eitaa logo
کانال زادگاهم تویه دروار
632 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
57 فایل
ارتباط با کانال: @mohammadtavakoliyan
مشاهده در ایتا
دانلود
چهل روز از غروب غم انگیز گذشت... پدری که وجودش افتخار و صفا و صداقت بود... 🕯▪️🕯▪️🕯▪️🕯 🔘 با نهایت تاثر و تالم به اطلاع میرساند مراسم ختم و یادبود روز درگذشت مرحوم مغفور شادروان کربلایی 🖤 روز جمعه 10 آذرماه ساعت 10 الی 13 در تویه دروار به صرف ناهار برگزار میگردد و پس از اتمام مراسم ، رهسپار تربت پاکش خواهیم شد . 🔘حضور شما سروران گرامی موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود . ▪️روح پاکش شاد ▪️با ذکر فاتحه و صلوات 🕯▪️🕯▪️🕯▪️🕯▪️ @zadgahamtuyehdarvar
✅موارد ایمنی برای جلوگیری از انفجار 🔥🔥🔥🔥 @zadgahamtuyehdarvar
🍂جانه خدایا 🍁یاریمان هاکن تا بر کلاممان 🍂مسلط بیم 🍁و با نارضایتی سکوت نکنیم 🍂حرفیا که بر 🍁زوآن (زبان) مییِریم ناحق و 🍂خارج ازعدل نبو. 🍁الهی 🍂کومِکمان هاکن 🍁آبروییا بر اُو ( آب) و 🍂کاشانه ای بر باد نَدِیم. 🤲🏿❤️🤲🏿 همولایتهای عزیز سلام🙌 صبح قشنگ و هزار رنگ پاییزیتان بخیر... 🍁🍁🍁🌹🌹🌹🍁🍁🍁 ✍ 📸 @zadgahamtuyehdarvar
🔰مدیرعامل شهرک‌های صنعتی استان: 🛑🏭عملیات اجرایی «ناحیه تویه‌دروار» دامغان با اعتبار ۳۳ میلیارد تومان آغاز شد 🎤محمدرضا باقری با بیان اینکه عملیات اجرایی ناحیه تویه‌دروار در شهرستان دامغان آغاز شد، تاکید کرد: عملیات پروژه عمرانی عملیات خاکی، جدول‌گذاری و شبکه توزیع آب در ناحیه صنعتی تویه‌دروار شهرستان دامغان از امروز آغاز شده است. 🔚وی با بیان اینکه برای اجرای این طرح ۳۲۹ میلیارد و ۸۰۰ میلیون ریال اعتبار در نظر گرفته شده است، افزود: اعتبارات این طرح از بودجه داخلی شرکت شهرک‌های صنعتی استان سمنان تامین شده است. ✅کانال @zadgahamtuyehdarvar
🔰در دیدار اعضای شورای وحدت تویه دروار با نماینده مردم دامغان مطرح شد؛ 🛑🏭اخذ جواز تاسیس ۱۰ واحد صنعتی و تولیدی در ناحیه صنعتی تویه دروار 🎤امین فولادیان در این دیدار با بیان اینکه با تلاش‌های صورت گرفته الحمدلله تمام روستاهای تویه دروار در حال پیشرفت هستند از اخذ جواز تاسیس نزدیک به ۱۰ واحد صنعتی و تولیدی در ناحیه صنعتی تویه دروار خبر داد. 🔚گفتنی است ناحیه صنعتی تویه دروار یکی از پنج ناحیه جدید صنعتی در شهرستان دامغان بود که با تلاش و پیگیری نماینده مردم دامغان در اسفندماه ۱۴۰۱ مورد بهره‌برداری قرار گرفت.. ✅کانال @zadgahamtuyehdarvar
‍ با سلام . چه جوری در گذشته دور ، سیو (سیب) و بِرِمبِکی میوه را این کدبانو نگهداری کِردِن ، بدون امکانات و یخچال ، تا عید نوروز که در سفره عید خیلی از خانوادها این میوه زیبا و خوش سیما و خوش خوراک را تا عید داشتِن !!!! طریقه نگهداری : در گوشه انباری دور از سرمای آن چنانی تویه در وار ، کف زمین یک لایه کاه پهن کردن و این میوه را بغل هم روی کاه خُوساندِن ، قسمت انتهای میوه یا دم میوه به طرف بالا قرار گِت ، به محیط یک متر مربع یا بیشتر و بعد از اون دوباره یک لایه کاه به صورت قبل روی میوه کِشین ، این کار ادامه داشت تا انتهای محصول و این لایه کاه باعث به میوه از یخ زدگی در امان بو و گاه گاهی هم کد بانوی خانه این مادر زحمت کش میامه سری بهش زه و اونهایی که احتمال فاسد بَبینِشان به ، اون میوه را از میوه سالُم جدا کرد ، که بقیه سالُم بُمانِن و هر موقع برای استفاده برای شُو نشینی و شُو چله خواستِن از یک گوشه آرام بر داشت کردن که بقیه صدمه نِینِن و انگار شیشه را بغل هم قرار دین که این قدر با احتیاط برداشت انجام گِت . این به طریقه نگهداری سیو پاییزه و برمبکی میوه در تویه دروار در گذشته و بدون یخچال . 📸🖋 دی....ماه......1399.....خورشیدی 🍐🍏🍐🍏🍐🍏🍐🍏 @zadgahamtuyehdarvar
سلام ، یادش بخیر ... گَت ننم (خدا بیامرز) سورِک انگور را بند دَموِست و خانه ای دِله اُوزان کِرد ! تعجبُم این به چه جوری تا عید انگور سالُم مانه ؟ یک روز از او بَپُرسیُم ، گَت ننه چُمکنی که انگور را تا عید داری ؟ بَگُت وَچه جان یک فن داره ، هزار کرشمه ! بَگُتُم یعنی چه ؟ بَگُت اولا انگور را شهریور که بَرِسی کیسه کِشیم ! دوما وقتی میزان بَخورد ومچینیم ! سوما خُجیراشا (خوبهایش را) بندی دیم اُوزان کنیم ! مهم این کار اِه که یک دانه سالُم را چینیم و تُک (نوکِ) خوشه فرو کنیم تا اُو (آب) که کِشه از همین دانه بَکِشه !! و انگوری خوشه خشک نَمبو ! روحشان شاد که همه اینها با تجربه تُمام بَبین عمرشان به ! ✍ @zadgahamtuyehdarvar 📸
🍐 بِرِمبِکی میوه (گلابی پاییزی) 🍐بند دَکِشییِن تا سالُم بُمانه و زُمِستانی شُوهایی شُوچِرِه بَبو (شب چَره شبهای زمستان باشد) @zadgahamtuyehdarvar 📸 آبان 1400
دروازه بابل ساری، سال ۱۳۴۵ خورشیدی راکب دوچرخه کلید دار گاراژ پیرزاده @zadgahamtuyehdarvar
سلام همولایتی عزیز🙌 پنج شنبیتان شادمان تِر اِز هر روز 🍂 الهی دلتان پر اِز شادی🍂 خانیتان پر اِز عشق عشقتان پر اِز صداقِت 🍂 نان سُفریتان پر اِز برکِت زندگيتان پر از مهر و صمیمیِت🍂 و امیدتان به خـدا بو در همه حال. 🍁 🍂 🍁 ✍ 📸 @zadgahamtuyehdarvar
🌹سلام علیکم. حتما در زندگی روزمره براتان پیش بیامی به یکجا هایی برخورد کنین ، که آنجا را قبلا ندی بِین (ندیده بودین)  ولی آن محل بنظرتان خیلی آشنا میا ، شاید آن فضا را خُویی دله  بَدی بِی (دیدی)؟  به هر حال یک حس درونی از دلبستگی و علایقتان به آن محل خبر دی ، دوست داری به عمق تاریخ بَشی و اطلاعات ویشتری از آنجا به دست بیری. هر وقت از نزدیک تکیه   واقع در سراج رد بیم، دلُم هُواشا کِرد ، اما یک بهانه ای پیش میامه که دیدنشا به بعد موکول هاکُنم. یکبار با دایی اُم حاج کرُمعلی وفایی نژاد "مرحوم خانم ماه بی بی پسِر" تنها بازمانده از هشت تن وچاش ، از جلوی دکان مرحوم خطیبی رد بیم ، سؤالی از تکیه ملا نصراله هاکردم ، ایشان توضیحاتی بِدا. هر سال که برای دسته روی روز تاسوعا از آن محل رد بیم یک فاتحه برای درگذشتگان مدفون در این تکیه   قرائت کِردُم ، ولی نِمتانستُم دسته را ول هاکنم و از نزدیک این تکیه را بِینُم. چند وقت پیش در جایی میهمان بِیم (بودیم) که دایی علی آقا (حاج کرمعلی) و آقا سعید خطیبی از مدیران ارشد ناجا  هم حضور داشتن. سراغ مزار حاج اجداد مادری را بِگِتُم. دایی علی آقا بَفِرماین ، قبر ایشان در تکیه ملا نصراله قِرار داره. مثل اینکه هنوز بچه شش هفت ساله اُم ، به دایی علی آقا عرض هاکردم ، دایی ایندفعه که تویه دروار بشیم ، اول از هر کاری دلُم خواهه بَشیم تکیه ملانصرله را بینیم و سر مزار جدمان حاج ملا کریم فاتحه ای بخوانیم . از این اراده و خواست قلبی چند روزی نگذشتی به ، اتفاقا بشیم تویه دروار ، بعد از ظهر همان روز پسر خاله اُم "حاج حسین خطیبی" و "آقا سعید"   بیامین باغستان مُنی دیدِن ، چون تنها بیم ، حاج حسین بَفِرمایی اَمشو باید بشیم بالایی و شُو اُمِی خانه بُمانی. نزدیک غروب به ، وقتی نزدیک خانیشان برسیم ، یادم به تکیه ملانصراله دَکُفت ، عرض هاکردم پسر خاله خیلی وقته آرزو دارُم این تکیه را از نزدیک بِینُم و هی به بهانه ای دنبال دَمکُفه ،، شما لطفا راهنمایی هاکُنین. حاج حسین خطیبی از معدود افراد بالای هفتاد سال سن ولایِت اِه، با حافظه قوی ، حضور ذهن بسیار عالی و کم نظیر ،  علاقمند به تاریخ ولایت  با داشتن اطلاعات ذیقیمت از اصل و نسب بزرگان ولایت تویه دروار . هر بار که توفیق داشتیم  در خدمتشان دَبُم( باشم) اطلاعات جدیدی از ایشان کسب هاکردیم، بهر حال روانه تکیه ملانصراله هابیم. حاج حسین دروازه دو لته را واج هاکِرد وارد حیاط تیکه هابیم ،(شدیم) قبل از هر توضیح وظیفه خود دانم از توجه و احترامی که برادرمان آقا ناصر ادیبی  ، حاج حسین خطیبی و سایر دوستانشان برای باز سازی و سرپا نگهداشتن این میراث با ارزش توبه دروار بَکِشین  قدر دانی هاکنم و امیدوارُم عزیزان شرح کامل تاریخ این مکان معنوی را به اطلاع هم ولایتی ها بَرِسانِن. وقتی وارد این تکیه هابیم و حاج حسین با آن کلام شیرینش از مزار  کسانیکه در این خاک ریشه دارند ،  شرح دا ، دلم روشِن هابه و خدا را شکر هاکردِم ، بنظِرُم وقتی اراده اینجانب برای دیدن این محل قطعی بَبه ، این روح بزرگ حاج ملا کریم به ، که اسباب حضورُم را فراهم هاکرد . اگر چه دیر هنگام باز هم خدا را شکر  توفیقی حاصل هابه که بر سر مزار جدمان ( پدر مرحوم خانم ماه بی یا دده مابی صاحب آسیاب ، مادر بزرگ اینجانب زیر دست حسینیه ) عرض ادبی داشته بیم و به ریشه هایی که در خاک تویه دروار داریم بیشتر واقف هابیم . اما داستان تعمیر این تکیه بوسیله  هم شنیدنیه. ملا قاسم هر سال در جایی روضه خوانده ، اما یک سال وقتی شو(می رود) محل هرساله ، کِسی جاشا بِگِتی بی ، راهی تهران بو ، موقتا نزدیک میدان توپخانه در یک مسافر خانه مستقر بو . فِراداش بطور اتفاقی همراه یک دسته ای راه هُمکُفه که بطرُف باب همایون  ، تکیه دولت شین . از قرار معلوم در آن تکیه "ناصرالدین شاه" ده روز روضه خوانی داشته و خودش ایج میامی پای روضه. ملا قاسم که این موضوع را فهمه پهلوی خودش با خدا یک قرار و مداری وامله و نیت کنه خدایا اگه مُنی وضع بیگیره و خوب بَبو( شود) شُم تکیه پسر عمویم ملا نصراله را تعمیر کنم . ملا قاسم شو تکیه دولت وینه اونجا کلی آخوند و ملا دَرِن ، کِسی اورا تحویل نیمگیره ، یک آخوند با گَت عمامه ایج مِنبری سر نشته. ملا قاسم همین دری کاپ هومشینه ، ناصرالدین شاه وارد بو ، به سرش زنه راست بو ، وامِستاره با صدای بلند و رسا یک خوشآمدی گوئه( حاج حسین خیلی قشِنگ ذکر کرد ) هل من ناصر ینصرنی ، یا حسین ، آیا کسی بود ؟ حسین را یاری کند ؟ ناصر آمد ، یاریت یا حسین ، ، ناصرالدین شاه از کلام ملاقاسم خیلی خوشش میا و دستور دی باید ایشان ده روز اینجان روضه بخوانه. خلاصه بعد از دهه یک پول و پله خوبی به ملا قاسم دین با یک اسب و گماشته رستِنِش ولایت و برای هرسال روضه خوانی دعوت بو.
ملا قاسم با این پول تکیه پسر عموی خود ملا نصراله را به این شکلی که الان موجود اِه تعمیرکنه و هرسال در این تکیه روضه خوانی بو . امسال محرُمی توفیق داشتُم یک روز  پای روضه "آقا شیخ محمد رستمیان"  حضور داشته بُم . خوشبختانه هرساله ده روز روضه خوانی در این محل برقرار اِه . *⃣*⃣*⃣*⃣*⃣ ✍📷   ۷ آذر ۱۴۰۲ @zadgahamtuyehdarvar
🍁یڪ ســـــلام پـاییـزی ☕️به تڪ‌تڪ شمـاعـزیزان همـولایتی.. 🍁صبح آدینه تـان قشِنگ ☕️صبحتان 🍁 پـر اِز خـوشـے و شـادے 🍁امیـدوارُم ☕️یـڪ روز پاییـزے قشِـنگ 🍁یڪ تعطیلات عـالے و ☕️سـرشـار اِز بـرکـِت و موفقـیِت 🍁کنار عزیزانتان داشـتـه بین ان شاء الله. ❤️🍁❤️🍁❤️🍁❤️🍁❤️ ✍📸 @zadgahamtuyehdarvar
با سلام‌ و احترام 🔰 پیرو جلسه ای که با دکتر مدیرکل محترم گردشگری  و معاونین ایشان داشتیم , هماهنگی های لازم در خصوص راه اندازی خانه های بوم گردی(خانه های قدیمی که شرایط پذیرش مسافر را داشته باشد) ، اخذ مجوزها و پرداخت تسهیلات انجام گردید. ✅ به همین منظور از همه عزیزانی که شرایط ایجاد خانه های بوم گردی را دارا می باشند، در خواست داریم تا پایان روز ۱۴۰۲/۹/۱۲ به شوراها و دهیاران منطقه همراه با کدملی و شماره تماس  اطلاع دهید. با تشکر.‌‌. 🗓 ۹ آذر ۱۴۰۲ @zadgahamtuyehdarvar
و لاتحسبنّ‌الّذینَ قُتِلوا فی‌سبیل‌الله امواتا،بل احیاء عند ربّهم یرزقون. شهید والا مقام 💐💐💐💐💐 روحش شاد و جایگاه رفیعش بالاترین درجات بهشت 🌷🌷🌷🌷🌷 @zadgahamtuyehdarvar
🍃💐°🍃💐°🍃💐°🍃💐° °💐🍃💐 🍃💐 💐° بمناسبت سالروز شهادت ابوشهدای تویه دروار 9 آذر 1365 بر گرفته از سایت جامع شهدای شهرستان دامغان ، ستارگان پر فروغ سلام 🌷 اینجانب افتخار داشتم در دبستان تویه دروار که ایشان چند کلاس جلوتر از ما بودند ، با این شهید والا مقام آشنا شوم ، چیزی که از آن دوران بخاطر دارم رفتار محبت آمیزشان نسبت به کوچکتر ها ( ما که همیشه کوچک ایشان بوده و مدیونش هستیم ) گو اینکه یک فامیل نزدیک شما باشد ، احساس دلسوزی و صفا در چهره اش موج می زد. یادش گرامی باد 🌷روحش شاد 🌷 انتظار است دوستان همرزم خاطراتی از این شهید والا مقام را با آن سن و سال برای هم ولایتی ها بیان کنند از شوخ طبعی ایشان زیاد شنیده ایم . شوخی نیست با این عیالمندی در کنار جوانان آماده از دفاع مقدس از کشورش، ناموسش و دینش شده و افتخار آفرینی کند و برای زادگاهش ، شهرستانش ، استانش و کشورش مایه مباهات و افتخار است ، این افراد تاریخ ساز الگویی برای همه نسلها هستند. 💐 فرازی از وصیت نامه: ای عزیزان مگر نشنیدید که این‌ها در خوزستان در سوسنگرد و در جاهایی دیگر چه خیانتی به ناموس ما کردند؟ به دختران ما تجاوز کردند، دختران ما، مادران ما، خواهران ما را زنده به گور کردند. ای عزیزان اگر ما نمی‌رفتیم جبهه، اگر این عزیزان شهید نمی شدند، اسیر نمی‌شدند، مفقود نمی شدند دشمن کافر اگر می‌آمد مملکت ما را می‌گرفت آیا رحم می‌کرد؟ با من و با شما، با ماها پسرخاله بود!؟ چه خیانتی می‌کرد! پس ای عزیزان به خدا قسم این دنیا ارزش ندارد. خداوند تبارک وتعالی ما راخلق کرده برای آخرت. برادران عزیز روز قیامت که شد هر که باید اعمال خودش را جواب بدهد آن‌جا هیچ‌کس به درد دیگری نمی‌خورد. برادران این زن و بچه که می‌بینید که این‌قدر ایشان را دوست دارید مال و ثروت ، پدر و مادر برادر و خواهر را دوست دارید و ا... قسم قرآن می‌گوید روز قیامت همه آن‌ها از او فرار می‌کنند، شما را نگاه نمی‌کنند ،شما را تنها می‌گذارند... 🌷 زندگی نامه شهید “بسم رب الشهداءوالصدیقین” شهید قنبر علی افضلی فرزند علی اکبر در تاریخ ۱۳۲۱/۰۱/۰۳ در روستای دشتبو ،از توابع دامغان متولد شد. او پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، وارد دبستان شد و تا سال ششم ابتدایی به تحصیل ادامه داد. بعد از آن ترک تحصیل کرد و به کارگری پرداخت تا بتواند روی پای خود بایستد و کسب درآمدی داشته باشد. بعد از مدتی موفق شد به عضویت شرکت ذغال سنگ البرز شرقی در آید و در آنجا مشغول به کار شود. در همین سال ها بود که ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد و صاحب هشت فرزند شد. وقتی ارتش مزدور عراق،کشورمان را مورد هجوم ناجوانمردانه خود قرار داده بود و بسیاری از شهرها را به خاک و خون کشید و هموطنانمان را بی خانمان کرد، جوانان و غیور مردان ایرانی آرام ننشستند و به یاری هموطنان بی دفاع خود در مناطق جنگ زده شتافتند تا گلوله های آتشین دشمن به جای قلب زنان و دختران و کودکان به سینه آنها بنشیند. شهید افضلی که خودش پدر بود و خانواده ای پر جمعیت داشت، جگر گوشه های خود را به خدا سپرد و از خانواده حلالیت طلبید و برای برگرداندن آرامش و امنیت به خانواده اش و همه ملت ایران، لباس رزم پوشید و از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت تا در کنار دیگر پاسداران ایران اسلامی از این مرز و بوم دفاع و پاسداری کنند. او سر انجام پس از چندین بار حضور مستمر و فعالانه ،در تاریخ ۱۳۶۵/۰۹/۰۹ در جزیره مجنون از جام شهادت سیراب شد و به وصال یار رسید. پیکر پاک این بسیجی دلاور،در زادگاهش به خاک سپرده شد و برای همیشه در آنجا آرام گرفت. 💐💐💐💐💐💐 ارسال: 9 آذر 96 @zadgahamtuyehdarvar 🌷° 🍃🌷 °🌷🍃🌷 🍃🌷°🍃🌷°🍃🌷°🍃🌷°
🌷💐🌷💐🌷💐 ✅ خاطره ای از دوران زمان جنگ تحمیلی وقتی عکسی از شهید بزرگوار را بدییُم، حیفُم بیامه که یادی اِز جزیره مجنون نکنیم. منطقه جنگی که این بزرگوار اونجِه شهید بَبی، و قبل اِز او جه در جزیره مجنون شهید بَئیبِه. مُن شش ماه دوم سال ۶۴ را در دو مرحله دو ماه، دو ماه زمان خدمت در لشکر ۹۲ زرهی اهواز، گردان ۲۵۶ تانک، به جزیره ماموریت داشتُم که واقعا در بدترین دوره جنگ و در فصل زُمِستان به. زمانی به که ایران منطقه فاو را بگِتیبه و اِز دست هادایِن فاو صدام ملعونی به خیلی گران تُمام بََئیبِه و فشار بییِرد تا جزیره را به عوض فاو پس بیگیره و انتقامِشا اینجان بیگیره. خیلی فشار وارد هاکِرد ؛ هوایی،زمینی، با قایقهای موتوری،فشار و حمله را زیاد هاکِرد ولی با رشادت‌ها و جانفشانیهای نیروهای ایرانی( ارتش، سپاه، جهاد و بسیج) نِتانِستِن هیچ کاری هاکُنِن. ولی خیلی شهید و مجروح هاداییم. @zadgahamtuyedarvar یک روز جابجایی سنگر به، فاصله حدود ۵۰۰ متر در همان جزیره مجنون داشتیم ، البته در تاریکی شو،روز نِمتانِستیم ، چون دید داشتِن و اُما را زییِن، بنابراین یک سنگِر استراحت به ما برسی ، بشییِیم دلییِش. خیلی هِلاک بِیم. شو را بَخُفتیم بدیم بوی خون میامِه سنگِری دِلِه . به هر بد بختی که به بَخُفتِیم، صبح راست بَبِیم بِینیم که بو اِز کجا اِه، بدیم تُمام دیوار سنگِر خون شهدا اِه ، هفته قبلش یک خمپاره مستقیم خوره به این سنگر و ۵ نفر اِز سربازا در حال استراحت شهید کُنِه، اُما به فرمانده گروهان سروان اسدی از اسد آبادهمدان اعتراض هاکردیم گ بَگُتیم نِمتانیم اینجان دبیم ، مُن اون موقع اسلحه کالیبر پنجاه داشتُم ، با یک خدمه ( کمکی)، سروان اسدی بَگُت چاره‌ای نیه بایِد عادِت هاکُنین. مجبور بَبِیم دیواری سنگِر را با پتو های سربازی دَپوشانیم. با هر سختی که به عادِت هاکِردیم و اون موقع مرخصی ها همه لغو ، نزدیک به دو ماه نه مرخصی شهری نه استحمام نه هیچی، فقط هفته ای دوبار سرِمانا با کِتِری گرم او شُستیم و لُباس زیر را هفته‌ای یکبار عوِض و بصورت سینه خیز دومتر جلوتر کنار نی زار جزیره شستیم . اینُم اکثرا با آب خالی، در اون موقعیت واقعا امکانات نِداشتیم. در این ماموریت پنج شیش نفر از بهترین همسنگرام شهید و چند نفر مجروح بَبییِن. در ضمن تُمام مسیر جزیره را نامگذاری هاکردییبِین به نامهای چهار راه شهدا، پیچ شهدا، سه راه شهدا ، چهار راه مرگ... جزیره مجنون به دو بخش تقسیم به شمالی و جنوبی . که بصورت جاده به و دو طرفِش نی زار و باتلاق و اُو داشت. خدا رحمِت هاکُنِه همه شهدا را ، مخصوصاً و را ، که در جزیره مجنون به شهادت برسییِن. همچنین دیگر شهدای والامقام هموِلایِتی. روحشان شاد💐 یادشان گرامی 💐 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ارسال: @zadgahamtuyehdarvar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️﷽▪️ 🔘با نهایت تاسف و تاثر باطلاع همولایتی‌های عزیز می‌رساند آقای فرزند مرحوم "حاج علیرضا افضلی" ندای حق را لبیک گفته و به دیار باقی سفر نموده است. 🔘ضمن عرض تسلیت و عاقبت بخیری خدمت همه همولایتی‌ها مخصوصا خانواده و بازماندگان محترم ، از خداوند متعال برای ایشان شادی و آرامش روح مسئلت می‌نماییم . ▪️مراسم تشییع جنازه و تدفین متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد . ▪️روح پاکش شاد ▪️با ذکر فاتحه و صلوات @zadgahamtuyehdarvar ◾️° 💐◾️ °◾️💐◾️ 💐◾️°💐◾️°💐◾️°💐◾️°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با یاد تو عشق و شور، معنا دارد در محضر تو ، حضور معنا دارد آوای خوش نیایش صبحدمان هنگام طلوع نور، معنا دارد باتوکل به خداوند مهربان ، آغازمیکنیم روزمان را ؛ روزتان سرشـار از برکت . @zadgahamtuyehdarvar 🎥