eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام عشق و به نام هر چیزِ خوب یعنی « یاد شما » ... @yousof_e_moghavemat
🌼 ✍امام علی علیه السلام: هيچ عملى نزد خداوند، محبوب تر از نماز نيست، پس هيچ كار دنيايى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد 📚خصال، صفحه 621 @yousof_e_moghavemat
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔺 خطاب به آمریکایی‌ها: چه غلطی کردید که امروز برای ما خط و نشان می‌کشید؟ شما که از هیچ جنایتی فروگذار نکردید، امروز با چه پیشینه‌ای کشور ما را تهدید می‌کنید؟ جنایتی بود که انجام نداده باشید؟ 🔻به مناسبت هفته @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
!؟؟ 😠 °•° •°• 🟢 وقتی از کوه پایین می‌آمدیم، مسیری وجود داشت که به یک پل می‌رسید و از روی آن پل به سمت پاوه می‌رفتیم. ایشان ابتدای پل می‌ایستاد و یک جعبه خرما دستش می‌گرفت و به بچه‌ها تعارف می‌کرد. خرما را که برمی‌داشتیم، به پشتمان می‌زد و ما را بغل می‌کرد و می‌گفت: «خسته نباشی پهلوان.» یکی از همین روزها، وقتی که خرما را برداشتم، به او گفتم: «برادر مرسی.» جعبه‌ی خرما را آن طرف گرفت و گفت: «چی گفتی؟» همان جا یک‌دفعه یادم آمد که به‌شدت به استفاده از کلمات خارجی واکنش نشان می‌دهد. گفتم: «هیچی، دست شما درد نکند.» - نه، چی گفتی؟ یک بار دیگر بگو. - چیزی نگفتم، فقط گفتم مرسی. - بخیز. خلاصه ما را در آن گل و برف، حسابی خیزاند. من ده بیست متر رفتم. ارتفاع گل و برف نیم متر بود و من هلاک شدم و ماندم و دیگر نتوانستم بروم. گفت: «برو.» - برادر نمی‌روم. اصلاً نمی‌توانم بروم، یخ زدم. همه‌ی سیستم بدنم یخ زده بود. - برو، وگرنه می‌زنم. - بزن باور نمی‌کردم که بزند! ژ۳ را بالا برد و بر کمر من کوبید. ژ۳ هم سلاح سنگینی است. انگار برق مرا گرفت؛ به صورتی که بچه‌ها زیر بغلم را گرفتند. چنان شوکی به سیستم نخاعی من آمد که گفتم دیگر فلج شدم. خلاصه به پاوه برگشتیم و ظهر آن شوک برطرف شد و کم‌کم خوب شدم. آنجا گفتم: «تو برای چه من را زدی؟» گفت: برای چه تو آن کلمه‌ی زهرماری را گفتی؟ مرد حسابی! ما یک شاه را که ایرانی و هم‌جنس و هم‌وطن خودمان بود، به خاطر فرهنگش از این مملکت بیرون انداختیم. ما شاه را با آن فرهنگ بیرون نکردیم که شمای پاسدار که نوک دفاع از انقلاب اسلامی هستی، کلمه‌ی فرانسوی بگویی. این همه کلمه‌ی «ممنونم، خدا پدرت را بیامرزد، دستت درد نکند» وجود دارد، چرا تو این حرف را زدی؟!» ☆ ♡ 👈 به روایت سردار ؛ مسئول وقت بهداری مریوان و همچنین معاون بهداری برگرفته از صفحات ۱۷۶ و ۱۷۷ کتاب بسیار جذاب و خواندنی نوشته‌ی استاد جواد کلاته عربی. 》 《 》 @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ولادت دهمین پیشوای شیعیان علیه السلام مبارک باد. روح ایمان ای خورشید سامرایی 🌹از جنس امام رضایی... @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌷 ۱۳ تیر ۱۳۶۵ از یاران وهمراهان و قائم مقام همسر شهید دستواره:👇 وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می پخت. ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. می گفت لباسهای کثیف من خیلی سنگین است؛ تو نمی توانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش @yousof_e_moghavemat
امام هادی علیه السلام: بر زیردستان خشمگین شدن نشانه پَستی است اَلغَضَبُ عَلى مَن تَملِكُ لُؤمٌ بحارالانوار، جلد78، صفحه370 🌹ولادت با سعادت امام هادی علیه السلام بر شما مبارک🎊🎉 @yousof_e_moghavemat
«همشهری» در محوطه ی پادگان قدم میزدم. شخصی رادیدم که یک دست لباس بسیجی برتن داشت ویک چفیه برگردن. آمد نزدیک من. سلام کردو گفت: چطوری؟ بچه کجایی؟ گفتم: بچه رابرم. گفت: کی تو رو اعزام کرده؟ گفتم: من از بردسیر اعزام شدم. گفت: نمی ترسی تو رو برگردونن؟ گفتم: نه میرم پیش قاسم سلیمانی،همشهری خودمه، از او میخوام دستور بده تو جبهه بمونم. گفت: اگه قاسم سلیمانی بگه برگرد،برمیگردی؟ گفتم: قاسم سلیمانی میدونه من بچه عشایرم و توان کارکردن تو جبهه رو دارم، نمیگه برگرد. گفت: قاسم سلیمانی رومیشناسی؟ گفتم: نه گفت: قاسم سلیمانی منم، حالاموندن تویه شرط داره،اون هم اینکه صبح هاجلوی گردان یه پرچم توی دستت بگیری و بدوی... گفتم: قبول! منبع: نشریه یاران شاهد شماره171 @yousof_e_moghavemat