eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 خدایا! تو را شکر میکنم که با درد مرا آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم، و به ارزش کیمیایی درد پی ببرم، و ناخالصی های وجودم را در آتش درد بسوزانم، و خواسته های نفسانی خود را زیر کوه غم و درد بکوبم، و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس کشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد، تا به وجود خدا پی ببرم، و موجودیت وجود خود را حس کنم.. @yousof_e_moghavemat
♥️ غرق در دامن طوفان حوادث شده ایم نوح ما را بفرست در شب طوفانی ما عالمی سخت گرفتار بلاها شده است منجی عالم ما همدم حیرانی ما جنگ به دنیا بنگر رنگ ز آزادی رفت نصرتی کن تو به ان یار خراسانی ما در یمن یار یمانی که چه غوغایی کرد گوش به امرست همه لشکر ایرانی ما نادم از شوق شنیدن ز برِ کعبه ببین سر به سجده شده در شکر ز یزدانی ما @yousof_e_moghavemat
شهادت پاداش کسانی است که در این روزگار گوشش شان غبار دنیا نگرفته باشد، وصدای آسمان را بشنوند؛ وشهادت حیات عند رب است نوشته: به مناسبت ترور دانشمند هسته ای دکتر @yousof_e_moghavemat
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مستند 🌟 شهید 🌺ولادت: 16 اردیبهشت 1345 ⚫️شهادت: 8 آذر 1389 ⭕️ داستان تکراری 🎥 شهید شهریاری، دانشمند نابغه و یک انسان استثنایی که در راه علم و خدمت به کشورش توسط رژیم غاصب صهیونیستی ترور شد. ⏰ زمان: 22 دقیقه 🎬 کارگردان: مصطفی آتش مرد 📺 پخش شده در کانال عماریار @yousof_e_moghavemat
🍃🌸روزهای غمگین خرمشهر و آبادان 💠در اهواز آن روزهای اول جنگ و هفته‌ های اول جنگ بعد از آنی که خرمشهر بوسیله‌ی دشمنان اشغال شده بود و آبادان در محاصره بود، و سرتاسر جزیره‌ی آبادان زیر آتش دشمن بود، بنده وقتی نگاه می‌ کردم به نقشه‌ی جزیره‌ی آبادان و شهر خرمشهر مثل این‌که یک دست قوی، یک پنجه‌ی قوی این قلب من را به شدت می ‌فشرد. توی اتاق کار ما - اتاق جنگ در آن محل جنگ های نامنظم - نقشه‌ های گوناگونی بود. چون عملیات نامنظم و چریکی نسبت به آن منطقه‌ی آبادان انجام می‌ شد، نقشه‌ی جزیره‌ی آبادان به طور کامل وجود داشت آن جا. هر وقت من چشمم به این نقشه می ‌افتاد تمام روحم زیر فشار قرار می‌ گرفت، از تصور این‌که خرمشهر عزیز و این خانه ‌ها و این کوچه‌ ها و این خیابان ها و این نخلستان ها زیر پای دشمن غاصب و متجاوز است. تمام فشاری که ما آن روز می ‌آوردیم برای تجهیزات به مناسبت امیدی بود که داشتیم؛ متأسفانه هر چه می‌ شنیدیم از آنهایی که اختیارات دست آنها بود آیه‌ی یأس بود. عده‌ ای باورشان شده بود که ما خرمشهر را از دست دادیم، و معتقد بودند که باید بنشینیم با دشمنی که وارد خانه‌ی ما شده مذاکره کنیم تا در سایه‌ی این مذاکره بتوانیم وجب وجب و قدم قدم سرزمین های خانه‌ی خودمان را پس بگیریم. حالا چقدر طول می‌ کشید خدا می‌ داند. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🔶 🔶 ✔ ✅ ⁉️ 🔵 چنان که از قرائن و شواهد متعدد برمی آید، سوری ها خیال نداشتند از این نیروها بهرۀ نظامی ببرند؛ بلکه درصدد بودند تا صرفاً به عنوان از آنها استفاده کنند. از این وضعیت به هیچ وجه راضی به نظر نمی رسید. از این رو درصدد برآمد تا مراتبِ اعتراض خود را به مقامات سوری ابراز کند. محسن کاظمینی، از کادرهای می گوید: ... کاسه ی صبر نیروها لبریز شده بود. همه به احمد فشار می آوردند که ، چرا در سوریه زمینگیر شده ایم؟ پس کِی می گذارند وارد عمل شویم؟ کار به حدی بالا گرفت که هنگام بازدید رفعت اسد - برادر رئیس جمهور و مرد شمارۀ دو حکومت سوریه - از پادگان ، برای تعیین تکلیف بچه ها با او صحبت کرد. در آن دیدار، طرف سوری از مواجهه با اصل مطلب طفره می رفت و با یک سری تعارفات، از قبیل اینکه شما مهمان عزیز ما هستید و این قبیل تعارف ها، سعی داشتند ما را مجاب کنند. سرانجام طاقت نیاورد و به رفعت اسد گفت: ... ما برای میهمانی به سوریه نیامده ایم. شما بهتر می‌دانید که هنوز تکلیف جنگ ما با صدّام، یکسره نشده. اگر حاضر شده ایم به اینجا بیاییم برای این بود که ثابت کنیم اگر محور جهاد، اسلام باشد، بچه های ۱۵- ۱۶ سالۀ مسلمانِ سوری هم می توانند مثل شیر به ارتفاعات اشغالی جولان کشور شما حمله ببرند، گوش سرباز اسرائیلی را بگیرند و او را با خفّت بیاورند در خیابان های دمشق بچرخانند؛ مثل همان کاری که بسیجی های نوجوان ما در و بیت المقدس با کماندوهای صدّام کردند...تعارف بس است. تکلیف ما را مشخص کنید. اگر به هر علت قرار است حضور ما در سوریه صرفاً در حد وجه المصافحه و برگ برنده ای در مذاکرات سیاسی شما باشد، ما اهل آن نیستیم...! ✌ 👏 👍 📚 منبع : کتاب ارزشمند @yousof_e_moghavemat
خداوند براى مهدى، مردمانى را بر مى انگيزد كه از گوشه و كنار زمين جمع مى شوند، همچنان كه ابرهاى پراكنده پاييزى به هم مى آيند. به خدا سوگند، من نام هاى آنها را و نام اميرشان را و جايى را كه مركب هايشان را مى خسبانند، مى دانم. مهدى به كعبه وارد مى شود و مى گريد و به درگاه خدا زارى مى كند. خداوند عزّوجلّ فرموده است: «يا [ كيست ] آن كس كه درمانده را ـ چون وى را بخواند ـ اجابت مى كند و گرفتارى را برطرف مى گرداند و شما را جانشينان اين زمين قرار مى دهد؟ @yousof_e_moghavemat
🌹🍃 همه جور شاگردی داشت. از حزب اللهی ریش دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می زد. یک بار یکی از همین فکلیها همراه دوست محجبه اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب میکرد «دخترم». اذان گفتن . نگفت «بروید بعد نماز بیایید» . همان جا آستین هایش را بالا زد. سجادة کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می خواند. یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول نماز جماعت دانشگاه بود و قرآن بعد از نمازش ترک نمی شد. شهید دکتر مجید شهریاری این طور شاگرد تربیت میکرد. @yousof_e_moghavemat