دستمه و بی احتیاطم. کمکم نکنید می پاشم همه جا 😉 👈 من محلش نگذاشتم خاله اش که دبیر قدیمیه گفت خاله منت نکش، همون خوبه، با گوشیش ور رفت و ادامه داد یه مقاله هست "رفتار شناسی مرغ" بزن تو گوگل یه چیزی در بیاریم بنویس خاله... 😈دایی موعود که گفت: دو حیوان گفتند؟ خب یکی ، یکی هم بزن تو گوگل "پلنگ ایرانی" یا " پلنگ تهرانی" سوژه خوبیه😈 تا موعود گفت چشم دایی، از جا پریدم سمت دایی و گفتم لامصب بچه 14 سالشه، چرت و پرت نگو... مراد گفت پس مثل بچه آدم کمکش کن تا خراب نشده بچه! 🖌بلند شدم و گفتم یکی که خاله گفت همون راجع خوبه، یکی هم بزن " در آیات و روایات" یه مقاله خوب دیده بودم... رفتم تجدید وضو چرتم بپره، برگشتم دیدم همه خانواده وارد دعوای و شدند برا تحقیق موعود که چه عرض کنم در حد پایان نامه داشت روش بحث می شد😁 بخوام همشو نقل کنم داستان میشه، فقط تیتر وار خصوصیات و رو با لینک دو تا از مقاله های علمی براتون میارم، جالبه مقایسه به خصوص از جهاتی!!😉😉 🔻 و هر دو تولید کننده هستند و هر دو محصول برا انسان مفیده، منتها فواید تخم مرغ کجا و فواید بی شمار کجا... 🔻 ها هستند و در سال حدود 300 تخم می گذارند و بعد از هر تخم گذاشتن با قدقد های و جنجال عالم و آدم را از کاری که کرده اند خبردار می کنند، 🔻 عمدتا هستند و هر زنبور در طول سال 1 میلی گرم عسل تولید می کند و اهل سر و صدا نیستند. 👌👌 کار تهیه و تحویل شفادهنده هست و با تاخیر همراه هست و می شود آنها را نامید ولی ها را که همیشه عجله دارند و در حال جنب و جوش کم حاصل، می شود بهشان گفت !! 🔻 ها همه چیز خوار هستند و از دانه و حشره و مارمولک و نجاسات و ... هر چه پیدا کردند می خورند، عسل فقط از گلها و گیاهان و شهدهای پاک تغذیه می کنند. 🔻مرغ ها ابایی از ارتباطات با جنس مخالف در ملا عام ندارند ولی زنبورها عمدتا به فکر انجام وظایف محوله بوده و ازشان رفتار های آنچنانی دیده نشده!! 🔻 تک محصولی اند و زنبورها غیر از شفادهنده، موم پرفایده، پروپولیس با خواص ، زهر نیش درمانی و .... نیز تولید می کنند. 🔻 ها دوست دارند در جایی تخم بگذارند که محل تخم گذاری دیگران است و جالب اینکه تخم مرغ های دیگر را به زیر خود بکشند!! و گاهی برای تخمگذاری در یک محل خاص بسیار و یکدنده می شوند. عسل با هم نوعان خود اهل دعوا و درگیری نیستند و فقط آنهایی را میزنند که وارد حریمشان شده بی جهت اذیت شان کنند، 🔻 ها قدرت بالایی در برقراری ارتباط درون گله ای از راه (تئاتر و...) و تولید اصوات (آهنگ و ..) دارند. 🔻 در از فرمانده کل (ملکه) بی همتا و در کار جمعی و تشکیلاتی در جمع 60000 تایی شان بدون درگیری حیرت انگیزند. 🔻برخی ها مرض دارند و با رفتار پرخاشگرانه و همراه با خشونت با نوک زدن بقیه سعی در تخلیه روانی خود می کنند که بقیه مرغ های گله نیز با تقلید از آنها دچار بیماری کانیبالیسم می شوند!! 🔻خصوصیت زنبور به فرمایش قرآن از و تلاش برای بقیه است، پرستار نوزادان را مراقبت و می کنند، زنبوران محافظ لانه را محافظت می کنند، کارگران مشغول ساخت موم هستند و دیگران به جمع آوری شهد و برخی پاک کردن کندو وظیفه شان است، و ها با بی نظمی پرسه می زنند، می خورند و می ریزند! و قدقد می کنند و هر جا فرصت پیدا کنند جنجال و راه می اندازند! لینک دو مقاله اصلی👇 🔺 http://yon.ir/OO7mP و 🔺 http://yon.ir/jAFQQ 🖌کانال یک نفر از هشتاد میلیون ❇️ @yekaz80
🌴 به داد ما هم می رسی آیا؟؟!! 👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای ، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها یاد یک محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم... 🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت (شاخصی، واخصی) یک سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!! ✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص رفیق جینگم، دوست داشتیم حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم، دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم... 🌓سردسته هیئت گویان عموی بود..... بهش می گفتند ، یه مرد قوی هیکل و البته که سیبیلو روز که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ... 👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد. 🔦آقا که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟ تا خواست بگه عمو.... سردسته با دست بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!! 😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر که با دایی داشت و کینه ای زد... بد جور دلم شکست اما بعدا ها کلا قصه این یادم رفته بود تا اون شبی که یه هو یاد و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود که از داشتم به دلم افتاد و به خاطر گو بودنش بعد سی سال به خاطر (ع) بخشیدمش!! 🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو بزنم که پیامکی اومد..... ✳️ بود 😱 نوشته بود فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!! 👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد که بهم شده افتادم و به انداختند به خاطر سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!! 🙏و ذهنم در این درگیر این شده که جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟ //////// 🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون @yekaz80 🎤ارتباط با ما @yekaz_80
🌴 به داد ما هم می رسی آیا؟؟!! 👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای ، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها یاد یک محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم... 🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت (شاخصی، واخصی) یک سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!! ✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص رفیق جینگم، دوست داشتیم حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم، دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم... 🌓سردسته هیئت گویان عموی بود..... بهش می گفتند ، یه مرد قوی هیکل و البته که سیبیلو روز که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ... 👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد. 🔦آقا که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟ تا خواست بگه عمو.... سردسته با دست بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!! 😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر که با دایی داشت و کینه ای زد... بد جور دلم شکست اما بعدا ها کلا قصه این یادم رفته بود تا اون شبی که یه هو یاد و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود که از داشتم به دلم افتاد و به خاطر گو بودنش بعد سی سال به خاطر (ع) بخشیدمش!! 🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو بزنم که پیامکی اومد..... ✳️ بود 😱 نوشته بود فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!! 👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد که بهم شده افتادم و به انداختند به خاطر سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!! 🙏و ذهنم در این درگیر این شده که جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟ //////// 🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون @yekaz80 🎤ارتباط با ما @yekaz_80
🌱 📌 در  کلا حس زیبا دوستی و اینی که انسان نوعا از زیبایی خوشش میاد و گاها عاشق زیبایی میشه ( فرقی نمی کنه اون زیبایی طبیعت باشه ، دختر باشه ، پسر باشه ، گل باشه یا نقاشی زیبا باشه. صوت زیبا باشه یا صورت زیبا) دلیل داره. 👈 علاقه شدید و عشق، علت اساسی و ریشه فطری و درونی داره. که بایست بهش توجه کرد و ازش استفاده نمود. ریشه زیبادوستی این هست که انسان در فرآیند آفرینش از مجاورت زیبای مطلق و مطلق زیبایی ها پایین آمده و سیر نزولی کرده تا به این دنیای خاکی رسیده است. انسانی که پیش خدا بوده، آنهم خدایی که همه زیبایی هارو با هم داره الان به خاطر پرده ها و حجاب های مادی نمی تونه لذت با خدا بودن رو بچشه و درک کنه، 👌 ولی از درون و فطرتا دانسته یا ندانسته شدیدا دنبال لذت رسیدن به مبدء زیبایی هاست. یعنی لذت با خدا بودن رو دنبال میکنه. منتها در مصادیق اشتباه میکنه و دنبال نشانه یا مظاهر و جلوه های خدا میرود؛ و این خلاصه علت است، علاقه شدید به معیارهای برتر و اشتباه در مصادیق، 📌و اینکه می شود با عبور از مصادیق مجازی به مصداق واقعی رسید خود داستان دیگری است! امّا ✍عشق مجازی به خودی خود آفت های فراوان دارد که عبور از گذرگاه آن سخت است، لکن وقتی عشق مجازی در اتفاق می افتد، آفتها ضریب تصاعدی می گیرند شدید؛ 📌زمانی که معشوقِ مجازی مصداقش نیز مجازی است و ناشناخته، فقط خوبی ها و زیبایی های معشوق را که خودش به صورت خودآگاه نشان می دهد، می بینند و اتفاقا چون فقط خوبی می بینند بر عطش عاشقان افزوده می شود! 👌در موارد شدیدتر عشق، جوانکانِ عاشقِ خسته از معشوقه های پیر و بدعهد، حتی زیبایی ها و خوبی هایی که خود معشوقِ نگون بخت، ادعایش را ندارد به اغراق از او نقل کرده به قبله آمالِ خود می چسبانند😊 مخلص کلام در فضای مجازی آفت های فراوان دارد، و 👌 آفت بد آن ناکامی های بعد است، که معشوق اگر هم بتواند زیبا جلوه کند و خوبی ارائه دهد، شما در دوران خوش آنچنان از او قدّیس ساخته اید، که قانع نگشته و سرخورده و نا امید خواهید شد!! 👌و آفت بدتر عاشق شدنِ مجازی در زمانی است که بزرگترهایِ مطّلع از وضعیّتِ حقیقیِ معشوق نمی دانند کار آشنایی ادامه یافته و محقق شود، که شما باز قانع نشده و به بزرگترهایتان نیز بدبین خواهید شد! و یحتمل سرخورده و نا امیدتر از قبل!! ++++ 🔻کانال یک نفر از هشتاد میلیون 🔻 @yekaz80 ✍ارتباط با ما 🔻 @yekaz_80
✍حکایت امروز ها،(برشی از یادداشت در )👇 📌مخلص کلام در فضای مجازی آفت های فراوان دارد، و 👌 آفت بد آن ناکامی های بعد است، که معشوق اگر هم بتواند زیبا جلوه کند و خوبی ارائه دهد، شما در دوران خوش آنچنان از او قدّیس ساخته اید، که قانع نگشته و سرخورده و نا امید خواهید شد!! 👌و آفت بدتر عاشق شدنِ مجازی در زمانی است که بزرگترهایِ مطّلع از وضعیّتِ حقیقیِ معشوق نمی دانند کار آشنایی ادامه یافته و محقق شود، که شما باز قانع نشده و به بزرگترهایتان نیز بدبین خواهید شد! و یحتمل سرخورده و نا امیدتر از قبل!! لینک کلّ یادداشت 👉 https://eitaa.com/yekaz80/1757 ++++ 🔻کانال یک نفر از هشتاد میلیون 🔻 @yekaz80 ✍ارتباط با ما 🔻 @yekaz_80
🌴 به داد ما هم می رسی آیا؟؟!! 👈چند ماه پیش، یک شب دم دمای اذان صبح که بلند شده بودم برای ، داشتم وضو می گرفتم که بی مقدمه و به قول امروزی ها یاد یک محکمی افتادم که چندین سال پیش خورده بودم... 🤔جالبه که کلاً یادم رفته بود سی سال پیش در روز عاشورایی، سردسته هیئت (شاخصی، واخصی) یک سنگینی به هم زده بود و چرا نصف شبی بعد این همه سال یاد اون افتادم برا خودم هم جای تعجب داشت!!!! ✳️بچه که بودیم با رفقا به خصوص رفیق جینگم، دوست داشتیم حرکت کنیم ؛ یعنی قاطی دسته نشیم که مجبور بشیم از دست همدیگه بگیریم و با دسته و با نظم خاصی حرکت کنیم، دوست داشتیم آزاد اطراف دسته یا جلو و عقب دسته عزاداری بدویم و شلوغ بازی کنیم و بچرخیم تو هیئت های دیگه خبر بگیریم و برگردیم... 🌓سردسته هیئت گویان عموی بود..... بهش می گفتند ، یه مرد قوی هیکل و البته که سیبیلو روز که دسته، طبق معمول محلّه های دیگه رو می چرخید طبق معمول من و داخل دسته نبودیم و جلوتر رفته بودیم برا بازیگوشی و ... 👈از یه راه فرعی که دوان دوان برمی گشتیم بریم داخل دسته، نا غافل رو در رو شدیم با اول دسته و که دسته رو ول کرده بود برا کشیدن سیگار و جلو همه داشت حرکت می کرد. 🔦آقا که یحتمل از جای دیگری هم ناراحت بود، به ما که رسید سیگارشو انداخت کنار و انگشتی کشید زیر سیبیلش و به جاوید گفت از کجا؟ تا خواست بگه عمو.... سردسته با دست بی هوا یه چک شلاقی خوابوند زیر گوش من!!! 😱 مخم سوت کشید ولی بیشتر سوزش من به خاطر این بود که تو عالم بچگی قشنگ حالیم بود که طرف رو که برادر زادش بود نزد و منم به خاطر که با دایی داشت و کینه ای زد... بد جور دلم شکست اما بعدا ها کلا قصه این یادم رفته بود تا اون شبی که یه هو یاد و اون سیلی آبدارش افتادم و هنوز وضو رو تمام نکرده بودم که با وجود که از داشتم به دلم افتاد و به خاطر گو بودنش بعد سی سال به خاطر (ع) بخشیدمش!! 🌴نماز صبح رو که خوندم طبق معمول گوشیم رو روشن کردم تا چرخی تو بزنم که پیامکی اومد..... ✳️ بود 😱 نوشته بود فوت کرده و زمان تشییع و مجلس ختم رو فرستاده بود!!!! 👌خشکم زد و تازه فهمیدم چرا بعد سی سال به یاد که بهم شده افتادم و به انداختند به خاطر سردسته حسینی رو حلال کنم!!! درست زمانی که طرف به این بخشش نیاز داشته!! 🙏و ذهنم در این درگیر این شده که جان! زمان جان کندن من گناهکار غافل، به داد ما هم خواهی رسید آیا؟؟؟ 🔺کانال یک نفر از هشتاد میلیون @yekaz80 🎤ارتباط با ما @yekaz_80