📣اطلاع رسانی📣
بزرگداشت #سردار #جاوید_الاثر_احمد_متوسلیان
زمان: هفدهم تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۸
نشانی: خیابان سمیه حوزه هنری تالار اندیشه
@yousof_e_moghavemat
❣ #سلام_امام_زمانم ❣️
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست
بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست
دیوانه این چنین که منم در بلای عشق
دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست
#السلام_علیک_یا_حجت_ابن_الحسن_المهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📌روزی که حاج قاسم سه بار تا مرز شهادت پیش رفت
✍️شهید پورجعفری که از همرزمان و دوستان شهید سلیمانی بود، در خاطرهای به تشریح یک روز کاری حاج قاسم و خطرات و سختیهایی که با آنها دست و پنجه نرم میکرد، پرداخت.
سردار حسنی سعدی به بیان خاطرهای از شهید پورجعفری درباره یک روز از زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی پرداخت و اظهار داشت: شهید پور جعفری عزیز میگفت من فقط یک روز از زندگی حاج قاسم را برایتان تعریف میکنم که ای کاش وقت داشتیم و مینشستم بیشتر میگفتم. یک روز رفتیم کردستان عراق که داعش آنجا آمده بود. مردم خانهها را خالی کرده و رفته بودند. در خانهای مستقر شدیم و صبحانه خوردیم. حاج قاسم دوربین را برداشت و در منطقه راه افتادیم. بر روی پشت بام یک خانه کنار بالکن، دوربین را گذاشت و شروع به شناسایی منطقه کرد. من دیدم بلوکی آن کنار افتاده است. این بلوک را برداشتم و روی بالکن گذاشتم تا وی از سوراخهای بلوک، منطقه را دید بزند تا تکتیراندازهای داعش ما را نزنند.
هنوز بلوک را نگذاشته بودم روی بالکن که تکتیرانداز تیر زد و خوردههای بلوک روی من و حاج قاسم پاشید. از این خانه به پشت بام خانه دیگری برای شناسایی رفتیم. آنجا هم تیری زدند و آن هم از کنار گوش حاجقاسم رد شد و داخل دیوار رفت. از آنجا هم رفتیم. حاج قاسم به من گفت: حسین، برو ببین اینجا سرویس بهداشتی کجا هست؟ جایی تمیز که در آن وضو بگیریم و آبی به صورت بزنیم. رفتم و گشتم اما جای تمیزی نبود در نتیجه به حاج قاسم گفتم به بغداد برویم، اینجا سرویس تمیز نیست.
حاج قاسم گفت: تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست. میرویم خانهای که امروز آنجا صبحانه خوردیم و من قبول کردم. وقتی رسیدیم، من نشستم و حاج قاسم رفت وضو بگیرد. احساس کردم که دلم شور میزند و استرس دارم. دنبال او رفتم تا ببینم کجا رفت. دیدم وضو گرفته است و اورکتش روی دست راستش و جورابهایش هم در دست چپش هستند و دارد میآید. گفتم: حاجی، از این جا برویم. گفت: حسین، تو را امروز چه شده؟ از او خواستم که برویم. گفت بگذار جورابهایم را بپوشم.
گفتم داخل ماشین بپوش. با زحمت او را سوار ماشین کردم و در را بستم و راه افتادیم. ۱۰۰ متری که از آن خانه فاصله گرفتیم، تمام خانه با ۱۷ نفر از نیروهای خودی که داخلش بودند، منفجر شد. در زمان دیگری برای شناسایی و ارتباط با بچهها و دوستانمان رفتیم. سوار ماشین بودیم که یک مرتبه شنیدیم بچهها داد زدند: «بایست، بایست و جلوتر نیا». ایستادیم. در جاده یک بمب کار گذاشته بودند که چاشنی کششی داشت و ۲۰ سانتی متر دیگر مانده بود تا ماشین ما روی آن برود و منفجر شود.
شب که برای استراحت به بغداد رفتیم، فقط حاج قاسم یک کلام گفت: عجب؛ امروز دو سه بار میخواستیم شهید شویم اما نشدیم. سردار سعدی در آخر این خاطره گفت: تمام زندگی حاج قاسم استرس، خطر، ریسک، تلاش و کار و دست و پنجه نرم کردن با مرگ بود...
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
🔴 نامگذاری یک بزرگراه در تهران به نام حاج #احمد_متوسلیان
🔹اعضای شورای شهر تهران، نام بزرگراه فتح را به نام «حاج احمد متوسلیان» تغییر دادند.
🔹 همچنین کوچه ششم در حدفاصل خیابان شهید سرافراز تا قائممقام فراهانی را به نام #کاظم_اخوان خبرنگار خبرگزاری ایرنا که یکی از دیپلماتهای ربودهشده به همراه #حاج_احمد_متوسلیان بود نامگذاری شد.
#جاوید_الاثر_احمد_متوسلیان
#جاوید_الاثر_کاظم_اخوان
#اللهم_فک_کل_اسیر
@yousof_e_moghavemat
🔴رئیس رژیم صهیونیستی با گریم و کلاهگیس!
🔹«رووین ریولین» رئیس رژیم صهیونیستی از آرایش و کلاه گیس برای سفر به صورت ناشناس استفاده میکرد.
🔹وزارت خارجه رژیم صهیونیستی گزارش داد عکس ریولین به این شکل توسط سرویس امنیت عمومی رژیم صهیونیستی منتشر شده است. این عکس طی بازدید وی از یکی از واحدهای عملیاتی خود گرفته شده است
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
@yousof_e_moghavemat
#سیره_شهدا
همیشه آروم و با وقار بود.
سرش پایین بود و کار خودش رو می کرد
تو همه چی خِبره بود
یادمه روزی چای ریخت که بخوریم ☕️ به شوخی بهش گفتم: چای شهادته دیگه؟
گفت: آره تازه اومده، دو برابر شربت جواب میده!...
آقا امين خيلی در كار تخريب و چک و خنثی ماهر و استاد بود.
در سوريه بمبها و تله های انفجاری زيادی را از دشمن خنثی كرد بود، حتی گاهی اين بمبها را به صورت خنثی نكرده از جا میکَند و به مقر میآورد.
به قدری اين بمبهای خنثی نشده زياد بود كه اگر منفجر میشد پايگاه نظامی تا شعاع یک كيلومتری آسيب میديد.
من به آقا امين میگفتم: اين همه بمب رو میخوای چيكار كنی؟!
با خنده میگفت: نگران نباش؛ به وقتش اين بمبها را بلای جان خودشان میكنم و برای خودشان تله انفجاری درست میكنم...
🏵 الحق كه فرمانده شجاع تيپ تخريب چی های يگان ويژه فاتحين بود.
راویان: همکاران شهید
#شهید_امین_کریمی
#مدافع_حرم
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
📚 #معرفی_کتاب
☁️ مثل نسیم ☁️ 🌺
🌷 #مدافع_حرم
🦋 #شهید_احسان_حاجی_حاتم_لو🌱
✍🏻 نویسنده: اعظم السادات حسینی
#کتاب_خوب_بخونیم
#کتاب_شهدایی
#کتاب_ارزشی
@yousof_e_moghavemat
همت میخواهد بین اون همه گلوله و ترکش بتونی این طوری مهربون لبخند بزنی
#استوری
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
📌 آخرین دلنوشته شهید #مدافع_حرم
#شهید_حسن_عبدالله_زاده در آخرین دلنوشتهاش نوشته است: «کاش میشد که شبی در حرمت سر میشد * شب جمعه اگرم بود، چه بهتر میشد، و همان شب دل ما در حرم کربوبلا * فرش راه قدم حضرت مادر میشد»
@yousof_e_moghavemat