eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاے ...🥀👆👆 كفعمى در بلد الامين فرموده: اين دعاء حضرت صاحب الامر عَلَيْهِ السَّلام است كه تعليم فرمود آن را به شخصى كه محبوس بود، پس خلاص شد: اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرينَ. (عج)🌼 @zandahlm1357
با وجود اين، پس از آزادي، اولين اقدام ايشان كه نشاندهنده شجاعت معظم له است، رفتن به ديدار امام در منزلي واقع در «قيطريه »، كه زندان محترمانه!! ايشان بود، مي‌باشد. امام در اين ديدار، با ايشان خيلي ملاطفت مي‌كنند. ديدار مقتدا و رهبر، آقا سيد علي را ذوق زده مي‌كند، به طوري كه از شادي گريستند و خستگي از تنشان بيرون شد. (۱۶) فعاليتهاي مبارزاتي آقا سيد علي جوان به صورتهاي مختلف ادامه يافت. از جمله نوشتن نامه به مسؤولان وقت دولت طاغوت، همراه با ساير مبارزان بود، كه نمونه آن كه به نخست وزير، هويدا نوشته شده است، در پيوست ملاحظه مي‌فرماييد. آقا سيد علي، كه اينك ۲۵ سال از سن مباركش مي‌گذرد، در سال ۴۳ به مشهد باز مي‌گردند. دليل بازگشت معظم له، به رغم توصيه‌هاي اساتيد و دوستان مبني بر ماندن در قم و آتيه درخشان تحصيل در اين شهر مقدس، بيماري پدر بزرگوارشان بود. مقام معظم رهبري ضمن بيان اين مساله، تمام توفيقاتي را كه خداي متعال در زندگي به ايشان عنايت فرموده است، حاصل اين تصميم مي‌دانند و اين يك درس بزرگ است براي تمامي كساني كه پيروي از ولايت را در همه ابعاد مد نظر خود قرار داده اند. به خاطره معظم له توجه مي‌كنيم: بد نيست من مطلبي را از خودم براي شما نقل كنم. بنده اگر در زندگي خود در هر زمينه اي توفيقاتي داشته ام، وقتي محاسبه مي‌كنم، به نظرم مي‌رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكي كه من به يكي از والدينم كرده ام، باشد. مرحوم پدرم در سنين پيري، تقريبا بيست و چند سال قبل از فوتش (كه مرد ۷۰ ساله اي بود) به بيماري آب چشم، كه چشم انسان نابينا مي‌شود، دچار شد. بنده آن وقت در قم بودم. تدريجا در نامه‌هايي كه ايشان براي ما مي‌نوشت، اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمي بيند. من به مشهد آمدم و ديدم چشم ايشان محتاج دكتر است. قدري به دكتر مراجعه كردم و بعد براي تحصيل به قم برگشتم، چون من از قبل ساكن قم بودم. باز ايام تعطيل شد و من مجددا به مشهد رفتم و كمي به ايشان رسيدگي كردم و دوباره براي تحصيلات به قم برگشتم. معالجه پيشرفتي نمي كرد. در سال ۴۳ بود كه من ناچار شدم ايشان را به تهران بياورم، چون معالجات در مشهد جواب نمي داد. اميدوار بودم كه دكترهاي تهران، چشم ايشان را خوب خواهند كرد. به چند دكتر كه مراجعه كردم، ما را مايوس كردند. گفتند: «هر دو چشم ايشان معيوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نيست. » البته بعد از دو، سه سال، يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان مي‌ديد. اما در آن زمان مطلقا نمي ديد و بايد دستشان را مي‌گرفتيم و راه مي‌برديم. لذا براي من غصه درست شده بود. اگر پدرم را رها مي‌كردم و به قم مي‌آمدم، ايشان مجبور بود گوشه اي در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كاري نبود و اين براي من، خيلي سخت بود. ايشان با من هم يك انس بخصوصي داشت، با برادرهاي ديگر اين قدر انس نداشت. با من دكتر مي‌رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به دكتر برود. بنده وقتي نزد ايشان بودم، برايشان كتاب مي‌خواندم و با هم بحث علمي مي‌كرديم، و از اين رو با من مانوس بود، برادرهاي ديگر اين فرصت را نداشتند و يا نمي شد. به هرحال، من احساس كردم كه اگر ايشان را در مشهد تنها رها كنم و خودم برگردم و به قم بروم، ايشان به يك موجود معطل و از كار افتاده تبديل مي‌شود، و اين مساله براي ايشان بسيار سخت بود. براي من هم خيلي ناگوار بود. از طرف ديگر، اگر مي‌خواستم ايشان را همراهي كنم و از قم دست بردارم، اين هم براي من غير قابل تحمل بود، زيرا كه با قم انس گرفته بودم و تصميم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم و از قم خارج نشوم. اساتيدي كه من از آن زمان داشتم - بخصوص بعضي از آنها - اصرار داشتند كه من از قم نروم. مي‌گفتند اگر تو در قم بماني، ممكن است كه براي آينده مفيد باشي. خود من هم خيلي دلبسته بودم كه در قم بمانم. بر سر يك دو راهي گير كرده بودم. اين مساله در اوقاتي بود كه ما براي معالجه ي ايشان به تهران آمده بوديم. روزهاي سختي را من در حال ترديد گذراندم. يك روز خيلي ناراحت بودم و شديدا در حال ترديد و نگراني و اضطراب به سر مي‌بردم. البته تصميم من بيشتر بر اين بود كه ايشان را مشهد ببرم و در آن جا بگذارم و به قم برگردم. اما چون برايم خيلي سخت و ناگوار بود، به سراغ يكي از دوستانم كه در همين چهارراه حسن آباد تهران منزلي داشت، رفتم. مرد اهل معنا و آدم با معرفتي بود. ديدم خيلي دلم تنگ شده، تلفن كردم و گفتم: «شما وقت داريد كه من پيش شما بيايم » گفت: «بله. » عصر تابستاني بود كه من به منزل ايشان رفتم و قضيه را گفتم. گفتم كه من خيلي دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتي من هم همين است، از طرفي نمي توانم پدرم را با اين چشم نابينا تنها بگذارم، برايم سخت است.
از طرفي هم اگر بنا باشد پدرم را همراهي كنم، من دنيا و آخرتم را در قم مي‌بينم و اگر اهل دنيا باشم، دنياي من در قم است، اگر اهل آخرت هم باشم، آخرت من در قم است. دنيا و آخرت من در قم است. من بايد از دنيا و آخرتم بگذرم كه با پدرم بروم و در مشهد بمانم. يك تامل مختصري كرد و گفت: «شما بيا يك كاري بكن و براي خدا از قم دست بكش و برو در مشهد بمان. خدا دنيا و آخرت تو را مي‌تواند از قم به مشهد منتقل كند. » من يك تاملي كردم و ديدم عجب حرفي است، انسان مي‌تواند با خدا معامله كند. من تصور مي‌كردم دنيا و آخرت من در قم است. اگر در قم مي‌ماندم، هم به شهر قم علاقه داشتم، هم به حوزه ي قم علاقه داشتم، و هم به آن حجره اي كه در قم داشتم، علاقه داشتم. اصلا از قم دل نمي كندم و تصورم اين بود كه دنيا و آخرت من در قم است. ديدم اين حرف خوبي است و براي خاطر خدا پدر را به مشهد مي‌برم و پهلويش مي‌مانم. خداي متعال هم اگر اراده كرد، مي‌تواند دنيا و آخرت من را از قم به مشهد بياورد. تصميم گرفتم، دلم باز شد و ناگهان از اين رو به آن رو شدم، يعني كاملا راحت شدم و همان لحظه تصميم گرفتم و با حال بشاش و آسودگي به منزل آمدم. والدين من ديده بودند كه من چند روزي است ناراحتم، تعجب كردند كه من بشاشم. گفتم: «بله من تصميم گرفتم كه به مشهد بيايم. » آنها هم اول باورشان نمي شد، از بس اين تصميم را امر بعيدي مي‌دانستند كه من از قم دست بكشم. به مشهد رفتم و خداي متعال توفيقات زيادي به ما داد. به هرحال، به دنبال كار و وظيفه ي خود رفتم. اگر بنده در زندگي توفيقي داشتم، اعتقادم اين است كه ناشي از همان بري است كه به پدر، بلكه به پدر و مادرم انجام داده ام. اين قضيه را گفتم براي اين كه شما توجه بكنيد كه مساله چقدر در پيشگاه پروردگار مهم است. ..... https://eitaa.com/zandahlm1357
حضرت زينب عليها السّلام ايستادگي در مقابل جباران فر دا روز زن است. روز زني است كه عالم به او افتخار دارد؛ روز زني است كه دخترش در مقابل حكومتهاي جبار ايستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد كه همه مي‌دانيد؛ زني كه در مقابل يك! جباري ايستاد- كه اگر مردها نفس مي‌كشيدند همه را مي‌كشتند- و نترسيد و ايستاد و محكوم كرد حكومت را، يزيد را محكوم كرد. به يزيد فرمود تو قابل آدم نيستي، تو انسان نيستي. زن يك همچو مقامي بايد داشته باشد. زنهاي عصر ما بحمدالله شبيه به همانها هستند. ايستادند در مقابل جبار با مشت گره كرده؛ بچه‌ها در آغوششان، و به نهضت كمك كردند. (۳۱) ۲۶/۲/۵۸ ايستادگي در مقابل يزيد سيدالشهدا و اصحاب او و اهل بيت او آموختند تكليف را: فداكاري در ميدان، تبليغ در خارج ميدان. همان مقداري كه فداكاري حضرت ارزش پيش خداي تبارك و تعالي دارد و در پيشبرد نهضت حسين - سلام الله عليه- كمك كرده است، خطبه‌هاي حضرت سجاد و حضرت زينب هم به همان مقدار يا قريب آن مقدار تأثير داشته است. آنها به ما فهماندند كه در مقابل جائر، در مقابل حكومت جور، نبايد زنها بترسند و نبايد مردها بترسند. در مقابل يزيد، حضرت زينب- سلام الله عليها- ايستاد و آن را همچو تحقير كردكه بني اميه در عمرشان همچو تحقيري نشنيده بودند، و صحبتهايي كه در بين راه و در كوفه و در شام و اينها كردند و منبري كه حضرت سجاد- سلام الله عليه- رفت و واضح كرد به اينكه قضيه، قضيه مقابله غير حق با حق نيست؛ يعني، ما را بد معرفي كرده اند؛ سيدالشهدا را مي‌خواستند معرفي كنندكه يك آدمي است كه در مقابل حكومت وقت، خليفه رسول الله ايستاده است. حضرت سجاد اين مطلب را در حضور جمع فاش كرد و حضرت زينب هم. (۳۲) ۲۵/۷/۶۱ مقاومت حضرت زينب (عليها السّلام) در برابر مصايب كيفيت مبارزه را، كيفيت اينكه مبارزه بين يك جمعيت كم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيت اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدري كه همه جا را در دست دارد، با يك عده ي معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايي است كه حضرت سيدالشهدا به ملت آموخته است و اهل بيت بزرگوار او و فرزند عاليمقدار او هم فهماندكه بعد از اينكه آن مصيبت واقع شد، بايد چه كرد. بايد تسليم شد؟ بايد تخفيف در مجاهده قائل شد؟ يا بايد همانطوري كه زينب- سلام الله عليها- در دنباله آن مصيبت بزرگي كه تُصغَّرُ عِندَهُ المَصائب، ۱ ايستاد و در مقابل كفر ۱. مصيبت‌هاي ديگر در كنار آن كوچكند. و در مقابل زندقه صحبت كرد و هر جا موقع شد، مطلب را بيان كرد و حضرت علي بن الحسين- سلام الله عليه- با آن حال نقاهت، آنطوري كه شايسته است تبليغ كرد. (۳۳) ۲۵/۷/۶۱ بيان تعبير: «ما جز زيباى چيزي نديديم» شما ملاحظه كنيد كه بهترين خلق الله در عصر خودش، حضرت سيدالشهدا- سلام الله عليه- و بهترين جوانان بني هاشم و اصحاب او شهيد شدند و از اين دنيا رفتند با شهادت، لكن وقتي كه درآن مجلس پليد يزيد صحبت مي‌شود، حضرت زينب- سلام الله عليها- قسم مي‌خورد كه ما رَاَينا الاّ جَميلاً؛ ۱ رفتن يك انسان كامل، شهادت يك انسان كامل در نظر اولياي خدا جميل است، نه براي اينكه جنگ كرده وكشته شده، براي اينكه جنگ براي خدا بوده است، قيام براي خدا بوده است. (۳۴) ۲۱/۱۱/۶۵ زينب گونه بودن ما مكرر ديديم كه زنان بزرگواري زينب گو نه- عليها سلام الله- فرياد مي‌زنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداي تعالي و اسلام عزيز از همه چيز خود گذشته و مفتخرند به اين امر؛ و مي‌دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعيم است، چه رسد به متاع ناچيز دنيا. (۳۵) ۱۵/۳/۶۸ ----------------------------- ۱. آنچه (در كربلا) ديديم جز پيشامدى زيبا نبود https://eitaa.com/zandahlm1357
روانشناسی قلب 84.mp3
6.72M
84 ❣و... ماجرای سلامت قلب،به آخر رسيد! خدا کنه هممون با سلامت قلب،به برزخ متولد بشيم🙏 💝و اما ....کلام آخر؛ برای حفظ سلامت قلبتون،مراقب دلبر قلبتون باشید.
🕌در محضر امام روح الله (۱۸۴) 📌 امام خمینی (ره ): همه نیروها، همه قدرت ها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلام الله علیه هستند. صحیفه نور،جلد 16،صفحه 231 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
بقعه متبركه (بقعه متبركه) ابو علي محمد بن احمد معاذي فرمود شنيدم از ابو نصر مؤدب مي‌فرمود: روزي وادي سناباد را سيل فرا گرفت و آن زمان سناباد در بلندي واقع شده بود و مشهد مقدس و محل قبر شريف حضرت امام رضا (عليه السلام) در پائين قرار داشت من ديدم آن سيل عظيم رو بمشهد شريف مي‌آيد. (خِفْنا مِنْهُ عَلَي الْمَشْهَدِ) يعني ما ترسيديم كه نكند سيل بمشهد مقدس و قبر مطهر برسد و آنجا را خراب كند (فَارْ تَفَعَ بِاذْنِ اللّهِ وَ وَقَعَ عَلي قَناةٍ اَعلي مِن الوادي وَ لَمْ يَفَعْ فِي الْمِشْهَدِ مِنْهُ شَيُيٌ) يعني ناگاه ديديم باذن خداي تعالي تمامي آن سيل بلند شد و رسيد بقناتي كه در بلندي بود فرو ريخت و قطره اي بمشهد حضرت رضا (عليه السلام) نرسيد. در همين زمان خودمان چند سال قبل سيلي از يك طرف خارج شهر مشهد به شهر رسيد و بعضي از خانه‌ها را خراب كرد و از خيابان معروف به خيابان تهران سرازير شد و چون (بمحل معروف سابق) بقبرستان عيدگاه رسيد قسمتي بچاهي فرو ريخت و قسمتي هم پيش از رسيدن به آستان قدس پراكنده شد. چگونه سيل خراب كند اين بقعه شريفه رضويه را (عَلي صاحِبِها الاف التَحِيَّةِ) و حال آنكه اين بقعه يكي از آن چهار بقعه ايست كه خداوند قادر توانا در زمان طوفان نوح علي نبيّنا و آله و عليه السلام آن چهار بقعه را از غرق نجات داده و حفظ فرموده است. در مزار بحار و جامع الاخبار و كتاب معدن الاسرار از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود (اَرْبَعُ بِقاعٍ ضَجَّتْ اِليَ اللّهِ اَيَّامَ الطُّوفانِ، الْبَيْتُ العَمُورْ فَرَفَعُه اللّه (اِليه) و الْغُري و كَربَلاء و طُوس) چهار بقعه در ايّام طوفان به درگاه الهي ضجه و استغاثه و ناله نمودند و خداي تعالي آنها را نگه داشت: ۱ - بيت معمور بود خداوند سبحان او را سربلند فرمود. ۲ - غري بود كه نجف اشرف است. ۳ - زمين كربلا. ۴ - طوس مشهد مقدس. (- عيون اخبار الرضا. ) اي روضه تو مطاف اِنس و جِنَّة وي خاك درت زآتش دوزخ جُنَّه محرومم از اين روضه مكن كامده است بَيْنَ الْجَلَيَن رَوْضَةٌ مِنْ جَنَّة امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
- تعامل امام رضا (علیه السلام) با زیدیه، پس از ولایت عهدی: اشاره حدود سه سال از امامت امام رضا (علیه السلام)، در دوران پس از ولایت عهدی ایشان قرار دارد که برای بررسی آن، به دو مبحث تعامل امام (علیه السلام) با قیام زیدالنار و نیز آثار ولایت عهدی آن حضرت (علیه السلام) بر فرقۀ زیدیه پرداخته می‌شود. الف) تعامل امام رضا (علیه السلام) با قیام زید النار اشاره مواضع و نحوة برخورد امام رضا (علیه السلام) با قیام برادرش زید، به زمان پس از ولایت عهدی برمی گردد. گرچه قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا قبل از ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) سرکوب شد، ولی شعله‌ها و انشعابات و آثار آن، تا پس از ولایت عهدی نیز ادامه داشت به طوری که پس از ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام)، زید را که توسط جلودی دستگیر شده و به نزد مأمون فرستاده شده بود، [۱] را به دستور مأمون به نزد امام (علیه السلام) فرستادند. [۲] ماجرای پس از دستگیری زید و تعامل و نحوة برخورد امام (علیه السلام) با این قیام، و در واقع دیدگاه امام (علیه السلام) نسبت به این قیام، از دو زاویۀ گفتگوی امام (علیه السلام) با مأمون و گفتگوی امام (علیه السلام) با زید قابل بررسی است: ---------- [۱]: یعقوبی، پیشین. [۲]: اربلی، پیشین، ص ۱۰۴. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357
چشم به راه - قسمت بیست و هفتم.mp3
11.6M
🎬قسمت: بیست و هفتم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
نگاهی به زندگینامه سپهبد شهید قاسم سلیمانی سرلشکر شهید قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در شهرستان رابر استان کرمان به دنیا آمد. نگاهی به زندگینامه سپهبد شهید قاسم سلیمانی به گزارش ایکنا از خراسان شمالی، سردار شهید قاسم سلیمانی، در ۱۲ سالگی، پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و چندی بعد نیز به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سال‌ها نیز فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد. وی پس از پیروزی انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در ابتدای جنگ فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را برعهده داشت تا اینکه با پیشنهاد شفاهی سردار شهید حسن باقری، تیپ جدیدی از نیروهای کرمان را تشکیل داد که اندکی بعد در زمستان سال ۶۱ به لشکر ۴۱ ثارالله ارتقا یافت که شامل نیروهایی از کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان می‌شد. وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیات‌های زیادی از جمله، والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و تک شلمچه حضور موثر داشت. لشکر ۴۱ ثارالله را باید جزو لشکرهای خط شکن سپاه در سال‌های دفاع مقدس نامید که نیروهای آن نقش بسزایی در عملیات‌های بزرگی مثل والفجر۸، کربلای۵ و... داشتند.
اگر برای بسیاری از همرزمان قاسم سلیمانی، جنگ در تابستان سال ۶۷ به پایان رسید، ولی برای او آغاز دوران جدیدی در میادین نبرد بود. وی به واسطه حضور در مرزهای شرقی و سابقه مبارزه با اشرا و باندهای مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان، در سال ۱۳۷۶ از سوی حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی کل قوا از کرمان به تهران فراخوانده و مسئولیت نیروی قدس سپاه به او سپرده شد. از جمله نقاط درخشان فرماندهی سردار سلیمانی بر نیروی قدس، تقویت حزب الله لبنان و گروه‌های مبارز فلسطینی بود که نمود عینی آن را در نبردهای متعددی ازجمله جنگ ۳۳روزه حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی و پیروزی مبارزان فلسطینی در جنگ ۲۲ روزه غزه علیه ارتش مجهز اسرائیل دیدیم. در واقع قاسم سلیمانی توانسته بود استراتژی جمهوری اسلامی یعنی کمک به گروه‌های مبارز علیه اسرائیل را به خوبی دنبال کرده و هر روز در این مسیر گام‌های دیگری بردارد. قاسم سلیمانی در سال ۱۳۸۹ با حکم حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده معظم کل قوا با یک درجه ارتقا به درجه سرلشکری نائل آمد اما هنوز هم در افکار عمومی همه او را «حاج قاسم» می‌خوانند. اما این پایان ماجرا نبود. با توطئه جدید غرب و پشتیبانی مالی کشورهایی مانند عربستان سعودی، که به شکل گیری گروهک‌های تروریستی تکفیری اعم از داعش و جبهه النصرة در منطقه انجامید، قاسم سلیمانی ماموریتی تازه یافت و آن هم مقابله با این تهدیدات در دو کشور عراق و سوریه بود. سلیمانی در عراق «حشد الشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی» (قوات دفاع وطنی) را شکل داد و با کمک آنها و هدایت و مشاوره نیروی قدس سپاه، طی ۶ سال، بساط تروریست‌ها در این دو کشور تقریبا جمع شد. https://eitaa.com/zandahlm1357