#واحد_کربلا
#حاج_یوسف_ارجونی
یا حسین ـ یا حسین ـ اربعین کربلا(۴)
*
دلم میخواست كه این روزا زائرِ كربلات بودم
كنارِ قبرِ شش گوشه ات منتظرِ نگات بودم
دلم میخواست این اربعین از غصه بر لب میشدم
مثلِ اونا كه اومدند همراه زینب میشدم
*
می اومدم تا كه بگم زینب چها كشیده است
تو مجلسِ یزدیان چه دیده چه شنیده است
میخوام بهت بگم آقا یاس پرپرت چی شد
شبیه مادر شما، رقیه دخترت چی شد
میخوام بگم تو شهر شام به زخمِ دل نمك زدند
میون چشم بچه هات خواهرت و كتك زدند
***
دلم میخواد تو كربلا آقا به من خونه بدی
مثلِ همه كبوترات به من آب و دونه بدی
كبوتری كه این دلش عاشق و مبتلا باشه
میخواد طواف كعبهاش یه گنبدِ طلا باشه
مردم سیستان، پیشتازتر از مختار
محقق تاریخ اسلام و عضور هیات علمی دانشگاه امام حسین (ع) می گوید: ۳۰ سال پس از ورود اسلام به سیستان فاجعه کربلا روی داد در حالی که مردم بسیاری از نقاط ایران در آن دوره هنوز به مکتب اسلام نگرویده بودند، هنگامی که خبر شهادت امام حسین(ع) و اسارت دختران رسول ا... به مردم سیستان رسید، مردم ولایت مدار سیستان در برابر آن موضع گرفتند و به خروش آمدند و در برابر دستگاه جبار یزید دست به قیام زدند.
دکتر محمدحسین رجبی دوانی در اهمیت این حرکت تصریح کرد: این حرکت از این رو مهم است که استبداد و اختناقی که یزید در عالم اسلام حاکم کرده بود، باعث شد مردم عراق، شام و حجاز به عنوان مناطق مهم عالم اسلام در برابر حاکم جرات مخالفت نداشته باشند، ولی مردم دلاور سیستان به خروش آمدند و چنان عمل کردند که «عباد بن زیاد» حاکم بنی امیه در سیستان بیت المال را برداشت و فرار کرد.
وی با اذعان به این که گرچه جزئیات قیام مردم سیستان را پس از فاجعه عاشورا در تاریخ نداریم، شواهد حاکی از دلاوری مردم و حضور به هنگام آنان در صحنه است که باعث می شود، عبیدا...ابن زیاد که حاکم نیمه شرقی عالم اسلام از سوی یزید بود و به قساوت قلب و سخت گیری مشهور، دریافت که با زور در برابر مردم سیستان به نتیجه نمی رسد و بنابراین دلجویی از آنان را در دستور کار خود قرار داد و دو برادر دیگرش را به عنوان حاکمان سیستان به این خطه مامور کرد و آنان به لطایف الحیل سعی کردند این حرکت مردمی را آرام کنند.
دکتر دوانی ادامه داد: به هر حال مردم سیستان پیشتازی خروش نسبت به ظلمی که به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) روا شد، برای خود رقم زدند، در حالی که قیام توابین و قیام مختار علیه بنی امیه و خون خواهی امام حسین(ع) پس از مرگ یزید، یعنی در سال ۶۵ هجری صورت گرفت. در حالی که مردم سیستان در همان سال ۶۱ و در فاصله کوتاهی یعنی زمانی که خبر این فاجعه به آنان رسید، علیه حکومت دست به قیام زدند از این رو مردم سیستان فضیلتی دارند که دیگران از آن محروم اند.
دکتر دوانی در خاتمه با اشاره به این که نکات مطرح شده و موارد دیگری از عظمت مردم سیستان در تاریخ وجود دارد، اما کمتر کسی به این موارد توجه کرده است، تا از عظمت و محبت و اعتقاد آنان به ولایت امیرالمومنین علی(ع) و اولاد ایشان یاد کند، گفت: استاد فقید، محقق برجسته حجت الاسلام علی دوانی، استاد و پدر بزرگوارم که نسبت به مردم سیستان عشق و علاقه خاصی داشتند در کتابی با نام «افتخارات مردان مرد سیستان»، مردم این منطقه را مورد توجه قرار داده اند و بیشتر موارد یاد شده، از این کتاب گرفته شده است.
مرحوم علی دوانی در کتاب قیام مردان مرد سیوستان، در خصوص واقعه تلخ عاشورای امام حسین در صحرای نینوا می نویسد: هنوز اسرای کربلا را از کوفه به شام حرکت ندادند که خبر شهادت امام حسین و شهدا به سیستان رسید، و بزرگان سیستان حارث ابن یزید حاکم آن زمان سیستان را خواستند و از او خواستند تا سیستان را ترک کند، حارث ابن یزید حامل نامه ای از سوی مردم سیستان برای ابن زیاد و یزید بود که نوشته بودند: چه بد ذات و بدکرداری که با مهمانان، نوه رسول خدا و اهل بیت (ع) جنین رفتار زشت را انجام دادی و رسم مهمان کشی را آن هم مهمانان عزیزی که محبوب خدا و اولاد رسول الله بودند را باب کردی.
این قیام مردم سیستان که با عزاداری در سیستان همراه شد، نخسین قیام بعد از واقعه عاشورا می باشد در حالی که قیام توابین سه سال بعد از قیام سیستان و قیم مختار پنج سال بعد از قیام مردم سیستان رخ داد.
منبع:سایت صدا و سیما
آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می کرد
گریه بر غربت و مظلومی بابا می کرد
آنچه در معرکه کرببلا رخ می داد
شاهدی بود که از خیمه تماشا می کرد
مصلحت بود که آنجا به شهادت نرسد
ورنه او هم به بر فاطمه ماوا می کرد
#شهادت_امام_سجاد(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🏴🥀
❣﷽❣
25 محرّم
1 _ شهادت امام سجّاد علیه السلام
در سال 94 بنابر مشهور یا 95 هـ (1)، امام زین العابدین علیه السلام در سن 57 سالگی با زهری که ولید بن عبدالملک یا هشام لعنهما الله به آن حضرت دادند به شهادت رسیدند.
این در حالی بود که 34 یا 35 سال بعد از واقعه ی کربلا در مصائب جانگداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمّه ها و خواهرانش، گریان بودند.
امام باقر علیه السلام آن حضرت را تجهیز نمودند و در بقیع کنار قبر عموی مظلومش حضرت مجتبی علیه السلام به خاک سپردند.
سال شهادت آن حضرت را به خاطر کثرت فوت فقهاء و علماء «سنة الفقهاء» گفتند.
در شهادت آن حضرت اقوال دیگری نیز وجود دارد : 12 محرّم (2)، 18 محرّم (3)، 19 محرّم (4)، 1 صفر (5).
📚 منابع :
1. کافی : ج 1، ص 466، 468. و ... .
2. توضیح مقاصد : ص 3. و ... .
3. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 4، ص 189. و ... .
4. همان.
5. اختیارات : ص 33.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
⚫️ #زمزمه_امام_سجاد_ع
گلان وحی، را پرپر که دیده؟
به گلشن، طایر بی سر، که دیده؟
تب و داغ و غل و زنجیر و دشنام
گلوی خشک و چشم تر که دیده؟
سوار ناقه با، بازوی بسته
زمین افتادن خواهر، که دیده؟
میان آفتاب شام و کوفه
رخ خورشید و خاکستر که دیده؟
به روی یاسها جای سفیدی
ز سیلی رنگ نیلوفر که دیده؟
به رخسار هلالِ اوّلِ ماه
خدایا هیفده اختر که دیده؟
نشان سنگ در بالای نیزه
سر پاک علی اکبر که دیده؟
سرود و رقص و جشن و پایکوبی
به دور آل پیغمبر، که دیده؟
چهل منزل به همراه سکینه
سر عباسِ آبآور که دیده؟
لبِ خشکیده و آوای قرآن
شراب و چوب و طشت زر که دیده؟
بگو «میثم» امام دستْ بسته
اسیر آن همه کافر که دیده؟
(استاد حاج غلامرضا سازگار)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠 سبک نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام 💠
از شاعـر گرانقدر گروه شـــــاعران جواز نوکـــــرۍ
⭐️ محمد مبشرۍ ⭐️
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بند اول
جان به جانان دهد قافله سالار عشق 2
او که شام بلا بوده علمدار عشق
حاجت او روا / شد به زهر جفا
( صد ناله و فریاد _ در ماتم سجاد ) 2
بند دوم
کوفه و کربلا ، رفته و شام بلا 2
با دو دست بسته با سر بر نیزه ها
خطبه حیدری / خوانده با سروری
( امیر مظلومان _ سلاله ی خوبان ) 2
بند سوم
داغ هفتاد و دو لاله ی خونین بدید 2
او که از شامیان زخم زبان ها شنید
گشته رسوا عدو / از سخن های او
( چه خطبه ای بر لب _ بخوانده با زینب ) 2
#بیست_وپنجم_محرم
#شهادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
#زمزمه_سنگین_زمینه
دردای این جسم کبودم ،دیگه داره آروم می گیره
دق کرده ی هرروز وهرشب،از درد دنیا دیگه سیره
جامونده از صحرای مقتل، شکرخدا داره می میره
من شاهد جفایم ، از بار غم خمیدم
مسموم زهر ولی از کرب وبلا شهیدم
اززندگی به جزدرد،چیزی دیگه ندیدم
هجده سر بریده ،به روی نیزه دیدم
من سیدالبکایم،غریب مرتضایم......
🌸🌸🌸🌸🌸
در نیمه ی روزی تموم ، گلهای باغ ما خزون شد
دیدم که عمه بر روی تل ،از بارغم قامت کمون شد
خون ازگلوی شاه دین و روداز دوچشم من روون شد
من شاهد عبا و ، زخمای اکبر هستم
بایاداون سه شعبه،غمگین اصغرهستم
با خاطرات قاسم ، بار سفر رو بستم
با روضه ی علمدار، ازپا دیگه نشستم
من سیدالبکایم،غریب مرتضایم
🌸🌸🌸🌸🌸
از روی بام قوم یهودی ، قلب منو کرده نشونه
بوده سپر عمه ی مظلوم،هرجاکه خوردم تازیونه
می زد عدو با بغض حیدر ،با کعب نیزه بی بهونه
درکوچه یهودی ، سبّ علی ثواب بود
با ناله ی یتیمان ، رقص زنان جواب بود
از غصه ی سه ساله ،دل همه کباب بود
مأوای آل حیدر،یه خونه ی خراب بود
من سیدالبکایم،غریب مرتضایم....
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از حاج محمدجوادجامعی
21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم عزاداری شهادت حضرت زین العابدین(ع) و بزرگداشت قیام مردم سیستان به خونخواهی اباعبدالله (ع)
با حضور #آیت_الله_علم_الهدی
در محل حسینیه سیتانیهای مقیم مشهد مقدس
با مداحی ذاکر اهل بیت #حاج_محمد_جواد_جامعی
۱۴۰۲/۵/۲۱
بسم الله الرحمن الرحیم
ماهبیت
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیهی اشک تو گرفتار شدن
با خیالِ حرمت تشنهی دیدار شدن
تکیهدرتکیه بهعشق تو میاندار شدن
دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن
آسمان در غم تو غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)
آخرین بار شنیدند که نجوا میکرد
طلب از گمشدهگانِ لب دریا میکرد
کمکم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دوجهان مجنون شد
دشت ماتمزده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست بگویید خدا محزون شد
او که بر دست جوانان بنیهاشم بود
موقع بردنش آنروز، عبا لازم بود...
هرکه مجنون بشود خانهی ما خانهی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانهی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانهی اوست
(اینحسین کیست کهعالم همه دیوانهی اوست)
شده زیر علمش امنترین جای جهان
هیچکس نیست بهاندازهی زینب نگران
(یارب آن نوگل خندان کهسپردی بهمنش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنگی پیرهنش
جان بهقربان حسین و پسران حسنش
دوش وقت سحر از روضهیقاسم میخواند
روضه آن بود که "حاج اکبر ناظم" میخواند
عاشقم عاشق آن درد که بیدرمان است
آسمان باخبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بیپایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)
ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع...
تشنهی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماهبیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنهلبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم میر و علمدار آنجاست
سالها بر سر این سفره نمکگیر شدیم
ما غلامیم و در خانهی او پیر شدیم...
آه ای قلهی سرسختِ هر اندازه بلند
ای تبرخوردهترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعوی اش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی فاتح خیبر دارم.
ای رباب آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله، به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم ششماههی تو آبشده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده
نکند حرمله با تیر و کمان آمده است؟
اصغرت از چهزمانی به زبان آمده است؟
حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارکبادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بندهی عشقی و از هر دوجهان آزادی
نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد
رو بهسمت حرم قبلهی حاجات کنید
با قمر ساده و بیپرده ملاقات کنید
به طواف حرم عشق مباهات کنید
آخر روضه به این شکل مناجات کنید؛
بنبی عربی و رسول مدنی
و اخیه اسدالله مسما بعلی...
#احمد_علوی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
شهریاری که شده قطعه حصیری کفنش
او حسین است که آفاق شده سینهزنش
داغ او بر جگرِ تشنهی صحرا باقیست
تا سماوات و زمینند به حزن و محنش
هفت گردون به لبش زمزمه و شور و نواست
از تب غم زدهی داغ عقیقِ دهنش
آه ای گریه سرایان! بسراید غزل
از سرِ نیزهسوار و بدن بیکفنش
بگذریم اینکه سرش تشنه بریدند ولی
اسبها از چه دواندند به روی بدنش؟!...
✍ #اعظم_کلیابی
#امام_سجاد_ع_مصائب
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
✍ #محمدسعید_میرزایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#غزل
پَر میزنیم سر به هوای شما شویم
تا خرجِ روضههایِ عزای شما شویم
ما را دوباره مادرِ سادات خوانده است
تا یاکریمِ کرببلای شما شویم
تقصیر ما نبود گرفتارتان شدیم
زهرا نوشته است برای شما شویم
میخواست روز قیامت کنارِ هم
سینهزنان زیرِ لوایِ شما شویم
ما را بلندی علمت سربلند کرد
شاهیم اگر گدایِ گدای شما شویم
حجات قبول کاش که وقت طوافتان
قربانیانِ کویِ منای شما شویم
در بینِ حلقهای عزا میرسیم تا
مشمول دستهای دعای شما شویم
#حسن_لطفی
🌸🍃🌸🍃
در روایتی آمده است: در زمان رسول خدا حضرت محمد (ص)، مردی خدمت آن حضرت آمد و از تنگ دستی شکایت کرد. حضرت به او فرمودند: شاید نماز نمی خوانی؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا نمازهای پنجگانه را به جماعت و در پشت سر شما بجا می آورم.
حضرت فرمودند: شاید کسی در منزلت نماز نمی خواند؟
آن مرد عرض کرد: همه نماز می خوانند و تا آن ها را به خواندن نماز واندارم، از خانه خارج نمی گردم.
پیامبر (ص) فرمودند: شاید در همسایگی تو کسی می باشد که نماز نمی خواند؟
مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا تمامی آن ها نماز می خوانند.
پس در آن لحظه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا؛ در فلان بیابان فرد بی نمازی از دنیا رفته است و کلاغی استخوان کوچکی از آن فردِ بی نماز و تارک الصلاة را به منقار گرفته و آورده در میان درختی که در خانه ی این مرد است قرار داده است، پس به او بگو آن استخوان را بردارد تا وسعتِ رزق و روزی پیدا نماید.
منابع:
1- تفسیر عیاشی، ج1: 25.
2- ثواب الاعمال: 104.
#شاهچراغ علیه السلام
بالا سرت ای غلام! سَروَر آمد
بر جسم تو روح و جانِ دیگر آمد
چون در حرم برادرش جان دادی،
از طوس به مرقدِ برادر آمد
هر بار تو برده ای به مشهد دل را
این دفعه امام (ع) سویِ پیکر آمد...
التماس دعا برای فرج
شاعر : خانم #ستایش_دوران
🌸🍃🌸🍃
آیت الله فاطمی نیا :
شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیداشده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود.
عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود. میگوید : روزی اضطرابی دردلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت : مشکلت به دست او حل ميشود! (بعدا معلوم شد که آن شخص آقاشیخ رجبعلی خیاط است)
آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود.مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند! میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم! تا سخنم تمام شد گفت : چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم. فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد