به یاد بسیجی مخلص و بی ریا
شهید عباس رحمتی
رزمنده دلاورر گردان مالک اشتر
لشکر ۲۷ محمد رسول اللهﷺ
تولد : ۴۵/۱۰/۰۷ ، تهران
شهادت : ۶۴/۱۱/۲۷ ، فاو
عملیات والفجر ۸
مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا (س)
قطعه ۵۳ / ردیف ۵۴/ شماره ۹
ڪلام شهید :
ای خدای عالمیان شاهد باش که ما آمدیم! ببین که جان هایمان را دادیم، اما بنگر آنهایی که در کنج خانه شان نشسته اند و غرق زندگی خویش شده اند...
ما آمدیم و وظیفه خویش را انجام دادیم و از این دنیا رخت بر بستیم و آن هایی که ماندند باید دنبال راه ما باشند والا در روز قیامت باید پاسخگوی اینکه چرا دین محمد ﷺ را یاری نکرده اند، باشند...
#شهید_عباس_رحمتی
#گردان_مالک_اشتر
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
💠 بخشی از کتاب «احمد متوسلیان هستم» شامل سخنرانی ها و مصاحبه راوی دفتر سیاسی سپاه با حاج احمد متوسلیان، فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله)
#کتاب_احمد_متوسلیان_هستم
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#باز_نشر
eitaa.com/yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بحری ست بحر عشق
که هیچش کناره نیست....
فتح الفتوح این است...
#بیانات
#مقام_معظم_رهبری
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#سردار_شهید_محسن_نورانی
فرمانده دلاور
#تیپ_ذوالفقار_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
.
شهادت: ۲۱مرداد۶۲ اسلام آباد غرب به دست کوموله
مزار: #گلزار_شهدای_بهشت_زهرا_س
#قـطعـه_۲۸ /ردیـف۱۰۶ /شـماره۳
.
.
#محسن_نورانی شش ماه پس از آغاز نهضتِ «حضرت روح الله»، به تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۴۲ شمسی، در «تهران» متولد شد و در گهواره بود که آن حضرت، از کشور تبعید شد.
۱۵ سال بعد «محسن»، از «میدانِ آزادی» تا بهشت زهرای تهران، به دنبال مقتدایش دوید و از آن روز تا ۴ سال، اوقات کمی پیش آمد که مجالی برای استراحت بیابد.
با شروع تحرکات تجزیه طلبانِ ضد انقلاب در مناطق کردنشین، «محسن» درس و تحصیل را رها کرده و پس از گذرانیدن آموزش نظامی در #پادگان_امام_حسین_ع به«مریوان» اعزام شد.
او که برگِ ماموریتی سه ماهه در دست داشت، در «مریوان» به جمع هم رزمانِ #حاج_احمد_متوسلیان پیوست و پس از مدتی به عضویت رسمی «سپاه پاسداران» درآمد و در رکابِ آن سردارِ خیبرشکن، ماندگار شد.
مدتی بعد «حاج احمد»، چند قبضه خمپاره اندازِ «سپاهِ مریوان» را به #یوسف_کابلی ، #علیرضا_ناهیدی و «محسن نورانی» سپرد و این گونه بود که هسته ی نخستینِ «واحد توپ خانه و ادوات» در نیروهای تحت امرِ «حاج احمد متوسلیان» ایجاد شد.
هنگامی که #تیپ_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ پا گرفت، این واحد، به یگانِ توپ خانه ی تیپِ مذکور ارتقاء یافت و پس از ارتقاء تیپ به لشکر به فرماندهی #حاج_همت ، «علی رضا ناهیدی» ماموریت یافت که یک تیپِ توپ خانه و ادوات، با نام «ذوالفقار» را تاسیس کند.
ماموریت انجام و «محسن نورانی» هم جانشین فرماندهی «تیپ ذوالفقار» شد.
پس از شهادت «علی رضا ناهیدی» در اسفند ۱۳۶۱ شمسی، «حاج همت»، فرماندهی «تیپ ذوالفقار» را به «محسن نورانی» سپرد.
کم تر از شش ماه بعد، «محسن نورانی» در منطقه ی «اسلام آباد غرب» در کمین تروریست های ضدانقلاب افتاد و بال در بال ملائک گشود.
#شهید_محسن_نورانی
#فرمانده_تیپ_ذو_الفقار
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#سالروز_شهادت
#بیست_و_یک_مرداد_62
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
سردار شهيد مهدي #زين_الدين:
در زمان غيبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولي فقيه باشد تا ببينيد از آن كانون فرماندهي چه دستوري صادر ميشود.
#شهید_مهدی_زین_الدین
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
...تیپ متفاوتِ حسن همه را به شک میانداخت که این بچه، اینجا در مسجد چه میکند؟!
روحانی جوان مسجد، علی آقا لواسانی، او را به صحبت میگرفت: «بهبه آقا سیامک! چه موهای قشنگی! ... اما وقتی میخوای وضو بگیری، موی بلند یهکم مشکل میشه برات. خوبه کمی موهاتو کوتاه کنی... .» با این تذکرات، حسن چند روز غیب میشد و دوروبَر مسجد نمیگشت! بچههای محل، و بیشتر از همه برادرِ بزرگترش محمد، میگفتند: «سیا! چرا نمیآی مسجد! چند وقته غیبت داری. حاجآقا سراغتو میگیره.»
ـ آخه هی سؤال میکنه. راحت نیستم اونجا!
ـ هرچی باشه بالاخره بزرگتره. همهش سراغتو میگیره.
آقای لواسانی ازطریق دوستان دیگر هم به حسن سلام میرسانْد وحالش را میپرسید. با این صحبتها، وقتی او را بعد از چند روز غیبت میدید، خوب تحویلش میگرفت: «بهبه...! آقا سیامک! کجا بودی؟ دلمون برات تنگ شده بود.» برخوردش میتوانست این پسر نوجوان باهوش را جذب و پایبند محبتی کند که دانهاش را در چند قدمیِ خانۀ کوچکشان در مسجد زینب کبری کاشته بود.
تصمیم سیامک طول کشید. هر چیزی را راحت نمیپذیرفت. او لب مرز راه میرفت. دربارۀ دین، چیزی که خدا از او میخواست و چیزی که جامعه از او طلب میکرد، فکر میکرد. گاهی به مسجد میرفت و گاهی نه. دوستانی در مدرسه داشت که رفتار و تیپشان مطابق مُد روز بود. او هم دوست داشت لباسهای مُد روز را بپوشد. فریده چند بار دیده بود که نشسته پای چرخخیاطی مادر و میخواهد بلوزش را تنگ کند. یا شلوارش را بدوزد. او در این موارد از کسی کمک نمیخواست. همیشه شیک و تمیز لباس میپوشید. در دوران دبیرستان، با موهای بلند فرفری، بلوز تنگ و شلوار جین دَمپاگشاد، بین دوستانش مشخص بود. مدتی هم گردنبند میانداخت. با همۀ اینها، حُجبوحیای خاصی داشت. در ارتباط برقرار کردن با مردم مشکلی نداشت، اما هیچوقت سمت دخترها نمیرفت. آنقدر باحیا بود که حتی از اینکه یکی از اعضای خانوادهاش او را هنگام اصلاح کردن صورتش ببیند خجالت میکشید! علی از این بابت سربهسرش میگذاشت: «بابا این از یه دونه تیغم خجالت میکشه! مامان، اصلاً خودم زودتر از سیامک زن میگیرم.»....
پ.ن۱: تا نوجوانی، در خانواده و بین دوستانش سیامک نامیده میشد.
عکس دوم: حسن در کنار حاج آقا لواسانی و دوستش امیرهمایون حسنعلیزاده👇👇
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#کتاب_در_حال_انتشار
#معصومه_سپهری
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
@yousof_e_moghavemat
#دوبرادر
به نقل از برادر شهید
من و احمد در اخلاق رفتار خیلی شبیه به هم بودیم.چون احمد برادر بزرگترم بود برای من الگوی نمونه،معلمی مهربان و استادی دلسوز بود .علی رغم اینکه در برخی موارد مانند نحوه زندگی نظرهایمان با هم فرق داشت ولی تلاش میکردیم که ایده ها و نظر هایمان نزدیک به هم کنیم ما بسیار به هم علاقه داشتیم وبه یکدیگر وابسته بودیم در زندگی سعی میکردیم که باعث ناراحتی همدیگر نشویم و اگر مشگل یا سوء تفاهمی پیش می آمد خیلی زود معذرت خواهی میکردیم البته احمد هرگز مرا تنها نمیگذاشت و از من دور نمیشد و همیشه حواسش به من بود از من میخواست که همیشه همراهش باشم و من نیز عاشق همراهی با احمد بودم همه جا در کنار احمد بودم هر جا میرفت با او میرفتم در جمع دوستان ،در مراسم های مختلف ،در فعالیت های اجتماعی و هرجا که احمد حضور داشت من نیز بودم .
منبع: کتاب ملاقات در ملکوت
نویسنده: مهدی گودرزی
#شهید_احمد_مشلب
سمت راست و برادر گرامی شان
#حزب_الله
@yousof_e_moghavemat
🌳از #خصایص شهید سعیدی نحوه اخلاق و رفتار او در محیط کاریش بود ، وجودش برای همکاران مایه دلگرمی و خلا او بشدت #نمایان و مایه دلتنگی💔 ،هر جا بود ، آنجا صفا ، #صمیمیت ، یکرنگی ، عشق💓 و مهر و وفا موج می زد ، در کلامش 🗣بوی صداقت بمشام می رسید
🌲و در نگاهش👀 آرامش و سکون #فریاد می کشید ، ☝🏻در حفاظت از بیت المال زبانزد بود و از انقلاب سهمی برای خود قائل نشد✖ ، #لباسش 👕معمولا پیراهنی سفید و شلواری ساده و پارچه ای که همواره زینت اندامش بود 🍂 روزی هم که خداحافظی👋 کرد و رفت سبکبار بود و آسوده دل و روزی هم که پر کشید🕊 تیز پرواز بود و مطمئن .🌱
راوی : سرهنگ پاسدار عباس لیراوی
#شهید_محمد_جعفر_سعیدی
🌷
@yousof_e_moghavemat
🌸امام خامنه ای(مدظله)🌸 :
❤️✨روزبه روز باید یاد #شهدا و تکرار نام شهدا و نکته یابی و نکته سنجی #زندگی_شهدا در جامعه ی ما رواج پیدا کند.
❤️✨و اگر این شد، آن وقت مسئلهی #شهادت که به معنای #مجاهدت تمام عیار در راه خدا است، در جامعه #ماندگار خواهد شد
❤️✨و اگر این شد، برای این جامعه دیگر #شکست وجود نخواهد داشت و شکست معنا نخواهد داشت؛ پیش خواهد رفت.
#بیانات
#مقام_معظم_رهبری
#شهدا
@yousof_e_moghavemat