eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
⚪️ خاطره ای از ، پهلوان یک روز به احمد کوچکی که در سال ۶۲ در اطلاعات و عملیات با شهید هاشم کلهر بودند و روی ارتفاع آق داغ در غرب قصرشیرین و ارتفاع فوق العاده سخت و صخره ای "بمو" در شمال سرپل ذهاب گفتم: حاجی لطفاً یک خاطره از هاشم بگو. ایشان نقل کرد: من با هاشم هم تیمی نبودم ولی به اتفاق او و سه نفر دیگر از اطلاعات و عملیات آمدیم تهران که با هیئت کوه نوردی استان، آموزش صخره نوردی ببینیم تا بهتر بتوانیم روی کوه "بمو" کار کنیم. یک روز با طناب، یک شیب معکوس را آمدیم پایین، هاشم گفت من میخواهم این مسیر را که باطناب آمدیم با دست بروم بالا. او از دستان بسیار قوی برخوردار بود. وقتی جایی را می گرفت، انگار با گیره محکم کرده بود. از دستش رها نمی شد. ما به همراه بچه های هیئت کوه نوردی ایستادیم کار هاشم را که صعود از شیب معکوس بود، تماشا می کردیم. کم کم کوه نوردان دیگری هم آمدند تا این صعود فوق العاده سخت را تماشا کنند. صعود او نیم ساعت به طول انجامید و او چنان با مهارت کار خود را انجام داد که تشویق حضار را به همراه داشت!! ایام آموزش ما مصادف بود با ماه مبارک رمضان. شب های قدر بعد از انجام آموزش می رفتیم پای منبر شیخ حسین انصاریان. یک شب که داشتیم به محل برگزاری سخنرانی و مناجات می رفتیم، در نزدیکی آنجا صدای شیون و ناله مردم بگوش می رسید. هاشم پرسید چه خبره؟ با تعجب گفتیم مثل اینکه شب قدر هست!! مردم حاجت دارند و یا دنبال عفو و بخشش خدای متعال هستند، از اینرو گریه و زاری می کنند. هاشم با تعجب گفت: خب!! گناه نکردن که راحت تر از این شیون و گریه هست! گناه نکن این همه هم شیون لازم نیست!! با تعجب به حرف هاشم گوش دادیم، بعد دیدم روایت هست که گناه نکردن آسان تر از توبه کردن است. —(به روایت حاج محمد علی کلهر) @yousof_e_moghavemat
🔰 ♡ ☆ سال اول جنگ که اعزام شده بود منطقه‌ی غرب، توی گروهان این‌ها، پیرمرد مُسنّی بود به نام عمومجید که چشم‌های خیلی ضعیفی داشت. این چشم‌های ضعیف دردسرساز هم بود. گاهی عینکش را میان صخره‌ها گم می‌کرد و فریاد می‌زد: "کور شدم." هر بار که محمدرضا می‌رفت، با حوصله و آرامش خاصی بدون هیچ نور فانوس یا چراغ‌قوه‌ای، زمین‌های سنگلاخ را می‌گشت و عینک عمومجید را پیدا می‌کرد. یک بار نصرت‌الله اکبری - دوست صمیمی محمدرضا - ازش سوال کرد: «چطوریه که هر بار میری دنبال عینک، سه‌سوته پیداش می‌کنی؟!» محمدرضا در جوابش گفت: «هیچی. یه می‌خونم. مگه نمیگن قرآن خودش نوره؟!» ✔ 🌸 👈 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ؛ زندگی‌نامه‌ی سردار دلاور و سلحشور سپاه اسلام، فرمانده‌ی اسطوره‌‌ای ، جاویدالاثر به روایت «مریم عباسی جعفری»، صفحه‌ی ۱۴۷ با تخلیص و اختصار. @yousof_e_moghavemat
⚔ توی آموزش، وقتی داشته نحوه‌ی از ضامن خارج‌کردن و پرتاب رو توضیح می‌داده وقتی نارنجک رو می‌بره بالا که همه ببینن در حالیکه داشته با انگشت ضامن نارنجک رو نشون می‌داده، یکی از بچه‌های شیطون گردان [مقداد] که مدعی بوده طرز استفاده از نارنجک رو بلده، ناگهان از ضامن خارج می‌کنه نارنجک رو و آماده‌ی انفجار میشه. از هولش، نارنجک رو میاندازه تو دستای . ایشون هم وقتی می‌بینه دورتادورش پر از نیرو هست و وقت زیادی هم نداره، نارنجک رو بین دو تا دستاش و لای پاهاش فشار میده تا اینکه نارنجک منفجر میشه. دست راستش از مچ قطع میشه و همچنین انگشت شست، کوچک و سبابه‌ی دست راستش هم قطع میشه. اونجوری که می‌گفتن، به تمام بدنش ترکش خورده بوده. تازه تو اون حالش، از دور و بریاش می‌پرسیده: «مطمئن باشم کسی چیزیش نشده؟!» - هاشم کلهر؛ یکی از زبده‌ترین فرمانده گروهان‌های در روز ششم اسفند ۱۳۶۲ طی عملیات خیبر، در جریان بمباران هوایی ارتش بعث عراق، مظلومانه به شهادت رسید. روحش پاکش شاد و یادش تا ابد گرامی باد... 👈 با اختصار و تخلیص از کتاب ارزشمند و خواندنی نوشته‌ی سرکار خانم مریم عباسی جعفری سردار @yousof_e_moghavemat
!!؟ 😅 موقع صبحگاه، اعلام می‌کردن اونایی که مریضن و نیاز به بهداری دارن، از صف بیان بیرون. بعضیا به خاطر تنبلی و پیچوندنِ صبحگاه، خودشونو می‌زدن به مریضی. هم واسه اونایی که اغماض می‌کردن، تنبیه گذاشته بود. چون مریض که نبودن و بهداری رفتن هم بهونه بود. از قبل با (صاحب تصویر پیشِ رو!!!😄) هماهنگ کرده بود که اینارو ببره بهداری. یه روز صبح طبق روال سابق، اعلام کرد که کیا نیاز به بهداری دارن؟ یه دفعه، صد، صدوخورده‌ای آدم ریختن بیرون. هاشمم نامردی نکرد و اینا رو از مقر دهکده‌ی حضرت رسول (ص) تو چنانه تا نزدیکی دشت عباس برد و برگردوند؛ یعنی چیزی حدود سه چهار ساعت پیاده روی. همشون ولو شدن رو زمین و آب می‌خواستن. محمدرضا برگشت به کلهر گفت: «خدا قوت! چیکار کردی با اینا!؟» هاشمم گفت: «حاجی، دیگه کی به بهداری نیاز داره، بده خودم ببرمش.» فردای اون روز مثل همیشه دوباره اعلام کرد اونایی که به بهداری نیاز دارن، از صف بیان بیرون و یه راست برن پهلوی . این دفعه فقط سه نفر اومدن بیرون که واقعا هم مریض‌احوال بودن...😅😅 ✍ با تخلیص و اختصار فراوان!!! از کتاب ارزشمند و خواندنی ، صفحات ۳۱۳ و ۳۱۴. @yousof_e_moghavemat
🚩 ۲۱ دی‌ماه ۱۳۶۵ سال‌روز عروج ملکوتی سردار دلاور سپاه اسلام جانشین از ☘ ولادت: ۳ فروردین ۱۳۴۱ ، تهران گذراندن دوران کودکی و تحصیل در سایه‌ی کار و تلاش و هوش فوق‌العاده شرکت در تظاهرات سراسری تهران علیه رژیم مستبد شاهنشاهی جذب گروه‌های مذهبی در مسجد محلّه بعد از انقلاب ورود به هنرستان فنی دانشگاه خواجه نصیر شدند و ادامه تحصیل در رشته الکترونیک اعزام به خدمت مقدس سربازی با تعطیلی‌های مکرر مدارس و دانشگاه‌ها پایان خدمت سربازی در پادگان عشرت‌آباد همزمان با وقوع جنگ تحمیلی اعزام به منطقه‌ی عملیاتی مهران جذب مجموعه‌ی سپاه علی‌رغم مخالفت خانواده مجروحیت متعدد از ناحیه‌ی دست، پا و قفسه‌ی سینه ازدواج در سال ۶۴ و صاحب یک فرزند دختر سرانجام این مرد بزرگ زهد و تقوا و جهاد و حماسه، سه روز پس از آغاز عملیات عاشورایی ، به دیدار حق شتافت. @yousof_e_moghavemat
🚩 ۲۱ دی ۱۳۶۵ عملیات_کربلای_پنج سالروز شهادت فرمانده دلاور (ص) سردار شجاع سپاه اسلام متولد ۱۳۳۸ ، دیپلم ریاضی فیزیک کار روزمزدی در بانک ملی مطالعات فراوان غیردرسی در مورد مذهب و علم فعالیت های مستمر و مداوم در عرصه های مختلف انقلاب شرکت فعال در تظاهرات و راهپیمایی ها عضویت در در تیر ۵۹ برخورداري از توان نظامي خوب و اعزام به منطقة و مي شود . شرکت شجاعانه در عمليات دراز رشادت های ماندگار با سمت معاونت در عملیات بزرگ عملکرد موفق در عملیات های مسلم_ابن_عقیل و ازدواج در سال ۶۱ ( قرائت خطبه عقد توسط حضرت آقا ) حضوری تعیین کننده در عملیات های والفجر_مقدماتی و انتصاب به فرماندهی به خاطر ابراز لیاقت و رشادت های فراوان در عملیات های و حماسه آفرینی در ( ) توانمندی بالا در هدایت نیروها در عملیات درخشان حضوری سرنوشت ساز در عملیات سرانجام در روز 21 دي ماه 1365 پس از تلاش و مجاهدت فراوان در منطقة در عملیات بر اثر اصابت تركش ، به فوز عظيم نايل می آید. @yousof_e_moghavemat
🌸 🍃 ۴ اسفند ۱۳۶۲ سالروز سردار عزیز و دلاور سپاه اسلام فرمانده سرافراز از لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص) شهید_محمدرضا_کارور ولادت ۱۳۳۶ ، کمک کار پدر در امر حرفۀ نجاری هجرت به به علت نبود امکانات تحصیلی و آموزشی انجام کار و ادامۀ تحصیل با آگاهی به اوضاع اجتماعی پیرامون خود هجرت به به تنهایی جهت کار تکثیر و پخش اعلامیه های در شبها فرار از خدمت و ترک خانه و کاشانه به علت عهد بسته شده مبنی بر اینکه به هیچ قیمتی حتی برای یک ساعت به رژیم طاغوت خدمت نکند. حضور فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی اخذ دیپلم ریاضی در سال ۱۳۵۷ عضویت در سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی بعد از شروع جنگ تحمیلی فرماندهی مسئولیت طرح و برنامه عزیمت به به همراه «قوای محمد رسول الله ص» به فرماندهی جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان در خرداد ۱۳۶۱ فرماندهی : ، پس از رشادت ها و حماسه آفرینی های بسیار @yousof_e_moghavemat
❤ ■ شنبه، ششم اسفند ۱۳۶۲، اردوگاه در دشت جُفِیر، ساعاتی پیش از بمباران این اردوگاه توسط جنگنده - بمب‌افکن‌های سوخو - ۲۲ دشمن. از چپ: علی نصرالله، (معروف به داش ابرام)، علی خرّم‌دل، و مهدی عموزاده. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ✔ 💠 ۶ اسفند ۱۳۶۲ یکی از شیران سردار رشید و شجاع سپاه اسلام جانشین 🌷 . . ولادت: ۱۵ اسفند ۱۳۴۱ ، روستای غنی آباد - شهر ری مهاجرت به شهر ری در سال ۱۳۴۶ شرکت در تمامی راهپیمایی‌ها و سخنرانی‌ها نقش فعال در تصرف پاسگاه دولت‌آباد، کلانتری شهر ری و به قول خودش عزابگاه‌(آرامگاه رضا شاه) مسئول آموزشی نظامی در مکان فوق پیوستن به جهاد سازندگی به عنوان کمک بیل مکانیکی در روستاهای اطراف شهر ری جهت خدمت عزیمت به کامیاران با شروع فتنه های ضدانقلاب پیوستن به سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در غرب پیوستن به سپاه در سال ۱۳۶۰ و نقش موثر در جبهه غرب و عملیات های بازی دراز ماموریت دو ماهه در حفاظت جماران شرکت در مرحله سوم عملیات رمضان در گردان ابوذر غفاری و مجروحیت از ناحیه پای راست بازگشتن به جبهه ها و شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل علیه السلام مجروحیت از ناحیه گردن و نخاع در عملیات فوق و بستری در بیمارستان مشهد بازگشت مجدد به جبهه ها و شرکت در عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ در گردان مقداد مجروحیت شدید از ناحیه صورت توسط اصابت گلوله تک تیرانداز دشمن و از دست دادن ۱۴ دندان در عملیات فوق الذکر بازگشت به جبهه و شرکت در عملیات والفجر ۱ مجروحیت مجدد قبل از عملیات والفجر چهار با بی احتیاطی یک بسیجی و در آغوش گرفتن نارنجک و قطع دو انگشت پیروزی دست راست شرکت موثر در عملیات در پاییز ۶۲ 💠 شهادت: ششم اسفند ۱۳۶۲ ، ، توسط بمباران راکتی دشمن . . ✍ آرامگاه: قطعه ۲۸ گلزار بهشت زهرای تهران ✔ 🌸 💕 @yousof_e_moghavemat
💠 🚩 ✅ 🔶 ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ سالروز شهادت سردار دریادل سپاه اسلام فرمانده دلاور در 🌹 . . ولادت ۱۳۲۴ ، شهرستان شیراز ازدواج سال ۱۳۵۷ کار در کارخانه پارچه بافی عضویت در سال ۱۳۵۸ حضور فعال از همان ابتدای جنگ فرماندهی گردان از (ص) 💖 شهادت : ، دوازده اسفند ۱۳۶۵ مزار: ٬ قطعه ۲۶ - ردیف ۸۰ - شماره ۴۹ . . 📄 فرازی از : 💌 ↘ «...برادران عزیز فکر نکنید و جنگ به ما نیاز دارد و اگر ما نباشیم کار جنگ می خوابد. اصلاً این طور نیست و آن چیزی که مقدّر خداوند تبارک و تعالی است انجام می پذیرد و این ما هستیم که نیازمند این محیط هستیم تا به خود سازی و ارتقای سطح معنوی دست پیدا کنیم و انشاءالله آماده جانفشانی در راه گردیم...»✔ 🍃 💓 @yousof_e_moghavemat
به یاد گردان مقداد و میعادگاهشان در نقطه رهایی،یارانی که رفتند و بال گشودند و زمین را سخره گرفتند ... آبان ماه ۱۳۶۲ عملیات والفجر۴ مریوان نقطه رهایی به یاد شهدای والامقام: علیرضا کلهر مجتبی کشاورز اصغر امیری 🇮🇷 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🍁 🍂 ۲۸ آبان ۱۳۶۲ سالروز شهادت سردار ارزشمند و گران‌قدر سپاه اسلام رئیس توانمند، مدیر و مدبّر ستاد ⚘ ☆ ♡ ولادت: ۵ بهمن ۱۳۳۳ - پاچنار تهران رشد و پرورش در یک خانواده‌ی مذهبی وارد دبستان اسلامی جعفری در سال ۱۳۴۰ اخذ دیپلم رشته ریاضی و شاگرد ممتاز. کار در تعطیلات تابستانی از جمله: بستنی‌فروشی و پارچه فروشی در دوران دبیرستان اعزام به خدمت سربازی در پادگان ۰۱ ارتش پس از قبول‌نشدن در کنکور حضور فعال در مجالس روضه و هیئت‌های عزاداری و علم‌داری هیئات. (معروف به عباسِ علمدار.) فعالیت‌های سیاسی و ضد حکومتی علیه رژیم طاغوت از سال ۱۳۵۶ قبول شدن در کنکور سال ۱۳۵۶ در رشته مددکاری اجتماعی. شهادت پدربزرگش در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ محافظت و مراقبت از جایگاه سخنرانی حضرت امام (ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همکاری در تصرف مرکز رادیو در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و شهادت پسردایی‌اش. تسریع در عضویت کمیته انقلاب اسلامی پاچنار و آموزش اسلحه و تاکتیک‌های ساده نظامی در سال ۱۳۵۸ مدیریت داوطلبانه‌ی پرورشگاه بچه‌های بی‌سرپرست در میدان قزوین عزیمت داوطلبانه به محروم‌ترین منطقه کشور؛ شهر مرزی خاش در سیستان و بلوچستان در تابستان ۱۳۵۸ معاون عملیات، حفاظت فیزیکی و مسئول آموزش لانه‌ی جاسوسی در آبان ۱۳۵۸ به خاطر لیاقت، تدبیر، اخلاق و منش نظامی کمک فراوان و بسیار موثر در برنامه‌ریزی و تجهیز نظامی لانه‌ی جاسوسی. ازدواج در سال ۱۳۵۹ و قرائت خطبه عقد توسط امام خمینی رحمت‌الله‌علیه عزیمت به ستاد عملیات جنوب تنها ده روز پس از آغاز جنگ عضویت در مجموعه سپ.اه پاس.داران در سال ۱۳۵۹ عزیمت مجدد به جبهه‌ی آبادان در اسفند سال ۱۳۵۹ به دنیا آمدن اولین فرزند؛ آقا میثم در اردیبهشت ۱۳۶۰ همکاری در شناسایی خانه‌های تیمی منافقین در زمستان ۱۳۶۰معاونت آموزش بسیج منطقه ۱۰ تهران پیوستن به تیپ۲۷محمدرسول‌الله‌(ص) در اسفند۱۳۶۰ فرماندهی گروهان یکم از در عملیات‌ فتح‌المبین معاون در عملیات الی‌.بیت‌.المقدس و مجروحیت از ناحیه دست، سر و صورت ریاست ستاد سپ.اه ۱۱ قدر در پاییز ۱۳۶۱ توسط ریاست ستاد لشکر۲۷محمدرسول‌الله(ص) در فروردین سال ۱۳۶۲ توسط : بامداد ۲۹ آبان ۱۳۶۲ - عملیات - ارتفاعات کانی‌مانگا روی سنگر دیده‌بانی توپخانه لشکر. ☆ ♡ @yousof_e_moghavemat