✨﷽✨
#روضه_و_توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
داری میری و خودتم اینو خبر داری
نگفتی این روزا چرا دست به کمر داری؟
دردِ کمر موقع راه رفتن خطر داره
هرجا میری تنها نرو که دردسر داره ..
کمتر برو بیرونِ خونه
کمتر سر تو درد بگیره
میترسم از اینکه یه روزی
راهت رو یک نامرد بگیره ...
آتیش به دربِ خونمون انداختنُ رفتن
رو در و دیوار لخته خون انداختنُ رفتن
فضه رسید وقتی که سیلِ خون به راه افتاد
به زیر نور ماه ، یه ماهِ پابه ماه افتاد
دیدم حسن از رویِ ایوون
دید آخرش مادر زمین خورد
تو بد زمین خوردی میدونم
محسن از اون بدتر زمین خورد
لعنت به اون که پشت در آتیش و روشن کرد
زینب داره میبینه هرکاری که دشمن کرد
هنوز یه هفته از تولدش نمیگذشت که
لباسِ مشکلی عزایِ مادرو تن کرد
من دل ندارم که ببینم
یکم دلش آزار ببینه
خیلی شلوغی دوست نداره
ای وای اگه بازار ببینه ...
*صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود بقچهای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گرهها رو باز کرد ، دید سه تا کفن میونه بقچه ست ...
دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه ... میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! ...
یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظهای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس ...
داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یهمرتبه صدا زد « یابن الزهرا ... »
تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد ... کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود ..
اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکستهها رو کنار زد ...
آی حسین ....
#سید_رضا_نریمانی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
1_48313612.mp3
زمان:
حجم:
10.16M
✨﷽✨
#سبک
#روضه_و_توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
🎵 MP3
داری میری و خودتم اینو خبر داری ...
🎤🎤 #سید_رضا_نریمانی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
✨﷽✨
#روضه_و_توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#قسمت_اول
تمام عمر ز داغت گریستم زهرا
خدا گواست که با گریه زیستم زهرا
به اِنزوای غریبانه ی علی شب و روز
چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا
تویی که عزت و نامی مرا عطا کردی
وگرنه بی تو ندانم که چیستم زهرا
نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است
نه رَهرُوَم به طریق تو چیستم زهرا
ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز
چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا
قبول میکنی اکنون بخوانمت مادر
اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا
مگه میشه فاطمیه بشه آسمون نگیره
مگه میشه بگی زهرا دل مُرده جون نگیره
مگه میشه غربت تو گریمون و در نیاره
تقصیر چشمای ما نیست اسم زهرا گریه داره
میدونم تموم عمرت واسه عالم یه نفس بود
اگه هیجده ثانیه میومدی به دنیا بس بود
که طناب کُل تاریخ و به آسمون ببندی
همرو به گریه بندازی بری خودت بخندی
*وارد خانه شد پیغمبر...دید با یه دستش حسین و بغل گرفته...با یه دستش دستاس و میگردونه...گفت دخترم چه میکنی عزیز دلم...گفت بابا یا رسول الله دارم آرد درست میکنم...عزیزم بچه بغلت گرفتی، گفت دارم بچمو شیر میدم...یا بعضاً بعضیا آوردن گفت: بچمو بغل گرفتم گریه نکنه...پیغمبر فرمود عزیز دلم...فضه هست دیگران هستن تو چرا دوتا کارو باهم انجام میدی...صدا زد بابا من کارای خونه رو تقصیم کردم یه روز من انجام میدم یه روز فضه...امروز نوبت منه بی وفایی است اگر بخوام به اونا بگم...اینه عاطفه ی فاطمه...یه نگاه کرد دید دستای زهرا تاول زده...دست زهراش رو گرفت بوسه زد...پیغمبر گریش گرفت...آره هیچ بابایی طاقت نداره دست بچشو زخمی ببینه...یا رسول الله دست دخترت یه مقدار زخمی شد طاقت نیاوردی گریه کردی...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه نمیتونه قنوت بگیره...کجایی ببینی با این دست یه کاری کردن بچشو نمیتونه بغل بگیره...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه موهای بچه هاشو نمیتونه شونه بزنه...ای وااای*
کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانه اش از محرم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخواست از جا دست بر زانو نمیگیرد
ولی زهرای من این روزها یک دست بر پهلو
و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد
نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را
بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد
به دستی میکشد بر گیسوی طفلان خود شانه
به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد
*مریض دیدی یا نه...یا اونی که مریض داری میکنه رو دیدی یا نه...اونی که مریض داری میکنه خیلی کارش سخته...اگه مریض بدحال داشته باشه بهترین وقت براش اون وقتیه همه بیان بگن رنگ و روی مریضت بهتره...بعد از قصه ي در و دیوار مادر تو بستر افتاد...هر روز حالش وخیم تر بود...خبر آوردن گفتن زن های مدینه اومدن ملاقات بی بی...اومدن کنار بستر بیبی نشستن... بی بی جان حالتون چطوره...وقت رفتنشون شد...زنای مدینه اومدن برن...دیدن زینب دنبال این زنا رفت بدرقه کنه...خوش آمدید...با دونه دونه خداحافظی کرد...اما دیدن زینب با اون سن و سال برگشت در رو بست زار زار گریه کرد...چی شده عزیز دلم...گریش بند نیوند...حسن سوال کرد خواهر چی شده...گریش بند نیوند...اما تا چشش به حسین افتاد خودشو انداخت بغل حسین...خواهر چی شده گریه میکنی....گفت داداش زنای مدینه مادر رو ملاقات کردن...اینکه گریه نداره...گفت داداش کاش نمیومدن...آخه موقع رفتن زیر لب یه چیزی بهم میگفتن...زیر لب میگفتن دیگه فاطمه رفتنیِ...آخ مادر آخ مادر...
مادر با بابا فرقش اینه...بابا جاییش درد بگیره میگه ،اما مادر نمیگه...میگه بچه هام غصه میخورن...میذاشت همه بچه ها میخوابیدن تازه گریه هاش شروع میشد...آخ پهلوم...آخ بازوم...آخ محسنم...گاهی لا به لای گریه هاش میگفت بابا کجایی ببینی فاطمه ات رو کشتن...بی مقدمه بگم یا نه بسم الله...زینب میدونی کِی یادش افتاد...تا سر رو آوردن تو خرابه رقيه گفت بابا گوشم دردر میکنه...بابا دیگه دستام توان نداره...بابا کجا بودی از ناقه افتادم...حسین*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
@babolharam_ir1_48711610.mp3
زمان:
حجم:
3.94M
✨﷽✨
#سبک
#روضه_و_توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#قسمت_اول
🎵 MP3
تمام عمر ز داغت گریستم زهرا ...
🎤🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
✨﷽✨
#روضه_و_توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#قسمت_پایانی
من خیلی چشم به رات بودم
دیر اومدی بابا دیر اومدی بابا
ببین حالا که من شدم پیر اومدی بابا
دیر اومدی بابا
من دیگه اون سه ساله که دیده بودی نیستم
بابا دیگه محاله، که روی پام بایستم
حسین...
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
بزن مرا که یتیمم بهانه لازم نیست
یاد داری مدینه موقع خواب
دست تو بود بالش سر من
*تمام آرزوی یه دختر همینه...گفت بابا همه عشقم اینه یه بار دیگه...فقط یه بار دیگه منو بغلم کن...انتظار داشتم گفتم بابام میاد...یه بار دیگه بغلم میگیره...اما هیچوقت فکر نمیکردم یجور بیای خودم بغلت بگیرم..به من بگو کی رگای گردنتو بریده...شنیدم بابا یه شب تنور بردنت...حسین*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
@babolharam_ir1_48713293.mp3
زمان:
حجم:
769.3K
✨﷽✨
#سبک
#روضه_و_توسل_جانسوز
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#قسمت_پایانی
🎵 MP3
من خیلی چشم به رات بودم ...
🎤🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
✨﷽✨
#روضه_و_توسل_جانسوز
#وفات_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز!"
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر
مدام بر لب من "ان یکاد" و "چارقل" است
که چشم بد ز رخت دور بهتر از جانم!
*عباس من ! عزیزدلم! مرد خانه ی من! *
بدون خُود و زره نشنوم به صف زده ای
اگرچه بهر تو "جوشن کبیر" میخوانم
*باید حسین بگی...هرجا خواستی ناله بزنی....برای هر کی خواستی گریه کنی باید حسین حسین بگی....
حسین....حسین....حسین...*
شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیده ام که عَلَم بر زمین نمی افتاد
شنیده ام که به آب فرات لب نزدی
فدای تشنگی ات ...شیر من حلالت باد
*ازت میخوام سوال کنم....جواب مادرتو بده....به یاد مادراي شهدا....شهدای گمنام....*
بگو چه شد لب آن رود، رودِ تشنه ی من!
بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من!
بگو که در غمِ تو رود، رود گریه کنم
کدام دست تو را چید میوه ی دل من!
بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟!
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟!
بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت؟
بگو بگو که بدانم چه آمده بر سرم آمد؟
همین که نام مرا می برند می گریم
*دیگه به من ام البنین نگید"لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ، تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِی"دیگه منو مادر پسران صدا نزنید....منو یاد بچه هام میندازه...."كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ"من یه پسرایی داشتم که به خاطر این پسرام به من ام البنین میگفتند...."وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ"دیگه کسی برام نمونده.... یه سوالی هم کرد"يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا "ای کاش میدونستم دارن راست میگن... چی رو بی بی؟"! بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِين"آیا دست راست عباس منو قطع كردن...؟*
همین که نام مرا می برند می گریم
از این به بعد من و آه و چشم تر شده ای
چه نام مرثیه واری ست "مادر پسران"
برای مادرِ تنهای بی پسر شده ای.....
شاعر: #محمدمهدی_سیار
#حاج_ميثم_مطيعي
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
@babolharam_ir1_50547505.mp3
زمان:
حجم:
1.92M
✨﷽✨
#سبک
#روضه_و_توسل_جانسوز
#وفات_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
🎵 MP3
دوباره گفتم: دیگر سفارش نکنم ...
#محمدمهدی_سیار
🎤🎤 #حاج_میثم_مطیعی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
✨﷽✨
#روضه_و_توسل_جانسوز
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
تا تو بی پرده شدی لاله رخان خوار شدند
همه گل هایِ چمن در پسِ دیوار شدن
پرده بردار که از شوقِ تماشایِ رُخت
در دیوارِ جهان ، آیینه رخسار شدن
#صائب_تبریزی
*میبینم این جوونا تو همین اول جلسه بلند گریه می کنن .. یاصاحب الزمان .. ماهِ رجبِ آقا کِی میای .. کِی منه آلوده سیمایِ تو رو میبینم آقا ؟ همۀ درد ما اینه ما آقامون نیستش .. والا کی جرات میکنه با شیعه اینجور برخورد کنه ؟.. بگو آقا من همه آرزوم اینه باشم اون روزُ ببینم که میگی «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم انا بقیه الله .. أنا ابن فاطمة الزهراء..» من پسرِ اون مادری ام که تو کوچه زمین خورد .. (نکنه اسمِ بی بی بیاد تو نگاه کنی ...) آی بی بی جان .. اینا حرفایِ ذوقی که میگم ، من عموم امام حسنِ .. همون آقایی که دید تو کوچه مادرش سیلی خورد .. رفقا اگه باشیم ، میبینیم چه جور انتقام میگیره ..يا مُنتَقِم اِنتَقِم ...*
هیچ کس نیست که داند به چه کار آمده است
بس که مردم ز تماشایِ تو از کار شدند
یابن الحسن ..
*ایام ، ایامِ شهادتِ موسی ابن جعفرِ (ع) .. یا باب الحوائج .. میخوای آقامون بیاد تو جلسه ؟ آخه انقده رو باباش حساسه .. (چرا؟) اخه باباشُ هی از این زندان به اون زندان میبردن .. چهارده سال زندان بود .. هی زیرِ لب میگفت رضا جان دلم برات تنگ شده .. یه وقتایی هم دخترش معصومه خانومُ صدا میزد .. یه روضۀ عاطفی بخونم آتیشت بزنم ؟
زندان ها با هم فرق میکرده ،یکی ازین زندان ها خانه ای بوده . مرد زندانبان از از خانه بیرون رفته ، شب شد وارد خانه شد ،دید زنش زانوهاشُ بغل کرده داره بلند بلند گریه میکنه ، گفت چته ؟ گفت دیگه خسته شدم ازین زندانی ،آزادش کن بره .. گفت این که مظلومه به ما کاری نداره ، شب و روز داره عبادت میکنه .
گفت نه ؛ تو ندیدی داره چی کار میکنه . گفت امروز از تو خونه بیرون آمد ، تو ایوان نشست ، دید بچه ها دارن بازی میکنن .. دیدم شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. هی میگه معصومه جان کجایی ؟.. سالهاست صورتتُ ندیدم .. یه وقتایی هم میگه رضا جانم بیا بابا ...*
اثری نیست به جا از من و خاکسترِ من
ای خدا شکر که دور است زِمن دخترِ من
ای رضا کاش که می آمدی و میدیدی
چه تراشیده و کاهیده شده پیکر من
اثر سلسله بر گردنِ من جا انداخت
ولی از کینه کسی قطع نکرده سر من
#حاج_سعيد_خرازی
*مجبورم میکنی بگیم ، تو یه سیاه چالی بود شب و روز فرقی نداشت با هم حضرت به علمِ امامت شبُ روزُ تشخیص میداد .. دیگه این ساقِ پاها خرد شده بود .. (من دیگه روضه نگم ..) با این که عیال وارِ اما ملاقاتی نداره ..
اما این آخریا یه یهودی هر روز میومد دیدنش(حیا میکنم بگما) با تازیانه میومد ،نمیگم با آقا چیکار میکرد اما بر که می گشت تازیانه خون آلود بود .. اما حرفم اینه ، حضرت از زدن هراسی نداشت . اما یه چیزی میشد بدنش میلرزید( منتظر نباش روضه بگم) میگفت منو میزنی بزن . سیلی میزنی بزن . لگد میزنی بزن . به خودم ناسزا میگی بگو . اما به مادرم ..
یه عده از شیعیان پشتِ زندان جمع شدن ،آخه شایعه شد هارونِ ملعون گفته آزادش میکنم ، گفتن الان درِ زندانِ بغداد باز میشه آقامون میاد .. یکی گفت رو پاش میوفتم ،یکی گفت دستاشو میبوسم .. یه سری گفتن رو بدنش گل میریزیم .. میگیم خلاصه آقامون آزاد شد ،اما یه وقت دیدن درِ زندان باز شد یه بدنِ نحیف ، رو تختِ پاره .. چهارتا حمال یه بدنُ رو دوش گرفتن هی میگن «هذا اِمامُ الرَّفَضَة فَاعرِفُوهُ» .. ( بگم داد بزنی ؟..) با این که بدن نحیفِ اما بدن هنوز سنگینِ ،عبا رو کنار زدن دیدن بدن هنوز تو غل و زنجیره ... آی امام رضا .. همه قدیمیا فیض ببرن پدر مادرا فیض ببرن ..
آوردن رو جسر بغداد بدنُ انداختن و رفتن .. سلیمان میگه تو قصرم بودم یه وقت دیدم یه بدنی رو آوردن انداختن و رفتن .. میگه هی سلیمان نگاه کرد گفت این بدنِ کیه ؟ کس و کار نداره این بدن ؟ گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ ،دیدن پا برهنه از قصر بیرون دوید .. اومد کنارِ این بدن گفت همه بیاید زیرِ بدنشُ بگیرید شهادت بدید این بدنِ پاک پسرِ پاکِ .. طیب ابن طیب .. یا اباعبدالله .. خلاصه یکی دلش سوخت .. یا موسی ابن جعفر یه عده رو جمع کرد بدنتُ بلند کردن .. عصر عاشورا غبار بلند شد .. زینب گفت نکنه میخوان داداشمُ تشییع کنند .. دیدن نه ؛ اسب هاشونو آوردن .. حسین ...
#سید_محمد_جوادی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
javadi Babolharam.mp3@Ansarolabas1340
زمان:
حجم:
16.59M
✨﷽✨
#سبک
#روضه_و_توسل_جانسوز
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
🎵 MP3
تا تو بی پرده شدی لاله رخان خوار شدند ...
🎤🎤 #سید_محمد_جوادی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍
✨﷽✨
#روضه_و_توسل_جانسوز
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
« اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ »
دل سلامت مى كند اما جوابش مى كنى
اصلاً اين ديوانه را آدم حسابش مى كنى؟
گاه مى خوانى ز خويش و گاه ميرانى ز خود
هم عطايش مى كنى و هم عذابش مى كنى
دانه هاىِ بغض در چشمم شده انگورِ اشک
خوشۀ انگور آوردم شرابش مى كنى؟
مستيم را كه خودت جرعه به جرعه داده اى
پس چرا با دست هاىِ خود خرابش مى كنى؟
من كه چندين سال بى خورشيد تو جان كنده ام
يخ زده در چشم هايم اشك، آبش مى كنى؟
از ميان اين همه آهو كه سويت مى دوند
يک نفر مانده است آيا انتخابش مى كنى؟
نقش بازى مى كند شيطان زمين گيرم كند
نقشه هاى شوم را نقشِ بر آبش مى كنى؟
رسم دارم دستِ خالى زائرت باشم فقط
در حرم اصلاً گدايى را تو بابش مى كنى؟
صورتم را فاطمه وقتى بگرداند ز من
ميشوى خود واسطه فوراً مجابش مى كنى
دور سقا خانه ات وقتى كه مى آيد كسى
ميهمانِ سفرۀ بى بى ربابش مى كنى ...
____
« السلام على المعذب في قعر السجون وظلم المطامير»
سیاه چالِ بلا سایه بر پرم انداخت
چه شعله ها به دلم دوری از حرم انداخت
برای خندۀ معصومه ام دلم تنگ است
غمی به سینۀ من هجرِ دخترم انداخت
اگر چه واسطۀ رزقِ عالمین منم
یهودی آمد و نان در برابرم انداخت ...
* الله اکبر .. اگر به من بگی میگم بدتر از خرما انداختن و صدقه دادن تو کوفه نبود آقا ... یه موقع اُم کلثوم سلام الله علیها متوجه شد یکی از بچه ها یه خرما رو داره میزاره دهانش ، دست انداخت بیرون آورد ، زنِ گفت چرا نمیزاری بچۀ گرسنه غذا بخوره ؟ .. فرمود به خدا صدقه بر ما حرامه ...*
گوشۀ زندان غم ، ناله رها می کنم
جان به لبم آمده ، یادِ رضا می کنم ...
واویلا .. واویلا ...
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @zakerein ✍
@hajmansourarzibabolharam Arzi.mp3
زمان:
حجم:
10.13M
✨﷽✨
#سبک
#روضه_و_توسل_جانسوز
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
🎵 MP3
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ...
🎤🎤 #استاد_حاج_منصور_ارضی
#مــتن_و_سبـــــک_ذاکـــــرین
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2536177680C0b8e21b1e5 ✍