eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید آوینی با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود، ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمی‏کردیم؛ با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده‏ مان بود. وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می برد. من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد. تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به گلایه باز نمی کرد  خلق خوشی داشت. از من خیلی خوش خلق تر بود. 🌹 @yousof_e_moghavemat
😄اصطلاحات طنز جبهه😂 🌾لاله زار= میدان مین 🏚کله پز=سنگرساز 👀چشم چران=دیده بان 🍚ترکش پلو=عدس پلو ایستگاه بدنسازی=ایستگاه صلواتی 🍚اوشین پلو= برنج سفید بدون مخلفات 👞ایران تایر=پوتینهای بسیجی 👕ایران گونی=شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن 🌙پا لگدکن=نماز شب خوان 🚑آدمکش گردان=امدادگر @yousof_e_moghavemat
پرسید: لباس پاسدار چه رنگیه؟ گفتم: سبز؟ خندید و رفت.... روز بعد دوباره پرسید: لباس پاسدار چه رنگیه؟ گفتم: خاکی؟ خندید و رفت.... فرداش که #شهید شد وقتی رفتم بالای سرش دیدم تمام لباس‌هایش از خون خودش قرمز شده! . پ ن: خاطره مربوط است به شهید دوران دفاع مقدس #شهید_حسین_کامرانی . @yousof_e_moghavemat
#فرازى_از_کلام_شهید: برادران مسئول! كه به طـور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب شبـانه روز فعالیت می كنید، به #عدالت در كارهایتان و تصمیم گیریهایتان به عنوان یک مرز ایمان داشته باشید. اگر این مرز شكسته شـود و پای انسان به آن طرف مرز برسد، دیگر حـد و قانونـی را برای خـود نمی شناسد. «عدالت را فدای مصلحت نكنید.» سردار جاويدالاثر #فاتح_سوسنگرد، #شهيد_على_تجلايى 🌷 تاریخ ولادت:٥ مرداد ١٣٣٨ محل ولادت :تبريز تاریخ شهادت:٢٥ اسفند ١٣٦٣ محل شهادت :شرق دجله عمليات :بدر @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👈 📨 ✔ 🔹️ قسمت سی و یکم 🔸️ 🏷 🌸 💠 دستاورد نبرد سخت و طاقت فرسای زمستانی (ص) ، آزادسازی پاسگاه مرزی طویله، ارتفاع ملگاه، ارتفاع پشغله، ارتفاع سمت چپ پاسگاه مرزی طویله عراق، نفوذ به شهر عراقی طویله و انهدام مقر ستاد فرماندهی تیپ ۱۱۶ سپاه یکم عراق و استخبارات این شهر بوده است. با این همه، اگرچه عملیات (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در رسیدن به هدف اصلی طراحان آن، یعنی انحراف اذهان فرماندهان ارتش بعثت از جبهه طریق القدس و کمک به تثبیت فتح‌الفتوح بستان، قرین موفقیت گشت؛ اما سختی ها و رنج های این نبرد زمستانی به سان جراحتی عمیق، روح پرصلابت و را آزرد. 📮 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، ص ۷۰ 🔎 💠 📸 معرفی عکس: ظهر روز پنجشنبه دهم دی ۱۳۶۰، بیمارستان ، ۴۸ ساعت پیش از آغاز عملیات برون مرزی محمد رسول الله(ص) 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹 🚩 ۲۸ آذر ۱۳۶۲ عملیات سردار سلحشور و دریادل ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) فرمانده تیپ یکم عمار ۲۷ 👈 👉 شهید مهدی خندان به سال 1341 در روستاي «سبوبزرگ» از توابع لواسان كوچك به دنیا آمد. مهدی دوره راهنمايي را در سال 1353 به اتمام رساند و پس از آن به هنرستان دكتر احمد ناصري در تهران رفت. او سال 1357 همزمان با پیروزی انقلاب توانست ديپلمش را در رشتة مكانيك بگیرد. مهدی تابستان 1359 به عنوان عضو فعال بسيج به پادگان امام حسين (ع) اعزام شده و دوره آموزش عمومي نظامي را با موفقیت گذراند و سپس براي مقابله با ضد انقلاب عازم كردستان شد و به سمت جبهه هاي غرب رفت. ایشان به مدت شش ماه در جبهه غرب در سرپل ذهاب ماند و پس از آن به عضويت پاسداران در آمده و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بيت امام خميني (ره) به خدمت مشغول شد و در جبهه غرب چنان رشادت و شهامتي از خود نشان مي دهد كه لقب  را به او می‌دهند. خندان خرداد سال 1361 همراه و ديگر رزمندگان به لبنان اعزام شد و حدود چهار ماه هم در آنجا به خدمت مشغول شد. سرانجام روز 28 آذر 1362 برابر با اربعين حسيني، در مرحله سوم عمليات «والفجر 4» در ارتفاعات ، هنگام عبور از ميدان مين و سيم خاردار، توسط گلوله تير بار دشمن مزد زحماتش را گرفت و به رسید. 🆔 @yousof_e_moghavemat
💔 « با هم خیلی رفیق بودیم👬 تو عملیات والفجر۸ شهید شد😔 یہ شب بہ خوابم اومد و دوتا توصیہ ڪرد : 👇 ۱. گناه نڪنید❌ ۲. اگر گناه ڪردید سریع توبہ ڪنید .»😊 #شهید_مصطفی_شعبانی #آھ_اے_شھادت @yousof_e_moghavemat
در جبـهه هـر بـار کــه از مریم ۳سـاله و علی ۳‌ماهه‌اش صحبـت می‌شـد می‌گـفت: اونـها رو بـه انـدازه‌ای دوسـت‌دارم کـه جـای خـدا رو در دلـم تـنگ نکننـد . #شهید_احمد_کشوری #فرزندان_شهدا @yousof_e_moghavemat
.. متوجه کتابِ جلد چرمی شد که توی دستانش عرق کرده بود؛ کتابِ " قرآن " که از دیروز همدمِ او شده بود یکبارِ دیگر آن را گشود؛ شروع به خواندن کرد واین بار لرزشی سریع در اندامش حس کرد گویی یکباره در محیطی؛ زیر تابشِ منبعِ پرقدرتی از انرژی قرار گرفته باشد دستِ راستش را به بازویش فشرد؛ در حالی‌که آن کتاب را بغل کرده بود؛ اشکِ گرمی گوشه ی چشمهایش نشست و آرام رویِ گونه هایش غلتید گویی صاحبِ آن کتاب درخواستِ کمکش را شنیده وپاسخش را داده بود : " چون بندگان من از من بپرسند؛ بدانند که من نزدیکم ودعای دعا کننده را اجابت میکنم .." نوری به قلبش تابید طوری که احساس کرد خونِ تازه ای به رگهایش دویده احساسِ گرما کرد و گرمایی مطبوع و پایدار مثلِ آفتابِ گرمِ سواحلِ جنوب ایتالیا پنجره را باز کرد اِدواردو احساس کرد حرفها را از گوینده آن می‌شنود بدونِ هیچ واسطه ای؛ آن جملات نمی‌توانست حرفهای یک بشر باشد قبلاََ اگر می‌خواست با خدا حرف بزند باید راننده را خبر می‌کرد و‌از او می‌خواست تا به کلیسا بروند 📗اِدواردو مسافری از رُم @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا