eitaa logo
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
367 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
911 ویدیو
29 فایل
ارتباط با مدیر کانال ، ارایه انتقادات و پیشنهادات : @zaman_media_admin کانال روبیکا: https://rubika.ir/zaman_media
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 💔تجمع مردم کنار حضرت 💔 مردم اطراف امیرالمؤمنین را در محراب احاطه کردند، درحالی‌که حضرت از شدت درد خاک محراب را در مشت خویش می فشرد 😭 و این آیه را تلاوت می نمود: مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ ما شما را هم از این خاک آفریدیم و هم به این خاک بازمی‌گردانیم و هم بار دیگر (روز قیامت) از این خاک بیرون می‌آوریم. از سوی دیگر حجر که نا امید از یافتن حضرت به سوی مسجد باز می گشت دید مردم اشک می ریزند و لطمه بر صورت می زنند و می گویند: 💔امیرالمؤمنین کشته شد.💔 در همان نخستین لحظات زهرِ شمشیر در بدن حضرت جریان پیدا کرد و امام با کمربند سر خود را بست، و درحالی که هنوز خون جاری بود فرمود : آنچه خدا و رسولش به من وعده داده بودند این بود.💔 سپس مردم برای کمک آمدند و با عبای حضرت فرق شکافته را بستند و امیرالمؤمنین را از محراب به میان مسجد آوردند. آنگاه حضرت محاسن خون آلود را به دست گرفت و فرمود: آيا به شما نگفته بودم این محاسن به زودی خضاب خواهد شد؟😭 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 💫امام حسن و امام حسين عليه السلام در مسجد💫 از سوی دیگر ام کلثوم که صدای جبرئیل را شنیده بود با لطمه بر سر و صورت و گریبان چاک زده صدا زد وا ابتاه، وامحمداه، وا علیاه.) سپس با عجله امام حسن و امام حسين عليه السّلام را بيدار کرد و گفت پدرتان را کشتند دوبرادر از خانه خارج شدند و دیدند مردم شیون کنان می گویند: 🥀وای از مصیبت امیرالمؤمنین به خدا قسم،امام عابد و مجاهد کشته شد که برای هیچ بتی نکرد. او شبیه ترین مردم به پیامبر بود.🥀 آنها با شنیدن سخنان مردم درحالی که به سوی مسجد می رفتند گربه می کردند و می گفتند:( وای از مصیبت پدرمان. کاش زندگی ما قبل از امروز به پایان رسیده بود.) 🌾نماز صبح به امامت امام حسن علیه السلام 🌾 هنگامی که امام حسن و امام حسين عليه السّلام وارد مسجد شدند دیدند مردم امیرالمؤمنین را احاطه کرده اند و می‌خواهند نماز صبح را به جماعت بخوانند،اما حضرت نمی تواند بر روی پا بایستد😭 لذا امام حسن علیه السلام جلو رفت و نماز صبح را به جماعت خواند. امیرالمؤمنین نیز از شدت ضعف و مسمومیت، نماز را نشسته و با اشاره خواند. پس از نماز، حضرت خون های صورت را پاک کرد درحالی که از فرط ناتوانی با چپ و راست متمایل می شد😭 امام حسن علیه السلام با دیدن حال پدر عرض کرد: [وای کمرم شکست. به خدا سوگند برای من عزاست که شمارا در این حال ببینم.] حضرت چشمانش را باز کرد و فرمود: پسرم از امروز به بعد پدرت دیگر ناراحتی نخواهد داشت💔. پدربزرگت محمد مصطفی و مادربزرگت خدیجه کبری و مادرت فاطمه زهراعلیهاالسلام و حورالعین مرا احاطه کرده اند و منتظر من هستند.❤️‍🩹 آرام باش و گریه مکن که با اشک تو ملائکه شیون می کنند. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 💔اثر زهر و بیهوشی💔 خبر ضربت خوردن حضرت در کوفه پیچیده بود. مردم هراسان به مسجد می آمدند و می دیدند امام حسن علیه السلام نشسته و سر پدر را به دامان گرفته، و خون بر سر و صورت امیرالمؤمنین جاری است و چهره حضرت از شدت سفیدی به زردی می گراید😭 🥀حضرت در آن حال به آسمان می نگریست و تسبیح و تحمید پروردگار می فرمود و زیر لب زمزمه می کرد: ✨پروردگارا، درجات بالای بهشت را از تو می خواهم ✨ آنگاه از هوش رفت و امام حسن با دیدن این صحنه درحالی که به شدت می گریست صورت و سجده گاه پدر را می بوسید😭 درآن لحظات قطرات اشک حضرت بر صورت امیرالمؤمنین چکید و حضرت چشمانش را باز کرد و فرمود: 🍂پسرم آیا به حال من ناراحتی در حالی که تو نیز مسموم می شوی و مظلومانه شهید خواهید شد. همچنین برادرت با شمشیر به شهادت می رسد و هر دو به پدربزرگ و پدر و مادرتان ملحق خواهید شد.🍂 🔥سؤال درباره قاتل🔥 ❤️‍🩹امام حسن علیه السلام سؤال کرد:پدرجان، چه کسی این ضربت را به شما زده تست؟ 🥀فرمود: پسر زن یهودیه عبدالرحمن بن ملجم مرادی مرا کشت. ❤️‍🩹پرسید : پدر، او از کدام مسیر رفت؟ 🥀امیرالمؤمنین درحالی که اشاره به یکی از درهای مسجد می کرد فرمود: 🔥هیچ کس برای دستگیری ابن ملجم نرود، که با زودی از همین در او را می آورند🔥. سپس بیهوش شد و جمعیت حاضر در مسجد گریستند😭 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 🔥دستگیری ابن ملجم🔥 ساعتی نگذشته بود که عده ای با سر و صدا وارد مسجد شدند درحالی که ابن ملجم را با کتف و دست بسته می آوردند. مردم با دیدنش او را لعنت می کردند و می زدند و می گفتند: ☄ ای دشمن خدا، چه کردی؟ امت محمد صلی الله علیه وآله را هلاک کردی و مردم را به قتل رساندی.☄ [حذیفه نخعی] درحالی که شمشیری در دست داشت مردم را از کشتن او دور می کرد و میگفت: (🔥این مرد قاتل امیرالمؤمنین است.🔥) ابن ملجم سخنی نمی گفت و چشمانش از فرط آرام و قرار نداشت. بر صورت خون آلود او جای ضربه ای بود که بینی اش را شکسته بود‌ او درحالی که قدم بر می داشت زیرلب اشعاری می‌خواند و بدبختی و بیچارگی و عذاب ابدی خود را به یاد می آورد. ابن ملجم را آوردند تا مقابل حضرت ایستاد. امام حسن علیه السلام نگاهی به او کرد و فرمود: ای ملعون، وای بر تو. ای دشمن خدا، تو قاتل امیرالمؤمنین هستی و ما را عزادار امام مسلمین کردی. آیا این بود جزای او که تو را پناه داد و به خود نزدیک کرد و از نزدیکانش قرار داد و بر دیگران برتری داد؟ آیا او امام بدی برای تو بود که این پاداش را به او دادی؟ ابن ملجم گفت: آیا می خواهی کسی را که در آتش است نجات دهی؟ امام حسن علیه السلام صورت پدر را و عرض کرد: پدر،این قاتل است که خداوند او را در اختیار تو قرار داده است. اما امیرالمؤمنین همچنان بیهوش بود.💔 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین ⛓سخنان دستگیر کننده ابن ملجم⛓ 🍃امام حسن علیه السلام از حذیفه که ابن ملجم را آورده بود پرسید: چگونه بر این دشمن خدا دست یافتی و او را کجا دیدی؟ 🔹عرض کرد: من درخانه خوابیده بودم؛ اما همسرم که بیدار بود صدای هاتفی را شنیده بود که می گوید: 💔به خدا قسم،ارکان هدایت ویران شد. به خدا قسم،ستارگان آسمان تاریک شدند و نشانه های تقوا از بین رفت. به خدا قسم، عروة الوثقی از هم گسیخته شد. پسرعموی محمد مصطفی صلی الله کشته شد. وصی برگزیده کشته شد. او را شقی ترین شقی ها به قتل رساند .💔 همسرم مرا بیدار کرد و جمله های که شنیده بود برایم گفت. درهمان حال ناگهان از بیرون سرو صدایی شنیدیم که مردم می گفتند: ❤️‍🩹امیرالمؤمنین کشته شد.❤️‍🩹 من شمشیر را از غلاف کشیدم و سراسیمه بیرون آمدم. در این حال ابن ملجم را دیدم که هراسان در پی راهی برای خروج از راه اصلی بود؛ زیرا مردم به خیابان هجوم آورده بودند و به سوی مسجد می آمدند. به حرکات او مشکوک شدم و گفتم: کیستی و در این ازدحام چه می خواهی که اینچنین هراسان شده ای؟ او نام غیر از نام دیگرش را گفت. 🌪پرسیدم: از کجا می آیی؟ 🔥گفت: از خانه ام. 🌪گفتم در این وقت صبح به کجا می روی؟ 🔥 گفت: به حیره. 🌪گفتم: چرا نرفتی با امیرالمؤمنین نماز صبح بخوانی و سپس به حیره بروی؟ 🔥 گفت : ترسیدم اگر برای نمازم بروم خواسته ام از دست برود!! 🌪گفتم: وای برتو، آیا شنیدی صدایی که می گفت: اميرالمؤمنين کشته شد و آیا خبری داری؟. 🔥گفت: نمی دانم. 🌪گفتم: پس چرا نمی روی اول خبر را بدانی و سپس در پی حاجت خویش بروی؟ 🔥گفت: من به دنبال حاجت خود می روم که مهم تر از هرچیز است!! با شنیدن این سخن به او گفتم: ای مرد پست، آیا حاجت تو واجب تر از دانستن حال اميرالمؤمنين است؟ آنگاه در حالی که سعی می کرد از چنگ من بگريزد با شمشیر به او حمله کردم ناگهان بادی وزید و لباسش کنار رفت و دیدم شمشیری که مانند آیینه برق می زد پدیدار شد. 🌪گفتم : وای برتو،این شمشیر زیر لباس تو چیست؟ آیا تو قاتل امیرالمؤمنین هستی؟ او خواست بگوید نه 🔥اما خداوند زبان او را برگرداند و گفت: آری!🔥 باشنیدن پاسخش حمله کردم و ضربتی بر او زدم و پس از دقایقی وی را با کمک اهالی حیره دستگیر کردیم. خدا مرا فدای شما کند، اکنون او را نزد شما آورده ام تا هرچه می‌خواهید انجام‌ دهید. امام حسن علیه السلام فرمودند حمد خدایی را که دوست اود را یاری نمود و دشمنش را خوار و ذليل کرد؛ سپس صورت پدر را بوسید و بار دیگر خبر دستگیری ابن ملجم را گفت، اما حضرت همچنان بیهوش بود😭 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 🥀بازخواست امیرالمؤمنین از ابن ملجم🥀 🔹پس از ساعتی امیرالمؤمنین چشمانش را گشود درحالی که می فرمود: 《✨ای ملائکه پروردگارم،با من مهربان باشید.✨》 امام حسن علیه السلام عرض کرد: پدر، این دشمن خدا و دشمن شماست که دستگیر شده است. امیرالمؤمنین به او نگریست که دست ها و کتف هایش بسته بود و شمشیرش از گردنش آویزان بود. حضرت با مهربانی و صدایی بسیار ضعیف فرمود: ای مرد،گناهی عظیم و کاری بزرگ کرده ای. آیا من امام بدی برای تو بودم که این پاداش را به من دادی؟💔 آیا من بر تو دلسوزی نکردم و تو را بر دیگران برتری ندادم؟ آیا به تو احسان نکردم در حالی که می دانستم قاتل من هستی؟💔 من با کارهایم نزد خداوند بر تو اتمام حجت کردم. ای مرد پست، می خواستم تو را از گمراهی بازگردانم؛اما بدبختی بر تو غلبه کرد و مرا به قتل رساندی، ای شقی ترین شقی ها🔥 ❤️‍🩹مهربانی با اسیر❤️‍🩹 🥀سپس امیرالمؤمنین به امام حسن علیه السلام فرمود: ✨پسرم، با اسیر خود به مهربانی و احسان و شفقت رفتار کن. آیا نمی بینی چشمانش در حدقه موج می زند و قلبش از ترس و وحشت به لرزه افتاده است؟ 🍃امام حسن علیه السلام عرض کرد: پدر،این فاجر باعث شما شده و ما را شما کرده است. با این حال دستور می دهید با او مدارا کنیم؟ 🌴فرمود: آری پسرم. ما اهل بیت درباره گناهکار در حق خویش با کرم و عفو و رحمت رفتار می کنیم. به حقی که بر تو دارم قسم می‌دهم از آنچه می خوری و می نوشی به او نیز بدهی و پاها و دستانش را گرفتار زنجیر نکنی⛓. اگر من از دنیا رفتم او را با یک ضربت قصاص کن . اما هرگز او را مُثله و قطعه قطعه نکنید که از پیامبر شنیدم: از مُثله دوری کنید هرچند سگ هار باشد.🔥 اگر زنده ماندم خودم تصمیم میگیرم با او چه کنم،و حق عفو در اختیار من خواهد بود. ما اهل بیت با گناهکاران در حق خود با عفو و کرم رفتار میکنیم💔. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین اکنون که ضربت شمشير زهرآلود بر فرق امیرالمؤمنین خورده بود،اثر زهر در بدن حضرت پیشرفت میکرد، و اولین علامت آن بیهوشی های پی در پی بود که عارض امام می‌شد. 🥀انتقال امیرالمؤمنین به خانه🥀 امیرالمؤمنین فرمود:[💔مرا به محراب خانه ببرید.💔] اصحاب بدن خونین حضرت را میان گلیمی نهادند و امام حسن و امام حسين عليه السّلام دو طرف آن را گرفتند و از مسجد به خانه بردند. هنگامی که حضرت را می بردند مردم به شدت می گریستند و ابن ملجم نیز دست بسته همراه آنان بود. در این میان فضه درحالی که خنجری در دست داشت پیش آمد و گفت: 🥀ای سروران من! بگذارید دشمن خدا را با این خنجر بزنم و آتش درونم را بهبود بخشم،چرا که او قلبم را آتش زده و مرا اندوهگین کرده و پشتیبانم را از بین برده است. او اشک مرا جاری کرده و حریم و اصل و ریشه و تاج افتخار مرا نابود کرده است.😭 اما امام حسن فرمود: ای بنده خدا صبر کن، و دستور داد به خانه بازگردد‌. 🌸فضه به ابن ملجم گفت: ای دشمن خدا، وای برتو که دل مارا سوزاندی و دچار رنج و محنت کردی. پایان تو جهنم است و بر سرور من باکی نخواهد بود؛زیرا او در راه خدا شده است. آنگاه بسیار گریست. 🔥 ابن ملجم گفت: اگر میتوانی گریه کن؛ زیرا این شمشیر را به قدری مسموم کرده ام که زهر جذب آهن آن شده است. اگر این ضربت بر تمام مردم روی زمین می خورد همه را از بین می‌برد. 🔥 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 🔥گفت و گوی ام کلثوم با ابن ملجم 🔥 ❤️‍🩹ام کلثوم جلو آمد و گفت: (ای دشمن خدا، امیرالمؤمنین را به قتل رساندی.) اما ابن ملجم با تمسخر و اهانت به مقام حضرت پاسخ داد: 🔥من کسی جز پدر تو را نکشتم🔥 ❤️‍🩹ام کلثوم گفت: 🌪 من از خدا می خواهم که بر امیرالمؤمنین ضرری نرسد و خداوند تو را خوار کند🌪 👺ابن ملجم گفت: حال که اینگونه می خواهی چرا گریه می کنی؟ به خداقسم آن شمشیر را به قیمت هزار دینار خریده بودم و یک ماه با زهری به قیمت هزار دینار مسموم کرده بودم. اشک میریزی؟ به خدا قسم، شمشیر را کشیدم و ترس و مرگ و آرزو هایم را از خود راندم و ضربتی زدم که اگر بین اهل یک شهر تقسیم میشد همه را هلاک می کرد.🔥 ❤️‍🩹ام کلثوم گریه کرد و گفت: 🌪 وای برتو. خداوند تو را در دنيا و آخرت خوار کند و پایان تو جهنم خواهد بود و در آن خواهی ماند.🌪 👺ابن ملجم گفت: به خداقسم، این شمشیر را یک ماه زهر داده ام. اگر اکنون خواسته مرا به اجابت نرساند،خدا آن را لعنت کند و نابود نماید. هرقدر می خواهی اشک بریز که اگر این ضربت بر تمام اهل کوفه می خورد هیچ یک از آنها نجات پيدا نمی‌کرد. 🔥 سپس ابن ملجم را به یکی از اتاق های دارالاماره کوفه بردند و به دستور امیرالمؤمنین آنجا حبس کردند. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 💧گریه امام حسین علیه السلام بر پدر💧 حضرت را به خانه آوردند و شیعیان در گروه های متعدد می آمدند و سر به دیوار می گذاشتند و می گریستند. در داخل خانه نیز عده ای گرد حضرت ناله و شیون می کردند. امام حسین علیه السلام به امیرالمؤمنین صلواةالله علیه می نگریست و اشک می ریخت به گونه ای که چشمانش زخم شده بود، و در آن حال می فرمود: ای پدر، بعد از تو چه کسی را داریم؟ هیچ مصیبتی به عظمت امروز نیست مگر روز شهادت پیامبر صلی الله علیه. برای مصیبت تو گریه را آموخته ایم. به خدا قسم، دیدن شما در این حال مرا عزادار کرده است. 🕊حضرت فرمود: (پسرم نزد من بیا) آنگاه اشک از چشمان او پاک کرد و دست بر قلب وی گذاشت و فرمود: 💔فرزندم، خداوند قلب تو را صبور کند و به تو و برادرانت اجر عظیم دهد. پروردگار،اضطراب را آرام کند و اشک ریزانت را پایان بخشد.💔 ❤️‍🩹حضرت زینب و ام کلثوم نزد پدر❤️‍🩹 امیرالمؤمنین در محراب بود که حضرت زینب و ام کلثوم کنار رختخواب پدر آمدند و با اشک و ناله گفتند: ای پدر، چه کسی حامی کودکان تو خواهد بود تا بزرگ شوند؟چه کسی پشتیبان بزرگان خاندانت در بین مردم خواهد بود؟ ای پدر، اندوه و غم ما برای تو طولانی است و اشک ما قطع نخواهد شد.💔 با این سخنان صدای ضحه و ناله مردم بلند شد و چشمان امیرالمؤمنین پر از اشک شد. آنگاه به خانواده اش نگریست و امام حسن و امام حسين را نزد خود خواند و در آغوش گرفت و بوسید. سپس بیهوش شد و هنگامی که به هوش آمد به دو پسرش فرمود: 🔥ابن ملجم را در حبس نگاه دارید و به او غذا و نوشیدنی خوب بدهید و رختخوابش را نرم کنید و اسارت خوبی را برایش تدارک ببینید. اگر زنده ماندم تصمیم خواهم گرفت که با او چه کاری انجام دهم؛ و اگر از دنیا رفتم او را قصاص کنید،اما هرگز مُثله نکنید.🔥 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین 💔سفارش به حال اسیر💔 سپس امیرالمؤمنین ساعتی طولانی بیهوش شد و هنگامی که به هوش آمد امام حسن کاسه ای شیر آورد. حضرت مقداری نوشید و فرمود: باقیمانده شیر را نزد اسیرتان ببرید، و بار دیگر بر مدارا کردن با ابن ملجم و رسیدگی به او تاکید کرد. شیر را برای ابن ملجم بردند و سخن حضرت را به او خبر دادند و او شیر را خورد. همچنین عده ای از اصحاب که نزد حضرت می آمدند عرض کردند: (یا امیرالمؤمنین، هر دستوری درباره ابن ملجم بدهی انجام می دهیم.) 🌴حضرت فرمود: اگر من زنده ماندم درباره او تصمیم خواهم گرفت. اگر از دنیا رفتم همانگونه که با قاتل پیامبر انجام می دهند با او انجام می دهند با او انجام دهید. او را به قتل برسانید و با آتش بسوزانید.🔥 🧬آوردن پزشک برای مداوا🧬 اولین اقدام برای درمان حضرت معاینه توسط پزشک بود. [ اَثیربن عَمرو بن هانی سَکونی] که متخصص جراحت و زخم بود، نزد امیرالمؤمنین آمد و پس از معاینه ریه تازه و گرم گوسفند درخواست کرد. هنگامی که ریه گوسفند را آوردند از میام آن رگی بیرون آورد و داخل شکاف سر گذاشت و در آن دمید. سپس رگ را بیرون آورد و سفیدی های مغز را روی آن دید. آنگاه گفت: یا امیرالمؤمنین وصیت خود را بنما که ضربت دشمن به مغز شما رسيده است 🌳دعوت به سوی بهشت🌳 امیرالمؤمنین ناگهان ناله ای کرد و از هوش رفت. هنگامی که به هوش آمد فرمود: این و برادرم جعفر و عمویم حمزه است. اکنون درهای آسمان باز است و ملائکه نازل می شوند و مرا به بشارت می دهند. این نیز است که خورالعین او را احاطه کرده اند و منازل خود را در بهشت می‌بینیم. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین اتمام حجت بر ابن ملجم 🍂 🌴سپس حضرت فرمود: آن مرد را نزد من بیاورید. ابن ملجم را آوردند و امیرالمؤمنین فرمود: ای دشمن خدا، آیا به تو خوبی و احسان نکرده بودم؟ او گفت: 🔥آری، اما من آن شمشیر را چهل روز مسموم کردم و از خداوند خواستم که بدترین مخلوقات را با آن به قتل برسانم🔥 🌴حضرت در مقابل این اهانت فرمود: میبینم که تو را با همان شمشیر به قتل می رسانند و تو را بدترین خلق خدا می دانم! یا حسن، او را با شمشیر خودش قصاص کن و به قتل برسان.🔥 🌟عیادت اصحاب از امیرالمؤمنین🌟 یکی از اصحاب نزد حضرت آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، محل ضربت سرتان را به من نشان دهید. هنگامی که پارچه را گشود و جای ضربت را دید گفت: خراشی بیش نیست‌. اما حضرت فرمود: ❤️‍🩹 به خداقسم، من به زودی از شما جدا خواهم شد او گریست و ام کلثوم نیز از پشت پرده گریه کرد.❤️‍🩹 🌴حضرت فرمود: دخترم، آرام باش!به خدا قسم، اگر آنچه من می بینم تو نیز می دیدی هرگز نمی گریستی. من ملائکه رحمت را می بینم. من انبیأ و اوصیا را می‌بینم که منتظر من هستند.این برادرم پیامبر و این فاطمه و خدیجه و حمزه و جعفر هستند؛ و پیامبر می فرماید: ✨یاعلی، بشارت باد که مکان پیش رویت بهتر از محل کنونی توست.✨ 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین شیعه شدن یهودیان✨ گروهی از یهودیان خدمت امیرالمؤمنین آمدند و همانجا شیعه شدند. هنگامی که از علت آن سؤال شد، گفتند: ❤️‍🔥در ساعت ضربت خوردن امیرالمؤمنین دیدیم که آب ها و ناصاف شده و هوا از حرکت ایستاده و فضا گشته است و چهاریایان شده اند. همچنین ابری بالای خانه او آمده و پرندگان بر فراز خانه اش می کنند و بال های خویش را گسترانیده اند. لذا فهمیدیم جانشین پیامبر اوست که در تورات ذکر شده است. ❤️‍🔥 💔خبر از شهادت امام حسین علیه السلام 💔 امیرالمؤمنین در طول روز نوزدهم امام حسین علیه السلام را به سینه می چسبانید و می بوسید و می فرمود: 🥀ای ثمره زندگی ام،ای گل خوش بوی من،می بینم که تورا ذبح می‌کنند. تو را ملعون این امت شهید می کنو. سپس خداوند هرگز توبه اش را قبول نخواهد کرد و در هنگام مسستی او را قبض روح می کند.🥀 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊