eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
271 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
📚 📦 📮 عنوان کتاب: به اهتمام: علی‌اکبر مزدآبادی مشخصات نشر: نشر یا زهرا (س)، ۱۳۹۹ مشخصات ظاهری: مصوّر، ۲۰۰ صفحه قیمت: ۲۲،۵۰۰ تومان. ✔ 🌸 ✍ این کتاب حاوی مطالب دسته‌اول و شنیده‌نشده در خاطرات دوستان و هم‌رزمان سردار بزرگ اسلام عزیزمون هستش. بنده مطالعه‌ی این کتاب بسیار ارزشمند رو همین امروز به پایان رسوندم و خیلی چسبید و کِیف داد. به شما بزرگواران هم اکیداً توصیه می‌کنم هرطور شده تهیه کنید این کتاب رو و مطالعه بفرمایید...🙂 🏷 💫 ⬅️ برشی از کتاب: ↪ روز یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸ من در معیت به دیدار یکی از علمای بزرگ که در علم و فقاهت اسطوره است، رفتیم. در آن دیدار به آن عالم گفت: «سحر وقتی داشتم با خدا نجوا می‌کردم، به نحو کفرآمیزی به خدا گفتم پنج سال از عمرِ من بگیرد و به شما بدهد.» آن عالم بزرگ، نیشخندی زد و گفت: «من هفتادوپنج سال در مکتب اهل‌بیت تحقیق کردم، رساله‌های مختلف و مستدرکات اصولی و فقهی را جمع کردم، بالای صدوچهل - پنجاه جلد کتاب و رساله‌ی علمی و فقهی و فلسفی و اصولی و تفسیری نوشتم، صدها شاگرد تربیت کردم؛ تمام این‌ها را فدای پنج دقیقه از عمر و مناجات او و حضورش در محضر خدا و خدمتی که به خدا و خلقش کرده می‌کنم.» ایشان ادامه داد: «من حاضرم همه‌ی زندگی خودم را به شما بدهم برای پنج دقیقه‌اش، آن‌وقت تو پنج سال از عمرت را برای من می‌خواهی بدهی؟» ✔ ✍ به روایت (صادق خرازی) - صفحه ۱۵۵ 👉 ♡ ☆ 🚩 ⚘ ❤ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ♡ ☆ ♡ «...در حالی که گوشه‌‌ای افتاده بودم، سرباز عراقی آمد. ظرف آبی آورده بود. اولین بار بود که بعد از حدود بیست‌وچهار ساعت آب می‌دیدم. به طرفم آمد و دست‌هایم را از پشت باز کرد. با خشونت سیمِ تلفنی را که دست‌هایم را با آن بسته بودند کشید تا دو دستم آزاد شد. با بازشدن دست‌هایم انگار خون به انگشت‌هایم سرازیر شد. دو دستم را به هم مالیدم تا از بی‌حسی بیرون بیاید. دست‌هایم درد می‌کرد و انگشت‌هایم بی‌حس شده بود. منتظر بودم سرباز آبی هم به من بدهد و بعد آماده‌ی کتک خوردن بشوم. ولی دیدم انگار قرار نیست به من آب بدهند. درجه‌دار، در حالی که پوتینش را روی زانوی پای راستم گذاشته بود، گفت: "ها پاسدار...آب می خواهی؟" گفتم: "بله، خیلی تشنه‌ام. یک شبانه‌روز است آب نخورده‌ام." گفت: "به همه‌ی اسیران از آبی که در قوطی‌های کنسرو ریخته‌ایم بدهید." بچه‌ها آب گرم را با حرص و ولع می‌نوشیدند. وقتی همگی آب خوردند، درجه‌دار قوطی خالی را از سرباز عراقی گرفت و به دستم داد. تعجب کردم. قوطی کنسرو خالی را گرفتم و منتظر حرکت بعدی او شدم. درجه‌دار چوب‌دستی‌اش را به پایش زد و گفت: "اگر می‌خواهی رفع عطش کنی و به تو آب بدهم تا از تشنگی نمیری، فقط به خمینی فحش بده." درجه‌دار منتظر جواب من بود. قوطی را به طرف او انداختم و به غواص مترجم گفتم: "بگو گور پدرت! سی سال که هیچ، اگر همه‌ی عمرم تشنه بمانم، یک بار هم به امام فحش نخواهم داد. تو این آرزو را به گور خواهی برد. حاضرم از تشنگی بمیرم، ولی به امامم توهین نکنم." درجه‌دار، وقتی دید کوتاه‌بیا نیستم و بر اعتقاداتم ایستاده‌ام، بقیه‌ی سربازان را صدا زد و به آنها گفت: "تا می توانید او را بزنید. کسی به او رحم نکند. او دشمن عراق است. او پاسدار خمینی است." سه نفر، مثل حیوان وحشی، به جانم افتادند و تا می توانستند زدند. دو نفر از سربازها با پوتین فقط به شکم من می‌زدند. آن‌قدر زدند که بی‌هوش روی زمین افتادم و آن‌ها از کتک‌زدنِ من دست کشیدند.» ✅ 🔰 ⚪ منبع نوشته: کتاب بسیار‌جذاب و خواندنی ؛ خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه، ☘ 🌸 ⚘ @yousof_e_moghavemat
📚 🏷 ✏ ◽عنوان کتاب: ◽مصاحبه و تدوین: محمّدعلی متّقیان ◽ناشر: انتشارات برکت کوثر، ۱۳۹۶، همدان. ◽نوبت چاپ: چاپ اول - ۱۳۹۶ ◽تعداد صفحه: ۴۸۲ ◽قیمت: ۲۷،۰۰۰ تومان. 📝 ⬜ روایتی از زندگی فاتح گمنام خرمشهر ؛ مسئول پشتیبانی سپاه غرب کشور و مسئول لجستیک ☑ 🌸 🌺 📚 @yousof_e_moghavemat
📚 📕 🏷 ■ عنوان کتاب: ■ اثر: متفکر ■ نشر: انتشارات صدرا ■ نوبت چاپ: صد و سوم، مهر ۱۳۹۸ ■ تعداد صفحه: دوره دوجلدی ۷۲۴ صفحه ■ قیمت: دوره دوجلدی ۸۶۰۰۰ تومان. ✔ 👉 جلد اول: سخنرانی‌ها جلد دوم: یادداشت‌ها. ☘ ❤ ...این روزا خوندن این دوجلد کتاب، عجییییب می‌چسبه.🤗 ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat