لم یرزع، داستان پسری است اهل دجیل عراق به نام سعدون. سعدونِ شیعه در طی جریانی عاشق دختری سنی مذهب
میشود و....
کتاب به خوبی مظلومیت شیعیان عراق و قساوت قلب صدام و بعثیها را در ۸ سال دفاع مقدس به نمایش میگذارد.
لمیزرع، از آن دسته کتابهایی بود که خیلی دوستش داشتم! از همانها که اگر کارهایم اجازه میداد بدون وقفه میخواندمش. قلم روان نویسنده، توصیفات عالی داستان، روایتی که هر لحظه برایم شگفتانه داشت و جدیدبود ، مرا جذب خود کرده بود.
در نهایت اوصیکم به خواندنش!
#لم_یزرع
#محمدرضا_بایرامی
#پست_معرفی
@Zamire_moshtarak
کتاب این روزها!
یک کتاب جمع و جور که خوندنش حداکثر ۴ ساعت طول میکشه.
به نظرم کتاب، یه کتاب خییییلی مفیده و شما رو برای ورود به ماه ذی العقده و دهه اول ذی الحجه آماده میکنه.
این ۴۰ روز که از سه شنبه شروع میشه، بهترین فرصته برای کنار گذاشتن یکی از اخلاق های بدمون که جلوی رشد معنوی و رسیدن به خدا رو میگیره.
اوصیکم به خوندن کتاب که هم انگیزه رو زیاد میکنه و تلنگر میزنه و هم منجر به علمی میشه که عمل رو به دنبال داره.
قسمت هایی از کتاب رو هم حتما قبل از شروع ماه تو کانال میذارم براتون:)
#پست_معرفی
#ادب_حضور
#اربعین_موسوی
#محمد_تقی_فیاضبخش
@Zamire_moshtarak
توصیه های اکید شارع در مراتب توبه و استغفار دائمی به درگاه حق و نیز مراقبه و ذکر و فکر در اربعینیات، برای برداشتن حجاب های ضخیم و فراوانی است که با غفلت ها بر قلب می نشیند. اگر روزه و سکوت و بیداری سحر و تنهایی و ذکر ابزار اصلی لقای الهی است، اربعین موسوی بهترین موقعیت برای تحصیل آن ها است.
#اربعین_موسوی
#ادب_حضور
#محمد_تقی_فیاضبخش
@Zamire_moshtarak
کاری ترین حربه شیطان در ابتدای اربعینیات القا یاس است و اینکه تو کجا و مقام رسیدن به لقای الهی کجا؟ خصوصا این حال زمانی شدت می گیرد که سالک در بین اربعین دچار شکست بشود و خطاها و غفلت هایی از او سر بزند. در این هنگام راه چاره ایجاد شوق و محبت دائمی به هر مرتبه از لقاء است.
#اربعین_موسوی
#ادب_حضور
#محمد_تقی_فیاضبخش
@Zamire_moshtarak
حضرت استاد سعادت پرور می فرمود: اصلی ترین دستور مرحوم آیت الله سید علی قاضی در این ایام به شاگردانشان #مراقبه بود. البته مراقبه ی هرکس بنا برمرتبه ای که دارد متفاوت است؛ ولی اصل جامع همه آن ها حفظ حریم ادب بندگی است که ابتدایی ترین آن حفظ حریم گناه و پرهیز از محرمات الهی است. آیت الله کشمیری می فرمود:
آقای قاضی همیشه به ما می گفتند اذکار و ادعیه با شرایط تاثیر می کند و مراقبه حرف اول را می زند.
#اربعین_موسوی
#ادب_حضور
#محمد_تقی_فیاضبخش
@Zamire_moshtarak
این روزها #قاف رو میخونم:)
برای قضاوت زوده ولی من با همین ۵۰ صفحه اول کلی کیف کردم.
انقدرر خوبه این کتاب که که دلم میخواد روایتهاییش که قشنگه رو برا خانواده بخونم اونا هم لذت ببرن.
حسِ خوبی که قاف بهم منتقل کرده رو کاش میتونستم براتون وصف کنم ولی مع الاسف در وصف نگنجد *_*
.
ما را که تیغ دوست و دشمن نمیکشد
ما قتلمان به دست جناب فراق بود ..
@Rozekhon
و عبدالمطلب سخت مردی باشکوه و هیبت بود و صورتی خوب و قدی و قامتی نیکو داشت. چون پیش ابرهه رفت و ابرهه نظری در وی کرد، عظیمِ وِقاری از آنِ عبدالمطلب در دلِ وی افتاد، چُنان که از سر تخت به زیر آمد و عبدالمطلب را در بر گرفت و اکرام و احترامِ بسیار بنمود. بعد از آن، خواست که عبدالمطلب را بر تخت نشاند، لکن از لشکرِ حَبَش شرم میداشت. پس با وی سرِ بساط بنشست و عبدالمطلب را بر پهلوی خود بنشاند. آن گاه ترجمانی بیاورد و گفت: از وی بپرس تا چه حاجت دارد؟
ترجمان عبدالمطلب را گفت که مَلِک میفرماید که حاجت عرض ده!
عبدالمطلب گفت: حاجتِ من آن است که دویست سراُشتر از آنِ من بردهاند و مَلِک بفرماید و بازدهند.
ترجمان همان سخن با ابرهه بازگفت.
ترجمان را گفت: به وی گوی که: چون من تو را دیدم، وقاری و هیبتی از آنِ تو در دلِ من پیدا شد چنان که اگر سخن در ممکلتِ من بگفتی، من از بهرِ تو از سرِ مُلک و پادشاهی برخاستمی. اکنون چون تو از بهرِ مُحَقَّری سخن گفتی و اُشتر خواستی و از بهرِ خانه شفاعتی نکردی و خانهی کعبه فروگذاشتی و میدانی که من آمدهام که آن را خراب کنم، مرا این ساعت در حقِ تو ظنِ دیگر افتاد و آن وقار در من کمتر شد.
ترجمان همین سخن با عبدالمطلب بازگفت.
عبدالمطلب گفت: مَلِک را بگوی که: من خداوندِ این دویست اشترم و شفاعتِ آن کردم و خانه را خداوندی هست از من بزرگتر و قادرتر است به نگاهداشتِ آن. اگر خواهد که آن را نگاه دارد، توانَد و اگر فروگذارد، مرا با آن کاری نیست.
ترجمان هم چُنان با پادشاه بازگفت.
ابرهه بفرمود و اشتران وی بازدادند.
|صفحه ۸۹ و ۹۰ |
#قاف
#یاسین_حجازی
@Zamire_moshtarak
در طول راهنمایی و سه سال دبیرستان، متنفر بودم از خوندن و امتحان دادن متن های کهنِ کتابهای ادبیات. مخصوصا شیر و گاو، و حسنک و وزیر. [معارفیا و انسانیا فقط میفهمن چی میگم] همیشه شبای امتحان با زجر میخوندمشون.
بذارید بگم که برای اولین باره که با اکراه نثرِ فارسیِ قدیم نمیخونم..
با ذوق و شوق میخونم و انقدرر دوست دارم این متنهای قدیمی رو که دلم میخواد بعد از اینکه خودم روایت ها رو خوندم، تک تکشون رو بلند بلند برای یکی دیگه هم بخونم و مخاطبم هم لذت ببره:)
آقای یاسین حجازی دمت گرم واسه بازنویسی #قافِ قشنگ:)