eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.9هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
3.8هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dore_najaff110 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸 💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗 💗🌸💗 🌸💗 🌸 📗 نمیدونستم که خانمو دارن عروس میکننننن رفتم نزدیکش و کنارش نشستم روی زمین . سرک کشیدم تو گوشیش دیدم داره عکس میبینه. در کمال تعجب داد زدم . اینا چیهههههه؟ کیههههه؟ گوشی رو خاموش کرد و برگشت طرفم و دهنمو گرفت. _ چرا داری داد میزنی نفهم؟ سعی کردم میزان تعجبم رو بیارم پایین و آروم بشم . ببخشید. اهم اهم . داشتی عکس کیو میدیدی..؟ _ عههه بهت نگفتم؟ . چی رو _ که برام خواستگار اومده . خب؟ _ هیچی دیگه . مگه چیز جدیدیه؟ تعجب نکردم چون فاطمه کوثر همیشه از کلاس یازدهم خواستگار داشت. ولی هیچ وقت اجازه نداد بیان خواستگاری‌. چون هم خوشش نمیومد و هم درسش اولویت داشت و معتقد بود که همه چی به وقتش! _ نه چیز جدیدی نیست. ولی چیز جدید اینه که قراره پنجشنبه شب بیان خواستگاری . یعنی اجازه دادی؟ _ من که اجازه ندادم ولی بابا گفت که الان که درست تموم شده بهتره بهش فکر کنی. . تو چی گفتی؟ _ منم گفتم باشه تا دست از سرم بردارن . خب طرف کیه؟ _ بیا عکسشو نشون بدم. چشمکی زدم و با شیطونی گفتم؛ . هنوز هیچی نشده شما عکساشم داری، عروس خانم؟ نکنه میخوای عکساشم بزاری تصویر زمینه؟ _ هر هر خندیدیم. مامانم عکساشو فرستاده . . اوووو این حد از روشن فکری از خاله محاله! عکس رو که نشون داد. رسما کُپ کردم. عکس پسر عموم بود. بعد چند دیقه مکث و تعجب گفتم؛ . اسمشو میدونی؟ _ اره شنیدم اسمش متنیه. . فامیلیش چی؟ _ نه اونو نپرسیدم. . اگه میخوای تا همیشه منو ببینی باید جواب مثبت بدی. _ یعنی چی؟ . یعنی اینکه فامیلی طرف آرمانیه _ چییی؟.. نکنه داداشتتتت.....؟.. . زبونتو گاز بگیر بابا. پسر عمومه. _ واقعا؟ . اره بخدا دروغ ندارم که _ چقدر عجیب. فکر کنم باید جواب رد بدم . چرا مثلا..؟ _ چون خون تو. تو رگاش جریان داره. پس معلومه طرف مرض داره دیگه. بعدم زد زیر خنده . از خداتم باشههههه . پسر عموی عزیزم خیلیم آدم خوبیه _ اگه راست میگی خودت چرا زنش نمیشی ادای گریه کردن درآوردم و گفتم؛ . چون خواستگارم نیست.... _ اگه بود چی میگفتی؟ دیدم یه لحظه جدی شده. با جدیت گفتم؛ . جواب منفی میدادم. چون هم خودم و هم خانواده‌ام مخالف ازدواج فامیلی ایم ، و من دنبال آدمیم که جدید باشه و خانواده ی جدیدی به خونواده ام اضافه کنم نه اینکه با خوانواده ی خودم دوباره وصلت کنم.