eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
29.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر برام قصه بگو... به یاد ارسالی یکی از اعضای محترم کانال یوسف مقاومت @yousof_e_moghavemat
13.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۷ مهر؛ سالروز عملیات بزرگ والفجر ۴ با فرماندهی مشترک سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. سال ۱۳۶۲ را باید سال والفجر‌ها نامید، زیرا عملیات‌های مهم والفجر عمدتا در این سال اجرا شد از جمله ... @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
✅ پست ۳۰ ؟ 🔵 بدیهی بود که خروجی حاصل از نشست فرماندهان ارشد سپاه با مسئولین و عناصر شناسایی واحدهای طرح و شناسایی و اطلاعات-عملیات ۲۷ ، بخصوص نشست دوم با حضور فرمانده کل سپاه به مذاق خوش نیاید. خصوصاً از آن جهت که به نظر می‌رسید فرماندهان رده بالای سپاه، پس از استماع گزارش‌های عناصر شناسایی و اطلاعاتی لشکر۲۷ اکنون نسبت به لغو عملیات ۵ راغب‌ترند، تا اجرای آن. همین امر سبب شد تا فرمانده لشکر ۲۷ با آن عناصر به سختی برخورد کند. ؛ مسئول واحد اطلاعات-عملیات ۲۷ در بیان خاطرات خود، از آن روزهای تلخ این‌گونه یاد کرده است: «...به روزهای پایانی ماموریت‌های شناسایی در بمو رسیده بودیم، که طی دهم و دوازدهم مهرماه ۱۳۶۲ به درخواست ما، دو جلسه در قرارگاه عملیاتی نجف برگزار شد. در آن دو جلسه از طرفِ واحدهای اطلاعات عملیات و طرح و شناسایی ۲۷ من، مجید زادبود، حسین الله‌کرم، اصغر جعفری، محمد جوانبخت، حجت‌الله معارف‌وند، محمد مرادی، مهدی براتی و احمد استادباقر حضور داشتیم. مدیریت جلسه اول به عهده علی شمع‌خانی بود که سرهنگ علی صیاد شیرازی، غلامعلی رشید و عزیزجعفری هم او را همراهی می‌کردند. جلسه دوم در قرارگاه نجف را، خود محسن رضایی مدیریت کرد که آقایان شمع‌خانی، رشید، صفوی، رفیق‌دوست و جعفری هم در آن حضور داشتند. طی این جلسه دومی؛ بچه‌های ما به خصوص حسین الله‌کرم و خودِ من، حرف‌هایمان را کامل زدیم. ما مشکلات اجرای عملیات در منطقه کوهستانی بمو و پیچیدگی‌های آن را موبه‌مو و جزء به جزء تشریح کردیم. اینکه اگر به هر دلیلی عملیات ضربه ببیند، فاجعه بزرگی رخ خواهد داد. بچه‌های ما به صورت غیرمستقیم می‌خواستند آقای شمع‌خانی و صیاد شیرازی را متقاعد کنند که اجرای عملیات در این منطقه به صلاح نیست. گویا بعد از خاتمه‌ی همان جلسه، آقای شمع‌خانی خطاب به مجید زادبود و احمد استادباقر گفت: این حرف‌هایی که زدید درست، امّا این را هم بدانید؛ در نهایت این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم در این محور عملیات بشود، یا نشود. پس بهتر است شما بروید و به کارهایتان ادامه بدهید، تا ما بگوییم چه‌کار باید بکنید. لحن صحبت‌ها و تعابیر به‌کارگرفته شده توسط آقای شمع‌خانی، تاثیر بدی روی روحیه زادبود و استادباقر گذاشت و آنها را خیلی برآشفته کرد. این را وقتی فهمیدم که این دو نفر آمدند و همین موضوع را به من هم گفتند. من هم بعد از شنیدن حرف‌هایشان به آنها گفتم: فعلاً آرام باشید تا ببینید در این مورد چه نظری دارد! بعد به اردوگاه لشکر در قلّاجه رفتم تا هم گزارش آن جلسه را به حاجی بدهم و هم از او کسب تکلیف کنم. وقتی همه‌ی حرف‌های بچه‌ها را به انتقال دادم، خیلی عصبانی شد و به من گفت: ببینم سعید؛ شما اصلاً با اجازه‌ی چه کسی این حرف‌ها را به محسن رضایی زدید؟ اصلاً این مسائل چه ربطی به شما داشت؟ گفتم: حاجی‌جان؛ ما که سر خود نرفته بودیم، بعد از جلسه‌ی اولی که خودت را هماهنگ کرده بودی، از طرف قرارگاه نجف ما را خواستند و گفتند بیایید حرف‌هایتان را به آقا محسن بگویید. ما هم رفتیم و بچه‌ها حرف‌هایشان را به او گفتند. با حالتی برآشفته‌تر گفت: غلط کرده هر کس این حرف‌ها را به محسن زاده! گفتم: حاجی‌جان؛ من که به شما گفتم؛ این بچه‌ها سرخود به آنجا نرفتند، قرارگاه احضارشان کرده بود. گفت: خیلی بیجا کرده‌اند؛ مگر شما بزرگتر ندارید؟ گفتم: معلوم است که داریم. گفت: خُب؛ پس اگر این‌طور است، چه لزومی داشت پیش محسن و شمع‌خانی بروید؟ می‌آمدید به من می‌گفتید که محسن و شمع‌خانی خواستار جلسه با ما شده‌اند، آن‌وقت خودم می‌رفتم و می‌دانستم جواب آن آقایان را چطوری بدهم...» @yousof_e_moghavemat
عصای دست ؛ مرد خانه‌ ی ؛ چو سرو رفتی و صدپاره استخوان شده‌ای ... خرداد ماه ۱۳۸۰ معراج الشهدای تهران خانواده‌‌ی «شهید ذوالفقار گوگونانی» برای تحویل گرفتن پیکر فرزندشان آمدند » به سال ۱۳٦۲ در جزیره‌ی مجنون به شهادت رسید و پیکرش ۱۸ سال بعد، در جریان عملیات تفحص، کشف و به ایران بازگردانده شد عکاس : اسماعیل داوری @yousof_e_moghavemat
🌹حکم ریاست راه آهن را به او دادند. نگاهی به لباس خاکی خودش،عکس شهدا و حکم انداخت. حکم را پاره کرد و گفت:به وزیر بگویید من علیرضا نوری ساروی آنقدر در این بیابان‌ها می‌مانم تا شهید شوم. 🌷 @yousof_e_moghavemat
💚پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: 🔸خانه ای که در آن قرآن فراوان خوانده شود، 🔸خیر آن بسیار گردد و به اهل آن وسعت داده شود 🔸و برای آسمانیان بدرخشد چنان که 🔸ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند. 📕کافی (ط-اسلامیه) جلد ۲ صفحه ۶۱۰ @yousof_e_moghavemat
🌺عن الإمام العسكری عليه السلام: 《أولَى النّاسِ بِالمَحَبَّةِ مِنهُم مَن أمَّلوهُ》 مردم ، كسى را بيشتر دوست دارند كه به او اميد [بيشترى ]دارند بحارالانوار،ج۷۸ص۳۷۹ @yousof_e_moghavemat
سهراب سلیمانی، برادر کوچکتر شهید سلیمانی: وسایل منزل ایشان شاید مربوط به ۲۰ سال قبل باشد و افرادی که به منزل حاج قاسم آمده اند، این صحبت را تأیید خواهند کرد. حتی مبل‌های منزل در دو مرحله تعمیر شده اند چرا که ایشان هرگز حاضر به تغییر وضعیت و سبک زندگی در سطح معمولی و رو به بالا نبود، با حقوق سپاه زندگی خود را اداره می‌کرد و هرگز هیچ درآمدی خارج از حقوق سپاه نداشت و خانواده هم به این شرایط قانع بودند. @yousof_e_moghavemat
. ✔نماز وحدت آفرین در تصویر حاج احمد متوسلیان، عزیزان ارتش و مردم کردستان رو می بینید که پس از اقامه نماز به نشان وحدت و اتحاد دستان همدیگه رو گرفتند چه زیباست این همدلی بدون توجه به نژاد و زبان و مذهب و گروه. آن چه مهم است اعتلای ایران است نکته ظریفی در تصویر هست حاج احمد (نفر سوم نشسته از سمت راست) روی زمین خاکی نشستن حتی اینجا هم یارانشون رو به خودشون ترجیح دادن مکان: مریوان زمان: سال 1359-60 @yousof_e_moghavemat