001_A_001_Z0002068.mp3
33.56M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی 5
جلسه دوم تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
001_A_002_Z0002069.mp3
52.6M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی 6
جلسه دوم تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
001_A_003_Z0002070.mp3
22.2M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی 7
جلسه دوم تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
001_A_004_Z0002071.mp3
46.3M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی 8
جلسه دوم تفسیر زیارت عاشوراء و مقتل شناسی
شیراز_ جهرم
شهریور ماه ۹۸
مجمع الذاکرین علی بن موسی الرضا ع
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
https://eitaa.com/zameneashk1
#مجالس_امام_حسین_علیه_السلام
#به_مجلس_امام_حسین_ع_خوش_آمدید
سلام علیکم خدمت ذاکرین و محبان سیدالشهداء
برای دیدن مطالب شب چهارم محرم،لطفا هشتک های زیر را در کانال ضامن اشک جستجو بفرمایید.
#حضرت_زینب_س
#دو_طفلان_زینب_س_شب_چهارم_محرم
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 19
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#مقام_شهدای_کربلاء
#عرفان_و_عاشوراء
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
سلام علیکم خیلی عذر میخوام اگر به پیوی شما اومدم
یه سوالی داشتم مقام حضرت حر آیا اندازه دیگر شهدا کربلا هست
سلام علیکم
در مقام شهدای کربلا هر کدام مقام خاص خود رادارند و نمی توان ایشان را با هم مقایسه کرد
مقایسه باعث بالا بردن فردی و پایین اوردن دیگری است و در نتیجه ندیدن فضائل فرد است.
در شب عاشورا امام حسین ع به همه فرمود من اصحابی با وفادار تر از شما ندیدم
با دید امامت حر هم از اصحاب شد و با شهدای کربلا به ملکوت رفت.
از فضائل عظیم حر ،باز کردن باب توبه برای خطا کار ترین افراد است که امید خود را از دست ندهند و به خیمه امام حسین ع متصل شوند
حر شرح و تفسیر آیات توبه در قرآن است.
حرکت حر از اسفل السافلین به اعلی علیین است.
امام صادق ع فرمود:لرزشی که از توبه حر بر اندامش افتاد از شهادتش بالاتر بود.
در کامل بهایی از کتب قرن ششم امده است امام حسین ع به حر فرمود من بی تو به بهشت نمی روم .
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#ابو_ثمامة_صیداوی
#روضه_روز_عاشوراء
ذکر مصيبت اصحاب امام
شيخ جعفر شوشتري - رحمة الله عليه - چنين ميگويد سلام کنيم بر اصحاب امام:
اول سلام کنيم بر يکي از اجلاي (بزرگان) اصحاب امام، به نام ابوثمامه انصاري، در آن حالتي که بر زمين افتاد، و عرض کنيم: اي ابوثمامه! روز چهارم محرم بود که سيدالشهدا، در کمال سلامت، در خيمهي خود نشسته بود لشکر عمر سعد، وارد کربلا شد. گفت: کسي بيايد و پيغامي براي حضرت ببرد. به هر کسي گفت، قبول نميکرد و ميگفت: من، خودم نامه براي او نوشتهام، کجا بروم؟ خجالت ميکشم. ملعوني گفت: اگر ميخواهي، من ميروم. عمر سعد، پيغام را به او داد.
آن شخص آمد تا نزديک خيمهها رسيد. ابوثمامه او را ديد. به او فرمود: اجازه نداري با شمشير خدمت امام بروي. شمشيرت را بگذار. آن ملعون گفت: شمشيرم را از حمايلم جدا نميکنم. ابوثمامه فرمود: دستم را به قبضهي شمشيرت ميگيرم، آن وقت حرف بزن. آن ملعون، قبول نکرد. فرمود: پس برگرد. گفت: برميگردم.
ميخواهم بگويم: اي ابوثمامه! اين را نتوانتستي ببيني؛ اما کجايي که ببيني سنان بن انس آمد بالاي سر حضرت. هم نيزه داشت و هم شمشير و هم تير و کمان، و هر سه را به کار برد.
امام باقر عليهالسلام فرمود امام حسين عليهالسلام را به گونهاي کشتند که پيامبر صلي الله عليه و آله از کشتن حيوانات درنده به آن نحو، نهي کرده بودند: «لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا». [1] .
سلامي ميکنم به جناب حر. بدانيد که اصل سبب هدايتش که او را منقلب کرد، استغاثهي (کمکخواهي) اول حضرت بود که حضرت، فرياد استغاثه بلند کرد، در حالي که هنوز اصحاب بودند. چون حر آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود. گفت: عمو، «أما تنظر الي الحسين کيف يستغيث». ببين چه طور استغاثه ميکند!
اي حر! استغاثه آن حالت او را ديدي، جان خود را فدا کردي؛ اما اگر ميديدي استغاثه او را آن وقتي که در ميدان افتاده بود، چه ميکردي؟
سعيد بن عبدالله آمد خدمت حضرت، عرض کرد «يابن رسول الله هؤلاء قد إقتربوا منک» آقا جان اينها نزد شما شدند. من تاب ندارم ببينم؟ مرا اذن بده، بروم کشته شوم.
يا سعيد بن عبدالله! تاب نداشتي ببيني لشکر دشمن، نزديک حضرت شوند. کجايي ببيني که لشکر داخل خيمهها شدند. [2] .
و اضافه کنم که خيمهها را آتش کشيدند، در حالي که زنان و کودکان، در خيمهها بودند و امام زينالعابدين عليهالسلام درون خيمه بود و از شدت بيماري، توان حرکت کردن نداشت.
از آن ترسم که آتش برفروزد
ميان خيمه بيمارم بسوزد
از آن ترسم که آتش شعل گيرد
ميان خيمه بيمارم بميرد
لب تشنه کي کشند کسي را کنار آب
گيرم حسين سبط نبي خدا نبود
آتش به آشيانه ي مرغي نميزنند
گيرم که خيمه ي آل عبا نبود
[1] کبريت الأحمر، ص 134 (يعني: با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا امام را کشتند).
[2] مجالس المواعظ.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk1
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
استغاثه امام و منقلب شدن حر بن يزيد رياحي و توبه نمودنش و ملحق شدن آن با سعادت به اردوي کيوان شکوه
به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، بنا کرد در غرق حميتش به زدن و خون تشيعش در جوشيدن، نور هدايت در ساحت دل آن مقبل تابيد و صورتش مثل قرص قمر درخشيد و دست قدرت سبحاني وي را از جنگ وساوس شيطاني نجات داد و حضرت پروردگار خطاب به شيطان فرمود:
ان عبادي ليس لک عليهم سلطان يعني وي از عباد مخلص ما است تو را قدرتي بااين صاحب همت نيست، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود:
أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بييار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟
آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود.
حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟
پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت ميکردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ.
رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب دادهاي؟
گفت: نه يابن عم
حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نميخواهي آب بدهي؟
قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد ميخواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود
گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد.
حر گفت: پس من ميروم مرکب خود را آب بدهم، حر در اين خيال بود که ناگاه دو مرتبه ناله استغاثه و زاري حضرت به گوشش رسيد که ميفرمود:
اما من مجير يجيرنا، اما من معين يعيننا، اما من ناصر ينصرنا.
ابومخنف ميگويد: حر دلاور که اين نداي امام عليهالسلام را شنيد رو کرد به قره فرمود:
پسر عم آيا نميشنوي صداي غريبي امام ابرار و ناله بيکسي سلطان بييار را؟
اما تنظر الي الحسين عليهالسلام کيف يستغيث و لا يغاث و يستجير و لا يجار
آيا نگاه نميکني چگونه در خيمه تکيه به نيزه بيکسي داده هر چه استغاثه ميکند کسي به فريادش نميرسد فهل لک ان تسيربنا اليه و نقاتل بين يديه آيا ميتواني با ما يار شوي اين لشگر را بگذاري دست از اين عالم برداري با هم برويم خدمت جگر گوشه مصطفي اگر بناي کارزار شد ياريش کنيم فان الناس عن هذه الدنيا راحلة و کرامات الدنيا زائلة فلعلنا نفوز بالشهادة و نکون من اهل السعادة.
اي پسر عم دنيا جاي ثبات و قرار نيست و نعمتهاي دنيا بر هيچ کس پايدار نميماند، شايد از دولت اين غريب دولت شهادت نصيب ما گردد و نام ما در زمره اهل سعادت مرقوم شود در حشر با پسر پيغمبر محشور شده و از نعم باقيه مسرور گرديم.
قره بيسعادت گفت: مرا با اين کار حاجت نيست.
حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخسير خود آورد و فرمود:
يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار.
پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نميتوانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم.
فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است.
فجعل يدنوا من الحسين عليهالسلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، ميخواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟
حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد ميلرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده ميشد.
مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون ميبينم، من تو را در معارک ديدار کردهام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديدهام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال ميکرد من تو را نشان ميدادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان ميباشي؟
حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار ميبينم ولي بهشت را اختيار ميکنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت.
مرحوم سيد در لهوف مينويسد:
و يده علي رأسه و هو يقول: اللهم اليک انبت فتب علي ف
قد ارعبت قلوب اوليائک و اولاد بنت نبيک.
حر سعادتمند و سرافراز دست بر سر گذارده با حالتي زار و گريان و از روي عجز و نياز ميگفت:
پروردگارا به سوي تو بازگشتم، توبه مرا قبول و گناهم را ببخشاي که دل دوستان تو را بترس انداختم و اولاد دختر پيغمبر تو را مضطرب ساختم از کردار زشت خود پشيمانم.
همين نحو زمزمه ميکرد و گريان گريان ميآمد تا خود را به صف اصحاب حضرت رساند، ياران راه دادند آن مرد ديندار چون چشمش بر جمال پر ملال حسيني افتاد ناله از دل کشيد خود را از مرکب به زير انداخت صورت به خاک ماليد، قدم امام عليهالسلام را بوسيد و زار زار گريست و عرضه داشت:
شعر
آمدم اي دوست با حال خراب سينهام شد از غم هجرت کباب
جان نباشد آنکه از بهر تو نيست خشک باد آبي که در نهر تو نيست
يابن رسول الله التوبه التوبه، از سر تقصير من در گذر
ابومخنف مينويسد:
ثم بکي بکاءا شديدا و قال الامام عليهالسلام: ارفع رأسک يا شيخ.
بعد از گريه بسيار امام ابرار فرمودند: اي جوانمرد سر بردار زيرا فرد جوانمرد:
سر نامور لايق خاک نيست سزاي ثريا جز افلاک نيست
به روايتي خود حضرت دست آورد و سر حر را از روي خاک برداشت با دست مرحمت گرد و غبار از سر و صورت آن فرخنده اقبال پاک کرد.
مقتل از مدینه تا مدینه [ صفحه 457]تا [ صفحه 460]
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی استاد در ماه رمضان
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی 👇👇👇
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
فایل صوتی استاد در ماه رمضان #باب_توبه_حر_بن_ریاحی 👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
مناسب برای ورود به شبهای احیاء
به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود:
أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بييار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟
آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود.
حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟
پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت ميکردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ.
رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب دادهاي؟
گفت: نه يابن عم
حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نميخواهي آب بدهي؟
قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد ميخواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود
گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد.
حر گفت: پس من ميروم مرکب خود را آب بدهم،
حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخسير خود آورد و فرمود:
يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار.
پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نميتوانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم.
فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است.
فجعل يدنوا من الحسين عليهالسلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، ميخواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟
حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد ميلرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده ميشد.
مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون ميبينم، من تو را در معارک ديدار کردهام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديدهام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال ميکرد من تو را نشان ميدادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان ميباشي؟
حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار ميبينم ولي بهشت را اختيار ميکنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت.
مرحوم سيد در لهوف مينويسد:
و يده علي رأسه و هو يقول: اللهم اليک انبت فتب علي فقد ارعبت قلوب اوليائک و اولاد بنت نبيک.
حر سعادتمند و سرافراز دست بر سر گذارده با حالتي زار و گريان و از روي عجز و نياز ميگفت:
پروردگارا به سوي تو بازگشتم، توبه مرا قبول و گناهم را ببخشاي که دل دوستان تو را بترس انداختم و اولاد دختر پيغمبر تو را مضطرب ساختم از کردار زشت خود پشيمانم.
همين نحو زمزمه ميکرد و گريان گريان ميآمد تا خود را به صف اصحاب حضرت رساند، ياران راه دادند آن مرد ديندار چون چشمش بر جمال پر ملال حسيني افتاد ناله از دل کشيد خود را از مرکب به زير انداخت صورت به خاک ماليد، قدم امام عليهالسلام را بوسيد و زار زار گريست و عرضه داشت:
شعر
آمدم اي دوست با حال خراب سينهام شد از غم هجرت کباب
جان نباشد آنکه از بهر تو نيست خشک باد آبي که در نهر تو نيست
يابن رسول الله التوبه التوبه، از سر تقصير من در گذر
ابومخنف مينويسد:
ثم بکي بکاءا شديدا و قال الامام عليهالسلام: ارفع رأسک يا شيخ.
بعد از گريه بسيار امام ابرار فرمودند: اي جوانمرد سر بردار زيرا فرد جوانمرد:
سر نامور لايق خاک نيست سزاي ثريا جز افلاک نيست
به روايتي خود حضرت دست آورد و سر حر را از روي خاک برداشت با دست مرحمت گرد و غبار از سر و صورت آن فرخنده اقبال پاک کرد.
مقتل از مدینه تا مدینه [ ص 457- 460]
کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk
تذکر دوستان فایل صوتی قسمت دوم و سوم و تذکرات ورود به شب احیاء در کانال مقتل است. حتما مراجعه کنید.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی 2
مناسب برای ورود به شب احیاء رمضان
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
-کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی 3
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
-کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk1
عقیقستان
#اشعار_عرفانی
#حر
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#اشعار_عرفانی
#عرفان_و_عاشوراء
#نیر_تبریزی
از حدیث شاه، حرّ بن یزید
از ندامت دست بر دندان گزید
کای دریغا! رفت فرجامم به باد
کاین همه انجام از آن آغاز زاد
این بگفت و خواست قصد شاه کرد
روی توبه سوی «وجهالله» کرد
نفس بگْرفتش عنان که پایْ دار
باره واپس ران، بترس از ننگ و عار
عقل گفتش: رو که عار از نار، بِه
جور یار، از صحبت اغیار، بِه
نفس گفتش: مگْذر از دنیا و مال
عقل گفتش: هان! بیندیش از مآل
نفس گفتا: نقد بر نسیه مده
عقل گفت: این نسیه از صد نقد، بِه
نفس گفت: از عمر برخوردار باش
عقل گفتا: عمر شد، بیدار باش
زین کشاکشهای نفس و عقل پیر
نفس شد مغلوب؛ عقل پیر، چیر
عشق آمد بر سرش با صد شتاب
باره پیش آورْد، بگْرفتش رکاب
کرد بر یکرانِ اقبالش سوار
گفت: هین! یکسر بران تا کوی یار
جان به کف برگیر و با صد عجز و ذُل
سر بنه بر پای آن سلطان کل
چون به هوش آمد ز خواب، آن میر راد
رعشه بر تن، لرزه بر جانش فتاد
لرزلرزان سوی ره بنْهاد روی
دمبهدم با نفس خود در گفتوگوی
آن یکی دیدش بدین حال شگفت
از شگفت، انگشت بر دندان گرفت
با تحیّر گفت کای شیر دلیر!
در دلیری مینبودت کس نظیر
هین! چه بودت؟ کاین چنین لرزی به خویش
گفت: کاری بس عجب دارم به پیش
خود میان نار و جنّت بینمی
میندانم، زآنمی، یا زینمی
نور و نارم در میان دارد به جِد
چون نلرزم در میان این دو ضد؟
تا کدامین زین دو پایابم بَرَد
آتشم سوزد، وَ یا آبم بَرَد
این بگفت و کرد یک سو، کار را
گفت: نفروشم به دنیا، یار را
آن که یوسف را به درهم میفروخت
خرمن خویش از سیهبختی بسوخت
عاشقانه رانْد باره، سوی شاه
با تضرّع گفت، کای باب اله!
با دو صد عذرت به درگاه آمدم
کن قبولم، گر چه بیگاه آمدم
تائبم، بگْشا به رویم باب را
دوست میدارد خدا، توّاب را
با امیدِ عفوِ تقصیر آمدم
زود بخشا، گر چه بس دیر آمدم
وحشیام، آوردهام رو بر رسول
ای محمّد! توبهی من کن قبول
گر چه حرّم، ای خداوند جلیل!
لیک در پیش تواَم، عبدی ذلیل
طوق منّت، باز نِه، بر گردنم
میببَر هر جا که خواهی بردنم
ای سلیمان! هین! ببخشا خاتمم
بر بساط بندگی کن محرمم
شاه چون دید آن تضرّع کردنش
کرد طوق بندگی بر گردنش
گفت: بازآ که درِ توبه است، باز
هین! بگیر از عفو ما، خطّ جواز
اندر آ، که کس ز احرار و عبید
روی نومیدی در این درگه ندید
گر دو صد جرم عظیم آوردهای
غم مخور، رو بر کریم آوردهای
اندر آ، گر دیر و گر زود آمدی
خوش به منزلگاه مقصود آمدی
گفت کای شاهان غلام درگهت!
چون در اوّل، من شدم خار رهت،
هم مرا نک پیشتاز جنگ کن
در قطار عشق، پیشآهنگ کن
شاه دادش رخصت جنگ و جهاد
رو، دلیرانه سوی میدان نهاد
تاخت سوی رزمگه چون شیر مست
خطّ آزادی ز شاه دین، به دست
بادهی عشقش ز سر برْبوده هوش
آمده چون خم ز سرشاری به جوش
بانگ زد آن شیر نیزار وغا
بر گروه کوفیان بیوفا:
این امامی را که محبوب حق است
«قرّهالعین» نبیّ مطلق است
دعوتش کردید و رو برتافتید؟
بیسبب بر کشتنش بشْتافتید؟
غنچههای نونهال گلشنش
برگریزان از عطش بر دامنش
بخت بردم، تشنهلب تا کوی او
خوردم آب زندگی از جوی او
بوی جان آورْد باد از گلشنش
پی به یوسف بردم از پیراهنش
من که با عشق «خلیلاللَّه» خوشم
گو کشد نمرود، سوی آتشم
من که با موسی زدم خود را به نیل
گو کند فرعون، خون من، سبیل
من که در کشتی شدم با نوح پاک
گو کند توفان، جهانی را هلاک
بس یلان از مشرکان در خاک کرد
خاک را از لوث ایشان، پاک کرد
بس که خون بارید بر خاک از هوا
شد عقیقستان، زمین نینوا
گه سواره، گه پیاده، جنگ کرد
عرصه را بر لشکر کین، تنگ کرد
چون ز پا افتاد آن شیر دلیر
با تضّرع گفت: شاها! دست گیر
دست گیر، ای دست خلّاق قدیر!
ای تو جمله انبیا را، دستگیر!
ای تو، بر آدم دمیده، روح را!
ای تو از توفان رهانده، نوح را!
ای تو از یم کرده موسی را رها!
کرده در دستش عصا را اژدها!
ای انیس یوسف مصری به چاه!
داده از چاهش مکان، بر اوج ماه!
ای نیا را فخر بر چون تو سلیل!
کرده آتش را گلستان، بر خلیل!
ای مجیب دعوت یونس به یم!
ای نجاتش داده از ظلْمات غم!
شه طبیبانه به بالین آمدش
دُرفشان از چشم خونین آمدش
چشم حقبین بر رخ شه برگشود
گفت کای فرماندهی مُلک وجود!
کاش! صد جان بود اندر پیکرم
تا به جان دادن، تو آیی بر سرم
قدر، چِبْود چون من افسرده را؟
ای مسیحا! زنده کردی مرده را
هرگز این طالع نبودم در حساب
که نوازد، ذرّهای را آفتاب
گفت: خوش رو، با خوشی همراه باش
بر سپهر کامرانی، ماه باش
باد در دنیا و عقبی، کام تو!
آنچنان که نام کرده مام تو
این بشارت را چو حر زآن لب شنفت
شاه را بدرود گفت و خوش بخفت
پرزنان بر دامن شه، جان فشانْد
لیک نامیرَد که نامش زنده مانْد
@zameneashk1
#دوم_محرم_ورودیه
#کربلاء
بسم الله الرحمن الرحیم
فخطب أصحابه هناک، و قال: أما بعد، فان الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق علي ألسنتهم، يحوطونه ما درت معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء، قل الديانون.
ثم قال لهم: أهذه کربلاء؟ قالوا له: نعم [30] . فقال: هذه [3موضع کرب و بلاء، هاهنا مناخ رکابنا، و [32] محط رحالنا، و مسفک دمائنا قال: فنزل القوم، و حطوا الأثقال ناحية من الفرات، و ضربت خيمة الحسين لأهله و بنيه و بناته، و ضربت خيم اخوته و بني عمه حول خيمته.
الخوارزمي، مقتل الحسين، 237 / 1 مساوي عنه: المقرم، مقتل الحسين عليهالسلام، / 231 - 230؛ بحر العلوم، مقتل الحسين عليهالسلام، / 202؛ مثله المجلسي [37] ، البحار، 383 / 44؛ البحراني، العوالم، 234 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 257، 256 - 255 / 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 255؛ القمي، نفس المهموم، / 209؛ الأمين، أعيان الشيعة، 598 / 1؛ لواعج الأشجان، / 101؛ الجواهري، مثير الأحزان، / 45؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، / 74
خطبه ی امام حسین هنگام ورود به کربلا👆👆
فنزل کربلاء، فضرب أبنيته.
فأنزلهم الحر علي غير ماء، و لا في قرية، و ذلک في يوم الخميس، ثاني المحرم.
ابنالجوزي، المنتظم، 336، 329 / 5
مشخصات کربلا و فرود آمدن اجباری توسط حر
ثم قال الحسين: ما يقال لهذه الأرض؟ فقالوا: کربلاء، و يقال لها: أرض نينوي قرية بها. فبکي، و قال: کرب و بلاء، أخبرتني أمسلمة قالت: کان جبرئيل عند رسول الله صلي الله عليه و سلم و أنت معي، فبکيت، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: دع ابني. فترکتک، فأخذک و وضعک في حجره، فقال جبرئيل: أتحبه؟ قال: نعم. قال: فان امتک ستقتله. قال: و ان شئت أن أريک تربة أرضه التي يقتل فيها. قال: نعم. قالت: فبسط جبرئيل جناحه علي أرض کربلاء، فأراه اياها، فلما قيل للحسين: هذه أرض کربلاء، شمها، و قال: هذه والله هي الأرض التي أخبر بها جبرئيل رسول الله، و انني أقتل فيها. [55] و في رواية: قبض منها قبضة، فشمها
سبط ابنالجوزي، تذکرة الخواص،/ 142 مساوي عنه: القمي، نفس المهموم، / 205؛ القزويني، الامام الحسين عليهالسلام و أصحابه، 198 / 1
شراء الامام الحسين النواحي التي أحاطت بقبره الشريف
کربلاء. موضع معروف، و بها قبر الحسين بن علي بن أبيطالب عليهمالسلام. روي أنه اشتري النواحي التي فيها قبره من أهل نينوي و الغاضرية بستين ألف درهم، و تصدق بها عليهم، [1] و شرط عليهم أن [2] يرشدوا الي قبره، و يضيفوا من زاره ثلاثة أيام.
الطريحي، مجمع البحرين، 462 - 461 / 5 مساوي عنه: المازندراني، معالي السبطين، 284 / 1؛ الهاشمي، الحسين عليهالسلام في طريقه الي الشهادة، / 134
#دوم_محرم_ورودیه
#کربلاء
خرید کربلا توسط امام حسین ع
وقال الصادق عليهالسلام: کربلاء حرم الحسين عليهالسلام، و فيه البرکة، و حلال لولده و مواليه، و حرام علي غيرهم، و في خبر آخر: قال الصادق عليهالسلام: حرم الحسين عليهالسلام الذي اشتراه أربعة أميال في أربعة أميال، فهو حلال لولده و مواليه، و حرام علي غيرهم ممن خالفهم، و فيه البرکة. المازندراني، معالي السبطين، 284 / 1
حرم امام حسین ع
امام حسین روز چهارشنبه یا پنج شنبه دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد زمین کربلا شد....وخطبه خواندند.. مردم برده دنیا در پی آنند ودین تنها بر زبانشان است تا هنگامی که زندگیشان با دین بگذرد اما هرگاه با بلا آزموده شوند.دین داران اندک می شوند سپس پرسید آیا اینجا کربلاست؟گفتند آری فرمود.اینجا جای محنت ورنج است .. اینجاست محل فرود امدن ما ومرکب هایمان وریخته شدن خون هایمان...
زهیر به امام حسین گفت..نزدیکی ما کنار رود فرات روستایی است.امام پرسیدند نامش چیست گفت عقر فرمودند پناه می برم به خدا. از عقر ( اتش گداخته)
و قال في روضة الشهداء: فلما سمع الحسين عليهالسلام باسم کربلاء، نزل عن الفرس، فلما وطأ الأرض بأقدامه الشريفة، تغير لون التراب، و صار کلون الزعفران، و سطع منه غبار علا وجهه و لحيته، بحيث اغبر رأسه، و وجهه، و لحيته الشريفة، فنظرت أمکلثوم اليه، قالت: واعجباه من هذه البيداء! ما أشد و أعظم هولها! أري منها هولا عظيما، فسلاها الحسين عليهالسلام، انتهي.
و في (مهيج الأحزان) حکي بعض الثقات ما معناه: أنه لما نزلوا بکربلاء، أقبلت أمکلثوم الي الحسين عليهالسلام و قالت يا أخي! ان هذا الوادي لمهول، و لقد دخلني هول عظيم. فقال الحسين عليهالسلام: أخية! اعلمي انه نزلنا مع أبي هذه الأرض في مسيره الي
صفين، فوضع أبي رأسه في حجر أخي الحسن عليهالسلام، و رقد ساعة، و أنا عند رأسه، فانتبه أبي قلقا، باکيا، فسأله أخي عن ذلک، فقال: کأني رأيت في منامي أن هذا الوادي بحر من الدم، و الحسين عليهالسلام قد غرق فيه، و هو يستغيث فلا يغاث، ثم أقبل علي، و قال: يا أباعبدالله! کيف تکون اذا وقعت هاهنا الواقعة؟ قلت: أصبر، و لابد لي من الصبر.
المازندراني، معالي السبطين، 286 - 285 / 1
4_5812027501035128179.mp3
16.58M
#دوم_محرم_ورودیه 18
#کربلاء
#اربعین
خرید کربلاء توسط امام حسین ع هنگام ورود
چرا امام حسین ع کربلاء را خرید؟
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
@zameneashk1
5d1914b7b9a5a7c99f08a91a_1246802423965087571.mp3
2.25M
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
«اباصالح التماس دعا ،
هرکجا رفتی یاد ما هم باش»😭
#جمعه_های_دلتنگی
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
@zameneashk1
1= رسیدن مقتل امام حسین ع از طریق قرآن.mp3
34.31M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع 9
ورود به مقتل امام حسین ع از طریق قرآن
جلسه سوم قسمت اول
شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا
@m_h_tabemanesh1
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
#طشت_گذاری
مسجد امام باقر علیه السلام مشگین شهر
@zameneashk
2= ویژگیهای مشترک مقتل امام حسین ع و قرآن.mp3
36.7M
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع 10
ورور به مقتل امام حسین ع از طریق قران و تفاسیر
جلسه سوم قسمت دوم
شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا
@m_h_tabemanesh1
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک کانال ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1