eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
نوع اوّل: یک مجموعه ای که صاحب یک فکری هستند - یا یک فکر سیاسی، یا یک فکر اعتقادی و ایمانی؛ فرقی نمیکند - اینها می‌نشینند یک تشکّلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانال کشی میکنند تا این فکر را به این مردم برسانند و مردمی را با خودشان همراه کنند؛ لذا کانونهای حزبی تشکیل میشود، هسته‌های حزبی تشکیل میشود، سلولهای حزبی تشکیل میشود. بنابراین هر کس این فکر را قبول کرد، با اینها پیوند پیدا میکند. به نظر من، این حزبِ درست است؛ این سبک تحزّب، منطقی است. حزب جمهوری اسلامی بر این اساس تشکیل شده بود. البتّه به طور طبیعی اگر یک حزبی با این خصوصیات در مرکزِ خودش توانست آدمهای بافکرتری، زبده تری، خوشفکرتری داشته باشد، میتواند تعداد بیشتری را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مرکز این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقادِ خودشان، بر طبق آن عمل میکنند. یا حتّی اصلاً بدون اینکه او بگوید، همفکرند؛ چون معیارهاشان یکی است. این، شکل درست تحزّب است. البتّه الان در کشور ما چنین چیزی نیست؛ شاید به شکل ناقصش یکی دو تا در گوشه و کنار هست؛ امّا بعد از آنکه ما حزب جمهوری اسلامی را تعطیل کردیم، دیگر چنین چیزی را من سراغ ندارم. نوع دوّم، همان حزبهای رایج امروز اروپا و آمریکاست؛ مثل حزب جمهوریخواه و حزب دمکرات در آمریکا؛ مثل حزب کارگر و حزب محافظه کار در انگلیس. مبنای این احزاب بر این پایه ای که ما گفتیم، نیست. یک مجموعه ای از خواص، منفعت مشترکی را بین خودشان تعریف میکنند - ولو در خیلی از مسائل، با هم همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند - می‌نشینند با همدیگر قرارداد میگذارند و یک حزب به وجود می‌آورند. این حزب در میان مردم معروف است، امّا عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری؛ تفاوت اساسی اش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینکه فلان سرمایه دار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت میکند. مثلاً فلان روحانی میگوید من به مریدهای خودم دستور میدهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، امّا در مقابلش شما باید مثلاً به مسجد من یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول میکنند. آن مردمی که رأی میدهند، نه آن کاندیدا را میشناسند، نه فکر حاکم بر او را میشناسند، نه مؤسّسین حزب را درست میشناسند، نه میدانند چه کار میخواهد بکند؛ چون آقای مسجد گفته که به کاندیدای حزب کنگره ی هند رأی بدهید - این که میگویم، چون در هند درست همین قضیه اتّفاق افتاد - بنابراین به کاندیدای حزب کنگره رأی میدهیم! چند میلیون مسلمان به کاندیدای حزب کنگره رأی میدهند، در حالی که نه با آنها هم عقیده اند، نه همفکرند، نه ایمانشان یکی است، نه اصلاً میدانند آنها میخواهند در مملکت چه کار کنند. چون آقا گفته مصلحت مسلمانها این است، خب، این کار را میکنند. یا فلان سرمایه دار میگوید من اینقدر به شما پول میدهم، به حزبتان کمک میکنم، امّا مثلاً من یا فلان کس را فلان جا سفیر کنید! بحث سفیر معیّن کردن، بازرسِ فلان جا معیّن کردن، فلان شغل سیاسی دادن، جزو شرایط حتمی حزب بازی به شکل غربی است؛ چون کسی از روی ایمان کار نمیکند؛ از روی قرارداد کار میکند. من نمیدانم شماها چقدر با وضع دموکراسیهای غربی و انتخاباتهای آنجا آشنا هستید. هرچه در این زمینه اطّلاع پیدا کنید و معلوماتتان بیشتر شود، به ناکامی دموکراسی غربی و تحزّب در آنجا - که آن دموکراسیِ آنچنانی، تحزّبِ آنجوری پایه ی اصلی اش است - بیشتر پی خواهید برد. یک کتابی هست - بعید است شماها خوانده باشید؛ لابد کمتر وقت میکنید این کتابها را بخوانید - مال یک نویسنده ی رمان نویس معروف آمریکایی است به نام هوارد فاست. ظاهراً هنوز زنده است و شاید ده دوازده کتاب دارد. بنده بعضی از کتابهایش را دارم و خیلی اش را خوانده ام. هوارد فاست یک رمان نویس بسیار خوبی است؛ یک قدری هم چپ میزند؛ البتّه چپ به اصطلاح آمریکایی ها! چون میدانید دیگر؛ [در میان] آمریکایی‌ها چپشان کسی است که یک ذرّه اسم عدالت و تأمین اجتماعی و فلان را بیاورد. او کتابی دارد به نام آمریکایی، که شرح حال یک شخصی است که پدر و مادرش از یکی از کشورهای اروپای شرقی، با آن همه زحمات، خودشان را به آمریکا رسانده اند و دنبال شغل و کار و نانِ بخور و نمیر هستند. ظاهراً در آمریکا اینجور است که اگر کسی در آنجا متولد شود، شش ماهه که شد، میشود آمریکایی؛ یعنی شهروند آمریکایی است. برای او شناسنامه ی آمریکایی گرفتند، با اینکه پدر و مادرش آمریکایی نیستند. شرح مراحل تربیتش و رشدش و پیشرفتش و دوره ی کلاس قضائی دیدنش و قاضی شدنش و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتی شدنش در این کتاب آمده است. در مقدّمه ی کتاب هم مینویسد که این رمان است، امّا از روی یک واقعیتی نوشته شده؛ شرح حال فلان کس معروف است در فلان ایالت آمریکا. گمان میکنم مترجمش این را میگوید.
آدم وقتی این کتاب را میخواند، واقعاً میفهمد که انتخابات یعنی چه؟ از انتخابات شورای شهر و پائین تر شروع میشود، تا میرسد به انتخابات شهرداریها، تا میرسد به انتخابات ایالتی، تا میرسد به انتخابات کنگره، تا میرسد به انتخابات ریاست جمهوری. انسانی که میخواهد در یک جامعه ی دارای منطق زندگی کند، با چنین انتخاباتهایی، هیچ معیاری برای او معنی ندارد. و کسانی که در آن انتخابات، هیچکاره ی محضند، مردمند؛ مردمی که می‌آیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، هیچکاره ی محضند. کلوپهای حزبی ای که در آنها کاندیداها انتخاب میشوند - مثلاً حزب دموکرات، شاخه ی فلان ایالت - کلوپهایی است اصلاً بکلّی جدا از مردم. این آقا چگونه از مرحله ی پائین می‌آید تا مرحله ی ایالتی، بعد میرسد به مرحله ی کنگره، تا مثلاً یک وقتی رئیس جمهور شود؟! اصلاً انسان یک چیزهای عجیب و غریبی می‌بیند که هیچ با معیارهای انسانی و صحیح تطبیق نمیکند. بنابراین در آنجا احزاب همه کاره اند. البتّه پررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانه‌های صهیونیستی، خوش قیافه و خوش تیپ و خوش صحبت بودن، احیاناً یک همسر فعّال و جذّاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثّر است. حزب در آنجا به این معناست. آن آقایانی که من می‌بینم الان برای تحزّب در کشور تلاش میکنند، بیشتر ذهنشان دنبال اینجور حزبی است. من این حزب را قبول ندارم. لذا من چندی پیش در یک جایی و به یک مناسبتی گفتم که در تحزّب بایستی کسب قدرت مورد نظر نباشد؛ اگرچه کسب قدرت برای یک حزب موفّق، یک امر قهری است. یعنی وقتی که پای انتخابات به میان آمد، شما که یک حزبی دارید که طرفداران زیادی دارد و مردم با شما همفکرند، به طور طبیعی نمیتوانید بی تفاوت باشید که این رئیس جمهور بیاید یا آن؛ لابد به یکی عقیده دارید. این عقیده ی شما به طور طبیعی اثر میگذارد و رأی دهندگان او زیاد خواهند شد - این اثرش است - امّا هدف شما نباید به دست آوردن قدرت باشد؛ باید هدایت فکری مردم باشد به سمت آن فکر درستی که خود شما به آن اعتقاد دارید. این عقیده ی ماست؛ شما هم آزادید قبول بفرمائید یا نفرمائید! پرسشهای دانشجویان ✍مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
کتاب صوتی " روایت رهبری" اثر سید یاسر جبرائیلی تولید : ایران صدا
در محضر امام روح الله (۵) آنچه که باقی می ماند آن صفحات اعمال شماست (ره): ماه رمضان ها می آید و می رود و ماه ها یکی پس از دیگری می روند و عمرها هم می رود، آنچه که باقی میماند آن صفحات اعمال شماست که در قلب شما ثبت است و شاید نامه عمل هم همان باشد،قلب شما نسبت بدنیا چه بوده است، دنیا با قلب شما چه کرده است و شما توجه تان به دنیا چه اندازه بوده است. آن روزی که دست تان نمی رسید زاهد و عابد بودید، آن روزی که دست رسید خدای نخواسته عکس او بود؟ مراقبت در کار است. صحیفه نور، جلد 18،صفحه 18 https://eitaa.com/zandahlm1357
ترتیل سوره بقره(9).mp3
3.86M
ترتیل صفحه ۹ سوره( بقره) قاری : سیدمحمد کرمانی
2884988.mp3
2.42M
ترجمه صفحه ۹ سوره بقره
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
خضر (ع) متن حديث خضرعليه السلام ۱- الصدوق حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوى العمرى السمرقندى رضى الله عنه قال: حدّثنا جعفر بن محّمد بن مسعود عن أبيه محمّد بن مسعود عن جعفر بن أحمد عن الحسن بن علىّ بن فضّال قال: سمعت أبا الحسن علىّ بن موسي الرضا عليه السلام يقول: إنّ الخضرعليه السلام شرب من ماء الحياة فهو حىّ لا يموت حتّي ينفخ فى الصور و أنّه ليأتينا فيسلّم فنسمع صوته و لانري شخصه و إنّه ليحضر حيث ما ذكر فمن ذكره منكم فليسلّم عليه، و إنّه ليحضر الموسم كلّ سنة فيقضى جميع المناسك و يقف بعرفة فيؤمّن علي دعاء المؤمنين و سيؤنس الله به وحشة قائمنا فى غيبته و يصل به وحدته. ۲- و بهذا الإسناد قال: قال أبوالحسن علىّ بن موسي الرضا عليه السلام: لمّا قبض رسول الله صلّي الله عليه و آله جاء الخضرعليه السلام فوقف علي باب البيت و فيه علىّ و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السلام و رسول الله صلّي الله عليه و آله قدسجّى بثوبه فقال: السلام عليكم يا أهل بيت محمّد (كُلّ نَفْسِ ذائِقَة الْمَوْتِ وَ إِنّما تُوَفّونَ اُجُورَكُمْ يَومَ الْقِيامةَ) إنّ فى الله خلفاً من كلّ هالك و عزاءً من كلّ مصيبة و دركاً من كلّ فائت فتوكّلوا عليه وثقوا به و أستغفر الله لى و لكم، فقال أميرالمؤمنين: هذا أخى الخضر عليه السلام جاء يعزّيكم بنبيّكم صلّي الله عليه و آله. ۳- الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن إبراهيم بن إسحاق رضى الله عنه قال: أخبرنا أحمد بن محمّد الهمدانى قال: حدّثنا علىّ بن الحسن بن علىّ بن فضّال عن أبيه عن أبى الحسن علىّ بن موسي عليه السلام قال: لمّا قبض رسول الله صلّي الله عليه و آله أتاهم آتٍ فوقف علي باب البيت فعزّاهم به و أهل البيت يسمعون كلامه و لايرونه، فقال علىّ بن أبى طالب عليه السلام: هذا هو الخضرعليه السلام أتاكم يعزّيكم بنبيّكم صلّي الله عليه و آله. خضر (ع) ۱- صدوق گويد: مظفّر بن جعفر بن مظفّر علوي عمري سمرقندي (ره) ما را حديث كردكه جعفر بن محمد بن مسعود، از پدرش محمد بن مسعود، از جعفر بن احمد، از حسن بن علي فضّال كه گفت: از ابوالحسن علي بن موسي الرضا (ع) شنيدم كه فرمود: خضر (ع) از [ چشمه ] آب زندگي نوشيده بود به همين دليل زنده است و نمي ميرد تا آنگاه كه در صور دميده شود، او نزد ما مي‌آيد، سلام مي‌كند و ما صدايش را مي‌شنويم اما بدنش را نمي بينيم، او در هر جا ياد شود، حاضر آيد و شايسته است هر كه از شما او را ياد مي‌كند بر او سلام گويد، او هر سال در موسم حجّ حضور يافته و همه مناسك را به جا مي‌آورد و در عرفه وقوف داشته، دعاي مؤمنان را آمين مي‌گويد، و خداوند او را أنيس قائم ما در غيتبش قرار داده، تنهايي اش را با او پيوند دهد۱. ۲- صدوق با اسناد روايت فوق گويد: ابوالحسن علي بن موسي الرضا (ع) فرمود: چون پيامبر خدا (ص) قبض روح شد خضر (ع) آمد و بر در خانه ايستاد در حالي كه علي، فاطمه، حسن و حسين در خانه بودند، و رسول خدا (ص) با رواندازي پوشيده شده بود، پس گفت: سلام بر شما اي اهل بيت محمد، (هركسي طعم مرگ را مي‌چشد و پاداش شما در روز قيامت داده خواهد شد) ۲ خدا را براي هر نيستي، جايگزيني و براي هر مصيبتي عزايي و براي هر فوت شده اي، جبراني است، پس بر او توكّل كنيد و بدو اعتماد كنيد، من براي خود و شما از خدا آمرزش مي‌خواهم، اميرمومنان (ع) فرمود: اين برادرم خضر (ع) است آمده تا شما را به خاطر پيامبرتان (ص) تعزيت گويد۳. ۳- صدوق گويد: محمد بن ابراهيم بن اسحاق (رض) ما را حديث كرد كه احمد بن محمد همداني به ما خبر داد كه علي بن حسن بن فضّال، از پدرش، از ابوالحسن علي بن موسي (ع) ما را حديث كرد كه حضرتش فرمود: چون رسول خدا (ص) قبض روح شد كسي نزد ايشان آمد و بر در خانه ايستاد، سخنانش را مي‌شنيدند اما او را نمي ديدند آنگاه علي بن أبي طالب فرمود: اين خضر (ع) است كه آمده تا شما را به خاطر پيامبرتان (ص) تعزيت گويد۴. منبع حديث ۱- كمال الدين ۳۹۰. ۲- آل عمران / ۱۸۵. ۳- كمال الدين ۳۹۱. ۴- كمال الدين ۳۹۱. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺برنامه گامی به سوی ظهور 🔢 بخش یازدهم 📚استاد نصوری تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
🔰 سلسله 33 شماره 3⃣3⃣ 🔷 برای ظهورش قدمی برداریم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
فراتر از فریاد 5.mp3
16.46M
نمایش فراتر از فریاد داستان زندگی قسمت پنجم
♦️😳بلایی که :👇👇 برسرفرمانده روزه خوار ارتش شاهنشاهی آورد!!!!!! 🔹🇮🇷سرلشکر شهید ابراهیم همت در دوران سربازی در لشکر توپخانه اصفهان ارتش شاهنشاهی مسئولیت آشپزخانه را به عهده داشت. با وجود اینکه روزه گرفتن در پادگان ممنوع بود اما همت گفته بود سربازها می‌توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. 🔹🇮🇷سرلشکر ناجی، فرمانده لشکر نمی‌گذاشت که سربازها و افسرها در ماه مبارک رمضان روزه بگیرند و مجبورشان می‌کرد آب بخوردند و روزه‌شان باطل شود. 🔹🇮🇷سربازها پیش ابراهیم همت می‌آیند و شکایت می کنند که ناجی گفته است اگر کسی روزه بگیرد باید با آب روزه آن را باطل کنید. ابراهیم هم یک روز بچه ها را جمع می‌کند و به آنها می گوید که نگران نباشید ما نمی‌گذاریم چنین اتفاقی بیفتد. در روز سرکشی فرمانده پادگان، همت با بچه ها آشپزخانه را تمیز می کند و بعد کف سالن را روغن می‌ریزد، وقتی سرلشکر ناجی برای سرکشی به آشپزخانه می‌آید، لیز می‌خورد و پای آن پیچ می‌خورد و تا یک ماه به پادگان نمی‌آید و سربازها با آرامش روزه می‌گیرند. ا💐😳🇮🇷😳💐ا
بازگشت حوادث در دوره کهغری این است که یوذاسف که یکی از حکماء متقدّمین ماهر در هر علم نجوم است گوید که: من چنان که حالیه منجمین وقایعات دوره شمسی را از روی حرکات نجوم استخراج می‌نمایند، دوره « کهغری » را استخراج می‌نمایم از روی حرکات کواکب و افلاک. و آنچه در حدیث وارد است که: « من اطّلع علی سر القدر فقد استراح » [۱]، اشاره به همین مطلب است ؛ چه فهمیدی که لوح قدر خدا که صورت اشیاء کونیه و حوادثات زمانیه در او است همان نفوس کلیه فلکیه است که از او به « لوح محفوظ » تعبیر شده، که انسان اگر فی الجمله اطلاع به اوضاع آنها پیدا نمود که وقایعات عالم در آنها است، و هر یک لابدّ بدون تخلّف باید در زمان خاص به خود واقع شود، لابدّ انقلاب و اضطراب او کم شده، اطمینان و استراحت حاصل نماید. ولی علم به او کما هو حقّه خاصّ به انبیاء و اولیاء علیهم السلام است. و اشاره به همین مطلب ما نحن فیه است آیه مبارکه: « مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الاْءَرْضِ وَ لاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ * لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَآ آتَاکُمْ [۲] »، یعنی: نرسیده است مصیبت، و وارده مکروهی در ارض از قبیل قحط و غلا و فساد زراعات و اثمار و غلبه دشمن - از قتل و غارت - و وقوع زلزله و انهدام ابنیه و عمارات. ---------- [۱]: ۴ - بنگرید به: الحکمة المتعالیة، صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۲۹۷، پاورقی ۱. [۲]: ۱ - سوره مبارکه حدید، آیات ۲۲ و ۲۳. « وَ لاَ فِی أَنْفُسِکُمْ » یعنی: و نرسید از واردات و مکروهات نفسی شما از قبیل آلام و اسقام و امن و خوف و موت اولاد و غیره از خیر و شرّ، إلاّ این که این واردات شما سابقا مکتوب بوده در کتابی که لوح محفوظ باشد. « لِکَیْلاَ تَأْسَوْا » الی آخره، اشاره به این است که اگر شما بدانید که کلّ واردات شما قبل از وجود شما مکتوب و مرقوم شده و لابدّ به شما می‌رسد، هر آینه کم می‌شود فرح و سرور شما بر آنچه به شما می‌رسد، از خیرات، و کم می‌شود حزن و اندوه شما بر آنچه فوت می‌شود از شما از منافع ؛ چه خواهید فهمید که فرح و حزن شما مدخلیتی در تقادیر الهیه ندارد. این است که تدبیر کند بنده، و تقدیر نداند « العبد یدبّر واللّه یقدّر » [۱] . ---------- [۱]: ۲ - ر. ک: شرح أصول الکافی، ج ۵، ص ۱۶. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
بخل نکوهیده ترین شعر عرب، شعر اخطل است که گفته است: بعضی وقتی مهمانشان از دور آشکار می‌شود و سگ آنها پارس می‌کند، به مادرش می‌گوید برو بر آتش ادرار کن؛ وی به خاطر بخل فرجش را تنگ گرفته تا بیش از اندازه ی خاموش کردن آتش بول نریزد. قوم اذا استنج الاضیاف کلبهم قالوا لامهم بولی علی النار فضیقت فرجها بخلا ببولتها و لم تبل لهم الا بمقدار صفدی گوید: شعر اخطل چند عیب دارد، از جمله: ۱- آنان به مهمان چیزی نمی دهند تا اینکه سگ پارس کند و به همین پارس اکتفا کنند. ۲- آتش آنها اینقدر کم است که با اندک ادرار خاموش شود. ۳- خدمتکاری جز مادرشان ندارند. ۴- خودشان توان انجام این کار را ندارند و به مادرشان می‌گویند. ۵- عاق مادرند چون مادر را به خدمت گرفته اند. ۶- بی ادبند چون به مادرشان چنین دستوری داده اند. ۷- دوست دارند مادرشان، بر آتش فروزان قرار گیرد. ۸- ترسو هستند چون با کمترین صدا بیدارند. ۹- مردمی پست هستند که از بوی ادرار بر آتش ناراحت نمی شوند. ۱۰- به مادرشان می‌گویند به اندازه خاموش کردن آتش ادرار کن و بقیه را نگه دار، نمی دانند وی به حبس البول گرفتار می‌شود. ۱۱- بخل آنها به حدی است که به جای خاموش کردن آتش با آب، با ادرار خاموش می‌کنند. ۱۲- با مجوسی دشمنی می‌ورزند چه اینکه آنان آتش می‌پرستند و این‌ها بول بر آتش می‌ریزند. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357