Part04_علی زیباترین سروده هستی.mp3
5.85M
📗بخش هایی از کتاب
#علی_زیباترین_سروده_هستی
اثر شهید چمران
قسمت 4⃣
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
خشیت و خضوع و خشوع قوله علیه السلام: سُبْحَانَکَ أَخْشَی خَلْقِکَ لَکَ أَعْلَمُهُمْ بِکَ، وَ أَخْضَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رزق الهی و ناسپاسان آن
قوله علیه السلام: وَ أَهْوَنُهُمْ عَلَیْکَ مَنْ أَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ یَعْبُدُ غَیْرَکَ.
یقال: هوّنه اللّه أی خفّفه و ذلّله و أحقره. هان، یهین من المهانة والحقارة. و أهان الرجل: استخفّ به.
والرزق: کلّما ینتفع به الناس فی معاشهم، قال تعالی: « وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ [۴] »، لأ نّه لا یقطع رزقه عن عباده، و لو کان کافر النعمة، کما قال: « وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ [۵] ».
و من أسمائه تعالی: الرّزاق [۶]، و هو الذی خلق الأرزاق و أعطی الخلایق أرزاقها و أوصلها الیهم.
والرزق نوعان: ظاهریّة للأبدان و باطنیة للقلوب، کالمعارف و العلوم. و چون قرآن که جامع علوم اولین و آخرین است خداوند او را رزق ارواح امّت مرحومه قرار داده، و از باب آن که بعضی از غافلین به واسطه نداشتن قوّه کسب و التذاذ و
انتفاع به علوم او از روی جهالت « وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأویلُهُ [۱] » تکفیر و تکذیب مینمودند، میفرماید: « وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَ نَّکُمْ تُکَذِّبُونَ [۲] »، یعنی رزق و ما به الانتفاع خود را که قرآن باشد عوض آن که شکر بر وصل این نعمت عظمی کنید کفران و تکذیب مینمائید.
و علّت تکذیب آنها را بیان میکند: « بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ [۳] »، یعنی سبب کفران عدم احاطه آنها است از روی علم به حقایق قرآن، مثل آن که جائی میفرماید: « هُدًی لِلْمُتَّقِینَ [۴] »، با آن که مورد نزول قرآن عام است، هدایت و ارشاد او را خاصّ به متقین مینماید لأ نّهم هم الذین ینتفعون بهدایة القرآن، قال المولوی قدس سره:
همچو قرآن که بمعنی هفت توست عامّ را و خاصّ را مطعم دروست [۵]
چه در او است بعض قصص و حکایات ؛ و أحکام [۶] الظاهریة، کحکم المعاملات و الدیات، أو القصاص والمواریث، والنکاح من الأمور المتعلّقة بالأبدان، و ینتفع منها أهل الظاهر، کما أنّ فی القرآن من غوامض علوم المبدأ و المعاد والحشر و القیامة و حقیقة الجنّة و النار و معرفة النفس، من الأمور التی لاینتفع بها الاّ الخواص من الأولیاء والحکماء الإلهییّن، و إنّ فیه ما یکون إدراکه مخصوصة
بالنبی صلی الله علیه و آله وسلم، کما ورد « لایعلم القرآن إلا من خوطب به » [۷] .
والعبادة: لیس إلا الخضوع و التذلّل والطاعة و الانقیاد، لذا جعل سبحانه و تعالی، اتباع الهوی و الانقیاد إلیه عبادة له، کما قال: « أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ
هَوَاهُ [۱] »، و جعل طاعة الشیطان عبادة له، فقال: « أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ [۲] ».
----------
[۴]: ۵ - سوره مبارکه جمعه، آیه ۱۱.
[۵]: ۶ - سوره اعراف، آیه ۱۵۶.
[۶]: ۱ - بنگرید: سوره ذاریات، آیه ۵۸: « انّ اللّه هُوَ الرزّاق ».
[۱]: ۲ - سوره مبارکه یونس، آیه ۳۹.
[۲]: ۳ - سوره مبارکه واقعه، آیه ۸۲.
[۳]: ۴ - سوره مبارکه یونس، آیه ۳۹.
[۴]: ۵ - سوره مبارکه بقره، آیه ۲.
[۵]: ۶ - مثنوی معنوی، مولوی، د ۳، ص ۶۲۳، « سؤال کردن بهلول آن درویش را ».
[۶]: ۷ - هکذا در اصل، اظهر: الأحکام.
[۷]: ۱ - بسنجید: مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۳۵ ؛ طب الأئمة، ص ۹.
[۱]: ۲ - سوره مبارکه جاثیه، آیه ۲۳.
[۲]: ۳ - سوره مبارکه یس، آیه ۶۰.
.......:
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دنیا پیامبر خدا، آقای بشر، و شفیعی که در محشر شفاعتش پذیرفته است، میفرماید: دنیا خانه ی گرفتاری و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آثار گناه
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: خدا میفرماید: اگر کسی که مرا میشناسد نافرمانیم کند، کسی بر او میگمارم که مرا نمی شناسد.
حضور قلب، نافله
ابوحمزه میگوید: امام سجاد علیه السلام مشغول نماز بود. عبا از شانه وی افتاد و او توجه نکرد.
عرض کردم: در نماز عبایتان افتاد، توجه نکردید. فرمود: وای بر تو! میدانی در حضور چه بزرگی ایستاده بودم. سپس فرمود: در صورتی نماز بنده مقبول است که توجه کامل به خدا داشته باشد. گفتم: فدایت شوم پس ما نابودیم. امام فرمود: خیر، خدا با نوافل نقص نماز را جبران میکند.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پدر و مادرهایی که عصبی هستند و خشونت دارند و بچه را اذیت می کنند، بچه این درک را پیدا می کند که: "من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کار خوب فرزندمان را ببینیم. مشکل ما این نیست که این کار را نمی کنیم بلکه مشکل ما این است که اصلاً کار خوب نمی بینیم. مثل لیستی که برای حرف های بد و خوب تهیه کردید یک لیست هم از کارهای خوب فرزندتان تهیه کنید و ببینید که اصلاً می توانید کار خوب در فرزندتان ببینید و بررسی کنید که چندتا کار خوب می بینید و چندتا کار بد.
یک مادری قسم می خورد که دو هفته است که دنبال بچه ام می کنم که یک کار خوب پیدا کنم، نمیشه!! به اوگفتم توی این دو هفته فرزندتون جیش کرده یا نه؟ گفت بله، گفتم کجا جیش کرد؟ رفت دستشویی یا توی هال و مبل جیش کرد؟ مادر گفت: نه بابا رفت دستشویی، 10 سالشه دیگه گنده شده گفتم: خب این یک کار خوب، قربونش هم می رفتی. ما کار خوب را وظیفه می دانیم و اصلاً آن را نمی بینیم.
در سلسله مراتب اجتماعی نیز همین گونه هستیم همسر، کارمند، شاگرد و غیره را هم نمی بینیم. رسالت ما این شده که مچ بگیریم. پس مچ بچه هاتون رو موقع انجام کار خوب بگیرید مثل وقتی که ظرفی را سرجایش گذاشت یا کفش هایش را جفت کرد، واکنش های هیجانی خلاق از خودتان نشان دهید و کارش را توصیف کنید و دائماً روی یک کار نایستید بلکه کارهای جدید پیدا کنید تا کودک متوجه شود که اگر توجه می خواهد باید رشد کند. بحث خودپنداره و خودایده آل را یکبار دیگر مرور کنید، این فاصله باید متعادل باشد. بچه باید بداند که اگر می خواهد نظر مادرش را جلب کند باید کار خوبش را زیاد کند و حتماً می کند چون بچه ها زود متوجه می شوند که قضیه چیست.
ما هر وقت مسئول بودیم، مقصر شدیم؛ هیچ وقت به ما اجازه نداند که جبران کنیم. ما را همیشه به چشم گناهکار دیده اند. پس نگاهمان را عوض کنیم، کار خوب را ببینیم، توصیف کنیم و یک واکنش جذاب و بعد عبور کنیم نه اینکه تا آخر عمر بچه بیاد و بگه ببین مامان دارم میرم دستشویی جیش کنم ها!!!!!!!!!!! پس شما واکنش هایتان را تنظیم کنید تا کودک مجبور شود چیز جدید برای جلب توجه شما پیدا کند. (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت59}
[مباحث کودک متعادل ]
کارهای نه چندان بد بچه ها را نبینید. این قدر اصرار نکنید که اشتباه بچه ها را ببینید. اجازه بدید که اشتباه کنند. مگر خود ما اشتباه نمی کنیم؟ یکی از بزرگترین مسائل جوانان امروز این است که به خودشان اجازه ی اشتباه نمی دهند و با کوچکترین اشتباه داغون می شوند. همه ی ما اشتباه می کنیم اما مهم واکنش بعد از انجام آن است. بعد از هر اشتباه چه بلایی سر خودتان می آورید؟چون به شما اجازه ی اشتباه کردن داده نشده ولی شما به بچه هایتان اجازه ی اشتباه بدهید، حتی بارها و حتی نبینید.
کودک سهل انگاری می کند کمی تأمل کنیم، سریع نیش نزنیم. ما دائماً نگران این هستیم که نکنه بچه عادت کنه چون می خواهیم یک موجود بی عیب و نقص تربیت کنیم. مگر همه ی ما و شما بی عیب و نقص هستیم؟ مشکل از این جا شروع می شود که ما بهترین را می خواهیم، فرزند ما نباید کوچکترین اشتباهی بکند.
چرا از عادت شدن می ترسیم؟ چون ما یک پیش فرض هایی کاملاً ذهنی برای خودمان می گذاریم که بعد این پیش فرض ها مانع می شوند که عامل شویم. دائم در حال این پرسش هستیم که "اگر این کارها رو کردم و او بدعادت شد، بعدش چی؟" تا به حال یک نفر را ندیدم که بیاید و بگوید: کارهایی که توی کلاس گفتید را انجام دادم و بچه ام به آن ها عادت کرد. در جلسه ای مادری تعریف می کرد، روزی که برای مشاوره پیش سلطانی آمدم زندگی ام جهنم بود چون از پی پی بچه بدم می آمد و من و فرزندم به خاطر نظافت تحت فشار بودیم، تنها چیزی که من از سلطانی یاد گرفتم این بود که بابا پی پی چیز خیلی بدی نیست و حتی میشه با آن بازی کرد، از وقتی این مسئله را رها کردم زندگیم بهشت شد حالا هم فرزندم هرکاری می کنه با خودم می گم از پی پی که بدتر نیست بذار بکنه! خب بچه ام هم حالش خوب است. (ادامه دارد...)
#شخصیت {قسمت60}
[مباحث کودک متعادل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک فروند بسیجی دهه نودی🤣😁
این بچه روزم را ساخت😂😂❤️
بچه هر عزیزی هستی خدا خودت و پدر مادرت را حفظ کنه؛ چشمنخوری😘
@zandahlm1357
4_380787892043120722.mp3
3.66M
فایل صوتی شماره 13
#قورباغه_عینکی🐸👓
موضوع:مناسب کودکانی که به تازگی عینکی شده اند و آن را دوست ندارند.
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون مهارت های زندگی
📼 این قسمت : زیارت
#مهارت_های_زندگی
☝️👇
🌕 از مقویات قلب که در عین حال باعث رفع غم و افسردگی میشه و نشاطآوره و مقوی برای افرادی که ضعف بنیه دارن و کودکان...
👈 #شلهزرد هست
✅ شله زردی که علاوه بر برنج و زعفران و شکر و گلاب، بادام هم داشته باشه
⬅️ و عرقیجاتی مثل بیدمشک و بهارنارنج هم اضافه کنید تا باهاش طبخ بشه
👌 این شله زرد مقوی قلب و انرژی زا هست
صفراوی ها این ویژگی ها رو دارن
افرادی که دارای مزاج گرم و خشک هستن👇
🔹لاغر اندام
🔸رنگ چهره متمایل به زردی
🔹کم تحمل در برابر گرما
🔸کم خواب هستن
🔹زیاد تشنه میشن
🔸زود عصبی میشن وزود هم آرام میشن
🔹پر جنب و جوش و پر انرژی هم هستن
حالا مواد غذایی که برای
دستهی بالا مضره اینهاست :
سیر، پیاز، گوشت قرمز، بادمجان، موز، خربزه،
آناناس، انجیر، گردو، پسته، فندق، نارگیل
و سرخ کردنی رو نباید زیاد مصرف کنن
اگه موارد بالا زیادی مصرف بشه باعث تشدید بیخوابی، اضطراب، استراس، تپش قلب
و... در افراد صفراوی میشه❌
🕋همچنین در روایتی دیگر حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام می فرمایند:
🌟« ایستاده شانه نزن زیرا سبب ضعف قلب است و نشسته شانه کن زیرا قلب را قوی و پوست را مغزدار و محکم میکند.»
📚الخصال،شیخ صدوق، ج۲، ص۵۰۴.
قلعه سِب سوران بلندترین بنای خشتی ایران
این قلعه زیبا و مستحکم در استان #سیستان_و_بلوچستان،در 25 کیلومتری جنوب غربی سراوان،در شهرستان سیب و سوران،در روستای سیب(سِب) قرار دارد.
─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─
معماری زیبای حیاط باغ موزه دکتر حسابی در #تهران
─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─
این فضای دنج شگفت زده ام کرد! «عمارت تقوی» در شهر تاریخی و زیبای #گرگان. این بنا مربوط به دوره قاجار است.
در این عمارت میتوانید از سوغات گرگان هم خرید کنید.
─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
حکایت ۵۶- نیز آقای سید محمد رضا کشفی از پدرشان نقل میکردند: در قم، مشغول تدریس کتاب «کفایه [۱] شدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت ۵۹-
مرحوم حاج سید ابوالفضل خاتون آبادی نقل کرد که: از اصفهان، به قصد زیارت به مشهد مشرف شدم. شبی در خانه حاج شیخ حسنعلی میهمان بودم. پس از صرف غذا به محل سکونت خود، مدرسه «حاجی حسن»، مراجعت کردم. اما نیمههای شب، عطشی شدید بر من عارض شد. چون در حجره، آبی نبود، اجبارة کوزه ای به آب انبار مقابل مدرسه بردم و بسختی از پلکان تاریک آن پائین رفته و کوزه را از آب پر کردم. اما چند پله ای بالا نیامده بودم که گویی یکی، کوزه را از دست من گرفت و آنرا خالی کرد. دو مرتبه، پائین رفتم و کوزه را پر از آب کردم. بار دیگر همچنان آب آنرا خالی کردند. چند بار این کار تکرار شد. بناچار بانگ زدم: من میهمان حاج شیخ حسنعلی اصفهانیم و اگر آزارم دهید، شکایتتان را به ایشان خواهم برد. پس از آن، دیگر مزاحمم نشدند. فردا عصر که به خدمت شیخ رفتم، پیش از آنکه از ماجرا سخنی بگویم، فرمودند: اگر دیشب نام مرا نبرده بودی، نمی گذاشتند آب برداری.
حکایت ۶۰-
یکی از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزائی میگفت: سفری به مشهد مقدس کرده بودم، و برای خرید کلاهی به دکان کلاه فروشی رفتم. صحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد. کلاه فروش گفت: روز فوت مرحوم شیخ در دکان سلمانی بودم و یک نفر در صندلی اصلاح نشسته بود. چون سر و صدای تشییع کنندگان برخاست، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت: جنازه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی را تشییع میکنند. به شنیدن این خبر، مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد
که تصور کردیم از منسوبان شیخ است. چون از او توضیح خواستیم، گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم، لیکن حکایتی میان من و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است. آنگاه داستان خود را بدینگونه تعریف کرد: پدرم در قریه
نخودک [۱] کدخدا بود و من هم در اداره ژاندارمری کار میکردم. روزی حاج شیخ به
پدرم فرموده بودند: اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفاء کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بعضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی، تحریک و تشویق میکردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه شبها که از مأموریت خود باز میگشتم مرحوم شیخ را دیدم بودم که تنها از ده خارج میشوند، بر آن شدم که در یکی از این شبها ایشان را هدف گلوله سازم. اتفاقا، در یکی از شبهای تاریک زمستانی که به طرف آبادی میآمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و میخواهند از ده خارج گردند. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند. باری، مسافتی در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملا از ده بیرون رفتند. در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم، ناگهان حضرت شیخ روی به طرف من گردانیدند و فرمودند: حبیب، کجا میآیی؟! بی اختیار گفتم: خدمت شما میآمدم و سخت از کار خود به وحشت افتادم. فرمودند: بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم. بی درنگ پذیرفتم و به قبرستان ده که مسافتی فاصله داشت، رفتیم و فاتحه خواندیم. آنگاه حضرت شیخ فرمود: دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کنیم؟ عرض کردم: آری. فرمودند: دنبال من بیا. چند قدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود، اشارتی کردند و در باز شد، ولی کسی را ندیدم که در را گشوده باشد. دستور دادند تا وضو بگیرم. با آب جوی وضو ساختم و بسوی حرم مطهر روانه شدیم. در اینجا نیز درهای بسته باشارة حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت، درها یک به یک پشت سر ما بسته شد. چون از صحن خارج شدیم، فرمودند: دوست میداری که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را هم زیارت کنی؟ عرض کردم: آری و هنوز چند قدمی به دنبال ایشان نرفته بودم که در برابر صحن و حرم رسیدیم، ولی من چون تا آن وقت به زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نرفته بودم، ابتدا آنجا را نشناختم. باری، درهای
بسته صحن و حرم حضرت امیر علیه السلام هم به اشاره حضرت شیخ باز شد. زیارت کردیم و خارج شدیم. در این هنگام حضرت شیخ فرمودند: حبیب، شب گذشته است و تو هم خسته ای بهتر آنست که به «نخودکی باز گردیم. عرضه داشتم: آقا، هر چه صلاح
----------
[۱]: ا- «نخود» از مزارع حومه شهر مشهد است و مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رضوان علیه سالی چند، در آنجاسکونت داشته اند، و بهمین مناسبت، برخی ایشان را حاج شیخ حسنعلی نخودکی میخواندند.