💗 حاج احمد 💗
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
💐
🌸
بنا به گفتهی شاهدان عینی، دراین ایّام #متوسلیان هرگاه فرصتی به دست میآورد، از غوغای جمع یاران میگریخت، خود را به «زینبیه» میرساند و در کنجی از خلوت حَرمِ اُمالمصائب(ع)، ساعاتی به نماز و راز و نیاز با حضرت حق مشغول میشد.
احمد حمزهای؛ از کادرهای یگان ذوالفقار، قصّهی #آخرین_زیارت شبانهی متوسلیان در حرم مطّهر حضرت زینب (ع) را اینگونه بازگو میکند:
💞
«...توی حرم خانم زینب (ع)، یک گوشهای نشست و تا وقت اذان، یک روند نماز خواند، دعا و مناجات کرد و اشک ریخت. دورادور مراقبش بودیم. اصلاً این #حاج_احمد، حاجاحمد همیشگی نبود. صدای اذان صبح که توی حرم پیچید، داشتیم آماده میشدیم تجدید وضو کنیم برای نماز صبح، که دیدیم #حاجی با نگاهی متعجب و حیرتزده آمد طرفمان و گفت: شما هم او را دیدید؟
پرسیدیم: چه کسی را میگویید؟
#حاجی انگار فهمید ما چیزی ندیدهایم. گفت: همان سپاهی را میگویم.
با تعجب پرسیدیم: کدام سپاهی؟ اصلاً شما چرا امشب اینطور منقلب و آشفتهاید؟
🚩
#حاجی گفت: از سر شب مشغول نماز بودم. دلم خیلی گرفته بود. سیمای بچههایی که رفته بودند، خصوصاً هوای «محمّد توسّلی» دست از سرم بر نمیداشت. سرانجام به جدّهی سادات متوسل شدم، بلکه ایشان عنایتی و نظری در کارم بفرمایند. همین حالا که صدای اذان توی حرم بلند شد، ناغافل دیدم آن سپاهی آمد کنارم ایستاد و گفت: #برادر_احمد ، فردا همان روز موعود است، بیتابی نکن. به پایان انتظارت، مدّت زیادی باقی نمانده!»
🔰
✔
📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و باشکوه #همپای_صاعقه ، نوشته گلعلی بابایی، صفحه نورانی ۷۴۷.
⚘
🌺
#اللهم_فک_کل_اسیر
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📕 #معرفی_کتاب 📚
☆
♡
📑 نام کتاب: #ضربت_متقابل
✉ کتاب دوم از مجموعه #حماسه_۲۷
📊 کارنامه عملیاتی #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در نبرد رمضان از تیر ۱۳۶۱ تا پایان شهریور ۱۳۶۱
✍ نگارش: گل علی بابایی
📱پژوهش: حسین بهزاد
📦 انتشارات: سوره مهر
📄 نوبت چاپ: چهاردهم ۱۳۹۳
📰 تعداد صفحات: ۱۰۰۳
💰 قیمت: ۷۵۰۰۰ تومان (سوره مهر)
.
.
.
📺 اثر برگزیده دوازدهمین جشنواره کتاب سال #دفاع_مقدس در رشتۀ پژوهش✅
✒
📄 کتاب اول این مجموعه #همپای_صاعقه بود که در پست های قبلی خدمتتون معرفی کردیم.
◇
◇
🏷 توضیحات: #ضربت_متقابل در ۱۴ فصل با عناوین تدبیر تعقیب متجاوز، اهداف طرح عملیاتی کربلا، شناسایی و سازماندهی، تلاش های بازدارنده، ضربت متقابل، رخنه ناموفق، نبرد فطر، همت چاره ساز، انتخاب راه کار، مصاف با دژهای مثلثی، مثلث سوم، آخرین تمهیدات، واپسین تکاپو و ترازبندی نبرد رمضان شکل گرفته است.
نوشتههای کتاب بیانگر واقعیت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و کاملاً مستند و معتبر است و جای هیچ شک و شبههای برای حقایق موجود در عملیات رمضان به جا نمیگذارد.
نویسنده اثر تاریخ واقعی جنگ را بدون دخل و تصرف همراه با خاطرات فرماندهان روایت میکند و فضاسازی و شخصیتسازی در این کتاب جایی ندارد؛ چراکه در پژوهش نمیتوان شخصیت کاذب و خیالی ایجاد کرد و باید عین همان که هست گفته شود.
به زندگی روزمره #شهید_همت و #احمد_متوسلیان هم در #ضربت_متقابل اشاره شده است؛ ولی باز هم نمیتوان گفت کتاب خاطرهنویسی است، چون درخاطرهنویسی دست خاطرهنویس باز و ممکن است کنار شخصیت اصلی، شخصیتپردازی را هم چاشنی کار بکند. بنا بر گفته نویسنده اثر، این کتاب در ابتدا برای مخاطب خاص نوشته شد اما پس از انتشار، بسیار سریع کمیاب و مشخص شد جز مخاطب خاص خواننده عام هم آن را پسندیده است...البته این به دلیل نگارش روان و سبک تاریخنگاری شیرین کتاب است و کسی که حتی جنگ تحمیلی را ندیده میتواند با خواندن آن و درک جزئیات جنگ از کتاب لذت ببرد.
اطلاعات این کتاب از طریق نوارهای گفت وگو با فرماندهان، جلسات، بیسیمهای شب عملیات تا لحظه پایان عملیات، مصاحبه با خانوادههای رزمندگان و...استخراج شده است، مرتب کردن این نوارها و مشخص کردن هویت و مسئولیت هر یک از افرادی که در حال صحبت است، با توجه به گذشت زمان و اینکه این لشکر، ۱۴ فرمانده داشته که در جلسات صحبت میکردهاند، کاری بسیار سخت بوده است. نگارش کتاب از لحظه کلید خوردن تا پایان پژوهش سه سال به طول میانجامد و طی ۱۱ ماه و نیم منابع صوتی آن تنظیم میشود.
●
●
#کتاب_خوب_بخوانیم
#من_ماسک_میزنم
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
💐
🌸
بنا به گفتهی شاهدان عینی، دراین ایّام #متوسلیان هرگاه فرصتی به دست میآورد، از غوغای جمع یاران میگریخت، خود را به «زینبیه» میرساند و در کنجی از خلوت حَرمِ اُمالمصائب(ع)، ساعاتی به نماز و راز و نیاز با حضرت حق مشغول میشد.
احمد حمزهای؛ از کادرهای یگان ذوالفقار، قصّهی #آخرین_زیارت شبانهی متوسلیان در حرم مطّهر حضرت زینب (ع) را اینگونه بازگو میکند:
💞
«...توی حرم خانم زینب (ع)، یک گوشهای نشست و تا وقت اذان، یک روند نماز خواند، دعا و مناجات کرد و اشک ریخت. دورادور مراقبش بودیم. اصلاً این #حاج_احمد، حاجاحمد همیشگی نبود. صدای اذان صبح که توی حرم پیچید، داشتیم آماده میشدیم تجدید وضو کنیم برای نماز صبح، که دیدیم #حاجی با نگاهی متعجب و حیرتزده آمد طرفمان و گفت: شما هم او را دیدید؟
پرسیدیم: چه کسی را میگویید؟
#حاجی انگار فهمید ما چیزی ندیدهایم. گفت: همان سپاهی را میگویم.
با تعجب پرسیدیم: کدام سپاهی؟ اصلاً شما چرا امشب اینطور منقلب و آشفتهاید؟
🚩
#حاجی گفت: از سر شب مشغول نماز بودم. دلم خیلی گرفته بود. سیمای بچههایی که رفته بودند، خصوصاً هوای «محمّد توسّلی» دست از سرم بر نمیداشت. سرانجام به جدّهی سادات متوسل شدم، بلکه ایشان عنایتی و نظری در کارم بفرمایند. همین حالا که صدای اذان توی حرم بلند شد، ناغافل دیدم آن سپاهی آمد کنارم ایستاد و گفت: #برادر_احمد ، فردا همان روز موعود است، بیتابی نکن. به پایان انتظارت، مدّت زیادی باقی نمانده!»
🔰
✔
📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و باشکوه #همپای_صاعقه ، نوشته گلعلی بابایی، صفحه نورانی ۷۴۷.
⚘
🌺
#اللهم_فک_کل_اسیر
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
✅
👉
◻️ جعفر جهروتی زاده روایت می کند:
🔸️
... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، #حاج_احمد و #حاج_همت ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ حاج احمد با کمک حاج همت به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند.
✔
از سوی دولت سوریه، #پادگان_زبدانی به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیهی زندگی در آن اثری به چشم میخورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد #سوری_ها بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به سوریه چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، حاج همت رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟»
سوری ها هم جوابی برای این پرسش حاج همت نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد.
✔
◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر اسرائیل داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، #متوسلیان قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش اسرائیل در «درّۀ بِقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...].
✔
همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش اسرائیل در درّۀ بقاع، چندین جلسهی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوهی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه اسرائیلی ها تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجه مطلوبی حاصل نشد.
↘️
ادامه دارد...⬅️
‼
📕 #همپای_صاعقه ، ص ۷۸۱ و ۷۸۲.
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🔶 #سپاه_محمد_ص_می_آید 🔶
✔
✅
⁉️
🔵 چنان که از قرائن و شواهد متعدد برمی آید، سوری ها خیال نداشتند از این نیروها بهرۀ نظامی ببرند؛ بلکه درصدد بودند تا صرفاً به عنوان #اهرم_فشار از آنها استفاده کنند.
#متوسلیان از این وضعیت به هیچ وجه راضی به نظر نمی رسید. از این رو درصدد برآمد تا مراتبِ اعتراض خود را به مقامات سوری ابراز کند. محسن کاظمینی، از کادرهای #تیپ_27 می گوید:
... کاسه ی صبر نیروها لبریز شده بود. همه به احمد فشار می آوردند که #حاجی ، چرا در سوریه زمینگیر شده ایم؟ پس کِی می گذارند وارد عمل شویم؟
کار به حدی بالا گرفت که هنگام بازدید رفعت اسد - برادر رئیس جمهور و مرد شمارۀ دو حکومت سوریه - از پادگان #زبدانی ، برای تعیین تکلیف بچه ها با او صحبت کرد. در آن دیدار، طرف سوری از مواجهه با اصل مطلب طفره می رفت و با یک سری تعارفات، از قبیل اینکه شما مهمان عزیز ما هستید و این قبیل تعارف ها، سعی داشتند ما را مجاب کنند.
سرانجام #حاج_احمد طاقت نیاورد و به رفعت اسد گفت:
... ما برای میهمانی به سوریه نیامده ایم. شما بهتر میدانید که هنوز تکلیف جنگ ما با صدّام، یکسره نشده. اگر حاضر شده ایم به اینجا بیاییم برای این بود که ثابت کنیم اگر محور جهاد، اسلام باشد، بچه های ۱۵- ۱۶ سالۀ مسلمانِ سوری هم می توانند مثل شیر به ارتفاعات اشغالی جولان کشور شما حمله ببرند، گوش سرباز اسرائیلی را بگیرند و او را با خفّت بیاورند در خیابان های دمشق بچرخانند؛ مثل همان کاری که بسیجی های نوجوان ما در #فتح_مبین و بیت المقدس با کماندوهای #بعثی صدّام کردند...تعارف بس است. تکلیف ما را مشخص کنید. اگر به هر علت قرار است حضور ما در سوریه صرفاً در حد وجه المصافحه و برگ برنده ای در مذاکرات سیاسی شما باشد، ما اهل آن نیستیم...!
✌
👏
👍
📚 منبع : کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه
#خرمشهرها_در_پیش_است
#نه_سازش_نه_تسلیم_نبرد_با_آمریکا
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
✅
👉
◻️ جعفر جهروتی زاده روایت می کند:
🔸️
... مراسم نماز جماعت و خواندن زیارت نامۀ مخصوص حضرت زینب (س) که تمام شد، #حاج_احمد و #حاج_همت ، خواستند نیروها را از حرم مطهر بیرون آورند؛ اما بچه ها دست بردار نبودند؛ حاج احمد با کمک حاج همت به هزار مشقّت، گریبان آنها را می گرفتند و در حالی که خودشان هم به سختی اشک می ریختند، بچه ها را کِشان کِشان از حرم خارج می کردند.
✔
از سوی دولت سوریه، #پادگان_زبدانی به عنوان محل استقرار نیروها در نظر گرفته شده بود؛ پادگانی بی در و پیکر که بیشتر به «حلبی آباد»! شباهت داشت تا یک پادگان نظامی، اقامتگاه مزبور، نه سرویس بهداشتی درست حسابی داشت و نه از امکانات اولیهی زندگی در آن اثری به چشم میخورد. از همه بدتر، سرویس دهی بد #سوری_ها بود. آنان اصلاً مراعات موازین مهمان نوازی را نمی کردند و به دلایلی نامعلوم، از پذیرایی این میهمانان مضائقه می نمودند؛ آن مهمان هایی که برای کمک به سوریه چند هزار کیلومتر راه را طی کرده و خودشان را به دمشق رسانده بودند تا به زعم خودشان، باری از دوش آنها بردارند. خُب، نبود امکانات اولیه و ضروریی مثل دستشویی و حمام، امری نبود که به سادگی بشود از آن گذشت. از این رو، حاج همت رفت سر وقت مسئولین سوری و از آنها پرسید: «آخر شما چطور مسلمان هایی هستید که در پادگان خودتان، حمام و دستشویی و سرویس توالت ندارید؟»
سوری ها هم جوابی برای این پرسش حاج همت نداشتند. البته فقدان امکاناتی مثل مواد خوراکی، با خرید غذاهای کنسرو شده که از مغازه های شهر تأمین می شد، قابل جبران بود؛ اما مسئلۀ عدم وجود سرویس های بهداشتی و نظافتی و حتی آب آشامیدنی سالم در داخل پادگان، امری لاینحل مانده بود که می بایست تحمل می شد.
✔
◽️با توجه به اینکه حضرت آیت الله خامنه ای - رئیس وقت شورای عالی دفاع - تأکید فراوانی بر روی شناسایی مواضع قوای اشغالگر اسرائیل داشتند، به محض استقرار قوای اعزامی در «پادگان زَبِدانی»، #متوسلیان قبل از هر کاری، اقدام به تشکیل تیم های اطلاعاتی کرد تا مواضع اشغال شده توسط ارتش اسرائیل در «درّۀ بِقاع» را کاملاً مورد شناسایی قرار دهند. مأموریت این تیم ها [...].
✔
همزمان با آغاز شناسایی مواضع ارتش اسرائیل در درّۀ بقاع، چندین جلسهی هماهنگی با مسئولین کشوری و لشکری سوریه نیز برگزار شد تا در خصوص نحوهی به کارگیری نیروهای ایرانی، طی نبردهای آتی علیه اسرائیلی ها تصمیم گیری شود؛ اما از این گونه جلسات، هیچ نتیجه مطلوبی حاصل نشد.
↘️
ادامه دارد...⬅️
‼
📕 #همپای_صاعقه ، ص ۷۸۱ و ۷۸۲.
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
❤ #سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
✔
🌸
🔸️
💠 به دستور #متوسلیان به سرعت وسایل و تجهیزات تیپ جمع آوری شد و صبح روز جمعه بیستم خرداد ۱۳۶۱ - یعنی یک روز پیش از عزیمت به سوریه - نیروها در پادگان امام حسین علیه السلام گرد آمدند.
#سعید_قاسمی ؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات #تیپ_۲۷ می گوید:
✔
«...هیچوقت فراموش نمیکنم. قریب به هزار نفر بودیم؛ حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر سپاه، و مابقی، بچّههای تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطهی زمین صبحگاه پادگان امام حسین (ع) صف کشیده بودند.
در مقابل ما و روی جایگاه، علاوه بر #حاج_احمد و #حاج_همت، #تیمسار_ظهیرنژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم اَحدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند.
🌸
#حاج_احمد در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجانانگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهرهای برافروخته و لحنی حماسی گفت:
📢
برادران، این راه، راهی بیبازگشت است! کسی که با ما میآید، باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازهی هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه میگذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با اسرائیلیها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اوّلین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود. 🚩
#حاج_احمد با حرفهایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچّهها با وصیتنامههایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق میریختند. پادگان از فریادهای «یاحسین» بچّههای سپاهی و ارتشی به لرزه در آمده بود. حتی به چشمهای #احمد، #همت و #تیمسار_ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود.
💕
بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، #حاج_احمد خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی سوریه شود.»
✔
🌸
📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای #همپای_صاعقه ، به قلم گلعلی بابایی - حسین بهزاد ، با تخلیص و اختصار از صفحات نورانی ۷۷۴، ۷۷۵ و ۷۷۶.
🔸️
↘️
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#دفاع_مقدس
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
📙 #معرفی_کتاب 📚
✔
💠
عنوان: #شراره_های_خورشید (کارنامه عملیاتی #لشکر۲۷_محمد_رسول_الله
در عملیات آبی خاکی خیبر - زمستان ۱۳۶۲ )
نویسنده: گلعلی بابایی
نوبت چاپ: سوم، بهار ۹۷
انتشارات: #نشر_۲۷ ( #نشر_بعثت )
تعداد صفحه: ۹۳۶
قیمت: ۴۲ هزار تومان 🌸
.
.
✍ دوستان بزرگوار اگر علاقه مند هستید که بدونید #حاج_همت و لشکرش توی #طلائیه و جزایر مجنون چیکار کرد که از طلائیه، #طلائیه ساخت، بر شما واجب می دونم که این کتاب رو تهیه کنید و به کتابخونه منزلتون اضافه کنید.⚘
.
.
✍ این کتاب سومین کتاب از مجموعه کتاب #حماسه_۲۷ هست که کتاب اول #همپای_صاعقه ( از دی ماه ۶۰ در مریوان تا اسارت حاج احمدآقای متوسلیان در لبنان) هست،
کتاب دوم #ضربت_متقابل (دوران فرماندهی حاج همت در عملیات رمضان) هست و کتاب سوم هم این #شراره_های_خورشید ...✔
.
.
✍ هر سه کتاب رو می تونید با قیمت و تخفیف خیلی خوب از سایت نشر ۲۷ یا همون نشر بعثت که مخصوص #لشکر_۲۷ هستش، سفارش بدید و تهیه کنید.
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📕 #معرفی_کتاب 📚
📑 نام کتاب: #ضربت_متقابل
✉ کتاب دوم از مجموعه #حماسه_۲۷
📊 کارنامه عملیاتی #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در نبرد رمضان از تیر تا پایان شهریور ۱۳۶۱
✍ نگارش: گل علی بابایی
📱پژوهش: حسین بهزاد
📄 نوبت چاپ: چهاردهم ۱۳۹۳
📰 تعداد صفحات: ۱۰۰۳
📺 اثر برگزیده دوازدهمین جشنواره کتاب سال #دفاع_مقدس در رشتۀ پژوهش✅
📄 کتاب اول این مجموعه #همپای_صاعقه بود که در پست های قبلی خدمتتون معرفی کردیم.
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌷 ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ - سالروز شهادت علیرضا ناهیدی 🔹 مسئول ادوات و #توپخانه سپاه مریوان (در زمان فرماندهی
🌷سالروز #شهادت سردار دلاور و بی ادعای #شهید_علیرضا_ناهیدی
🔹ولادت اسفند ۱۳۳۹ ، شرق #تهران ، #تهرانپارس
تحصیلات ابتدایی در دبستان «دانش پرور» و «سعدی»
دوران راهنمایی در #مدرسه_داریوش
مقطع دبیرستان در #مدرسه_ارشاد_خوارزمی در سال ۱۳۵۹
نقش مؤثر در تظاهرات دانش آموزی علیه رژیم طاغوت
راه اندازی #پایگاه_بسیج در مسجد محل
عضویت در #سپاه و عزیمت به #کردستان
دارای هوش فوق العاده و مغزی متفکر
مسئولیت ادوات و #توپخانه به دستور #حاج_احمد_متوسلیان
عزیمت به همراه #احمد_متوسلیان و همراهانش از #مریوان به #جنوب و راه اندازی واحد ادوات و توپخانه #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
عزیمت به لبنان به همراه قوای «محمدرسول الله» در خرداد ۱۳۶۱
شرکت در عملیات بزرگ و ایفای نقش مؤثر همچون #محمد_رسول_الله #فتح_المبین ، #بیت_المقدس ، #رمضان ، #محرم ، #زین_العابدین ، #والفجر_مقدماتی
▫️ آخرین سمت او فرماندهی #تیپ_ذوالفقار بود که از بهمن ۱۳۶۰ به آن منصوب شده بود. در عملیات #والفجر_مقدماتی #فکه روز ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ ، هدف اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به #شهادت رسید.
📚 منبع: کتاب #همپای_صاعقه 📨
#شهید_علیرضا_ناهیدی
#سالروز_شهادت
#بیست_و_هفتم_بهمن_1361
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#تاثیر_کلام_فرمانده
🔵 سخنرانی حماسی و عاشقانۀ #حاج_احمد_متوسلیان روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ پیش از آغاز مرحلۀ سوم
... بسیجی ها! شما که می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امامحسینعلیهالسلام و سپاه او کمک می کردیم، بدانید امروز روز عاشورا است. به خدا قسم من از یک یک شما درس می گیرم. شما بسیجیها برای من و امثال من در حکم استاد و معلم هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم.
می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان لازم برای ادامۀ رزم را سراغ ندارید؛ ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم #خرمشهر را آزاد کنیم...»
در آخر صحبت هایش، در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر شده بود، دست هایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت :
خدایا! راضی نشو که #احمد_متوسلیان زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده.
خدایا! اگر بنا بر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگِ احمد متوسلیان را برسان!
شنیدن این حرف ها و خصوصاً مناجات حاجی باعث شد همه ی نیروهای تیپ شیونکنان زار زار گریه کنند. خود حاجاحمد هم دل به دل نیروهای بسیجی ها داده بود و بی اختیار هقهق گریه، شانههایش را میلرزاند. به زحمت والسلام سخنرانی را ادا کرد و از پشت میکروفن کنار آمد.
حرف های حاجی مثل انفجارِ یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچهها ، همه را تکان داده بود. به محض پایان یافتن حرفهای حاجی، بچه های تیپ، در حالی که صلوات می فرستادند و تکبیر میگفتند، به طرف او هجوم آوردند و دستهجمعی و بیقرار، #حاج_احمد را در آغوش گرفته، می بوسیدند.
○ منبع زیرنویس: کتاب ارزشمند و فاخر #همپای_صاعقه
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
❤ #سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
✔
🌸
🔸️
💠 به دستور #متوسلیان به سرعت وسایل و تجهیزات تیپ جمع آوری شد و صبح روز جمعه بیستم خرداد ۱۳۶۱ - یعنی یک روز پیش از عزیمت به سوریه - نیروها در پادگان امام حسین علیه السلام گرد آمدند.
#سعید_قاسمی ؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات #تیپ_۲۷ می گوید:
✔
«...هیچوقت فراموش نمیکنم. قریب به هزار نفر بودیم؛ حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر سپاه، و مابقی، بچّههای تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطهی زمین صبحگاه پادگان امام حسین (ع) صف کشیده بودند.
در مقابل ما و روی جایگاه، علاوه بر #حاج_احمد و #حاج_همت، #تیمسار_ظهیرنژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش جمهوری اسلامی ایران هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم اَحدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند.
🌸
#حاج_احمد در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجانانگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهرهای برافروخته و لحنی حماسی گفت:
📢
برادران، این راه، راهی بیبازگشت است! کسی که با ما میآید، باید تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازهی هیچ یک از شهدای ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه میگذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با اسرائیلیها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اوّلین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود. 🚩
#حاج_احمد با حرفهایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچّهها با وصیتنامههایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق میریختند. پادگان از فریادهای «یاحسین» بچّههای سپاهی و ارتشی به لرزه در آمده بود. حتی به چشمهای #احمد، #همت و #تیمسار_ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود.
💕
بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، #حاج_احمد خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی سوریه شود.»
✔
🌸
📚 منبع نوشته: کتاب بسیار ارزشمند و گرانبهای #همپای_صاعقه ، به قلم گلعلی بابایی - حسین بهزاد ، با تخلیص و اختصار از صفحات نورانی ۷۷۴، ۷۷۵ و ۷۷۶.
🔸️
↘️
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#دفاع_مقدس
#سالروز_اعزام_لشکر_محمد_رسول_الله_به_لبنان
#بیست_و_یکم_خرداد_1361
@yousof_e_moghavemat