۱۶ سال بیشتر نداشت که #مادر شد💞
و حالا این پسرک، نه تنها فرزند بلکه هم بازی و همه وجودش♥️ شده بود. #احمد قد کشید و بزرگ شد و حالا از مادر اجازه #رزم مےخواست
این #شیرزن_لبنانی با جنگ بیگانه نبود
لبنان، سرزمینی نیست که به چشم استعمارگران نیاید. اما سلام بدرالدین به پسر اجازه رفتن داد✅ پسر رفت و #مادر به چشم خود مےدید که
⇜پسرش
⇜دوستش
⇜ هم بازی اش
⇜پاره تنش
دارد #مےرود💔
💥اما سر بلند کرد و گفت
#جوان_رشیدم_فدای_عمه_سادات
#پسرم_فدای_مهدی_عج
عجب #صبری دارند این #مادران_شهدا...
عجب دل بزرگی دارند 😭😭
هیچ تیری،بر پیکر شهید اصابت نمی کند❌ مگر آنکه اول... از #قلب_مادرش گذشته باشد. همیشه "قلب #مادر_شهید" ، زودتر شهید می شود🕊
#سلام_بدر_الدین
#مادر_شهید
#شهید_احمد_محمد_مشلب
@yousof_e_moghavemat
۱۶ سال بیشتر نداشت که #مادر شد
و حالا این پسرک، نه تنها فرزند بلکه هم بازی و همه وجودش شده بود...
احمد قد کشید و بزرگ شد
و حالا از مادر اجازه #رزم مےخواست...
این #شیرزن_لبنانی با جنگ بیگانه نبود
#لبنان سرزمینی نیست که به چشم استعمارگران نیاید...
اما سلام بدرالدین به پسر اجازه رفتن داد...
پسر رفت و مادر به چشم خود مےدید که
پسرش، دوستش، هم بازی اش، پاره تنش
دارد مےرود
اما سر بلند کرد و گفت:
#جوان_رشیدم_فدای_عمه_سادات
#پسرم_فدای_مهدی_عج
راوی یکی از بستگان شهید
#سلام_بدر_الدین مادر شهید
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#حزب_الله
@yousof_e_moghavemat
✅#سیره_شهدا
⭐️#شهید_مدافع_حرم لبنانی
🕊 شهید احمد مشلب
🌀به روایت: علی مرعی (دوست شهید)
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.
در راه برگشت صدای اذان آمد.
احمد گفت: کجا نگه میداری تا نماز بخوانیم؟
گفتم ۲۰ دقیقهٔ دیگر به شهر می رسیم و همانجا نماز می خوانیم...
از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت: من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه دیگر زنده باشم و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دار...
دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عج) و در همان وقت به سوی خدا برود
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#حزب_الله
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat