eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
🤭 😅 🍁 🍂 «...قبل از عملیات ، می خواستم منبع آبی را برای نیروهای مینی‌کاتیوشای اداوت تیپ ببرم. [جانشین تیپ] از من پرسید: "آبو کجا داری می‌بری؟!!" درحالیکه وقتی به من دستور می دهد بایستی اجرا کنم، منم بسیجی، بی ترمز جواب دادم: "می برم برای پکوک [از مسئولین گردان ادوات ذوالفقار]. گفت: "آبو به گردان انصار برسون؛ چون اونا بیشتر نیاز دارن." من گفتم: "ببخشید! آقای ناهیدی [فرمانده گردان ادوات ذوالفقار] باید به بنده دستور بده. فرمانده‌ی من ایشونه." 🙄 گازش را گرفتم، منبع آب را گذاشتم و برگشتم. من می‌دانستم چه مواقعی خشن و خطرناک می‌شود!!! این دستانش را داخل پل فانسقه می کرد و خیلی شق و رق، سینه جلو و سربالا می ایستاد. 🤔 من که رسیدم، دیدم روی سقف سنگر ایستاده است و شهبازی هم کنار او. محکم زدم روی دستم و پیش خودم گفتم که ای دل غافل! بیچاره شدم، شهبازی مرا لو داده است که از دستورش سرپیچی کرده ام. 😰 گفت: "بیا بالا ببینم." گفتم: "خیلی ممنون! همینجا خوبه!! می‌دانستم اگر بروم بالا، یک چک آبدار نوش جان خواهم کرد و اگر این اتفاق می‌افتاد، می‌دانست من معلم هستم، احترام خاصّی هم برایم قائل بود، دیگر تا پایان عمر مشکل می‌شد. هر کاری کرد بالا نرفتم. 😬 گفت: "یک ربع بهت وقت میدم همون منبع آبو برسونی انصار و برگردی." ماهم که برقی بودیم، برقی تر!!! رفتم منبع آب را رساندم و برگشتم نزد حاجی. مرا در آغوش گرفت و گفت: "شماها امید اسلام هستید.» 😘 😍 📺 منبع زیرنویس: برنامه - مصاحبه با سردار سرتیپ پاسدار ، ویژه برنامه سالروز ربایش - ۱۴ تیر ۱۳۹۷. 🍁 🍂 📸 در تصویر، سردار حاج عباس برقی (سمت راست) در کنار سردار دشمن شکار اسلام، را مشاهده می‌فرمایید. ✔ 🌸 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🤭 😅 🍁 🍂 «...قبل از عملیات ، می خواستم منبع آبی را برای نیروهای مینی‌کاتیوشای اداوت تیپ ببرم. [جانشین تیپ] از من پرسید: "آبو کجا داری می‌بری؟!!" درحالیکه وقتی به من دستور می دهد بایستی اجرا کنم، منم بسیجی، بی ترمز جواب دادم: "می برم برای پکوک [از مسئولین گردان ادوات ذوالفقار]. گفت: "آبو به گردان انصار برسون؛ چون اونا بیشتر نیاز دارن." من گفتم: "ببخشید! آقای ناهیدی [فرمانده گردان ادوات ذوالفقار] باید به بنده دستور بده. فرمانده‌ی من ایشونه." 🙄 گازش را گرفتم، منبع آب را گذاشتم و برگشتم. من می‌دانستم چه مواقعی خشن و خطرناک می‌شود!!! این دستانش را داخل پل فانسقه می کرد و خیلی شق و رق، سینه جلو و سربالا می ایستاد. 🤔 من که رسیدم، دیدم روی سقف سنگر ایستاده است و شهبازی هم کنار او. محکم زدم روی دستم و پیش خودم گفتم که ای دل غافل! بیچاره شدم، شهبازی مرا لو داده است که از دستورش سرپیچی کرده ام. 😰 گفت: "بیا بالا ببینم." گفتم: "خیلی ممنون! همینجا خوبه!! می‌دانستم اگر بروم بالا، یک چک آبدار نوش جان خواهم کرد و اگر این اتفاق می‌افتاد، می‌دانست من معلم هستم، احترام خاصّی هم برایم قائل بود، دیگر تا پایان عمر مشکل می‌شد. هر کاری کرد بالا نرفتم. 😬 گفت: "یک ربع بهت وقت میدم همون منبع آبو برسونی انصار و برگردی." ماهم که برقی بودیم، برقی تر!!! رفتم منبع آب را رساندم و برگشتم نزد حاجی. مرا در آغوش گرفت و گفت: "شماها امید اسلام هستید.» 😘 😍 📺 منبع زیرنویس: برنامه - مصاحبه با سردار سرتیپ پاسدار ، ویژه برنامه سالروز ربایش - ۱۴ تیر ۱۳۹۷. 🍁 🍂 📸 در تصویر، سردار حاج عباس برقی (سمت راست) در کنار سردار دشمن شکار اسلام، را مشاهده می‌فرمایید. ✔ 🌸 @yousof_e_moghavemat