eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
به هرحال، آقا سيد علي، روحاني جوان، فاضل و مبارز، در مشهد، در كنار ادامه تحصيل در درسهاي عالي حوزه، به تدريس و مبارزه و تربيت شاگردان آگاه، شجاع و انقلابي مشغول شدند. آقا سيد علي در مشهد بودند كه در ۱۳ آبان سال ۴۳ رژيم فاسد پهلوي، شبانه به منزل امام حمله برده و آن حضرت را دستگير و با يك هواپيماي - C ۱۳۰ نظامي، ايشان را از تهران به تركيه و بعد عراق تبعيد كردند. اين حادثه، سرآغاز يك مرحله جديدي از مبارزه است. مقام معظم رهبري، حركت علماي مشهد و از جمله خودشان را در آن روز كه امام ربوده و تبعيد شدند، در خاطرات خود تعريف مي‌كنند. در آن روز كه امام به تركيه تبعيد شد، اجتماع بزرگي از علما در مشهد تشكيل گرديد تا درباره حادثه تبادل نظر كرده و براي آن تدبيري بينديشند. در آن مجلس، تصميم بر اين مي‌شود كه اولا، همه نمازهاي جماعت، براي مدت يكي، دو روز تعطيل شود. ثانيا، فرداي آن روز، صبح زود، همه علما در مسجد «گوهرشاد» متحصن شده و خواسته هايي، از جمله ازگشت حضرت امام خميني (قدس سره) به ميهن را مطرح كنند. فردا صبح، آقا سيد علي در راه عزيمت به مسجد گوهرشاد، مطلع مي‌شوند كه پليس راه‌هاي ورودي به مسجد را بسته و آماده مقابله شده است. با وجود اين، ايشان به طرف مسجد حركت و ملاحظه مي‌كنند كه خبر صحت داشته و ماموران مانع نزديك شدن افراد به مسجد گوهرشاد مي‌شوند، لذا قضييه تحصن منتفي مي‌شود. (۱۸) بر خلاف تصور ما شد اگر چه با پيشگيري نيروهاي نظامي و امنيتي، رژيم شاه توانست اجتماع علما و مردم را در مسجد «گوهرشاد» عقيم بگذارد، ليكن عناصر انقلابي و روحانيت و علما قدمي به عقب نگذاشتند و حركت انقلاب را ادامه دادند. مقام معظم رهبري در ادامه خاطره خود به اجتماع بزرگ منزل «آيت الله ميلاني » اشاره كرده، نقل مي‌فرمايند كه پس از چند روز، اجتماع بزرگي از علماي مشهد به دعوت آيت الله ميلاني، در منزل ايشان تشكيل مي‌شود. موضوع جلسه معلوم نبود. احتمال داده مي‌شد كه در آن مجلس، آيت الله ميلاني در مورد امكان پذير نبودن مبارزه و بي فايده بودن آن صحبت كنند. آقا سيد علي و بعضي طلاب انقلابي، پيش از جلسه، نزد مرحوم «آقا شيخ مجتبي قزويني » - از علماي بزرگ و مبارز و محبوب بين خواص - مي‌روند و احتمال مورد اشاره را با ايشان در ميان مي‌گذارند. قرار مي‌شود كه اگر آيت الله ميلاني چنين حرفي زدند، آقا شيخ مجتبي مخالفت خود را با اين حرف اعلام نمايند و آقا سيد علي و طلاب ديگر، از اطراف مجلس او را كمك كنند. لكن برخلاف تصور، آيت الله ميلاني نامه اي را كه براي حضرت امام به مقصد تركيه نوشته بودند، در آن جمع مطرح مي‌كنند كه در آن به مبارزه با رژيم طاغوتي پهلوي تاكيد شده بود. اين نامه با آن محتواي قوي و محكم، باعث خوشحالي آقا سيد علي و طلاب انقلابي و پيرو امام مي‌شود و روح تازه اي در كالبد مبارزان مي‌دمد و سبب آغاز حركات زير زميني و مخفيانه مي‌شود. انقلابي و پيرو امام مي‌شود و روح تازه اي در كالبد مبارزان مي‌دمد و سبب آغاز حركات زير زميني و مخفيانه مي‌شود. (۱۹) آيت الله خامنه اي همراه با گروهي از علما، در نامه سرگشاده اي به «هويدا»، نخست وزير رژيم شاه، ضمن برشماري ظلمهاي بي شمار، خواهان بازگشت حضرت امام به ايران شدند. فعاليتهاي تدريسي و مبارزه روحاني مبارز، آقا سيد علي در سالهاي ۴۹- ۴۳ ادامه مي‌يابد. در اين سالها چندين بار توسط ساواك بازداشت و زنداني مي‌شوند و جلسات درس ايشان تعطيل مي‌گردد، اما مبارزه ايشان همچنان تداوم مي‌يابد. ترجمه كتاب «آينده در قلمرو اسلام » و نگارش مقدمه اين كتاب و پاورقيهاي آن، ساواك را بشدت نگران مي‌كند. ساواك، كتاب را در چاپخانه توقيف كرده و دو نفر از مسؤولان چاپخانه را بازداشت مي‌كند. اما كتاب از طريق ديگر چاپ و پخش شد. آقا سيد علي، در پي اين حادثه متواري شده، به تهران مي‌آيند و در تهران با آقاي هاشمي رفسنجاني هم خانه مي‌شوند. جريان از اين قرار بود كه: اوايل سال ۱۳۴۵، حضرت آيت الله خامنه اي به طور تصادفي در خيابان آقاي هاشمي رفسنجاني را مي‌بينند، در حالي كه نمي دانستند ايشان در تهران هستند. از ديدار ايشان خيلي خوشحال مي‌شوند. آقاي هاشمي به ايشان مي‌گويند: «فلاني تو راست راست در خيابان راه مي‌روي و نمي ترسي؟ » آقا سيد علي مي‌گويند: «چرا بترسم. » آقاي هاشمي مي‌گويند: «شما تحت تعقيب هستيد. » آقا سيد علي مي‌گويند: «قضييه مشهد را مي‌گويي؟ » آقاي هاشمي مي‌گويند: «نه، قضييه اساسنامه (۲۰) را مي‌گويم. آقاي آذري را گرفته اند و آقاي قدوسي را هم برده اند. الآن ما يك جلسه داريم، با هم برويم. » دو نفر ديگر هم بودند كه قرار بود چهار نفري جلسه بگذارند و چون در تهران هيچ كدام سرپناهي نداشتند، تصميم مي‌گيرند به مطب آقاي دكتر «واعظي » - اهل نجف آباد كه بعد از انقلاب هم مدتي استاندار اصفهان شدند - در خيابان «شهباز» (سابق) بروند.
اما در اتاق انتظار جمعيت زيادي نشسته بودند و لذا بدون اين كه به دكتر اطلاع بدهند، از مطب خارج شده، به منزل آقاي «باهنر» در ميدان شاه معدوم، كوچه شترداران مي‌روند و آن جا جلسه را برگزار مي‌كنند. https://eitaa.com/zandahlm1357
حضرت مريم (عليها السّلام) مريم (عليها السّلام) برگزيده ي خدا در قرآن كريم آياتي هست كه دلالت كند بر آنكه اشخاصي كه پيغمبر نبودند، ملائكه بلكه جبرئيل را ديدند و با او سخن گفتند. ما نمونه اي از آن را اينجا ياد مي‌كنيم كه رسوايي اين ياوه گويان روشن شود. سوره آل عمران (آيه ۴۲) وَ اِذ قالَت المَلائِكة يا مريَمُ انَّ الله اصطَفيكِ و طَهَّرَكِ وَاصطفيكِ عَلى نِسآءِ العَالَمين- يعني چون ملائكه گفتند به مريم كه خدا تو را برگز يده و پاكيزه كرده و فضيلت داده بر زنهاي جهان، پس از آن خداي تعالي حكايت مريم را نقل مي‌كند از (آيه ۴۰) بسياري از حالات عيسي مسيح و معجزات او را ملائكه براي مريم نقل مي‌كند و از غيب به او اخبار مي‌دهند- و در سوره مريم (آيه ۱۷) مي‌گويند فَاَرسَلْنَآ اِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيَّا و قضيه ي مراوده ملائكه و جبرئيل با مريم در بسياري از آيات قرآن مذكور است و خبرهايي كه از غيب به او دادند خداوند نقل مي‌كند. (۳۶) مريم عذرا و صد يقه حَورا صلوات و سلام خداي بزرگ بر حضرت عيسي بن مريم روح الله و پيغمبر عظيم الشأن كه مردگان را احيا و خفتگان را بيدار فرمود! صلوات و سلام خداي بزرگ بر مادر عظيم الشان مريم عذرا و صديقه حَوْرا، كه با نفخه ي الهي چنين فرزند بزرگي را به تشنگان رحمت الهي تسليم نمود. (۳۷) ۲/۱۰/۵۷ صايم بودن حضرت مريم (عليها السّلام) حضرت عيسي- سلام الله عليه- كه اين اشخاصي كه تابع او هستند خيال مي‌كنندكه حضرت عيسي فقط يك معنوياتي مي‌گفته است، ايشان هم همين طور بوده؟ از اول بنا بوده بر اينكه معارضه كند. آن وقتي كه متولد شده، تازه متولد شده است، مي‌گويد كه من كتاب آوردم. قرآن اين را نقل مي‌كندكه تازه متولد شده بود، وقتي كه مادرش به واسطه آن تهمتهايي كه مي‌زدند- يهود بَرِش مي‌زدند- ناراحت بود؟ همچو كه متولد شد، گفت كه نه، غصه نخور اگر كسي آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگوكه من صايمم- و صايم بوده لابد- و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بناكردند به حضرت مريم حرفهاي نامربوط زدن. حضرت مريم هم اشاره كرد به اوكه برويد آنجا. گفتند: ما چه جور با اين (بچه) تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است. (۳۸) ۱۹/۸/۶۶ https://eitaa.com/zandahlm1357
سکوت و جدل 01.mp3
6.48M
1 📝همه ارتباطات انسان؛ در شکل گیری ساختارروحش موثرند! اما؛ارتباطات کلامی،بیشترین تاثیر رادارند. 🔻بازبان هم ميشه بهشت ساخت و هم... 🔻زبان را بایدتربیت کرد
🕌در محضر امام روح الله (۱۸۵) 💠 صلح قهرمانانه 📌 امام خمینی (ره ): «آن قدری که حضرت معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سید الشهداء یزید را مفتضح کرد.» 🚩 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. https://eitaa.com/zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
بي احترامي به زوّار (بي احترامي به زوّار) صديق معظم فخرالواعظين نقل فرمود: حاج شيخ عباسعلي معروف به محقق كه مرحوم ميرزا مرتضي شهابي كه در زمان سابق دربان باشي كشيك سوم آستانقدس رضوي بود ده مجلس روضه خواني فراهم نمود. و والد مرا با حاج شيخ مهدي واعظ و مرا هم بواسطه پدرم براي منبر رفتن دعوت كرد و سفارش كرد كه همه شما هر شب بايستي متوسل شويد بامام نهم حضرت جوادالائمه (عليه السلام) و بايد ذكر مصيبت آنحضرت بشود و من چون تازه كار بودم ومعلوماتم در منبر كم بود بر من دشوار بود و هرچند گفتند كه جهت توسل بامام جواد (عليه السلام) هر شب چيست مي‌گفت اكنون باشد ومن در آخر كار بشما خواهم گفت اين بود كه ما هر شب متوسل بآن بزرگوار مي‌شديم تا ده شب تمام شد. آنگاه شب ديگر ما اهل منبر را براي شام خوردن دعوت نمود آنوقت گفت جهت توسل من در هر ده شب بامام جواد (عليه السلام) اين بود كه من در روز كشيك و خدمت خود در صحن مطهّر برسم و عادتي كه داشتم با دربانان مشغول جاروب كردن صحن كهنه مي‌شديم وجوي آبي كه از صحن مي‌گذشت و دو طرف آن نهر يك پله پائين مردم از زائر و مجاور لب آن آب مي‌نشستند بجهت وضو ساختن. يك روز همان قسمي كه مشغول جاروب كردن بوديم. نزديك سقاخانه اسماعيل طلائي برابر گنبد مطهر ديدم چند نفر از زائرين نشسته اند و مشغول خوردن خربزه مي‌باشند و تخمهاي خربزه را آنجا ريخته و كثيف كرده اند من اوقاتم تلخ شد و گفتم اي آقايان اينجا كه جاي خربزه خوردن نيست لااقل مي‌بايست پوستها وتخم‌هاي خربزه را در جوي آب بريزيد تا زير پاي كسي نيايد ايشان از سخن من متغيّر شدند و گفتند مگر اينجا خانه پدر تست كه چنين مي‌گوئي و دستور مي‌دهي من نيز عصباني و متغير شدم وبا پاي خود بقيه خربزه و پوستها و تخمها را ميان جوي آب ريختم. آنها برخواستند و رو بحضرت رضا (عليه السلام) نموده گفتند: اي امام رضا ما خيال كرديم اينجا خانه تست كه آمديم و اگر مي‌دانستيم خانه پدر اين مرد است نمي آمديم اين سخن گفتند و رفتند. من هم عقب كار خود رفتم و چون شب شد و خوابيدم در عالم خواب ديدم در ايوان طلا جنجال و غوغائي است نزديك رفتم كه بفهمم چه خبر است ديدم آقاي بزرگواري وسط ايوان ايستاده است و يك سه پايه اي در وسط ايوان گذاشته شده چون آن زمان رسم بود كه شخص مقصر را به سه پايه مي‌بستند و شلاق مي‌زدند. پس آن آقاي بزرگوار فرمود بياوريدش، تا اين امر از آنسرور صادر شد مأمورين آمدند و مرا گرفتند و نزد سه پايه آوردند و بستند كه شلاق بزنند. من بسيار متوحش شدم و عرضكردم مگر گناه من چيست و چه تقصير كرده ام. فرمود مگر صحن خانه پدر تو بود كه زائرين مرا ناراحت كردي و با پا خربزه ايشان را بجوي آب ريختي. خانه، خانه من و زوار هم مهمان منند تو چرا چنين كردي. از اين فرمايش آنحضرت چنان حال انفعالي بمن روي داد كه نمي توانم بيان كنم و مأمورين تا خواستند مرا بزنند من از ترس ووحشت اين طرف و آن طرف نگاه كردم كه شايد آشنائي پيدا شود كه واسطه نجات من گردد. در اين حال متوجه شدم كه يك آقاي جواني پهلوي آنحضرت ايستاده و ديدم آن جوان حال وحشت مرا كه ديد بآقا عرضكرد اي پدر اين مقصر را بمن ببخشيد. تا اين سخن را گفت مرا آزاد كردند. آنگاه نگاه كردم نه سه پايه اي ديدم و نه شلاقي پرسيدم اين جوان كه بود گفتند اين آقازاده پسر آنحضرت امام جواد است. سپس من از خواب بيدار شدم بفكر آن زائرين افتادم و روزش در جستجوي آنها برآمدم و به هر زحمتي بود ايشان را پيدا كردم و بسيار عذرخواهي نمودم و بعد ايشان را دعوت كردم و پذيرائي نمودم و از خود راضي كردم حال شما آقايان بدانيد كه من آزاد شده حضرت جوادم و از اين جهت بود كه ده شب متوسل بآن بزرگوار شدم. (- كرامات رضويه. ) پيش آمرزش گنه كاران رسيد از كردگار رحمت ايزد فرود آمد زمين شد لاله زار حجّت نهم ولي حق سمّي مصطفي معني اسماء حُسني مظهر پروردگار نجل احمد بسط حيدر فخر دين پور رضا نور چشم فاطمه، آن خسرو عزّ و وقار امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
۱. گفتگوی امام (علیه السلام) با مأمون مأمون اظهار می‌داشت که زید را - با آن اعمال ناشایستش- بخاطر امام (علیه السلام) بخشیده و با گوشه و کنایه هایش، امام (علیه السلام) را آزار می‌داد. مأمون به امام (علیه السلام) می‌گفت که اگر این زید (برادر امام (علیه السلام) )، امروز قیام کرده و این اعمال ناشایست را انجام داده، پیش از او زید بن علی هم قیام کرده و کشته شده است و دلیل کشته نشدن این زید با اینکه عملش کوچک نبوده را مقام و منزلت امام (علیه السلام) نزد خودش (مأمون) ذکر می‌کند. اما امام (علیه السلام) با پاسخی محکم، این مقایسة مأمون را رد کرده و زید بن علی (علیه السلام) را از علمای آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی می‌کند که برای خدا جهاد کرده و در راه خدا نیز کشته شد. امام (علیه السلام) در ادامه روایتی را از امام جعفر صادق (علیه السلام) به این مضمون نقل می‌نماید که زید، مردم را به «الرضا من آل محمد» دعوت می‌کرد و اگر پیروز می‌شد، البته به آنچه مردم را به آن دعوت می‌کرد، وفا می‌نمود. امام (علیه السلام) همچنین ادعای امامت توسط زید را رد کرده و زید را از مخاطبان آیة شریفه «وجاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم» [۱] خواند. [۲] گفتگوی امام (علیه السلام) با مأمون، حاوی نکات مهمی است از جمله: ۱- توجه به این نکته که، امام (علیه السلام) آن سخنان [۳] را در مقابل و در حضور مأمون که مخالف علویان است، ذکر می‌کند. ۲- امام (علیه السلام) آن همه تمجید از زیدبن علی را در مقایسۀ با زیدالنار بیان می‌کند و زیدبن علی را – که فردی عالم و دانشمند و حلیف قرآن خوانده می‌شد [۴]، را در مقایسه با زیدبن موسی (زیدالنار) که فردی بی سواد و تندرو و پر مدّعا بوده [۵] و آن اعمال ناشایست را در ضمن قیامش انجام داده بود – از علمای آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خوانده و او را مورد تمجید قرار داده و مقایسۀ مأمون را اشتباه خوانده و آن را رد نمود. ---------- [۱]: سوره حج (۲۲)، آیه ۷۸. یعنی؛ در راه خدا چنان که شایستة اوست، جهاد کنید. او شما را برگزید..... [۲]: صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، پیشین، ج ۲، صص ۲۲۵ ۲۲۶. [۳]: برای آگاهی کامل از سخنان امام (علیه السلام)، ر. ک: صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، پیشین، [۴]: ر. ک: مفید، الارشاد، پیشین، ج۲، صص ۱۷۱-۱۷۲. [۵]: این استنباط، از سخنان امام (علیه السلام) در گفتگو با زید النار و در گفتگو با مأمون و نیز در مقایسة زید النار با زیدبن علی به دست می‌آید. برای آگاهی از سخنان امام (علیه السلام)، برای نمونه ر. ک: صدوق، پیشین، ج۱، صص ۲۵۷ و ۲۵۹ و همچنین ر. ک: مفید، الارشاد، پیشین، ج۲، صص ۲۲۵-۲۲۶. امامت قرار گیرد! ۴- امام (علیه السلام) در روایتی که از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌نماید، می‌فرماید که زید به «الرضا من آل محمد» دعوت می‌کرد و اگر پیروز می‌شد، به وعده اش و آنچه که مردم را به آن فرا می‌خواند، وفا می‌کرد. این روایت، روایتی قابل تأمل است و خود دارای نکاتی است از جمله اینکه، در اینجا آمده که زید به «الرضا من آل محمد» دعوت می‌کرد، یعنی منتخبی از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) [۲] و نه دقیقاً و مشخصاً شخص امام صادق (علیه السلام). چنانچه گفته شده که مراد از «الرضا من آل محمد» شخصی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده که مردم یا بزرگان هاشمی و علوی و یا بزرگان بلاد و... بر او اجتماع نموده و به او راضی شوند؛ هر فردی که انتخاب می‌شد، «الرضا» بود. یعنی از «الرضا» شخص معین و مشخصی مراد نبوده است. [۱] نکتۀ فوق الذکّر، به علاوۀ توجه به این مطلب که مسلّماً اگر زیدبن علی (علیه السلام) پیروز می‌شد، بهتر از بنی امیه بود؛ چرا که او به کتاب خدا و سنت عمل می‌کرد، ما را به عمق سخنان امام (علیه السلام) بیشتر نزدیک می‌نماید. ---------- [۲]: در مورد معنای «الرضا من آل محمد» ر. ک: محمد الله اکبری، الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاریخ  اسلام، سال دوم، ش۸، زمستان ۱۳۸۰، ص ۳۲. [۱]: محمد الله اکبری، الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاریخ  اسلام، سال دوم، ش۸، زمستان ۱۳۸۰، ص۳۸. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357
چشم به راه - قسمت بیست و هشتم.mp3
11.6M
🎬قسمت: بیست و هشتم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
در واقع باید این طور گفت که او و نیروهایش که با درخواست رسمی دولت‌های سوریه و عراق، به این دو کشور رفتند، مانع سقوط دمشق و بغداد شدند و هم او بود که با سفر به مسکو، نقش بسزایی در همراه کردن روسیه و پوتین برای ورود به میدان نبرد سوریه داشت. شاید یکی از اهداف اصلی دشمنان برای سقوط سوریه، قطع کردن ارتباط ایران و حزب الله لبنان بود ولی با شکست داعش و نقش آفرینی نیروی قدس در سوریه و عراق، یک حلقه مستحکم به نام حلقه مقاومت تشکیل شد و زنجیره ایران، عراق، سوریه و لبنان و فلسطین را به هم متصل کرد. جای تردید نیست که این موضوع خلاف خواست آمریکا و اسرائیل است ولی با فرماندهی «قاسم سلیمانی» در عمق میدان و تشکیل بسیج مردمی در سوریه و عراق این موضوع به واقعیت بدل گشت و اتحادی از جنس پاسداران، فاطمیون، زینبیون، حیدریون و... ایجاد کرد. نقش بی بدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون «شبح فرمانده»، «قدرتمندترین فرد خاورمیانه» و «کابوس اسرائیل» را از سوی آمریکایی‌ها و اسرائیلی ها، برای او به دنبال داشته است. حضور موثر حاج قاسم در صحنه مبارزه با داعش و شکست این توطئه صهیونیستی در منطقه باعث شد تا در اسفندماه ۱۳۹۷ نشان ذوالفقار بعنوان عالی ترین نشان نظامی ایران از سوی فرمانده معظم کل قوا به سردار سلیمانی اهدا شود. سرانجام این فرمانده خستگی ناپذیر جبهه‌های حق علیه باطل سحرگاه امروز (۱۳ دی ماه) در حمله بالگردهای آمریکایی به خودروی حامل وی در اطراف فرودگاه بغداد، شهد شیرین شهادت را سر کشید و به یاران شهیدش پیوست. منبع: خبرگزاری بین المللی قرآن کد خبر: ۳۸۶۸۵۱۷
اَلسَّلامُ عَلی... حامِلِ اللِّواء (سلام بر حمل کننده پرچم) توصیف پرچم بهشتی، و حامل آن «لواء الحمد» پرچمی است که روز قیامت جبرئیل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌دهد و حضرت آن را تحویل امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌دهد. در وصف و ویژگی این پرچم و نگهدارنده آن از شیعه و اهل سنت احادیثی نقل گردیده است. انس می‌گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره آیه: (مَن جَاءَ بِالْحَسَنَه فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئذٍ ءَامِنُون) «هر کس کار نیکی به میان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ایمن اند. » پرسیدم، به من فرمود: ای انس! در روز قیامت من نخستین کسی هستم که سر از خاک درمی آورم و بیرون می‌آیم و جبرئیل هفت جامه بهشتی به تن من می‌کند که طول هریک از آن‌ها از مشرق تا مغرب است و تاج کرامت را بر سر من می‌نهد و عبای جمال را بر من می‌پوشاند و مرا سوار بر اسب بُراق کرده و لوای حمد را به دست من می‌دهد که طول آن به مقدار یک صد سال راه است و بر روی آن سیصد و شصت جامه از دیبای سفید است که بر آن‌ها نوشته شده: «لا إله إلّا الله محمّد رسول الله علی بن ابی طالب ولیّ الله». سپس من آن را به دست گرفته و نگاهی به راست و چپ می‌اندازم ولی کسی را نمی بینم، لذا به گریه افتاده و می‌گویم: ای جبرئیل، اهل بیت و اصحاب من چه کردند؟ آن گاه او می‌گوید: یا محمّد (صلی الله علیه و آله)! خدای متعال نخستین کسی از زمینیان را که امروز زنده گردانیده، تو هستی، پس بنگر که خداوند چگونه بعد از تو اهل بیت و صحابه تو را زنده می‌کند، و اولین کسی که سر از خاک بیرون می‌آورد، امیر مؤمنان (علیه السلام) است و جبرئیل جامه‌هایی از بهشت بر وی می‌پوشاند و تاج وقار و عبای کرامت را بر سر و دوش او می‌نهد، و بر شتر «عضباء» سوار گشته و «لواء الحمد» را به دست وی می‌سپارم و او با آن پیشاپیش من حرکت می‌کند و همگی می‌آییم و زیر عرش می‌ایستیم. [۱] ابراهیم بن ابی محمود از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل کرده می‌گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی، پس از من تو مظلوم واقع می‌شوی، پس وای بر آن کس که بر تو ستم نموده و به تو تعدّی کند، و خوشا به حال آنکه از تو پیروی کند و کسی را بر تو نگزیند. یا علی، پس از من با تو خواهند جنگید، پس وای به حال آنکه با تو بجنگد و خوشا به حال آنکه در رکاب تو بجنگد. یا علی، پس از من، تو کسی هستی که سخن مرا بازگو می‌کنی و به زبان من سخن می‌گویی، پس وای بر آنکه سخن تو را نپذیرد و خوشا به حال آنکه سخن تو را قبول کند. یا علی، پس از من تو سرور این اُمّت هستی و تو امام آن‌هایی و جانشین من بر آنان، هر که از تو جدا شود، در روز قیامت از من جدا می‌گردد و هر کس با تو باشد، روز قیامت با من خواهد بود. یا علی، تو اولین کسی هستی که به من ایمان آوردی و مرا تصدیق نمودی و تو اولین کسی هستی که در کار دعوتم مرا یاری نمودی و به همراه من با دشمنانم جنگیدی، و تو نخستین کسی هستی که با من نماز گزاردی در حالی که آن روز مردم در غفلت جهل به سر می‌بردند. یا علی، تو نخستین کسی هستی که با من سر از خاک در می‌آوری، و اولین کسی هستی که با من برانگیخته می‌شوی، و تو اولین کسی هستی که با من از پل صراط می‌گذرد، و اینکه پروردگارم به عزّت خویش سوگند یاد فرموده که هیچ کس از پل صراط نگذرد مگر اینکه سند پذیرش ولایت تو و ولایت امامانی که از فرزندان تو هستند، با خود داشته باشد، و تو نخستین کسی هستی که بر حوض من وارد می‌شود؛ دوستداران خود را از آن می‌نوشانی و دشمنانت را از آن می‌رانی، و آن گاه که در مقام محمود بایستم تو با من خواهی بود و شفاعت دوستداران مان را می‌کنیم و شفاعت ما درباره ایشان پذیرفته می‌شود. و تو نخستین کسی هستی که وارد بهشت می‌شوی در حالی که پرچم مرا در دست داری و آن «لواء الحمد» است که هفتاد تکه می‌باشد و هر تکه آن گسترده تر از خورشید و ماه است، و تو صاحب اختیار درخت طوبا در بهشت هستی که ریشه آن در خانه تو و شاخ و برگش در خانه شیعیان و دوستداران توست. [۱] جابر بن سمره می‌گوید به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرض کردم: یا رسول الله، روز قیامت چه کسی پرچمدار شما خواهد بود؟ فرمود: چه کسی ممکن است آن را حمل کند جز آنکه در دنیا آن را حمل می‌کرد؛ علی بن ابی طالب (علیه السلام). [۲] ---------- [۱]: . مناقب ابن شهرآشوب ۳/۲۵؛ بحار الانوار ۳۹/۲۱۵؛ الاربعین ابومعاش ۴/۳۰. [۱]: . عیون أخبار الرضا (علیه السلام) ۱/۲۷۱؛ بشارة المصطفی (صلی الله علیه و آله) ۲۰۰؛ بحار الانوار ۳۹/۲۱۱. [۲]: . مناقب ابن شهرآشوب ۳/۲۷؛ بحار الانوار ۳۹/۲۱۳. https://eitaa.com/zandahlm1357
مرگ اسکندر وقتی اسکندر از دنیا رفت، جسد او را در تابوتی از طلا گذاشتند و بسوی اسکندریه بردند، برخی از حکماء چنین سوگواری کردند. بطلمیوس گفت: امروز باید موجب عبرت باشد. به آخرت روی آورده کسی که مردم از شر او در امان هستند و رفته است کسی که دیگر هیچ کس از او خیری نمی بیند. میلاطوس گفت: نادان بودیم و به جهان آمدیم، بی خبر بودیم و زندگی کردیم، رفتیم، از آن دل نکنده بودیم که رفتیم. افلاطون دوم گفت: ای تلاشگر با غیرت، هرچه مایه ی خواری تو بود، جمع کردی و آنچه دیگران عهده دار آن هستند، عهده دار شدی بر توست وزر و وبال آنها و برای دیگران است میوه و نتیجه اش. مسطور گفت: دیروز می‌شنیدیم و حرف نمی زدیم، امروز حرف می‌زنیم، ولی آیا توان شنیدن داریم؟ ثاون گفت: بنگرید به خواب خوابیده، چگونه پایان می‌پذیرد، و بنگرید به سایه ابر چگونه روشن می‌شود. دیگری گفت: اسکندر جز این سفر، به سفری بدون لشکر و تجهیزات نرفته بود. و دیگری گفت: دیروز نگاه به جمال او مایه ی حیات ما بود و امروز مایه بیماری. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357