eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
627 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار ناب آیینی: اولِ سال است انگورِ ضریحت نوبر است سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است مادرم زهراست ، بابایم علی مرتضی رسم ما در عید دیدار پدر با مادر است پر نجف باشد الهی سالِ مولا دوستان سیرِ ایوان نجف از سیر عالم خوشتر است زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است وارد شهر نجف از هر طرف شد سجده کرد سجده بر خاکِ نجف از واجباتِ نوکر است آسمان کاغذ شود، جنگل قلم،  دریا جوهر هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است سبزه ام را می سپارم دست آقای نجف طالعم دست علی باشد برایم بهتر است اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است 🔸شاعر: =============================== 🔹 🔹 به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی شروع می‌کنم این ماه را به نام علی   ببخش با عجله، دست خالی آمده‌ام شنیده‌ام که مهیاست بارِ عامِ علی   چقدر نان شبش را به سائلان بخشید دلم خوش است به الطاف مستدام علی   سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی   دعای ما که دعا نیست...، باز مقبول است به احترام دعا کردن و صیام علی   دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی هوای باده‌ی انگورِ با دوامِ علی   ز حنجرش نفسِ گرمِ وحی می‌جوشد نبی شده‌ست به معراج، هم‌کلام علی   یهود و آل سعود از هراس می‌میرند اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی   خوشا به روزی زُوّار سیدالشّهدا به زائران حسین است چون سلامِ علی‌ **  چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر همان علی که شده وارثِ مرام علی   چقدر تشنه‌ی بوسیدنِ پدر شده بود فدای خشکیِ وقتِ وداعِ کام علی   زدند از سر کینه علیِ اکبر را زدند یاس حرم را به انتقامِ علی   چقدر بین عَبا‌چیدنش نفس‌گیر است چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟! 🔸شاعر: ========================== 🔹 🔹 اگر تا به‌حالا نبخشیدی‌ام بزرگی کن و روز آخر ببخش گناهان فرزندها را بیا دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده مرحوم از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! گفتند "پذیرایی" و مهمان داری من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! چون روح که در قالبِ جان می‌آید باران به کویرِ تشنه‌گان می‌آید ای آن‌که وصالِ آسمان می‌خواهی برخیز صدایِ رمضان می‌آید آوای خوشی از آسمان می‌آید مهمانی یارِ مهربان می‌آید برخیز که با نسیم جان‌افزایی بوی خوش ماهِ رمضان می‌آید با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دل آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا ========================= 🔹 ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: ای عبای وصله دارت فوق دستاویزها دستهایت روح بخش دشت ها، جالیزها عاشقانت را چه کاری با شراب سلسبیل تشنه ی جام تواند این "ازعطش لبریزها" چیست کار ما ؟ غباری زیر نعلینت شدن چیست کار تو؟ بهابخشیدن ناچیزها دردمند عشقم و اوج نمک نشناسی است پیش نام دوست، نام آوردن از تجویزها تا که از اوج مقامت پرده برداری شود بارها باید بپاخیزند رستاخیزها گرچه میدانم که خلقت نیست کارتو ولی کاش میشد تا بگویم فارغ از پرهیزها.... "بیخودی رایج نگشته شبهه ی (رب) بودنت تا نباشد چیزکی،مردم نگویند چیزها." 🔸شاعر: ____________________ 🔹 ای دست گیر ، بیعتِ ما را قبول کن این بار هم زعامتِ ما را قبول کن ای مهربان به چشمِ طمع آمدیم ما گفتی بیا ، جسارت ما را قبول کن تا کاروان قربِ به تو راهمان زیاد جا مانده ایم ، سرعت ما را قبول کن دل را به مفت هم نخریدند مردمان ما یخ فروش ، قیمت ما را قبول کن خوبان شدند غبطهٔ ما ، خوش به حالشان بی ارزشیم ، حسرت ما را قبول کن شب زنده دارِ هرشبِ قدریم با علی ربّ علی ، عبادت ما را قبول کن ما را به دوستیِ علی خلق دیده ست محشر بیا رفاقت ما را قبول کن دائم بیار نام علی را به روی لب امضای این زیارت ما را قبول کن ما را ببر حرم به همان خواهری که گفت این کشته را ، بضاعت ما را قبول کن 🔸شاعر: ____________________ 🔹 ذاکران امام حسین
آسمان و قمر پریشان است چقدر این سحر پریشان است صحن این خانه مثل هر شب نیست مثل دیوار و در پریشان است در نگاه پدر چنین دیدیم مژه چشم تر پریشان است منتظر بوده سالها انگار غصه دارد اگر پریشان است دست بر دامنش اگر زد میخ از همه بیشتر پریشان است محکم از خانه رفت تا مسجد مرد و مردانه رفت تا مسجد ماذنه خاک بوس مولا شد بعد از آن روز قامتش تا شد داشت محراب بر سرش میزد آتش از جان به منبرش میزد ناگهان اشقی الاشقیا برخواست قاتل نفس مصطفی برخواست آبرو از تمام دنیا برد تیغ را با دو دست بالا برد آنچنان ضربه زد که سر وا شد در جنان قد فاطمه تا شد قامت دین به خاک افتاده حیدر است این به خاک افتاده مثل دستار خونی بابا چشم های پسر پریشان است چشم های حسین کاسه خون چشمهای قمر پریشان است از دل کوچه بوی خون آمد زینب از این خبر پریشان است ام کلثوم می‌زند بر سر بر روی شانه سر پریشان است 🔸شاعر: 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: دلی برای سپردن به آن دیار نداشت برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت امیر هیچ به‌جز زخم بی‌شمار نخورد امیر هیچ به‌جز درد بی‌شمار نداشت شبانه‌های علی مثل روز روشن بود اگر که پنجره‌ها پردۀ غبار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کینه‌ها همه یک تیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت 🔸شاعر: 🔹 🔹 چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک، اما تو خود عین‌الیقین، روح‌الیقین، حق‌الیقین هستی من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم که تو دست توانمند خدا در آستین هستی سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟ که گاهی آن‌چنان هستی و گاهی این‌چنین هستی بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت که پر از خطبه‌های ناتمام آتشین هستی بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛ برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی... از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند: «که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی» 🔸شاعر: 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
رها از رنج هجران و غم دنیا شدم زهرا سرم بشکست و غرق خون ز سر تا پا شدم زهرا میان سجده ام وا شد گره از کار و بارِ من نبودی تا ببینی از فراغت ، تا شدم زهرا اگر چه بوده ام روزی یگانه فاتح خیبر پر از آه و غم و نجوای یا زهرا شدم زهرا یتیمان را شریک غصه و سختی منم ، حالا دلیل گریه های عترت طاها شدم زهرا حسین و مجتبی را یک طرف همناله ام اما ز یکسو همنوا با دختری تنها شدم زهرا حسینت را به طفل ارشد ام البنین دادم منم ساقی و مداح لب سقا شدم زهرا پر از دلشوره در این کوفه و این کوفیانم لیک به حال احتضار از فکر عاشورا شدم زهرا در اینجا خیمه ای دارم کنارم باغی از گلها ولی گریان سیلی بر رخ گلها شدم زهرا دمی شادم که میبینم رخ دردانه دلدارم دمی هم غصه دارِ زینب کبرا شدم زهرا 🔸شاعر: ____________________ 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: این بار هم خون ریخت ، اما پشت در نه آسیب را پس یک نفر زد ، چل نفر نه آن بی هوا ضربه ، هوای کوچه را داشت هنگامِ ضربه داد مولا را خبر نه یک تیغ داد اندازهٔ یک کربلا زخم خونِ دلی نقش زمین شد خونِ سر نه تا خانه هر دفعه زمین می خورد می گفت من را نبیند دخترم با چشم تر نه در کربلا اما سکینه دید زلفی در پنجه ای می رفت و گفت آه ای پدر...نه موئی که زهرا شانه کرد آنجا به هم ریخت از دست شمر افتاد تن بر خاک ، سر نه زد بیشتر زد بیشتر زد بیشتر شمر می گفت در گودال زینب هر قدر نه 🔸شاعر: ____________________ 🔹 کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر * شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر عجب محراب خونینی ! دعایم‌ کن که می دانم قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر 🔸شاعر: ____________________ 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
ختم وترحیم خوانی: توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم روزه ام را فقط افطار به تربت کردم خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه اش احساس خجالت کردم روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم 👉 نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم! خدا،خدا نکنم پس بگو چکار کنم ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم دوباره بنده‌ی بی بند و بار برگشته گدای بی سر و پا..،شرمسار برگشته قبول..،بال و پرم درخور پریدن نیست هنوز روحِ من از جنس پرکشیدن نیست اسیر‌نفس‌شده..،بنده‌ی رسیدن نیست دلِ شکسته ی من لایق خریدن نیست اگرچه عمر سراسر تباه آوردم ببین..،به مرحمت تو پناه آوردم به سویت آمده‌ام دردِ من گرفتاری‌ست به گریه آمده‌ام اشک چشم من جاری‌ست به توبه آمده‌ام ، توبه‌ای که تکراری‌ست ببخش،لحن دعاهای من طلب‌کاری‌ست در آتشت چو بیندازی‌ام سزاوارم میان شعله بگویم که دوستت دارم همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم همیشه آنکه اطاعت نمی کند بودم برای صاحب امرم مطیع بد بودم چگونه از غم هجرت نمرده ام آقا به درد فصل ظهورت نخورده ام آقا شبیه تو -خودمانیم- نیستیم همه بدون تو به‌‌نظر خوب زیستیم همه برای وصل تو تنها گریستیم همه به انتظار تو باید بایستیم همه به صبح صادق دنیا سلام باید کرد برای حضرت قائم قیام باید کرد به وقت فتنه ی شب،مثل نور باید بود فقط نه شور که اهل شعور باید بود میان معرکه مردی غیور باید بود در این زمانه ز جنس ظهور باید بود رفیق!این همه غفلت سرِ قرار بس است برای آمدن یار..،انتظار بس است خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست حدود حبّ علی خطِّ مرز کشور ماست هرآنکه هست علی‌دوست پس برادر ماست مدافعان حرم یک عقیق گل‌گون‌اند نگین لشکر عشّاق فاطمیّون‌اند هنوز روز خوش کوفیانِ عاشوراست هنوز مقصد اصلی مُسلمین حیفاست هنوز پرچم فتح المبین حق بالاست هنوز در رگ ما خون حاج‌قاسم هاست اگرچه دست علمدار ما جدا شده است به برکتش چقدر مرد رزم پا شده است به گوش مَکر خروشی به رنگ شیون ماست به روی پیرهن حیله ردِّ سوزن ماست به غِیر رو نزدن..،این شعار میهن ماست تلاش دشمن ما..،ناامید کردن ماست علاج هجمه ی این فتنه دوری است ای دوست کلید رفع موانع صبوری است ای دوست به چند قطره نده اشتیاق دریا را میان روضه بیارید لشگر ما را زمان گریه پسر دید کِیف بابا را خدا زیاد کند نسل سینه‌زن ها را اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد دعای مادرم آخر که کار خود را کرد... خودش نشست کناری..،مرا تماشا کرد مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد محبت علی و فاطمه خریده مرا به روضه نان حلال پدر کشیده مرا به جسم مرده دمیده که جانمان بدهد برای بردن نامش زبانمان بدهد حسین گفته سه‌ساله..،تکانمان بدهد قدم قدم حرمش را نشانمان بدهد مخواه جان رقیه که غرق غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم برای بندگی‌ام راه و چاه می خواهم به زیر سایه ی قرآن پناه می خواهم به گریه ام نظری کن..،نگاه می خواهم لباس نوکری از دست شاه می خواهم کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست به غیر شاه نجف هیچ‌کس امیرم نیست بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا به جز مسیر الهی قدم نزد مولا به غیر قله ی ایمان علم نزد مولا بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا میان کوچه به زخم دلش نمک می خورد چگونه فاطمه از چل نفر کتک می خورد! ای که سی سال تو با درد مدارا کردی روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت سر خود را به دم تیغ مهیا کردی خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ بعد ها راز دل خویش هویدا کردی خنده ی اولی و دومی و قنفذ را بارها در گذر کوچه تماشا کردی سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای
حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر ، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغ سعادت اما پر زد به بام قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه ی خود جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیر گام قنبر از شیعیان زهرا ، زنها به فضه معروف از شیعیان مولا ، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درک مقام مولا مائیم و آرزوی درک مقام قنبر 🔸شاعر: ____ 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
بر عفو بی‌حسابت، این نکته‌ام گواه است گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی، دَر بَر رویم ببندی آخر کجا گریزد، عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و، پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت، برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن، یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است 🔸شاعر: ____________________ 🔹 ذاکران امام حسین
هنوز مانده بفهمیم این‌که کیست علی برای عشق و عدالت غریب زیست علی چنان به لبخندش پشت کرده‌ایم انگار میان ما بدعهدان غریبه‌ای‌ست علی کدام چاه در این شهر مرده می‌فهمد که چیست معنی «یک عمر خون گریست علی».. و خویش را چه عجیب است شیعه می‌نامیم من و شما که نفهمیده‌ایم کیست علی بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار و بار دیگر در بینمان بایست علی! 🔸شاعر: ____________________ 🔹 ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: 🔹 هنوز مانده بفهمیم این‌که کیست علی برای عشق و عدالت غریب زیست علی چنان به لبخندش پشت کرده‌ایم انگار میان ما بدعهدان غریبه‌ای‌ست علی کدام چاه در این شهر مرده می‌فهمد که چیست معنی «یک عمر خون گریست علی».. و خویش را چه عجیب است شیعه می‌نامیم من و شما که نفهمیده‌ایم کیست علی بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار و بار دیگر در بینمان بایست علی! 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: 🔹 فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی به خاک نمی‌خورد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین قلب حسن توامان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار در وسط آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بی گمان شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ولی ساربان شکست 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 🔹 🔹 🔹 در ظلمت شب چراغ راهم هستی ای حِصن حصینی که پناهم هستی من بنده روسیاه و درمانده ز خلق تو آن خط بطلان به گناهم هستی بر تشنگی کویر باران بفرست لطفی بنما گل به بیابان بفرست در حسرت روی یار، یعقوبِ غمم یوسف را لطف کن به کنعان بفرست از جوشن نام تو که دارو دارم مِهر تو زیاد است اگر رو دارم گفتم تو می‌آیی به دل خستهٔ من این شد که به دستم آب و جا رو دارم سرمایه من محبت و شور علی روشن شده صورت من از نور علی من مست عَلَی الدوام ایوان نجف مخمور ضریح پر ز انگور علی دست از طلبِ نگاه جانان نکشم من منت این و منت آن نکشم عمریست که زیر دِین شاه نجفم فریاد بجز ذکر "علی جان" نکشم باران که گرفت گفتم: این رحمت اوست عالم همه‌اش گوشه‌ای از دولت اوست رزق همه خلق به دستان علی است حتی نفسی که می‌کشم منت اوست . 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 🔹 ذاکران امام حسین