eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
17.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸ 🎥 روایتی زیبا از زندگی خلبان شهید مصطفی اردستانی 🙂بچه‌هامون رو از کودکی با شهدا آشنا کنیم @yousof_e_moghavemat
مـا از الست ؛ طایفه‌ای سینه خسته‌ ایم ما بچه‌های مادر پهلو شکسته‌ ایم ... @yousof_e_moghavemat
چرا فیلم های آوینی تیتراژ نداشت؟ او نمیخواست بگه مرتضی آوینی هنرمند کارگردان نویسنده متفکر اصلا بحثش این نبود میخواست بگه آقای هیچ... یک حرفی رو میخواست بزنه یک حقیقتی رو میخواست بگه بخاطر همین همیشه گمنام بود فیلماشم تیتراژ نداشت تا آخرش نمیدونستیم کارگردانش کیه صدای کیه کی تدوین کرده کی فیلم برداری کرده علتش اینه که در فرهنگ ما نه معمارامون پای ساختمون هاشون رو امضا میکردن نه خوشنویسا ونه هنرمندا هنرمندا پای کارشون امضا نمیکردن خاک پاتم آقا سید مرتضی می گفت منی در کار نیست خدا توفیق داده نادر طالب زاده @yousof_e_moghavemat
هنوز ، شب‌های سرد مـا با نگـاه چشمان شما گرم می شود . . . @yousof_e_moghavemat
📸 تصویر کمتر دیده شده از شهید سلیمانی(نفروسط تصویر) در کنار شهید حسین پورجعفری (نفر اول از سمت چپ) @yousof_e_moghavemat
ما آیه فتح را ز قرآن خواندیم در جبهه نماز سرخ ایمان خواندیم سال ۱۳۶۲ محور مریوان - ابتدای دشت شیلر ،ارتفاعات کانی مانگا یاد و خاطره از سمت چپ: ۱.شهید حسین بهرامی (اخوی شهیدان رضا و مهدی بهرامی) ۲.شهید علیرضا کلهر ۳.برادر بزرگوار آقای دکتر مرادیان گردان مقداد لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) @yousof_e_moghavemat
تا شهیدِ "انتقام‌ سیلی‌ زهرا" شوم بر سرم سربند یا زهرای‌ اطهر می‌زنم .... @yousof_e_moghavemat
⚘‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاش می شد زیر باران نگاهت خیس شد تا که دل را از غم غصه بشوییم⚘ ‌‌‌‌‌‌ ‌ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی از راننده سلیمانی از تصادف در مسیر ماموریت و واکنش عجیب سردار سلیمانی... @yousof_e_moghavemat
رئیس کچل‌ها ... به من می‌ گفتند، تو عامل مخرب جبهه‌ هايی هروقت كه می‌ رفتم جبهه همه‌ چيز را به‌‌‌ هم می‌ ريختم و سر بـه سر بچه هـا می‌ گذاشتم تا روحيه بگيرند...در جريان يكی‌از عمليات‌ها يك‌روز به عمليات مانده بود و من هم مسئول تداركات بودم. اين كه بچه‌ها شاد شـوند و در عمليـات بـا روحيـه‌ ی بيشـتری شرکـت ڪنند به نيروهای تداركاتی اعلام كردم دستور آمده بچه‌ هـای تدارڪات بايـد سَر هايشـان را از تَه بتراشند! بچه‌ها كه ازاين حرف من جا خورده بودند همه اعتراض كردند و می گفتند: « چرا بايد اين كار را بكنيم »؟ من هم فكری کردم و گفتم تراشيدن‌سرها برای اينست كه رزمندگان توي خط بتوانند براحتی بچه‌ های تدراكات را شناسايی‌كنند.همه قبول كردند و شروع‌ كرديم سر همه نيروهارا كچل كرديم. اولين آنها شهيد ميركمالی بود..فردای آن‌روز برای عمليات آماده می‌شديم،يكی‌از فرماندهان وقتی ديد بچه‌های تداركات كچل كرده‌اند،گفت«شما چرا اينطوری شده‌ ايد، كـی گفتـه شـما کچـل کـنيد؟ » اين‌را كه گفت همه بچه‌ها مرا نشان دادند ومن هم گفتم«من دستور دادم، مگر رييس تداركات نيستم ؟؟ خوب به‌ نـظرم‌ رسید بـرای شناسايی بچه‌های‌تداركات در منطقه عملياتی اين بهترين كار است.» البته همينطور هم شد و كچل كردنِ بچه‌های‌تداركات به‌شناسايی ودر دسترس‌بودن آن‌ها توی عمليـات خيلی کـمك كـرد. راوی: محمد حصاری منبع: ماندگاران ، حسن شكيب‌زاده نشر شاهـد سال ۱۳۹۰ @yousof_e_moghavemat