#سیره_شهدا
همیشه آروم و با وقار بود.
سرش پایین بود و کار خودش رو می کرد
تو همه چی خِبره بود
یادمه روزی چای ریخت که بخوریم ☕️ به شوخی بهش گفتم: چای شهادته دیگه؟
گفت: آره تازه اومده، دو برابر شربت جواب میده!...
آقا امين خيلی در كار تخريب و چک و خنثی ماهر و استاد بود.
در سوريه بمبها و تله های انفجاری زيادی را از دشمن خنثی كرد بود، حتی گاهی اين بمبها را به صورت خنثی نكرده از جا میکَند و به مقر میآورد.
به قدری اين بمبهای خنثی نشده زياد بود كه اگر منفجر میشد پايگاه نظامی تا شعاع یک كيلومتری آسيب میديد.
من به آقا امين میگفتم: اين همه بمب رو میخوای چيكار كنی؟!
با خنده میگفت: نگران نباش؛ به وقتش اين بمبها را بلای جان خودشان میكنم و برای خودشان تله انفجاری درست میكنم...
🏵 الحق كه فرمانده شجاع تيپ تخريب چی های يگان ويژه فاتحين بود.
راویان: همکاران شهید
#شهید_امین_کریمی
#مدافع_حرم
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
✅ #سیره_شهدا
🌹🕊 #شهید_مرتضی_مطهری
🍉 ۲۶ سال با مرتضی زندگی کردم، در این مدت نیم ساعت هم بی وضو نبود و همیشه تاکید میکرد که با وضو باشید 🌧
🍀 استاد مطهری در نامه ای به فرزندش نوشت: حتیالامکان روزی یک حزب قرآن بخوان و ثوابش رو هدیه کن 🎁 به روح پیامبر(ص)، چون موجب برکت عمر و موفقیت میشه...
📚 کتاب جلوه های معلمی استاد مطهری
🌀 به روایت : همسر شهید
@yousof_e_moghavemat
✅ #سیره_شهدا
🌷🦋 #شهید_عباس_بابایی
#آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمی خورد
چند بار گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید
یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم : این نوشابه ها که تفاوت قیمت ندارند پس چرا پپسی نمی خری؟!
گفت : چون کارخانه پپسی مال اسرائیلیها هاست
📚 پرواز تا بی نهایت / ص ۳۷
@yousof_e_moghavemat
❤️🍃
🌸❤️ جشن عروسےشان مصادف با عید غدیر خم بود ...
براےاینکه گناهی ناخواسته صورت نگیره
با پیشنهاد داماد ، تصمیم گرفته بودند
که سه روز،روزه بگیرند
که مقام معظم رهبری درباره تصمیم شون می فرماید :به نظر من این را باید ثبت گردد
🔰📚 که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد. به خدا متوسل میشوند. سه روز روزه میگیرند.
#شهید_حمید_سیاهکلی_مرادی
#مدافع_حرم
#سیره_شهدا
@yousof_e_moghavemat
🦋#سیره_شهدا
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته_ای
توی جلسات اگر حس می کرد راه درست دارد کج می شود، رگ گردنی می شد.
آستین هایش را بالا می زد و می گفت: «تماشا کنید! این پوست و استخوان مال طبقه سه جامعه است.
لای پَر قو بزرگ نشده ام. درد را هم می فهمم. نمی گذارم راه مردم دور شود.»
یک بار هم دو تا از بچه های نطنز را به ناحق اخراج کردند. آنقدر ایستاد و پافشاری کرد تا با سلام و صلوات بَرِشان گرداندند...
📚از کتاب: آقا مصطفا
@yousof_e_moghavemat
✅ #سیره_شهدا 🍓
🌸🦋 #شهید_سید_جعفر_احمد_پناه
#استوری
🍃 هر چیزی که داشت، بین فقرا و نیازمندان تقسیم می کرد.
بهش گفتم: "سید جعفر! کمک کردن به مردم بَسه. لازم نیست هر چی داری رو بدی به مردم و دستت خالی بشه."
اما آقا سید جعفر در جوابم گفت: "حاضرم قلبم رو هم با مردم نصف کنم..."
📚 فرهنگ نامه شهدای سمنان / ج ١ / ص ٩۶
@yousof_e_moghavemat
❣️
#سیره_شهدا
به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان می خورد که کودک کردی که همراه پدرش کنار آن ها نشسته بود دچار استفراغ شد.
او کلاه زمستانی اش را زیر دهان کودک گرفت. کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچه اش را تنبیه کند.
با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک می شود...
*مدت ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمی آمد.
*رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه م... با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی.
#شهید_حسین_خرازی🕊
از کتاب: حدیث خوبان_ ص۲۵۴
@yousof_e_moghavemat
🔰#سیره_شهدا | #بزرگی_و_سادگی
🔹️همسر شهید نقل میکرد: پس از ازدواج متوجه شدم که ایشان جز یک قبا و دشداشه زیرین آن لباس دیگری ندارد!!! لذا پرسیدم: پس لباس های دیگرتان کجاست؟؟! ولی جوابی نداشتند...
ایشان در نهایت زهد زندگی میکرد و میگفت: باید طرز زندگی و معیشت مرجع مانند هر یک از طلاب حوزه باشد. آقاسید پس از مرجع شدن هیچ وسیله ای نخرید و هیچ چیزی اضافه نکرد و داخل خانه اش به همان شکل سابق باقی ماند...
📚شاهد یاران/ص۳۹
#شهید_سید_محمد_باقر_صدر
#سالروز_شهادت
#نوزدهم_فروردین_1359
@yousof_e_moghavemat
❇️#سیره_شهدا
🌕شهید #مدافع_حرم احمد اعطایی
♻️بوسه بر دست و پای پدر و مادر
🌻احمد احترام پدر و مادر را خیلی نگه میداشت. دست و پای مادرم را خیلی میبوسید و به من هم توصیه میکرد این کار را انجام دهم. حتی بعد از اینکه ازدواج کرد، به پسرش یاد داده بود که بعد از غذاخوردن، دست مادرش را ببوسد و تشکر کند.
🌻معتقد بود بچهای که روزی سهمرتبه دست مادرش را ببوسد، مخلص او میشود. شب ازدواجش، جلوی درب منزل، در حالی که همه همسایهها و فامیل ایستاده بودند، احمد روی زمین نشست و دست و پای مادر و پدرش را بوسید و از این کار اصلاً خجالت نکشید.
🎙راوے: خواهر شهید
#شهید_احمد_اعطایی
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
✅#سیره_شهدا
⭐️#شهید_مدافع_حرم لبنانی
🕊 شهید احمد مشلب
🌀به روایت: علی مرعی (دوست شهید)
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.
در راه برگشت صدای اذان آمد.
احمد گفت: کجا نگه میداری تا نماز بخوانیم؟
گفتم ۲۰ دقیقهٔ دیگر به شهر می رسیم و همانجا نماز می خوانیم...
از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت: من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه دیگر زنده باشم و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دار...
دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عج) و در همان وقت به سوی خدا برود
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#حزب_الله
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
❇️#سیره_شهدا
#مدافع_حرم #شهید_محسن_ماندنی
♻️سرهنگ مردمدار
💙همرزم شهید نقل میکند: آقامحسن انصافاً شخص مردمداری بود و نسبت به گرفتاری و مشکلات آشنایان و اطرافیان هرگز بیتفاوت نبود. حُسن خُلقش، زبانزدِ تمام آنانی است که ایشان را دیدهاند. کمکهای مالیای که به گرفتارها میکرد، بعد از شهادتش نمایان شد؛ خصوصاً در منطقه سیستان و بلوچستان که چندوقت در آنجا مأموریت بود.
💙وقتی برای شهید محسن مراسم گرفته بودیم، یک مردی از سیستان و بلوچستان آمده بود و میگفت شهید ماندنی به مردم منطقهی ما، کمک زیادی کرده است. ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم اما این شهید خیلی به مردم ما کمک میکرد.
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
#سیره_شهدا🦋
♨️رعایــت بیتالمـــــــال
آقارضا روی بیتالمال به شدّت حساس بود.
🌻شاید یه چند روز مأموریت کاری داشته بودیم و یه حقِ مأموریت اندکی برامون واریز میشد.
آقارضا اگر احساس میکرد که این حقِ مأموریت بیشتر از چیزی بود که برایش واریز شد، میرفت پیگیری هم میکرد.
🌻کمش برای آقارضا خیلی مهم نبود ولی اگه احساس میکرد زیاد بود، قطعا تو این قضیه پیگیری میکرد این مقدار هزینه که برایش واریز شده بود برگشت بخوره.
همهی اوضاع و احوال آقارضا رعایت بیتالمال بود.
🎙به راویت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat