eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
628 عکس
174 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار،ختم وترحیم خوانی: «ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰] بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_ لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود ! کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_ اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند با همه افشاگری های یزیدِ می گسار با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_ با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_ در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_ یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_ لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_ بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_ بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده از زبانِ پاک بانوی متین و استوار کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_ "کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود" ای که دل با ذکر نامت میشود گریان و زار اشک می ریزد برایت مادرم بی اختیار چون مسیرِ حضرت آدم به نام تو رسید سوخت قلبش! بغض کرد و بیهوا شد بیقرار عزّتش حتمیست هر کس زیر این پرچم نشست آبرومند است و میگیرد از اینجا اعتبار رتبه میگیرند با تأییدِ مولانا علی(ع) نوکرانی را که آورده ست زهرا(س) پایِ کار دست از دنیا کشیدم، دوست دارم روضه را آرزو دارم که قلبم بیش از این باشد دچار «از محبت خارها گل میشود» با إذن تو میشود گل پای عشقِ تو؛ ارادتمندِ خار نیست در عالم کسی دلسوز، مانندِ حسین(ع) گفت این را آنکه خورده پشت پا از روزگار گفت این را «حر» به امثالِ رسول ترک ها توبه کن! بگذار با ارباب خود قول و قرار من گرفتم بهترین تصمیم عمرم را حسین(ع) «سر» بگیر از من! نه که یکبار! بلکه چند بار میشود با یک نظر آیا خریدارم شوی؟! إربا إربا، غرق خون، گمنام؛ بی سنگِ مزار هست اشکِ در عزایت یک پس اندازِ حلال هر که شد در روضه گریان؛ میشود سرمایه دار اشک میریزم برای ساعتی که تشنه لب پیش چشم مادرت خوردی زمین با چشم تار آمدم تا جان دهم بالا سرِ جسمت که شد میزبانِ مهربانِ نیزه هایِ بیشمار جان دهَم باید برای لحظه ای که با سماع رأس تو شد مَلعبه در دستهای نیزه دار! هرجا سراغی، از غم گرفتیم در سینه بزم، ماتم گرفتیم در هرمقامی، خدمت گزیدیم سینه زدیم و، پرچم گرفتیم اکسیر اعظم، ذکر حسین است عالم به‌هم ریخت، تا دم گرفتیم سنگ دل ما، با گریه شد آب از چشمه‌ی چشم، زمزم گرفتیم گریه برای، داغ تو بوده ارثی که ما از، آدم گرفتیم ما سنگ بودیم، با گریه بر تو حکم نگین از، خاتم گرفتیم لطف تو بیش از، این حرف‌ها بود لطف تو خیلی‌ست، ما کم گرفتیم کانون ذاکران امام حسین زرندحج۶سخحححخخس۷
۞﴾﷽﴿۞ 🏴خاک پای عزاداران حسینی توتیای چشم ماست🏴 ⚫️مراسم دهه دوم ماه محرم ۱۴۴۵⚫️ ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤سخنران: حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا کاظمی ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤قاری قرآن: کربلایی حسین سعیدی ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ـ 🎤حدیث کساء: کربلایی سید احمد تهامی ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🎤بانوای: کربلایی محسن و مسلم حبیب زاده ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ 🕖زمان و مکان: سه شنبه ۱۰ مرداد همزمان با نماز مغرب و عشاء «تکیه»مسجد الزهرا_بلوار طالقانی ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ {هیئت خادمین بقیة اللَّه}
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن چشم امید من به دوتا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن هرشب بساط ساز من آماده بوده است امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت از چشم شور مردم بی روضه دور کن ما مُرده‌ایم بی تو و بی کربلای تو فکری به حال مردم اهل قبور کن کردی سفارش آن دو ملک را؛ ولی حسین گاهی هم از کنار مزارم عبور کن پرونده‌ام پُر است از اعمال بد؛ ولی تو صفحه‌های نوکری‌ام را مرور کن 👉 کانون ذاکران امام حسین زرند
زبانحال زینب س با امام حسین ع حسین پاره تَن داد از غریبی شَهِ دور از وطن داد از غریبی تمام هستی زینب تو بودی شهید بی کفن داد از غریبی حسین گُم شدم وای از جدایی نهال خَم شدم وای از جدایی تو پاره تَن به صحرا، من اسیرم سرا پا غم شدم داد از جدایی برادر گوش کُن بَر درد این دل اسارت می روم منزل به منزل دلم تنگ است رویَت را ببوسم ولی دور از مَنی در دست قاتل تو رفتی از بَرم وای از اسیری عزیز مادرم وای از اسیری تو روی نیزه، من پُشت سر تو شهید بی سرم وای از اسیری حسینم ساربان رحمی ندارد نشد ما را دَمی راحت گذارد سه ساله از کتک خوردن بُریده امیدی نیست که طاقت بیارد حسینم قلب مجروحم کباب است نگاه حرمله درد و عذاب است هر از گاهی میان خواهرانت سنان می آید و دستش شراب است اگر رفتم مدینه نور عینم قیامت می شود از شور و شینم اگر اُم البنین گیرد سراغت بگویم کربلا خاکی حسینم اگر زاری کُنَد با خواهر تو بپرسد که چه آمد بر سر تو بگویم راس تو بر نیزه رفت و میان بوریا شد پیکر تو 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار،ختم وترحیم خوانی: در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست زندگی درد است آن جا که بنای روضه نیست از اذان صبح هستی تا غروب زندگی نغمه ای خوشتر به گوشم از صدای روضه نیست خانه در آشفتگی شهر حسرت ساخته آنکه در تاب و تبش جایی برای روضه نیست زخمی هایی پوچ دست آویز روحش می شود هر که در این خاک دان درد آشنای روضه نیست گم شده در ناکجا آباد دنیایی غریب عارفی که در طریقش رد پای روضه نیست اشک معراج منِ دور از تهجّد می شود نردبان آسمان جز اشک های روضه نیست من که بی روضه ها نخواهم ماند لحظه ای بی شما نخواهم ماند روز و شب بی خیالِ رؤیای حرم کربلا نخواهم ماند بی نوا می روم به سمت حرم در حرم بی نوا نخواهم ماند من گدای همیشه ات هستم هر کجایی گدا نخواهم ماند پرچمت تا که هست محتاجِ منت رهنما نخواهم ماند لطف زهرا میان روضه ی تو لحظه ای بی صدا نخواهم ماند تا حسین است عشق بندگی ام لنگ قبله نما نخواهم ماند تا حسینیه است معراجم بی در و بی کجا نخواهم ماند 👉 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی: نوحه دفن شهدای کربلا شده زمان دفنِ گلهای روی صحرا برای هر شهیدی قبری شده مُحیّا کسی نمی شناسد تَن شهید بی سر نشانه ای بگوئید برای جسم پرپر چگونه خاک گردد تنی که سر نداره بنی اسد چگونه کُنَد یه راه چاره از آسمان سواری آمده بر زمین است گوش بنی اسد هم به زین العابدین است آه و واویلا بنی اسد بیایید آه و واویلا چند تا کفن بیارید آه و واویلا همه عزا بگیرید آه و واویلا به لب نوا بگیرید حسین حسین حسین وای حسین حسین حسین وای این تن اربا اربا این تن زخم و پرپر برادر عزیزم بُوَد علیّ اکبر چند تا جوون تنش رو واسه بابا آوردن این بدنو به خیمه بین عبا آوردند این بدنی که له شد به زیر سُمّ مرکب کشیده شد به صحرا پیش نگاه زینب این پسر عمویم بوده ز آل هاشم خاکش کنید بزارید قبرو به نام قاسم آه و واویلا همه عزا بگیرید آه و واویلا به لب نوا بگیرید حسین حسین حسین وای حسین حسین حسین وای شهیدی که دو دستش از بدنش بُریده جدا جدا به صحرا به خاک و خون تپیده جمع کنید تنش رو برادر بابامه این بدن ابوالفضل عموی با وفامه این گل پرپری که قنداقه داره بر تن مصیبتی که جان را رسونده بر لب من برادر صغیرم علی اصغر است این دلم داره می سوزه شهید بی سر است این آه و واویلا همه عزا بگیرید آه و واویلا به لب نوا بگیرید حسین حسین حسین وای حسین حسین حسین وای بیایین بریم به گودال برای داغ دیگر بریم با هم ببینیم بازم شهید بی سر این بدنی که عریان به کربلا شهیده به زیر سُمّ مرکب به قتلگاه تپیده این که جنازه ی او سوخته به زیر گرما سبط پیمبر است و میوه ی قلب زهرا این پدرم حسین است که پیرهن نداره یه بوریا بیارید بابام کفن نداره آه و واویلا همه عزا بگیرید آه و واویلا به لب نوا بگیرید حسین حسین حسین وای حسین حسین حسین وای 🔹 من که در زندگی از عشق حسین در به درم پرچم سرخ حسین سایه شده روی سرم من که از بچگی ام عاشق نامش شده ام هر محرم ز غمش جامه ی مشکی به بَرم ایهاناس دَم مُردن من پای مرا بکشید قبله ولی صورت من سمت حرم ای حسین جانم حسین ای حسین جانم حسین ساعت آمدنِ قاصدِ مرگ بَر بدنم یا حسین میشود آن لحظه آخر سُخنم تا شب اول قبر لال نمانم ز جواب بگذارید کمی تُربت او در دَهنم گر قرار است دلم را دو مَلَک بو بکشند قطره ای عطر حَرم را بزنید بَر کفنم ای حسین جانم حسین ای حسین جانم حسین یا حسین ذکر لبم بوده و بازم به خدا می شود هر نفسم خرج شه کرب و بلا ایهاناس شما را به خدا جانِ حسین و قسم بر علی و فاطمه و آل عبا سر قبرم چو رسیدید سلامی بدهید به حسین بن علی تشنه لبِ دشت بلا ای حسین جانم حسین ای حسین جانم حسین 🔹 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
تشنه لب کربلا/ یا ابتا یاحسین کشته سر نیزه ها /یا ابتا یاحسین گریه کنم روز و شب / بهر تو ای سر جدا نرفته از خاطرم / مصیبت کربلا یا ابتا یاحسین /یا ابتا یاحسین ....... خیمه که آتش گرفت / کار حرم زار شد بر تن تبدار من / عمه پرستار شد دامن دردانه ها /در حرم آتش گرفت رقیه میزد صدا / معجرم آتش گرفت یا ابتا یاحسین یا ابتا یاحسین ..... سخت تر از کربلا/ مصیبت شام بود که جای ناموس ما / در ملا عام بود کوی یهودی نشین / وای من و وای من ز نیزه نقش زمین / شد سر بابای من یا ابتا یاحسین یا ابتا یاحسین .....
اشعار ناب آیینی: هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدیم نام حسین آمد و از نو، جوان شدیم گفتند کربلا وطن ماست بر زمین شکر خدا که هموطن آسمان شدیم چون فرش پادری دم مجلس نشسته‌ایم پاخورده‌ایم و آخر عمری گران شدیم هر غم که دیده‌ایم فدای غم حسین عمری به داغ کرببلا امتحان شدیم باید گریست خط به خط عمر رفته را جز او اگر برای کسی روضه‌خوان شدیم ✍ 🔹 اینکه هنوز پشت درم، اینکه سائلم یعنی بزرگواری تو هست شاملم چشم‌ات گرفت چشم مرا در مقام اشک ناقابلم اگرچه، نشستی مقابلم آنقدر در اتاق خودم روضه خوانده‌ام گاهی حسین می‌شنوم از وسائلم من با دلم چقدر برای تو سوختم دلخوش به این امید، بیایی به محفلم گفتم به عشقِ اُم بنین بعد مُردنم هر هفته شنبه روضه بگیرند منزلم محکم اگر برای تو بر سینه می‌زنم مشغول گردگیری آئینه‌ی دلم قبله‌نمای قلب من اصلاً به سمت توست یومیه پنج مرتبه سوی تو مایلم هرچه برای توست، برایم مقدس است من عاشق علامت و طبل و شمایلم ** ای کاش ماجرای گلویت دروغ بود دنبال یک نشانه میان مقاتلم از بس برای تشنگی‌ات گریه کرده‌ام از روضه‌ی گرسنگی‌ات حیف غافلم ✍سروده گروه ادبی 🔹 چگونه داغ‌ها را می‌گذارد پشت سر زینب کجا؟ کی؟ می‌گذارد چشم بر هم در سفر زینب فقط با دیدن عباس دائم زنده می‌گردد تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده ولی با خطبه‌هایش می‌کند "شق القمر "زینب طنین خطبه‌هایش در دل افلاک می‌پیچد و کاخ ظالمان را می‌کند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یک تنه اندازه‌ی صد‌ها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام نبوده لحظه‌ای از حال طفلانْ بی‌خبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان می‌شد سپر زینب شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خیمه‌های شعله‌ور زینب رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد اگر چه داغ‌ها دیدند اما بیشتر زینب زمانی که حسین آرام می‌زد دست و پا در خون کبوتروار در گودال می‌زد بال و پر زینب شکسته‌تیر‌ها و نیزه‌ها را زد کنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای ناله‌ی مادر می‌آمد از دل گودال شبیه ناله‌هایی که شنید از پشت در زینب ✍ 🔹 شکایت می‌کنیم از هجر، از دوری طولانی... ولی رد می‌شویم از تو، ازین غربت به آسانی نه پای کار تو هستیم، نه سرباز تو هستیم فقط مشغول خود هستیم در زنجیر حیرانی اگر هم گریه‌ای کردیم، حاجت داشتیم از تو برای غصه‌هایت نیست این چشمانِ بارانی تو ای یوسف نیا کنعان! بمان در مصرِ این غیبت! تورا هرگز نمی‌خواهند آدم‌های کنعانی خمیر نان ما بوی تعفن از ربا دارد که مؤمن در نمی‌آید ازین نان‌های شیطانی به حق جد عطشانت دعا کن ما گدایان را تو آقای فقیرانی، تو امید گدایانی... ✍ 🔹 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی: چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین... ✍ 🔹 🔹 عاشق‌تر از خون تو در رگ‌های عالم نیست خون خدایی! انتظاری غیر از این هم نیست این شور حین سوگواری چیست در جان‌ها؟! الحق که روح این عزاداری فقط غم نیست اشک از سر هر شانه با زنجیر می‌ریزد این گریه‌ها آیا برای ماتم‌ات کم نیست؟ دریا هم از اشکش بسازد عابدی تا صبح! تأثیر آن اندازه‌ی اشک محرم نیست گشتم تمام شهر را و کوچه‌هایش را جایی برایم امن‌تر از زیر پرچم نیست ✍ 🔹 شهدا_و_دفاع_مقدس؛ ؛ ؛ یادم آمد محرّم آن‌سال  عشق با ما قرار تازه گذاشت  حکم آماده باش لغو شد و  هیچ‌کس میل بازگشت نداشت    دسته‌ی دوستان اهل ادب  تحت فرمان شاعری بودند  همگی اهل یک حسینیه  تعزیه‌خوان ماهری بودند    خیمه‌سوزان عصر عاشورا  همه آتش شدند، آه شدند   دسته‌ی دوستان تعزیه‌خوان  گل میدان صبح‌گاه شدند    چند روزی گذشت و شکر خدا  حکم آماده‌باش هم آمد  روح از جسم و هوش از سر برد  بوی عطری که از حرم آمد    شب حمله به حکم فرمانده  اهل آن دسته انتخاب شدند  اولین راهیان آن میدان  پیشتازان فتح باب شدند    شب دل‌دادگان دریادل   شب رزمندگان عاشق بود  گریه‌ی آن‌شب مخالف‌خوان  با معین‌البُکا مـوافق بود    همه با حمله‌های برق‌آسا  وسط معرکه درخشیدند  بعد یک عمر تعزیه خواندن  کربلا را به چشم خود دیدند    آن‌که نقش امام را می‌خواند  با ابالفضل و با علی‌اکبر  تانک‌ها را در آتش افکندند  لرزه افتاد بر تن لشکر    در تب پیچ‌و‌تاب پیشروی  عده‌ای در محاصره ماندند  همه با هم در آخرین اجرا  زخمی و تشنه‌لب رجز خواندند    دیدی ای دل که تعزیه‌خوانان  پیش فرمانده روسپید شدند  زیر باران آتش دشمن  همه جز یک نفر شهید شدند    دیده‌بانان به چشم تر دیدند  آخرین پرده بود بی‌پرده  سر نعش حسین تعزیه‌خوان  شمر با گریه آب آورده     بعد سی‌سال آن مخالف‌خوان  به رفیقان هم‌قسم پیوست  به مریدان حضرت زینب به شهیدان آن حرم پیوست    روز تشییع پیکرش دیدند  اشک از چشم آسمان آمد  در حسینیه ولوله افتاد   تا صدای سکینه‌خوان آمد    نسخه‌ی تعزیه ورق می‌خورد  شکوه با پیکر برادر بود  سر این صحنه شد به پا محشر  تن پاک شهید، بی سر بود ✍ 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار،ختم وترحیم خوانی: نفر نفر به تنت تیغ و تیر و نیزه زدند تو را به نیزه،حرم را به چشم هرزه زدند سپاه غارتیان سمت خیمه راه افتاد حرم بدون تو در چنگ یک سپاه افتاد بدون تو چه پریشان حجاب ها می سوخت به یاد زخم لبت قلب آب ها می سوخت کجا روم که تنت را ز خاطرم ببرم خدا کند که نبینی چه آمده به سرم تو را به نیزه کشیدند زیر تیغ در گودال تنت به کینه دریدند زیر تیغ در گودال حرم که سوخت دلم پابه پای طفلان سوخت برای هرم دل من دل بیابان سوخت چگونه بگذرم از این گلوی صد چاکت چه رد پای زیادی ست مانده بر خاکت سری به نیزه بلند است عصر عاشورا زبان مرثیه بند است عصر عاشورا 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی کوفه در هلهله ها گم شده است کوچه ها غرق ترنم شده است جامه ی دختر تو پاره ولی رخت نو بر تن مردم شده است چند روزی ست ز تو بی خبرم در دلم سخت تلاطم شده است خواهر خون جگرت زخمی از نان و خرمای ترحم شده است سرِ عباس شد انگشت نما قلب من کوه تألم شده است کوفه در سنگ زنی استاد است روی ما سنگ، تراکم شده است اشک و خون می چکد از چشم رباب حرمله مست تبسم شده است بسکه سر نیزه بزرگ است، حسین روی نی اصغر تو گم شده است از سرِ نیزه ی تو در دل من نوک مسمار تجسم شده است نوبتی شمر و سنان می آیند بینشان خوب تفاهم شده است بر لب سوخته ات قاری من سنگ ها مزد تکلم شده است کانون‌ ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی: با برادر نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را برملا کردی خبر داری؟ جهان را زیر و رو کرده‌ست گیسوی پریشانت از این عالم چه می‌خواهی همه عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیّ و یا قیّوم خبر دارم که سر از دِیْر نصرانی درآوردی و عیسی را به آیینِ مسلمانی درآوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هِی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم‌کم تو را تا لحظهٔ آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته ** بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من خیالت جمع، ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه برپا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید ✍ 🔹 🔹 غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا غروب بود و تنی روی خاک در صحرا غروب بود و روان خونِ پاک در صحرا غروب بود و شبی ترسناک در صحرا غروب بود و زمان هجوم و غارت بود غروب بود و شب اول اسارت بود بیا به روضه‌ی قبل از غروب برگردیم که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم نداشت زخم و تنش بود خوب، برگردیم نوشته‌اند مقاتل، دروغ باشد کاش بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش گمان کنیم که او هم زره به تن دارد گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد که جای سالم و بی زخم در بدن دارد گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست چقدر روضه‌ی جانکاه، کربلا دارد چقدر داغ جگرسوز، نینوا دارد رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد! برای روضه‌ی زینب بمیر، جا دارد غروب بود و مقاتل که روضه‌خوان بودند مَحارمان علی بین ناکسان بودند امام، ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت امام، عصر دهم بین خیمه‌ها تب داشت اگرچه دختر حیدر غمی معذَّب داشت هوای معجر خود را همیشه زینب داشت تمام دخترکان را سوار محمل کرد برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد به نیزه‌ی سر عباس خواهری رو زد گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد برای خواهر ارباب ناقه زانو زد گذشت کرببلا، روضه‌ها نگشته تمام هنوز مانده مصیبت، بخوان، امان از شام ✍ 🔹 آمد زمان دفن، خدا پیکرش کجاست؟! بر خاک داغ، پیکر شعله‌ورش کجاست؟! تا حنجر بریده ندا داد، شد عیان... جسمی که کرده نعلِ فَرَس پرپرش کجاست قوم بنی اسد بنشینید در برم تا رو کنم مصائب زجرآورش کجاست معلوم نیست روی حصیر این تن کمش... چندین و چند عضو ز سرتاسرش کجاست ای خاک داغ کرب و بلا پاسخم بده پس یادگار دوخته ی مادرش کجاست؟! سالم نمانده قدر نگینی هم از تنش جایی برای بوسه به جز حنجرش کجاست؟! شرط است و مانده‌ام متحیر زمان دفن باید به سمت قبله شود سر، سرش کجاست؟! با دفنِ شیرخواره روی سینه‌ی حسین کردم عیان مقام علی اصغرش کجاست باید به علقمه بروم تا نشان دهم جسم پُر از جراحت آب آورش کجاست ✍ 🔹 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار،ختم وترحیم خوانی: وقتی قرار شد که دلی امتحان شود باید دچار درد و غمی بیکران شود   رویی برای آنکه شود آبروی دین باید اسیر سیلی نامحرمان شود   از بهر حفظ معجر خود دختر یتیم باید به پشت خار مغیلان نهان شود   آن شیر زن که درد و بلا را به جان خرید باشد سزا کفیل امام زمان شود   قامت برای آنکه بگردد ستون عشق باید بزیر بار مصائب کمان شود   باید سفیر واقعه بهر حیات نور با دست بسته در پی قاتل روان شود   آتش به جان خرید چو آگاه شد دلش باید به شام و کوفه چو آتشفشان شود   👉 حالا که ظلمت رفته از سیمای نیزه خورشید می تابد ولی بالای نیزه   پای برهنه کاروانی از ستاره دارد می آید کوفه پا به پای نیزه   سر می رود ثابت کند بر اهل کوفه افتاده پای نامه ها امضای نیزه   دارد بسمت ساحل دشمن می آید یک سر میان موجی از دریای نیزه   امشب تنور سرخ خولی پخت دارد فردا چه نانی میرود بالای نیزه!   یکریز کفر سنگ ها هم در می آید قرآن که جاری می شود از نای نیزه   تقصیر بازوی کبود کودکان بود گاهی عوض میشد اگر معنای نیزه   منزل به منزل دختری می گفت:بابا! پس کی به آخر می رسد دنیای نیزه؟ 👉 کانون ذاکران امام حسین زرند