#امیرالمومنین_ع_غربت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
در پیش من از غربت دلدار مگویید
از مرگ سخن در بر بیمار مگویید
من زار نگشتم که علی زار بماند
از بی کسی یار به آزار مگویید
ای جمعیت زخم تنم! لب مگشایید
در پیش علی از در و دیوار مگویید
اینقدر دگر آه نگردید نفسها
با هر سخن از قصهی مسمار مگویید
پژمردن من را به بیان نیست نیازی
احوال گلِ زار به گلزار مگویید
من تاب ندارم که بگریند عزیزان
بر دیدهی زخمی من از خار مگویید
اصلاً به فدای سر حیدر که شکستم
با دل شده جز عشق به دلدار مگویید
من طاقت شرمندگی یار ندارم
از رفتن من نیز به اظهار مگویید
تا زندهام از شانه نیفتد علم او
بی لشگریاش را به علمدار مگویید
✍ #موسی_علیمرادی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
چه کسی دیده که خورشید زمینگیر شود؟!
چشمهی زندگی از زندگیاش سیر شود؟!
یک نفس آید و صد درد به همراه آید
گاه از روزنهای، سیل سرازیر شود
آهِ طفلان همه آن است اجل زود رسد
آهِ مادر همه آن است اجل دیر شود
یک نفر آه کشد، چند نفر گریه کنند
آینه چون شکند، آینه تکثیر شود
ریسمان دید به دست علی، از پا افتاد
گاهی از واقعهای تلخ، جوان پیر شود
بین دیوار و در از درد به خود میپیچید
گر که پهلو شکند، درد فراگیر شود
آتش از چار طرف حلقه به دورش میزد
وای اسیری که در این شعله به زنجیر شود
میخی _ای وای_ به در بود؛ ولی کاش نبود
تا که با هر نفس فاطمه درگیر شود
هر چه کرد از وسط شعله نشد برخیزد
شعله میخواست که پروانه زمینگیر شود
یا علی گفت و به پا خاست و در کوچه دوید
زخمهایش نتوانست عنانگیر شود
دست انداخت که جان دو جهان را نبرند
یک غلاف آمد و نگذاشت جهانگیر شود
✍ #موسی_علیمرادی