eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
«إيّاكُمْ‌ وَ الْكِذْبَ‌ فَإِنَّهُ‌ مِنَ‌ الْفُجُورِ وَهُما فِى النّار؛ از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ با فجور و گناهان (ديگر) همراه است و هر دو در آتشند». ١ ١٨.«و سلام را امان در برابر ترس‌ها قرار داد»؛ (وَ السَّلاَمَ‌ أَمَاناً مِنَ‌ الَْمخَاوِفِ‌) . منظور از «سلام» در اين‌جا همان سلام كردن است كه هرگاه كسى به ديگرى سلام كند مفهومش اين است كه هيچ‌گونه قصد آزار و اذيت او را ندارد و هنگامى كه شنونده سلام را با سلام پاسخ مى‌گويد مفهوم آن نيز اين است كه از ناحيۀ او خوف و ضررى براى سلام كننده موجود نيست. توضيح اين‌كه در آغاز اسلام و مدتى پس از آن بسيارى از مردم هنگام برخورد با يكديگر اگر طرف از قبيلۀ خودشان نبود، احساس ناامنى مى‌كردند؛ ولى اگر او ابتدا سلام مى‌كرد و طرف مقابل نيز پاسخ مى‌گفت، به منزلۀ تعهدى بود كه هيچ‌گونه ضرر و زيانى به يكديگر نمى‌رساندند، همان‌گونه كه اگر شخصى بر آن‌ها وارد مى‌شد و غذايى مى‌آوردند و از غذاى صاحب منزل مى‌خورد طرفين نسبت به يكديگر احساس امنيت مى‌كردند؛ صاحب خانه عملاً تحيتى گفته بود و ميهمان تازه وارد نيز عملاً به آن پاسخ داده بود. البته گاه مى‌شد كه پس از سلام و جواب آن، قرائن و شواهدى برخلاف موارد مذكور به نظر مى‌رسيد كه براى برطرف كردن آن خوف، احتياج به گفت‌وگوى بيشترى بود، ازاين‌رو در داستان ابراهيم عليه السلام مى‌خوانيم: هنگامى كه فرشتگان پروردگار به صورت افراد ناشناسى بر او وارد شدند و سلام كردند ابراهيم عليه السلام كه چهره‌هاى آن‌ها را بسيار ناشناس ديد گفت:«ما از شما مى‌ترسيم». به خصوص هنگامى كه غذا براى آن‌ها آورد و آن‌ها دست به سوى غذا دراز نكردند؛ اما چيزى نگذشت كه ترس ابراهيم عليه السلام زائل شد هنگامى كه گفتند:«ما فرستادگان پروردگار توايم» و او را به فرزند بشارت دادند.
من نهج البلاغه میخوانم: «وَ لَقَدْ جاءَتْ‌ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ‌ بِالْبُشْرى‌ قالُوا سَلاماً قالَ‌ سَلامٌ‌ فَما لَبِثَ‌ أَنْ‌ جاءَ بِعِجْلٍ‌ حَنِيذٍ* فَلَمّا رَأى‌ أَيْدِيَهُمْ‌ لا تَصِلُ‌ إِلَيْهِ‌ نَكِرَهُمْ‌ وَ أَوْجَسَ‌ مِنْهُمْ‌ خِيفَةً‌ قالُوا لا تَخَفْ‌ إِنّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمِ‌ لُوطٍ‍‌». ١ اكنون اين سؤال پيش مى‌آيد كه سلام كردن جزء مستحبات است و با جملۀ «فرض اللّه» كه در آغاز اين كلام حكمت‌آميز آمده سازگار نيست، ازاين‌رو بعضى از شارحان، سلام را در اين‌جا به معناى پاسخ سلام تفسير كرده‌اند تا با وجوب سازگار باشد. ٢ در حالى كه اين تفسير افزون بر اين‌كه مخالف ظاهر عبارت امام عليه السلام است با مسئلۀ امنيت از ترس سازگار نيست، زيرا هم ابتدا به سلام و هم پاسخ آن هر دو سبب احساس امنيت مى‌شد. ولى با توجه به اين‌كه «فرض» معناى وسيعى دارد كه هرگونه تشريع را اعم از واجب و مستحب شامل مى‌شود، مشكلى به وجود نمى‌آيد كه ما ناچار باشيم سلام را به معناى پاسخ سلام بدانيم. در نتيجه به يقين فلسفه‌اى كه امام عليه السلام براى نماز بيان فرموده، هم نماز واجب را فرا مى‌گيرد و هم مستحب را و همچنين در مورد زكات و روزه. بعضى از شارحان نهج البلاغه «سلام» را به معناى صلح تفسير كرده‌اند و گفته‌اند:«آن چيزى كه سبب زائل شدن خوف و ترس در جامعۀ بشرى مى‌شود همان مسئلۀ صلح است كه مانع از بروز جنگ‌هاى ويرانگر و مخرب است». ٣ اين تفسير، تفسير بعيدى به نظر نمى‌رسد و ممكن است هر دو تفسير در مفهوم كلام امام عليه السلام جمع باشد. شگفت اين‌كه بعضى به جاى «سلام»، «اسلام» ذكر كرده‌اند ١ در حالى كه در هيچ‌يك از نسخ نهج البلاغه اين واژه نيامده، هرچند در غرر الحكم به جاى «سلام»، «اسلام» آمده است ٢،بنابراين تكيه بر يك احتمال نادر، مناسب تفسير كلام امام عليه السلام نيست به خصوص اين‌كه اگر به جاى «سلام»، «اسلام» بود مى‌بايست در آغاز اين سخن و به دنبال «فَرَضَ‌ اللّهُ‌ الْإيمانَ‌ تَطْهيراً مِنَ‌ الشِّرْكِ‌» ذكر شود. ١٩.«و امامت را براى نظم و نظام امت قرار داد»؛ (وَ الْأَمَامَةَ‌ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ‌) . هرچند در نسخۀ صبحى صالح در اين‌جا واژۀ «الامانة» آمده ولى در بسيارى از نسخ نهج‌البلاغه به جاى آن «الامامة» است و در كتاب تمام نهج البلاغه نيز «الامامة» آمده است. در غرر الحكم نيز به همين صورت است. حتى در شرح ابن ابى الحديد نيز «الامامة» ذكر شده است و همان را نيز تفسير كرده است. به يقين تعبير «نِظاماً لِلْأُمَّةِ‌» و به دنبال آن «وَ الطّاعَةِ‌ تَعْظيماً لِلْاِمامَةِ‌» تناسبى با امامت دارد نه امانت و در واقع دو جملۀ اخير (نوزدهم و بيستم) به منزلۀ ضمانت اجرايى براى هجده جملۀ پيشين است. به هر حال شك نيست كه اگر حكومت عادلى بر كار نباشد و امامت به معناى صحيح پياده نشود، نظم امت به هم مى‌ريزد، ظالمان بر مظلومان چيره مى‌شوند و فاسدان و مفسدان پست‌هاى حساس را در اختيار مى‌گيرند و بيت‌المال مسلمانان به غارت مى‌رود و ناامنى همه جا را فرا مى‌گيرد كه تاريخ معاصر و گذشته، نمونه‌هاى فراوانى از آن را به ما ارائه داده است. در خطبۀ بانوى اسلام فاطمۀ زهرا عليها السلام نيز تعبيرى شبيه به اين ديده مى‌شود، مى‌فرمايد: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ‌ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ‌ الْفُرْقَةِ‌؛ خداوند اطاعت از ما را سبب نظام امت قرار داده و پيشوايى ما را سبب جلوگيرى از اختلاف و پراكندگى». ١ در خطبۀ امام على بن موسى‌الرضا عليه السلام كه در مسجد جامع مرو در روز جمعه بيان فرمود نيز آمده است: «إِنَّ‌ الْإِمَامَةَ‌ زِمَامُ‌ الدِّينِ‌ وَ نِظَامُ‌ الْمُسْلِمِينَ‌ وَ صَلاحُ‌ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ‌ إِنَّ‌ الْإِمَامَةَ‌ أُسُّ‌ الْإِسْلامِ‌ النَّامِي وَ فَرْعُهُ‌ السَّامِي؛ امامت، زمام دين و سبب نظام مسلمين و صلاح دنيا و سبب عزت مؤمنان است. امامت اساس اسلام بارور و شاخۀ بلند آن است». ٢ البته سخن دربارۀ اهميت امامت و تأثير حكومت اسلامى در نظم جامعۀ مسلمانان و حفظ‍‌ كيان آن‌ها بسيار است و مقصود در اين‌جا اشاره‌اى به عنوان تفسير كلام امام عليه السلام است. ٢٠.«و اطاعت و فرمانبردارى (از امام مسلمين) را براى (تعظيم و تحكيم) مقام امامت قرار داد»؛ (وَ الطَّاعَةَ‌ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ‌) . به يقين آنچه سبب تقويت امامتِ‌ امامان و حاكميتِ‌ حاكمان مى‌شود همكارى و هماهنگى مردم است. اگر اطاعت و همكارى مردم نباشد نظام امامت نيز به هم مى‌ريزد، ازاين‌رو در مسائل مربوط‍‌ به حكومت اسلامى نيز مى‌گوييم:
حمايت مردم و آراى ملت از اساسى‌ترين پايه‌هاى حكومت است، زيرا امامى مى‌تواند نظام امت را برقرار كند كه مبسوط‍‌ اليد باشد و مبسوط‍‌ اليد بودن جز از طريق همكارى مردمى حاصل نمى‌شود. در بخش چهارم خطبۀ ٣٤ مطالب بيشترى در اين زمينه آمده است؛ آن‌جا كه امام عليه السلام مى‌فرمايد:«اى مردم! من حقى بر شما دارم شما نيز بر م ن حقى داريد؛ اما حق شما بر من اين است كه از خيرخواهى و خدمت به شما دريغ نورزم و بيت‌المال را به نفع شما به‌طور كامل به كار گيرم و شما را تعليم دهم تا از جهل و نادانى رهايى يابيد و تربيت كنم تا فراگيريد و آگاه شويد و اما حق من بر شما اين است كه بر بيعت خويش وفادار باشيد و در آشكار و نهان خيرخواهى را در حق من به جا آوريد. هر زمان شما را براى انجام كارى بخوانم اجابت كنيد و هر وقت به شما فرمان دهم اطاعت نماييد». ١ نكته آيا حق داريم از فلسفۀ احكام سؤال كنيم‌؟ بعضى از فرق مسلمين عقيده دارند احكام اللّه معلل بالاغراض نيست؛ يعنى لزومى ندارد آنچه خدا امر كرده داراى فلسفه‌اى باشد و آنچه را نهى كرده داراى مفسده‌اى. آن‌ها در واقع حكيم بودن خدا را زير سؤال مى‌برند و توجه ندارند كه اگر احكام تابع مصالح و مفاسد نباشد ترجيح بدون مرجح لازم مى‌آيد و اساساً اين سخن برخلاف آيات زيادى از قرآن است كه براى نماز و روزه و حج و قصاص و امثال آن فلسفه‌هايى ذكر كرده است. به يقين آنچه را خدا امر فرموده داراى فوايد مادى يا معنوى يا هر دو بوده و آنچه را نهى كرده مفاسدى اينچنين داشته است. نه‌تنها احكام الهى، احكام وقوانينى نيزكه درعرف عقلا وضع مى‌شود همه از اين قبيل است؛ گاهى هفته‌ها و ماه‌ها دربارۀ مصلحت و مفسدۀ يك قانون مطالعه و بررسى مى‌كنند تا بتوانند حكمى را در عرف خودشان وضع كنند. آيات مربوط‍‌ به حلال كردن طيبات و حرام كردم خبائث ٢ همگى شاهد بر اين است كه قبلاً طيب و خبيثى وجود دارد كه به سبب آن حكم الهى مطابق آن صادر مى‌شود. تنها تفاوتى كه ميان احكام الهى و احكام عرفى است اين است كه احكام عرفى چه بسا بر اساس مصالح و مفاسدى وضع مى‌شود كه نتوانسته‌اند تمام جوانب آن را بررسى كنند و به همين دليل پس از مدتى ممكن است خلاف آن كشف شود؛ ولى احكام الهى چنين نيست، علم بى‌پايان خداوند سبب مى‌شود كه احكام بر اساس رعايت تمام جوانب مصالح و مفاسد وضع شود و هرگز خلافى در آن نخواهد بود. بعضى نيز معتقدند گر چه احكام داراى مصالح و مفاسدى است؛ ولى ما نبايد به سراغ آن‌ها برويم، بايد مطيع فرمان باشيم؛ آن‌جا كه امر شده انجام دهيم و آن‌جا كه نهى شده خوددارى كنيم و مطلقاً به سراغ فلسفۀ احكام نبايد رفت. ولى اين نيز برخلاف آياتى است كه ما را تشويق به فهم مصالح و مفاسد احكام مى‌كند و همچنين بر خلاف رواياتى است - مانند آنچه در بالا آمد - كه ائمۀ هدى عليهم السلام مصالح احكام را مشروحاً بيان كرده‌اند و نيز بعضى از اصحاب خدمت امامان عليهم السلام مى‌رسيدند و فلسفۀ پاره‌اى از احكام را مى‌پرسيدند. هرگز هيچ امامى آن‌ها را نهى از اين سؤالات نكرد و اين دليل بر آن است كه مردم حق دارند از فلسفۀ احكام سؤال كنند و پاسخ بشنوند. منتها در اين‌جا دو نكتۀ مهم باقى مى‌ماند و آن اين است كه اولاً بيان فلسفۀ احكام چه فايده‌اى دارد؟ پاسخ اين سؤال روشن است؛ انسان هنگامى كه به منافع نماز و روزه و امثال آن آگاه مى‌شود، شوق بيشترى براى انجام دادن آن در خود مى‌يابد و هنگامى كه مثلاً مفاسد بى‌شمار شرب خمر را مى‌شنود، نفرت بيشترى از آن پيدا مى‌كند. درست مانند دستورات طبيب كه وقتى براى بيمارش فوايد دارو را ذكر كند بيمار با شوق بيشترى دارو را مصرف كرده و تلخى احتمالى آن را تحمل مى‌كند. از اين‌جا مى‌توان استفاده كرد كه آگاهى بر فلسفۀ احكام مى‌تواند فقيه را در مسير استنباط‍‌ حكم كمك كند. ثانياً: معناى آگاهى بر فلسفۀ احكام اين نيست كه ما همواره مقيد به آن باشيم و بگوييم چون مثلاً فلسفۀ دو ركعت بودن نماز صبح و سه ركعت بودن نماز مغرب را نمى‌دانيم بنابراين آن را انجام نمى‌دهيم. ما بايد گوش بر امر و چشم بر فرمان داشته باشيم چه فلسفۀ احكام را بدانيم يا ندانيم؛ ولى تا آن‌جا كه بدانيم به اطاعت راسخ ما كمك مى‌كند. اين نكته نيز شايان توجه است كه فلسفه‌ها و مصالح و مفاسد احكام غالباً جنبۀ حكمت دارد نه علّت؛ يعنى در غالب موارد، ممكن است حاكم باشد. مثلاً نوشيدن يك قطره شراب ممكن است هيچ كدام از آن مفاسد را نداشته باشد ولى به هر حال حرام است، بنابراين افراط‍‌ در اين مسئله كه ما فلسفه‌هاى احكام را وسيله‌اى قرار دهيم براى محدود كردن حكم يا توسعۀ آن به جايى كه ادله شامل آن نمى‌شود، كار نادرستى است.
به تعبير ديگر پذيرفتن فلسفۀ احكام يا مقاصد الشريعة به معناى اين نيست كه ما به دنبال قياسات ظنى برويم و حلال و حرام‌هايى از اين طريق درست كنيم. تنها در صورتى مى‌توان حكم را به‌وسيلۀ فلسفۀ احكام توسعه داد يا محدود كرد كه به صورت علت در متن كتاب و سنت ذكر شده باشد؛ مثلاً بفرمايد:«لا تَشْرَبُوا الْخَمْرَ لِأَنَّهُ‌ مُسْكِرٌ مُفْسِدٌ لِلْعَقْلِ‌» از اين تعبير مى‌توانيم هرچيزى را كه مسكر و موجب فساد عقل است تحريم كنيم. ١ در حديثى از امام كاظم عليه السلام مى‌خوانيم: «إِنَّ‌ اللَّهَ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ لَمْ‌ يُحَرِّمِ‌ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا وَ لَكِنَّهُ‌ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا فَمَا كَانَ‌ عَاقِبَتُهُ‌ عَاقِبَةَ‌ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ؛ خداوند شراب را به دليل نام آن تحريم نكرد، بلكه تحريم آن به‌واسطۀ آثار آن بود، بنابراين هر چيزى كه عاقبت آن عاقبت شراب باشد آن هم به منزلۀ شراب است».
💐بن سرخ می‌توانید این گل را ریشهٔ خونی نیز صدا کنید.این گیاه ریشه‌هایی سرخ و قرمز رنگ دارد که در صورت بریده شدن مایعی سرخ رنگ از خود ترشح می‌کند که مانند خونریزی است و نام آن نیز از همین ریشه‌ها گرفته شده است. سرخ بُن را باید در مکانی به دور از نور مستقیم خورشید کاشته و خاکی مرطوب با زهکشی خوب برای آن فراهم کنید. نوع بالغ این گیاه می‌تواند تا 15 سانتی‌متر قد بکشد. @zandahlm1357
چندنکته مهم درمورد 👇 ✅نورغیرمستقیم(2متری پنجره جنوبی) ✅گرماورطوبت دوسته وازآبیاری زیاد برگهاش میریزه وبسرما حساسه☃ ✅خاکش خشک شدآبش بدید اگه تشنگی بکشه برگاش آویزون میشه(1ربع بزاریدش تشت آب) ☘فیکوس به تعویض گلدون حساسه وگلدون کوچیک رو دوست داره 🌱هم از طریق برگ هم ازطریق ساقه میتونید داخل اب ریشه دارش کنید یه نایلون بکشید روش وقتی تو آبه و هردوروز آبشو نو کنید تا ریشه داد, بزنیدش توخاک✅😍
کاربردهای در باغبانی و مراقبت از گیاه 👇👇 1) دارچین دافع مورچه است اگر دچار مشکل هجوم مورچه ها به خانه یا باغچه یا گلدان خود شده اید، دارچین دوای درد شماست🌵🌷 2)دارچین  به عنوان عامل ریشه زایی به اندازه آب برگ بید و پودر هورمون ریشه زایی تاثیر گذار است🎋🌷 👈با کمک دارچین قلمه تان خیلی زود گرفته و ریشه میدهد برای این کار انتهای ساقه بریده شده را مرطوب کنید و سپس در پودر دارچین بغلتانید. سپس قلمه را در خاک گلدانی تازه قرار دهید. با این روش ساقه به تولید ساقه های بیشتر نیز ترغیب میشود و این خاصیت کمک میکند جلوی مرگ ناگهانی گیاهچه که توسط قارچهای مضر اتفاق می افتد، گرفته شود🌵🎋 3) استفاده از دارچین به عنوان برای مقابله با بیماری قارچی با دارچین باید آن را به صورت اسپری استفاده کنید برای این کار مقداری از آن را در آب گرم بریزید و هم بزنید و بگذارید یک شب بماند. سپس محلول آماده شده را از صافی ریزی عبور دهید تا ذرات درشت آن گرفته شود. سپس این محلول را در بطری اسپری بریزید و آن را به برگ و ساقه های گیاهان بیمار بپاشید و بر روی خاک گلدان (یا باغچه) که مشکل قارچی دارد نیز غبار پاشی کنید @zandahlm1357
۱۰ برگزاري جلسات ائمه اطهار و خوراك دادن به شركت كنندگان باعث وسعت رزق است. ۱۱ پرداخت ذكات و خمس باعث وسعت رزق است. كه همانند حرص كردن درختان است. ۱۲ عمل كردن به وصيت والدين كه باعث دعاي ايشان است چه در حيات چه پس از فوت باعث وسعت رزق است. ۱۳ خواندن بعضي از سوره‌هاي قرآن بخصوص سوره واقعه باعث وسعت رزق است. ۱۴ خوش كلام بودن باعث وسعت رزق است. ۱۵ از حضرت رسول (ص) آمده است كه روزي براي هر كس مقرر مي‌باشد، بسان قطره باران برآنكس مي‌بارد. (اختيار آن بدست كسي جز خدا نيست) ولي خداي را فزونيها و تفضلاتي است كه شما بوسيله كسب بدان دست مي‌يابيد. ۱۶ امام محمدباقر (ع) ميفرمايند: هر فردي را خداوند روزي معيني مقرر فرموده كه بوي مي‌رسد و از سوئي مال حرام نيز بر او عرضه مي‌شود، اگر از حرام استفاده نمود در عوض از حلال او مي‌كاهد، و روزيهائي كلان اضافه بر روزي مقرر نيز نزد خداوند مي‌باشد (كه بكسب يا بدعا بدست مي‌آيد). معارف و معاريف جلد سوم ۹۴ ۱۰۹۲ خلاصه المکاسب📚 نويسنده: عباسعلي حقيقي زاده✍ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ اگر دنبال ایراد گرفتن و مچ گیری همسرتان باشید، مطمئن باشید که همسر شما هم دنبال مچ گیری شما خواهد بود😐 ⭕️ قسمت پانزدهم 🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج) 🔺محسن پوراحمد خمینی، روان‌شناس 🌼 ... @zandahlm1357
ج3خا3_00.5.6.mp3
8.57M
🎙صوت: ️🌸🌿موضوع:پرهیز از تکلف و وسواس 👤مدرس: 🌿🌸🍃❀🌸❀🍃🌸🌿 ✨✨✨✨✨✨
روات معتبره از علماء عامه در نقل حدیث غدیر خم. (۱) امام فخر الدین رازی در تفسیر کبیر مفاتیح الغیب. (۲) امام احمد ثعلبی در تفسیر کشف البیان. (۳) جلال الدین سیوطی در تفسیر درّ المنثور. (۴) ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری در اسباب النزول. (۵) محمّد بن جریر طبری در تفسیر کبیر. (۶) حافظ أبو نعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی-و در حلیة الاولیاء. (۷) محمّد بن اسماعیل بخاری در ص ۳۷۵ جلد اول تاریخ خود. (۸) مسلم بن حجاج نیشابوری در ص ۳۲۵ جلد دوم صحیح. (۹) أبی داود سجستانی در سنن. (۱۰) محمد بن عیسی ترمذی در سنن. (۱۱) حافظ ابن عقده در کتاب الولایة. (۱۲) ابن کثیر شافعی دمشقی در تاریخ خود. (۱۳) امام أئمة الحدیث احمد بن حنبل (رئیس الحنابله) در ص ۲۸۱ و ۳۷۱ جلد چهارم مسند. (۱۴) ابو حامد محمد بن محمد الغزّالی در سرّ العالمین. (۱۵) ابن عبد البرّ در استیعاب. (۱۶) محمد بن طلحۀ شافعی در ص ۱۶ مطالب السئول. (۱۷) ابن مغازلی فقیه شافعی در مناقب. (۱۸) نور الدین بن صبّاغ مالکی در ص ۲۴ فصول المهمه. (۱۹) حسین بن مسعود بغوی در مصابیح السنة. (۲۰) ابو المؤیّد موفق بن احمد خطیب خوارزمی در مناقب. (۲۱) مجد الدین بن اثیر محمد بن محمد شیبانی در جامع الاصول. (۲۲) حافظ ابو عبد الرحمن احمد بن علی نسائی در خصائص العلوی و سنن. (۲۳) سلیمان بلخی حنفی در باب ۴ ینابیع المودة. (۲۴) شهاب الدین احمد بن حجر مکّی در صواعق محرقه-و کتاب المنح الملکیه-و مخصوصا در ص ۲۵ باب اوّل صواعق با کمال تعصّبی که داشته گوید انّه حدیث صحیح لا مریة فیه و قد اخرجه جماعة کالترمذی و النسائی و احمد و طرقه کثیرة جدّا [۱] . (۲۵) محمد بن یزید حافظ ابن ماجۀ قزوینی در سنن. (۲۶) حافظ ابو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه حاکم نیشابوری در مستدرک. (۲۷) حافظ سلیمان بن احمد طبرانی در اوسط. (۲۸) ابن اثیر جزری در اسد الغابه. (۲۹) یوسف سبط ابن جوزی در ص ۱۷ تذکرة خواص الامّة. (۳۰) ابو عمر احمد بن عبد ربّه در عقد الفرید. (۳۱) علاّمۀ سمهودی در جواهر العقدین. (۳۲) ابن تیمیّه احمد بن عبد الحلیم در منهاج السنّة. (۳۳) ابن حجر عسقلانی در فتح الباری-و تهذیب التهذیب. (۳۴) ابو القاسم محمد بن عمر جار اللّه زمخشری در ربیع الأبرار. (۳۵) ابو سعید سجستانی در کتاب الدّرایة فی حدیث الولایة. (۳۶) عبید اللّه بن عبد اللّه حسکانی در دعاة الهدی إلی اداء حق الموالات. (۳۷) رزین بن معاویة العبد ری در جمع بین الصحاح الستّه. (۳۸) امام فخر رازی در کتاب الأربعین-گوید اجماع نموده اند تمام امت بر این حدیث شریف. (۳۹) مقبلی در احادیث المتواتره. (۴۰) سیوطی در تاریخ الخلفاء. (۴۱) میر سید علی همدانی در مودة القربی. (۴۲) ابو الفتح نظزی در خصائص العلوی. (۴۳) خواجه پارسای بخاری در فصل الخطاب. (۴۴) جمال الدین شیرازی در کتاب الاربعین. (۴۵) عبد الرءوف المناوی در فیض القدیر فی شرح جامع الصغیر. (۴۶) محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۱ کفایت الطالب. (۴۷) یحیی بن شرف النووی در کتاب تهذیب الاسماء و اللّغات. (۴۸) ابراهیم بن محمّد حموینی در فرائد السمطین. (۴۹) قاضی فضل اللّه بن روزبهان در ابطال الباطل. (۵۰) شمس الدین محمّد بن احمد شربینی در سراج المنیر. (۵۱) ابو الفتح شهرستانی شافعی در ملل و نحل. (۵۲) حافظ ابو بکر خطیب بغدادی در تاریخ خود. (۵۳) حافظ ابن عساکر ابو القاسم دمشقی در تاریخ کبیر. (۵۴) ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه. (۵۵) علاء الدین سمنانی در عروة الوثقی. (۵۶) ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود. ---------- [۱]: ۱) این حدیث صحیحی است که شکی در صحت آن نیست بتحقیق که روایت نموده اند این حدیث را جماعتی مانند ترمذی و نسائی و احمد و طرق آن بسیار می‌باشد جدا. (۵۷) مولی علی متّقی هندی در کنز العمّال. (۵۸) شمس الدین ابو الخیر دمشقی در أسنی المطالب. (۵۹) سید شریف حنفی جرجانی در شرح مواقف. (۶۰) نظام الدین نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن. پیشاور.... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آواز نوا - استاد شجریان - کانال : شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
3.84M
‌ ‌ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 نبود ز رخت قسمت ما غير نگاهي آن هم ندهد دست مگر گاه و بگاهي نشينم سر راهي به اميد نگاهي ، ببينم مهرو ماهي گفتم صنما ، شادي دل ، راحت جان ، راحت جان ، راحت جاني چون مي نگرم خوشتر از اين ، بهتر از آن ، بهتر از آن ، بهتر از آني نشينم سر راهي به اميد نگاهي ، ببينم مهر و ماهي 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن قتل اینان که روا داشت که صید حرمند گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست تا نگویی که اسیران کمند تو کمند زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس نشناسی که جگرسوختگان در المند تو سبکبار قوی حال کجا دریابی که ضعیفان غمت بارکشان ستمند سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد سست عهدان ارادت ز ملامت برمند 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔@zandahlm1357
انسان شناسی ۲۶۶.mp3
11.71M
۲۶۶ 💢 انسانها ممکن نیست به بالاترین قیمت و مرتبه‌ی واقعی‌شان دست پیدا کنند: حتی اگر با ریاضت، به پیمودن راه آسمان و انواع تسلطها و قدرتهای روحی عجیب و غریب دست پیدا کنند! تنها یک قیمت و مرتبه‌ هست که ارزشِ حقیقی انسان است... و تمام✘ عابدترین آدمها اگر به اینجا نرسند، اهل شقاوتند.